بازگشت

خطبه زينب كبري در كوفه


اهل بيت رسول خدا(ص) را همانند اسيران وارد كوفه كردند امام سجاد(ص) از شدت بيماري رنجور شده بود، ولي با اين حال او را در غل و زنجير كرده بودند.

مردم كوفه با ديدن كاروان اسيران شيون و زاري سر دادند زينب كبري دختر اميرالمؤمنين به مردم اشاره كرد كه خاموش باشيد، يكباره نفس ها بند آمد و زنگها از صدا افتاد و زينب زبان به سخن گشود:

سپاس خدا را و درود بر محمد و خاندان پاكش باد.

اي اهل كوفه! اي مردم مكار حيله باز! آيا گريه مي كنيد؟

اشكتان خشك مباد، ناله هايتان آرام نگيرد شما در مثل مانند زني هستيد كه رشته خود را محكم تافته، سپس تارتار از هم مي گسلد سوگندهايتان را دست آويز فساد كرده ايد، آيا جز لاف و تكبر و فساد و چاپلوسي كنيزان و سخن چيني دشمنانه چيزي ديگري در شما هست؟

شما به سبزه خاكروبه و نقره بر قبر اندوده مي مانيد، براي خود توشه اي پيش فرستاديد كه خشم خدا را برانگيخت و در عذاب، جاودانه شديد آيا گريه و زاري مي كنيد؟.

آري! به خدا شايسته گريه ايد بسيار بگرييد و كم بخنديد كه نصيبتان ننگ و عار شد، ننگي كه تا ابد پاك نشود چگونه مي توانيد اين ننگ را از دامن خود بشوييد كه فرزند خاتم انبيا، سيد جوانان بهشتي را كشته ايد، آنكه در سرگرداني ها مرجع و در سختي ها پناه شما بود، آنكه دليل روشن و زبان گوياي شما بود چه بار گناهي را بر دوش گرفتيد دور باشيد از رحمت خدا و نابودي نصيبتان باد سعيتان به نوميدي انجاميد، دست ها بريده شد، سوداي پرزياني كرديد، خشم پروردگار را براي خود خريديد و خواري ذلت بر شما حتمي شد.

واي بر شما! مي دانيد چه جگري از رسول خدا شكافتيد و چه پرده نشيني را از پرده بيرون كشيديد وچه خوني ريختيد و چه حرمتي را شكستيد كار بسيار زشتي مرتكب شديد چيزي نمانده كه آسمان و زمين شكاف بردارد و كوهها ويران شوند آنچه كرديد بزرگ، دشوار، بد، كژ، زشت و شوم است و چنان بزرگ كه زمين و آسمانها را پر كرده آيا شگفت داريد اگر از آسمان خون ببارد و همانا عذاب آخرت خواركننده تر است و شما را در آن روز ياوري نيست.

مهلت شما را مغرور نسازد كه خداي تعالي از شتابكاري به دور است و هميشه براي انتقام فرصت دارد و در كمين گاه است [1] .


پاورقي

[1] مقتل خوارزمي، ج 2، ص 1 - 40.