بازگشت

خصوصيات حضرت بعد از خلقت تا زمان ولادتش


در بيان خصوصيات نور آن سرور بعد از خلقت تا زمان ولادتش، پس مي گوئيم: خداوند جل و جلاله متفرد بود بالذات، و با او هيچ نبود، پس ابتدا نمود به خلق نور شريف حضرت پيغمبر (صلي الله عليه و آله)، و مشتق نمود از نور او، انوار علي و فاطمه و حسن و حسين را، و از براي آن حضرت شريف محال متعدده و عوالم مختلفه قرار داد.

چنانكه از روايات ظاهر مي شود كه بعضي پيش از خلق عرش، و بعضي بعد از آن و قبل از خلق آدم، و بعضي بعد از آن بوده، و عوالم آن، گاهي عالم انوار است، و گاهي اشباح نوريه، و گاهي اظله، و گاهي ذرات، و گاهي نور بهشتي، و گاهي عمود نور، و گاهي در ظهر آدم، و گاهي در انگشتان او، و گاهي در پيشاني او، و گاهي در پيشاني اجداد و جدات اطهار آنجناب. و محل آن نور گاهي پيش روي عرش، و گاهي بالاي عرش، و گاهي زير عرش، و گاهي در اطراف عرش، و گاهي در حجابهاي دوازده گانه، و گاهي در درياهاي نور، و گاهي در سرادقات.


و از براي اقامت آنها در هر محلي مدتي معين است، مثلا زمان وجود ايشان قبل از خلق عرش چهارصد و بيست هزار سال است، و مدت توقف ايشان در اطراف عرش پانزده هزار سال پيش از خلق آدم، و زمان بودن ايشان در زير عرش دوازده هزار سال پيش از خلق آدم [1] ، و اينجا مقام تفصيل دادن اين مطالب نيست.

مترجم گويد: معرفت تفاصيل اين اسرار و مطالب را از ما نخواسته اند. آنچه وظيفه ي ماست تصديق و تسليم است بر وجه اعمال، و علم به حقيقت آن نور و مقاماتش و وظيفه اش در آن عوالم راجع به خود ايشان است، و تطبيقات، كه بعضي از حكما و صوفيه با عقل خود كرده اند، برهاني درست ندارد، و خوض در آن موجب خطر است انتهي.

و مقصود در اين مقام: بيان خصوصيت نور جناب حسين (عليه السلام) است از انوار ائمه (عليهم السلام) در جميع عوالم مذكوره، پس مي گوئيم: امتياز اين نور در عالم جمع: اضافه تشريفيه خاصه است كه به نور اول دارد، چنانكه فرموده: حسين مني و انا من حسين [2] ، و در عالم فرق: امتياز آن سبب حزن و اندوه است، چنانكه ظاهر مي شود از قضيه ي حضرت آدم، كه چون انوار خمسه ي طاهره در انگشتان او اشراق نمود، نور جناب حسين (عليه السلام) در ابهام قرار داشت، و چون نظر حضرت آدم بر ابهامش افتاد مهموم و محزون مي شد. [3] .

واين اثر تا حال باقي است كه هر كس، ضحك بر او غالب شود، چون نظر به ابهام نمايد حزن بر او غالب مي شود، و از قضيه ي حضرت ابراهيم كه چون اشباح خمسه را ديد، از ملاحظه ي شبح آن جناب محزون گرديد، [4] ، مثل اينكه از شنيدن نام شريفش محزون مي شد.

بلكه چيزي كه نسبت به آن داده مي شود از اسباب حزن است، مانند ميخي كه جبرئيل


بر كشتي نوح كوبيد به اسم آنجناب، نوري از آن درخشيد، و رطوبتي مانند خون از آن ظاهر گرديد كه موجب حزن حضرت نوح و نوحه ي او گرديد. [5] .

و ايضا آن نور شريفه چون به اصلاب طاهره و ارحام مطهره منتقل مي شد از اثر آن، نوري در جبين حامل آن ظاهر مي گرديد، چون خود از حاملين آن نور نبودند، و در جبين حضرت زهراء در حمل حضرت حسن (عليه السلام) نوري علاوه ظاهر نشد، چون حضرت فاطمه (سلام الله عليها) خودش نيز از آن نور است، ولي در حمل حضرت حسين (عليه السلام) نور خاصي در جبين زهراء (سلام الله عليها) ظاهر شد، چنانكه حضرت پيغمبر به آن خبر داد [6] و والده ي ماجده اش فرمود: «كه من چون به حسين حامله شدم در شب تار احتياج به چراغ نداشتم» پس امتيازش آن است كه بر نور غالب مي شود.

و ايضا بر نور آفتاب نور او غلبه مي نمود، چنانكه از بعضي منقول است كه حاضر بوده است درحال شهادت آن سرور، گفت: نور جمال آنحضرت مرا از فكر كشتن او مشغول نمود [7] ، با آنكه آفتاب در آنوقت بلند بود.

و ايضا چيزي حاجب نور شريف نبوده، چنانكه همان شخص گفت: كه نديدم كشته اي آغشته به خاك و خون، نوراني تر از حسين (عليه السلام) [8] پس خاك و خون حاجب آن نور پاك نبوده است.


پاورقي

[1] بحار ج 24 و ساير کتب مفصله رجوع شود.

[2] بحار 271:43 - کامل الزيارات 14 ص 53.

[3] بحار 151 - 150 :11 (مخفي نماند که موضوع انگشتان را پيدا نکرديم).

[4] بحار 151:36.

[5] بحار 230:44.

[6] بحار 3272:43 خرائج 843:2.

[7] بحار 57:45 - لهوف ص 55.

[8] بحار 57:45 - لهوف ص 55.