بازگشت

تعيين نقش زمان و مكان در بررسي تاريخي زندگاني ائمه ي اطهار


اگر به تاريخ اسلام و لااقل به تاريخ دوره ي زندگاني ائمه از سقيفه تا سال دويست و شصت هجري يعني آغاز غيبت صغري به صورت يك كل مرتبط با هم ننگريم و در نظر نداشته باشيم كه حوادث و رخدادهاي تاريخي هر دوره خود به نوعي معلول رويدادهاي پيشين بوده و به نوبه ي خود، علل وقايع دوره هاي بعد واقع شده اند، در بررسي زندگاني ائمه مشكل بتوان راه به جايي برد؛ به عنوان مثال سياستهاي مالي و اجتماعي عمر و خصوصا عثمان، انحصار قدرت در دست قريش و بويژه امويان در خلافت عثمان و تركتازي آنان، پيدايش شكاف عميق اقتصادي در جامعه و بازگرداندن امتيازات عصر جاهلي به اشراف و سران قبيله ها خصوصا قريش، همه و همه در ناكامي سياسي علي (ع) و فرزندانش، امام حسن (ع) و نيز شكل گيري قيام امام حسين (ع) تأثير مستقيم و مهمي داشتند. از اين رو تا اين همه و همه ي آنچه را يادآور نشديم، به دقت باز شناخته نشوند، علل ناكامي سياسي امام علي (ع) و امام حسن (ع) را نمي توان به خوبي باز نمود. مگر نه اين است كه علي (ع) به مردمي كه بر او گرد آمده بودند تا بيعت كنند فرمود: «دست از من بداريد و ديگري را بطلبيد. چرا كه به امري برخواهيم خورد كه چهره هاي گوناگون و رنگهاي گونه گون دارد، و دلها بر آن استوار و انديشه ها بر آن پايدار نخواهد بود. آفاق را ابرهاي تيره فروگرفته و راه هاي روشن رستگاري تغيير يافته است... [1] «و يا تا بافت ناهمگون اجتماعي و تمايلات مختلف سياسي ساكنان كوفه به عنوان زمينه هاي واقعي مركز خلافت علي (ع) و مركز و پايگاه شكل گيري جنبشها و نهضتهاي شيعي شناخته نگردد، نمي توان علل شكست تلاشهاي شيعيان را، كه بارها در اين شهر تجربه شد، كشف كرد، تا تاريخ و فرايند دو قرن پرفراز و نشيب اسلام و شيعه را تا سال دويست هجري پيش روي نداشته باشيم، علل پيشنهاد ولايتعهدي از سوي مأمون به امام هشتم (ع) و نيز علل قبول و پيامدهاي آن همواره در هاله ابهام قرار خواهد گرفت، تا تاريخ اسلام در عصر نفوذ تركان از دويست و بيست و هفت هجري به بعد و علل و آثار سلطه ي آنان، هر چند به ظاهر بي ارتباط با زندگاني امام دهم و يازدهم و چگونگي غيبت امام عصر (عج) مي نمايد، مورد مطالعه ي جدي قرار نگيرد، مشكل بتوان نقش تاريخي اين بزرگواران را ترسيم كرد، و خلاصه اينكه زندگي پيشوايان شيعي را بايد در متن جامعه اي كه مي زيستند مورد مطالعه و بررسي قرار داد و گرنه همچنانكه خورشيد در شب نمي تابد، سيماي پرفروغ و تابناك ائمه در تاريكي نخواهد تابيد.


پاورقي

[1] نهج‏البلاغه فيض الاسلام، خطبه‏ي 91.