بازگشت

مخالفت با ولايت عهدي يزيد


شب گذشته راجع به صفات ابي عبدالله الحسين(ع )بود كه عرض شد از از جمله صفاتيكه لازمه مقام نبوت و امامت است جميت و غيرت است حفظ هر چيزي كه به حكم عقل لازم و واجب باشد غيرت است در درجه اول دين ، بعد ناموش بعد اولاد و غيره ، صاحب غيرت وقتي كه مي بيند دينش در خطر است نمي تواند ساكت بنشيند اگر ببيند يكي از شعائر دينش پامال مي شود ناراحت مي شود هر يك از شما مسلمانان اگر ببينيد يك نفر خارجي يا يك بچه اي مثلا قرآن را خداي نكرده پاره مي كند چطور مي شويد ؟ غيرت ديني شما به جوش مي آيد ، وقتي مي بينيد مغازه اي علناً شراب مي فروشد يا اينكه زن بي حيائي علناً بي حجاب در خيابانها مي گردد غيرت شما را ناراحت مي كند چون حجاب حكم ضروري اسلام است اين حال شم است كه يك نفر از اهل ايمانند حالا قياس كنيد به امام خود يعني ابي عبدالله الحسين( ع )آن وقت پي ببريد كه چقدر دل حسين به درد آمد وقتي كه معاويه يزيد را به اظهار مخالفت خوددامعاويه - مسلمانان را با اين عملي كه مي خواهي انجام دهي رسوا مي كني - كسي كه علناً شهوتراني مي كند ، مجلس قمار و شراب علني دارد چطور او را بر مسلمانان مسلط مي كني همين غيرت بود كه بالاخره حسين را وادار به قيام كرد و خونش را درواتي در نظرم آمد يكي از مشركين مهدور الدبود رسول خدا( ص )مي خواست امر بكشتنش بدهد جبرئيل نازل شد كه خداي تعالي مي فرمايد اين شخص را نكشيد چون چند صفت از انبيا در اوست از آن جمله غيرت است چون غيور است مورد ترحم واقع شد و عاقبت هم موفق به اسلام گرديد .

غيرت ابراهيم خليل در مورد غيرت انبياء : حضرت ابراهيم خليل( ع )جلو دروازه شام وقتي كه جلو كجاوه ( ساره ) زنش را گرفتند و خواستند روپوش را عقب بزنند تا او را ببينند تا مأمور دولتي خواست دستش را دراز كند و روپوش را عقب بزند ، ابراهيم طاقت نياورد و عرض كرد پروردگارا تو او را بگير .

فوراً دستش خشك شد .

به خود ابراهيم ملتجي شد و توبه كرد .

حضرت خليل هم دعا فرمود كه دستش خوب شد لكن دو مرتبه بي حيائي كرد و همين طور ابراهيم نفرين كرد تا مرتبه سوم كه ديگر گفتند به زن او كاري نداشته باشيد بگذاريد برود .

اجمالا هر كس به خدا قربش بيشتر است ، غيرتش بيشتر است .

بردباري حسين " ع " با مرد شامي ديگر از صفات كماليه ابي عبدالله " ع " كه لازمه مقام نبوت و امامت است " حلم " است .

اگر اينها حليم نباشند چطور مي توانند ناملايمات را تحمل كنند .

نمونه اي از حلم حضرت را ذكر كنم : از جمله قضيه هاي مشهوره كه در كتب تواريخ و همچنين مقائل مشهور است داستان يك نفر شامي به نام عصام بن مصطلق است كه گفت وقتي به مدينه رفتم خدمت ابا عبدالله الحسين رسيدم ، پرسيدم آيا تو پسر ابوترابي ؟ فرمود بلي تا شناختم ، آنچه توانستم ناسزا گفتم .

آقا هم همينطور گوش مي گرفت وقتي خوب فحش هايم را دادم فرمود : " اعوذ بالله من الشيطان الرجيم خذ العفو و أمر بالعرف و أعرض عن الجاهلين " دستور قرآن مجيد است كه اگر كسي به شما بدي كرد عفو كنيد بهتر است .

اگر سر به سر جاهل گذاشتيد اسباب زحمت و دخيرات هم بي بهره يا كم بهره مي شاگر با فلان شخص دعوا كرديد ، موقع نماز ديگر حضور قلب نداريد تا چند ساعت مشوش هستيد .

اجمالا حسين پس زا خواندن اين آيه شريفه فرمود : اي مرد آسان بگير به خودت يعني اينقدر شور نزن ، اينقدر كه سب مي كني به خ ودت لطمه مي زني آنوقت براي خودش و او از خدا طلب مغفرت كرد ( پروردگارا مرا و اين مرد را بيامرز ) سپس فرمود اهل كجائي ؟ گفت از اهل شام هستم فرمود بلي اهل شام عادتاشن شده است كه به آل علي جسارت كنند .

در هر حال اگر احتياجي به كمك داشته باشي من حاضرم كمكت كنم ، اگر پول مي خواهي پولت مي دهم ، اگر منزل نداري منزلت مي دهم ، اگر طالب ارشادي هدايتت مي كنم .

آنقدر حضرت گفت ه خود شامي گويد : من آرزو كردم زمين مرا ببلعد خودم را عقب عقب در جمعيت پنهان مي كردم تا حسين( ع )مرا نبيند .

گويد از خدمتش رفتم در حاليكه عزيزترين اشخاص نزد من بود .

اين است نمونه اي از حلم ابي عبدالله الحسين .

داستاني از حيا ون كرم حسين( ع ) از حيا و كرم ابي عبدالله هم حكايتي عرض كنم : كم و بيش شنيده ايد راجع به آن اعرابي كه در مسجد نز حضرت آمد و عرض كرد : بدهكارم و از كريم ترين ا شخاص پرسيدم ، ترا نشانم دادند و اشعاري خواند كه مضمون يكي از آنها اين است كه : آي حسين كسي نااميد نشد كه روبه خانه تو آورد ؟ حضرت به منزل آمد و عرب را هم همراه خود آورد چهار هزار دينار موجود بود ، عبا را پهن كرد و همه را در آن بست عبا و پول را از پشت دربان عرب مرحمت فرمود حسين حيا كرد كه شايد اين عرب خجالت بكشد رو نشان نداد كه مبادا چشمش به چشم آقا بيفتد .

عرب به گريبود عرض كرد نه يا حسين ، گريه ااست كه چطور اين دستها زير خاك مي رود ؟! جود و كرم ابي عبدالله در جزيرة العرب مشهور بود : هر كس گرفتار مي شد ، رو به حسين مي آورد .

عرب ديگري آمده بود و هزار درهم براي بدهيش مطالبه مي كرد وقتي پول ها را گرفت و مي شمرد ، خوب و بد مي كرد .

خادم ابي عبدالله الحسين به او گفت مگر طلبي داري كه خوب و بد مي كني ؟ گفت بلي من آبرو ريخته ام .

حضرت فرمود : هزار درهمش بده براي قرضش و هزار درهمش بده براي اينكه آبرو ريخته و هزار درهمش بده براي اينكه نزد ما آمده و جاي ديگري نرفته چنانچه خدا دوست مي دارد كه درخانه او بيايند و جاي ديگر نروند حسين هم كه مظهر جميع صفات الهيه است همين طور است .

ترحم به حيوان و كافر از جلمه صفات بارز ابي عبدالله( ع )رقت قلب يعني دل نازكي است .

اين صفت كماليه مراتب دارد .

يك وقت هست كه انسان اگر مبتلائي ببيند ، دلش منكسر مي گردد ،ناراحت مي شود تا مي رسد به جائي كه شخص نمي تواند قدم از قدم بردارد تا اينكه درد اورا علاج كند ، خودش بتواند كه عمل مي كند اگر نتواند ، از ديگران كمك مي طلبد ، به جائي مي رسد كه اختصاص به مسلمان ندارد ، نمي تواند زحمت كافري را ببيند نمي تواند ناراحتي حيواني را ببيند .

شنيده ايد روز عاشورا وقتي كه آقا حسين همت گماشت تا خود را به شريعه فرات رسانيد مشاهده كرد كه اسبش از تشنگي بي طاقت شده است كف آب را خودش نخورد و جلوي دهان اسب گرفت ، البته مورخين نوشته اند كهدر همان حال تيري پرتاب كردند كه نگذارند حسين به اسب آب بدهد و خودش هم نتوانست بخورد .

بدهي اسامه را مي پردازد .

" اسامة بن زيد " كه از مسلمين مشهور صد اول اسلام است و پيغمبر اكرم در غزوة تبوك او را رئيس لشكر قرار داد به شرحي كه در محلش ذكر شده .

در مرض موتش حضرت ابي عبدالله الحسين به عيادتش آمدند .

اسامه يك مرتبه گريه كرد .

مريض خودش موجب رقت قلب است به خصوص كه در مرض موت هم باشد به ويژه كه گريان هم بشد .

آقا طاقت نياورد فرمود اسامه چرا گرياني ؟ عرض كرد : آقا شصت هزار درهم مديونم .

حضرت فرمود قرضت به عهده من .خودم اداء خواهم كرد .باز آرام نگرفت .

فرمود ديگر چرا گريه مي كني ؟عرض كرد مي ترسم زودتر از اداء دين مرگم برسد در همان مجلس حضرت براي ادء دين اسامه اقدام فرمود به قدري رقيق القلب است كه چشم گريان اسامه را نتوانست ببيند .

شيخ شوشتري رحمة الله عليه مي فرمايد از عجائب حسين جمع بين حالات متضاده است با اينكه اجتماع ضدين محال است لكن در حسين جمع شده - مي فرمايد از صفات حسين رقت قلب است به قسمي كه گريه يك نفر مسلمان را نتوانست تحمل كند در عين حال همين حسين از اول آفتاب تا بعداز ظهر عاشورا تمام ، چشمش به جنازه هاي جوانان و انصار و ياورانش بود چقدر ناله هاي بچه ها و زنها در گوشش بود مع الوصف چطور تحمل مي كرد شيخ اين را تعبير به وقار و ثبات و اطمينان مي كند به هر حال : لقد عجبت من صبرك ملائكه السماء اين صبر و تحمل تو ، ملائكه را به شگفتي آورد .

يا للعجب !


شهيد دستغيب