بازگشت

رمز جاودانگي نام و قيام سيد الشهداء


رمز جاودانگي بسم الله الرحمن الرحيم قال النبي (ص) : " ان لقتل الحسين حراره في قلوب المؤمنين لا تبرد ابداً " همانا براي كشته شدن حسين حرارتي در قلب هاي مؤمنان است كه هرگز سرد نمي شود .

قانون " تحول و دگرگوني " "فرسودگي و كهنه شدن " از رونق افتادن و فراموش شدن بر سراسر عالم ماده ، حاكم است : كوهها دگرگون و فرسوده مي شوند .

شخصيت ها و حوادث روزگار ، رنگ مي بايند و به فرموده قرآن مجيد حتي خورشيد روزي تاريك مي شود ـ ( اذالشمس كورت و اذاالنجوم انكدرت ) ـ زيرا طبق محاسبه نيوتن در هر ثانيه چهار تبديل مي گردماده ، شخصيت هايي هستند كه گذشت زمان هرگز آن ها را از خاطره ها نمي برد بلكه روز به هاي آسماني اينگونه هستند و از جملةها حسين بن علي (ع) مي باشد .

يعني : در عين حال كه صدها سال از حادثة خونين عاشورا گذشته باز هم همه ساله در ايام عزاي سالار شهيدان ، شور حسيني در دل ها ايجاد مي شود ، به نام او مجالس و مراسم بر پا مي گردد ، دوستدارانش در عزاي او اشك مي ريزند ، بر سر و سينه مي زنند و براي او خرج مي دهند .

از كرامات سيدالشهداء اشتياق مردم به اين مجالس است ، تكبلكه عظمخيمه ماه محرم تو جز غم عشق تو ما را نبود سودائي عشق سوزان تو آغشته به آب و گل ما سر جاودانگي نام سيدالشهداء چيست ؟ سر اين جاودانگي چيست ؟ قرآن كريم ، ضمن يك مثال ، رمز جاودانگي را بيان فرموده : فاما الزيدفيذهب جفاء و اما ما ينفع الناس فيمكث في الارض كذلك يضرب الله الامثال ) قرآن مجيد ، ملاك بقا را بيان فرموده : سيلاب ، كف هايي با خود حمل مي كند ؛ كف هار روي آب چون حباب هوا و بي خاصيت هستند و از بين مي روند اما آنچه براي مردم نافع است ، باقي مي ماند .

خداوند حكيم نفرموده است " اما الماء فيمكث في الارض " بلكه ملاك "بقا" را بيان كرده و فرموده : هر چه مفيد باشد ، باقي مي ماند .

" حق " مانند آب ، سودمند است لذا مي ماند اما كف هاي روي آب هرگز كسي را سيراب نمي كند ، نه درختي را مي روياند و نه مايه پاكيزگي هست اما آب ، تمام اين مزايا ـ و مزاياي دزندگي و قيام سيدالشهداء (ع) چون آب ، ماية حيات و زندگي اسلام و جامعه اسلامي شد ، درخت اسنام سرور آزادگان ، جاودان مانده ، ها نرفته است عزاداريآزاده و جوانمرد شده است در حقيقت امام حسين (ع) يكي از مصاديق شجره طيبه اي است كه خداوند ، حق را به آن تشبيه نموده ( الم تر كيف ضرب الله مثلاً كلمه طيبه كشجره طيبه اصلها ثابت و فرعها في السماء تؤتي اكلها كل حين باذن ربها ...) آيا نديدي چگونه خداوند ، كلمة طيبه را وميوه هاي خود را هر زمان به اذن پروردگارش مي دهد .

كلمه طيبه را به " كلمه توحيد " ، " اوامر الهي " .

" ايمان شخص مومن " و " برنامه سازنده قرآن تفسير كرده اند اما چون به تمام مخلوقات خداوندتوان گفت آية مذكور ، شامل تمامگردد و سيدالشهداء (ع) كلمه طيبه اي بود كه نقش قرآن را ايفا نمود .

وقتي يك حقيقت در كسي در حد كمال متجلي شد ، مي توان اسم آن حقيقت را بر او نهاد .

هيچ طوفاني نتوانست اين شجره طيبه را از جا بر كند و دست هيچ تجاوز گري به شاخسار بلندش نرسيد .

در طول زمان ، ميوه هاي هدايتش را در اختيار بشرمي توان مهمترين علل جاودانگي حادنام سيدالشهداء (ع) رااگر رهبر انقلابلكه كسي بود كه مقامات سيدالشهداء (ع) را نداشت ، قيامش اين گونه مؤامر به معروف و نهي از منكر ، مراجراي تمام مراتب آن از هر كس ساخته نيست ، خداوند در قرآن كريم در يك آيه ، اين دو را وظيفه تمام افراد امت اسلامي مي داند و در آية ديگر ، اين دو مهم را وظيفة عدة خاصي مي شمرد .

خداوند در يك آيه مي فرمايد : ( كنتم خير امه اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون بالله ...

) بهترين امتياز جامعه اسلامي ، اين است كه هر كس حق اعتراض به گناه دارد و بر همگان واجب است از ظلم و انحراف ممانعت كنند و در آية ديگر مي فرمايد : ( و لتكن منكم امه يدعون الي الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون ) در تفسير اين آيه كريمه ، حديثرا روش" سئل ابوعبدالله (ع) عن الامر بالمعروف و النهي عن المنكر اواجب علي الامه جميعا؟ قال لا .

فقيل لم قال : انما هو علي القوي المطاع العالم بالمعروف من المنكر ...

و الدليل علي ذلك من كتاب الله قول الله عزوجل : و لتكن منكم امه يدعون الي الخير ...

" امر به معروف و نهي از منكر نياز به بصيرت در علم و عمل دارد ، اگر بخواهيم يك سلطان ستمگر و يك زورمند قلدر را نهي از منكر نمائيم ، احساسات مردم را عليه او برانگيزيم ، مردم را در مقابلش به حركت وا داريم و افراد غافل را به خطر وجود او متوجه سازيم ، بايد رهبر مبارزه ، شخصيتي والا ، با قداست و پر نفوذ باشد ، فردي باشد كه توهين به او احساسات مردم را جريحه داعبن علي (ع) كسي واجد چنينبراي اين كه به شخصيت سيدالشهداء (ع) بيشتر پي ببريم به اين احاديث توجه نمائيد .

خداوند متعال در حديث قدسي مي فرمايد : " جعلت حسينا خازن وحيي و اكرمته بالشهاده و ضمنت له بالسعاده فهو افضل من استشهدو ارفع الشهداء درجه جعلت كلمتي التامه معه و حجتيعنيعني : حسين (ع) را گنج بان وحي خويش قرار داده ، او را به وسيله شهادت ، كرامت بخشيدم ، پاياني با سعادت براي او مقرر داشتم، اوست برترين شهيدان درجه اش از همه بالاتر ، كلمه تامه خود را با او قرار دادمرا نزد او قال رسول الله (ص) امام الحسين فانه مني و هو ابني و ولدي و خيرالخلق بعد اخيه و هو امام المسلمين و مولي المؤمنين و خليفه رب العالمين و غياث المستغيثين و كهف المستجيرين و حجه الله علي الخلق اجمعين و هو سيد اهل الجنه و بافمن تبعه فانه مني و من تخلف عنه فبعني : اما حسين (ع) همانا او از من و فرزند من است ، بهترين خلق بعد از برادرش مي باشد ، او رهبر مسلمين ، آقاي مؤمنين ، خليفه پرودگار عالميان ، دادرس دادخواهان ، پناه ـ پناه جويان ، حجت خدا بر تمام خلائق ، آقاي جوانان اهل بهشت ، و باب نجات امت است ، امر او امر من پيروي از او پيروي از من است ، هر كس از او پيروي كند از من است و هر كس با او مخالفت نمايد ، 2 ـ اخلاص سيدالشهداء (ع) در مكتب اسلام ، عملي ارزشمند است كه حسن فعلي و فاعلي داشته باشد ، هم مشروع باشد و هم با نيت پاك ، خالصانه و براي رضاي خدا انجام گيرد ، پروردگار جهان به نيات ما نظر مي نمايد نه فقط به ظاهر اعمال ما .

حتي ساختم مسجد با نيت غير الهي ارزشمند نيست ، داستان مسجد ضرار در قرآن مجيد آمده است ، سر كردة منافقان كه به شام گريخته و از آن جا حزب منافقان را رهبري مي نمود در نامه اي به دوستانش ـ در مدينه ـ دستور داد ، مسجدي در مقابل مسجد مسلمانان در دهكدة قبا بنا نمايند و به بهانة اداي فرائض گرد هم جمع شوند و به منظور اجراي نقشه ، عليه اسلام به گفتگو بپردازند و در حقيقت از نام دين به ضرر دين استفاده كنند .

پيامبر اكرم ، عازم تبوك بودند ، نمايندگان منافقين ، خدمت ايشان رسيدند و عرض كردند : مسجد به منازل ما دور است ، پيران و بيماران ما در شب هاي تاريك و باراني نمي توانند به مسجد قبا بيايند اجازه بفرمائيد نزديك منزلمان مسجدي بنا كنيم ، پيامبر اكرم ، تصميم را به بعد از بازگشت از سفر موكول نمودند اما آن ها از غيبت پيامبر استفاده كردند و مسجد را بنا نمودند وقتي پيامبر اكرم برگشتند از ايشان دعوت نمودند ، مسجد را با خواندن چند ركعت نماز افتتاح نمايند در اين هنگام ، امين وحي ، جبرئيل نزد پيامبر شرفياب شد و اين آيه را آورد : " لا تقم فيه ابدا لمسجد اسس علي التقوي من اول يوم احق تقوم فيه ...

" يعني : هرگز در آن ، قيام ـ و عبادت ـ نكن آن مسجدي كه از روز نخست بر پاية تقوي بنا شده ، شايسته تر است كه در آن قيام و عبادت ـ كني ، نتيجتاً جبرئيل پيامبر را از جريان آگاه ساخت ـ و آن جا به مسجد ضرار معروف شد ـ رسول مكرم دستور دادند مسجد را با خاك يكسان نمايند ، تيرهاي آن را بسوزانند و آن مكان براي مدتي مركز زباله شد .

صاحب جواهر در بحث صلات قدس سره مسافر ، حديثي سعيدالخراساني قال دخل رجلان علي ابي الالرضا (ع) فسئلاه عن التقصير فقال لاحدهما وجب عليك التقصير لانك قصدتني و قال للاخر وجب عليك الاتمام لانك قصدت السلطان " .

دو نفر هر دو ، يك مسير را پيموده بودند و به خدمت امام هشتم رسيدند ، سوال كردند چگونه بايد نماز بخوانيم ؟ شكسته يا تمام ؟ امام هشتم به يكي از آن دو نفر فرمودند بايد نمازت را شكسته بخواني و به ديگري فرمودند بايد تمام بخواني زيرا نيت شما دو نفر در اين مسافرت يكسان نبوده يكي از شما به خاطر نيت فاسد ، سفر معصيت نمودهآن است كه " ان يكون السفر سائغاً " سجائز باشد ـ و ديگري از ابتدا براي ديدن امام و عرض ارادت به رهبرش از منزلش حركت كرده ، سفرش جائز بوده و چنين سفري را خداوند اجازه داده است لذا نماز او شكسته است اما ديگري به قصد دربار مأمون حركت كرده ة براي سر سپردن به طاغوت ، مسافرت نموده و ضمناً براي درست كردن بهشت ، سري به خانة امام هشتم زده .

بعضي فكر مي كنند هر گونه زندگي نمايند و با هر فسادي دست به گريبان باشند با يك زيارت همة آنها اصلاح مي شود در حالي كه چنين نيست امام هشتم به او فرمودند " سفر تو سفر معصيت بوده و نمازت شكسته نيست " خوشا به حال كساني كه رضايت حق را بر همه چيز مقدم مي دارند " قد افلح من زكيها و قد خاب من دسيها " كسي رستگار است كه داراي حسن نيت و كارش براي خداست .

در " مجموعه ورام " حديثي از حضرت زهرا سلام الله عليها آمده : " من اصعد الي الله خالص عبادته اهبط الله اليه افضل مصلحته " هر كس خالص ترين عبادتش را به سوي حق بفرستد ، خداوند بهترين خيرش را به سوي او امير مؤمنان (ع) مي فرمايند " اجل ما ينزل من السماء التوفيق " گرامي ترين چيزي كه از آسمان ـ براي بندگان ـ نازل مي شود ، توفيق است .

حركت و قيام ، وقتي خالصانه و براي خدا بود ، پاداش آن ، توفيق الهي است ، صاحب عمل به هدفش مي رسد و عملش گم نمي شود و براي ديگران سرمشق مي گردد .

قيام سيدالشهداء خالصانه و انگيزة او جلب رضايت خدا بود ، پاداش آن ، توفيق الهي است ، صاحب عمل به هدفش مي رسد و عملش گم نمي شود و براي ديگران سرمشق مي گردد.

قيام سيدالشهداء خالصانه و انگيزة او جلب رضايت خدا بود پروردگار متعال هم او را موفق نمود و نامش را جاويدان ساخت ـ هدف سيدالشهداء غير از انجام وظيفه چيزي نبود .

"فرزدق " ـ همبه مكه مي بردم ، بيرون مكه ، خدمت امام حسين (ع) رسيدم كه باياران و اهل بيتش از مكه خارج مي شدند ، حضرت از من سؤال نمودند : "اخبرني عن الناس خلفك " از مردمي كه پشت سر گذاشتي چه خبر داري ، عرض كردم يابن رسول الله : " قلوب الناس معك و سيوفهم مع بني اميه و القضاء ينزل من السماء " قلب هاي مردم با شماست ، وقتي به عقلشان مراجعه مي نمايند و وجدانشان را قاضي قرار مي دهند شما را براي امامت از همه شايسته تر مي بينند اما عطاياي يزيد عقلشان را كور كرده غرائزشان را اشباع نموده ، هواي نفس بر آن ها غالب شده ، بر خلاف حكم عقل و وجدانشان شمشيرهاي خود را به نفع بني اميه و عليه شما آماده كرده اند و تمام حوادث به قضا و اراده پروردگار بستگي دارد .

سيدالشهداء فرمودند : " صدقت لله الامر من قبل و من بعد و كل يوم ربنا في شأن ان نزل القضاء بما نحب فنحمدالله علي نعمائه و هو المستعان علي اداء الشكر ...

" راست گفتي همه چيز به قضا و ارادة خدا بستگي دارد و قضاء او فوق اراده ماست اگر ارادة پروردگار بر پيروزي ما قرار گرفت ـ و اسبابش را فراهم نمود ـ خدا را بر نعمت هايش شكر مي نمائيم و از او كمك براي سپاسگزاريش مي خواهيم و اگر ارادة پروردگار چيز ديگري بود ، باز هم كسي كه با نيت خالص در راه انجام وظيفه قدم برداشته ، از حق دور نشده ـ و ضرر ننموده .

همين نيت خالص سيدالشهداء تحمل سخت ترين مصائب را بر او آسان نموده و مي فرمايد : " هون ما نزل بي انخدا بودن ،دشمنت كشت ولي نور تو خاموش نگشت آري آن جلوه كه فان3 ـ كيفيت شهادت سالار شهيدان (ع) در دنيا جنگهاي زيادي رخ داده اما ويژگي هاي حادثة كربلا آن را ممتاز ، بي نظير و جاودان نموده .

مردمي كه خود را مسلمان و پيرو پيامبر مي دانستند با دوازده هزار نام از پسر پيامبرشان دعوت نمودند ، قول همكاري ، فداكاري و جان نثاري دادند اما همان ها با سي و سه هزار نفر جمع شدند بر مهمان خود و هفتاد و دو يارش شمشير كشيدند ، با شفاوت و درنده خوئي ، مهمان خود و يارانش را لب تشنه سر بريدند ، بدنش را پايمان اسب ها نمودند و به اسارت بردند .

از طرف ديگر ، عمل سيدالشهداء و يارانش در تاريخ ، بي سابقه بوده ، ياران او جوانمرداني بودند كه دوستي دنيا و قيافة مهيب مرگ آنان را در برابر طاغوت سست نساخت و مرگ با عزت را بر زندگي با ذلت ترجيح دادند .

آنچه باعث ضعف اراده و كوتاهي همت مي شود ـ از قبيل " جاه و مقام " ، " زر و زيور " ، همسر و فرزند " نتوانست آن ها را زبون و سست نمايد بلكه تا آخرين نفس ايستادند و وفادارماشمشير عشق ، بي زخم تير عشق ز عالم نمي رويم بيرون شدن ز معركه بي زخم ، عار ماست نظر چند دانشمند ـ مسلمان و غير مسلمان ـ درباره نهضت كربلا " عقاد " نويسنده و اديب مصري در كتاب ابوالشهداء مي گويد : " وليس في بني نوع الانسان من هو اشجع قلبا ممن اقدم علي ما اقدم عليه الحسين في كربلا " در افراد انسان ، كسي در شجاعت قلبي و قوت روحي ، شجاع تر نيست از كسي كه اقدام كند بر آنچه حسين در كربلا اقدام نمود .

" عقاد " نيز مي گويد : او مالك قلبش شد در حالي كه بانوان ، كودكان ، جوانان و فرزندانش با قيافه هاي روشن و چهره هاي شاداب ، گرسنه و تشنه بودند و دامنش را مي گرفتند .

" ادوارد برون " ـ مستشرق انگليسي ـ : آيا قلبي پيدا مي شود كه وقتي دربارة كربلا سخني مي شنود ، آغشته به حزن و الم نگردد ؟ حتي غير مسلمان نيز نمي توانند ، پاكي روحي را كه اين جنگ اسلامي در تحت لواي آن انجام گرفت ، انكار كنند .

" ماربين آلماني " ـ خاور شناس ـ : حسين با قرباني كردن عزيزترين افراد خويش و با اثبات مظلوميت و حقانيت خود به دنيا درس فداكاري و جانبازي آموخت و نام اسلام و اسلاميان را در تاريخ ، ثبت و در عالم ، بلند آوازه ساخت .

" جرج جرداق " (دانشمند و اديب مسيحي ) : وقتي يزيد مردم را تشويق به قتل حسين و مأمور به خونريزي مي كرد ، آن ها مي گفتند : چه مبلغي مي دهي ؟ اما انصار حسين به او گفتند : ما با تو هستيم ، اگر هفتاد بار كشته شويم ، باز هم مي خواهيم در ركابت جنگ كنيم و كشته شويم .

" تاملاس توندون " ـ رئيس سابق كنگرة ملي هند ـ اين فداكاري هاي عالي از قبيل شهادت امام حسين (ع) سطح فكر بشريت را ارتقاء بخشيده و خاطرة آن ، شايسته است هميشه باقي بماند و يادآوري شود .

" محمد عنمونه اي از شجاعت ، بهتر از آن كاز لحاظ فداكاري و تهور ، نشان داد ، در عالم پيدا نمي شود به عقيدة من تمام مسلمين بايد از سرمشق اين شهيدي كه خود را در سرزمين عراق قرباني4 ـ فرمان به زيارت قبر سيدالشهداء (ع) انجام اين دستور در جاودانگي نام سيدالشهداء و فراموش نشدن حادثة خونين كربلا مؤثر بوده .

انسان هاي الگو هميشه الهام بخش ديگرانند ، فكرشان ، گفتارشان و رفتارشان الهام دهنده مي باشد ، " زيارت " رفتن به ديدار الگوهاي متعالي انسانيت است ، پيمودن راه طولاني و زيارت ، هم ارج نهادت به مقام والا و كمالات آن ها است و هم الهام گيري از شخصيت سازنده و تربيت ككلاسي مي دانند كه با حضور درآن مي پله بالا رفت و با هر نوبت ديدار ، درسي تازه گرفت .

با زيارت ، خاطرات زنده مي شود و اولين سوالي كه در ذهن زائر سالار شهيدان مطرح مي شود، اين است كه چرا او شهيد شد و چگونه اين حادثه اتفاق افتاد .

همان طور كه شرفيابي به محضر معصومين ، ديدار كننده را متحول مي ساخت زائر قبرشان هم متحول مي شود لذا حكام ظالم و منحرف با برنامه حساب شده در جهت محو آثار و ياد ائمه مي كوشيدند ، متوكل عباسي از زيارت كربلا جلوگيري مي نمود در حالي كه او مانع رفتن مردم به مسجد نبود زيرا مسجد درانقلابي در افراد به وجود نمي آوامام حسين (ع) كاري كرد كه قبر ، مزار و بارگاه او هم دستگاه ظلم را هميشه تهديد كرده و مي كند .

هر چه فشار از طرف خلفا زيادتر مي شد ، مقاومت مردم هم بيشتر مي گشت ، چه دست ها كه در اين راه قطع كردند و چه سقطعه نمودند ولي ابداً عاشقان زيارت امحسين (ع) سست نشدند .

در زمان بني عباس ، مكرر در مكرر قبر امام حسين (ع) را خراب كردند ، آب بستند ، شيار كردند ولي مردم به مجردي كه از طرف حكومت تسامحي احساس مي نمودند ، فوراً آن را مرمت مي كردند يا دوباره بارگاه مي ساختند و لذا در تاريخ حائزكه انسان مطالعه مي كند ، خراب كردن آن در چه وقت بوده و چه كسي فرمان داده ، مشخص است ولي چه كسي تعمير نموده و چه كسي هزينه آن را پرداخته عموماً معلوم نيست و اين حاكي از اين است كه مردم تا چه اندازه در اين امر ، فداكاري داشتند و اخلاق به خرج مي دادند .

با آن كه پاسگاهها و ديده بانهاي دولت مرتب مواظب بودند ، باز از ظلمت شب استفاده نموده ، خود را به حائر حسيني مي رساندند و قبل از طلوع فجر به غاضريه يا نينوا ـ كه در نزديكي كربلاست ـ مي گريختند .

" ابوالفرج اصفهاني " در كتاب " مقاتل اطالبين" به سند خود از مردي به نام محمد آشنائي نقل كرده و مي گويد : خيلي طول كشيده بود كه من از ترس به زيارت حسين بن علي موفق نشده بودم ، بالاخره خود را به خطر انداختم و گفتم هر چه بادا باد و به اتفاق يكي از عطر فروشان تصميم گرفتيم و به قصد زيارت ، خارج شديم ، روزها پنهان مي شديم و شبها حركت مي كرديم تا به اطراف غاضريه رسيديم ، نيمه شب از ميان مأموران كه خواب بودند ، آهسته آهسته ، خود را به قبر رسانديم اما مكان قبر در اثر خرابي بر ما معلوم نبود ، جستجوي زيادي كرديم تا موضع قبر را يافتيم ، صندوق قبر ، نيمسوخته به كناري افتاده بود ، به قبر آب بسته بودند ، زمين پست و بلند شده بود ، قبر مطهر را زيارت كرديم بوي خوشي به مشام مي رسيد از رفيقم كه عطر فروش بود پرسيدم چه بوئيست ؟ گفت به خدا قسم تا كنون چنين بوي خوشي به مشامم نرسيده با قبر وداع كرديم در چند موضع علامت و نشانه گذاشتيم پس از قتل متوكل با عده اي از آل ابيطالب به سوي را ائامر حياتي مي دانستند بهثواب زيارت قبر سيدالشهداء (ع) با خوف و ترس ، زيادتر ذكر شده است .

روايات فراواني در ترغيب به زيارت سيدالشهداء (ع) وارد شده به يك استقضاء ناقص در كتاب بحارالانوار ـ جلد 98 ـ حدود 314 روايت درباره زيارت سيدالشهداء مشاهده مي شود كه تحتاز ابواب مختلف1 ـ محمد بمروا شيعتنا بزياره الحسيقرللحسين بالامامه من الل2 ـ عن ابي عبدالله (ع) من لم يأت قبرالحسين حتي يموت كان منقص الدين ، منقص الايمان و االمؤمنين ف3 ـ عن ابي عبدالله (ع) حق عيأتي قبرالحسين (ع) في السنه مرتين و حف علي الفقير 4 ـ عن ابي عبدالله (ع) من زار قبرالحسين لله و في الله اعتقه الله من النار و آمنه يوم الفزع الاكبر و لم يسئل الله حاجه عن حوائ5 ـ بسياري از روايات ، زيارت قبر امام حسين (ع) را مانند انجام عمره و حج دانسته هشتم (ع) فرزار قبرالحسين (ع) بشط ف5 ـ دستور به ااز حسين ، اكتفبلكه بايد كه خلق بشناسند سبب نهضهمه كسي نشنوشد مكرر عزاي او كه شود هر كسي آگه از مرام حسين اقامة مجلس عزا براي سيد الشهداء و يارانش نشانة رشد ما مي باشد يعني مي خواهيم ، بگوئيم : ما ملت حق شناس هستيم و در حد استعداد خودمان عظمت نهضت تو را درك مي كنيم و براي فداكاري آزادمردان ، ارزش قائل هستيم .

احترام به بزرگان ، احترام به شهيد و سرباز گمنام حتي در كشور هاي غير مسلمان ، يك سنت است و اين عمل ، پاسخ به نداي فطرت مي باشد ، خداوند متعال انسان را با ويژگي هايي آفريده كه يكي از آن ها احترام و تعظيم به قهرماني ها ، فداكاري ها ، فضيلت ها و پاكي ها است كدام انسان است كه از داستان كربلا مطلع شود و در برابر عظمت سرور آزادگان تعظيم نكند و براي مصيبت هايي كه بر آن رادمردان وارد شد ، متأثر نگردد .

شركت در مجالس عزاي سيدالشهداء داراي پيام است يعني : اي حسين عزيز ! ما پيرو مرام تو هستيم ، تا ابد با يزيد و يزيد صفتان دشمنيم و بر آنان نفرين مي كنيم .

برپايي عزاي سيدالشهداء نوعي اعتراض به ظالمان ، حمايت از مظلومان ، عامل تقويت حس عدالت خواهي و انتقام جويي از ستمگران است .

منظور از اقاگريهمهران بن محمد مي گويد : امام صادق (ع) به من وصيت فرمود ، هفت سال هنگام حج در سرزمين مني برايش بودن ، اقامه عزا در جاهاي ديگر هم ممكن بودامام (ع) دستور مي دهد در مني كه تمام حجاج ، جمع هستند ، اقامه عزا شود كه كنجكاوي مردم را برانگيزد و آن ها علت عزاداري را سؤال كنند تا وقتي به وطنشان بازگشتند براي ديگران هم بگويند ، موجي براي مبارزه با غاصبين حقوق ايشان ايجاد شود و به بركت مجالس عزاي سيدالشهداء مردم با تعاليم ديني و معارف اسلامي آشنا شوند .

در هيچ يك از مذاهب و اديان ديگعاشورا " ، " فرهنگ امر به معر" ، فرهنگ مبارزه با ظلم ، " فرهنگ دفاع از مظلوم " ، فرهنگ دفاع از دين " و "ترويج ارزشهاي اسلامي " در اين گونه مجالس زنده شود .

امام خميني قدس سره فرمودند : " الان هزار و چهارصد سال است كه با اين منبرها با روضه ها و با اين مصيبت ها و اين سينه زني ها ما را حفظ كرده اند ...

هر مكتبي تا پايش سينه زن نباشد ، تا پايش گريه كن نباشد تا پايش سر و سينه زن نباشد حفظ نمي شود ...

ما بايد براي يك شهيدي كه از دستمان مي رود علم بپا كنيم ، نوحه خواني كنيم ، گريه كنيم ، فرياد كنيم " امام خميني قدس سره با توجه به قدرت سازندگي عزاداري هاي ايام محرم و دسته هاي عزاداري از اين سنت ديرين به شدت حمايت كردند .

درس آموزي از قيام عاشورا سر لوحة دعوت امام بود .

امام خميني قدس سره فرمودند : واقع عظيم عاشورا از شصت و يك هجري تا خرداد چهل و يك و از آن تا قيام عالمي بقيه الله اروحنالمقدمه الفداء در هر مقطع انقلاب ساز است و نيز ايشان فرمودند : " انقلاب ايران ، پرتوي از عاشورا و انقلاب عظيم الهي آن است " بهره هايي كه عرساند ، فراوان بود و به تعبيرقيام حضرت سيدالشهداء (ع) نبود ، امروز ما هم نمي توانستيم پيروز شويم " امام راحل با الهام از عاشورا روح حماسه و غيرت ديني در مردم دميد ، عاشورا محور بسيج مردم بر ضد طاغوت شد ، خطابة امام در پانزدهم خرداد يعني : دوازدهم محرم ـ آغاز نهضت بود و راهپيمايي تاسوعا و عاشورا نيز در آخرين سال حكومت رژيم پهلوي ضربة نهايي بر آن زد آنچه ملت را در مقابل استكبار جهاني مقاوم و بي باك ساخت ، همان درس عزتي بود كه از " هيهات منا الذله " اباعبدالله الحسبودامام صادق (ع) چنين فرمودند : " انه قال للفضيل تجلسون تتحدثون ؟ فقال نعم ، قال : ان تلك المجالس احبها فأحيواامرنا فرحم الله من احبي امرنا ...

" آيا گرد هم مي نشينيد ـ و دربارة ما گفتگو مي نمائيد ؟ عرض كردم آري فرمودند : اين مجالس را دوست داريم با اين مجالس ، امر ما را زنده كنيد ، اي فضيل ! رحمت خدا بر كسي كه امر ما را زنده كند .

امام هشتم فرمودند : " من جلس مجلساً يحيي فيه امرنا لم يمت قلبه يوم يموت القلوب " يعني : كسي كه در مجلسي بنشيند كه امر ما خداندان زنده مي شود ، روزي كه قلب ها مي ميرنمي ميامام باقر (ع) مي فرمايند : "فتذكروا في امرنا فان ثالثهما ملك يستغفرلهما و ما اجتمع اثنان علي ذكرنا الا باهي الله بهما الملائكه الملائكه فاذا جمعتم بالذكر فان في مذاكرتكم و اجتماعكم احيائنا...

" يعني :دربارة امر ما ـ مرام و روش ما ـ با يكديگر گفتگو كنيد وقتي دونفر با هم دربارة امر ما گفتگو مي كنند ، خداوند ، نفر سومي از فرشته به آن ها ملحق مي كند تا براي آن ها طلب رحمت نمايد و ...

گريستن بر سالار شهيدان عبادت است علاوه بر آن كه تشكيل مجلس عزاداري ، احياء امقيام سرور آزادگان و بيداري ماشك براي سيدالشهداء (ع) عبادت است و اولياء اسلام در مورد آن سفارش كرده اند .

اشك ، تبلور عشق و نوعي امضا كردن پيمان و قرارداد مودت با سيدالشهداء است .

اشك بر صداقت عشق گواه و نشان رقت قلب است و رقت قلب از فضائل انسان است ما حسين عزيز را دوست داريم وقتي مصائب او و خاندان و يارانش را مي شنويم ، متأثر مي شويم و اشكمان جاري مي شود و ان شاءاشك مورد عفو و بدلم " كدام عاشق در ايندل اگر در سوگتان شد ديده نمناك اگر و دل رساند اشك غم ، ما را به منامام صادق (ع) فرمودند : كل الجزع و البكاء مكروالبكاء علي الحسين (ع) آسمان هم در عزاي او گريست " صحيح مسلم كه به نظر عده اي در رديف " صحيح بخاري " است و عده اي آن را در درجه بعد قرار مي دهند در ذيل آية "فما بكت عليهم السماء و الارض " مي نجلال الدين سيوطي در " تاريخ انويسد وقتي حسين (ع) كشته شد ، تمام آفاق سرخ رنگ و جهان ، منقلب شد .

در تفسير " درالمنثور" نيز آمده : " لما قتل الحسين امطرت السماء دما " احمد بن حنبل و ديگران نوشته اند بارها ر"صفيه " دختر حضرت عبدالمطلب مي گويد .

حسين (ع) را بعد از تولد به پيامبر دادم .

" فقبل بين عينيه ثم دفعه الي و هو يبكي و يقول لعن الله قوما هم قاتلوك يا بني يقولها ثلاثا" ...

حضرت ميان دو چشمش را بوسيدند آنگاه او را به من دادند در حالي كه گريه مي كردند و مي فرمودند : خدا لعنت كند قومي كه تو را اي فرزندم به قتل مي رسانند ـ اين جمله را سه طبري روايت كرده كه چون حسين (ع) كشته شد ، سنگي در "شام " از زمين برداشته نشد مگر آن كه زير آن ، خون ديده مي شد .

دانشمند مصري ـ به نام محمد رضا ـ مي گويد ـ و من اعجب كراماته ...

از عجيب ترين كرامات آن حضرت ، حديث زهري است كه گفت : عبدالملك مروان در ايوان كاخ خود نشسته بود از جمعي كه در حضورش بود سؤال كرد ، بامداد قتل حسينپاسخ نداد ، زهري گعلي بن ابيطالب كشته شد و شب قتل حسين (ع) سنگي در بيت المقدس از زمين برداشته نشد مگر آن كه در زير آن ، خون تازه ديده مي شد .

عبدالملك : راست گفتي همان كسي كه اين قضيه را براي تو نقل كرد ، براي من هم نقل نمود ! اين است ، عظمت شهادت حضرت ابي عبدالله الحسين (ع) كه انقلابي در عالم ايجاد و دل ها را بيدار نمود و را تحريكآموختيم زاتش اوخملت خوابنقش الا الله بر صحرا نوشت سط عتارما از زخمه اش لرزان هنوز زنده از تدشمنان چون ريگ صحرپروردگار به عزاداران حسيني اجر فراوان مي امام هشتم (ع) مي فرمايند : " من تذكر مصابنا و بكي لما ارتكب منا كان معنا في درجاتنا يوم القيامه و من ذكربمصابنا و بكي و ابكي لم تبك عينه يوم تبكي العيون ...

" هر كه مصيبت ما را ياد كند و بر آنچه با ما كرده اند ، بگريد ، روز قيامت در درجة ما ، با ماست و هر كه ياد مصيبت كا كند ، بگريد و بگرياند ، روزي كه ديده ها گريان است ، چشمش نگريد و هر كس در مجلسي نشيند كه ترويج ما باشد ، روزي كه دل هزنده باامام صادق (ع) به " مسمع " فرمودند : تو اهل عراق هستي آيا به زيارت نمي روي ؟ " مسمع " گفت در بصره ، ناصبيان و دشمنان زياد هستند .

از اين كه به خليفع گزارش دهند و مورد آزار قرار گيرم ، مي ترسم .

حضرت فرمودند :"افما تذكر ما صنع به " آيا يادمي كني ، آنچه با او كردند ؟ عرض كردم آري " قال فتجزع " ؟ آيا جزع مي كني و دل آزرده مي شوي ؟ عرض كردم ، آري ! به خدا گريه چنان گلويم را مي گيرد و خانواده ام آثار آن را در من مشاهده مي نمايند كه نمي توانم چيزي بخورم و از رخسارم هويدا است حضرت فرمودند : " رحم الله دمعتك " خدا رحمت كند اشك تو رما محسوب مي شوند وشاد و براي آزردگي ما اندوهگين هستند .

البته تو در هنگام مردن ، پدران مرا نزد خود حاضر مي بيني ، درباره تو به ملك سفارش مي نمايند و تو را به چيزي مژده مي دهند كه پيش از مرگ ، چشمت روشن مي شود و ملك الموت نسبت به تو از مادر مهربان بر فحتي يك نخ كبريت در دستگاه سيدالشهداء (ع) گم نمي شود يك حاجي اصفهاني هر سال در ايام عاشورا مجلس روضه خواني و عزا براي سيدالشهداء بر پا مي كرد ، يك سال راه كربلا باز بود ، توفيق تشرف به كربلا ـ در ايام عاشورا ـ نصيبش گشت ، او قبل از سفر، تمام وسائل مجلس را مهيا نمود و به فرزندانش گفت : مبادا چراغ مجلس سيدالشهداء خاموش شود ، واعظ و مداح دعوت كرده ام وهمه چيز براي اقامه مجلس مهيا نموده ام روغن برنج گوسفند وتنباكو ي درجه يك خريده ام از شما هم توقع دارم براي بهتر برگزار شدن مجلس كوشش كنيد من هم در آنجا به ياد شما هستم او خداحافظي كرد ومشرف شد شب عاشورا كنار قبر آقا مشغول عزاداري بود صحنه كربلا را مجسم كرد واشك مي ريخت ناگهان حالتي به او دست داد و مشاهده نمود آقا ابا عبدالله الحسين (ع) از ضريح خارج شده دو نفر با دو نفر بزرگ همراهشان هستند كه اسامي زواررا مي نويسد آقا فرمودند : اسامي عزاداران سينه زنان شركت كنندگان بانيان وخدمتگزاران مجلس عزا را بنويسيد آنها شهر به شهر مي نوشتند تا اين كه رسيدند به شهر اصفهان آن حاجي اصفهاني با خود گفت آيا اسم مرا هم مي نويسند ؟ ديد بله اسمش را جزء بر پاكنندگان مجلس عزا نوشتند واجناس خريداري شده را به اين ترتيب ثبت نمودند ....

فلان مقدار برنج و قند و تنباكوي درجه 2 فلان مقدار ....

حاجي اصفهاني با خود گفت من تنباكوي درجه 1 خريده بودم چرا درجه دوم ثبت نمودند ؟ سپس آقا فرمودند : بنويسيد: مشهدي عباس آشپز يك نخ كبريت داده آن هم ثبت كردند از اين حالت خاص بيرون آمد دوران زيارت پايان پذيرفت به اصفهان برگشت در فرصتي از فرزندانش سؤال كرد مجلس امسال چگونه بود ؟ گفتند : پر رونق تر از سال گذشته بر پا شد گفت: چه نوع تنباكويي مصرف كرديد ؟ گفتند: تنباكوي درجه 2 گفت: مگر من درجه يك نخريده بودم ؟ گفتند : آري اما چون براي مجلس بازگشت شما هم تنباكو لازم داشتيم رفتيم از همان نوع بخريم تمام شده بود لذا تنباكوي درجه 2 خريدم .

گفتم مشهدي عباس آشپز را صدا كنيد او آمد از او تشكر كردم كه آشپزي سفره سيدالشهداء را انجام داده بود .

گفتم: آيا از خودت هم چيزي خرج كردي؟ گفت يادم آمد زير ديگ خاموش شد ديدم كبريت در جيب دارم با كبريت شخصي خودم زير ديگ را روشن كردم گفتم : مشهدي عباس خوشا بحالت آقا سيدالشهداء دستور دادند يك نخ كبريت تورا هم بنويسند سپس قصهرا برايش تعريف كردم آري هرقدم وخدمتي ولو بسيار كوچك را فراموش نمي كنند وثبت مي شود اميدواريم پروردگار منان اخلاص بيشتري به ما عنايت كند تا هر چه با شكوه تر اين گونه مجالس را برگزار كنيم.




حاج شيخ عبدالكريم شرعي