بازگشت

نور حسين از كعبه بيشتر است


مؤلف گويد كه: اگر كعبه نوراني بود، و حال نورش برطرف شده. پس به درستي كه حسين (عليه السلام) نوراني بود، كه صورت و پيشاني او مي درخشيد، و به همين حال بود تا وقت شهادتش، چنانكه هلال بن نافع مي گويد كه: در عسكر عمر بن سعد بودم، ناگاه شخصي فرياد كرد كه بشارت تو را اي امير، اينكه شمر حسين را كشت، پس به ما بين صفين رفتم، ديدم آن حضرت مشغول جان دادن است، پس قسم به خدا هرگز نديده ام كشته اي به خون آغشته، كه چنين نوراني باشد، و نور صورت شريفش مرا مشغول نمود از فكر كشتنش، و در آن وقت طلب آب مي نمود. [1] .

و اگر نور كعبه از اثر نور ياقوت بوده، كه تا حدود حرم مي تابيد، پس به درستي كه تمام صحراي كربلا مي درخشيد از نور تجلي الهي كه بر شجره ي مباركه واقع شد، زيرا كه كربلا همان وادي ايمن است و بقعه ي مباركه كه موسي در آن نور الهي را مشاهده نمود، و آن نور به آفاق آسمان و اقطار عالم رسيد، و ايضا بدن آن جناب بعد از شهادتش مي درخشيد مانند آفتاب، چنانكه در روايتي مذكور است. [2] .

بيست و سوم: مكه ي ام القري است، و حسين (عليه السلام) ابوالائمة النجباء است، و اين فضيلت را خداوند به او كرامت فرمود در عوض شهادتش، چنانكه در روايات وارد است. [3] .

بيست و چهارم: كعبه سيد بيوت است، و حسين (عليه السلام) سيد جوانان بهشت است، و همه اهل بهشت جوانند، اين خبر به طرق شيعه و سني متواتر است، حتي عمر بن الخطاب آنرا از پيغمبر (عليه السلام) روايت كرده. [4] .


بيست و پنجم: مكه با اينكه وادي بي زرع است، از اطراف و جوانب هر چيزي به آن جا نقل مي شود به دعاء ابراهيم (عليه السلام) و از براي حسين (عليه السلام) ثمرات بهشتي نقل مي شود، چنانكه در روايات متعدده رسيده است، از آن جمله در بحار روايت نموده است، از ابن شاذان، از ذاذان، از جناب سلمان، كه گفت: به خدمت حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) مشرف شدم، و سلام كردم، چون به خدمت حضرت فاطمه (عليهاالسلام) رسيدم، فرمود: اي سلمان حسن و حسين از شدت گرسنگي گريه مي كنند، دست ايشان را بگير، و ببر نزد جدشان پس دست ايشانرا گرفتم، و به نزد پيغمبر (صلي الله عليه و آله) بردم، فرمود: چه مي شود شما را اي حسنين من؟ عرض كردند: گرسنه هستيم، و به طعام ميل داريم، حضرت دعا نمود، كه خدايا طعام ده ايشان را، و سه مرتبه مكرر كرد، پس ديدم كه يك دانه به به دست پيغمبر (صلي الله عليه و آله)آمد، كه به قدر يك كوزه ي بزرگي بود از كوزه هايي كه در بلد «هجر» مي سازند و از برف سفيدتر بود، پس حضرت آن را با انگشت ابهام دو نيمه كرد، نيمي به حسن (عليه السلام) و نيمي به حسين (عليه السلام) عطا نمود، من به آن نظر مي كردم، و ميل داشتم كه از آنها بخورم، حضرت فرمود: اي سلمان شايد ميل داري به خوردن آن؟ عرض كردم: بلي، فرمود: اين طعام بهشت است، و كسي از آن نمي خورد مگر بعد از فراغ از حساب. [5] .

و از آن جمله حديث رطب است، كه حضرت حسين (عليه السلام) ميل به آن نمود، پس طبقي از بلور حاضر شد، كه در آن رطب بهشتي بود، و بر روي آن پارچه اي از سندس سبز بود، و اين حديث بسيار مفصل است، و در بحار و جلاء مذكور است. [6] .


پاورقي

[1] بحار 57:45 - لهوف ص 55.

[2] بحار 194:45 - منتخب طريحي 61:2.

[3] بحار 221:44 - امالي طوسي 324:1.

[4] بحار 291:43 - مناقب ابن شهر آشوب 163:3.

[5] بحار 308:43 - مقتل خوارزمي 97:1.

[6] بحار 311 - 310 :43 - منتخب طريحي 12:1.