بازگشت

دخول ماه محرم سبب حزن و بكاء


هشتم: دخول ماه شهادتش كه محرم است، سبب حزن و بكاء تمام مرد و زن است. [1] .

نهم: ورود به زمين دفنش باعث حزن و اندوه است، چنانكه نسبت به جميع انبياء واقع شد، چون وارد است كه همه ي انبياء زيارت نموده اند آن مقام شريف را و گفته اند: اي زمين در تو دفن خواهد شد ماه تابان و برج امامت، و هر كدام كه وارد شدند صدمه بر ايشان وارد شد، دلتنگ و مهموم شدند پس از خداوند سؤال نمودند از سبب آن، پس وحي رسيد كه اين زمين كربلا است كه در آن حسين (عليه السلام) شهيد خواهد شد [2] ، اين امر در اهل بيت هم محقق شد در وقتي كه به كربلا وارد شدند، چنانكه مروي است، ام كلثوم عرض كرد كه اي برادر عجب زمين هولناكي است اين صحرا، فرمودند: [3] كه پدرم در اين زمين به خواب رفت پس بيدار شد گريان و فرمود در خواب ديدم كه فرزندم حسين در درياي خون مضطرب است، بعد فرمود: يا اباعبدالله چگونه خواهي بود در وقتي كه اين حادثه واقع شود در اينجا. [4] .

دهم: شنيدن اسم آن زمين است، چنانكه خود آن جناب چون به اين زمين وارد گرديد، از اسم آن سؤال كرد چند اسم براي آن ذكر كردند عاقبت گفتند: آنرا كربلا مي نامند، پس اشك در چشم آن حضرت آمد عرض كرد خدايا پناه به تو مي برم از كرب و


بلا، اينجا است محل خوابگاه شتران ما و افتادن بارهاي ما و ريخته شدن خونهاي ما و ذبح شدن طفلهاي ما، در اين زمين خون من و اصحاب من ريخته مي شود، و عيال من به ذلت اسيري مبتلا مي گردند، بارها را بيندازيد كه ديگر ما از اينجا كوچ نخواهيم كرد. [5] .

يازدهم: آب سرد نوشيدن است و آن هميشه از اسباب گريه ي حضرت صادق (عليه السلام) بود چنانكه داود رقي روايت نموده كه نزد آن جناب بودم پس آب نوشيد و گريان گرديد و فرمود: ذكر حسين (عليه السلام) عيش ما را منغص كرده هر وقت آب سرد مي نوشم ياد مي آورم او را [6] و از خود آن سرور منقول است كه فرموده اند: «شيعتي ما ان شربتم عذب ماء فاذكروني» [7] : اي شيعيان هر وقت آب خوشگوار بنوشيد مرا ياد نمائيد.

دوازدهم: بوئيدن تربت مباركش و آن گريانيد پيغمبر خدا را، چنانكه از حضرت امير (عليه السلام) مرويست كه داخل شدم بر پيغمبر(صلي الله عليه و آله) و ديدم اشك از چشم مباركش جاري است، عرض كردم: پدر و مادرم فداي تو باد يا رسول الله چرا اشك مي ريزي؟ مگر كسي تو را به خشم آورده؟ فرمود نه، لكن حالا جبرئيل در نزد من بود و به من خبر داد كه حسين (عليه السلام) را نزد شط فرات به قتل آورند واگر خواسته باشي تربتش را بو نمائي بياورم، گفتم: آري، پس دست خود را دراز كرد و قبضه ي خاكي آورد و به من داد، پس بي اختيار اشكم جاري گرديد. [8] .

همچنين حضرت رضا (عليه السلام) چنانكه ابي بكار روايت كرده كه به زيارت كربلا رفتم و از نزد سمت سر مبارك قدري گل سرخ برداشتم و چون به خدمت حضرت رضا (عليه السلام) رسيدم آن گل را به او نمودم پس گرفت آنرا و بوئيد و گريست به نحويكه اشكش جاري شد و گفت اين بوي تربت جدم حسين (عليه السلام) است. [9] .


سيزدهم: شنيدن اسم شهيدي يا غريبي يا مظلومي، زيرا كه آن مذكر آن حضرت است چنانكه فرمود: «او سمعتم بشهيد او غريب فاندبوني»: [هرگاه نام شهيد و يا غريبي بشنويد بر من گريه كنيد.] [10] .

چهاردهم: مصيبتهاي آنحضرت در وقت شنيدن يا تصور كردن آن به تفصيلاتي كه در فصل بعد ذكر مي شود (ان شاء الله).


پاورقي

[1] بحار 284:44 - امالي صدوق مجلس 27 ص 111.

[2] بحار 244 - 242 :44.

[3] اين مضمون در کتبي که دسترس بود پيدا نشد ولي مراجعه شود به مقتل خوارزمي 237:1 و لهوف ص 35 که مکالمه حضرت با خواهرانش بوجه ديگري بيان شده است.

[4] بحار 252:44 - امالي صدوق مجلس 87 ص 478.

[5] بحار 315:44 - امالي صدوق مجلس 30 ص 132 - لهوف ص 35.

[6] بحار 303:44 - امالي صدوق مجلس 29 ص 122 - کامل الزيارات باب 34 ص 106.

[7] مصباح کفعمي ص 741.

[8] بحار 247:44 - مثير الاحزان ص 9.

[9] بحار 131:98 - کامل الزيارات باب 93 ص 283.

[10] مصباح کفعمي ص 741.