بازگشت

شهادت علي اكبر


علي بن حسن به سوي ميدان حركت كرد امام دست به دعا برداشت، مي گريست و مي گفت: بار الهاتو شاهد باش جواني به سوي اين قوم مي رود كه از نظر صورت و سيرت شبيه ترين مردم به رسول خداست، ما هرگاه مشتاق ديدار پيامبرت مي شديم به چهره او مي نگريستيم.

علي اكبر به ميدان آمد چنان جنگيد كه لشكر كوفه را به ضجه وا داشت پياپي حمله مي كرد و پس ازهر بار حمله بر مي گشت و مي گفت پدر جان سنگيني سلاح خسته ام كرده و عطش مرا از پاي در آورده است، آيا به جرعه اي آب دسترسي داري؟

و امام در جواب مي فرمود: عزيز من صبر كن، به زودي از دست رسول خدا سيراب مي شوي و او دوباره حمله مي كرد تا در نهايت ضربه اي بر سرش زدند، دشمن دور او را گرفت و با شمشير قطعه قطعه اش كردند.

علي چون خود را در حال شهادت ديد فرياد زد: پدر جان خداحافظ، اين جدم رسول خداست كه سلامت مي رساند و مي گويد به سوي ما بشتاب امام حسين (ص) بالاي سر علي آمد، بدن پاره پاره اش رانظاره كرد آنگاه فرمود: لعنت خدا بر قومي كه ترا كشت، پسرم، اينان چقدر در شكستن حرمت رسول خدا جسورند آه! بعد از تو خاك بر سر دنيا امام حسين (ع) جنازه شهيدان را غالبا خود به خيمه مي رود، اما تاب در بغل كشيدن جوانش را نداشت از اين رو جوانان هاشمي را فراخواند و فرمود: پيكر برادرتان را برداريد و به خيمه بريد [1] .


پاورقي

[1] مقاتل الطالبين، ص 116 و مقتل خوارزمي، ج 2، ص 1 - 30 و کامل ابن اثير، ج 4، ص 74.