بازگشت

مدح حسين در قرآن و حديث


صفت ديگر، از خصائص آنجناب ممدوحيت آنسرور است از دوست و دشمن، چنانكه او را در قرآن مدح فرموده است به چند صفت، يكي اينكه اوست «نفس مطمئنه» ديگر اينكه او «كفل رحمة» است.


و ديگر اينكه او از جمله ي افراد والد است، كه خداوند واجب نموده است احسان به او را چنانكه در تفسير هر دو آيه وارد است. [1] .

و ديگر مراد: من قتل مظلوما در تأويل آن حضرت است، و همچنين ذبح عظيم، و كهيعص در شأن حادثه ي كربلاست، و ايضا او را به چند اسم ياد نموده است مانند: فجر، و الزيتون، و مرجان، و اينها همه در احاديث مأثور است، و نوشته شده است در يمين عرش كه: «ان الحسين مصباح الهدي و سفينة النجاة.» [2] .

و در احاديث قدسيه مدح آنجناب وارد است باينكه: «مبارك باد مولودي كه بر او است صلوات و رحمت من» [3] و ايضا وارد است كه آنجناب نور اولياء من است و حجت من است بر خلق و ذخيره است به جهت عاصيان [4] ، چنانكه (انشاء الله) تفاصيل بيايد.

و حضرت پيغمبر (صلي الله عليه و آله) نيز آنجناب را مدح نموده به صفات عجيبه، من جمله روزي فرمود: «مرحبا بر تو اي زينت آسمان و زمين» ابي ابن كعب عرض كرد: آيا غير از تو كسي زينت آسمان و زمين باشد؟ فرمود: قسم بخداوندي كه مرا به راستي به رسالت فرستاده كه حسين بن علي در نزد اهل آسمانها بزرگتر است از آنچه در زمين است و به درستي كه خداوند بر يمين عرش نوشته است: «ان الحسين مصباح الهدي و سفينة النجاة»: [حسين چراغ هدايت و كشتي نجات است] [5] . پس گرفت دست آن جناب را و فرمود: ايها الناس اين است حسين بن علي، پس بشناسيد او را و تفضيل دهيد او را، چنانكه او را خدا فضيلت داده است - تا آخر حديث. [6] .

مترجم گويد: حذف متعلق مفيد عموم است، پس از اين حديث ظاهر مي شود فضل به طريق عموم - انتهي.

باري، تمام ملائكه و انبياء و صلحا نيز آنجناب را مدح نموده اند، و خصوص آن


است كه دوست و دشمن آنحضرت را مدح كرده اند، از آنجمله معاويه در وصيتش به يزيد مدح از آنجناب كرده [7] ، و ابن سعد در بعض اشعار او را مدح نموده [8] ، و دشمنانش در وقتي كه آن حضرت فضايل خود را تعداد مي نمود و از ايشان شهادت مي طلبيد همه اعتراف نمودند [9] ، و شمر ملعون فرياد مي كردكه: انه لكفو كريم و كشته شدن به دست او عار نيست [10] و سنان در وقتي كه مشغول قتل آن سرور بود مي گفت ترا مي كشم و مي دانم كه پدر تو اشرف اولاد آدم است [11] ، و آن ملعوني كه سر حضرت را به نزد ابن زياد آورد اين اشعار را خواند:



املاء ركابي فضة و ذهبا

اني قتلت السيد المحجبا



قتلت خير الناس اما وابا

و خيرهم اذ ينسبون النسبا



يعني: سنگين كن بار شتران مرا از نقره و طلا، زيرا كه من به جهت رضاي تو سيد بزرگواري را كشته ام كه بهتر از همه ي مردم است از جهت پدر و مادر و حسب و نسب [12] و يزيد مدح نمود آنجناب را زماني كه هنده زوجه ي او در مجلس عام وارد شد بدون چادر و ساتر، پس برخواست و سر او را پوشانيد، و گفت: برو بر حسين گريه كن و نوحه كن كه بزرگ قريش است. [13] .

و چون يزيد چنين گويد پس شما دوستان چرا بايد از گريه و ندبه ساكت باشيد، و بر سيد جوانان نناليد.


پاورقي

[1] بحار 246:43 - تفسير قمي 297:2.

[2] بحار 205:36 - عيون الاخبار 59:1.

[3] بحار 238:44 - کامل الزيارات باب 22 ص 70.

[4] بحار 238:44 - کامل الزيارات باب 22 ص 70.

[5] بحار 205:36 - عيون الاخبار 59:1.

[6] بحار 262:43 - امالي صدوق مجلس 87 ص 478 - مصنف دو حديث را يکي حساب کرده است.

[7] بحار 311:44 - امالي صدوق مجلس 30 ص 129.

[8] کامل ابن‏اثير 53:4.

[9] بحار 318:44 - امالي صدوق مجلس 30 ص 135.

[10] بحار 51:45 - مقتل خوارزمي 33:2.

[11] بحار 55:45 - لهوف سيد ص 55.

[12] کشف الغمة 51:2.

[13] بحار 143:45 -مقتل خوارزمي 74:2.