بازگشت

گريه ي بدون سبب ملحوظ


و اما نوع دوم: كه گريه بدون سبب ملحوظ است، پس آن نيز چند قسم است:

اول هر خضوع و خشوع و انكسار و هم و غم كه از براي مردم حاصل مي شود، پس مرجع تمام آنها رقت بر آن حضرت است در باطن، چنانكه در روايات است و تصديق به آن تعبدا بايد نمود.

قسم دوم: رقت فطري است كه در فطرت خلايق از دوست و دشمن قرار داده شده، لكن بروزش در دشمنان وقتي است كه غفلت از دشمني داشته باشند، مثل گريه ي يزيد عنيد [1] و معاويه [2] و در اين قسم حاجت نيست كه به شما بگوئيم بيائيد گريه كنيد بر فلان مصيبت، و كذا و كذا، بلكه مي گوئيم قطع نظر از همه كرده، بلكه فرض كن كه حسين (عليه السلام) را نمي شناسي، و قرابت و حقوقي در كار نيست، و از صفات حميده و جلالت شأن و ثواب و اجر و تبعيت قطع نظر نما، پس ببين آيا بي اختيار باز اشك جاري


مي شود يا نه؟

قسم سوم: فطرتي است كه بالاتر از سابق است كه از براي دشمن حاصل مي شود حتي با التفات به بغض و منع نفس از رقت و تشجيع بر صبر و مع ذالك غالب مي شود گريه بر ايشان مثل گريه ي ابن سعد [3] و اخنس بن زيد [اخنس بن مرثد] و خولي و گريه آن ملعوني كه به غارت مي برد زيور اهل بيت را [4] و گريه ي همه ي لشكر به سبب بعضي از حالات كه بدون اختيار ايشان را به گريه مي آورد با اينكه خود را نگاه مي داشتند و ملتفت به ايشان و بر شقاوت ايشان، و حال اينكه در ميان ايشان اولاد زنا و كافر و منافق هم بود، و اگر بخواهي بداني اين حالت را كه دشمن را با التفات به دشمني بگريه مي اندازد پس گوش ده و خود را از گريه نگاهدار، البته خواهي ديد كه چگونه منقلب مي شوي، و بي اختيار مي نالي، و هر چه خود را ضبط كني و تجلد نمائي ممكن نشود تو را، از آن جمله، ملاحظه نما حالتش را در وقتي كه در ميدان ايستاده بود و هزار و پانصد زخم در بدن داشت، سرش شكافته و قلبش از تير سه شعبه سوراخ، و از براي بي كسي عيال دل شكسته، و از تشنگي بي تاب، و از مفارقت احباب كباب، با اين احوال شمشير بر گلويش بزنند، و او طلب آب كند ندهند، حال مي تواني خود را از گريه نگاهداري؟ و ابن سعد در اين حال اشكش بر ريش نحسش جاري گشت، و از آن جمله حالتي كه زنان و بچه گان و سرهاي بريده را به نزد يزيد بردند، پس سرها را نزد او گذاشتند و زنان و دختران را در برابرش بسته نگاه داشتند به هيئتي كه چون يزيد بديد رقت نمود و گفت: قبيح باد پسر مرجانه. [5] .


پاورقي

[1] بحار 196:45.

[2] در متن عربي کتاب «و بکاء معاوية علي علي (عليه‏السلام)».

[3] بحار 55:45.

[4] بحار 82:45 - امالي صدوق مجلس 31 ص 139.

[5] بحار 136:45 - ارشاد مفيد 125 - 124 :2.