بازگشت

خطبه امام سجاد در كوفه


مطابق نظر مشهور و معروف، اين خطبه به هنگام ورود اسرا به كوفه ايراد شده است. ولي برخي از نويسندگان با شواهدي احتمال داده اند كه اين خطبه [و ساير خطبه هاي اهل بيت (ع)] در مرحله ي اوّل ورود خاندان عصمت و طهارت به اين شهر كه اسير بوده اند ايراد نشده، بلكه در بازگشت از شام به كربلا جهت زيارت و مراجعت به كوفه و سپس مدينه خوانده شده است. (معالي السبطين، ج 2، ص 162.).

امام سجاد (ع) با ايراد خطبه ي داغ و كوبنده هر چند در لباس اسارت، عزّت خاندان پيامبر (ص) را حفظ كرد و كمترين حرف يا عكس العمل يا موضع گيري كه نشان دهنده ي ذلّت و خواري آن دودمان باشد از خود نشان نداد. [1] .

امام چهارم (ع) پس از خطبه ي حضرت زينب، فاطمه صغري و ام كلثوم به مردم اشاره كرد كه خاموش ‍ شوند. پس از سكوت مردم، آن حضرت خداي را سپاس گفت و بر پيامبرش درود فرستاد و سپس ‍ فرمود:

اي مردم هر كس مرا مي شناسد مي شناسد و هر كس نمي شناسد، من علي، فرزند حسين، هستم كه او را بر ساحل فرات ظالمانه و بدون هيچ گناهي كشتند. من فرزند كسي هستم كه حرمت او را شكستند و مال و ثروتش را به غارت بردند و زن و فرزندش را اسير كردند. من فرزند كسي هستم كه مظلومانه كشته شد و همين يك افتخار ما را بس است.

اي مردم شما را به خدا سوگند مي دهم، بگوييد آيا مي دانيد كه شما به پدرم نامه نوشتيد و او را فريفتيد و با او عهد و پيمان بستيد او نيز در پاسخ دعوت شما آمد و آنگاه با او جنگيديد؟

اي مرگ بر شما! براي قيامت خود بد توشه اي از پيش فرستاده ايد و شما مرداني كژ انديشيد. آنگاه كه رسول خدا (ص) به شما بفرمايد: شما كه خاندانم را كشتيد و حرمت مرا هتك كرديد پس، از امت من نيستيد، با كدام چشم به او خواهيد نگريست؟

راوي گويد: همه صداها به گريه بلند شد و مردم به يكديگر مي گفتند: هلاك شديد و خود خبر نداريد!

آنگاه امام سجاد (ع) چنين ادامه داد: خداي رحمت كند مردي را كه نصيحت مرا بپذيرد و سفارش مرا درباره خدا و درباره رسول او و خاندانش به كار بندد، زيرا كه رسول خدا (ص) براي ما اسوه حسنه است.

سپس مردم دسته جمعي گفتند: اي فرزند رسول خدا (ص) ما همه مطيع و فرمانبرداريم و عهدتان را حفظ مي كنيم، شما را حمايت مي كنيم و به شما پشت نخواهيم كرد. خدايت رحمت كند، امرتان را بفرماييد كه ما با هر كس با تو در جنگ باشد مي جنگيم و با كسي كه تسليم شما باشد در صلحيم و هر كس را كه بر ما و شما ستم كرد قصاص مي كنيم.

امام سجاد (ع) فرمود: هيهات! هيهات! اي مردمان فريبكار و حيله گر، ديگر به خواهش هاي دلتان نخواهيد رسيد. مي خواهيد با من نيز همان رفتاري را بكنيد كه پيش از اين با پدرانم كرديد. به پروردگارِ راقصات (شتران را هوار در راه حج)، كه هنوز زخم ها بهبود نيافته است. ديروز پدرم همراه خاندانش كشته شد و هنوز داغ مرگ رسول خدا (ص) و جدم و پدرم و فرزندانش را فراموش ‍ نكرده ام. رشته كارم گسسته شد. هنوز كام من از آن واقعه تلخ و اندوه آن درون سينه ام جاري است، و خواسته من اين است كه «نه با ما باشيد و نه بر عليه ما.

آن گاه اين شعر را خواند:



لا غَرْوَ اِنْ قُتِل الحسينُ فَشيخُهُ

قدكان خيرا من حسينٍ وَاَكْرِما



فلا تفرحوا يا اهل الكوفه بالذي

اُصيِبَ حسينٌ كانَ ذلك اَعْظَما



قتيل بِشط النَهْرنَفْسي فِداؤه

جَزاءُ الَّذي اراده نارُ جَهَنّمهما [2] .



كشته شدن حسين جاي شگفتي ندارد. زيرا پدرش كه از او بهتر بود و با كرامت بود كشته شد.

اي اهل كوفه از آنچه به حسين رسيد شادمان نباشيد زيرا مصيبت او بزرگ تر است.

كشته ي بر ساحل فرات كه جانم فدايش باد. كيفر آن كس كه او را كشت آتش جهنّم است.

امام سجاد (ع) سپس فرمود:

«ما از شما راضي شديم سر به سر، كه نه با ما باشيد و نه بر ما. نه روزي به نفع ما و روز ديگر بر ضرر ما.» [3] .

امام سجاد در خطابه ي بالا سه موضوع را در مورد تجزيه و تحليل قرار داده است:

1 برملا ساختن جنايات ضد انساني يزيد و مزدوران او.

2 معرّفي امام حسين (ع) و اهل بيت او به عنوان خاندان پيامبر (ص).

3 معرّفي شهادت امام حسين (ع) و يارانش به عنوان بزرگ ترين افتخار خاندان امام سجاد (ع).

شيخ صدوق (ره) مي نويسد: عبيداللّه بن زياد با چوب بر لب و دندان امام حسين (ع) زد و با به زنجير بستن امام سجّاد (ع)، آن بزرگوار و ساير زنان را راهي زندان كرد. [4] .


پاورقي

[1] پيامهاي عاشورا، محدّثي، ص 72.

[2] احتجاج طبرسي، ج 2، ص 305 و 306، بحار الانوار، ج 45، ص 112.

[3] الملهوف، ص 200؛ مثير الاحزان، ص 89.

[4] امالي صدوق، ص 140.