بازگشت

در اسباب خارجيه كه باعث بر گريه است


مقصد دوم: در اسباب خارجيه كه باعث بر گريه است واز خصايص آن جناب است


و آن ده سبب است:

اول ديدن شبح و ظل آن جناب است در عالم اشباح و اظله، بلكه در عالم قدس، و شاهد آن قضيه ي آدم (عليه السلام) است در وقتي كه ذريه ي خود را در عالم ذر مشاهده نمود و قضيه ي كربلا را ديد و گريست [1] و حضرت ابراهيم (عليه السلام) چون ملكوت سماوات و ارض را ديد نظر كرد اشباح خمسه طاهره را در زير عرش، از نظر به شبح پنجمي بگريه افتاد، چنانكه در خبر است. [2] .

دوم: شنيدن اسم آن جناب است كه چنانكه خود فرمود: كه ذكر نمي شود در نزد مؤمن و مؤمنه اي، مگر اينكه گريان و غمگين مي شود از براي من [3] .

سوم: ذكر آن حضرت است چنانكه آدم (عليه السلام) و زكريا (عليه السلام) گفتند: كه در نزد ذكر حسين (عليه السلام) اشك من جاري مي شود و دلم مي شكند. [4] .

چهارم: نظر به آن جناب است، چنانكه جدش پيغمبر (صلي الله عليه و آله) در اول تولدش كه او را ديد گريست و بعد هم هر وقت نظر به او مي كرد مي گريست. [5] ، و پدرش اميرالمؤمنين (عليه السلام) نظر نمود به او و گريست و فرمود: او سبب گريه ي هر مؤمن است، عرض كرد: آيا من سبب گريه ام؟

فرمود: بلي اي فرزند. [6] .

پس بيائيد اي دوستان، با نظر قلب به او نظر كنيد و اگر شما نظر نمي كنيد او به شما ناظر است، چنانكه در خبر صحيح است كه آن حضرت در يمين عرش است و نظر مي كند به محل شهادتش و به سوي زوار و گريه كنندگانش [7] و عجبي نيست كه دوري و ديوارها و خانه ها مانع از ديد آن عين الله الناظرة نباشند.


پنجم: نظر به قبر آن سرور است چنانكه حضرت صادق (عليه السلام) فرمودند: كه حسين (عليه السلام) غريب است و در زمين غربت گريه مي كند بر او كسي كه به زيارتش مي رود، و محزون است بر او كسي كه به زيارت او نمي رود و مي سوزد به حال او كسي كه او را نديده، و رقت مي كند بر او كسي كه نظر كند به قبر فرزندش، كه در پائين پاي پدر مدفون است. [8] .

ششم: لمس بدن و تقبيل آن جناب، چنانكه از براي جدش واقع بود كه گاهي گلوي مباركش را مي بوسيد و گريه مي كرد، و گاهي بالاي نافش را مي بوسيد و گريه مي كرد، و گاهي پيشانيش را، و گاهي دندانهايش را، و گاهي تمام بدنش را و گريه مي كرد، عرض مي كرد، پدر چرا گريه مي كني؟ مي فرمود: مي بوسم جاي شمشيرها را و گريه مي كنم. [9] .

و اگر سؤال مي نمود كه چرا از بوسيدن دندانها گريان مي شوي؟ هر آينه مي فرمود: مي بوسم محل چوب خيزران را، و جائي را كه ابن زياد از ديدن آن مي خندد، پس گريه ي من از خنده ي اوست.

و اگر سؤال مي نمود كه چرا بالاي ناف را مي بوسيد؟ مي فرمود: كه محل تير سه شعبه است، و خواهرش زينب خاتون وقتي خواست بوسه گاه جدش را ببوسد، متمكن نشد، زيرا كه سراپا زخم و مجروح بود از تيرها و نيزه ها و شمشيرها - خصوصا اگر مسئله ي پامال نمودن با سم ستوران محقق باشد- و از زبان حال آن مخدره گفته اند در آن وقت.



خاك عالم بسرم كز اثر تير و سنان

جاي يك بوسه ي من بر همه أعضاي تو نيست



بلي آن مكرمه يك موضعي از بدن برادر را بوسه داد كه پيغمبر (صلي الله عليه و آله) نبوسيده بود و آن گلوي بريده شده و رگهاي قطع شده بود، يعني باطن محلي كه پيغمبر (صلي الله عليه و آله) ظاهرش را مي بوسيد، و از اين جهت در وقتي كه صورت خود را گذاشت بر گلوي برادر، فرياد كرد يا جداه اين است حسين تو كه با بدن پاره پاره بر


زمين افتاده، سرش را از قفا بريده اند [10] و من نمي دانم كه آن مخدره اين مطلب را از كجا فهميد و شايد چند وجه توان گفت:

يكي آنكه: در آن وقت حاضر بوده و مشاهده نموده باشد، و اين خلاف ظاهر روايات است كه حضرت او را امر نمود به مراجعت به سوي خيمه.

دوم اينكه: از مردم شنيده باشد كه حاضر بودند و با هم مي گفتند، اين هم بعيد است.

سوم اينكه: از مشاهده ي حالت جسد مبارك استنباط نموده باشد، چون ملاحظه نمود كه او را به رو انداخته اند، پس دانست كه به همين وضع شهيد شده است پس مصيبتش به سبب اين حالت، و حالت سلب ثياب مطهرش عظيم تر شد از مصيبت اصل شهادت، اين بود كه استغاثه نمود به جد بزرگوارش.

هفتم: انتساب چيزي به آن جناب كه همان از اسباب حزن و بكاء مي شود حتي مسماري كه به اسم آن حضرت بود، چنانكه وارد است كه جبرئيل ميخهاي چندي از براي كشتي نوح (عليه السلام) آورد به اسم هر پيغمبري و پنج ميخ از براي مقدم كشتي آورد به اسم خمسه ي طاهره، پس گرفت نوح هر يك ميخ را به دست خود كه بكوبد، پس نوري از آن درخشيد، جبرئل گفت: اين بر اسم خاتم انبياء است و همچنين به اسم علي (عليه السلام) و فاطمه (عليهاالسلام) و حسن (عليه السلام) پس چون ميخ پنجم را برداشت و به دست گرفت خون از او ظاهر شد و به دست نوح رسيد، جبرئيل گفت: اين به اسم حسين (عليه السلام) است. [11] .

پس هر گاه آهني كه نسبت به آن جناب داشته باشد خون گريه كند پس دلهاي حسيني چرا خون نشود؟ و عجب آن است كه اسباب فرح و سرور كه به آن جناب نسبت داده شده، همه اسباب حزن و گريه مي شوند چنانكه حوريه آن حضرت در بهشت گريان بود [12] و عيد آن جناب، و پوشيدن لباس نو او مبكي جدش پيغمبر (صلي الله عليه و آله) مي شد،


ياريش و فتحش در جنگ [13] و خوردنش طعام نيك را، و حملش، و ولادتش، و تهنيتش كه همه اسباب فرحند، مبكي جدش و پدرش بوده اند. [14] .


پاورقي

[1] بحار 175:11.

[2] بحار 151:36.

[3] بحار 279:44 - کامل الزيارات باب 36 ص 109 - 108.

[4] بحار 245:44 و 223:44.

[5] بحار 239:44 - ارشاد مفيد 133:2.

[6] بحار 280:44 - کامل الزيارات باب 36 ص 108.

[7] بحار 292:44 - کامل الزيارات باب 32 ص 103.

[8] بحار 73:98 - کامل الزيارات باب 108 ص 325.

[9] بحار 261:44 - کامل الزيارات باب 22 ص 70.

[10] بحار 59:45 - لهوف سيد ابن طاووس ص 58.

[11] بحار 230:44.

[12] بحار 241:44- تفسير فرات ص 10.

[13] بحار 266:44.

[14] بحار 43 : باب ولادت آن حضرت.