بازگشت

پاسخ امام حسين(ع) به مسوربن مخرمه


پاسخ امام حسين (ع)به نامه مسور بن مخرمه "استخير اللّه في ذلك ".

از جـمـلـه كـسـانـي كـه امـام (ع) را از رفـتـن بـه سـمـت عـراق بـرحـذر داشـتـه , "مـسـور بن مخرمه " "1" است او نامه اي به اين مضمون براي حضرت نوشت : "ايـاك ان تـغتر بكتب اهل العراق , ويقول لك ابن الزبير, الحق بهم , فانهم ناصروك , اياك ان تبرح الـحـرم , فـانهم ان كانت لهم بك حاجة فسيضربون اباط الابل حتي يوافوك , فتخرج اليهم في قوة وعدة " "2" .

يـعـنـي : "مـبادا به نامه هاي مردم عراق , مغرور شوي وسخن عبداللّه بن زبيررابپذيري وبه عراق بـروي , مـبادا از مكه دور شوي , اگر مردم عراق واقعا به شما احتياج دارند, زير بغلهاي شتر بزنند (يـعـنـي بر شتران را هوار سوار شوند) وخودرا به زحمت بيندازند تا به خدمت شما رسيده آنگاه با قدرت وامكانات , خارج شويد (يعني تنهانوشتن نامه كافي نيست بلكه بايد حركت كنند وخودشان به حضور برسند").

اشتباه مسور بن مخرمه "مسور بن مخرمه " خيال مي كند كه حضرت , صرفا به خاطر نامه هاي مردم عراق حركت مي كند واز كثرت نامه ها, خوشحال شده ويا اينها, باعث تحريك وتشجيع حضرت براي رفتن به سمت عراق شده است در حالي كه نمي داند نه بر حذرداشتن امثال "ابن عباس , ومحمد بن حنفيه , وام سلمه وعـبـداللّه بـن عـمـر", حضرت رامنصرف مي كند ونه ارسال نامه هاي مردم عراق وترغيب امثال "عـبـداللّه بـن زبير"امام (ع)را بر رفتن , مصر مي سازد, او امام معصوم وخامس اصحاب كسااست وايـن حـركـت وقـيام يك ماموريت الهي است كه اراده حقتعالي بر اين تعلق گرفته كه حسين بن علي (ع) در اين راه كشته شود وزنها وبچه ها هم اسير شوند تا دين الهي پايداربماند.

*** زود بيرون رو تو در سمت عراقكربلا دارد به خونت اشتياق حق تورا غلطان به خونت خواستهاين قبا بر پيكرت آراسته كودكانت را ببر همراه خودنينوارا پر سوزكن از آه خود پاسخ امام (ع) سـيـد الـشـهدا(ع) در پاسخ "مسور" فقط به يك جمله اكتفا مي كنند وآن "استخير اللّه "است , يعني از خداوند مي خواهم آنچه را خير ومصلحت من است همان را عملي سازد, نكته اي كه در كتب روايي واخلاقي بابي به آن اختصاص داده شده , تحت عنوان "التفويض الي اللّه والتوكل عليه " كه مؤمن بايد اموراتش را به خداي متعال واگذار كند وبر او توكل نمايد تا او هرچه مصلحت بنده است , همان راعملي سازد.

توسل جستن يوسف (ع) به مخلوق وقتي كه حضرت يوسف (ع) دانست كه به زودي يكي از رفقاي زندانيش آزادمي شود, به او گفت : (اذكـرنـي عـنـد ربـك ) يعني وقتي از زندان آزاد شدي , نزد سلطان سفارش مرا هم بكن وبگو كه يوسف , بي گناه در زندان افتاده است , اما او پس ازآزادي , فراموش كرد.

در روايـتـي امـام صادق (ع) مي فرمايد: جبرئيل (ع) نزد حضرت يوسف آمدوگفت : چه كسي تورا زيباترين مردم قرارداد؟ گفت : خداي من .

گفت , چه كسي در ميان برادرانت , علاقه تودرا در دل پدرت قرار داد؟ گفت : خداي من .

گفت : چه كسي تورا از درون چاه نجات داد؟ گفت : خداي من .

گفت : چه كسي سنگ را (كه از بالاي چاه انداخته بودند) از تو دور كرد؟ گفت : خداي من .

گفت چه كسي تورا از چاه رهايي بخشيد؟ گفت : خداي من .

گفت : چه كسي مكر وحيله زنان مصررا از تو دور كرد؟ گفت : خداي من .

پس از اين اقرارها واعترافها, جبرئيل گفت :.

"فـان ربـك يـقـول مـا دعاك الي ان تنزل حاجتك بمخلوق دوني البث في السجن بماقلت بضع سنين " "3" .

يـعـنـي : "خـداي مـتعال مي فرمايد: پس چرا در اينجا به مخلوقي پناه بردي وبه اوعرض حاجت كردي ؟ اكنون به خاطر اين عمل , بايد چند سال ديگر در زندان بماني ".

الـبـته استمداد واستعانت از مخلوق با حفظ توكل منافاتي ندارد مخصوصا كه انسان براي نجات از دسـت ظالمي , متوسل به ديگران بشود, ولي اين مساله براي افرادعادي وعوام است , اما شخصيتي مـانـنـد حـضـرت يـوسف (ع) كه علاوه بر مقام نبوت , آن همه عنايات الهي را به چشم ديده است , نمي بايست به مخلوقي متوسل مي شد.

حديثي جالب از امام صادق (ع) "مـحـمد بن عجلان " مي گويد: سالي دچار تنگدستي وقرض زيادي شدم وطلبكاران هم مرتب در طـلـب خـود اصرار مي كردند, لذا تصميم گرفتم نزد "حسن بن زيد" امير مدينه بروم واز او بخواهم كه به من كمك كند, مخصوصا كه از سابق باهم آشنا بوديم در بين راه با محمد بن عبداللّه بـن عـلـي بـن الـحـسـين (ع) برخورد كردم كه ازقديم با او هم رفقاتي داشتم , دست مرا گرفت ومـتـوجـه مـن شـد وگفت : مي دانم به كجاوبراي چه منظوري مي روي ؟ از چه كسي براي رفع گرفتاريت كمك مي طلبي ؟ .

گفتم : از حسن بن زيد.

گـفـت : پـس بـدان كه حاجت روا نمي شوي وبه مقصود خود نمي رسي ؟ برو نزدكسي كه "اجود الاجـودين "است واو مي تواند گره از كار تو بازكند, زيرا از پسر عمويم ـ امام صادق (ع) شنيدم كه حديثي را از ابا گرامش وآنان از رسول خدا(ص)نقل مي كنند كه : "اوحي اللّه الي بعض انبيائه في بعض وحيه اليه : وعزتي وجلالي , لاقطعن امل كل مؤمل امل غيري بالاياس , ولا كسونه ثوب المذلة في النار [الناس خ ل ] ولابعدنه من فرجي وفضلي , ايؤمل عبدي في الـشدائد غيري , والشدائد بيدي , او يرجو سواي ,وانا الغني الجواد, بيدي مفاتيح الابواب وهي مغلقة وبابي لاملي مفتوح لمن دعاني الم يعلموا ان من دهته نائبة لم يملك كشفها عنه غيري , فمالي اراه بـامـله معرضا عني وقداعطيته بجودي وكرمي ما لم يسالني , فاعرض عني ولم يسالني , وسال في نـائبـته غيري , وانا اللّه ابتدئ بالعطية قبل المسالة , افاسال فلا اجود, كلا , اوليس الجودوالكرم لي , اولـيس الدنيا والاخرة بيدي , فلو ان سبع سماوات وارضين سالوني جميعا, فاعطيت كل واحد منه مسالته ما نقص ذلك من ملكي مثل جناح بعوضة وكيف ينقص ملك انا قيمته فيابوس لمن عصاني ولم يراقبني " "4" .

يـعني : "خداوند متعال به بعضي از انبيا وحي فرستاد كه به عزت وجلالم سوگند! هركس به غير مـن امـيـد ببندد اورا مايوس مي كنم ولباس مذلت را بر اومي پوشانم , آيا در شدايد به غير من تكيه مي كند در حالي كه حل شدايد به دست من است , كليد درهاي بسته به دست من است وهركس كه مـرا بـخـوانـد, آرزوي اورا بـرآورده مـي كنم , من خدايي هستم كه قبل از سؤال , عطاياي افرادرا مي دهم واگر هفت آسمان وزمين از من چيز بخواهند وبه هركس آنچه مي خواهد بدهم , مانند پر مگس مي ماند كه چيزي از خزائن من كم نمي شود".

"محمد بن عجلان " چون اين حديث را شنيد, گفت : دوباره اين حديث را براي من بخوان , تا سه مـرتـبـه ايـن حديث را براي او خواند وگفت : ديگر از احدي چيزي نمي خواهم , مدتي نكذشت كه خداوند متعال رزقش را فرستاد وتنگدستي اوبرطرف شد.

سـيـد الشهدا(ع) هم در صبح عاشورا فرمود: "اللهم انت ثقتي في كل كرب ورجائي في كل شدة وانـت لـي في كل امر نزل بي ثقة وعدة , كم من هم يضعف فيه الفؤادوتقل فيه الحيلة ويخذل فيه الـصديق ويشمت فيه العدو انزلته بك وشكوته اليك رغبة مني اليك عمن سواك فكشفته وفرجته فانت ولي كل نعمة وصاحب كل حسنة ومنتهي كل رغبة " "5" .

يـعني : "خدايا! تو تكيه گاه من در هر گرفتاري ومصيبت هستي , چه مقدارغمهايي كه در برابر آن قـلب انسان ضعيف وراه چاره مسدود مي شود غمهايي كه باديدن آن , دوستان , خوار ودشمنان زبـان شـماتت مي گشايند, در چنين مواقع , تنها به توشكايت آورده واز ديگران قطع اميد نمودم وايـن تو بودي كه مرا از گرفتاريها نجات دادي , همانا تو صاحب هر نعمت وحسنه هستي وآخرين تكيه گاه من مي باشي ".

تجربه فخر رازي "فـخـري رازي " مي گويد: "آنچه را تا امروز درسن 57 سالگي تجربه كرده ام اين است كه انسان , هـرگـاه در امـري بر غير خداوند متعال تكيه كند,موجب گرفتاري ومحنت مي شود وهرگاه از ابـتـدا بـه ذات بـاري تـعـالـي مـتوجه شود واز مردم منقطع شود,به آرزوي خود به بهترين وجه مي رسد" "6" .

"روضه " يكي از شعرايي كه براي امام حسين (ع) شعر گفته است "ابو يعلي نظام الدين محمد بن محمد" مـعـروف به "ابن هباريه ", متوفاي 509 است اين شاعر به كربلا آمدودر كنار قبر سيد الشهدا(ع) تاسف خورد از اينكه چرا زمانه اورا به تاخير انداخت ودر حادثه عاشورا حاضر نبود تا جان خودرا فدا كـنـد, لـذا در اين زمينه اشعار ذيل راسرود, آنگاه خوابش برد ودر عالم رؤيا پيامبر(ص) را ديد كه حضرت فرمود:.

"ابشر فان اللّه قد كتبك ممن جاهد بين يدي الحسين (ع").

يـعـنـي : "بـشـارت باد ترا كه خداوند نام تورا در زمره كساني ثبت كرد كه مقابل حسين (ع) جان فشاني كردند".

لو كنت شاهد كربلا لبذلت فيتنفيس كربك جهد بذل الباذل لكنني اخرت عنك لشقوتيفبلابلي بين الغري وبابل اذ لم افز بالنصر من اعداكمفاقل من حزن ودمع سائل "7" يـعـني : "اگر در كربلا بودم تا آنجا كه مي توانستم در راه برطرف كردن گرفتاريهاشما كوشش مي كردم ".

"اما از بي سعادتي در آن عصر نبودم , وغصه هاي من براي نجف وكربلااست ".

"اكنون كه نبودم تا با دشمنان شما بجنگم , هميشه محزون هستم واشك من جاري گردد".

ايـن شاعر وقتي نگاهش به قبر ابي عبداللّه (ع) مي افتد اينقدر متاثر مي شود, پس چه حالي داشتند فـرزنـدان شـهـيد كربلا كه تا شام سر مقدس پدررا در مقابل خودمي ديدند, در دروازه شام , "ام كـلـثـوم " بـه مـاموران گفت : سر حسين (ع) را از ميان محملها بيرون بريد وبين ما وسر, فاصله بـيـندازيد, زيرا آنقدر مردم به ما نگاه كردند كه ما خجالت مي كشيم , "فقد خزينا من كثرة النظر الينا" "8" .






پاورقي



1- "مـسـر بـ مـخـرمـ " در سـل دم ز ـجـر مــلد در سل م ب مدي آمد رسـل خـد(ص ) ر ديد خطري ز آ حضر قل كرد س , بعد مر "عبدللّ ب زبير" بـد ـآـك سي يزيد ك درس 64 بعد ز "قع حر " بري جگ ب "عبدللّ ب زبير" مك ر درمحصر قرر ددد, سگي ب "مسر" صب كرد ك د (لصب , ج3 , ص 420).

2- حية لحسي , ج3 /ص 24 ريخ ب عسكر, رجم لمم لحسي (ع ), ص 220.

3- فسير مجمع لبي , ج5 , ص 235.

4- عـلم لـديـ , ديـلـمـي , ص 212 مـلي يخ طسي , مجلس 24, ح13 , ج2 /584, مجمع رم ,ج2 , ص 73.

5- حية لحسي , ج3 , ص 180 ـ لبدية لية , ج8 , ص 169.

6- لفسير لكبير, ج18 , ص 145.

7- بحر, 45, ص 256 دب لطف , جد بر, ج3 , ص 21 عي , ج9 , ص 407.

8- ملف : ص 73.


علي نظري منفرد