بازگشت

مسلم بن عوسجه


كتاب هاي رجالي اهل سنت مانند اصابه، استيعاب، اسدالغابة، وطبقاتو كتاب هاي رجالي شيعه اتفاق دارند كه مسلم از اصحاب رسول خدا (صلي الله عليه وآله)بود. او را مردي شب زنده دار، قاري قرآن، شجاعي شيرافكن برشمرده اند و نامش را در كتاب فتوحات ذكر كرده اند.

او از خواص اصحاب اميرمؤمنان (عليه السلام) و ملازم ركاب حضرت در جمل و صفين و نهروان بود، و به روايت مهيج الاحزان چندين بار قرآن را از نظر اميرالمؤمنين گذرانيد.

در زماني كه مسلم بن عقيل به كوفه آمد، مسلم وكيل آن حضرت در قبض اموال و خريد اسلحه و گرفتن بيعت از مردم بود. امام عصر (عليه السلام) در زيارت ناحيه مقدسه بر او سلام كرده است.

مامقاني در كتاب رجالش مي نويسد: قلم از بيان جلالت قدر و عدالت و قوت ايمان و شدت تقواي مسلم بن عوسجه عاجز و زبان ناتوان است.

هنگامي كه حضرت حسين (عليه السلام) در شب عاشورا اجازه انصراف اصحاب را داد و فرمود: من بيعت خود را از همه شما برداشتم راه بيابان را پيش گيريد و به خانه و ديار خود بازگرديد. مسلم بن عوسجه از جاي برخاست و گفت:

اي سيد و مولاي ما! آيا ما شما را تنها بگذاريم؟ اگر چنين كنيم فرداي قيامت در محضر عدالت جواب جدت پيامبر را چه بگوييم و چه عذري بياوريم؟ به خدا سوگند از شما جدا نخواهم شد تا نيزه ام را در سينه اين كافران بشكنم و تا قبضه شمشير در دست من است با اين گروه جهاد خواهم كرد. و اگر براي من اسلحه اي نماند كه به جهاد ادامه دهم با سنگ مي جنگم. به خدا سوگند دست از ياري تو برندارم تا معلوم شود كه تا زنده بودم ذريه پيامبر را حفظ كردم. به خدا سوگند اگر بدانم كشته مي شوم و دوباره زنده مي گردم، سپس مرا مي كشند و به آتش مي سوزانند و تا هفتاد مرتبه با من اينگونه رفتار مي شود هرگز از تو جدا نشوم!

مسلم، روز عاشورا چون شير غرّان و همچون برق خاطف و صرصر عاصف بر آن سپاه خون آشام زد و جنگي نمايان كرد، و پنجاه تن سوار را به خاك هلاك انداخت تا از كثرت زخم و جراحت به زمين افتاد. حضرت حسين (عليه السلام) با حبيب بن مظاهر بر بالين او آمد و فرمود:

يَرْحَمْكَ اللّه يَا مُسْلِم! فَمِنْهُم مَّن قَضَي نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً).