بازگشت

كعبه ركني از اركان اسلام و حسين ركني از اركان ايمان


نهم: طواف كعبه ركني است از اركان اسلام به شرط استقامت، و اگر كسي ترك آن نمايد ركني از اركان اسلامش ناقص است، و زيارت حسين (عليه السلام) ركني است از اركان ايمان، و در حديث است كه تارك زيارت آن جناب ناقص الايمان است، و قاطع حرمت رسول خدا است، و عاق آن جناب است، و شيعه نيست، و اگر در بهشت رود مهمان خواهد بود، و تارك حقي است از حقوق خدا، اگر چه هزار حج كرده باشد، و محروم است از خير. [1] .

و در خبر است كه كسي يكسال يا دو سال بر او بگذرد، و به زيارت نرود، حظ خود را


گم كرده و از خدا كناره جسته، و از جوار پيغمبر (صلي الله عليه و آله) دور شده. [2] .

دهم: كعبه مغناطيس قلوب است، كه همه ي دلها به سوي آن مايلند، و به آن مشتاقند از دور و نزديك، و حسين (عليه السلام) مغناطيس قلوب شيعيان است كه تمام را ميل حاصل است به سوي آن جناب، و محبت او ممتاز است از محبت ساير ائمه بالوجدان، و از اخبار هم مستفاد مي شود، چنانكه در بحار و غير آن، روايت كرده است از مقداد بن اسود كندي كه حضرت رسول بيرون تشريف برد در طلب حسين (عليه السلام) كه از خانه بيرون رفته بودند، و من در خدمت آن حضرت بودم، پس ديدم افعي را كه بر روي زمين بود، چون احساس به قدوم آن جناب نمود، برخواست، ديدم قامتش از نخل بلندتر است، و از شتر ضخيم تر است، و از دهانش آتش بيرون مي آمد، پس مرا واهمه ربود، و ترسيدم، پس چون نظرش به حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) افتاد، باريك و ضعيف گرديد، و بمانند ريسماني شد، پس پيغمبر خدا ملتفت به من شد، و فرمود: مي داني اين افعي چه مي گويد؟ عرض كردم: خدا و رسول (صلي الله عليه و آله) بهتر مي دانند، فرمود: مي گويد: حمد خدا را كه مرا باقي گذاشت تا اينكه نگاهبان فرزندان رسول خدا شدم، پس در ميان رملها روان شد، ناگاه ديدم در آنجا درختي است كه پيش از اين نديده بودم و بعد از آن روز هم نديدم، و آن درخت سايه انداخته بود بر حسنين (عليه السلام)، پس حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) نشست در ميان ايشان، و سر حسن (عليه السلام) را برداشت و بر ران مبارك گذاشت، بعد سر حسين (عليه السلام) را برداشت و بر ران چپ خود گذاشت، آنگاه زبان مبارك را در دهان حسين (عليه السلام) برد، حسين (عليه السلام) بيدار شد، و عرض كرد: يا ابه، دوباره به خواب رفت، و همچنين حسن (عليه السلام) بيدار شد، و يا ابه گفت و به خواب رفت، عرض كردم: گويا حسين (عليه السلام) بزرگتر است حضرت فرمود: به درستي كه از براي حسين (عليه السلام) محبت مكنونه اي است، پس چون بيدار شدند، ايشان را به دوش مبارك برداشت، تا آخر حديث كه بسيار مفصل است. [3] .



پاورقي

[1] بحار 5 - 4 :98 - کامل الزيارات باب 78 ص 194 - 193 «و در باب زيارت گذشت».

[2] بحار 12:98 - کامل الزيارات باب 98 ص 295.

[3] بحار 272 - 271 :43 - خرائج 842 - 841 :2.