بازگشت

خصايص زمين كربلا


و از براي آن تربت شريفه خصايصي است:

يكي آنكه: از كعبه ي معظمه اشرف است چنانكه در خبر است [1] بلكه بعضي گفته اند كه از نجف اشرف هم است يعني ما عداي اصل مرقد اميرالمؤمنين (عليه السلام).

دوم آنكه: اين زمين را خداوند خلق نمود پيش از كعبه به بيست و چهار هزار سال و


آنرا مبارك و پاكيزه كرد، چنانكه در روايات معتبره وارد است.

سوم اينكه: اين زمين هميشه مبارك و پاكيزه بود و خواهد بود تا اينكه خداوند آنرا بهتر از زمينهاي بهشت قرار دهد و بهترين منازل و مساكن اولياء خدا در آن باشد، چنانكه در روايت است. [2] .

چهارم اينكه: الآن اين زمين از زمينهاي بهشت است، چنانكه در روايت است. [3] .

پنجم اينكه: از حضرت سجاد (عليه السلام) مروي است كه چون زلزال قيامت شود كربلا را بلند كنند با تربت نوراني باصفا، پس در بهترين رياض بهشت گذارند كه نور آن در بهشت نمايان باشد مانند ستاره ي درخشان كه ديدگان را بزند، و آن زمين ندا كند كه منم آن زمين پاك و پاكيزه، كه در برداشتم جسد حضرت سيدالشهداء و سيد شباب اهل بهشت را. [4] .

ششم: تسبيح كردن با دانه هاي آن تربت ثوابش هفتاد برابر است. [5] .

هفتم: گردانيدن دانه ها ثواب تسبيح كردن دارد. [6] .

هشتم: آنكه هر گاه تسبيحي از آن تربت در دست گيرد و اول روز بگويد: «اللهم اني أصبحت اسبحك و اهللك و احمدك عدد ما ادير به سبحتي»: [يعني: خداوندا من با تسبيح و تهليل تو صبح كردم، به تعدادي كه تسبيحم را مي چرخانم ترا سپاس مي گويم]، پس تا شام از براي او ثواب تسبيح كردن نوشته مي شود و همچنين اگر در وقت خواب بخواند آن دعا را و تسبيح را در زير سر گذارد همين خاصيت را دارد، چنانكه در حديث حضرت سجاد (عليه السلام) است. [7] .

نهم اينكه: سجده بر آن خاك مقدس حجابهاي هفتگانه را پاره مي كند [8] و مراد يا نفوذ


و صعود به سماوات سبع است، يا مراد حجابهاي معاصي است كه مانع اند از قبول اعمال چنانكه در روايت معاذ بن جبل است [9] و ايضا سجود بر آن نور مي دهد ارضين سبع را [10] .

و در اينجا مسئله ايست كه آيا فضل در سجده بر خود آن خاكست، يا اينكه شامل است الواحي را كه از گل مي سازند و آنرا مهر مي نامند، ظاهر روايت معاوية بن عمار اولي است كه روايت نموده است كه از براي جناب صادق (عليه السلام) خريطه [11] بود از تراب شريف كه آنرا بر محل سجود خود فرش مي نمود و بر آن سجده مي كرد. [12] .

دهم: خوردن خاك و گل حرام است، و در روايتي است كه مانند آن لم خنزير است [13] مگر خاك قبر شريف به جهت استشفاء به شرائطي كه در محلش مذكور است و عمده ي آن شرايط نيت صادق است، دعا خواندن و مهر كردن بر آن، تا اينكه به مس أجنه و شياطين نرسيده، اثرش زايل شود. [14] .

يازدهم: نگاه داشتن آن خاك مطهر سبب امن از مخاوف است اگر به اين نيت بردارند. [15] .

دوازدهم: گذاشتن از خاك در متاع تجارت سبب بركت آن مي شود، چنانكه در رواياتست. [16] .

سيزدهم: مستحب است كه حنك طفل را با آن خاك بردارند تا اينكه ايمن شود از صدمات. [17] .

چهاردهم: هر گاه آنرا در قبر گذارند سبب امان ميت مي شود از عذاب [18] ، چنانكه


مروي است كه زني زنا مي داد و اولادي كه از آن حاصل مي شد، با آتش مي سوزانيد، چون وفات نمود و او را دفن نمودند، زمين او را بيرون مي انداخت، چند دفعه مكرر كردند، آخر به تعليم امام، تربت در قبرش گذاردند زمين او را قبول كرد. [19] .

پانزدهم: مستحب است كه حنوط ميت را با آن تربت مخلوط كنند. [20] .

شانزدهم: دفن در آن زمين مقدس سبب دخول بهشت است بدون حساب. [21] .

هفدهم: چون ملائك بهشت به زمين نازل مي شوند حورالعين از ايشان خواهش مي كند كه از تربت طاهره به جهت ايشان هديه ببرند كه به آن متبرك شوند. [22] .

هجدهم: از اين تربت مبارك هر ملكي برداشته هديه از براي پيغمبر برده و خود پيغمبر (صلي الله عليه و آله): نيز از آن برداشت و خود حضرت هم از آن برداشت چنانكه بيايد انشاءالله.

نوزدهم: در اين زمين مقدس دفن شده است پيش از شهادت آن حضرت، دويست نبي و دويست وصي و دويست سبط كه همه شهيد شدند، چنانكه در روايت معتبر است. [23] .

بيستم: بوئيدن اين خاك پاك سبب ريختن اشك است، چنانكه پيش از واقعه شهادت نسبت به پيغمبر (عليه السلام) و خود حضرت واقع شد، چنانكه بيايد در باب اسباب گريه. [24] .

بيست و يكم: اين تربت هر جا بود مبدل به خون گرديد در حال شهادت آنجناب، چنانكه از اخبار بسيار ظاهر مي شود، از آن جمله روايت ام سلمه است كه سني و شيعه روايت نموده اند كه حضرت پيغمبر(صلي الله عليه و آله) از آن تربت كه خود برداشته بود در شب معراج، يا جبرئيل از برايش هديه آورده بود، به ام سلمه داد و آن خاك سرخي بود و


فرمود: اين را نگاه دار، پس هر وقت مبدل شد به خون، بدانكه فرزندم را شهيد كرده اند.

ام سلمه گويد: پس آنرا در شيشه اي ضبط نمودم و هر روز آنرا نظر مي نمودم و مي گريستم، پس چون روز عاشورا شد، صبح نظر كردم همان خاك بود چون بعد از زوال به سوي او برگشتم، ديدم مبدل به خون شده است پس فرياد ناله ام بلند شد. سلمي گويد: ديدم شيشه را در پيش ام سلمه كه خون در آن مي جوشيد. [25] .

بيست و دوم: داخل شدن در آن زمين سبب حزن است بالوجدان، خصوصا اگر نزديك قبر مبارك شوند و نظر نمايند به قبر فرزندش علي اكبر كه در پائين پاي اوست چنانچه در روايت است. [26] .

بيست و سوم: اين تربت رسيده است به دست هر ملكي كه بزيارت پيغمبر (صلي الله عليه و آله) آمده و به دست هر پيغمبري كه به زيارت كربلا آمده، آنرا گرفته و بوئيده و به بدن خود ماليده، پس آن مقام همه انبياء است تا روز قيامت. [27] .


پاورقي

[1] بحار 106:98 و 107 - کامل الزيارات باب 88 ص 267 و 268.

[2] بحار 107:98 - کامل الزيارات باب 88 ص 268.

[3] بحار 111:98 - کامل الزيارات باب 89 ص 271.

[4] بحار 108:98 - کامل الزيارات باب 88 ص 268.

[5] بحار 136:98 - مصباح مجتهد الطوسي ص 678.

[6] بحار 136:98 - مصباح مجتهد الطوسي ص 678.

[7] بحار 136:98 - بحار 200:45 - دعوات راوندي ص 61.

[8] بحار 135:98 - مصباح المجتهد ص 677.

[9] الاثني عشرية في المواعظ العددية ص 246.

[10] من لا يحضره الفقيه ص 72 (باب ما يسجد عليه).

[11] خريطه به کيسه و هميان گويند.

[12] بحار 135:98 - مصباح المجتهد ص 677.

[13] بحار 129:98 - کامل الزيارات باب 95 ص 285.

[14] بحار 132 - 128 :98.

[15] بحار 118:98 - امالي طوسي 325:1.

[16] بحار 125:98 - کامل الزيارات باب 92 ص 278.

[17] بحار 124:98 - کامل الزيارات باب 92 ص 278.

[18] بحار 136:98 - تهذيب 76:6 - مصباح المجتهد ص 278.

[19] وسائل الشيعة 742:2 - منتهي المطلب 461:1.

[20] بحار 133:98 - تهذيب 76:6.

[21] بحار 256:44 - امالي صدوق مجلس 28 ص 117.

[22] بحار 134:98 - مزار کبير ص 119.

[23] بحار 116:98 - تهذيب 72:6 - کامل الزيارات باب 88 ص 270.

[24] بحار 247:44 - مثير الاحزان ص 9.

[25] بحار 232 - 230 :45.

[26] بحار 73:98 - کامل الزيارات باب 108 ص 324.

[27] بحار 236:44- کامل الزيارات باب 17 ص 61.