بازگشت

آنها كه بودند؟


در بحث كنوني با ايثار تمامي تلاش ممكن در راه شناسايي شخصيتها، قبيله ها و درك شرايط اجتماعي، نامهاي شهيداني را كه تاريخ اسامي آنها را ثبت كرده است، بيان خواهيم كرد. با اين آگاهي كه تعداد اسامي ذكر شده تماما دقيق نمي باشد به خاطر اينكه اسامي چندي نيز بوده كه بر اثر اهمال و سستي تاريخ نگاران و گزارشگران به ما نرسيده و شايد نام برخي شهيدان نيز دو بار تكرار شده باشد. و اين در نتيجه ي اين مسأله بوده كه در شمارش، يك بار با «اسم» يادآوري شده و بار ديگر با «كنيه» يا «لقب»، بدون آنكه وسيله اي براي شناخت اسم صاحب لقب يا كنيه در دست داشته باشيم و يا بتوانيم كنيه يا لقب صاحب اسم را بيابيم. ولي اطمينان داريم كه امكان اشتباه و خطا از اين جهت بسيار محدود است.

تغيير و تصحيف در نوشتن نامها و لقبها و نسبتها و اشتباهي كه ناشي از كار گردآورندگان و نسخه نويسان گذشته بوده بزرگترين آفتي است كه در راه عرضه داشتن اسامي شهيدان و پژوهش شخصيت آنها، با آن مواجه شده ايم و به خاطر حرصي كه در دقت كردن داشته ايم دو جدول بنا نهاديم يكي براي نامهاي شهيدان (خدا از آنان راضي باد) و ديگري براي نامهاي مرداني كه فرض شده جزء شهيدان كربلا هستند. در جدول نخست ما نامهاي شهيداني را كه ياد آنان در زيارت منسوب به «ناحيه ي مقدسه ي امام عصر (عج)» ذكر شده ثبت كرده ايم.

چرا كه اين «زيارت» قديمي ترين سندي است كه نامهاي تمامي شهيدان را بنابر آنچه كه فرض شده شامل است. ولي ما آن را تنها همچون سندي تاريخي


بحساب مي آوريم، براي آنكه «صفت ديني» آن يعني نسبت دادن به امام عصر (عج)، همچنانكه قبلا يادآوري كرديم ثابت نشده است. ما در اين جدول همچنين نام شهيداني را كه ياد آنان در زيارت مذكور نيامده ثبت كرده ايم، ولي اين اسامي در يكي از مصادر و منابع اساسي ديگر، همچون رجال شيخ يا تاريخ طبري، ذكر شده اند. و همچنين به ثبت اسامي كساني مبادرت كرده ايم كه در دو مصدر و منبع از منابع درجه ي دوم تاريخي نام آنها آمده باشد، آنهم بعد از ثبوت اين مسأله كه از يكديگر نقل نكرده باشند. و نيز اسامي كساني را كه در دو مصدر تاريخي نام آنان ذكر شده، يكي از آن دو به شهادت صاحب اسم دلالت مي كند.

با توجه به اينكه يكي از دو مصدر فوق از منابع اساسي در موضوع مورد بحث باشند و جدول دوم شامل اساميي است كه مصدر و منبع واحدي به تنهايي اقدام به ذكر آن كرده است و همگي اين مصادر و منابع تاريخي متأخر هستند، همچون: «زيارت رجبيه»، يا كتاب ابن شهر آشوب يا كتاب «مثير الاحزان»، يا «اللهوف» و امثال آنها.

بزودي شاهد خواهيم بود كه معلومات و اطلاعات تهيه شده و موجود، بسيار اندك مي باشند و حتي اين معلومات كم هم در نتيجه ي سستي و سهل انگاري تاريخ نگاران از سويي و تصحيف نسخه نويسان از سوي ديگر به آساني در دسترس نمي باشد - تصحيفي كه اسمي را به جاي اسم ديگر و نسبي را به جاي نسبي ديگر قرار مي دهد.

ولي همين اطلاعات كم و اندك خوب با طبقه بندي و فصل بندي آنها، و مطالعه ي براهين و مداركشان عظيم و باارزش خواهند شد. و شاهد خواهيم بود كه همين معلومات اندك ابعاد جديدي از اين انقلاب را براي ما روشن و نمودار خواهد كرد كه به آن نمي رسيديم، مگر آنكه تا آنجا كه ممكن بود در زندگي اين مردان قهرمان، بررسي و جستجو مي كرديم.

ذكر نامهاي شهيدان را به ترتيب حروف «الفبا» دنبال مي كنيم و به دنبال آن، آنها را به گروههاي اجتماعي و قبيله اي و جغرافيايي و نژاديي كه به آنها وابسته هستند تقسيم مي نمائيم.


1- اسلم تركي «مولي» ي حسين عليه السلام:

در تاريخ طبري او با نام «سليمان» ذكر شده است [1] ، و در «زيارت» [2] و همچنين بنا به نقل «سيد امين» نام او سليمان بوده، و شيخ در كتاب «الرجال» خويش نام او را ذكر كرده و گفته است: سليم، «مولي» ي حسين عليه السلام، كه همراه وي كشته شد.» [3] .

نام كسي كه در كربلا شهيد شد ترجيحا اسلم است نه سليمان يا سليم.

شيخ در كتاب «الرجال» از او ياد كرده ولي بر شهادت او تصريح نكرده است. و «سيد امين» در جدول خويش در كتاب «اعيان الشيعه» از او نام برده، و در «مقتل» گفته است: «... غلامي ترك كه از آن حسين عليه السلام بود خارج شد و نامش «اسلم» بود.» [4] .

و استاد ما در معجم رجال الحديث [5] نام او را آورده است. و به تأكيد مي توان بيان داشت كه «اسلم» مقصود و منظور همه ي كساني است كه گذشتند: «... سپس غلامي ترك كه از آن حسين (ع) بود خارج شد...» [6] بدون آنكه نام او را ذكر كنند.

و اما سليمان نيز «مولي»ي حسين (ع) و فرستاده ي او به سوي اهالي بصره بوده است. يكي از بزرگان بصره كه او به سويش فرستاده شده بود يعني «منذر بن جارود عبدي» سليمان را تسليم عبيدالله بن زياد كرد كه كارگزار يزيد بن معاويه در آن زمان در بصره بود و عبيدالله او را كشت و اين سليمان كنيه اش «ابارزين» بود. [7] .


در منابع و مصادر تاريخي و رجالي «اسلم» با عبارات: «قاري قرآن»، «آشنا به ادب عرب» و نيز «نويسنده» وصف شده است.

از موالي بوده و ما چيزي ديگري در رابطه با او نمي دانيم.

2- انس بن حارث كاهلي:

شيخ در كتاب «الرجال» او را در شمار اصحاب پيامبر خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) به شمار آورده و تصريح كرده كه او همراه امام حسين (ع) شهيد شده.

و نيز او را در شمار اصحاب امام حسين (ع) ذكر كرده بي آنكه به شهادت او تصريح بنمايد. [8] .

و سرور ما استاد هم نام او را در كتابش ذكر كرده [9] و ما ترجيح مي دهيم كه بگوييم او همان «انس بن كاهل اسدي» مي باشد كه در زيارت «ناحيه» و «رجبيه» نامش آمده است و سرور ما استاد او را با عنوان مستقلي به شمار آورده است [10] . «كاهل اسدي» و «ابن كاهل» نسبتي است به عشيره و قوم.

ابن شهر آشوب و خوارزمي بر اثر اشتباه و خطاي در نوشتن نام او را «مالك بن انس كاهلي» ذكر كرده اند [11] و بر اثر همين نوع اشتباه در بحارالانوار «مالك بن انس مالكي» ذكر كرده و بعد از آن با استناد به قول «ابن نماي حلي» آن را تصحيح كرده است. [12] .

كاهلي: منسوب به «بني كاهل» كه از قبيله ي بني اسد بن خزيمه، از ناحيه ي عدنان (عرب شمال) مي باشند. پيرمردي مسن بوده و به حكم آنكه صحابي پيامبر بوده داراي منزلت و موقعيتي عالي در جامعه بوده است. بنظر مي رسد او از اهالي كوفه باشد. «ابن سعد» بيان داشته كه منازل بني كاهل در كوفه بوده است. [13] .


3- انيس بن معقل اصبحي:

ابن شهر آشوب [14] و خوارزمي [15] و سيد امين، نام او را ذكر كرده اند.

اصبحي: منسوب به «الاصابح» تيره اي از قبايل قحطاني (يمن، عرب جنوب).

اطلاع ديگري درباره ي او در دست نداريم.

4- ام وهب (مادر وهب) بنت عبد:

زني ارجمند از قبيله ي «نمر بن قاسط» كه همسر عبدالله بن عمير كلبي، از قبيله ي بني عليم بود كه همسرش «ام وهب» را از تصميم خويش براي پيوستن به حسين (ع) آگاه كرد: ام وهب گفت: «تو به انديشه ي درستي رسيده اي، خدا كارهاي تو را رشد دهد. تصميم خود را عملي ساز و مرا هم با خود ببر». عبدالله با همسرش شبانه خارج شد تا به حسين (ع) رسيد و همراه او قيام كرد.

عبدالله بن عمير در جنگ شركت كرد و دو تن از افراد سپاه عمر بن سعد را كشت.

«ام وهب» همسر عبدالله، عمودي را برداشت و به سوي همسرش رفت و در حالي كه مي گفت: «پدر و مادرم فداي تو باد، با دشمنان فرزندان پاك محمد (ص)، به نبردت ادامه بده» عبدالله به سوي او آمد و او را به طرف زنان راند. ام وهب دامن پيراهن او را گرفت و گفت: «تو را رها نمي كنم تا آنكه همراه تو بميرم.»

حسين (ع) به او خطاب كرد و فرمود: «پاداش خير از اهل بيت من به تو رسيد، بازگرد به سوي زنان و با آنان بنشين كه جهاد بر زنان واجب نيست.» پس به سوي زنان بازگشت.

بعد از شهادت همسرش به طرف جسد او رفت و در كنار سرش نشست و در حالي كه خاك را از آن مي زدود مي گفت: «هنيئا لك الجنة»، «بهشت بر تو گوارا باد». شمر بن ذي الجوشن به غلام خويش كه رستم نام داشت دستور داد: «با عمود بر سرش بزن» و او با عمود بر سر ام وهب زد، سرش را شكافت و او در همان مكان جان سپرد.»

(الطبري: 5: 430 - 429 و 436 و 438)

5- برير بن خضير همداني:


طبري [16] و ابن شهر آشوب [17] و ابن طاووس [18] نام او را ذكر كرده اند و مجلسي در بحارالانوار [19] اشتباها به نام «بدير بن حفير» از او ياد كرده است. نام برير در متن «زيارت رجبيه» نيز آمده است. استاد در (معجم رجال الحديث 289:3) با استناد به نسخه اي از «زيارت رجبيه»، نام او را «برير بن حصين» آورده و ظاهرا در نسخه ي مورد استناد آقاي خوئي اشتباها، به جاي خضير، حصين ضبط شده است.

برير تلاش بسياري براي از بين بردن محبت و سرسپردگي عمر بن سعد نسبت به حاكميت اموي بكار برد.

برير در منابع تاريخي با عنوان «سيد القراء»، «سرور قاريان قرآن»، توصيف شده است.

او مردي پير بود و جزء تابعان [20] محسوب مي شد، مردي بود پارسا و قاري قرآن و از بزرگان و پيران قاريان در «جامع كوفه» به حساب مي آمد و در ميان «همدانيان» شرف و ارزشي بسزا داشت و بنظر مي رسد كه در جامعه ي كوفه كه منزلگاهش بود، هم مشهور و محترم بود. [21] .

همداني: از شعبه هاي وابسته به قبيله ي كهلان است (يمن، عرب جنوب) و موطن او در كوفه بود.

6- بشير بن عمرو حضرمي:

طبري نام او را ذكر كرده. پيش از وقوع شهادت بني هاشم، دو كس از همراهان حسين (ع) باقي مانده بودند كه «بشير» يكي از آن دو تن بود و ديگري «سويد بن عمرو بن ابي المطاع» نام داشت [22] . نام بشير در «زيارت رجبيه» به ترتيبي كه ذكر شد آمده است و در متن «زيارت ناحيه» بر اثر اشتباه نسخه «بشر بن عمر حضرمي» [23] ثبت شده و سيد امين «بشر بن عبدالله حضرمي» ذكر كرده است.


استاد خوئي با ترديد بين «بشر» و «بشير» [24] از او نام برده و به تأكيد مي توان گفت كه «بشير بن عمر حضرمي» همان «محمد بن بشير حضرمي» مي باشد كه سيد بن طاووس از او سخن گفته و دليل بر اين مسأله كه اين دو نام بر يك فرد اطلاق مي شوند به اين قرينه است كه سيد بن طاووس داستان فرزند او را نيز نقل كرده است. [25] و اين داستان در كنار نام «بشر» يا «بشير» بنابر اختلاف نسخه ها در زيارت «ناحيه» نيز ذكر شده.

حضرمي: قبيله اي از قحطانيه از ناحيه ي حضرموت، سرزمين «حضرموت» توسط آنها شناخته شده. و يا قبيله اي است از «بني حضرمي» كه تيره اي است از «ظبي» كه آنهم تيره اي است از «يافع» قبيله اي از ناحيه ي يمن. بشير مورد بحث ما يكي از افراد قبيله ي «كنده» بوده است كه از قبايل ناحيه ي يمن مي باشد (يمن، عرب جنوب).

مطلب ديگري درباره ي او نمي دانيم.

7- جابر بن حارث سلماني:

اينگونه نام او در تاريخ طبري [26] آمده است و شيخ طوسي اشتباها نام او را «جنادة بن حرث سلماني» ذكر كرده [27] و سيد امين نيز او را چنين ياد كرده است و استاد گرامي ما در اثر تبعيت از شيخ طوسي نام او را «جنادة» ذكر كرده است.

(معجم الرجال 166:4)

«حيان بن حارث سلماني ازدي» را با عنوان مستقل ياد كرده.

(معجم رجال الحديث: 308:6)

و بر اثر تصحيف نام او در نسخه اي از زيارت «ناحيه»، «حباب بن حارث سلماني ازدي» [28] و در نسخه اي ديگر «حيان...» آمده است.

و در زيارت «رجبيه»، نسخه ي منقول بحارالانوار «حيان بن حارث» آمده و در نسخه ي نقل شده ي «الاقبال»، «حسان بن حارث» و شايد كه همگي اين اسامي بر شخص واحدي دلالت كنند.


ابن شهر آشوب «جابر بن حارث» را «حباب بن بن حارث» نقل كرده و او را در شمار كشته شدگاني مي آورد كه در هجوم اوليه به شهادت رسيدند. [29] .

او از شخصيتهاي شيعي در كوفه بود. در حركت مسلم بن عقيل شركت كرد، و بعد از سستي و از هم پاشيدگي انقلاب در كوفه، همراه گروهي براي پيوستن به امام حركت كرد و پيش از رسيدن امام به كربلا به او رسيدند، حر بن يزيد رياحي خواست مانع پيوستن آنها به امام شود ولي در ممانعت خويش موفق نشد.

از بقيه ي افراد اين گروه نيز ياد خواهد شد.

سلماني: قبيله اي از «مراد» و از تيره ي مذحج (يمن، عرب جنوب).

چيزي ديگر درباره ي او نمي دانيم.

8- جبلة بن علي شيباني:

در زيارت «ناحيه» [30] نامش آمده و ابن شهر آشوب او را در شمار كشته شدگان حمله ي نخستين، ذكر كرده است [31] . «جبلة بن عبدالله» كه نامش در زيارت «رجبيه» آمده است شايد با «جبلة بن علي»، شخص واحدي باشند.

و استاد بزرگوار ما، تحت دو عنوان جداگانه نام اين دو نفر را ذكر كرده است.

(معجم الرجال 34:4)

«جبلة بن علي» در نهضت مسلم بن عقيل در كوفه شركت كرد.

شيباني، وابسته به «شيبان» و تيره اي از عرب عدنان مي باشد (عرب شمال).

9- جنادة بن حارث انصاري:

ابن شهر آشوب [32] و خوارزمي نام او را «جنادة بن حرث» [33] ذكر كرده و در بحارالانوار نيز بهمين نام آمده است. [34] .

انصاري: منسوب به انصار (يمن، عرب جنوب).


مطلب ديگري در رابطه با او نمي دانيم.

10- جندب بن حجير خولاني:

شيخ طوسي بي آنكه بر كشته شدنش تصريح نمايد از او ياد كرده. [35] .

نام وي در زيارت «ناحيه» با عنوان «جندب بن حجر خولاني» آمده است. [36] و در زيارت «رجبيه» «جندب بن حجير» ذكر شده. و استاد گرامي ما نيز با همين عنوان نام وي را آورده است. (معجم الرجال 173:4). و سيد امين نيز از وي نام برده است.

خولان: قبيله اي از «كهلان» و از اعراب «قحطاني» (يمن، عرب جنوب).

اطلاعات ما در باب وي به همينجا خاتمه مي يابد.

چيز ديگري درباره ي او نمي دانيم.

11- جون «مولي»ي ابوذر غفاري:

يادش در «رجبيه» آمده.

و در بحارالانوار و «زيارت» با نام «جون بن حوي مولي ي ابوذر غفاري» [37] از او ياد شده است.

و شيخ طوسي بدون تصريح بر شهادت وي، او را نام برده [38] . و خوارزمي نيز از او ياد كرده [39] . و طبري هم در تاريخ خويش نام او را با عنوان «حوي» آورده است. [40] .

ابن شهر آشوب نيز اشتباها نام او را «جوين ابي مالك مولي ي ابوذر غفاري» ذكر نموده. [41] .

بي ترديد او از موالي، و شخص سياه پوست و پيرمردي مسن بوده است.

اطلاعات ديگري درباره ي او در دست نداريم.

12- جوين بن مالك ضبعي:


شيخ طوسي او را در شمار همراهان حسين نام مي برد بي آنكه بر شهادت وي تصريح نمايد. [42] .

در متن زيارت «ناحيه» در شمار شهيدان، يك بار با همين نام و بار ديگر با نام (حوي بن مالك ضبعي) از او ياد شده. بعضي ها هم او را با «جون مولي ي ابوذر» اشتباه نموده و آنها را با هم خلط كرده اند.

در زيارت «رجبيه» نيز نام او با عنوان «جوير بن مالك» آمده است.

به نظر ما نام او «جوين بن مالك ضبعي بوده و بر اثر اشتباه در نگارش و تغيير در نسخه ها يكبار به نام «حوي» ثبت شده، و بار ديگر با عنوان «جوير» ذكر شده.

گفته شده كه او در ابتدا از سپاهيان عمر بن سعد بود و سپس تغيير موضع داد و به امام حسين (ع) پيوست و همراه وي جنگيد و در «حمله ي نخستين» به شهادت رسيد.

ضبعي: منسوب به «ضبع بن وبرة» مي باشد كه قبيله اي است از عرب «قحطان» (يمن، عرب جنوب).

مطلب ديگري درباره ي او نمي دانيم.

13- حبيب مظاهر اسدي:

تمامي منابع نام وي را ذكر كرده اند. او جزء اصحاب امام علي بن ابي طالب (ع) محسوب مي شود. حبيب از فرماندهان لشكر امام بود. امام حسين (ع) به هنگام آماده سازي و بسيج سپاه براي مبارزه، او را در جناح چپ سپاه قرار داد. قبلا گفته شد كه وي دست به تلاش و آزمايشي زد تا بتواند ياراني را از قبيله ي «بني اسد» براي كمك به امام آماده كند و به حركت درآورد و ديديم كه قبل از رسيدنشان به لشكرگاه حسين (ع)، سپاه اموي جلو آنان را گرفت.

او يكي از رهبران و بزرگان كوفه بود كه براي امام حسين (ع) نامه نوشتند. [43] .

اعتبار و منزلتي بسيار نزد امام داشت: «چون حبيب بن مظاهر كشته شد، اين حادثه حسين (ع) را دگرگون كرد و در آن حال فرمود: «او نفس من و پشتيبان


اصحابم محسوب مي شود.» [44] .

حبيب بن مظاهر داراي شخصيت ممتازي در جامعه ي كوفه بود.

اسدي: منسوب به «بني اسد».

(عدنان، عرب شمال)

14- حجاج بن زيد سعدي:

در «زيارت» نامش آمده [45] و سيد امين با عنوان «حجاج بن بدر سعدي» از او نام برده.

و در زيارت «رجبيه» با نام: «حجاج بن يزيد» ذكر شده.

و استاد گرامي آقاي خوئي، نام وي را با عنوان «حجاج بن يزيد» (- 240:4) آورده و تذكر داده كه اين نام با همين عنوان در زيارت «ناحيه» ذكر شده است ولي بايد گفت كه اين عنوان با عنوان ذكر شده در چاپ جديد بحارالانوار مخالف مي باشد ولي با نسخه ي اقبال، موافقت دارد.

او به عنوان رسول حسين (ع)، نامه هايي از سوي امام براي مسعود بن عمرو ازدي، و ديگر بزرگان بصره برد و آنان را براي ياري امام دعوت كرد. و نيز جواب نامه ي امام را كه مسعود بن عمرو ازدي ارسال داشت براي امام آورد.

سعدي: از قبيله ي بني سعد بن تميم بوده كه تيره اي است از «عدنان». و اهل بصره بود.

(عدنان، عرب شمال)

اطلاعات ديگري در رابطه ي با وي در دست نداريم.

15- حجاج بن مسروق جعفي:

نام وي در تاريخ طبري [46] و «زيارت ناحيه» و بحارالانوار [47] آمده است و خوارزمي نيز از او نام برده است. [48] .

در زيارت «رجبيه» نيز نامش ذكر شده.


ابن شهر آشوب در كتاب «المناقب» از او ياد كرده [49] و شيخ طوسي با عنوان «حجاج بن مرزوق» [50] وي را تصحيف كرده و استاد خوئي در (معجم الرجال: 239:4) با همين عنوان از او ياد مي كند. «و حجاج بن مسروق جعفي» را تحت عنوان مستقلي ذكر مي نمايد.

(معجم الرجال: 4: 240 - 239)

ظاهرا اين دو نام بر يك فرد اطلاق مي شود و هر دو يكي است. «حجاج بن مسروق» از كوفه به مكه رفت و در مكه به امام حسين (ع) ملحق شد و از آنجا تا عراق امام را همراهي كرد و هنگامي كه امام حسين (ع) در راه با نيروي «حر بن يزيد» برخورد نمود به «حجاج بن مسروق» دستور داد كه براي نماز ظهر اذان بگويد. و در بعضي از منابع با عنوان «مؤذن امام حسين (ع)» توصيف شده است.

حجاج از اهالي كوفه بود.

جعفي: منسوب به جعفي بن سعد عشيره اي از مذحج و از عرب «قحطان».

(يمن، عرب جنوب)

16- حر بن يزيد رياحي يربوعي تميمي:

تمامي منابع از او نام برده اند و نام وي در «رجبيه» دو بار تكرار شده است. يكبار در اول «زيارت» و بار ديگر در اواخر آن.

حر از شخصيتهاي ممتاز كوفه و يكي از سران سپاه اموي در كربلا بود كه «يك چهارم» نيروهاي قبايل تميم و همداني را رهبري مي كرد. [51] .

حر در حالي كه رهبري هزار سواره را كه عبيدالله بن زياد فرماندهي آنها را به او سپرده بود بعهده داشت، براي جلوگيري از ورود حسين (ع) به كوفه، در نزديكي كوه «ذوحسم» با امام حسين (ع) برخورد كرد [52] . ولي پيش از شروع درگيري توبه كرد و به لشكرگاه حسين (ع) پيوست، مبارزه كرد و به شهادت رسيد. [53] .

لحن برخي از كتابهاي «مقتل» حاكي از آن است كه «حر» از هنگام ملاقات


با حسين (ع)حالتي عاطفي و دلبستگي دروني با انقلاب داشته است. [54] .

ما با ترديد به اين مسأله نگاه مي كنيم، و ترجيح مي دهيم كه بگوييم «لحن نويسندگان مقتل» بخاطر حالت عاطفي و تأثر خود آنها در برخورد با موقعيت متحول «حر» مي باشد، كه در نهايت به سوي انقلاب حركت نمود.

برخي از مراجع و منابع تاريخي كه از نظر اعتبار داراي ارزش درجه ي دوم هستند، بيان مي دارند كه «حر» تحت تأثير موضعگيري پسرش «علي بن حر» و برادرش «مصعب بن يزيد» و غلامش «عروة» قرار گرفته و به اين جهت انقلاب را دوست داشته و سرانجام نيز به صفوف انقلابيون پيوسته ولي اين مطلب براي ما ثابت نشده است. [55] .

رياحي: تيره اي از «يربوع» از شعبه هاي قبيله ي «تميم» و از عرب «عدنان».

(عرب شمال).

كوفي بوده و بنظر مي رسد كه در حادثه ي كربلا در سنين جواني بسر مي برده است.

17- حلاس بن عمرو راسبي:

ابن شهر آشوب او را در شمار كشته شدگان حمله ي نخستين به حساب آورده [56] و شيخ طوسي بر اثر اشتباه در نگارش نام او را «الحلاش» آورده و اشاره اي به شهادت وي نكرده است. [57] .

در زيارت «رجبيه» حلاس بن عمرو ذكر شده و استاد گرامي ما، آقاي خوئي با همين عنوان از او نام برده است. (معجم الرجال: 144:4) و در جلد 6 ص 189 از معجم الرجال چنين بيان داشته: «حلاس بن عمرو هجري». و ظاهرا ايشان شخص ديگري غير از حلاس بن عمرو را در نظر گرفته است. ولي از نظر ما هر دو مربوط به يك نفر هستند. «هجري» منسوب به «هجر» در يمن مي باشد و «راسبي» منسوب به


«راسب» مي باشد كه هر دو قبيله از اعراب يمن به حساب مي آيند. پس آوردن نسبت «هجري» هيچ منافاتي با اين مسأله نخواهد داشت كه «حلاس» را به قبيله ي «راسب» نسبت دهيم.

چنين گفته شده كه او از فرماندهان سپاه اميرمؤمنان علي بن ابي طالب در كوفه بوده است. و نيز گفته شده كه او و برادرش «نعمان» از همراهان عمر بن سعد بودند و سپس موضع خويش را تغيير داده به لشكريان امام حسين (ع) پيوستند كه نام برادرش در شمار شهيدان بيان خواهد شد.

راسبي: منسوب به راسب بن مالك كه تيره اي است از «شنوده» از شعبه هاي قبيله ي «ازد» از اعراب «قحطاني». اهل كوفه بوده اند.

(يمن، عرب جنوب)

18- حنظلة بن اسعد شبامي:

در زيارت «ناحيه» و «رجبيه» نسخه ي بحارالانوار بهمين نام از او ياد شده، و در «اقبال» به جاي «اسعد»، «سعد» ذكر شده و در نسخه ي بحارالانوار [58] و نيز در الاقبال به جاي «شبامي»، «شيباني» ذكر گشته است.

خوارزمي [59] و طبري [60] و شيخ طوسي [61] و سيد امين او را ذكر كرده اند.

شبامي: منسوب به شبام، تيره اي است كه از قبيله ي «همدان» منشعب شده و از اعراب «قحطان» بشمار مي روند. اهل كوفه بوده است.

(يمن، عرب جنوب)

19- خالد بن عمرو بن خالد أزدي:

ابن شهر آشوب [62] و خوارزمي [63] و بحارالانوار [64] نام وي را آورده اند.

أزدي: منسوب به أزد، از ناحيه ي «شبان»، ناحيه اي است در لبنان.

(يمن، عرب جنوب).


مطلب ديگري در رابطه با وي نمي دانيم.

20- زاهر «مولي»ي عمرو بن حمق خزاعي:

شيخ طوسي [65] و ابن شهر آشوب [66] وي را در شمار كشته شدگان نخستين حمله به حساب آورده اند. در «رجبيه» نام او آمده و در متن يكي از نسخه هاي «زيارت ناحيه» بر اثر تصحيف و اشتباه در گزارش، «زاهد «مولي»ي عمرو بن حمق خزاعي» [67] ذكر شده است و در نسخه اي ديگر «زاهر...» آمده.

استاد گرامي ما از او نام برده و با نقل قول از نجاشي در شرح حال محمد بن سنان مي گويد كه اين «زاهر» جد محمد بن سنان مي باشد.

و او از اصحاب امام موسي كاظم (ع) و امام علي بن موسي الرضا (ع) بوده است اين نظر به شدت ضعيف مي باشد.

(معجم الرجال الحديث: 215:7)

در مصادر و منابع بر اثر اشتباه با نام «زاهر بن عمرو كندي» از او ياد شده است.

«زاهر» شخصي بسيار پير و از اهالي و شخصيتهاي كوفه بوده و نيز از «موالي» قبيله ي «كنده» است.

21- زهير بن بشر خثعمي:

اين عنوان در متن «زيارت ناحيه» نسخه ي منقول بحارالانوار [68] آمده است و در نسخه ي «الاقبال» «زهير بن سليم ازدي» ذكر شده و ابن شهر آشوب نام او را در شمار شهيدان اولين حمله آورده است [69] و ما احتمال زياد مي دهيم كه وي همان «زهير بن سليم ازدي» باشد كه ابن شهر آشوب نام او را نيز در شمار شهيدان حمله ي نخستين ذكر كرده و در «رجبيه» با عنوان «زهير بن بشير» آمده است.

خثعمي: منسوب به «خثعم بن أنمار بن اراش»، قبيله اي از «قحطان».

(يمن، عرب جنوب)


مطلب ديگري درباره ي وي نمي دانيم.

22- زهير بن قين بجلي:

در تمامي مصادر نام وي آمده است. در «زيارت ناحيه» با احترام خاصي از او ياد شده. [70] و در «رجبيه» نيز نام او ذكر گرديده است. در راه مكه به عراق بعد از كراهت و بيزاري كه نسبت به ملاقات با امام داشت، به امام پيوست [71] و پيش از شروع جنگ براي سپاه ابن زياد سخنراني كرد [72] . امام او را به فرماندهي جناح راست يارانش گماشت. [73] .

شخصيت ممتازي در جامعه ي كوفه بوده و بنظر مي آيد كه بسيار پير بوده باشد.

بجلي: منسوب به «بجليه» كه فرزندان «أنمار بن أراش بن كهلان» هستند و از اعراب «قحطان» مي باشند.

(يمن، عرب جنوب)

23- زيد بن معقل جعفي:

نام او در «زيارت ناحيه»، نسخه ي «الاقبال» به همين عنوان ذكر شده و در نسخه ي ديگري از «زيارت»، «بدر بن معقل جعفي» آمده و استاد خوئي نيز نام او را به همين ترتيب ذكر كرده است.

(معجم الرجال الحديث: 266:3)

شيخ طوسي بي آنكه تصريحي بر شهادت او بنمايد از او نام مي برد [74] و ما معتقديم كه «زيد بن معقل جعفي» و «منذر بن مفضل جعفي» كه نامش در «رجبيه» آمده است يكي هستند.

جعفي: منسوب به «جعف»، تيره اي از قبيله ي مذحج. قبيله اي از عرب قحطان.

(يمن، عرب جنوب).

اطلاع ديگري درباره ي او نداريم.

24- سالم از موالي «بني مدنيه كلبي»:


در «زيارت ناحيه» از او نام برده شده. [75] .

«بني مدنيه» تيره اي است از «كلب بن وبره» و از عرب «قحطان».

(يمن، عرب جنوب)

سالم از «موالي» بوده و مطلب ديگري درباره ي او نمي دانيم.

25- سالم «مولي» عامر بن مسلم عبدي:

در «زيارت» از او نام برده شده [76] و سيد امين نيز نام او را ذكر كرده.

عبدي: منسوب به قبيله ي «عبدالقيس»، تيره اي از عدنان.

(يمن، عرب شمال)

سالم از موالي و ساكن بصره بوده است. اطلاع ديگري درباره اش در دست نداريم.

26- سعد بن حنظله تميمي:

ابن شهر آشوب [77] و بحارالانوار [78] نام او را ذكر كرده اند.

علامه شوشتري در «قاموس الرجال» [79] آشكار ساخته كه «سعد بن حنظله» همان «حنظلة بن اسعد شبامي» مي باشد كه نامش قبلا ذكر گرديد و دليل علامه آن است كه ابن شهر آشوب «حنظله شبامي» را كه گزارشگران، درباره ي شهادتش اتفاق نظر دارند ذكر نكرده است.

ما ترجيح مي دهيم بگوييم كه اين «سعد بن حنظله» غير از «حنظلة بن سعد» مي باشد، براي آنكه غير از ابن شهر آشوب، بنابر نقل مجلسي در بحارالانوار، محمد بن ابي طالب هاشمي نيز در «مقتل» خويش، از «سعد» نام مي برد. و ديگر آنكه «حنظله» شبامي مي باشد و از اعراب جنوب به حساب مي آيد در حالي كه سعد «تميمي» است و از اعراب شمال مي باشد و تصحيف و اشتباه در اين حالت بسيار بعيد بنظر مي رسد.

تميمي: منسوب به قبيله ي «تميم»، قبيله اي از اعراب عدنان است.


(عدنان، عرب شمال).

مطلب ديگري درباره اش نمي دانيم.

27- سعد بن عبدالله مولي عمرو بن خالد:

شيخ طوسي [80] و طبري [81] نام او را در «زيارت» با نام «سعيد» ذكر كرده اند [82] و ظاهرا او همان كسي است كه در «رجبيه» با عنوان «سلام بر عمرو بن خلف و «مولي»ي او سعيد» از او ياد شده است و «خلف» بايد تصحيف و ثبت اشتباه «خالد» باشد.

او به همراه مولاي خودش «عمرو بن خالد اسدي صيداوي» و گروهي ديگر، به نيروي امام حسين (ع) ملحق شد. هنگامي كه به نيروي امام پيوستند كه بعد از ديدار با حر بن يزيد رياحي كه پيش از رسيدنشان به كربلا انجام گرفته بود، دچار رنج و اندوهي شده بود. حر تصميم گرفته بود كه از ملحق شدن آنها به نيروي حسين (ع) ممانعت كند ولي نتوانست.

سعد از موالي بوده و ما چيز ديگري در رابطه با او نمي دانيم.

28- سعيد بن عبدالله حنفي:

طبري [83] و خوارزمي [84] و ابن شهر آشوب [85] نام وي را ذكر كرده اند و در «رجبيه» نيز نام وي آمده است. نامش در «زيارت ناحيه»، «سعد..» ذكر شده [86] ؛ ابن طاووس نيز از او نام برده است. [87] .

او يكي از فرستادگاني است كه نامه هاي كوفيان را براي امام حسين (ع) آوردند [88] و يكي از بزرگترين انقلابيون حماسه ساز و شورانگيز (صحنه ي جهاد) مي باشد.


حنفي: منسوب به حنيفه بن لجيم، تيره اي از «بكر بن وائل» قبيله اي از اعراب عدنان.

(عدنان، عرب شمال)

29- سوار بن منعم بن حابس همداني نهمي:

شيخ طوسي [89] و ابن شهر آشوب وي را در شمار كشته شدگان نخستين حمله، محسوب داشته اند. ابن شهر آشوب نام او را بر اثر اشتباه «سوار بن ابي عمير نهمي» ذكر كرده [90] و در «زيارت» با نام «سوار بن ابي حمير نهمي» [91] ذكر شده است.

و استاد گرامي ما نام «سوار بن ابي عمير» و «سوار بن منعم» (معجم رجال الحديث: 322:8) را آورده و آنها را دو نفر به حساب آورده است. ولي ظاهرا بايد كه يكنفر باشند و علت تعدد قبل از اشتباه بزرگي آمده كه در نوشتن نسخه هاي گوناگون ايجاد شده است.

سوار بن منعم را بعد از دستگيري به عنوان اسير به نزد عمر بن سعد آوردند و بعد از شش ماه بر اثر زخمي كه داشت درگذشت.

نهمي: منسوب به «نهم بن عمرو»، تيره اي از قبيله ي همدان، قبيله اي از عرب «قحطان»، است.

(يمن، عرب جنوب)

30- سويد بن عمرو بن ابي مطاع خثعمي:

طبري [92] و شيخ طوسي [93] نام او را ذكر كرده اند. مؤلف بحارالانوار درباره اش گفته: «او مردي شريف بود و نماز بسيار بجاي مي آورد» [94] ابن شهر آشوب اشتباها نام او را «عمرو بن ابي مطاع جعفي» ذكر كرده است. [95] .

او يكي از دو تني بود كه همراه حسين (ع) تا آخرين لحظات باقي مانده


بودند [96] و بعد از شهادت امام حسين (ع) كشته شد. در ميان كشته شدگان افتاده بود و هنوز اندك تواني داشت. شنيد كه مي گويند: حسين (ع) كشته شد...

«... (اندكي) هشياري يافت. خنجري همراهش بود، به جاي شمشير از آن استفاده كرد و با همان خنجر يك ساعت با دشمن جنگيد، و بعد كشته شد. او آخرين كسي بود كه به قتل رسيد.» [97] .

خثعمي: منسوب به خثعم بن أراش. قبيله اي از عرب «قحطان».

(يمن، عرب جنوب)

31- سيف بن حارث بن سريع جابري:

طبري [98] و خوارزمي [99] نام او را در عداد شهيدان آورده اند و در متن «زيارت» اشتباها نام وي «شبيب بن حارث» ثبت شده [100] و در «رجبيه»، «سيف بن حارث» نقل شده است.

نام «مالك بن عبد بن سريع» كه پسرعمو و از سويي برادر مادري او بوده است - در شمار شهيدان - خواهد آمد.

جابري: منسوب به بني جابر، تيره اي از همدان و قبيله اي از«كهلان» مي باشند.

(يمن، عرب جنوب)

و چنين بنظر مي آيد كه او وابسته به «شبان» بوده باشد.

32- سيف بن مالك عبدي:

نام او در «زيارت» با عنوان «سيف بن مالك» ذكر شده [101] و با همين عنوان در رجال شيخ طوسي آمده است. [102] .

ابن شهر آشوب ذكر نام او را با نام «سيف بن مالك نميري» در شمار شهيدان


اولين حمله آورده است. [103] .

و در متن «رجبيه» نام او با عنوان: «سفيان بن مالك» آمده.

«سيف بن حارث» از جمله ي مرداني است كه در خانه ي «ماريه» دختر «منقذ عبديه» در بصره گرد هم مي آمدند و خانه ي «ماريه» در بصره محل گردهمايي شيعيان بوده است. [104] .

عبدي: منسوب به «عبدالقيس»، قبيله اي از عدنان.

(عدنان، عرب شمال)

33- حبيب بن عبدالله نهشلي:

شيخ طوسي در رجال خويش از وي نام برده [105] و در «زيارت» [106] و «رجبيه» نيز نام او آمده است و شايد كه او همان «ابي عمرو نهشلي» باشد كه تنها «ابن نماي حلي» در كتاب «مثيرالاحزان» خويش از او نام مي برد.

نهشلي: منسوب به «بني نشهل بن دارم» تيره اي از قبيله ي بني تميم كه از «عدنان» هستند.

(عدنان، عرب شمال)

34- شوذب «مولي» شاكر بن عبدالله همداني شاكري:

طبري [107] و شيخ طوسي [108] و خوارزمي [109] نام او را ذكر كرده اند و نام وي در «زيارت» [110] نيز آمده است. و در «رجبيه» [111] با عنوان «سويد مولي شاكر» ذكر گرديده است.

او از شخصيتهاي شيعي، و جزء باارزشترين و بانفوذترين آنهاست، و از بزرگترين انقلابيون شيعي، از نظر خلوص و پاكي و حماسه و شورانگيزي به حساب


مي آيد.

«شوذب» مردي سالخورده و پير، و از موالي بود.

او جزو اعراب جنوب محسوب مي گردد.

35- ضرغاقة بن مالك:

شيخ طوسي و ابن شهر آشوب او را در شمار كشته شدگان اولين حمله به حساب آورده اند. [112] .

و نام او در «زيارت» [113] و «رجبيه» نيز آمده است.

به قبيله اي نسبت داده نشده و ما مطلب ديگري در رابطه با او نمي دانيم.

36- عابس بن ابي شبيب شاكري:

طبري [114] و شيخ طوسي [115] و خوارزمي [116] نام او را در شمار شهيدان آورده اند و در «زيارت» نيز نام او ذكر گشته است ولي در «رجبيه» نام او با عنوان: «ابن شبيب» آمده.

عابس از شخصيتهاي بارز شيعه است. او شخصيتي مدير، ارجمند، شجاع، سخنور، زاهدي شب زنده دار بود و از نظر پاكي و خلوص و قهرماني و شورانگيزي از بزرگترين انقلابيون به حساب مي آيد. [117] .

با در نظر گرفتن سخنان او با مسلم بن عقيل، چنين بنظر مي رسد كه شخصي محتاط و دقيق و نامطمئن از مردم بوده است ولي با اين همه و در حقيقت او شخصي بااراده در جهت انقلاب بوده است. [118] .

مسلم بن عقيل او را به عنوان رسول خويش به سوي حسين (ع) فرستاد تا «بيعت» مردم كوفه را به اطلاع امام برساند و امام را براي ورود به كوفه دعوت كند كه اين حادثه پيش از دگرگوني و تغيير موضع اهالي كوفه به جهت مخالف،


اتفاق افتاد [119] . عابس شخصيتي برجسته و از اهالي كوفه بوده است.

شاكري: منسوب به بني شاكر تيره اي از «جذام» كه قبيله اي است از قحطان.

(يمن، عرب جنوب)

37- عامر بن حسان بن شريح طائي:

نجاشي در بيان تاريخچه ي زندگي نواده ي دختري اش «احمد بن عامر» از او ياد كرده است و تصريح كرده كه «او كسي است كه همراه حسين بن علي (عليه السلام) در كربلا، كشته شد.» [120] .

در رجال شيخ طوسي [121] بر اثر اشتباه و تغيير، «عمار بن حسان بن شريح طائي» ذكر شده است.

و در «زيارت» [122] و در «رجبيه» نيز نام او آمده است.

ابن شهر آشوب وي را در عداد كساني كه در نخستين حمله كشته شدند بشمار آورده است. [123] .

از هنگام خارج شدن از مكه امام حسين (ع) را همراهي كرد.

طائي: (يمن، عرب جنوب)

مطلب ديگري درباره ي او نمي دانيم.

38- عامر بن مسلم:

در «زيارت» [124] و در «رجبيه» نام او آمده است. ابن شهر آشوب نام او را نيز در شمار كشته شدگان نخستين حمله، ذكر كرده [125] . شيخ طوسي [126] بعد از يادآوري نام وي شخصيت او را «مجهول» دانسته است و «سيد امين» او را به «عبد» نسبت داده و گفته است كه او «عبدي» بوده و «بحرالعلوم» در حاشيه ي «رجال شيخ» او را به «سعد» نسبت داده و گفته است كه او «سعدي» بوده است.


نسبت عامر بن مسلم را چه «سعدي» بدانيم و چه «عبدي» هر دو تيره اي است منسوب به عبدالقيس، و هر دو نسبت در ميان گروه بندي تيره ي «عدنان» به حساب مي آيند.

او شخصيتي از بصره بوده و ما چيز ديگري درباره اش نمي دانيم.

(عدنان، عرب شمال)

39- عبدالرحمان بن عبدالله بن كدر (كدن) ارحبي:

در تاريخ طبري نام نياي وي «كدن» نقل شده [127] . ابن شهر آشوب عبدالرحمان بن عبدالله را از كشته شدگان اولين حمله محسوب داشته اند. [128] .

در «زيارت» نيز نام او آمده [129] شيخ طوسي نيز از او ياد كرده است. [130] .

عبدالرحمان از حاملان نامه هاي مردم كوفه به امام حسين (ع) بشمار مي آيد. [131] .

او پيش از حادثه ي كربلا در كوفه «مسلم بن عقيل» را همراهي مي كرد.

ارحب: قبيله اي بزرگ از قبايل همداني مي باشد و از اعراب قحطان.

(يمن، عرب جنوب)

40- عبدالرحمان بن عبد «انصاري خزرجي»:

طبري از او ياد كرده [132] و شيخ طوسي نيز همراه ذكر نامش او را به قبيله ي «خزرج» منسوب كرده. [133] .

مؤلف بحارالانوار [134] و ابن طاووس [135] نيز نام وي را ذكر كرده اند.

(اللهوف / ص: 40)

او يكي از كساني مي باشد كه براي امام حسين (ع) در كوفه بيعت مي گرفتند


و چنين بنظر مي آيد كه يكي از شخصيتهاي برجسته ي كوفه بوده است.

خزرجي: منسوب به قبيله ي «خزرج».

(يمن، عرب جنوب)

اهل كوفه بوده و چيز ديگري درباره اش نمي دانيم.

41- عبدالرحمان بن عبدالله يزني:

ابن شهر آشوب [136] و خوارزمي [137] و مؤلف بحارالانوار [138] نام وي را ذكر كرده اند.

به نظر ما او همان كسي است كه نامش در «رجبيه» با عنوان «عبدالرحمان عبدالله أزدي» آمده است. نظر ما مخالف نظر استاد گرامي آقاي خوئي مي باشد. نظر ايشان آن است كه «عبدالرحمان بن عبدالله يزني» همان «عبدالرحمن بن عبدالله بن كدي ارحبي» مي باشد.

(معجم رجال الحديث: 349:9)

يزني: منسوب به «يزن»، تيره اي از قبيله ي حمير.

(يمن، عرب جنوب)

مطلب ديگري درباره اش نمي دانيم.

42- عبدالرحمن بن عروة غفاري:

خوارزمي [139] و بحارالانوار [140] نام وي را آورده اند. امكان دارد كه او يكي از «دو برادر غفاري» كه فرزند «عروة بن حراق» بودند، باشد. آنچه كه ما را بر آن داشت تا نام او را مستقل از آن دو برادر عنوان كنيم، بيان و گزارش خوارزمي و محمد بن ابي طالب موسوي - كه مجلسي در بحارالانوار از وي نقل مي كند - مي باشد كه از عبدالرحمان بن عروة غفاري به عنوان شهيد ياد مي كنند و سپس از دو برادر شهيد كه غفاري بوده اند نام مي برند و اين ما را بر آن داشت كه عنوان مستقلي براي اين شهيد قرار دهيم.


تمامي مصادر و منابع - رجالي و تاريخي - نيز دو برادر غفاري را با هم ذكر كرده اند و نيز يادآوري مي كنند كه اين دو برادر براي رفتن به صحنه ي نبرد با هم اجازه گرفتند و به ميدان رفتند و همراه هم با دشمن جنگيدند تا كشته شدند و هيچ يك از مصادر تاريخي اين دو برادر را جدا از هم ذكر نكرده اند.

در حالي كه خوارزمي - در «مقتل الحسين»- و مجلسي در «بحارالانوار» (در دو مورد) هنگام ذكر نام شهيدان از «عبدالرحمان بن عروة غفاري» به تنهايي و مستقلا نام برده اند.

و رجزي حماسي به وي نسبت داده شده كه در آن مي گويد: «قد علمت حقا بنوغفار».

«بني غفار حق را شناخته است».

غفاري: منسوب به غفار بن مليل، تيره اي از كنانه و از عرب عدنان.

(عدنان، عرب شمال)

43- عبدالرحمان بن عروة بن حراق غفاري:

طبري [141] و شيخ طوسي [142] و مؤلف بحارالانوار نام او را در شمار شهيدان ذكر كرده اند. همچنين نام او در «زيارت» [143] نيز آمده است با اين تفاوت كه در آنجا «بني عروة بن حراق» دو پسر عروة بن حراق ذكر شده است.

خوارزمي [144] نام او را ذكر كرده و در «رجبيه» نيز نامش مندرج است.

جد او (حراق) از همراهان امام علي اميرالمؤمنين (ع) بوده كه در كنار امام در جنگ جمل و نهروان و صفين جنگيد.

او مردي جوان و از بزرگان كوفه بود.

غفاري:...(عدنان، عرب شمال)

44- عبدالله بن عروة بن حراق غفاري:

در مصادر مورد بررسي به گونه اي كه از برادرش «عبدالرحمن» نام برده شده از وي نيز ياد شده است. (شماره: 43).


علائم و نسبتهاي اين دو برادر يكي است.

45- عبدالله بن عمير كلبي:

طبري [145] و ابن شهر آشوب با عنوان «عبدالله بن عمير» از او ياد مي كنند و او را در شمار كشته شدگان اولين حمله ذكر مي نمايند [146] . و همچنين خوارزمي [147] و مؤلف بحارالانوار [148] و «زيارت» [149] نيز از او نام مي برند. در «رجبيه» نيز نام او آمده است.

وقتي كه عبدالله در كوفه بود مشاهده كرد كه «ابن زياد» سپاهي را براي جنگ با حسين بن علي (ع) به كربلا گسيل مي دارد. و همراه همسرش ام وهب (دختر عبد از طايفه ي «نمر بن قاسط») به سوي امام حسين (ع) حركت كرد. همسر عبدالله بعد از كشته شدن او شهيد شد. خود عبدالله نيز دومين شهيد از اصحاب حسين (ع) بود. او مردي جوان و جنگجويي سرسخت و پرتوان از اهالي كوفه و از بزرگترين انقلابيون حماسه ساز بشمار آمده است.

عبدالله بن عمير مردي بود از قبيله ي «بني عليم».

بنوعليم بن جناب: تيره اي از قبيله ي «كنانة» عذره و «قضاعه» مي باشد و از اعراب «قحطان» بشمار مي رود.

(يمن، عرب جنوب)

46- عبدالله بن يزيد بن نبيط (ثبيت) عبدي:

طبري [150] و ابن شهر آشوب نام او را در شمار كشته شدگان اولين حمله ذكر نموده اند [151] . ابن شهر آشوب به جاي «ابن يزيد»، «ابن زيد» نقل كرده است.

در «زيارت» [152] و «رجبيه» چنين آمده است: «السلام علي بدر بن رقيط و ابنيه عبدالله و عبيدالله».


«سلام بر بدر بن رقيط و پسرش عبدالله و عبيدالله».

موقعي كه نامه اي از امام حسين (ع) به اهالي بصره رسيد كه در آن امام آنان را براي ياري خويش دعوت مي كرد [153] ، عبدالله همراه پدرش يزيد بن نبيط از بصره خارج شدند. او مردي جوان و اهل بصره بود.

عبدي: منسوب به «عبدالقيس»، از اعراب عدنان.

(عدنان، عرب شمال)

47- عبيدالله بن يزيد بن نبيط (ثبيت) عبدي:

او برادر «عبدالله بن يزيد» است كه در بالا نامش ذكر شد. در مصادر مورد بررسي از او همچون برادرش ياد كرده اند و نشانه ها يكي است.

48- عمران بن كعب بن حارث اشجعي:

ابن شهر آشوب او را در شمار كشته شدگان حمله ي نخستين ذكر كرده است [154] . و شيخ نام وي را تنها «عمران بن كعب» بدون انتساب به قبيله اي ذكر كرده [155] . و در «رجبيه» نامش «عمر بن ابي كعب» آمده و ظاهرا همگي اينان بر يك فرد اطلاق مي شوند و اختلاف در نتيجه ي تصحيف پيش آمده است. (تصحيف: تغيير و اشتباه در نوشتن نسخه ها)

اشجع: قبيله اي از «غطفان» تيره اي از «قيس عيلان».

(عدنان، عرب شمال)

مطلبي ديگر در رابطه با وي نمي دانيم.

49- عمار بن ابي سلامه دالاني:

ابن شهر آشوب او را در شمار كشته شدگان نخستين حمله ذكر مي كند [156] و نام وي در «زيارت» نيز آمده است، ولي با عنوان «همداني». [157] .

دالان: تيره اي از همدان، و از قبايل عرب «قحطان».

(يمن، عرب جنوب)


«دالاني»ها ساكن كوفه بودند.

50 - عمار بن حسان بن شريح طافي:

نام عمار در «زيارت» آمده است و در «رجبيه» نام وي: «عمار بن حسان» ذكر شده.

51- عمرو بن جنادة بن حارث انصاري:

ابن شهر آشوب [158] و خوارزمي [159] و مؤلف بحارالانوار [160] نام وي را ذكر كرده اند.

به نظر ما اين همان جواني است كه پدرش در ميدان مبارزه به شهادت رسيد و مادرش به وي دستور داد كه پيش برود و بجنگد، و امام حسين (ع) در حالي كه رضايتي از رفتن او به ميدان نداشت فرمود: «اين جواني است كه پدرش كشته شده و شايد كه مادرش راضي نباشد كه او به ميدان مبارزه برود؛ جوان گفت: «مادرم به من دستور داده». [161] .

طبيعي بنظر نمي رسد كه «عمرو بن جنادة» و جوان مذكور، يك فرد نبوده و دو نفر باشند. چرا كه اوضاع و احوال نقل شده درباره ي دو تن بسيار شبيه به هم بوده و تقريبا يكي است. و ديگر اينكه ما نام جوان مذكور و نام پدرش را نمي دانيم. آيا نام او «عمر (عمير) بن كناد» بوده كه در «رجبيه» ذكر او آمده است؟ و يا نام ديگري داشته.

در سنين جواني بوده است.

(يمن، عرب جنوب)

52- عمر بن جندب حضرمي:

در متن «زيارت» [162] ، نسخه ي منقول بحارالانوار، و در نسخه ي ديگر: «ابن احدوث» ذكر شده.


«عمرو بن جندب» يا از حضرموت بوده كه قبيله اي «قحطاني» مي باشد و يا از «بني حضرمي» است كه يكي از قبائل يمن بوده است.

(يمن، عرب جنوب)

مطلب ديگري درباره ي او نمي دانيم.

53- عمرو بن خالد أزدي:

ابن شهر آشوب [163] و بحارالانوار [164] و خوارزمي [165] او را ذكر كرده اند. همان «عمرو بن خالد صيداوي» است. دليل علامه شوشتري بر اين مسأله اين است كه «اسدي» يا بر اثر اشتباه در نگارش نسخه ها و يا بر اثر تحريف، «ازدي» شده است. (بايد متذكر شويم كه «صيداوي» كه در عنوان 54 آمده تيره اي از «اسد» به حساب مي آيد) و ما نخست اين مطلب را ترجيح داديم كه اين دو عنوان از آن يك نفر مي باشند ولي بعد تجديد نظر كرديم و ترجيح داديم كه بگوييم اين دو عنوان، دو شخصيت جداگانه مي باشند. اگر چه احتمال اتحاد، وارد مي باشد.

أزدي: منسوب به «أزد».

(يمن، عرب جنوب)

مطلب ديگري درباره ي وي نمي دانيم.

54- عمر بن خالد صيداوي:

طبري [166] نام وي را ذكر كرده است و در «زيارت [167] «و بحارالانوار [168] و كتاب مقتل الحسين خوارزمي [169] نيز نام او آمده است.

در «رجبيه»، «عمرو بن خلف» ذكر شده و احتمال دارد كه اشتباها به جاي خالد، «خلف» ثبت شده باشد.

صيداوي: منسوب به بنو صيداء، تيره اي از قبيله ي «اسد» و از اعراب عدنان


مي باشند.

(عدنان، عرب شمال)

55- عمرو بن عبدالله جندعي:

ابن شهر آشوب نام او را در شمار كشته شدگان اولين حمله آورده است. [170] .

در «زيارت» [171] نيز نام وي ذكر شده.

جندعي: منسوب به جندع بن مالك، تيره اي از همدان.

(يمن، عرب جنوب)

56- عمرو بن ضبيعه ضبعي:

شيخ طوسي [172] و ابن شهر آشوب نام وي را در شمار كشته شدگان اولين حمله ذكر كرده اند و اشتباها نام وي با عنوان «عمر بن مشيعه» آمده است. [173] .

در «زيارت» [174] نيز نام او ذكر شده و در «رجبيه» بر اثر مقلوب شدن نامش «ضبيعة بن عمر» ثبت شده.

ضبعي: منسوب به ضبع بن وبره كه تيره اي از قبيله ي قضاعه مي باشد و از عرب «قحطان» محسوب مي شوند.

(يمن، عرب جنوب)

57- عمرو بن قرضة بن كعب انصاري:

طبري [175] و ابن شهر آشوب [176] و «زيارت» [177] و «بحارالانوار» [178] «خوارزمي» [179] نام وي را ذكر كرده اند و در «زيارت» نسخه ي منقول بحارالانوار نام او با عنوان «عمر بن كعب انصاري» آمده و در نسخه ي ديگر آن،: «عمران...» ذكر


شده است و نام «عمرو بن قرضة انصاري» نيز در آن آمده است.

در «رجبيه» نيز نام او آمده و همگي اين عناوين بر يك نفر اطلاق مي شود.

امام حسين (ع) او را به عنوان نماينده ي خويش براي گفتگو به سوي عمر بن سعد فرستاد.

(يمن، عرب جنوب)

58- عمر بن عبدالله (ابوثمامه) صائدي:

«زيارت» [180] و «طبري» [181] و ابن شهر آشوب [182] و «رجبيه» به ذكر نام وي مبادرت كرده اند و در رجال شيخ طوسي اشتباها «عمرو بن ثمامه» ذكر شده است.

خوارزمي در «مقتل الحسين»، اشتباها نام او را «ابوثمامه صيداوي» ذكر كرده است. [183] .

در بحارالانوار نيز همين گونه نام او آمده است. [184] .

عمر بن عبدالله در دوره ي فعاليت مسلم در كوفه، مسؤول جمع آوري پول و خريد اسلحه براي انقلابيون بود. او از سواران و جنگجويان عرب و از شخصيتهاي بانفوذ شيعه در آن دوره بود. [185] .

زماني كه مسلم حركت كوتاه مدت و شكوهمند خويش را بر عليه عبيدالله بن زياد شروع كرد. عمر بن عبدالله را براي فرماندهي جمعي از نيروهاي قبايل «تميم» و «همدان» در نظر گرفت. [186] .

صائدي: منسوب به صائد، تيره اي از قبيله ي همدان.

(يمن، عرب جنوب)

59- عمرو بن مطاع جعفي:


ابن شهر آشوب [187] و مؤلف بحارالانوار [188] و خوارزمي [189] نام او را ذكر كرده اند.

(يمن، عرب جنوب)

60- عمير بن عبدالله مذحجي:

ابن شهر آشوب [190] و خوارزمي [191] و مؤلف بحارالانوار [192] نام وي را در شمار شهيدان آورده اند.

مذحج: تيره اي از كهلان و از اعراب «قحطان» مي باشند.

(يمن، عرب جنوب)

61- قارب، «مولي»ي حسين (ع):

در «زيارت» [193] نام او آمده است.

62- قاسط بن زهير (ظهير) تغلبي:

در «زيارت» [194] و «رجبيه» نام او ذكر شده و ابن شهر آشوب نام او را در شمار كشته شدگان نخستين حمله يادآوري كرده [195] ، شيخ طوسي نام او را «قاسط بن عبدالله» ثبت نموده است. [196] .

تغلبي: منسوب به قبيله ي «تغلب بن وائل» كه از قبايل «عدنان» بوده.

(عدنان، عرب شمال).

63- قاسم بن حبيب ازدي:

نام او در «زيارت» [197] آمده است و شيخ طوسي نيز نامش را ذكر كرده [198] .


در «رجبيه»، «قاسم بن حبيب» ذكر شده و همچنين عنواني به نام «قاسم بن حارث كاهلي» نيز آمده كه احتمال دارد تكرار اسم اول باشد كه به صورت اشتباهي ثبت شده است.

(يمن، عرب جنوب)

64- قرة بن ابي قرة غفاري:

ابن شهر آشوب [199] و خوارزمي [200] و مؤلف بحارالانوار [201] نام او را ذكر كرده اند و در «رجبيه» كه در نسخه ي بحارالانوار نقل شده نام او «عثمان بن فروة غفاري» آمده و در نسخه ي منقول «الاقبال»، «عثمان بن عروة...» ذكر شده است.

غفاري: منسوب به «بني غفار» قبيله اي از قبايل عرب «عدنان».

(عدنان، عرب شمال)

65- قعنب بن عمرو نمري:

در «زيارت» [202] ، «ثمري» ذكر شده است.

نمري: منسوب به قبيله ي «نمر بن قاسط» قبيله اي از عرب عدنان.

(عدنان، عرب شمال)

66- كردوس (كرش) بن زهير (ظهير) تغلبي:

از او نيز همانند برادرش قاسط (عنوان شماره: 62) در منابع و مصادر مورد بررسي، با نشانه هاي يكسان ياد شده است.

67- كنانة بن عتيق تغلبي:

در «زيارت» [203] و «رجبيه» نام او ذكر شده است. ابن شهر آشوب نام او را در شمار كشته شدگان نخستين حمله، ذكر مي كند [204] و شيخ طوسي در «رجال» خويش از او نام مي برد. [205] .

تغلبي: منسوب به قبيله ي «تغلب بن وائل» قبيله اي از عرب «عدنان».


(عدنان، عرب شمال)

68- مالك بن عبد بن سريع جابري:

از او نيز به گونه ي برادرش (سيف بن حارث بن سريع) با نشانه هاي يكسان نام برده شده ولي در «رجبيه»، «مالك بن عبدالله جابري» ذكر شده است.

69- مجمع بن عبدالله عائذي مذحجي:

طبري [206] و ابن شهر آشوب نام او را در شمار شهيدان و كشته شدگان اولين حمله ياد كرده اند. [207] .

در «زيارت» [208] و «رجبيه» نيز از او ياد شده است.

مذحجي: منسوب به «مذحج» قبيله اي از «كهلان» از قبايل عرب «قحطان».

(يمن، عرب جنوب)

70 و 71 - مسعود بن حجاج و پسرش:

در «زيارت» [209] از هر دو نفر آنان ياد شده است و در «رجبيه» تنها از «پدر» ياد شده و ابن شهر آشوب نام پدر را در شمار كشته شدگان نخستين حمله ياد كرده است. [210] .

72- مسلم بن عوسجه اسدي:

تمامي مصادر و منابع تاريخي و رجالي نام او را ذكر كرده اند. او اولين شهيد از ياران حسين است كه بعد از شهادت كشته شدگان نخستين حمله به شهادت رسيد [211] . مسلم بن عوسجه از اصحاب رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) بشمار مي رود و درباره ي او روايت و گزارش شده (؟) كه در كوفه براي رهبري امام حسين (ع) از مردم بيعت مي گرفت.

زماني كه مسلم بن عقيل حركت كوتاه مدت و شكوهمند خويش را عليه عبيدالله آغاز كرد، او را براي فرماندهي قسمتي از نيروهاي قبايل «مذحج» و «بني


اسد» در نظر گرفت. [212] .

مسلم بن عوسجه اسدي مردي بسيار پير بود. او شخصيت بزرگي از «بني اسد» و يكي از شخصيتهاي برجسته ي كوفه به حساب مي آمد.

«شبث بن ربعي» كه در ميان سپاه اموي بود تأسف خويش را از قتل مسلم بن عوسجه آشكار ساخت. (او بيان نمود: «... خودي را به دست خود مي كشيد و زير فرمان غير خود، زبون مي شويد... مترجم»).

اسدي: منسوب به بني اسد قبيله اي از «عدنان».

(عدنان، عرب شمال)

73- مسلم بن كثير ازدي اعرج:

شيخ طوسي [213] و ابن شهر آشوب نام او را در شمار كشته شدگان حمله ي نخستين ذكر كرده اند [214] . نام او را در «زيارت» اشتباها «اسلم بن كثير ازدي» [215] ذكر شده و در «رجبيه» با عنوان: «سليمان بن كثير» آمده كه به نظر ما همان «مسلم بن كثير ازدي اعرج» مي باشد.

ازدي: (يمن، عرب جنوب)

74- منجح «مولي»ي حسين (ع):

علامه شوشتري به نقل از «ربيع الابرار» زمخشري، در كتاب خود «قاموس الرجال» مي گويد:

مادر منجح «جاريه» امام حسين (ع) بوده كه امام او را از «نوفل بن حارث بن عبدالمطلب» خريد و به ازدواج «سهم» (پدر منجح) درآورد و «منجح» «كه از موالي امام باشد» متولد شد.

(قاموس الرجال 120:9)

طبري [216] و شيخ طوسي [217] از او ياد كرده اند و در «زيارت» [218] و «رجبيه» نيز نام او آمده است.


75- نافع بن هلال جملي:

طبري [219] و شيخ طوسي [220] از او نام برده اند و در «زيارت» به اشتباه «بجلي» نقل شده است. [221] .

«ابن شهر آشوب» نيز به همين گونه از او ياد مي كند. [222] .

در «رجبيه» بدون نسبت دادن به قبيله اي از او ياد شده است.

او به همراه عباس بن علي براي آوردن آب از فرات، براي تشنگان شركت كرد.

«نافع» مردي اهل كوفه و شخصيتي برجسته، از عشيره ي جمل بود.

جملي: منسوب به جمل بن سعد عشيره اي از مذحج.

(يمن، عرب جنوب)

76- نعمان بن عمرو راسبي:

ابن شهر آشوب او را در شمار كشته شدگان اولين حمله ذكر كرده است [223] و شيخ [224] نيز از او نام برده. در «رجبيه» بدون نسبت دادن به قبيله ي «راسب» نامش آمده است.

راسب: تيره اي از ازد.

(يمن، عرب جنوب)

77- نعيم بن عجلان انصاري:

ابن شهر آشوب او را نيز در شمار كشته شدگان اولين حمله ذكر كرده است [225] . در رجال شيخ طوسي [226] و «زيارت» [227] نيز نام او آمده. در «رجبيه» بدون نسبت از او ياد شده است.


(يمن، عرب جنوب)

78- وهب بن عبدالله جناب كلبي:

ابن شهر آشوب با عنوان: «وهب بن عبدالله كلبي» از او ياد كرده. [228] خوارزمي با عنوان: «وهب بن عبدالله بن جناب كلبي» [229] متذكر او شده. مؤلف بحارالانوار نيز نام او را ذكر كرده است. [230] .

مصادر و منابع تاريخي از اين موضوع كه مادر و همسرش در حادثه ي كربلا همراه او بوده اند سخن مي رانند و در برخي مصادر حتي از كشته شدن همسرش سخن گفته شده، و خوارزمي عقيده دارد كه آنكه كشته شده مادرش بوده، نه همسرش.

در برخي مصادر تاريخي و رجالي نيز نام او «وهب بن وهب» ثبت شده و اين مطلب يادآوري شده كه او ابتدا مسيحي بوده و بعد مسلمان گشته است.

در برخي منابع هم سخن از «اسارت» او رفته، چنانكه ابن شهر آشوب نيز با اين نظر موافق است، و برخي ديگر از مصادر تاريخي گفته اند كه او در حادثه ي كربلا كشته شده.

به نظر ما اين «وهب» پسر «ام وهب» همسر «عبدالله بن عمير بن جناب كلبي» مي باشد كه قبلا از او ياد كرديم كه عبدالله بن عمير به شهادت رسيد و بعد از شهادتش «ام وهب» در كنار جسد او كشته شد. پس زن كشته شده «ام وهب» بايد باشد، نه همسر او.

(يمن، عرب جنوب)

وهب، جواني از اهالي كوفه بوده است.

79- يحيي بن سليم مازني:

ابن شهر آشوب [231] و خوارزمي [232] نام او را ذكر كرده اند.

80- يزيد بن حصين همداني مشرقي قاري:


شيخ طوسي [233] نام او را ذكر كرده.

در «زيارت» [234] نيز نامش آمده است.

(يمن، عرب جنوب)

81- يزيد بن زياد بن مهاصر، ابوشعشاء كندي:

طبري [235] و ابن شهر آشوب [236] و خوارزمي [237] نام او را ذكر كرده اند.

در «زيارت» نام او «ابن مظاهر» آمده است. [238] .

برخي از مصادر نيز بر اثر اشتباه «ابن مهاجر» ذكر كرده اند.

كلام طبري درباره ي او دچار آشفتگي و دوگانگي است. يكبار مي گويد: «او بعد از آنكه سپاه اموي سخنان امام را نپذيرفتند و رد كردند به سوي امام حسين (ع) گرايش پيدا كرد و از سپاه ابن زياد روي گرداند». و ديگر بار مي گويد كه: «او پيش از ملاقات و برخورد «حر» با امام، از كوفه به سوي اردوي امام حسين (ع) حركت كرد.»

كلام سيد امين نيز درباره ي او دچار همين آشفتگي مي باشد. [239] .

يزيد بن زياد از اهالي كوفه بوده است.

(يمن، عرب جنوب)

82- يزيد بن نبيط (ثبيت عبدي):

طبري [240] نام او را در تاريخ خويش آورده و در «زيارت» نام او بر اثر تصحيف، «يزيد بن ثبيت قيسي» [241] ثبت شده است. در «رجبيه»، «بدر بن رقيط»


ذكر شده و استاد و سرور ما آقاي خوئي از او با نام «بدر بن رقيد» ياد كرده است.

(معجم رجال الحديث: 266:3)

وقتي كه نامه ي امام حسين (ع) خطاب به بزرگان بصره رسيد او همراه دو فرزندش «عبدالله» و «عبيدالله» از بصره براي پيوستن به امام به طرف مكه حركت كرد. او در بصره به گروه شيعيان پيوسته بود.

عبدي: منسوب به عبدالقيس.

(عرب شمال)



پاورقي

[1] الطبري: 469:5.

[2] بحارالانوار: 69:45.

[3] الرجال: 74.

[4] اعيان الشيعه 4 قسم اول / 126.

[5] معجم رجال الحديث: 86:3.

[6] خوارزمي، مقتل الحسين: 24:2 و بحارالانوار: 30:45 و المناقب: 104:4، متن «مناقب» چنين است: «سپس غلامي ترک که از آن «حر» بود آشکار شد...» و با تأکيد مي‏توان بيان کرد که او همان شخص مورد بحث ما مي‏باشد، براي آنکه رجزي که ابن شهر آشوب در اين کتاب به او نسبت داده، همان رجزي است که به کسي که با عنوان: «غلامي ترک که از آن حسين بود» وصف شده، نسبت داده است.

[7] الطبري: 5: 358 - 357 و بحارالانوار: 44: 339 - 337 و 340. و خوارزمي: مقتل الحسين: 199:1 کنيه، او در بحارالانوار ذکر شده است.

[8] الرجال: 4 و 71. و ابن‏حجر در (الاصابة في معرفة الصحابه و ابن عبدالبر در کتاب الاستيعاب و جزري در کتاب اسدالغابة) او را در عداد شهيدان بشمار آورده و بر کشته شدنش همراه حسين (ع) تصريح کرده‏اند.

[9] معجم رجال الحديث: 232:3.

[10] معجم رجال الحديث: 233:3.

[11] المناقب: 102:4 و مقتل الحسين: 18:2.

[12] بحارالانوار: 24:45 و 25.

[13] محمد بن سعد: الطبقات (چاپ ليدن - افست) 58:6.

[14] المناقب: 103:4.

[15] مقتل الحسين: 19:2.

[16] الطبري: 421:5 و 423 و بعضي صفحات ديگر.

[17] المناقب: 100:4.

[18] اللهوف في قتل الطفوف.

[19] بحارالانوار: 15:45 و جاهاي ديگر و تصحيف مزبور در: 320:44 مي‏باشد.

[20] به کساني گفته مي‏شود که از طريق اصحاب سنت رسول را نقل و به آن عمل مي‏کردند.

[21] الطبري: 432:5.

[22] الطبري: 444:5.

[23] بحارالانوار: 70:45.

[24] معجم رجال الحديث: 314:3.

[25] اللهوف: 40 - 39.

[26] الطبري: 446:5.

[27] الرجال: 72.

[28] بحارالانوار: 72:45.

[29] المناقب: 113:4.

[30] بحارالانوار: 72:45.

[31] المناقب: 113:4.

[32] المناقب: 104:4.

[33] مقتل الحسين: 21:2.

[34] بحارالانوار: 28:45.

[35] الرجال: 72.

[36] بحارالانوار: 82:45.

[37] بحارالانوار: 22:45 و 71.

[38] الرجال: 72.

[39] مقتل الحسين: 237:1 و 19:2.

[40] الطبري: 420:5.

[41] المناقب: 103:4.

[42] الرجال: 72.

[43] الطبري: 352:5 و غير آن.

[44] الطبري: 440:5 و غير آن.

[45] بحارالانوار: 71:45.

[46] الطبري: 401:5.

[47] بحارالانوار: 376:44 و 72:45.

[48] مقتل الحسين: 20:2.

[49] المناقب: 103:4.

[50] الرجال: 73.

[51] الطبري: 422:5 و... منابع ديگر.

[52] الطبري: 400:5 و صفحات بعد... و منابع ديگر.

[53] الطبري: 427:5 و صفحات بعد و منابع ديگر.

[54] اللهوف في قتلي الطفوف. ص: 32 و مثيرالاحزان.

[55] خوارزمي در مقتل الحسين 10:2 يادآوري مي‏کند که حر همراه غلام ترک خويش به امام حسين (ع) پيوست و براي ما ثابت نشده که اين غلام مبارزه کرده و کشته شده، تا جزو شهيدان به حساب آيد.

[56] المناقب: 113:4.

[57] الرجال: 73.

[58] بحارالانوار: 43:45 و 73.

[59] مقتل الحسين: 24:2.

[60] الطبري: 443:5.

[61] الرجال: 73.

[62] المناقب: 101:4.

[63] مقتل الحسين: 14:2.

[64] بحارالانوار: 18:45.

[65] الرجال: 73.

[66] المناقب: 113:4.

[67] بحارالانوار: 72:45.

[68] بحارالانوار: 72:45.

[69] المناقب: 113:4.

[70] بحارالانوار: 71:45.

[71] الطبري: 5: 397 - 396.

[72] الطبري: 426:5 و صفحات بعد.

[73] الطبري: 422:5 و مصادر ديگر.

[74] الرجال: 73.

[75] بحارالانوار: 72:45.

[76] بحارالانوار: 72:45.

[77] المناقب: 101:4.

[78] بحارالانوار: 18:45.

[79] قاموس الرجال: 318:4.

[80] الرجال: 74.

[81] الطبري: 445:5.

[82] بحارالانوار: 72:45.

[83] الطبري: 419:5.

[84] مقتل الحسين: 195:1 و 20:2.

[85] المناقب: 103:4.

[86] بحارالانوار: 21:45 و 26 و 70.

[87] اللهوف: 39.

[88] الطبري: 353:5 و ديگر مصادر.

[89] الرجال: 74.

[90] المناقب: 113:4.

[91] بحارالانوار: 73:45.

[92] الطبري: 444:5.

[93] الرجال: 74.

[94] بحارالانوار: 24:45.

[95] المناقب: 102:4.

[96] الطبري: 444:5.

[97] الطبري: 453:5.

[98] الطبري: 442:5.

[99] مقتل الحسين: 24:2.

[100] بحارالانوار: 31:45 و 73.

[101] بحارالانوار: 72 - 45.

[102] الرجال: 74.

[103] الناقب: 113:4.

[104] الطبري.

[105] الرجال: 74.

[106] بحارالانوار: 71 - 45.

[107] الطبري: 5: 444 - 443.

[108] الرجال: 75.

[109] مقتل الحسين: 22:2.

[110] بحارالانوار: 45: 29 - 28 و 73.

[111] الرجال: 75.

[112] المناقب: 113:4.

[113] بحارالانوار: 71:45.

[114] الطبري: 443:5.

[115] الرجال: 78.

[116] مقتل الحسين: 22:2.

[117] بحارالانوار: 45: 29 - 28 و 73.

[118] الطبري: 355:5 و الخوارزمي: مقتل الحسين: 971:1.

[119] الطبري: 375:5 و مصادر ديگر.

[120] رجال النجاشي: 78.

[121] الرجال: 77.

[122] بحارالانوار: 72:45.

[123] المناقب: 13:4.

[124] بحارالانوار: 72:45.

[125] المناقب: 113:4.

[126] الرجال: 77.

[127] الطبري: 352:5 و 354.

[128] المناقب: 113:4.

[129] بحارالانوار: 73:45.

[130] الرجال: 77.

[131] الطبري: 352 و الخوارزمي: مقتل الحسين: 194:1.

[132] الطبري: 423:5.

[133] الرجال: 77.

[134] بحارالانوار: 1:45.

[135] اللهوف: 40.

[136] المناقب: 102:4.

[137] مقتل الحسين: 17:2.

[138] بحارالانوار: 22:45.

[139] مقتل الحسين: 22:2.

[140] بحارالانوار: 28:45 و در 320:44 او را با عنوان «عبدالله بن ابي‏عروه غفاري» آورده است.

[141] الطبري: 442:5.

[142] الرجال: 77.

[143] بحارالانوار: 29:45 و 71.

[144] مقتل الحسين: 23:2.

[145] الطبري: 5: 430 - 429 و 436.

[146] المناقب: 113:4.

[147] مقتل الحسين: 2: 9 - 8.

[148] بحارالانوار: 45: 13 - 12.

[149] بحارالانوار: 71:45.

[150] الطبري: 5: 354 - 353.

[151] المناقب: 113:4.

[152] بحارالانوار: 72:45.

[153] الطبري: 5: 354 - 353.

[154] المناقب: 113:4.

[155] الرجال: 76.

[156] المناقب: 113:4.

[157] بحارالانوار: 73:45.

[158] المناقب: 104:4.

[159] مقتل الحسين: 21:2.

[160] بحارالانوار: 28:45.

[161] مقتل الحسين: 2 :22 - 21 و بحارالانوار: 7:45 و مصادر ديگر.

[162] بحارالانوار: 73:45.

[163] المناقب: 101:4.

[164] بحارالانوار: 18:45.

[165] مقتل الحسين: 14:2.

[166] الطبري: 446:5.

[167] بحارالانوار: 72:45.

[168] بحارالانوار: 23:45.

[169] مقتل الحسين: 24:2.

[170] المناقب: 113:4.

[171] بحارالانوار: 73:45.

[172] الرجال: 77.

[173] المناقب: 113:4.

[174] بحارالانوار: 72:45.

[175] الطبري: 413:5.

[176] المناقب: 105:4.

[177] بحارالانوار: 71:45.

[178] بحارالانوار: 22:45.

[179] مقتل الحسين: 22:2.

[180] بحارالانوار: 70:45.

[181] الطبري: 45.

[182] المناقب: 104:4.

[183] مقتل الحسين: 17:2 و در 240:1 «صائدي».

[184] بحارالانوار: 21:45.

[185] الطبري: 364:5.

[186] الطبري: 369:5.

[187] المناقب: 102:4.

[188] بحارالانوار: 25:45.

[189] مقتل الحسين: 18:2.

[190] المناقب: 102:4.

[191] مقتل الحسين: 14:2.

[192] بحارالانوار: 18:45.

[193] بحارالانوار: 69:45.

[194] بحارالانوار: 71:45.

[195] المناقب: 113:4.

[196] الرجال: 79.

[197] بحارالانوار: 73:45.

[198] الرجال: 79.

[199] المناقب: 102:4.

[200] مقتل الحسين: 18:2.

[201] بحارالانوار: 24:45.

[202] بحارالانوار: 72:45.

[203] بحارالانوار: 71:45.

[204] المناقب: 113:4.

[205] الرجال: 79.

[206] الطبري: 405:5.

[207] المناقب: 113:4.

[208] بحارالانوار: 72:45.

[209] بحارالانوار: 72:45.

[210] المناقب: 113:4.

[211] بحارالانوار: 69:45 و الطبري: 435:5.

[212] الطبري: 369:5 و مصادر ديگر.

[213] الرجال: 80.

[214] المناقب: 113:4.

[215] بحارالانوار: 72:45.

[216] الطبري: 469:5.

[217] الرجال: 80.

[218] بحارالانوار: 69:45.

[219] الطبري: 404:5.

[220] الرجال: 80.

[221] بحارالانوار: 71:45.

[222] المناقب: 104:4.

[223] المناقب: 113:4.

[224] الرجال: 80.

[225] المناقب: 113:4.

[226] الرجال: 80.

[227] بحارالانوار: 70:45.

[228] المناقب: 101:4.

[229] مقتل الحسين: 2: 13 - 12.

[230] بحارالانوار: 44: 321 - 320 و 45: 17 - 16.

[231] المناقب: 102:4.

[232] مقتل الحسين: 17:2.

[233] الرجال: 81.

[234] بحارالانوار: 72:45.

[235] الطبري: 5: 408 و 446 - 445.

[236] المناقب: 113:4.

[237] مقتل الحسين: 25:2.

[238] بحارالانوار: 72:45.

[239] الطبري: در صفحات سابق الذکر و (اعيان الشيعه ج 4 قسمت اول ص 100 و 116 - 115).

[240] بحارالانوار: 72:45.

[241] بحارالانوار: 72:45.