بازگشت

آسمانيان بي نظير


آن چهره هاي عرشي و ملكوتي، كه به رهبري حضرت حسين (عليه السلام) به تعداد هفتاد و دو نفر در سرزمين نينوا و عرصه گاه كربلا و سرزمين بهشتي مقام ماريه، خيمه كرامت و شرافت و خرگاه ايمان و استقامت برپا كردند، در عين اين كه در قالب جسم و چهارچوب بدن به سر مي بردند، ولي در عصمت و پاكي، هم چون فرشتگان عرش نشين و بلكه به نظر رسول باعظمت اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) از مَلك مقرب و كعبه مشرّفه برتر و بالاتر بودند.

اَلْمُؤْمِنُ اَكْرَمُ عَلَي اللهِ مِنْ مَلائِكَتِهِ الْمُقَرَّبينْ [1] .

مؤمن در پيشگاه خداوند، از فرشتگان مقرّب گرامي تر است.

و در روايت ديگر حرمت و عظمت مؤمن را از كعبه عظيم تر دانسته:

اَلْمُؤْمِنُ اَعْظَمُ حُرَمَةً مِنَ الْكَعْبَة [2] .

و چه مؤمناني برتر و بالاتر از آنان كه براي آبياري درخت دين، و تداوم فرهنگ توحيد، و پابرجايي زحمات انبيا و اوليا در سخت ترين شرايط، با شور و نشاطي وصف ناشدني جان شيرين را در طبق اخلاص گذاشته، و خون مقدّس قلب خود را نثار كردند.

آنان، بدون بيم و هراس از دشمن نابكار، در ميدان جهاد في سبيل اللّه در كنار حضرت سيد الشهداء (عليه السلام)قيام لِلّه كردند، تا به اداي دين خود نسبت به حقّ و حريم انسانيّت موفق شوند، و كشتي به طوفان خورده آدميّت را به ساحل نجات برسانند.

آنان، از دانشگاه وحي و از آيات كتاب حقّ، به معلّمي رسول اِلهي و هدايت اهل بيت (عليهم السلام)، درس زندگي آموخته بودند، و آنچه را تعليم گرفته بودند با كمال اخلاص در همه شؤون حيات بكار بستند.

آنان، در عرصه گاه كرامت و فقاهت و بصيرت، سرآمد تمام انسان هاي تاريخند.

آنان در صفاي باطن، نورانيت دل، ايمان قلبي، اخلاق اسلامي، كردار انساني و دلسوزي نسبت به جامعه بشري در تمام روزگار نمونه و مانند ندارند.

آنان، راست قامتان عرصه گاه هستي اند كه نخواستند با هيچ قيمتي و تحت هيچ شرايطي كمر زير بار سنگين مسؤوليت خم كنند، و پشت پهلواني خود را به خاك پست در اندازند.

آنان، سايه حقّ، خمير مايه حقيقت، پرچمدار شرافت، اصول كرم، نابغه هاي خلقت و مطلع الفجر تمام حسنات و بركاتند.

علم الهدي سيد مرتضي در بخشي از اشعار عالمانه خود كه در توصيف اين هفتاد و دو نفر سروده مي گويد:

اين شهيدان ملكوتي و عاشقان جان باخته گرچه بر روي خاك گرم و سوزان دشت كربلا مورد بي اعتنايي قرار گرفتند، ولي روان و جان آنان در بارگاه الهي به مهمانداري حضرت حقّ جا گرفته و حضرت رب العزّه از آنان پذيرايي مي كند.

آن كه نسبت به آنان اراده زيان و ضرر داشت، گويي به سود آنان قدم برداشت، و آن كه با دم شمشير تيز آنان را كشت نسبت به حيات و زندگاني آنان كوشيد [3] .



آنان، مردمي بودند كه با تمام وجود حضرت حسين (عليه السلام) را ياري و نصرت دادند. به كوه آهن برخورد كردند و با سينه به استقبال سر نيزه ها و با رخسار به سوي شمشيرها شتافتند. در حالي كه براي نجات از آن مخمصه و مصيبت و بلا و ابتلا به آنان پيشنهاد امان و مال و منال مي شد و زير بار نمي رفتند، و با روحيه اي عجيب از آن پيشنهادات سر بر مي تافتند و مي گفتند:

عذري در پيشگاه رسول خدا (صلي الله عليه وآله)براي ما نيست اگر حسين او كشته شود و از ما مژگاني بهم بخورد! [4] .

آنان، دريايي بي ساحل از صبر و استقامت، شكيبايي و بردباري، عزّت و سرفرازي و غيرت و حميّت بودند، به طوري كه هزاران غدّار خونخوار و درّنده پليد به قصد جان آنان، بر آنان تاختند ولي نتوانستند روح الهي آنان را بكشند، و هزاران آرزوهاي تقوا سوز بر وجودشان آتش ريخت، ولي نتوانست دامن تقواي آنان را لكّه دار نمايد، و هزاران عامل اخلاق شكن بر آنان تاخت، ولي قدرت چيره شدن بر اخلاق آنان را به دست نياورد!!

عظمت روح و بزرگي جان و رفعت شخصيّت و كرامت و اصالتِ آنان را چه بهتر كه از زبان دشمن بشنويد:

به ناپاكي دون مايه و موجودي خود فروخته كه در عرصه كار زار كربلا به همراه پسر سعد حاضر شده بود به طعنه گفتند: چرا براي كشتن ذرّيه پيامبر حاضر شدي، خداوند با تو چه خواهد كرد؟

در جواب گفت: خاموش! اگر آنچه را ما به چشم خود ديديم تو هم ديده بودي، بدون ترديد همان كاري كه ما كرديم تو مي كردي!

يك دسته نيرومند، با عصبيّت و غيرت دست به قبضه شمشير برده، چون شيران درّنده بر ما حمله مي بردند، سواران را از چپ و راست پايمال و نابود مي كردند، و خود را در آغوش مرگ مي انداختند، و امان نمي پذيرفتند، و به مال و منال رغبت نشان نمي دادند، و براي افكندن خود در درياي مرگ و غوطهور شدن در آن هيچ گونه حائلي براي خود تصوّر نمي كردند، مي گفتند: يا مرگ يا پيروزي و استيلاء.

اگر ما اندكي دست نگه مي داشتيم لشگر ما را نابود مي ساختند؛ بنابراين چه مي شد انجام داد، و چه مي توانستيم بكنيم [5] .


پاورقي

[1] کنز العمال: 1 / 164.

[2] بحار ج 68 ص16.

[3]

لهم نفوس علي الرمضاء مهملة

و انفس في جوار اللّه يقريها



کـانّ قاصدها بالضّر نافعها

و انّ قاتلها بالسّيف محييها.

[4] رجال کشّي چاپ موسسه اعلمي کربلا ص74.

[5] عنصر شجاعت: 1 / 20.