بازگشت

امام سجاد در مجلس يزيد


يزيد مجلسي ترتيب داد و اشراف شام را دعوت كرد و دستور داد امام سجاد و زنان كودكان امام حسين (ص) را وارد مجلس كردند حضار به آنها مي نگريستند امام سجاد(ص) روبروي يزيد قرار گرفت و چند شعر خواند كه بيزاري و نفرت او را از يزيد نشان مي دهد:

«انتظار نداشته باشيد كه شما به ما اهانت كنيد و ما احترامتان كنيم، يا شما دائما ما را آزار دهيد و ما دست از آزار شما برداريم خدا مي داند كه ما شما را دوست نداريم پس شما را از اين كه ما را دوست نداريد سرزنش نمي كنيم».

يزيد گفت: اي علي! پدرت با من قطع رحم كرد، حق مرا نديده گرفت و بر سر منصبم با من جنگيد خدا هم با او چنان كرد كه ديدي.

در جواب اين آيه را خواند: اما هر مصيبتي كه در زمين يا از ناحيه جانشان به شما برسد، قبل از آن كه به صحنه وجود آيد، در كتابي ثبت شده است [1] .

اي پسر معاويه و هند و صخر! قبل از آن كه تو متولد شوي هميشه نبوت و امارت در دست پدران من بوده است در جنگ بدر و احد و احزاب پرچم رسول خدا در دست جد من علي بن ابيطالب بود، در حالي كه جد و پدر تو پرچم هاي كفار را به دوش مي كشيدند واي بر تو اي يزيد! اگر بداني چه كرده اي و نسبت به پدر و اهل بيت و برادران و عموزادگان من چه گناهي مرتكب شده اي، به كوهها مي گريزي و سربر خاكهاي بيابان مي گذاري و به حال خود شيون و زاري مي كني اين سزاوار است كه سر حسين پسرعلي و فاطمه بر دروازه شهرتان نصب شود، در حالي كه او وديعه رسول خداست؟.

اي يزيد منتظر باش كه در روز قيامت قرين ندامت و خواري شوي [2] .


پاورقي

[1] حديد / 23.

[2] مقتل خوارزمي، ج 2، ص 63.