بازگشت

عكس العمل خشن عمر سعد در برابر رجزهاي سنان بن انس


طبري از ابي مخنف روايت كرده است كه پس از شهادت حسين (ع) سنان بن انس بر اسب سوار شد و مردي دلير و شاعر بود و عقلش خللي داشت و بر در خيمه ي عمر بن سعد ايستاد و به بانگ بلند شعري خواند با اين مضمون:



اوقر ركابي فضة و ذهبا

انا قتلت الملك المحجبا



قتلت خير الناس اما و ابا

و خيرهم اذ ينسبون نسبا



يعني ركابم را از طلا و نقره سنگين كن كه من شاه پرده دار را كشته ام كسي را كشته ام كه پدر و مادرش از همه بهتر و چون مردمان، نسب خويش را گويند، نسب وي از همه والاتر است.

در ادامه اين روايت آمده كه عمر عد به سنان بن انس گفت:

«شهادت مي دهم كه ديوانه اي و هرگز سالم نبوده اي، او را پيش من آريد و چون بياورندش با چوب او را بزد و گفت اي ديوانه! چرا چنين سخن مي كني، به خدا اگر ابن زياد بشنود گردنت را مي زند. (و الله لو سمعك ابن زياد لضرب عنقك). [1] .

1- گر چه ابي مخنف اين روايت را ذكر نموده ولي اينكه گفته شده، كه سنان بن انس شاعر و دلير بود و نقص عقلي داشت، صحيح به نظر نمي رسد زيرا چگونه ممكن است كسي عقلش خلل داشته باشد، اشعاري به اين شيوايي بگويد و در خلال ابياتش از يكسو پرده از انگيزه هاي دنياطلبي خود و همفكرانش بردارد و از سوي ديگر شرافت نسبي و شخصيت والاي نواده ي پيامبر (ص) را با اين زيبايي بيان نمايد؟

2- سؤال ديگر اين است كه آيا عكس العمل خشن عمرسعد براي ديوانه بودن «سنان» بوده و يا آنكه خود چنين فضايلي را براي امام حسين (ع) قائل نبوده و يا تحمل شنيدن آن حقايق را نداشت. گر چه عمر بن سعد نيز به شهادت منابع تاريخي از همان آغاز و بويژه تا صدور فرمان نهايي ابن زياد توسط شمر به او از رويارويي با حسين (ع) احتياط مي كرد.

3- في الواقع طبيعي بود كه اگر سنان بن انس از ديدگاه عمرسعد كار با ارزشي را انجام داده باشد، پس بايد همانطور كه خود او هم انتظار داشت تشويق مي شد و هدايايي مي گرفت نه اينكه بالعكس تنبيه شود! اما آنچه در لابلاي ذكر اينگونه روايات پنهان مانده است، در واقع فضائل حقيقي آن بزرگوار بود، گر چه اين بار از زبان دشمني جاهل و دنياپرست بيان مي شد!

4- آن چنانكه از متن روايت برمي آيد كار سنان بن انس زشت و ناپسند بوده است و اگر في الواقع چنين بوده (كه هست) چرا عمرسعد زشتي كار خود را نمي بيند، آنگاه كه فرياد مي زد:

«چه كسي داوطلب مي شود اسب بر حسين بتازد...! و خود نيز بي تفاوت، شاهد آن صحنه تأثرانگيز باشد كه فرزند پيامبر (ص) بدان صورت مورد اهانت قرار گيرد. [2] .

5- آنچه در يك تحليل نهايي به نظر مي رسد اين است كه عكس العمل تند عمر سعد بيشتر به خاطر بي پروايي سنان بن انس در ذكر آن همه فضايل باشد كه البته از ديدگاه او ارزشش از طلا و نقره كمتر بوده! و عمرسعد مي دانست، نه به خاطر زشتي اين عمل، بلكه بدان سبب كه اگر در مقابل ابن زياد نيز اينگونه بي پروا سخن به ميان آورد، بي درنگ گردنش را خواهد زد.


پاورقي

[1] طبري، تاريخ طبري، ترجمه پاينده، ج 7، ص 3063 و همچنين: بلاذري، انساب الاشراف، همان، ج 2، ص 205.

[2] طبري، همان، ج 7، ص 3064، و نيز: مفيد ره، الارشاد، همان، ج 2، ص 118.