بازگشت

حفاظت و مراقبت از اسراء


در مجلس يزيد مردي شامي به فاطمه بنت الحسين (ع) [1] نگاه كرد. سپس به يزيد رو كرد و گفت: اي اميرمؤمنان اين كنيزك را به من ببخش! فاطمه به عمّه اش زينب پناه برد و گفت: عمّه جان يتيمي مرا بس نبود كه حال بايد به كنيزي هم بروم؟! حضرت زينب فرمود: نه، اعتنايي به اين فاسق مكن. مرد شامي گفت: اين كنيزك كيست؟ يزيد گفت: اين فاطمه دختر حسين (ع) است و آن زن عمه اش زينب دختر اميرالمؤمنين (ع) است. مرد شامي گفت: منظورت حسين پسر فاطمه و علي بن ابي طالب (ع)؟! يزيد گفت: آري، آن مرد خشمگين گرديد و گفت: اي يزيد خدا تو را لعنت كند، خاندان پيامبرت را كشتي، فرزندانش را اسير مي كني؟ سوگند به خدا من فكر كردم اينها اسيران روم هستند! يزيد گفت: به خدا تو را نيز به آنها ملحق خواهم كرد، دستور داد تا گردنش را بزنند. [2] .


پاورقي

[1] طبري مي گويد: اي دختر فاطمه بنت علي بوده است. (تاريخ طبري، ج 5، ص 461).

[2] الملهوف، ص 218؛ الاحتجاج، ج 2، ص 310؛ زينب الکبري، جعفر نقدي، ص 56؛ تاريخ مدينة دمشق، ج 69، ص 176. کامل ابن اثير، ج 4، ص 86؛ الدر المنثور، زينب فوّاز، ص 234؛ الدمعة الساکبه، ج 5، ص 118.