بازگشت

شبيه خواني


از زماني كه شبيه خواني بويژه براي برگزاري مراسم عزاداري سالار شهيدان رسم، و از اين وسيله براي بيشتر گرياندن مردم در اين مصيبت سوء استفاده شد، اشعار و تكيه كلامهايي در شبيه خوانيها، غالبا توسط افراد ناآگاه و بدون اطلاع و بدون استفاده از منابع معتبر، جعل و خوانده شد كه ذيلا به برخي از آنها اشاره مي شود:

از زبان هند زن يزيد در گفتگو با زينب (ع) در شب وفات رقيه در شام:



مدينه گفتي و كردي كبابم

ربود اسم مدينه صبر و تابم [1] .



از زبان امام (ع) بر سر جنازه ي علي اكبر:



فغان كز هر چه ترسيدم، رسيدم

همي ترسيدم از روز جدايي [2] .



زبان حال اهل بيت خطاب به روح حضرت اميرالمؤمنين علي (ع):



ما از مدينه تا به جوار تو آمديم

آخر تو از نجف قدمي پيشتر بيا [3] .



گفتگوي زينب (س) روز عاشورا با خود:



مرگت آمد اي زينب جان به كف مهيا كن

بي حسين شوي امروز فكر روز فردا كن [4] .



زبان حال شمر در ورود به شام، خطاب به اهل بيت:



مرگ نوتان مبارك اي اهل حرم

باز آمده ام كه تا شما را ببرم [5] .



خطاب يزيد به سر بريده ي حضرت حسين (ع) هنگام ورود شبيه اهل بيت به شام:



آخر به آستانه ي من با سر آمدي

با من تو در مقام خصومت برآمدي [6] .



زبان حال حضرت زينب (س) هنگام شهادت امام (ع):



اين همه لشكر براي كشتن يك تن

تاري روزم شب سياه ندارد [7] .



زبان حال امام (ع) در رؤياي زينب در شب وفات رقيه عليهاسلام در شام:



عجب رعايت اطفال بي پدر كردي

عجب يتيم نوازي به جاي آوردي [8] .



آن چنانكه ملاحظه مي شود هر يك از الفاظ يا مفاهيمي كه به گونه اي مستقيم يا غيرمستقيم به هر حال بتواند نوعي ارتباط با اين واقعه برقرار كند، صرف نظر از جنبه ي تقدس آن، حتي نزد شيعيان و وفاداران مخلص خاندان اهل بيت عليهم السلام نيز مورد استفاده يا بهتر بگوييم سوء استفاده قرار گرفته است.

از سخنان بي پايه و اساس گرفته تا نقل وقايع بدون مبنا و گاهي حتي خلاف عقل و منطق ديني و نيز افكار و اعتقادات خرافي شكل، و سخيفتر از همه در برخي موارد، چنانكه در شبيه خوانيها و نيز ضرب المثلها ديده مي شود، شكل ذلت بار دادن به اين حركت سراپا عزته آفرين و احياكننده ي دين كه اگر نبود براستي درخت دين مي خشكيد و طراوات، نشاط و شادابي خود را از دست مي داد. همان گونه كه قبلا نيز اشارتي شد براي اين جنبه از كاربردها نمي توان تاريخ شروع واقعي يافت و نيز نمي توان حدود و كم و كيف بهره جويي از آن را دقيقا ترسيم كرد؛ در واقع و به عبارت ديگر، از لابلاي كلام و سخنان منظوم و نيز منثور و نيز بهره گيريهايي كه هدف عمده ي آنها بيشتر تأثير فوق العاده گذاشتن بر مخاطب و نيز واداشتن او به جزع و فزع و سوز و شوق دروني بيش از اندازه بوده و يا سعي در بهتر و بيشتر نشان دادن اندوه دروني از تأثير واقعه بر گوينده نشأت گرفته است، مي توان چنين نتيجه گيري كرد كه شدت، فراگيري، گسترش و رواج اين واقعه و تأثير و تأثر از آن، حتي سبب شده است كه اين چنين دستمايه ي گويندگان قرار گيرد و به تدريج موجب رسوب و شكل گيري ديدگاهي خاص به اين واقعه گشته كه كم و بيش در ابعاد گوناگون آن در زندگي معاصر ما نيز جاري است.

شاعري براي بيان شدت ذلت و خواري خود در ميان گروهي، بدون توجه به جنبه ي اعتقادي و مبارزاتي و حيات آفريني حركت حسيني، مسلم بن عقيل يار وفادار امام همام و نماينده ي آن حضرت را در كوفه كه شجاعانه مقاومت كرد، جنگيد تا به شهادت رسيد و گرفتاري او را به دست خون آشامان شام، مورد سوء استفاده ي فكري و بياني قرار داده، چنين مي گويد:



فيني چو قوم كوفي من مسلم عقيلم

در دست اين جماعت افتاده و ذليلم [9] .



مشخص است كه بدون توجه به جوانب مختلف و پيامدهاي گوناگون قضيه، هدف، فقط نوعي خاص از بيان مطابق با مقتضاي حال نزد شاعر است و نه چيز ديگر.


پاورقي

[1] امثال و حکم، جلد سوم، ص 1507.

[2] همان، ج 2، ص 1144.

[3] همان، ج 3، ص 1377.

[4] همان، ص 1531.

[5] همان، ص 1532.

[6] همان، ج 1، ص 19.

[7] همان، ص 340.

[8] همان، ج 2، ص 1090.

[9] خلاصة الاشعار فصل دوم از اصل اول، همدمي کاشاني.