بازگشت

پيغمبر در حال احتضار حسين را به سينه چسبانيد


و همچنين در تمام ايام زندگاني در شب و روز در سفر و حضر، حال پيغمبر (صلي الله عليه و آله) چنين بود بلكه در حالت احتضار حسين (عليه السلام) را به سينه چسبانيد و عرق آن حضرت بر حسين (عليه السلام) حاري بود و مي فرمود: مرا با يزيد چه كار است خدا بركت ندهد يزيد را و او را لعنت كند، پس غش كرد، باز به حال آمد پس حسين (عليه السلام) را مي بوسيد و اشكش مي ريخت و مي گفت: مرا با كشندگان تو در نزد خدا موقفي خواهد بود. [1] .

و اين مجالس تمام در مدينه بود.

مجلس پنجم: مجلس پيغمبر (صلي الله عليه و آله) در كربلا بود كه فرمود: چون شب


معراج به كربلا رسيدم، مصرع حسين و اصحابش را به من نمودند. [2] .

مجلس ششم: مجلس پيغمبر (صلي الله عليه و آله) بود در مجمع مدينه و كربلا و آن در وقتي بود كه زمينها از برايش پست شد پس مقتل آن حضرت را ديد و از خاكش گرفت و گويا همان خاك بود كه به ام سلمه داد و فرمود: نگاه بدار اين خاك را، پس هر وقت مبدل به خون شود بدان كه فرزندم حسين كشته شده [3] ، و خود حضرت حسين (عليه السلام) آن خاك به ام سلمه داد به همين كيفيت چنانكه بيايد (ان شاء الله). [4] .

مجلس هفتم: مجلس اميرالمؤمنين (عليه السلام) بود در مدينه و كوفه و غير آنها، و آن جناب مرثيه مي فرمود: از براي حسين (عليه السلام) در روي منبر، و در مسجد، به عناوين بسيار، و گريه مي كرد و حالات او را ذكر مي كرد به نظم و نثر، من جمله وقتي كه با سر شكافته در محراب افتاده بود، فرمود: يا اباعبدالله تو شهيد اين امت خواهي بود [5] ، پس آن جناب در اين مجلس مرثيه خوان بود، و مستمع حسين (عليه السلام) و اهل كوفه بودند، و از براي او چند مجلس ديگر بعد از آن بود كه مرثيه خوان آن جناب، و مستمع دخترش زينب بود، و آن وقتي بود كه بر فراش خود افتاده بود، پس خبر داد زينب را به اينكه گويا مي بينم تو را و زنان اهل بيت را كه همه در اين بلد اسير باشيد و ترسناك از اينكه مردم شما را به كنيزي بگيرند. [6] .


پاورقي

[1] بحار 266:44 - مثير الاحزان ص 12.

[2] بحار 239:44- ارشاد مفيد 133:2.

[3] بحار 228:44 - امالي طوسي 321:1.

[4] بحار 332:44 - منتخب طريحي 147:2.

[5] بحار 292:42.

[6] بحار 183:45 - کامل الزيارات باب 88 ص 266.