بازگشت

افزايش سطح ايمان و معنويت


در مقابل عامل دوم و سوم يعني تهديدها و تطميع ها، بايد ايمان را تقويت كرد. تأثيرپذيري در مقابل اين عوامل و ترس انسان از اين كه در مقابل انجام ندادن فلان كار او را از اداره اخراج يا حقوقش را كم كنند، از ضعف ايمان است. مگر چنين كارهايي نكردند؟ چه تعداد رؤساي آموزش و پرورش و دانشگاه ها در اين دو سال تغيير كردند؟ من نمي دانم چند نفر ديگر از روساي دانشگاه ها كه قبلاً رئيس بوده اند باقي مانده اند؟ گاهي رئيس دانشگاه با تمام كادر اداري و حتي آبدارچي عوض مي شود! چرا؟ چون از اين خط سياسي نيست! استقامت داشته باشيد و بگوييد ما را بيرون هم بكنيد دست از امام قدس سره برنمي داريم. مرد باشيد! تا چه زماني مي توانند با شما اين گونه برخورد كنند؟ اگر اين اشخاص مقاومت مي كردند و خود را نمي باختند، با آن ها به اين شكل رفتار نمي شد. ما سستي كرديم، ضعف نشان داديم تا اين


ستمگران بر ما مسلط شدند. اشتباه نشود، من همه ي دولت را نمي گويم، رگه هايي در بعضي از وزارتخانه ها و ادارات هستند كه، مسيري را كه همان مسير آمريكاست دنبال مي كنند، حالا يا ديگران خبر ندارند، يا آن ها را فريب مي دهند و يا...

براي اين كه بتوانيم در مقابل تهديدها و تطميع ها مقاومت كنيم بايد ايمان خود را تقويت كنيم. ايمان فقط با مطالعه پيدا نمي شود، بلكه تقويت ايمان با عمل است. البته معرفت قدم اول است، ولي با عمل است كه ايمان رشد مي كند. اگر انسان نماز نخواند، هر اندازه هم كه در مورد نماز كتاب مطالعه كند ايمانيش قوي نمي شود، صدها كتاب هم درباره نماز بخواند، اما نماز نخواند، هرگز ايمان او قوي نمي شود؛ ايمان با عمل و تلقين تقويت مي شود. به خود تلقين كنيد كه اگر اسلام از من بخواهد، من آماده ي مرگ هستم. نه اين كه اگر اسم مرگ آمد ترس و لرزه شما را فراگيرد.

مناسب است باز هم از تعليمات سيدالشهداء عليه السلام استفاده كنيم. حضرت (ع) در روز عاشورا به اصحابش فرمود «صَبْراً بَنِي اْلكِرام»، [1] اي آزاد زادگان! و اي شريف زادگان! استقامت كنيد «فَمَا الْمَوتُ اِلَّا قَنْطَرَةً تَعْبُرُ بِكُمْ عَن الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ اِلي الْجَنانِ الْواسِعَةِ وَالنَّعيمِ الَّدائِمَة»، آزاد مردي اين است، اول اين گونه خطاب مي كند كه شما فرزندان آزادگي و بزرگي هستيد: اي بزرگ زادگان! اندكي صبر كنيد، اين مرگ شما را از سختي، گرفتاري و پستي نجات داده و به بهشت هاي پهناور و نعمت هاي جاويدان مي رساند، آيا اين امر نامطلوب است؟ چرا بايد از آن بترسيد؟ آيا اگر كسي شما را از زنداني نجات داد و در قصر زيبايي وارد كرد، از او تشكر مي كنيد يا از او دلگير مي شويد؟ مرگ، شما را از اين دنيايي كه زندان مؤمن است، نجات داده و به قصرهاي بهشتي مي رساند. چنين چيزي است دوست داشتني است يا بايد با آن دشمني كرد؟ بايد از آن ترسيد يا بايد آن را خيلي دوست داشت؟ مرگ اين كار را براي شما مي كند نه براي همه؛ اما براي دشمنان شما، آن ها را از بهشت خارج مي كند و به جهنم مي برد. چون همان دنيايي كه در مقايسه با مقامات اخروي براي مؤمن زندان است، براي كفار با تمام بدبختي ها و گرفتاري ها بهشت است؛ چون كافر در آخرت به اندازه اي عذاب دارد كه هر چه سختي در اين دنيا تحمل كند، در مقابل عذاب هاي آن جهان باز بهشت است. مرگ، كفار را از بهشتشان خارج كرده و به جهنم مي برد. ولي شما را از زندان نجات داده و به باغ پهناوري كه «عَرْضُها


السَّمواتُ وَ الْاَرْض» [2] مي برد، باغي كه پهناي آن آسمان ها و زمين را فرامي گيرد، شما را به چنين بهشتي مي رساند. آيا اين بد است و بايد از آن منزجر باشيد و بترسيد؟ اين كه ترسيدني نيست. سيدالشهداء عليه السلام اصحاب خود را با چنين سخناني تقويت مي كرد. بي دليل نبود كه آن طفل سيزده ساله گفت «المَوتُ أَحْلي عِنْدي مِن العَسَل»، [3] شوخي نمي كرد، تحت نظارت سيدالشهداء (ع) تربيت شده بود. من و شما هم اگر حسيني هستيم، بايد با استفاده از همين تعليمات ايمان بياوريم به اين كه با ادامه ي راه حسين (ع) مرگ براي ما بهترين نجات دهنده است.

انسان چه مقدار بايد در اين دنيا خون دل بخورد، چقدر سختي تحمل كند، چقدر ظلم و ستم به نام دين و بدعت به نام قرائت جديد از دين ببينيد؟ هر چه زودتر بميريم راحت تر مي شويم. واللّه براي بنده با اين غصه هايي كه انسان در جامعه مي خورد، مرگ بسيار شيرين است، اگر كافر عليه انسان كاري انجام مي داد، غصه نداشت؛ تحريف دين و تحريف خط امام قدس سره به نام احياي آثار امام (ره) غصه دارد. مرگ براي ما چه ضرري دارد؟ ما را از اين غصه ها نجات مي دهد. سيدالشهداء (ع) فرمود چه اندازه من اشتياق به وصال جدم، پدرم و برادرام دارم! «وَ ما أَولَهَني اِلي أَسْلافي اِشْتياقَ يَعْقُوبَ اِلي يُوسُف» [4] به همان اندازه كه يعقوب به ديدن يوسف علاقه داشت، بعد از چند سال كه در چاه افتاد، آن اتفاقات برايش پيش آمد و يعقوب دوري او را تحمل كرد، اشتياق من به مرگي كه مرا به جدم و پدرم برساند مثل اشتياق يعقوب نسبت به يوسف است. حضرت (ع) با اين بيانات اصحاب خود را تربيت مي كرد و روحيه مي داد و در نتيجه آنان براي شهادت طلبي آماده مي شدند.

چگونه شد آن جوان هايي كه قبل از انقلاب به واسطه ي تربيت هاي غلط شاهنشاهي در منجلاب گرفتار شده بودند، با بيانات امام قدس سره شهادت طلب شدند و آن حماسه ها را در جبهه ها آفريدند؟ چه عاملي موجب اين تحول شد؟ سخنان حيات بخش امام (ره) بود كه از عمق جان او برمي خاست، در جان ها مي نشست و تحول ايجاد مي كرد. سعي كنيم از روش پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السلام اين درس را هم براي خودمان و هم براي ديگران بگيريم، شهادت طلبي را تقويت كنيم، آمادگي براي مرگ در راه خدا را به صورت يك آرمان ترويج كنيم. در اين صورت هيچ كس بر ما مسلط نخواهد شد.



پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 6، ص 154، باب 6، روايت 9.

[2] آل عمران، 133.

[3] وسيلة الدارين في انصار الحسين (ع)، ص 253.

[4] بحارالانوار، ج 44، ص 366، باب 37، روايت 2.