بازگشت

حسن خلق، مروت، غيرت، قناعت و صبر آن حضرت


هشتم حسن خلق است، و آنحضرت با شدت مصيبت و تفرقه ي حواس، با دوست و دشمن چنان اظهار ملاطفت و حسن خلق مي فرمود كه مورد تعجب است.

نهم مروت است و كامل از آنحضرت ظاهر شد آنوقتي كه تمام لشكر دشمن را سيراب كرد [1] ، و راضي نشد كه طائفه ي جن او را ياري كنند [2] ، و عجب آنست كه هنگامي كه شمر لعين به نزديك خيمه آمد كه سخن گويد يكي از اصحاب خواست تيري به جانب او اندازد حضرت مانع شدند و فرمودند: من ابتدا به قتال نمي كنم. [3] .

دهم صفت غيرت است، نسبت بنفس و اهل و عيال و در آن به حدكمال بود اما نسبت به نفس پس، از اقوال و افعال او معلوم است، يكي از آنها كه دل را مجروح مي نمايد آنست كه چون طاقت سواري از براي آنجناب نماند به سبب ضربت صالح بن وهب از اسب بر زمين آمد، پس از شدت غيرت برخواست، باز صدماتي بر او وارد شد كه از ايستادن ضعيف گرديد و بر زمين نشست، باز او را با آن حالت نگذاشتند و به قسمي نمودند كه گاهي مي نشست و گاهي مي افتاد [4] ، و اين همه خودداري به جهت آن بود كه او را افتاده نبينند و شماتت كنند.


و اما نسبت به عيال، پس بذل جهد نمود در حفظ ايشان به كندن خندق و آتش كردن در آن [5] و التماس كردن از دشمن كه فرمود: «اقصدوني بنفسي و اتركوا حرمي» [6] [از حرم دست كشيد و به سوي من آئيد.]، تا به حدي كه با كمال تشنگي و قدرت بر آب، آبرا از دست ريخت با اينكه به نزديك دهان رسانيده بود، چون ملعوني ندا كرد كه: اي حسين (عليه السلام) آب مي خوري و حال آنكه لشكر به خيمه ريختند [7] !

يازدهم صفت قناعت است، و آن حضرت به جهت اتمام حجت قناعت نمود كه دست از او بردارند كه به طرف سرحدي از حدود اسلام برود، راضي نشدند [8] ، باز قناعت نمود از تمام دنيا به يك جامه ي كهنه، باز آنرا به بدنش نگذاشتند.

دوازدهم صفت صبر است، و آن مناط امامت است و ثواب ايشان منوط به آن است، چنانكه كلام خدا شاهد آن است كه فرموده: (وجعلناهم ائمة يهدون بامرنا لما صبروا) [9] ، و فرموده: (و جزاهم بما صبر و اجنة وحريرا) [10] و از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده است كه خداوند در شب معراج وحي نمود به پيغمبر (صلي الله عليه و آله) كه من تو را امتحان نمايم به سه چيز تاصبر تو معلوم شود، عرض كرد: تسليم مي شوم امر ترا، و استعانت به تو مي جويم بر صبر كردن، وحي رسيد كه:

اول: فقراي امت را بر خود ترجيح دهي، عرض كرد: قبول دارم و صبر مي كنم،

دوم: آنكه متحمل اذيت و تكذيب شوي از قوم، عرض كرد قبول دارم و صبر مي كنم.

سوم: آنكه بايد صبرنمائي بر مصايبي كه به اهل بيتت خواهد رسيد، اما برادرت علي (عليه السلام) پس حق او را غصب مي كنند و بر او ظلم و تعدي خواهند نمود، و دخترت را از ارث محروم مي نمايند، و او را اذيت مي كنند، و مي زنند در حالتي كه


حامله باشد، و در خانه ي او به قهر داخل مي شوند، و مراعات حرمتش نمي كنند، و پسرت حسن (عليه السلام) را به زهر شهيد مي كنند، و او را زخم ميزنند، و اسباب او را غارت مي نمايند، و پسرت حسين (عليه السلام) را مي طلبند كه او را ياري كنند، پس او را به سختي مي كشند، و اولاد و اصحابش را شهيد مي كنند، و عيالش را به اسيري مي برند، عرض كرد تسليم مي شوم و از تو طلب صبر مي كنم. [11] .


پاورقي

[1] بحار 376:44 - ارشاد مفيد 79:2.

[2] بحار 330:44 - لهوف ص 29.

[3] بحار 5:45 - ارشاد مفيد 100:2.

[4] بحار 55 - 54 :45 - لهوف ص 54.

[5] بحار 4:45 - ارشاد مفيد 98:2.

[6] بحار 51:45 - لهوف ص 52.

[7] بحار 51:45 - مناقب 215:3.

[8] بحار 389:44 ارشاد مفيد 89:2.

[9] سورة انبياء آيه 73.

[10] سورة الانسان آيه 12.

[11] بحار 61:28 - کامل الزيارات باب 108 ص 335 - 332.