بازگشت

يقين، رضا، سخاوت و شجاعت از عبادات قلبي آن حضرت


اول يقين است، و حقيقت آن اعراض نفس است از دنيا و كناره گرفتن از آن، و اين صفت در آنحضرت بروز نمود، هنگامي كه از مدينه بيرون آمد و به زمين كربلا رسيد، نوشت به سوي برادرش محمد بن الحنفية و ساير بني هاشم، به اين مضمون: كه اين كتابي است از حسين بن علي به سوي برادرش محمد بن علي و كساني كه نزد اويند از بني هاشم: «اما بعد پس گويا دنيا هيچ نبوده و آخرت هميشه بوده» [1] و اين كلام در معني دل بريدن از دنيا و دل بستن به آخرت است.

دوم صفت رضا است و آن جناب در درجه ي اعلاي آن بود، چنانكه هنگام خروج از مكه فرمود: كه گويا مي بينم اعضاي خود را كه در معرض آن است كه گرگان صحرا آنرا پاره پاره نمايند در مابين نواويس و كربلا و رضاي خدا رضاي ما اهل بيت است. [2] .

سوم سخاوت است و آنجناب در اين صفت به مقامي بود كه آنچه داشت از مال و غير آن در راه الهي بذل نمود.


چهارم شجاعت است، و آن به ارث از پيغمبر(صلي الله عليه و آله) خدا گرفته، چنانكه در روايت وارد است [3] ، و از آنجناب در آنروز بروز نمود شجاعتي كه ضرب المثل شد، نمي گويم از پدرش شجاع تر بوده، لكن مي گويم بروز ننمود از پدرش و نه از ديگري آنچه از آن سرور ظاهر شد، چنانكه عبدالله بن عمار گويد كه نديدم در عمر خود كسي را كه يكه و تنها در ميان دشمنان بسيار باشد و حال اينكه اولاد واقرباء و اصحابش را كشته باشند دلدارتر از آنجناب، و به همين حالت حمله مي نمود بر آن قوم كه از سي هزار نفر زيادتر بودند، پس فرار مي كردند از پيش روي او و متفرق مي شدند مانند ملخ [4] و خود حمله كردن بر اين كثرت لشكر قوت قلب مخصوصي مي خواهد كه دلالت بركمال شجاعت دارد علاوه بر صولتش كه باعث فرار آن جمعيت بوده.


پاورقي

[1] بحار 87:45 - کامل الزيارات باب 24 ص 75.

[2] بحار 367:44 - لهوف ص 26.

[3] بحار 263:43 - خصال 77:1 مناقب 165:3.

[4] بحار 50:45 - مثير الاحزان ص 54 - تاريخ الطبري 228:5 - لهوف ص 51.