بازگشت

راز عظمت حضرت امام حسين (ع)


راز عظمت حضرت امام حسين (ع) اساس ارزش و اعتبار ـ مثالي ساده ـ هدف حضرت امام حسين (ع) نامة يزيد به فرماندار مدينه ـ امام حسين (ع) در كنار قبر پيغمبر (ص) بسم الله الرحمن الرحيم و من يخرج من بيته مهاجرا الي الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجر علي اللهگاهي اوقات ممكن است اين سؤال پيشچرا امام حسين (ع) تا اين حد ارزش و اعتبار پيدا كرده است كه نه تنها دوستان و پيروانش بلكه بيگانگان هم در مقابل او سر تعظيم فرود آورده و قيام مقدس كربلا را آميخته به احترام و تكريم ياد مي كنند .

براي جواب گوئي به اين سؤال به سراغ مقدمه كوتاه و مختصري مي رويم و آن مقدمه اينست : اعمال و رفتاري را كه ما انجام مي دهيم نتيجة افكار و نيات ماست ، ما هر گاه بخواهيم عملي انجام دهيم نخست درباره اش فكر مي كنيم اطراف و جوانب آن را نيكو مي نگريم سود و زيان آن را ارزيابي نموده روي طرز انديشه ويژه خود با ضميمه صفات و روحيات باطني خويش دربارة آن كار تصميم گرفته آن را به مرحله عمل در مي آوريم روي اين حساب اگر داراي افكار و نيات پاكيزه بوده باشيم عمل خارجي ما عمل خارجي ما هم وجهه صلاح و پاكي به خود مي گيرد و بر عكس هر گاه صاحب انديشة آلوده و صفات ناهنجار باشيم عمل ما هم صلاح و پاكي خود را از دست داده ، آلوده و ناپاك جلوه مي كند .

اساس ارزش و اعتبار : با توجه به اين اصل اساسي است كه از نظر منطق مذهب ارزش و اعتبار هر عمل روي قصد نيت صاحب آن استوار شده است در روايت دارد كه پيغمبر گرامي اسلام مكرر مي فرمود : انما الاعمال بالنيات .

ارزش هر عملي به نيت صاحبش ارتباط دارد ، يا روايت ديگر مي گويد : لكل امر مانوي .

بهرة هر فرد روي كيفيت قصد و نيت او استوار شده است يا روايت سوم ان الله لا ينظر الي صوركم و اموالكم بل ينظر الي قلوبكم و اعمالكم ـ خداوند نگاه به ظاهر و مال و ثروت شما نمي كند بلكه مي نگرد به قلبهاي شما كه مركز افكار و نيات شماست و همچنين اعمال و رفتار شما ـ خلاصه از ديدگاه مذهب قصد و نيت انسان زير سازي اعمال و رفتار خارجي اوست و يك نحوه ارتباط و بستگي عميق بين عمل و كردار خارجي انسان و افكار و نياتش برقرار مي باشد كه ملاك قطعي و ارزش هر عمل وابسته به آن است .

مثالي ساده : مثلاً دو نفر نماز مي خوانند يكي نماز مي خواند براي اطاعت امر خدا و روشني دل و صفاي ضمير و همبستگي با ابديت و جلب قدرت نامحدود حق به سوي خود ـ دومي نماز مي خواند به خاطر جلب نظر مردم و استفادة سوء از توجه اين و آن نسبت به خود ـ يا مثلاً دو نفر انفاق مي كنند و مال خود را به فقير و مستمند و بينوا مي دهند يكي براي جلب رضاي خدا و آرامش وجدان و پايان بخشيدن به بدبختي و بيچارگي يك انسان شرافتمند ـ ديگري انفاق مي كند براي كسب شهرت و معروفيت و ارضاي غريزة خودخواهي و شهرت طلبي روي صورت ظاهر ـ هر دو نماز خوانده اند و هر دو مال دو عمل در پيشگاه خدا يكسان وميان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمين تا آسمانست آنكه نماز براي خدا خوانده و مال خود را به خاطر رضاي حق به مستمند واگذار ساخته عملش مقبول دستگاه پروردگار است ، عمل چنين فردي عمل صالح است كه قرآن درباره اش مي گويد : اليه يصعد الكلم الطيب و العمل الصالح يرفعه آري عمل صالحي كه صاحبش را تا حريم والاي ابديت بالا مي برد عمل چنين آدمي است ، اما دومي كه نماز را براي مردم خوانده و مال و ثروت خود به خاطر كسب شهرت بخشيده عملش مطرود دستگاه پروردگار است اين يك مقياس كلي است براي تعيين ارزش عهدف حضرت اسراغ عمل حسين ابن علي مي رويم ببينيم امحسين (ع) روي چه قصد و نيتي دست به كار قيام و نهضت زده است امام مردي نيست كه از اوضاع و احوال غافل و بي خبر بماند او از تمام جريانات پشت پرده اطلاع كامل داشت ، و از حوادثي كه در دنياي اسلام مي گذشت با خبر بود او با روشن بيني خاص خود تمام پديده ها و رويه آدمها را دقيقاً ارزيابي كرده و با فكري باز و انديشه اي نيرومند هدف مشخصي را در نظر گرفت و صميمانه درنامة يزيد به فرماندار مدينه : خوب است به سراغ تاريخ اسلام برويم و با استفاده از مدارك صحيح جستجو گر شويم ببينيم قصد و نيت و تفكر خاص امام در رهبري نهضت كربلا چه بوده است .

در تاريخ مي نويسند وقتي معاويه مرد يزيد به خلافت رسيد و مردم شام با او بيعت كردند يزيد بلافاصله نامه اي به عنوان وليد فرماندار مدينه مي نويسد و از او مي خواهد تا هر چه زودترصورت مخالفت سر آنان را ازشامابن علي (ع) 2 ـ عبدالله زبير 3 ـ عبدالله عمر نامه به دست وليد مي رسد نگران و مظطرب مي شود به فكرش ميرسد در اين باب با مروان كه قبل از او فرماندار مدينه بوده است مشورت كند به سراغ مروان مي فرستد و ماجراي مردن معاويه و نامة يزيد را به اطلاع او مي رساند و از او نظريه مي خواهد مروان مي گويد وليد من حسين را خوب مي شناسم او مرد حق است او مرد فضيلت است من يقين دارم كه او به هيچ وجه حاضر نمي شود با مردي چون يزيد بيعت كند به عقيدة من اگر حكومت و رياست مي خواهي هر چه زودتر قبل از آنكه مردم از مرگ معاويه و رسيدن چنين نامه اي مطلع شوند بفرست حسين را احضار كرده در گوشة خلوت سرش را از بدن جدا نموده به شام براي يزيد بفرست و از اين رهگذر پايه هاي حكومت خودت را محكم گردان .

وليد عصباني و ناراحت رو كرد به مروان ، چه مي گوئي مگر من مي توانم تن به چنين كاري دهم ؟ نه من حاضر نيستم دستهايم را به ريزش خون فرزند پيغمبر آلوده شود من مي فرستم سراغ حسين مطلب را برايش مي گويم شايد راه حلي پيدا شود ، اواخر شب بود كسي را به خانة امام مي فرستد و از حضرت مي خواهد تا به ملاقات او رود امام حسين بلافاصله مي فرستد به سراغ گروهي از جوانان بني هاشم و به آنان ماجرا را اطلاع مي دهد و ضمناً اضافه مي كند و مي گويد من فكر مي كنم حادثه اي براي دنياي اسلام اتفاق افتاده كه وليد اين موقع شب مي خواهد با من ملاقات كند احتياط را نبايد از دست داد شما همگي مسلح همراه من بيائيد من به خانة وليد وارد مي شوم شما اطراف منزل را محاصره كنيد اگر وضع عادي بود هيچ ، اگر جريان غير عادي بود من فرياد مي زنم آنوقت همگي وارد خانه شويد با اين پيش بيني عاقلانه امام به خانة وليد مي رود و نگاه مي كند مي بيند مروان و وليد نشسته اند و سكوتي برقرار با احترام ورود امام هر دو به پا مي خيزند مراسم تكريم به جاي مي گذارند بعد از برگزاري مراسم و تعارفات معمولي وليد رشتة سخن آغاز مي كند مي گويد يا بن رسول الله اينكه اين موقع شب مزاحمت براي شما فراهم كرديم به خاطر حادثه ايست كه براي دنياي اسلام پيش آمد كرده امروز عصر نامه اي از شام براي من رسيده در اين نامه خبر مرگ معاويه را داده اند ، امام بلافاصله فرمود انا لله و انا اليه راجعون ـ وليد ادامه داد ـ ضمناً در اين نامه نوشته يزيد به خلافت رسيده و مردم با او بيعت كرده اند ، اينك از شما مي خواهم به خاطر حفظ مصالح عالية اجتماع با يزيد بيعت كرده و حكومت او را به رسميت بشناسيد .

امام مدتي فكر كرد آنگاه شروع نمود به حرف زدن فرمود آقاي وليد شما چرا اصرار داريد كه من با يزيد بيعت كنم مي خواهيد بگويم قصد شما چيست ، شما مي خواهيد من با يزيد بيعت كنم آنگاه تبليغات به راه بيندازيد كه بلي يزيد خليفة مسلمين است يزيد جانشين بر حق پيغمبر است به اين دليل كه حسين فرزند پيغمبر با او بيعت كرده نه چنين است وليد گفت آري يا بن رسول الله ما مي خواهيم از بيعت شما به نفع حكومت يزيد استفادة تبليغاتي كنيم امام فرمود حال كه چنين است من امشب ميروم فكر مي كنم نه در گوشة اطاق درب بسته مقابل شما دو نفر .

وليد گفت مانعي ندارد بفرمائيد هر طوري تصميم گرفتيد فردا عمل كنيد امام برخاست تا از خانة وليد بيرون رود مروان كه مرد پست و فرومايه اي بود رو كرد به وليد چنين گفت وليد چه مي كني آيا تصور مي نمائي حسين از اين خانه خارج شود براي بار دوم به او دسترسي پيدا خواهي كرد نه به خدا قسم هر كاري كه مي خواهي بكني هم اكنون انجام بده امام فكر كرد نكند سخنان مروان بر روح وليد مؤثر افتد و او را به عملي ناهنجار وادار سازد فرياد خود را بلند كرد خطاب به مروان چنين فرمود يابن الرزقاء اتقتلني انت اوهو ـ تو مي خواهي مرا بكشي يا وليد فرياد امام كه بلند شد جوانان بني هاشم يكي پس از ديگري غرق در اسلحه به اطاق وارد شدند وليد و مروان كه با اين صحنه روبرو شدند و جان خود را در معرض خطر ديدند رنگ از چهره هايشان پريد وليد گفت يابن رسول الله استدعا مي كنم بفرمائيد هر طوريامام از خانه وليد بيرون مي راماكنار قبر پيغمبر ( ص ) : آنشب خواب به چشمان حسين راه پيدا نكرد يكسر كنار قبر جدش پيغمبر ميرود گريه مي كند و با روح بزرگ پيغمبر حرفها مي زند از بدبختي و بيچارگي مسلمين داستانها مي گويد از ظلم و ستم بني اميه سخنها مي گويد وضع رقت بار امت را تشريح مي سازد سرانجام از رسول الله كسب تكليف مي نمايد در اين هنگام چند لحظه او را خواب مي ربايد ، در دنياي خواب پيغمبر را ملاقات مي كند به او مي گويد يا حسين اخرج الي العراق ان الله قد شاء ان يراك قتيلا ـ وظيفه تو حركت ، قيام ، نهضت ، رفتن به كربلا و كشته شدن ـ امام بيدار مي شود و از اينكه وظيفة او روشن ، و هدف مشخص ، خوشحال است و خندان فردا در كوچه هاي شهر مدينه با مروان برخورد مي كند مروان از راه نصيحت مي گويد بيا با يزيد بيعت كند ، راحتي و آسايش خود را از دست مده ، امام مي فرمايد و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامه براع مثل يزيد فاتحه اسلام را بايد خواند آن روزيكه زمامدار مردم مرد پست و فرومايه اي چون يزيد باشد .

از اينگونه ماجراها معلوم مي شود قصد امام در رهبري نهضت كربلا دنيا و مظاهر فريبنده جهان مادي نبوده است امام نگران اسلام و مسلمين بود امام به سرنوشت فرداي امت اسلامي مي انديشيد امام مي ديد يزيد به نام خليفه و جانشين پيغمبر مرتكب زشت ترين عمليات ضد ديني مي شود بني اميه مي روند تا اساس اسلام را واژگونه ساخته اصول كثيف و پوسيدة جاهليت را تجديد كنند عمال ابوسفيان مي خواهند با محو اسلام و آثار قرآن افكار نابه هنجار و انديشه هاي پليد خود را به مرحلة اجرا دربياورند در چنين لحظه اي جاي درنگ و سكوت نيست بايستي حركت كرد قيام نمود و اسلام را از خطر سقوط حفظ كرد ، اين بود قصد و نيت حسين ، نهضت كربلا روي نيت حق طلبانة حسين استوار شده آري عملي كه براي خدا صورت گيرد خدحريم خدا وارد شده و از دستبرروزگار مصون و محفوظ است و قرون و اعصار نمي تواند بر چهرة تابناكش گرد نسيان و فراموشي بپاشند .

آري من يخرج من بيته مهاجرا الي لله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره علي الله .

بسم الله الرحمن الرحيم ، الذين آمنوا يقاتلون في سبيل الله و الذين كفروا يقاتلون في سبيل الطاغوت ، بررسي دانشمندان : دانشمندان بلند پايه كه در فلسفه اجتماعي به نوشتن كتابها پرداخته اند و قيام و انقلاب هر اجتماع را با دقت ملاحظه كرده اند و بعد از بررسي به اين نتيجه رسيدند كه فلسفه هر قيام و انقلاب ارتباط وثيقي با يك رشته علل و اسبابي دارد كه قبل از آن قيام و انقلاب به وقوع پيوسته و به تدريج مادة آن را فراهم ساخته است .

چنانچه در انقلابهاي طبيعي و انفجارهاي پي در پي در كوهها كه به صورت آتشفشاني بروز مي كند مستند به گازها و دودهاي داخل آن است كه ميدان فعاليت تنگ مي شود به ناچار به صورت مواد گداخته از دهانة كوهها بيرون مي زند .

علماء علم الاجتماع نيز انقلابات اجتماعي را بر همين پايه و حساب اندازه گيري كرده اند كه وقتي در عصر و زماني حكومتهاي ظلم و جور دست بانتحارهاي سياسي مي زنند و بالمره اساس فضيلت و شرافت را در هم مي كوبند مرداني كه جرثومة عدالت و فضيلت اند عرصه بر آنها تنگ و براي قيام وانقلاب زده و چنين عناصسر جاي خود مي نشانند.

قيام بي نظير : يكي از همان موارد ، اقدامتاكنون نظير آن در جامعه بشزيرا قيام و اقدام حسين (ع) بطور جلوه گري كرد كه به ناچار نويسندگان عظيم دربارة آن كتابها پرداخته اند كه قسمتي از آن را شب گذشته به عرض رساندم امشب بايد عرض كنم كه قيام و اقدام حسين ع عليه حكومت يزيد را از چند نظر بايد مورد توجه قرار داد و دانست كه اين قيام روي فلسفه عظيمي بنا نهاده شده است و شالوده اجتماع محكم و با فضيلت و فداكار به دست حسين ع ريخته شد و بعد قصة كربلا صدها تن مردان از جان گذشته از اين مكتب برا بر طبق نواميس تقوي به پابايد گفت حسين بن علي (ع) بر پاية توحيد و خدا پرستي قيام كرد و جنگ كربلا مانند جنگهاي صدر اسلام (بدر و احد ) بين شرك و توحيد قرار داشت شخصيتي مانند حسين ملاحظه كرد كه زحمات چندين سالة پيامبر اسلام نزديك است بي ثمر بماند و اساس جاهليت دوباره بر پا بماند به اين قيام دست زد ولو آنكه به قيمت جان خود و فرزندان و صحابه اش تمام شود .

شنونده عزيز ديشب عرض كردم كه اميرالمؤمنين فرمود ( فان الحيوه في موتكم قاهرين و الموت في حياتكم مقهورين ) زندگي در امنيت كه بميريد غالب باشيد اما مقهواستفاده از فرصت : هر ملت و مردمي كه از فرصتها استفاده نكنند و بهره برداري ننمايند قطعاً تو سري خور خواهند بود ، ذليل خواهند بود ، پيامبر بزرگوار ما فرموده ( ان لربكم في ايام دهركم نفحات الافتعرضوالها ) نسيمهاي رحمت الهي گاه به گاه مي وزد رحمت پروردگار مثل نسيم است خبر نمي كندكه كي و چه ساعتي مي آيم هوشيار باشيد و از اين نسيمها بهره برداري كنيد به نفع خودتان به نفع جامعه تان و به نفع هم كيشانتان ؛ به نفع بشريت و اين فرصتها را از دست ندهيد .

در اينجا بايد صريحاً بگويم كه ما از فلسفة قيام و نهضت حسين ع استفاده نكرديم گفتگوي تلفني : ديروز يكي از فضلا كهبود به من تلفن كرد و گله مي كرد كه آقاي شمس : همه چيز را گفتي خوب هم گفتي اما يك جمله را نگفتي چرا مسلمانها ، شيعه ها اين قيام را بد تعبير و تفسير مي كنند الان در اين مجلس تشريف دارند بايد عرض كنم كه امشب خواهم گفت كه خود حسين بن علي قيام و اقدامش را تشريح كردند آن تفسيري كه دوستان نادان او مي كنند و آن حضرت را بعنوان كفارة گناهان شهادت نصيبش شد افسوس بايد گفت همانطوريكه مسيحيان عقيده دارند كه عيسي بر سر دار رفت تا فداي گناهان امت شود و امت با تمام جنايتها كه كرده اند روز قيامت پاك و پاين آقايان بگويندخوش آمديد ! دوستانامام حسين (ع) هم قيام امام را چنين تعبير كرده اند كه وي كشته شد تا جنايتكاران با خيال راحت روز قيامت به بهشت بروند اينوصيت نامه امام حسين ع : شما شنوندگان محترم مي توانيد انگيزه قيام امام حسين را از چند جمله وصيتنامه آن حضرت استفاده نمائيد ، توجه كنيد من بعضي از جملات آن را مي خوانم قضاوت كنيد .

در كتب معتبره نوشته شده است وقتي امام از مدينه حركت مي كرد قلم و كاغذ دست گرفت وصيتي نوشت و به برادرش محمد داد و آن وصيت اينست .

بسم الله الرحمن الرحيم هذا ما اوصي به الحسين بن علالحنفيه ان الحسين يشهد وحده لا شريك له و ان محمداً ( ص ) عبده و رسوله جاء الحق من عندالحق و ان الجنه حق و النار حق و ان الساعه آتيه لاريب فيها و ان الله يبعث من في القبور.

ملاحظه فرموديد تا اينجا اقرار و اعتراف به عقايد اسلامي است چرا ؛ براي اينكه حسين ع با عينك امامت مي بيند كه بني اميه اين قيام را رنگ دين خواهند داد .

خواهند گفت ما امام حسين را به جرم برگشت از دين كشتيم امام پيش بيني كرد بعدها هم همانطور كه امام ع پيشبيني كرده بود واقع شد .

بعد از آنكه اين اقرار و اعتراف را نوشت انگيزه قيامش را صريحاً بيان فرمود باين عبارت .

( اني لم اخرج اشراً و لابطراً ولا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي ) يعني مردم جهان بدانند كه قيام من و خروج من و نهضت من به قصد طغيان نيست براي هواي نفس نيست غصب حق كسي نيست ظلم بر كسي نيست فقط براي آن قيام كردم كه بتوانم اصلاح حال امت جدم بكنم يعني مردم را از بيچارگي ، از اين زبوني ، از اين خواري از اين خمودي كه مناسب حال يك مردم شريف و مسلمان نيست نجات دهم و بيش از اين مردم به طرف فساد كشانده نشوند ، لذا بعدا فرمود اريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بيره جدي و ابي علي بن ابيطالب ، آنچه وظيفه ديني است انجام مي دهم ، دو اصل اساسي امر به معروف و نهي از منكر كه سرمايه هر ملت است زنده نگه مي دارم ، اين دو اصل در زمان حكومت يزيد بالمره از بين رفت براي زنده كردن اين اصول قيام كردم زيرا امام و پيشوا كسي است كه عامللذا در جملاتي كه باز هم از امام (ع) نقل شده است كه مي فرمود (فلعمري ماالامام الاالحاكم بكتاب الله القائم بالقسط ) به جان خودم قسم كه رهبر جامعه كسي است كه با قرآن كريم حكومت كند ميزان حكومت او مواد قرآن باشد و معيار عمل او ايجاد عدالت در اجتماع باشد اين چنين شخصي شايستگي دارد : با اين جملات فهماند كه حكومت موجود شايستگي رهبري ندارد و حكومتهاي قبل از او هم چنين بودند ( يعني حكومت بني اميه ) لذا قسم ياد كرد و به شخصيتي مانند خود سوگند خورد كه لياقت از آن كسي است كه به مواد قرآن معتقد باشد نه يزيد و دار و دسته او كه معتقد به قرآن و پيامبر اسلام نيستند : و مردمي كه چشم بسته به دنبال اين جنايتكاران به راه افتادند و به حكومت آنان كمك مي كردند امام تأسف مي خورد كه اينها با دست خود قبرشان را مي كنند و ملت و مليتشان را دفن مي كنند .

روز عاشورا خطاب به آن گروه كرد باز هم خواست قيامتش را تشريح كند و شايد در آن لحظات حساس بيدار شويد فرمود (الاوان هولاء قدلزمواطاعه الشيطان ) مردم آگاه باشيد يزيد و دستگاه او و كارگردانان او مطيع شيطانند و الهام از شيطان مي گيرند تابع هواي نفس اند و بر خود واجب دانسته اند كه اطاعت شيطان كنند اما اين بيچارگان فريب خورده اين شيطان صفتان همچنان به راه خود ادامه مي دهند و گوش به فرمان امام و نصايح وي نبودند به ناچار فرياد كشيد (تبالكم ايها الجماعه و ترحا مرده باد جمعيت شما جمعيتي كه براي كشتن فضيلت و انسانيت جمع شده ايد خاك بر فرق شما اي بيچارگان رسوا كه براي حكومت طاغوت مي جنگيد ( سللتم علينا سيفاً لنا في ايمانكم وحشتتم علينا ناراً اقتدحنا علي عدونا و عدوكم ) شمشيرهائي كه بدست شما داده ايم كه دشمنان اسلام و ايمان و انسانيت را با آن بكشيد مي دانيد چه مي كنيد با همان شمشيرها مردان عظيم و تربيت يافتگان مكتب پيامبر را پاره پاره مي كنيد عوض آنكه يزيد و دار و دسته او را نابود كنيد تا صلح و عدالت پايدار بماند سربازان فداكار اسلام را كه براي اصلاح حال شما قيام و اقدام كرده اند مي كشيد ( تبالكم ايها الجماعه ) مرگ بر شما باد ، اي مردم اي پست ها اي بعد از سالها كه اين كلمات نقل مي شود و جنحسين (ع) به مردم گفته مي شود مردم حق شناس و فكور عشق مي ورزيدند و به مكتبش تحسين مي كنند كسي نيست كه تاريخ پر هيجان امام را بخواند عاشق او نشود ولو اهل هر ملتي باشد تابع هر مذهبي باشد شيفتة او خواهد بود امواج نهضتش همه جا را فرا گرفت با آنكه بر كوچك و بزرگشان رحم نكردند و با قساوت عمل كردند بي حيائي كردند جسد امام را روي زمين گذانكردند اما لهم نفوس علي الرمضاء مهمله و انفس في جوار الله يقربها و محبت آنان در دلها جاي گرفت و عاشقان درگاهش روز و شب به يادش اشك ريختند و از مكتبش به نفع جامعه مكنونه في قلوب المؤمنين ) آري جوهر كه حسين بن علي (ع) در چه موقع حركت و در چه مواقع ديگر با مردم و صحابه صحبت كرد چنين استفاده مي شود كه ذات مقدسش مثل جد بزرگوارش با جهل و ناداني با فقر و زبوني با ظلم و بيدادگري مبارزه مي كرد و بني اميه حداكثر استفاده را از جهل مردم و از فقر مربقول طبري هفتفداكارترين مردم از صحابه حسين (ع) به شهادت رسيدند و قيام حسين در راه بزرگترين هدف بود او با كسي دشمني شخصي نداشت قيام او براسركارند مي خواهد يزيد سر كار باشد يبراي شخص حسين (ع) تفاوت نداشت زيرا نهضت او فقط براي زنده نگه داشتن دين و اساس مقدس آن بود و بس چنانچه در اوائل منبر به عرض رساندم كه قيام او براي گناهان امت نيست و اين هفتاد و دو نفر كه امام رهبري آنها را به عهده داشت ، پاي اين مطلب قيام نكردند كه مردم با خيال راحت هر قدر مي توانند گناه كنند ، هر قدر مي توانند كلاهبرداري كنند ، هر قدر مي توانند ظلم كنند و از همه اين جنايت ها كه كرده اند وحشتي نداشته باشند زيرا خيال كنند كه امام به شهادت رسيد كه كفارة گناهان آنها باشد پناه مي برم به خدا از اين سنخ فكر كردن: آري قيام امام و يارانش مبارزه با باطل بود و آنان تن به مرگ دادند و با فداكاري بي نظيري جان سر اين هدف بزرگ و عالي نهادند آنان در راه خدا مي جنگيدند نه در راه طاغوت ( السلام علي الحسين و اولاد الحسين و اصحابه )


جناب آقاي اعتماد زاده (نجم الدين )