بازگشت

اعطاء قلب نبي به حضرت حسين


در بيان آنچه خداوند عطا نموده است به حضرت حسين (عليه السلام) مخلوقات جناب پيغمبر (صلي الله عليه و آله) و درآن چند امر است:

اول: بيان آن عطيات به طريق تعداد اجمالي - دوم بيان تفاصيل آنها - سوم بيان فوق


آن عطايا.

اما امر اول، مي گوئيم كه: خداوند به او عطا نمود قلب پيغمبر را، و روح و فؤاد و عقل و باصره و شامه و چشم و مابين دو چشم، و قوت، و كتف، و ظهر و دامان، و زبان، و دست، و انگشتان و سينه، و لبان، و كلام، و فرزند او را.

امر دوم، در بيان تفاصيل آنها، پس مي گوئيم: اما اعطاء قلب نبي بحضرت حسين (عليه السلام) پس دليلش كلام آنجناب كه مي فرمود: «انه مهجة قلبي» [1] ، و ايضا آن علاقه مخصوصي كه به آنجناب اظهار مي نمود، در حال ملاقاتش با ديگري اظهار نمي فرمود، چنانكه گاهي كه به آن سكينه و وقار نبوت، در ميان اصحاب نشسته بود، هرگاه حسين (عليه السلام) مي آمد آنحضرت سخن را قطع مي نمود، و برمي خواست، و استقبال مي كرد او را، و به دوش مبارك مي گرفت و مي آورد در دامان خود مي نشانيد، و عجب تر آنكه هرگاه بر منبر در اثناي خطبه، حضرت حسين (عليه السلام) وارد مي شد، آن حضرت خطبه را قطع مي نمود و به زير مي آمد و او را استقبال مي نمود، و مي فرمود، والله ندانستم كه از منبر به زير آمده ام چنانكه عبدالله ابن عمر روايت نموده است. [2] .

و اين كلام، كنايه است از شدت محبت و علاقه ي قلبيه، و اعجب از آن، روايتي است كه ابن ماجه در كتاب سنن، و زمخشري در كتاب قائق نقل كرده اند كه آنحضرت روزي حسين (عليه السلام) را در ميان كوچه ديد كه با اطفال بازي مي كند، پس حضرت رو به سوي او رفت و يكدست خود را بسوي او دراز نمود كه او را بگيرد آن طفل از طرفي به طرفي فرار مي كرد و آنحضرت با او مضاحكه مي نمود تا اينكه او را گرفت پس يكدست به زير ذقن و يكدست بر سرش گذاشت و او را بلند كرد، دهان بر دهانش گذاشت و او را بوسيد پس فرمود: «انا من حسين و حسين مني...»: [من از حسينم و حسين از منست]، خدا دوست بدارد هر كس حسين (عليه السلام) را دوست بدارد، حسين سبطي است از اسباط [3] .


و بدانكه اين محبت و علاقه به حسين (عليه السلام) سرايت به محبين او نيز نمود، چنانكه آن حضرت خدا را شاهد ميگرفت و ميفرمود من حسين (عليه السلام) را دوست ميدارم و محبين او را نيز دوست ميدارم و مي فرمود: خدا دوست بدارد محبين حسين (عليه السلام) را [4] ، و روزي از روزها طفلي را در كوچه ديد پس نشست و او را گرفت و با او ملاطفت نمود، شخصي از سبب آن سؤال نمود، فرمود: اين طفل پسرم حسين را دوست مي دارد، زيرا كه من ديدم خاك قدم او را مي گرفت، و به صورت خود مي ماليد و جبرئيل مرا خبر داده كه از انصار حسين (عليه السلام) خواهد بود در كربلا. [5] .

و ما نيز اميدواريم كه از محبين آنجناب باشيم تا اينكه پيغمبر (صلي الله عليه و آله) ما را دوست بدارد و خداي متعال نيز به سبب دعاي آن سرور ما را دوست بدارد، پس از گناهان ما درگذرد.


پاورقي

[1] بحار 248:44.

[2] بحار 295:43 - مناقب 226:3.

[3] بحار 296:43 - مناقب 226:3.

[4] بحار 275:43 - ارشاد مفيد 25:2.

[5] بحار 242:44.