بازگشت

تداوم نهضت حسيني


بسم الله الرحمن الرحيم

" الحمدلله رب العالمين باريء الخلائق اجمعين ثم الصلاة و السلام علي سيد الانبياء و المرسلين حبيب اله العالمين ابي القاسم محمد " صلي الله عليه و آله " واللعن علي اعاد" وا محمداه ، صلي عليك مليك السماء هعليه السلام " مرمل بالدماء مقطع الاعضاء " ترويج دين اگر چه به خون حسين " عليه السلام " شد تكميل آن به نطق و بيانات زينب " عليه السلام " است .

روز عاشورا كه از آدم تا خاتم به آن خبر داده بودند و براي مصائب عاشورائيان گريه كرده بودند با شهادت مولي الكونين حضرت اباعبدالله الحسين " عليه السلام " به پايان رسيد .

گرگ صفتان كنار قتلگاه هلهله كردند كف زدند دف زدند ، تكبير گفتند و حسين " عليه السلام " را بين دو نفر آب جاري با لب تشنه كشتند ، اما نهضت كربلا و عاشورا تمام نشد و قيام نهضت كه هدف آن بيداري ، هوشياري و ظلم ستيزي بود تازه آغاز شده است .

تداوم نهضت حسيني دقيقاً از لحظه اي كه خون مظلوم كربلا روي زمين چكيد قسمت دوم برنامه نهضت حسيني كه تبليغ و بهره برداري از اين قيام و مظلوميت بود و به شير زن كربلا زينب " عليها السلام " محول شده بود از كربلا گودال قتلگاه آغاز شد .

در قتلگاه چون ره آن بانوان فتا شور و نشور واهمه در كاروان فتاد ناگاه چشم دختر زهرا " عليها السلام " در آن ميان بر پيكر شريف امام زمان فتاد بي اختيار نعره هذا حسين " عليه السلام " از او سر زد چنانچه آتش او در جنان فتاد " محتشم ( ره ) " وقتي محمد حنفيه به امام عرض كرد : " فما معني حملك هؤلاء النساء معك و انت تخرج علي مثل هذه الحال .

فقال " عليه السلام " : له قد قال رسول الله " صلي الله عليه و آله " لي : ان الله شاء ان يريهن سبايا ، چرا اين زنان را با خود مي بريد ؟ فرمود : رسول خدا " صلي الله عليه و آله " به من فرموده است : كه خدا مي خواهد اين زنان را در حال اسيري به بيند " و تقدير الهي است كه زينب " عليها السلام " در نقش اسارت روي خون بنا حق ريخته فرياد زند و تبليغ كند : با مصونيتي كه بانوان از نظر دشمن داشتند بي بي زينب " عليها السلام " از قتلگاه در كربلا هدفي را كه حسين " عليه السلام " در نظر داشت و آن آزادي ، رهائي از سلطه ظلم و ستم بود احياء كرد .

عبور اهل بيت " عليه السلام " از كنار قتلگاه پسر سعد روز يازدهم بعد از آنكه بر اجساد اشقيا نماز خواند و آنها را دفن كرد و ابدان پاك عزيزان خدا را عريان روي زمين كربلا واگذاشت ، دستور داد اهل بيت عصمت را بر شتران بي جهاز سوار كردند با آنكه جاده مستقيمي به جانب كوفه بوده براي آنكه اين زن و بچه داغديده و مصيبت كشيده مخصوصاً بي بي زينب " عليها السلام " كه در نطق بيان مانند علي بود صاعقه صفت به وسيله تيزي زبان هر لحظه امكان داشت بر مغر دشمن بكوبد و خرمن هستي آنها را سوز دل بو پشيمان كند براي اسكات االسلام " ابن سعد دستورقتلگه عبور دهند تا خواهران بي سر و عريان كه زير سم اسب ها لگدكوب شده بودند ببينند و به گريه و زاري مشغول شوند ، تا ويراني اعصاب فكر ظلم ستيزي را از آنها مخصوصاً بي بي زينب " عليها الساگر خدا خواهد " عسي ان تكرهوا شيئا و هو خلكم " [1] اما اين حركت يعني عبور دادن اهل بيت از قتلگاه كه دستور ابن سعد ( يا به موجب خواسته خود اهل بيت ) بود ، نه تنها سبب اسكات زينب " عليها السلام " نشد بلكه شير زن كربلا كه عالمه غير معلمه است با اشا ره امام سجاد " عليه السلام " بهترين بهره برداري را معجزه گونه از آن فرصت و موقعيت نمود .

با چند جمله مختصر كه ايراد فرمود كاري كرد كه " فوالله لا بكيت كل عدو و صديق ؛ به خدا قسم دشمن و دوست را به گريه درآورد " وقتي كاروان به قتلگاه رسيد در حاليكه يك ستون سرباز مسلح اطراف آنها را گرفته بودند شايد بي بي زينب " عليها السلام " اولين نفري بود كه خود را از بالاي مركب روي زمين افكند آمد كنار گودال قتلگاه سپس يكي بعد از ديگري غير از امام سجاد " عليه السلام " كه پاهاي او را بسته و در غل جامعه گرفتار بود همه زن و بچه كنار كشته عزيزان خود آمدند .

بي بي زينب " عليها السلام " رو به سوي مدينه فرياد كرد " وا محمداه صلي عليك مليك السماء هذا حسين " عليه السلام " مرمل بالدماء مقطع الاعضاء مسلوب العمامه و الرداء الي ان قالت اليوم مات جدي رسول الله " صلي الله عليه و آله " يا اصحاب محمدا ، هؤلاء ذرية المصطفي يساقون سوق السبابا" .

وا محمدا ، درود ملائكه آسمان بر تو ، اين حسين تو است كه به خون آغشته است و اعضاء او قطعه قطعه است عمامه و لباس او را برده اند تا آن جا كه گفت : اي مردم ،اصحاب محمد اين ذرية مصطفي است كه بمي بردند [2] .

و در بعضي از روايات آمده كه فرمود : " يا محمد، بابي العطشانالله ، بابي من هو سبط النبي الهدي الخ [3] ؛ يعني اي محمد اين دخترانت هستند كه اسارت مي روند .

" فداي خاك پايت اي شير زن كربلا ، اي عصمت صغري زينب كبري دخت علي مرتضي كه كنار گودال قتلگاه امان ندادي قاتلين حسين " عليه السلام " از محل وقوع جرم بگذرند ، در قتلگه دشمنان خدا و قاتلين كربلا را محاكه كردي و با اشك چشمشان اعتراف ضمني گرفتي و بازن مگو مرد آفرين مرد آفرين زن مگو دست خدا در آستين ظرافت هاي سخناناما ريزه قضائي در اين عبارات به كار رفته تا به حال از اين گونه كلمات به عنوان ذكر مصيبت و روضه استفاده مي كرده ايم اما با دقت و ناخن زدن به اين جملات كه از بلنداي انديشه و مغز زينب " عليها السلام " كبري دختر زهراي صادر شده از زبان آتشين دل داغديده و سينه خسته عقيله بني هاشم بيرون آمده نبايد فقط به ترجمه اكتفا كرد كه " كلام الملوك ملوك الكلام " است هر اندازه بيشتر دقت كنيم بيشتر با معاني مواضع و مقاصد بلند بي بي نزديك و به كار تبليغي عظيم حضرتش بهتر آشنا مي شويم چون نمي توان گفت اين كلمات صرفاً از روي احساسات و بدون هدف گفته شده باشد ، بلكه روي اهدافي بيان كرده است ، كه بايد به آنها توجه شود .

" قال الراوي فوالله لا انسي زينب " عليها السلام " بن علي وهي تندب و تنادي بصوت حزين و قلب كتهذا حسين " عليه السلام " مرمل بالالاعضاء الخ " [4] .

نكته اول : خطاب به رسول خدا " صلي الله عليه و آله " نكته اول : بي بي زينب " عليها السلام " رسول خدا را مخاطب قرار داده ؟ چون يزيديان لايق شنيدن سوز دل من نيستند اما در حاليكه مخاطب ، رسول الله است كه ( دست حاجت چو بري پيش خداوندي بر ) در حقيقت گناه حسين " عليه السلام " كش ها را برخشان مي كشد اياك اعني و سمعي يا جاره ، به در مي زند تا ديوار بشنود اگر در محضر رسول الله " صلي الله عليه و آله " گناهكاري نشسته بود او را مخاطب قرار نمي داد يفعلون كذا ، چرا آن اقوام چنين كردند " [5] نكته دوم : ذكر نام پيامبر " صلي الله عليه و آله " نكته دوم : اينكه به " وامحمداه " اكتفا نكرده بلكه از آن حضرت " صلي الله عليه و آله " " بجداه " و يا " بابي من جده رسول الله " صلي الله عليه و آله " تعبير فرموده يعني بشنويد كه ما نواده هاي پيمبر " صلي الله عليه و آله " هستيم و اين بدن قطعه قطعه شده فرزند پيمبر " صلي الله عليه و آله " است ، ببينيد چه جنايت هولناكي مرتكب شده ايد .

نكته سوم : موقع شناسي سوم : موقع شناسي زينب است ، زيرا دشمن در صبح ندامت قرار داشت زيرا حسين كشها ديروز در كربلا ، با وعده و وعيد با طبل و سنج ، خون مردم را گرم كردند ( علت اينكه در جنگ هاي ديروز و امروز از طبل و سنج شيپور و شايد وسائل اين چنيني استفاده مي كردند اين بود كه خون سرباز گرم شود تهيج شود و برخلاف عقيده فرمان مافوق را اطاعت و جنايت بيافريند .

) و بالله اكبر آورنده و استمرار دهندگان الله او يكبرون بان قتلت و انما قتلوبك التسبيح و التهليلا در موقعي كه گرم گناه بودند جداً نمي فهميدند چه مي كنند اما شب يازدهم در محيط نسبتاً آرام لحظاتي خوابيده بر اعصاب خويش مسلط شدند و مهلت تفكر پيدا كردند به قول معروف باد به زخمشان خورد دود از سرشان بالا رفت كه وامصيبتا چه ارزان به وعده جايزه يزيد ( لع ) دين و ايمان شرف وجدان حميتدنيا طلبيديم و به جايي نرسيديم اي واي از آن آخرت ناطلبيده افراد جاني وقتي پس از ارتكاب جرم شبي به آرامش سپري كنند صبح آن شب ، حالت پشيماني و ندامت او را ديوانه مي كند لذا بي بي زينب كبري " عليها السلام " از فرصت روز پس از شب يازدهم حداكثر استفاده را كرد امان نداد قتله كربلا از محل وقوع جرم بگذرند .

با آنكه مأمورين شكنجه ايستاده بودند بي بي زينب خيلي سريع با چند جمله كوتاه چنان تازيانه بر اعصاب ويران و نادم آنها زد و ريز گناهان را در قالب شكوه به پيمبر " صلي الله عليه و آله " به رخ جشخصي با فرزند خطا كار همين كار فني رامي دهيد ، وقتي شب به منزل مي آييد مي گويند پسرت در غياب شما بد اخلاقي كرد ، در همسايگان را ناراحت كربرادر كوچك خود را سيلي زده ، شب عكس العمل نشان مي دهيد گنه كار شب را آسوده مي خوابد صبح صبحانه وقتي كنار شما نشسته پدرانه و آرام تك تك گناهان گذشته را به رخش مي كشيد ، پسرم مي داني ديروز چه كردي ؟ همسايه را آزردي و نا آرام كردي ، شيشه را شكستي به صورت بچه هم كه سيلي زدي گنه كار سر به زير ، خجل ، واكنشي به غير از ندامت و اشك ندارد ، بي بي زينب " عليها السلام " مي توانست بگويد يا رسول الله ببينيد قتله كربلا چه جنايت هولناكي انجام داده اند ! اما، اثري كه ريز گناهان را براي خود گنه كار باز گفتن دارد كلي گويي ندارد ، بدين جهت بي بي با سوز دل به پيامبر مي گويد : " اين حسين تو است كه به خون غلطان و اعضاي او را قطعه قطعه كرده اند لباسهاي او ، عبا و عمامه او را به غارت بردند و بدن شريفش را عريان در قتلگه افكندند سر نازنينش از قفا جدا كردند " ، يعني حسين كشها بشنويد كه ديروز چه وحشي گري كرديد چه فاجعه عظيمي آفريديد اثر تك تك گناهان را براي آن گناه كاران باز گفتن اين شد كه به فرموده لهوف " قال الراوي : قابكت و الله كل عدو و صديق ؛ دوست و دشمن به حال او گريستند " .

اين اشك از دشمن اشك ندامت و اعتراف به گناه بود نه تأثر آن بيچاره هاي زبون و بدبخت دل و عقل نداشتند عاطفه نمي فهميدند تا به حال اهل بيت گريه كنند .

و اما كار قضائي و قدرت و تسلط در نطق بيبه اعتراف ضمني واداشت ، پس گريه خودشان بود نه دلسوزي و مهرباني .

نكته ديگري كه به نظر مي رسد در بازجوئي قضائي جنائي كه جانيان حرفه اي دست به جنايت مي زنند و راه هاي فرار از صحنه را مكرر تمرين كرده اند و اعتراف نمي كنند آخرين راهي كه قضات از او استفاده مي كنند آن است كه جائي را به محل وقوع جرم مي آورند ، جائي هر قدر هم كه قوي و حرفه اي باشد با ديدن صحنه جنايت و مقتول ، معمولاً اعتراف مي كند ، وقتي در تهران چند تن را مظلومانه شهيد كرده بودند مي گفتند : بعضي را زنده به گور كرده اند ، در تلوزيون فيلمي نشان داد كه بازپرس ، جانيان را به محل وقوع جرم آورد و بدنها را از زير خاك بيرون كشيدند جانيان با ديدن قربانيان خود قدرت مقاومت را از كف دادند و اعتراف كردند ، در كربلا هم عصمت صغري امان نداد كه قتله كربلا از صحنه جرم بگذرند ، پس سعد ( لعين ) پس از عاشورا ارتش را به سوي كوفه برگرداند ، فقط يك ستوان سرباز براي همراهي با اهل بيت بيشتر در كربلا ، باقي نمانده بودند كه آنها هم شديداً تحت تأثير نطق و بيانات زينب " عليها السلام " قرار گرفتند و ندامت در چهره آنها موج مي زد .

دستور عمر سعد به حركت دادن اسيران پسر سعد ( لعين ) با ديدن اشك به چهره سربازان احساس خطر جدي كرد حسين كش ديروز ، نادم و پشيمان امروز ! خطر بيداري قيام اقدام انتقام گيري و حمله بفرمانده سپاه اين افكار خيلي سريع از خاطر ابن سعد گذشت ، بدين جهت ، وحشت زده فرياد كرد : آنها را از كنار كشته ها دور كنيد " فاجتمعت عدة من الاعراب حتي جروها عن جسد ابيها " .

اگر اين احساس نبود دليلي نداشت اين چنين با شدت دختر داغ ديده و يتيم را از بدن بي سر و پدر جدا كننده غرض ابن سعد تغيير صحنه و از خطر جدي دور شدن ، بود .

چندي قبل در يكي از كشورهاي اروپائي اتفاق عجيبي افتاد كه خبر آب روي تلكس هاي جهان رفت جمعي به نام آزادي خواهي بر عليه حكومت قيام كرده بودند ، پس از بازداشت و محاكمه به اعدام محكوم شدند در سحرگاهي كه مقابل جوخه اعدام قرار گرفتند وقتي مأمورين آماده شدند و فرمانده شمارش معكوس را شروع كرد .

سه ، دو ، يك ، آتش ! دوازده تن سربازان جوخه مرگ ، بالاتفاق به جاي متهمين فرمانده را هدف گرفتند و لوله تفنگ را به سوي او نشانه رفتند و بدن فرمانده خود را از فرق تا قدم سوراخ سوراخ كردند بعد هم سلاح خود را زمين گذارده دستها را بالا و تسليم شدند ، در دادگاه علت اين حركت را چنين گفتند : ما معتقد بوديم متهمين بي گناهند لذا عوض ايشان فرمانده گنه كار را هدف گرفتيم .

بعد از اين احساس خطر بود كه پسر سعد عكس العمل شديد نشان داد قال الراوي : " فأبكت والله كل عدو صفاجتمعت عدة من الاعراب حتي من از كنار اين گل رعنا نمي روم تا زنده اماي خصم بد منش تو مزن تازيانه ام پاي پياده جانب صحرا نمي روم ناله جانسوز سكينه كنار جسم مطهر پدر سكينه نگفت : بابا ببين صورت سيلي خورده دارم ، پاي پر آبله دارم پس چه گفت ؟ " انظر الي عمتي المضروبه و اليبابا نگر حزينه ام من دخترت سكينه ام آوردي از مدينه ام بي تو كجا سفر كنم به دستور پسر سعد يك عده با تازيانه سكينه را از بدن پدر جدا كردند .

مزنيدم كه در اين دشت مرا كاري هست گر چه گل نيست ولي صفحه گلزاري هست ساربانا مزنيد اي همه آواي رحيل آخر اين قافله را قافله سالاري هست و لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم


پاورقي

[1] سوره بقره ، آيه 23

[2] ناسخ ، ج 6 ، ص 299

[3] نفس المهموم ، ص 234

[4] لهوف ، ص 117

[5] سفينة - خلق

[6] نفس المهموم ، ص 235 ، لهوف ، ص 119


صادقي واعظ