بازگشت

شهيدان منحصر


اهل منطق و اصول مي گويند: تعريف بايد جامع افراد و مانع اغيار باشد وگرنه تعريف ناقص است و نمي تواند هويت تعريف شده را آن چنان كه هست نشان دهد.

تعريف جامع و مانع نسبت به شهيدان كوي حسين اين است كه: اگر هر كدام از آنان را از جايگاه مخصوص خود برداريم، در تمام عالم هستي كسي را نمي يابيم كه جاي او بگذاريم.

اينان هر يك در موضع خاص خود منحصر بفردند، فرد ديگري در بستر تاريخ همانندشان نيست تا در شخصيت و كرامت جايگزين آنان شود.

عباس، زهير، حبيب، مسلم، برير، حرّ، سعيد، و... هر يك منحصر به فردند. خليفه و جانشين و مثل و مانند ندارند، و شبه و نظير براي آنان پيدا نمي شود.

اين معني را عموم مسلمانان از قرائت سوره توحيد در نمازهاي واجب و مستحب درباره حضرت حقّ يافته اند كه: (وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ).

براي حضرت حقّ كفوي نيست و شبيه و مانندي نمي باشد. احدي از موجودات هستي را در برابر او شأني نيست تا چه رسد كه شبيه او يا به جاي او باشند.

ياران باوفا و نيكوكار حضرت حسين (عليه السلام)، كه صبغه الهي دارند گويي همين معنا را ـ بي كفو بودن ـ از محبوبشان، در آسمان وجود خود طلوع داده اند، تا جايي كه مولاي عالِم و آگاه و بابصيرتشان در حقّ آنان فرمود:

فَاِنّي لا أَعْلَمُ اَصْحاباً اَوْفي وَلا خَيْراً مِنْ اَصْحابي [1] .

لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْء [2] .

)را از افق وجود خود ظاهر كردند، تا به همه انسان ها بفهمانند كه: استعداد و نيرو و قدرت و قوّت آدمي در حدي است كه مي تواند در معرفت و بينش و اخلاق و عمل و ايمان و فضيلت بي شبه و مثل گردد!

بر كمي عدّه آنان باكي نيست كه هر كدامشان جهاني بي نهايت، و عظمتي بي مثل و مانند بودند.

آنان، در ابتداي تكوّن وجودشان در رحم مادر، يك نقطه جوهري بيش نبودند، ولي با تغذيه پاك از منبع پاك، به خصوص تغذيه معنوي بعد از ولادتشان از عرصه گاه نبوت و قرآن و امامت، تبديل به شجره طيّبه تنومندي شدند كه:

.. أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّماءِ - تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِين [3] ..

ريشه اش استوار و پابرجا و شاخه اش در آسمان است - ميوه اش را به اجازه پروردگارش در هر زماني مي دهد.

آنان، در راه آيين از كشته شدن نهراسيدند و براي نيل به شرف، از رنج سفر باك نكردند.

آنان، از تساهل و تغافل و آسايش و تنعّم و نكبت اخلاق و عمل مي ترسيدند!

دشمنان تيره بختشان، هر يك در برابر خود هزاران جايگزين از درّندگان و وحشيان و ديوان و ددان داشتند؛ زيرا از هر گروهي از موجودات پست و خشن و درّنده و هار، نمونه اي يا نمونه هايي در وجود خود جمع كرده بودند.

آنان، مصداق اين آيه بودند:

... لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَ يَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ [4] .

آنان را دل هايي است كه به وسيله آن [معارف الهي را] در نمي يابند، و چشماني است كه توسط آن [حقايق و نشانه هاي حق را] نمي بينند، و گوش هايي است كه به وسيله آن [سخن خدا و پيامبران را] نمي شنوند، آنان مانند چهارپايانند بلكه گمراه ترند؛ اينانند كه بي خبر و غافل [ازمعارف و آيات خداي] اند.

آنان، قلب را از خدا خالي كردند، و به جاي آن، يزيد ـ فرزند زن نصرانيّه بيابانگرد ـ را گذاشتند. چشم از تماشاي جمال ملكوتيان زمان بستند و به جاي آن به تماشاي ابن زياد بي مادر مشغول شدند. گوش از شنيدن حقّ بستند و به جاي آن، اباطيل بني اميّه ملعون را نشخوار كردند.

قلبشان براي عشق دروغين و بي مايه طپيد.

چشمشان از چهره هاي ناپاك و آلوده پر شد.

گوششان منبع مزخرفات و قول زور شد، و در نتيجه از راه انسانيت عقب گرد كرده، به سوي پستي و كوچكي رهسپار شدند، و در اين مسير آن چنان به سرعت تاختند تا به اسفل سافلين رسيدند، و بي نهايت كوچك شدند.

به جاي اين كه با دو بال ايمان و عمل حركت كنند و به مقام قرب حقّ برسند، با دو پاي بدن به حركت آمدند تا به عمق دركات جهنم وارد شدند!

اينان، چون اسب عصّار خانه به دور تنور هواي نفس، چشم و گوش بسته، عمري چرخيدند، و از وجود خود براي حرارت دادن به شهوت يزيد و پسر زياد حرام زاده، روغن چراغ فراهم كردند!

ولي ياران حضرت حسين (عليه السلام) عزيز بر اساس آيه شريفه

مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ [5] ...

كسي كه عزت مي خواهد، پس [بايد آن را از خدا بخواهد، زيرا] همه عزت ويژه خداست. حقايق پاك [چون عقايد و انديشه هاي صحيح] به سوي او بالا مي رود و عمل شايسته آن را بالا مي برد.

با دو بال روح پاك و عمل صالح به سوي معشوق و معبود خود به پرواز در آمدند و به لقاي دوست نايل شده، از همه انسان ها تا روز قيامت دعوت كردند كه با كاروان آنان كه كاروان نور است بپيوندند.

آنان، در به دست آوردن عزّت الهي آن چنان از طالبان عزّت مسابقه را بردند كه مولاي عاشقان، محور عارفان، امير مؤمنان علي (عليه السلام) به نقل خرائج رواندي از حضرت باقر العلوم (عليه السلام) در حقّ آنان فرمود:

شُهَداءٌ لا يَسْبِقُهُمْ مَنْ كانَ قَبْلَهُمْ، وَلا يَلْحَقُهُمْ مَنْ بَعْدَهُمْ

شهدايي هستند كه گذشتگان از آنان پيشي ندارند، و آيندگان به آنان نمي رسند!

آنان، از هر حسابي غير حقّ، دل و جان و ظاهر و باطن پاك كردند، تا جايي كه امير مؤمنان (عليه السلام)درباره آنان خطاب به خاك كربلا فرمود:

واهاً لَكِ اَيَّتُهَا الْتُرْبَة! لَيَحْشُرنَّ مِنْكِ اَقْوامٌ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِساب [6] .

وه! شگفتا از تو اي خاك اسرار آميز! به روز رستاخيز از بستر تو اقوامي برخيزند كه به طور حتم بي حساب وارد بهشت خواهند شد!

ياران حضرت حسين (عليه السلام) بر اساس قطعه بسيار مهمّي كه سرور شهيدان از جدّش شنيده بود بناي زندگي را بنا نهادند.

اِنَّ اللّهَ يُحِبُّ مَعالِي الاُْمُورِ وَيَكْرَهُ سَفْسافَها [7] .

خداوند امور عالي و بلند مرتبت را دوست دارد، و از امور پست و بي ارزش كراهت دارد.

آنان، با تمام وجود به امور با ارزش روي آوردند، و در نتيجه فعاليت قلبي و روحي و رواني و اخلاقي و عملي، با همه ارزش ها متحد شدند، و دامن حيات از ننگ آلوده شدن به امور بي ارزش حفظ كردند.

ولي دشمنان حقّ و حقيقت، و حمّالان شهوت بني اميه، و بار كشان بار يزيد و ابن زياد بي مادر از هرچه ارزش بود روي گرداندند، و به هرچه بي ارزش و بي مايه و سست بود دامن زندگي آلوده كردند.

ياران امام، غرق در رحمت ابد شدند، و لشگريان يزيد، دچار لعنت هميشگي گشتند.

آنان، هر كدامشان در پاكي ها و معالي امور منحصر بفرد شدند و اينان در زشتي و پليدي و آلودگي بي مثل و مانند گشتند!

آنان، بر مبناي حديث قدسي:

عَبْدي اَطِعْني حَتّي اَجْعَلَكَ مِثْلي

خدا گونه شدند، و ارتش بني اميّه، حزب شيطان و منبع ناپاكي و جرثومه خطا و فساد گشتند.

ياران سالار شهيدان، تبديل به چراغ روشني شدند كه تا ابد نورش با تندباد هيچ حادثه اي، و وزش هيچ طوفاني خاموش نشود، كه نور آن، نور خدا است و نور خدا خاموش شدني نيست.

يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ [8] .

مي خواهند نور خدا را با دهان هايشان خاموش كنند در حالي كه خدا كامل كننده نور خود است، گرچه كافران خوش نداشته باشند.

و دوستداران بني اميّه تبديل به ظلمت كده اي شدند كه با هيچ نوري ظلمت آنان زدوده شدني نيست!

وجود اصحاب حضرت حسين (عليه السلام) رفعت طلب شد، و وجود دشمن، پستي خواه.

آنان، با طبيعت رفعت طلبي به حقّ رسيدند، و اينان با اخلاق پستي طلبي به دركات جهنم پيوستند.



ذرّه ذرّه كاندر اين ارض و سماست

جنس خود را هم چو كاه و كهرباست



نوريان مر نوريان را جاذبند

ناريان مر ناريان را طالبند



مه فشاند نور و سگ عوعو كند

هر كسي بر طينت خود مي تند



ياران امام، مجذوب حقّ شدند، و ياران يزيد، مغلوب شيطان گشتند.

ياران امام، متّصل به جنّت لقا شدند، و حزب هوا، منقطع از رحمت الهي گشتند.

آنان، حسين عزيز را اسوه خود قرار دادند، و كوفيان و شاميان تيره بخت، يزيد و كردارش را ملاك زندگي گرفتند.

ياران حقّ، شيطان را از معامله با خود براي ابد نا اميد كردند، و حمّالان باطل تمام راه هاي نفوذ شيطان را به روي خود گشودند.

اصحاب سالار شهيدان، از جان و مال و زن و فرزند و تمام هستي خود، در راه حقّ گذشتند، و ياران يزيد به اسارت مالي اندك، و لذّتي حيواني وش در آمدند.

آن نيك انديشان نيك پندار، تبديل به گوهري شدند كه تنها خداوند غني مي توانست خريدار آنان باشد.

إِنَّ اللّهَ اشْتَرَي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ [9] ...

يقيناً خدا از مؤمنان جان ها و اموالشان را به بهاي آنكه بهشت براي آنان باشد خريده.

و آن بد سيرتان ديو منش، مبدل به خَر مُهره اي شدند كه براي ابد بي مشتري ماندند.

آنان كه در ايمان و عمل بي نمونه بودند، از مَركب علايق پياده شدند، و از مَحبس تن بيرون رفتند، تا در جوار رحمت حقّ قرار گرفتند و مورد پذيرايي محبوب و معبودشان شدند.

ولي دشمنان آن ها، اسير جسم و بدن شدند، و به لجنزار شكم و شهوت نشستند، و تيره بختي ابدي را براي خود خريدند.

دشمنان، در مقابل بهاي اندك ـ قطعه اي زمين، سرپناهي محدود، درهم و ديناري معدود، وعده هايي پوچ ـ خود را فروختند، امّا ياران حقّ خود را با رضا و خوشنودي حقّ كه اكبر از جنّت و بهشت قيامت است معامله كردند.

دشمنان ايمان و عقيده، در آتش حكومت بني اميّه سوختند، و ياران حضرت حسين (عليه السلام)، ابراهيم وار از آتش بدر آمده تمام ملك و ملكوت را بر خود بَرد و سلام و تبديل به گلستان كردند.

زن، پول، شهوت، صندلي، مقام، لذّت و اعتبار ظاهري، قيمت انسان نيست؛ قيمت و ارزش انسان در جهت روحي، رضاي حقّ، و در جهت جسمي، بهشت عنبر سرشت است.

ياران حضرت حسين(عليه السلام) به كمتر از رضاي دوست وكمتر از بهشت جاودان خود را نفروختند، و محبّان بني اميّه، به اندك عنصر از دست رفتني خود را معامله كردند.

حضرت حسين (عليه السلام) و يارانش به حقيقت زمزمه كردند:

تَركتُ الخَلقَ طُرّا في هَواكَا

در هواي تو هرچه غير بود ترك كرديم.

و عمر سعد و يارانش نخواستند از اندك مال دنيا و مقام پوچ مادّي گذشت كنند.

پسر سعد بدبخت، در برابر دعوت حضرت حسين (عليه السلام) از او براي رسيدن به سعادت دنيا و آخرت پاسخ داد:

اگر ندايت را بشنوم، و صدايت را آويزه گوش كنم، و رياست بر اين لشگر را بگذارم و به ياران تو بپيوندم، خانه اي كه به تازگي با سنگ سرخ در كوفه بنا كرده ام به مصادره مأموران پسر زياد خواهد رفت!

شما را به خداي بزرگ ملاحظه كنيد كه اين بي خرد نادان، و اين پست فطرت حيوان، خدا و قيامت و پيامبر و قرآن و اهل بيت وحي را با خانه اي گلي كه ظاهر آن را با سنگ سرخ زينت داده بود عوض مي كند!!

امّا حضرت حسين (عليه السلام) و يارانش براي رسيدن به مقصد اعلي و مقام فناي في اللّه و بقاي باللّه از همه هستي خود گذشت مي كنند.

اين هفتاد و دو نفر به تناسب سنّي كه هر يك داشتند در برابر تهديد بني اميه به كشته شدن، ترغيب دشمن به لذّات مادي، تشويق حكومت به ثروت پيدا كردن، از مدار ثابت قدمي و تحمّل در برابر حوادث بيرون نرفتند، تا در روز عاشورا به همراه مولاي خود به حريم قدس دوست سفر كردند.

نمك حقّ را خوردند و پاس نمكدان را تا لحظه آخر حيات نگاه داشتند. ولي دشمن نمك خورد و نمكدان شكست و پاس نمك دهنده را در هيچ يك از امور حيات نگاه نداشت.

آنان، با قدرت تقوا و احسان و نيكي، به مقام معيّت با حقّ رسيدند و تا ابد محبوب حقّ شدند.

... ثُمَّ اتَّقَوْا وَأَحْسَنُوا وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُـحْسِنِينَ [10] .

سپس پرهيزكاري را تداوم بخشند و ايمان خود را ادامه دهند، و بر پرهيزكاري پافشاري ورزند و كار نيك بجا آورند؛ و خدا نيكوكاران را دوست دارد.

إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُم مُحْسِنُونَ [11] .

بي ترديد خدا با كساني است كه پرهيزكاري پيشه كرده اند و آنان كه [واقعاً] نيكوكارند.

ياران حضرت حسين (عليه السلام)، از هر دامي با چشم باز رستند، و دوستان بني اميّه به هر دامي گرفتار شدند.

اينك ما هستيم كه دو طايفه را در برابر خود مي بينيم، طايفه اي الهي و گروهي شيطاني، قومي آسماني و جمعي زميني.

اگر اصولي كه طايفه آسماني در حيات خود بكار گرفتند بكار گيريم هماي سعادت ابد بر سر ما مي نشيند، و اگر براي لذّتي اندك و ناپايدار به راه دشمن رفتيم زاغ بدبختي و تيره روزي دائمي روي سرمان لانه مي كند.

از حسين و يارانش پيروي كنيم كه عين خردمندي است، و از اخلاق دشمنان او اجتناب كنيم كه محض بصيرت و بينايي است، و راهي كه حزب اموي رفت نرويم كه سيه روزي دائمي و تيره بختي هميشگي است.

ياران حضرت سيد الشهداء (عليه السلام)، به فرموده رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) سرور شهداي امّت اسلام [12] و به گفته حضرت حسين (عليه السلام) وفادارترين و بهترين مردم تاريخ حيات هستند. [13] .

مردم در هر دوره اي اگر آنان را در هر زمينه اي الگوي خود قرار دهند، و از آنان درس زندگي بگيرند، هم چون آنان در حدّ ظرفيت خود از فيوضات و بركات و عنايات الهي در دنيا و آخرت بهره مند خواهند شد.

مردم بايد از آنان درس تسليم در برابر حقّ، عشق به حضرت ربّ، معرفت به قرآن، امّت واقعي بودن براي پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم)، مأموم قابل قبول بودن براي امام معصوم (عليه السلام)و خلاصه درس ايمان و اخلاق و عمل صالح و صبر و مقاومت و ظلم ستيزي و مبارزه بگيرند.

به جهاد و عمل و حركت آنان راضي باشند، و به وجود آنان كه هستي خود را هديه حقّ كردند عشق بورزند، و متخلّق به اخلاق آنان شوند، و از دشمنان آنان در هر دوره اي قولا و عملا بيزاري جسته و راه خود را از راه آنان جدا سازند، تا در دنيا و آخرت جزء آن كاروان نور محسوب گردند.


پاورقي

[1] بحار الأنوار: 44 / 392.

[2] شوري (42): 11.

[3] ابراهيم (14): 24 ـ 25.

[4] اعراف (7): 179.

[5] فاطر (35): 10.

[6] بحار الأنوار: 44 / 255.

[7] معجزه تاريخ امام عظيم حسين بن علي 31.

[8] صف (61): 8.

[9] توبه (9): 111.

[10] مائده (5): 93.

[11] نحل (16): 128.

[12] عنصر شجاعت: 1 / 8.

[13] بحار الأنوار: 44 / 392.