بازگشت

اشعار منسوب به امام سجاد درباره مصائب شام






اُقادُ ذليلا في دمشق كأنّني

من الزّنْجِ عَبْدٌ غابَ عنه نصيرُ



و جدّي رسول اللّه في كلّ موطنٍ

و شيخي اميرالمؤمنين وزيرُ



فيالَيْتَ امّي لَمْ تَلِدْ ني و لم اَكُنْ

يزيدُ يراني في البلادِ اسيرُ [1] .



مرا در دمشق به خواري مي برند. گويا برده اي از رنگيان هستم كه ياوري ندارد.

در حالي كه در هر مقامي جدّ من رسول خدا (ص) و بزرگ من، امير المؤمنين (ع)، وزير اوست.

اي كاش مادر مرا نزائيده بود و وجود نداشتم و يزيد مرا در شهرها اسير نمي ديد.


پاورقي

[1] مدينة المعاجز، ج 4، ص 110؛ المنتخب، ص 470. با کمي تفاوت.