بازگشت

حديث سيب و به و انار...


و از آن جمله حديثي است، كه در بحار روايت نموده، از حسن بصري، و ام سلمه، كه حسنين (عليه السلام) وارد شدند بر رسول خدا، و جبرئيل در نزد آن حضرت بود، پس


ايشان در اطراف او گرديدند به گمان اينكه دحيه كلبي است، جبرئيل دست خود را حركت داد مانند كسي كه از كسي چيزي بگيرد، پس سيبي و بهي، و اناري آورد، و به ايشان داد، روي ايشان از خوشحالي برافروخت، و دويدند به نزد جد خود، حضرت از ايشان گرفت، بوئيد و فرمود: برويد نزد پدر و مادر خود، پس رفتند، و هيچ يك از آن نخوردند، تا اينكه پيغمبر (صلي الله عليه و آله) به نزد ايشان رفت، و همه با هم خوردند، و هر چند از آن مي خوردند، به حال خود عود مي نمود، و به همين حالت بود، تا زماني كه حضرت فاطمه (عليه السلام) وفات نمود، حسين (عليه السلام) فرمود: كه «انار» مفقود شد و چون اميرالمؤمنين (عليه السلام) شهيد گشت «به» مفقود گشت، و سيب به حال خود بود، تا وقتي كه آب را به روي ما بستند پس چون تشنگي بر من غالب مي شد، آن را بو مي كردم، اندكي تشنگي من ساكن مي شد، عاقبت چون تشنگي من به نهايت رسيد، دندان بر آن فشردم، و يقين به هلاك نمودم، حضرت سجاد (عليه السلام) مي فرمايد، كه اين سخن را از پدر بزرگوارم شنيدم يك ساعت قبل از شهادتش، و چون شهيد گرديد، بوي سيب از محل شهادتش استشمام مي شد، ولي خودش را نيافتند، و اين رائحه در آن محل باقي است، و هر كس از زوار بخواهد استشمام رائحه ي آنرا نمايد، در وقت سحر به زيارت رود، كه اگر از مخلصين باشد، آن را خواهد استشمام نمود. [1] .

بيست و ششم: از جمله احترامات كعبه آن است كه حضرت اسماعيل موكل بر زينت آن، و پوشانيدن جامه بر آن بوده، پس طوايف عرب هدايا و تحف مي آوردند، و مادر اسماعيل و زوجه اش جامه مي ساختند، به خانه مي پوشانيدند [2] ، و بعد حضرت سليمان جامه اي فرستاد، همچنين ساير ملوك، و خداوند از براي حسين (عليه السلام) جامه اي فرستاد، و حضرت پيغمبر (صلي الله عليه و آله) بر او پوشانيد، چنان كه ام سلمه روايت كرده، ديدم حضرت رسول خدا جامه اي بر حسين (عليه السلام) مي پوشاند، كه از جامه هاي دنيا نيست، سؤال كردم كه اين چيست؟ فرمود: اين هديه اي است كه خداوند


از براي حسين فرستاده است، و پودش از پرهاي نازك بال جبرئيل است. [3] .

و گاهي خود آن حضرت از مادرش جامه بجهت عيد طلب نمود، پس رضوان جامه اي هديه آورد به جهت او و حضرت حسن (عليه السلام) و فاطمه (عليهاالسلام) بر ايشان پوشانيد، چنانكه مشهور است. [4] .

و گاهي از جدش طلب نمود به جهت عيد، و خداوند هديه فرستاد، و جبرئيل او را سرخ رنگ نمود به خواهش آن جناب، و گريست، چنانكه حديث آن نيز معروف است. [5] .

و گاهي از خواهر طلب نمود، اما جامه ي كهنه، نه از براي عيد و زينت، بلكه از براي آنكه چون او را شهيد نمايند و لباسهاي نو، را ببرند، طمع در اين جامه ي كهنه نكنند، و بدنش عريان نماند، پس خواهرش زينب جامه ي كهنه آورد، و حضرت چند موضع آن را پاره نمود، و خونهاي حضرت آن جامه را رنگين كرد [6] ، به همان رنگ كه جبرئيل جامه اش را در عيد رنگين نمود، و خاكهاي كربلا او را خاكي كرد، و نيزه و تر و شمشير پاره پاره اش نمود، مع ذلك اسحاق بن حويه آن را بيرون آورد، و بدن شريفش را عريان بر روي خاك گذاشت آه. [7] .

مصحح گويد: اين پيراهن، پيراهن حضرت ابراهيم خليل (عليه السلام) بود، كه آن را حضرت فاطمه (سلام الله عليها)، سه روز پيش از شهادتش به زينب كبري (سلام الله عليها) داد و فرمود: هنگامي كه اين پيراهن را برادرت حسين از تو مطالبه كند، بدانكه او فقط يك ساعت مهمان تست، سپس او را اولاد زنا به سخت ترين وضعي مي كشند. - انتهي - - [8] .


پاورقي

[1] بحار 289:43 - مناقب ابن شهر آشوب 161:3.

[2] بحار 95:12 - کافي 204:4.

[3] بحار 271:43 - منتخب طريحي 71:1.

[4] بحار 289:43- مناقب 161:3 - منتخب طريحي 72:1.

[5] بحار 246 - 245 :44 - منتخب طريحي 71 - 70 :1.

[6] بحار 45:45 - لهوف ص 53.

[7] بحار 57:45 - لهوف ص 56.

[8] - مسند فاطمة الزهراء (سلام الله عليها) ص 324 به نقل از وقايع الشهور و الايام ص 95.