بازگشت

حسين ع نوري كه هرگز خاموش نمي شود


بسم الله الرحمن الرحيم قال الله الحكيم في كتابه الكريم ( الم تركيف ضرب الله مثلاً كلمه طيبه كشجره طيبه اصلها ثابت و فرعها في السماء توتي اكلها كل حين بأذن ربها و يضرب الله الامثال للناس لعهم يتذكرون در طول تاريخ انقلابات فراواني به وقوع پيوسته ، حوادث عظيمي رخ داده ، مردان و شخصيت هاي بزرگي ، پا به ميدان علم و عمل نهاده اند اما بعداز مدت كم يا زياد به فراموشي سپرده شدند و چه بسا ديگر نام و نشاني از آن ها باقي نمانده يا فقط در صفتوجه كنيد ! " حسين " نامي از اهل به شهيد " فخ " داريم كه او و يارانش حوادث سهمگيني را تحمل نمودند و در محاصره دشمن به شهادت رسيدند كه مرحوم " خاتم المحدثين حاج شيخ عباس قمي " حالات آن ها را در كتاب منتهي الامال ذكر نمده اما مردسؤال : چه شد كه از ميان اين فراوان ، نام سيدالشهدا u و حادثه خونين كربلا مانند خورشيد درخشندگي پيدا كرد ، جاودان باقي ماند ، طوفان هاي سهمگين زمانه و مستبدان روزگار از قبيل متوكل و رضا خان ها نتوانستند اين شجره طيبه را از بين ببرند ؟ رمز بقاء نهضت خونين كربلا چند چيز است ؟ از جمله : 1 ـ اراده حضرت حق جل علا : پروردگار منان ، دونوع اراده دارد : الف : اراده تشريحي : مثلاً او اراده نموده و از بندگانش خواسته به انجام عبادات و ترك معاصي بپردازند در قرآن هم به پيامبرش ابلغ نموده كه بايد مردم ، نماز بخوانند روز ماه رمضان بگيرند ، امر به معروف و نهي از منكر نمايند اما اين ارادة حق ، قابل تخلف است ، امكان دارد ، عده اي از آن سرپيچي نمايند و مرتكب معصيت شوند .

ب اراده تكويني : اگر خداوند متعال اراده نمود ، من و شما را خلق نمود ، ديگر من و شما حق انتخاب و تخلف نداريم او مي گويد : اراده نمودم جهان بر پا باشد ، شما را خلق نمايم لذا ديگر كسي با آن نمي تواند مبارزه كند .

( والله غالب علي امره ولكن اكثر الناس لا يعملون ) خداوند بر امر خودش غالب ـ و ما محكوم و مغلوب اراده حق هستيم ـ اما اكثر مردم نمي دانند .

مقدمه : پروردگاه منان در قرآن مجيد مي فرمايد : ( يريدون ليطفوا نور الله با فواههم ) خاموش كنند اما خداوند ، نور خود را كامل مي كند هر چند كفار ، خونش نداشته باشند .

سوال : نور خدا چيست ؟ جواب : هو الظاهر بنفسه المظهر لغيره ك يعني : خود آشكار است و روشنگر اشياء ديگر مي باشد ، از مصاديق عاليه نور بدين معني ، انبيا و اهل بيت پيامبر ( عليهم السلام ) مي باشند .

آري ائمه ، نور خدا هستند ، اما كافران و معاندان تصميم دارند نور حق را به وسيله دهان ، بيان و تبليغات سوء را خاموش كنند ولي كور خوانده اند زيرا در قرآن آمده است " و الله متم نوره وو كره الكافرون " يعني خداوند نورش را كامل مي كند گرچه كافران ، كراهت داشته باشند و كار شكني كنند بنابراين پروردگار جهان طبق آيهگذارم چراغي را كه ايزد برفروزد هر كند ريشش [ ريشه اش بسوزد اكنون سري بزنيم به بعضي جملات زيارت سالار شهيدان و سرور آزادگان ان جا كه آمده " و اشهد انك نور الله الذي لم يطفا و لا يطفأ ابداً " چ يعني اي حسين عزيز ما شهدت مي دهيم تو نوري هستي كه خاموش نمي شوي ـ و قبلاً نيز خاموش نشدي بنابراين ، حسين عزيز ، " نور الله " است وخدا هم وعده فرمودهدر حديثي از لسان پيامبر اكرم ، حضرت خمرتبت r چنين آمده : " و انه لمكتوب علي يمين العرش انالحسين مصباح هدي و سفينه نجاه " در سمت عرش الهي نوشته شده كه حسين " مصباح " هدايت و كشتي نجات است .

گاهي از چراغ ، تعبير به " سراج " و گاهي تعبير به " مصباح " ـ مي شودكه بايد ببينيم ، تفاوت آن دو چيست .

شب هنگام ، شما در مجلس و محفل خودتان چراغ روشن مي كنيد اما بر همگان پيداست و آن چراغ نتوانسته ظلمت شب را بزدايد و از بين ببرد ، اين جا كلمه " سراج را استفاده مي كنند .

اما گاهي آنقدر از چراغ و نور افكن ها قوي استفاده مي كنيد كه به طور كلي ظلمت و تاريكي از بين مي رود و هر كس وارد شود مي گويد : گويا اكنون صبح و روز روشن است شب و ظلمت ، ناپديد شده كه اين جا كلمه " مصباح " را به كار ميدر حديث هم آمده : و انه لمكتوب مصباح " هدي و ابي عبدالله الحسين u چنانچه براي بشر ، نور افشاني نمود كه اصلاً تاريكي و ظلمت باقي نماند پس او " مصباح الله " است و پروردگار جهان اراده نموده نورش براي هميشه پايدار بماند .

سؤال : چرا حضرت حق اراده نمود نورش باقي بماند ؟ يك جهتش اين است كه حسين در راه احياء دين خدا همه چيزش را فدا نمود ، او حاضر شد سرش بالاي نيزه برود ، او حاضر شد علي اصغرش با لب تشنه ، هدف تير سه شعبه قرار گيرد ، او حاضر شد ، مهمچنين او حاضرپيكرم اين علمدايناين من و اپس خطاب آمد زحقايگر تو بر من عاشقي اي محترم پرده هاي زن مهر چه بو دست داده اي در راه ما مرحبا صد ليك خود تنها ميا در بزم يار خود آري " من كان الله كان الله له " حسين u سراسر وجودش براي خدا شد .

خلاصه كه نونهضت حسين u بستيزد ، محكوم بكه ازبراي سيدالشهدا u مي خواست ممانعت كند ، مرد ، نابود و ريشه كننهضتپروردگار متعال به حضرت داود u خطاب نمود : يا داود تريد و اريد و لايكون الا ما اريد " اي داود ! تو هم اراده اي داري من هم خواست و اراده اي دارم اما بدان آنچه كه اراده من است انجام مي پذيرد .

اي حسين عزيز ! تو خواستي اسلام باقي بماند ، قرآن باقي بماند ، توحيد باقي بماند ، دين جدت باقي بماند ، شجاعت ، فضيلت و آزادگي تا قيامت پايدار بماند لذاخداوند متعال هم اراده نمود ، نام تآزاده حسين عزيز مثلتو عقل بوعدل و فضيلت ، شجا خون تو بخشيد به قرآن حيات داد ، قيام تو رفت سرت بر سر ني ليك سر خم ننمود بهننگ مذلت ننمودي قبول خيره شداخلاص سيدالشهدا u و يارانش : چنان اخلاصي را نمي توان در غير از وجود انبياء و اوصياء الهي مشاهده كرد .

براي تشريح اخلاص آن ها بايد به سه نكته بلكه سه كلاس اشاره نمود : كلاس اول : انسانهايي جان و مالشان را طبق اخلاص مي گذارند را در طبق اخلاص مي گذارند و مي گويند : خدايا من با تو معامله مي كنم ، جان و مالم را در راه حمايت از دين تو مي دهم ، تو هم در برابرش بهشت و رضوانت را به من بفروش .

خداوند حكيم ، هم در قرآنش مي فرمايد : ( ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً في التوراه و الانجيل و القرآن و من اوفي بعهده من سبيل الله فاستبشروا بيعكم الذي بايعتم به ذلك هو الفوز العظيم ) در اين مثال ، خداوند متعال ، خود را خريدار و مؤمنان را فروشنده ، معرفي كرده و مي فرمايد : " خداوند از مؤمنان جان ها و اموالشان را خريداري مي كند و در برابر اين متاع ، بهشت را به آن ها مي دهد .

" او خود را " خريدار " ، مؤمنان را " فروشنده " و جان ها و اموال را " متاع " و بهشت را " ثمن و بها " باي اين معامله قرار داده .

خلاصه : دراين كلاس ـ كه كلاس بالايي هم هست ـ مسأله خريد و فروش مطرح است .

كلاس دومو فروش نيست بلكباشد ، خداوند منان به موسي بن عمران u خطاب فرمود : " يا بن عمران هب لي من قلبك الخشوع و من بدنك الخضوع و من عينك الدموع في ظلم اليل " اي موسي ! از چشمت ، اشكش را به من ببخش ازدلت ، خشوعش را به من هديه كن و از بدنت فروتني و خضوعش را به من ببخش ، نمي فرمايد : " بع لي " چون حضرت موسي اهل معامله نيست ، او پيامبر خدا و مقامش بالاتر از سوداگري اسبلكه چنين كلاس بالائي است : " الهمحمد الشاكرين لك علي مصابهم الحمدلله علي عظيم رزيتي اللهم الرزقني شفاعه الحسين يوم الورود و ثبت لي قدالحسين الذين بذلوا مهجهم دون الحسين u با توجه به اين كلاس نمي گويند ياران حسين خونشان را به خداي منان فروما را نه غم دوزخ و نه شوق بهشت است بردار ز رخ پرده كه محتاج لقائيم نمي گويند آن ها خون خود را هبه نمودند بلكه مي گويند ، خون دل ـ و قلب خود را بذل نمودند .

بين بذل و هبه ، چند تفاوت است : الف : انسان در هبه و بخشش ، به اندازه و مقدار آن توجه داردكه مبادا زياد باشد و فردا خودم دچار مشكل شوم به خلاف بذل كه شخص باذل به اين مسائل توجه ندارد كه مبادا زياد باشد .

در عرف هم چنين مي گويند : فلاني ، باذل است ، فلاني سفره دار است ، يعني او انواع غذاها و طعام ها را مي گسترد هر كس بخواهد استفاده مي كند ، به چنان فردي باذل و به عملش بذل گفته مي شود .

خلاصه اين كه شخص هبه كننده به كم و زياد چيزي كه مي خواهد ببخشد توجه مي كند اما فرد باذل نه ، او مي گويد، اين چشمم و اين تمگفت يا رب اين سرم ، اين پيكرم اين علمدار رشيد ، اين اكبرم ب : تفاوت ديگر ، بين هبه و بذل اين است كه امكان دارد ، فرد هبه كننده بگويد : آنچه را كه من بخشش نمودم ، شيء بزرگ و با ارزشي بود اما فرد باذل توجهي به اين جهت ندارد بلكه مي گويد : اين شئ اندك بود و شايستگي تقديم به خداي منان را نداشت كه اين خود ، نهايت اخلاص را ياران سيد الشهداء u در بالاترين كلاس اخلاص بودند البته بعضي از كساني كه همراه حضرت بودند ، بين راه ، او را رها نمودند زيرا حضرت پيوسته مي فرمود : در اين راه كشته شدن وجود دارد " اني اقتل وكلكم تقتلون " من كشتكشته آري سيد الشهداء u بر خلاف قواعد جنگي و نظامي كلاسيك ، عين واقعه و جريان را براي يارانش بيان مي كرد اما امروز در دنيا و در مناطق عملياتي و جنگي اگر امكانات و تجهيزات دشمن را كاملاً براي سربازان باز گو كنند ، روحية آن ها ضعيف مي شود لذا از اين كار جدا خودداري مي شود اما سيدالشهداء پيوسته ، صحبت از كشته شدن مي نمود حتي بعضي مي خواستند ، خبر شهادت مسلم بن عقيل ، علني نشود اما حضرت ، تمام اصحاب را جمع نمود و خبر شهادت مسلم و بي وفايي كوفيان را به اطلاع آن ها رساند .

سالار شهيدان ، روز اولي هم كه مي خواست از مكه حركت كند ، خطبة مفصلي خواند و فرمود : " من كان باذلا فينا مهجته و موطنا علي لقاء الله نفسه فليرحل معنا فاني راحل مصبحا (غدا) ان شاء الله تعالي " يعني : هر كس مي خواهد ، جان و خون دلش را در راه ما فدا كند و خود را براي لقاء پروردگار خويش آماده مي بيند با ما همسفر شود كه من صبحگاهان حركت خواهم كرد .

جالب اين كه حضرت صريحاً مي فرمايند : هر كس مايل است ، بهترين عضوش را كه خون دل ـ و جان است ـ بدهد ، آماده باشد كه من فردا حركت مي كنم .

انسان ، گاهي يك كتاب به كسي مي بخشد ، گاهي يك لباس هديه مي كند و گاهي هم فلان مبلغ پول به شخصي مي بخشد ، گاهي يك لباس هديه مي كند و گاهي هبين اين مراتب ، تفاوت است و گاهي هم مسيدالشهداء u خون دل را بذل مي نمايد .

گويا او مي فرمايد : كسي كه مي خواهد ، مال بدهد با ما نيايد ، چشم بدهد ، نيايد زبان و دست و پا بدهيد ، نيايد ، زبان و دست و پا بدهد ، نيايد فقط كساني كه حاضرند ، جان خويش را بذل نمايند ، آماده باشند .

ياران حضرت در كلاس و مقامي بودند كه اگر اصلاً بهشت دوزخ و آخرتي هم مطرح نبود ، دست از مولايشان بر نمي داشتند و دليلش اين است : شب عاشورا حضرت ، آن خطبه معروف را براي اصحاب خود قرائت نمود و فرمود : " ائني علي الله احسن الثناء ...

هذا الليل قد غشيكم فاتخذوه جملاً و ليأخذ كل رجل منكم بيد رجل من اهل بيتي ...

"يعني : هر يك از شما در تاريكي شب ، دست يك تن از اهل بيت مرا بگيريد و برويد ، اين جا بود كه هر يك از ياران سيدالشهدا ، سخني به زبان آورد كه تا ابد در تاريخ ، ثبت اسشد ، ملاحظه كنيدمسلم بن عوسجه برخاست و عرضه داشت " به خدازنده مي شوم ، آنگاه مرا مي سوزانند و مجدداً زنده مي گردم وسپس در زير پاي ستوران ، بدنم در هم كوبيده مي شود ـ و تا هفتاد مرتبه ، اين عمل را درباره من انجام دهند ـ هرگز از تو جدا نمي شوم تا اينكه در ركاب تو به استقبال مرگ بشتابم " سپس زهير بن قين برخاست و عرضه داشت : به خدا قسم كه دوست دارم ، كشته شوم ، مجدداً زنده گردم ، آنگاه كشته شوم تا هزار مرتبه تا اين كه پروردگار ، تو را و اهل بيت تو را از كشته شدعاشقان ، كشتگان معشوقند بر نيايد زكشتگان آواز آري ! اگر عمل انسان ! خالصانه و براي خدا باشد ، باقي مي ماند و الا مانند كف روي آب از بين مي رود يكي از آقايان مي گفت : مرحوم حاج شيخ عباس قمي ، كتاب مفاتيح الجنان نوشت و در جامعه شيعه ، جا افتاد و هر خانه اي برويد ، يك جلد كتاب مفاتيح الجنان وجود دارد اما من هم دو جلد ، كتاب دعا با اسناد و مدارك ـ بهتر بهتر از كتاب حاج شيخ عباس ـ نوشتم ولي اصلاً جايي براي خودش باز نكرد سپس خود آن آقا افزود : علتش اين است كه ايشان با اخلاص و براي خدا كتاب نوشت اما من هرچه كردم ، اسم خودم را روي آن كتاب ننويسم ، نشد ، گفتم : بايد نامم در آن كتاب لذا كتاب من براي خودش جايي باز نكرد .

آري هر كس اخلاص داشته باشد ، ماندني است و هر كس نداشته باشد ، رفتني است .

خداي منان در اين آيه شريفه چه تشبيه جالبي دارد : " الم تر كيف ضرب الله مثلاً كلمه طيبه كشجره طيبه اصلها ثابت و فرعها في السماء تؤتي اكلها كل حين باذن ربها ....

) يعني : آيا نديدي چگونه خداوند متعال كلمه طيبه ـ و گفتار پاكيزه ـ را به درخت پاكيزه تشبيه نموده كه ريشه آن در زمين ، ثابت و شاخه اش درپيوسته به اذن پروردگارش مي دهد و خداوند برمردم ، مثل هايي مي زند تا شايد متذكر شوند و پند گيرند .

اخلاص به شجره طيبه ـ و درخت خرما ـ تشبيه شده كه داراي چهار خصوصيت است : 1 ـ درخت خرما ، درختي پاك و طيب است به خلاف بعضي از درختان ديگر كه آلوده هستند ، مثلاً بعضي از درختان فقط توليد كرم مي نمايند كه اين گونه درختان آلوده براي جامعه مفيد نيستند .

2 ـ " اصلها ثابت " ريشه آن درخت در اعماق زمين ، فرو رفته و طوفان هاب سهمگين نمي تواند آن را از اعماق زمين بر كند .

3 ـ " فرعها في السماء " شاخ و برگ آن به آسمان رفته و سر به فلك كشيده .

4 ـ تؤتي اكلها كل حين باذن ربها " خرما ، ميوه چهار فضل است و ما در تمام طول سال از آن استفاده مي كنيم .

اما اخلاص ك الف : علمي طيب و طاهر است .

ب : ريشه هاي ان در اعماق هستي ، ريشه دوانده ، اگر تمام دنيا جمع شوند وبخواهند كسي را كه داراي اخلاص است از بين ببرند ، امكان ندارد زيرا او جاودان و ماندني است .

ملاحضه كنيد سيدالشهدايي كه حاضر شد ، فرزندانش شهيد شوند و اهل بيتش را به اسارت ببرند ، دختر سه سالهع اي به نام رقيه دارد كه او رت در خرابه شام جاي دادند و همان جا جان سپرد و مزارش زيرتگاه عاشقان اهل بيت شده ، از دور و كنند ، حوائجشاندشمنت كشت ولي نور تو خاموش نگشت اما در مقابلش كردند ولي قبر معاويه در همان شام ، زباله داني شده و مواظبند كه مبادا كسي بيش از پيش به آن اهانت كند .

ج : بعضي خواستند شجره طيبه و درخت كربلا را از بين ببرند اما نشد ، بدانيد : ميوه درخت كربلا در تمام فصول ، مهيا است و مخصوص محرم ، صفر و ايام فاطميه نيست بلكه در ماه رمضان و ايام فاطمي هم اگر كسي از سيدالشهداء سخن نگويد و روضه سيدالشهداء نخواند ، مجلسش بي رونف و كم رنگ است 3 ـ سومين عامل بقاء نهضت حسيني ، مركب از چهار رشته بسيار محكم ـ بلكه چهار موتور قوي ـ هست كه هرگز سست و خاموش نمي شود كه اينك بهسيدالشهدا ء u " ان الحسين [ القتل الحسين ] u في بواطن المومنين محبه مكنونه كدام دل است كه عشق حسين را ندارد ؟ همه و همه به او عشق مي ورزند ، آن هم نه يك علاقه عادي و معمولي بلكه در حد اعلا و بالا .

ملاحظمرتبت ـ بيست و هشتم صمومنان و ساير ائمه معصومين u عزاداري و احترام مي كنند و خرج هم مي دهند اما شما آن را با ايام سوگواري سالار شهيدان مقايسه كنيد و ببينيد چقدر تفاوت دا.حسين u مدرسه و كلاس عشقي تأسيس نمودند كه " زن و مرد " " كوچك و بزرگ " در آن ثبت نام كردند و جايي براي ديگران باقي نگذاشتند .

لذا حسين ، ششدانگ دلهاي مومنين و شيفتگان را تصاحب نمودبلكه قلب سرور كائنات ، خاتم انبياء ممصطفي r را هم ربوده ، ملاحظه كنيد : نوشته اند : روزي پيغمبر بر منبر قرار داشتند ، مردم را موعظه مي كردند ، ناگهان متوجه شدند ، حسينش مي آيد ، رسول الله منبر را رهبا كردند ، دوان دوان به جانب حسين آمدند ، اصحاب رسول خدا تعجب نمودند ، يعني چه ! اين چه منظرهاي بود لذا از رسول الله سوال كردند ، حضرت فرمودند : " ما دريت نزلت من منبري " من متوجه نشدم كخورشيد آمد دل رشته اي بر گردنم افكنده دوست مي برد هر جا كه خاطر خواه اوست ب : رشته دوم ، رشته معرفت و شناخت است ، يعني : من ، شما و حتي فرزندان ما يك شناخت فطري ، نسبت به سيدالشهدا ء محرم ، عاشورا و كربلا دارند بعضي نام تمام ائمه را نمي دانند اما با اسم سيدالشج : رشته سوم ، رشته حرارت ، شوراست يعني : " ان الحسين u في بواطن المومنين حراره لا تبرد ابداً " خداوند منان ، موتور بسيار قوي و حرارت زايي براي حسين در قلوب مردم قرار داده كه هرگز به خاموشي نمي گرايد ، در زمستان ، سرمايه و حوادث روزگار ، خاموش نمي شود ، البته بديهي است كه حرارت ، عامل حركت يك ماشين و جامعه است .

د : رشته انكسار دل : هر چيزي بشكند ، ارزش واقعه خونين كربلا و حوادثيسيدالشهداء u اتفاق افتاد ، ذل شكن است و پروردگار متعال هم مي گويد : جاي من در دل هاي شكسته است ، نوح شيخ الا نبياء وقتي نام حسين را شنيد دل شكخلاصه اين كه : حسين u به دل ها ارزش مي دهدو خداي متعال دل ها را به وسيله رشته هاي محبت ، معرفت ، حرارت و انكسار دل ، محكم نمود .

و آيا مگر آن چهار عامل حركت مي گذارد از حرارت و شور و نهضت حسينآثار عزاداري براي سيدالشهدا u شهيد عالي مقام ، حضرت آيت الله دستغيب دركتاب داستان هاي شگفت ـ با يك واسطه ـ نقل مي كنند كه : عده اي از بازارگانان هندو ـ و بت پرست ـ به حضرت سيدالشهدا معتقد و علاقه مند هستند و براي بركت مالشان با آن حضرت شركت مي كنند ، يعني : هر سال مقداري از سود خود را در راه حضرت صرف مي كنند ، بعضي از آن ها روز عاشورا به وسيله شيعيان شربت درست مي كنند ـ و خود به حال عزا ايستاده ـ و به عزاداران مي دهند و برخي ، آن كه راجع به حضرت است به شيعيان مي دهند تا در مراكز عزاداري صرف نمايند .

يكي از آن ها عادتشان چنين بود كه همراه سينه زن ها حركت مي كرد و با آن ها بر سينه مي زد ، چون مرد ، بنا به مراسم مذهبي خودشان بدنش را با آتش سوزانيدند ، تمام بدن آن هندو ، خاكستر شد ، مگر دست راست و تكه اي از سينه اش كه آتش ، آن دو عضو را نسوزانده بود ، بستگان آن هندو ، آن دو قسمت را نزد شيعيان بردند و گفتند " اين دو عضو ، مربوط به حسين شما هست " شهيد دستغآتش جهنم كه طرف نسبت و دنيا نيست ، به وسيله حسين u خاموش ، برد و سلام مي گردد ، پس نسوزاندن آتش ضعيف دنيوي به وسيله آن بزرگوار جاي تعجب نيست .

جماعتي از " هنود " هرسال ، شب هاي عاشورا در آتش مي روند ولي نمي سوزند كه اين مطلب ، مشهور و مسلم است .




حاج شيخ حسين گنجي