بازگشت

چكيده


بنا به اعتقاد شيعه، ائمه اطهار (س) ملازم قرآن هستند و سيره ي آنان مبناي معرفت ديني است و از اين رو شناخت اسلام به معني حقيقي كلمه، جز با شناخت زندگاني آن بزرگواران ميسر و ممكن نخواهد بود. اين ضروريات ايجاب مي كند تا هر چه بيشتر زندگاني آنان از زواياي گوناگون مورد مطالعه و بررسي قرار گيرد تا بتوان از اين طريق به كشف حقايق ناب ديني راه برد؛ بدين منظور سه نكته ي اساسي بايد مورد امعان نظر قرار گيرد:

اول: بنابر نگرش نوين تاريخي، ضروري است مطالعه در زندگاني ائمه بر اساس عنصر «تغيير» صورت پذيرد، نه توصيف صرف. در نگارش تاريخي زندگاني آنان نيز بايد زباني استدلالي، تحليلي و انتقادي را به كار بست نه زباني خبري و وصفي.

دوم: در بهره گيري از منابع و مآخذ تحقيقي كه اساس مطالعات تاريخي است، بيش از هر چيز بايد به قرآن روي آورد؛ زيرا اين كتاب قطعي ترين منبع معرفت ديني است و ائمه خود ملازم آنند. ديگر اينكه مجموعه هاي حديثي و روايي را به لحاظ آنكه در بردارنده ي سنت به مفهوم قول و فعل و تقرير آنان است، با روش تنقيد اسناد و متون روايات مورد استفاده قرار داد و نقايص موجود در آنها را برطرف ساخت. سرانجام از ساير منابع و مآخذ تاريخ اسلام به شرط انجام كار كتابشناسي علمي بهره گرفت تا مواد خام اطلاعاتي سره از ناسره مشخص و ممتاز گردد.

سوم: نقش ظرف زمان و مكان و در مجموع مقارنات تاريخي را در نوع جهت گيري و موضعگيري هر يك از پيشوايان معصوم در نظر داشته باشيم تا بتوان به چرايي بسياري از پرسشهايي كه درباره ي زندگاني آنان به ذهن هجوم مي آورد، پاسخ معقول و منطقي داد.

اين الذين زعموا انهم الراسخون في العلم دوننا؟ بنا يستعطي الهدي و يستجلي العمي، ان الائمة من قريش غرسوا في هذا البطن من هاشم، لا تصلح علي سواهم و لا تصلح الولاة من غيرهم «كجايند كساني كه پنداشتند آنان - نه ما - دانايان علم - قرآن - هستند؟... راه هدايت را راهنمايي ما مي پويند، و روشني دلهاي كور را از ما مي جويند. همانا امامان از قريشند كه درخت آن را در خاندان هاشم كشته اند، ديگران در خور آن نيستند و طغراي امامت را جز به نام هاشميان ننوشته اند. [1] .

شايد بهتر اين بود كه مطلب را به تناسب بحث با سخني درباره ي تعريف و ماهيت علم تاريخ، اثبات موضوعيت و سودمندي آن آغاز مي كرديم و با اشاره اي در باب روش تحقيق در تاريخ پي مي گرفتيم تا زمينه اي مناسب براي طرح موضوع اصلي فراهم آيد.

اما براي پرهيز از طولاني شدن كلام، دامنه سخن را به بحث درباره ي موضوع اصلي محدود ساختيم تا از اهداف اين نوشتار دور نشويم. بر اين اساس به جاي مقدمه، ضرورت شناخت و مطالعه و تحقيق درباره ي زندگاني ائمه اطهار را به اجمال مورد توجه قرار مي دهيم تا چشم انداز روشنتري از موضوع، پيش رو فراهم آيد.

ساده ترين تعريف از مذهب شيعه كه در عين حال آن را از ديگر مذاهب و فرقه هاي اسلامي ممتاز و مجزا مي سازد، اين است كه بگوييم اين مذهب مجموعه ي اعتقادات و معارف ديني خود را علاوه بر قرآن و سنت رسول (ص) - كه در اين دو موضوع با ديگر مذاهب اسلامي مشترك است - بر سنت و سيره ي جانشينان بر حق آن حضرت، يعني علي (ع) و يازده فرزندش تا حضرت حجت (عج) كه در غيبت به سر مي برد، استوار كرده است. اينجاست كه اختلاف اساسي ميان مذهب شيعه و مذاهب اسلامي ديگر پديد مي آيد؛ يعني شيعيان علاوه بر تمسك به قرآن و سنت پيامبر (ص) به استناد حديث «اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي فانهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض» و ده ها دليل قرآني و حديثي ديگر، اهل بيت را همدوش قرآن دانسته و مي دانند و تفسير و تبيين عقايد ديني خود را از آنان مي گيرند. در حالي كه بيشتر مسلمانان برخلاف شيعيان، اصحاب پيامبر (ص) را عادلان امت و قول و عمل آنان را مشمول دايره ي سنت پنداشتند و از اين رو آنان را حجت و رهنماي امت قرار دادند. [2] .

اين اختلاف اساسي در تعريف سنت، خود منشأ بروز اختلاف عميقتري ميان شيعيان و ديگر مذاهب شد؛ بدان معنا كه شيعيان در تفسير قرآن و سنت رسول (ص) به مدت دو قرن و نيم از تعاليم اهل بيت بهره مي جستند اما ديگر مذاهب بر طريق اصحاب پيامبر (ص) گام مي زدند. پيامد فكري چنين نگرشي، كه عمل و قول اصحاب، حجت و سنت قلمداد شود، منشأ بروز چنان انحرافي شد كه ابن خلدون اين مورخ نامدار مسلمان در بررسي علل قيام امام حسين (ع) بر ضد يزيد و سكوت ديگر صحابه در برابر فسق و فساد وي گويد: «هم حسين و هم ديگر صحابي همه مجتهد بودند [3] و نبايد روش هيچيك از دو گروه را انكار كرد» [4] و جاي ديگر آورده است «... نبايد با تصور غلط، كساني را كه با اجتهاد حسين (ع) موافق نبودند و از ياري كردن وي دريغ ورزيدند به گناهكاري نسبت دهي زيرا بيشتر ايشان از صحابه به شمار مي رفتند و با يزيد همراه بودند و به قيام كردن بر ضد وي عقيده نداشتند» [5] و در ادامه گويد «و حسين (ع) در اين واقعه شهيد و در نزد خدا مأجور است و عمل او بر حق و از روي اجتهاد است و صحابه اي كه با يزيد بوده اند نيز راه حق و اجتهاد را پيموده اند». [6] تا آنجا كه در كمال شگفتي به قضاوتي چنين غيرمنصفانه پرداخته كه «... و [حسين (ع)] گمان كرد خود او به سبب شايستگي و داشتن شوكت و نيرومندي خانوادگي بر اين امر [قيام يا امر خلافت] تواناست. اما درباره ي شايستگي آن گونه كه گمان كرد درست بود و بلكه بيش از آن هم شايستگي داشت، ولي درباره شوكت اشتباه كرد، خدا او را بيامرزد». [7] ابن حجر هيثمي نيز مانند ابن خلدون، عدالت و اجتهاد همه ي اصحاب پيامبر (ص) را ثابت فرض كرده و با قبول چنين فرضيه اي در تحليل اختلافات و فتنه هاي پديد آمده ميان اصحاب، آورده است «جنگها و فتنه هايي كه ميان صحابه برپا

شد تنها به دنيا محدود است و در آخرت همه ي آنان بر اساس اجتهادشان بر حق و صواب هستند و تفاوتشان تنها در پاداش است، زيرا كسي كه مانند علي (ع) و يارانش اجتهاد كرد و به صواب رفت از دو پاداش و بلكه ده پاداش برخوردار مي شود و كسي كه مانند معاويه اجتهاد كرد و به خطا رفت تنها از يك پاداش بهره مند مي شود. [8] بنابراين از حق صحابي و اجتهاد برخوردار بودن و از عادلان به شمار رفتن، كافي است تا غباري كه در بيني اسب يكي از صحابه (معاويه) وارد شد هزار مرتبه از عمر بن عبدالعزيز برتر باشد. [9] .

به هر حال شيعه از روز نخست، ولايت معنوي و مرجعيت ديني و حق حاكميت سياسي را در خاندان پيامبر (ص) نهاد و بر اين اساس در فهم و تبيين علوم و معارف ديني تنها به اهل بيت رجوع كرد و با اين روش از فرقه هاي ديگر جدا شد [10] و نظام فكري، اعتقادي و فقهي خود را بر پايه ي تعاليم آن بزرگواران استوار ساخت. اما مطلب به همين سادگي پايان نپذيرفت. همان سال كه پس از رحلت پيامبر (ص) در تفسير سنت حضرتش، مسلمانان دستخوش اختلاف شدند و كساني نيز با غرضهاي شخصي يا قبيله اي و سياسي و... به تحريف و جعل حديث دست يازيدند و مشكلات بيشماري در شناخت سيره ي رسول براي مسلمانان پديد آوردند، زندگاني و سيماي حقيقي اهل بيت نيز به مراتب بيش از زندگاني و سيماي پيامبر (ص) در هاله ي ابهام قرار گرفت؛ زيرا از سويي اهل بيت، موقعيت سياسي پيامبر (ص) را نداشتند و جز در حكومت چند ساله علي (ع) و چند ماهه ي امام حسن (ع) دستشان از قدرت كوتاه بود و در انزواي كامل سياسي قرار گرفتند و سيماي تابناكشان، نه تنها براي مسلمانان در دوره هاي بعد كه حتي براي مردم روزگار خودشان، رخ ننمود. از سوي ديگر دشمنانشان خواه بر تخت خلافت يا بر مسند فقاهت، كه تعاليم و جهت گيري فكري - سياسي آنان را موجب تهديد و خطر براي منابع و موقعيت خود مي ديدند، به شيوه هاي گوناگون با برخورداري از قدرت و ديگر امكانات به مخالفت و دشمني با آنان برخاستند، اخبار دروغ جعل كردند و نشر دادند و تهمتهاي ناروا بستند. اين امر نه تنها به وسيله دشمنان به كار گرفته شد كه اختلاف نظر و كجروي فكري و انحراف سياسي ميان پيروان و هواداران ائمه نيز موجبات و زمينه هاي مساعدي را در جبهه ي داخلي شيعه براي تحريف پديد آورد؛ اين بدان معني است كه مذهب شيعه پس از شهادت امام حسين (ع) ماهيت همگون فكري - سياسي خود را از دست داد و در توسعه و گسترش تاريخي خود ناخواسته دستخوش تفرقه و به ده ها فرقه منشعب گرديد. هر چند پيشوايان معصوم از زمان امام سجاد (ع) تا امام حسن عسگري (ع) تلاش گسترده اي را در راه اثبات حقانيت شيعه به كار بردند و پرچم مبارزه ي فكري - سياسي را در برخورد با دو جبهه ي دشمنان مغرض و دوستان منحرف برافراشتند اما به تجربه ثابت شد كه پايداري در برابر دوستان منحرف به مراتب مشكلتر از ايستادگي در برابر دشمنان مغرض است. اين دوستان يا همچون عباسيان به راه تفريط غلتيدند و بنابر مصالح سياسي از امامت به مفهوم اوليه ي آن نيز دست كشيدند و به اهل سنت و جماعت پيوستند و يا چون گروه هاي افراطي كيسانيه و زيديه و... به سوي افراط كشيده شدند و از تعاليم و رهنمودهاي امام معاصر خود گذشتند و همانجا نيز متوقف شدند. گروهي ديگر نيز در حق ائمه قائل به غلو شدند. بنابراين كار مطالعه و تحقيق در زندگاني ائمه با مشكلات جدي روبرو شد، زيرا هر فرقه و گروهي بنابر تمايلات خاص فكري - سياسي خود، اما به نام شيعه، به تفسير معارف اعتقادي و تبيين خط مشي سياسي پردخت و در نتيجه نظريات و روايات مختلف و متناقضي در مسائل ديني شيعه پديد آمد و چنان با عقايد حقه ي شيعه يا شيعه ي حقه در آميخت كه تصفيه و جداسازي آنها بر پژوهندگان اگر نگوييم غيرممكن كه سخت دشوار مي نمايد.

بنابر آنچه گذشت از سويي ضرورت مطالعه و بررسي در زندگاني ائمه ي اطهار، كه راه معرفت صحيح ديني را به مسلمانان و بويژه پيروانشان آموزش داده اند و از ديگر سو موانع و مشكلات جدي كه در اين راه وجود دارد، اهل تحقيق و تتبع را وا مي دارد تا براي پرهيز از لغزش و فروافتادن در راه افراط و تفريط و دام تحريف گذشتگان، روش مندانه به تحقيق در زندگاني ائمه روي آوردند. بدين منظور نكاتي چند را به اجمال مورد بررسي قرار مي دهيم، بدان اميد كه باب طرح چنين مباحثي هر چه بيشتر گشوده شود و اين اندك، دستمايه مطالعات بعدي قرار گيرد.


پاورقي

[1] نهج‏البلاغه فيض الاسلام، خطبه‏ي 144، ترجمه‏ي دکتر سيد جعفر شهيدي.

[2] ر، ک: ابن‏حجر عسقلاني، الاصابه، مقدمه، ص 7 - 6؛ ابن‏حجر الهيثمي، تطهير الجنان و اللسان عن الخطور و التفوه بثلب سيدنا معاوية ابن ابي‏سفيان، ص 4. لازم به ذکر است مؤلف الاصابه عدالت صحابه را مستند به آيات قرآني زير کرده است: کنتم خير امة اخرجت للناس... «آل‏عمران، 110 و کذلک جعلناکم امة وسطا... «بقره 143؛» لقد رضي الله عن المؤمنين اذ يبايعونک تحت الشجره... «فتح، 18؛» و السابقون الاولون من المهاجرين و الانصار... «توبه 100؛» يا ايها النبي حسبک الله و من اتبعک من المؤمنين «انفال، 64؛» للفقراء المهاجرين الذين اخرجوا من ديارهم... اولئک هم الصادقون «حشر، 8. مؤلف تطهير الجنان نيز گويد: اي مسلماني که دلت لبريز از محبت خدا و رسول (ص) است بر تو واجب است که همه‏ي اصحاب پيامبرت را دوست بداري... و به عادل بودن همه آنان اعتقاد داشته باشي.

[3] چنين حق اجتهادي را اهل سنت براي همه‏ي اصحاب پيامبر (ص) مسلم دانسته‏اند.

[4] ابن‏خلدون، مقدمه، ترجمه گنابادي، 407 - 406: 1.

[5] همان 416:1.

[6] همان 417:1.

[7] همان 415:1.

[8] تطهير الجنان و اللسان، ص 6.

[9] همانجا، ص 10، براستي کدام تحريف بالاتر از اين بود و هست که آيه‏ي تطهير و به نوعي صفت و ملکه عصمت در کساني جز خاندان مطهر پيامبر (ص) نهاده شود.

[10] بيان و ذکر دلايل قرآني و حديثي انحصار ولايت معنوي و مرجعيت ديني و حاکميت سياسي در اهل بيت که به طريق نص الهي و من عند الرسول اثبات مي‏شود از حوصله اين نوشتار خارج است.