بازگشت

انصار از ملائكه در چند مورد


اول در خارج مدينه: آن وقتي كه حضرت به راه افتادند، چند فوج از ملائكه با او ملاقات كردند، كه بر مركوبهاي بهشتي سوار بودند، و در دست ايشان حربه ها بود، پس سلام كردند، و عرض كردند: اي حجت خدا بر خلق بعد از جد و پدر و برادرش، به درستي كه خداوند ما را به ياري جدت فرستاد در مواطن بسيار، و اينكه به ياري تو آمده ايم، حضرت فرمود: ميعاد ما با شما بقعه ي من است كه در آنجا شهيد مي شوم و مدفون مي گردم، چون به آنجا رسيدم به نزد من بيائيد، عرض كردند: اي حجة خدا امر كن ما را به هر چه خواهي، اگر از دشمني مي ترسي به همراه تو بيائيم، فرمود: كسي را بر من


راهي نيست تا به بقعه ي خود برسم. [1] . دوم در مكه: چنانكه واقدي و زرارة بن صالح نقل كرده اند، كه ملاقات نموديم حسين (عليه السلام) را پيش از آن كه به سوي عراق رود به سه روز، و خبر داديم او را، به اينكه قلوب اهل كوفه با شما، و شمشير ايشان بر شما است، پس اشاره نمود به سوي آسمان، درهاي آن باز شد، و نازل شدند ملائكه ي بسياري، كه عدد ايشان به حصر نمي آمد، پس فرمود: اگر نه ملاحظه ي اجر شهادت، و تقدير الهي بود، با اين لشكر به ايشان مقاتله مي كردم، و لكن به طريق يقين مي دانم كه مصرع من و مصرع اصحابم از آنجاست، واحدي نجات نمي يابد از قتل مگر فرزندم علي. [2] .

سوم در كربلا: وقتي كه امر بر او سخت شد، ملائكه آمدند به خدمتش، و نصرت و ظفر بر او نازل شد، پس مخير شد ما بين نصرت، و مابين ملاقات خدا، پس اختيار نمود لقاء الهي را. [3] .


پاورقي

[1] بحار 330:44 - لهوف ص 29 - 28.

[2] بحار 364:44 - لهوف ص 26.

[3] بحار 12:45 - لهوف ص 44.