بازگشت

مجلس اول


اللهم اني امجدك و لا غاية لمجدك .

لا اثناءً عليك ، انت كما اثنيت علي نفسك .

توحدت بالعظمة و العلاء و تفردت بالجود و الكبرياء .

توهت في كبرياء هيبتك دقائق الاوهام و انحسرت دون النظر اليك خطائف ابصار الانام .

نحمدك علي جزيل الإنعام .

و نشكرك علي جميل الإكرام .

و نصلي و نسلم علي نبيك نبي الرحمة و امام الائمة ، المنتجب من طينة الكرم و سلالة المجد الاقدم ، و علي اهل بيته ينابيع الحكم و عصم الامم و السادة الاتقياء و القادة الاصفياء ، وما دامت الخضراء علي الغبراء .

و استنارت الغبراء من الخضراء .

اما بعد ؛ امروز كه اينجا نشسته ايد ، هر كس ملاحظه حال دل خود كند .

اگر مي بيني هيچ نگفته و نشنيده دلت گرفته است ، و گريه بر تو مستولي شده ، و چنين حالتي در خود ملاحظه كردي ، بشارت باد ترا كه علامت ايمان است .

اي برادران ، بيائيد با خودمان راست بگوئيم ، كه از روزي كه مكلف شده ايم ، و اظهار مي كنيم توحيد خدا را ، و اعتقاد به نبوت نبي و امامت ائمه عليه السلام را ، تا به حال همه اينها را از روي لفظي گوئيم و حقيقتي از اينها در ماه ظاهر نشده است ، تمام بي حقيقت است و چه بسيار معلوم است كه جسد بي روح ، و پوست بي مغز ، و ظاهر بي باطن ، ثمري ندارد .

بلي ، به ندرت حقيقي يافت مي شود ، و علامت او اين حزن و اندوه است .

و اين يكي از نشانه هاست ، كه اگر چنين هستي ، معلوم است كه مرتبه معجونيت ولايت را داري و داخل در فقره " شيعتنا قد خلقو من فاضل طينتنا و عجنوا بنور ولايتنا " (1)[ شيعيان ما از باقيمانده طينت ما خلق شده اند و به نور ولايت ما عجين گشته اند ] هستي .

دلت راهي به ايشان دارد ؛ چرا كه امروز روز اول حزن ايشان است .

باري ، اين فقره را من باب اشاره و تنبيه ذكر كرديم ، برويم بر سر مطلب ؛ اين ايام ، ايام مصيبت است ؛ نه يك مصيبت ، بلكه ايام چند مصيبت است : يكي مصيبت اسلام است ، كه اسلام در اين ايام غريب شده است .

علاوه بر غريبي ، ضعيف هم شده است .

منكرين اسلام بر او غالب شده اند .

يكي به جهت غلبه فرق كفر از قبيل فرنگيان بر اسلام ؛ و يكي به جهت ميل خلق به سوي ايشان كه قواعد آنهاين قواعد از برنداشت .

از آن روز تا به حال مسلمين مقهور و مغلوب شده اند .

شنيدم كه در زمان قبل - تقريباً هشتاد يا صد سال پيش - نابينائي بوده است كه از همه فرنگيها متشخص تر و مرد داناي دنيا بوده است .

ايرانيها از او خواهش نمودند كه قواعد جنگ فرنگيان را به ايشان تعليم كند .

در جواب گفته بود كه ما ماضيقه نداريم ، ولي محذوري در اين امر هست و آن اين اس كه علاوه بر آنكه قاعده ما را تعليم نخواهيد گرفت .

شمشير كج تان و سواري ميدانتان هم از دست شما مي رود .

باري ، امر دين هم از اين قبيل شده است .

مصيبت ديگر ، مصيبت تدين ماهاست ؛ كه در فقرات مأثور است : " اللهم لا تجعل مصيبتنا في ديننا " اگر اندكي تأمل كني ، مي يابي كه در تدين ماها مصيبت به هم رسيده ، و گويا اين دعا در حق ما مستجاب نشده است .

از چند جهت و چند راه : يكي در اين راه ملاحظه كن كه ادعا مي كني بندگي خدارا ، و امت بودن خاتم الانبيا را ، و ولايت هخدا چه رابطه داري ؟با پيغمبر صلي الله عليه و آله و چه مناسبت داري با امامت ؟ چه در افعال ، و چه در ا قوال و در حركات و سكنات .

اين هم يك مصيبت ؛ مصيبت درحمت كرده است ، و بركات زبرداشته است؛ مصيبت ديگر ، مصيبت تازه امروز است ؛ مصيبت " صاحب المصيبة " كه كانه لقب مختص حضرت حسين عليه السلام است .

بدان كه چند صفتند كه اگر چه وضعاً و معناً عموميت دارند ، ولي گويا اسم حضرت حسين عليه السلام است : يكي " صاحب المصيبة " كه گويا اسم آن حضرت شده است .

وجه اختصاص ، ظهور مصائب در آن حضرت است بر وجه اتم و اكمل كه گويا ديگر صاحب مصيبتي در عالم نبوده .

يكي " مظلوم " است كه گويا علم شده است براي آن حضرت ، و بر ديگري صدق نمي كند .

در حديث است كه امام مي فرمايد : " من احب أن تكون الجنة مسكنه و مأواه ، فلا يدع زيارة المظلوم " [ هر كس دوست دارد كه بهشت مسكن و اقامتگاه اش باشد ، پس نبايد زيارت مظلوم راترك كند ] راوي عرض كرد : " و من المظلوم ؟ " امام فرمود : آيا نمي شناسي مظلوم را ؟ " هو الحسين بن علي صاحب كرب و بلا " (2) .

يكي ديگر " مكروب" است ؛ يعني كسل كه دل او پر درد است .

اين صفت هم اختصاص به آن حضرت دارد .

اين ايام ، ايام مصيبت اوست، و مصيبت آن حضرت با مصيبت تدين ما مشابهتي دارند ، بلكه با هم ربط دارند ، كه معالجه براي يكديگر مي شوند و به اين مصيبت عظمي مي توانيم رفع آن مصائب بكنيم .

از جمله مناسبات و مشابهاتي كه فيما بين المصيبتين است اين است كه مصيبت حضرت حسين عليه السلام كوچكي و سبكي ندارد ، بلكه آنچه را بر آن حضرت وارد آمد ، مصيبة بعده مصيبة ، شدتش زياد مي شد .

مصيبت دينداري ما هم همين قسم است .

هر چه بيايد عظيم تراست .

مصيبت مردن عظيم است .

مصيبت داخل شدن در قبر و سؤال نكيرين عظيم تر است .

مصيبت حشر و نشر عظيم تر است .

هر چه بيايد ، آناً و فاناً او در تزايد است .

و كذالك مصاب صاحب المصيبة ؛ و اگر بخواهيم بگويم مصيبت آن مظلوم كدام يك اعظم است ، نمي دانم چه بگويم .

از عليا مكرمه سكينه - رضي الله عنها - منقول است كه فرمود : بيرون آمدن ما از مدينه از همه سنگين تر بود ؛ لكن از آن عظيم تر امروز به عمل آمد ؛ كه در همين صحراي نجف اول مصيبت اهل بيت بود .

در دو فرسنگي اينجاعليهتا امروز يا ديروز اهل بيت دشمن در مقابل نديده بودند .

حر وارد شد با هزار سوار .

ابن زياد از كوفه تا قطقطانيه ، يا قادسيه را پر از لشكر كرده بود .

خلاصه ، چشم زنان و عيان و اطفال كه بر آن لشكر افتاد ، همه خائف و ترسان شدند .

حضرت چون ملاحظه خوف عيان نمود ، در آن نواحي تلي بود كه به آن " ذي جشب " مي گفتند ، امر كرد عيال را ببرند بر بالا تل ، و خود آ" حضرت با اصحاب در پائين آن تل صف كشيدند كه عيال و اطفال مضطرب نشوند .

اين هم يك مصيبت عظيم ؛ بلكه مي گويم همه مصائب آن حضرت در كمال شدت بود و اعظم اند .

اگر عظيم و اعظمي تصور شود ، به مراتب خود اينهاست .

حال انصاف بده ، اين اضطراب عظيم تر است ، يا مصيبت بيرون آمدن از مدينه ؟ ! اين هم باز اضطرابي نيست نسبت به و قتي كه وارد " كربلا" شدند .

آگر كسي خدمت عليا مكرمه سكينه عرض كند : روزي كه از مدينه بيرون آمدي با پدر بزرگوار ، چه قسم بود با آن روزي كه از كربلا بر شتر برهنه سوار شدي رو به كوفه ؟ بر آورد كن يكي از ديگري عظيم تر ! خيال شما اين است كه اين مصيبت اعظم است .

بدان كه اعظم از اين هم هست .

ملاحظه كن : آيا اين عظيم تر است ، يا پياده كردن ايشان را بر در خانه ابن زياد ؟! باري ، منظورم اين است كه اين مصيبت عظيم و اعظم ندارد ، همه سنگين و سنگين ترند .

اصل منظورم اين كه گفتم ماها در اين اعمال كه داريم هيچ مناسبتي با پيغمبر صلي الله عليه و اله به هم رسانيده ايم يا نه ؟ حالا پيغمبر را ملاحظه كن ، از عبادات و حركات و سكناتش ، ببين شباهتي به آن سرور داريم ؟ همه اميدواري ما به اين است كه يك شباهت به آن- كه آن مناسبت و " است كه ايشان گريه كردند و ما هم گريه كنيم ، اقامه عزايش بنمائيم ؛ چرا كه پيغمبر صلي الله عليه و اله اقامه عزا كرده است (3)، اميرالمؤمنين عليه السلام و فاطمه عليها السلام هر يك اقامه عزايش كرده اند ، هر يك به كيفيت مخصوصي ، ما هم اقامه عزايش مي كنيم .

اما نه بر وجهي كه آن هم باعث ناخشنودي ايشان بوده است .

در حديث است كه معصوم به مفصل فرمود : اي مفصل ، زيارت حضرت سيد الشهداء مي رويد ؟ عرض كرد : بلي ، فرمود : " لا تزورون خيرٌ من ان تزورون " مفضل گويد : عرض كردم .

قطعت ظهري ! چرا ترك زيارت كردن ما بهتر از زيارت كردن ما است ؟ فرمود : " به علت آنكه به زيارت مي رويد به صحبت وخوشحالي ، به غذاهاي خوب ، و حسين بن علي كشته شده است گرد آلود ، مهمم ، مغموم ، تشنه ، گرسنه ، زائر او هم بايد به اين صفت باشد " كذا في الحديث أو ما يقرب منه (4) از اين مطلب گذشته ، قسمي اقامه عزاي آن سرور كنيم كه مبتني بر ريا و هوا وهوسها و خيالهاي باطل دنيا نبوده باشد كه باعث غضب آن حضرت شود .

اصل مقصودم اين است كه امروز بيان كيفيت اقامه عزاي سيد الشهدا است از پيغمبر صلي الله عليه وآله و امير المؤمنين عليه السلام ولي چون روز اول است مي خواهم بيان اقامه عزاي پيغمبر را بگويم بدانيد پيغمبر احترامي كه براي سيد الشهداء مي داشت ، قسم مخصوصي بود ؛ محبتش هم قسم مخصوصي بود ، بر وجهي كه به عقل درست نمي آيد .

ملاحظهسرور بالاي حسين عليه السلام وارد مسجد شد ، پايش به دامن پيراهن بگيرد و بيفتد ، و حسين عليه السلام را بردارد .

اين چه مقام محبت است ! بعضي تعجب كردند ، عرض كردند : يا رسول الله ، اين قدر الله قد أمرني به " يا نزديك بهخدا امر فرموداست (5) مجملاً كيفيت تعزيه داري آن جناب به أنحاء متكثره بود كه هر يك قسم خاص است .

تعزيه داري پيغمبر صلي الله عليه و اله از اول ولادت حسين است تا وقت احضار : وقت ولادت حسين ، ايستاده در حجره ، پس از ولادت فرمود : " فرزند مرا بياوريد پيش من " اسماء عرض كرد : هنوز پاكيزه اش نكرده ام .

فرمود : " تو او را پاكيزه مي كني ؟ خدا او را پاكيزه كرده است " ! هنوز كسي او را نديده بود .

او را در وصله و لباس پشمينه پيچيده و آورد .

حضرت نگاه اولي كه به حسين عليه السلام كرد ، فرمود : عزيز علي ، عزيز علي با أباعبدالله ! (6) [ چه بسيار سخت است براي من شهادت تو ابا عبدالله ] يك اقامه عزاداري بر او وقتي كه از عالم مي رفت حسين عليه السلام را بر سينه اش چسبانيده و عرق مباركش از جبينش بر روي او مي ريخت ، و متوجه عالم بقا بود .

نمي دانم چه در نظرش آمد كه فرمود : " ما لي و ليزيد " مرا با يزيد چه كار است ؟ ! خداوند ! لعنت كن يزيد را .

اين هم وقت احتضار آن حضرت كه هنگام ارتحال از اين عالم بود ؛ اما اقامه عزا بعد از ارتحال در روز " عاشورا " باشد ، عجالة ما بين را بگوئيم : اقامه عزاي پيغمبر صلي الله عليه و آله فيما بين ولادت و احتضارش اين بود كه مي بمي بوسمي كرد (8(9) ، و " نحر " ، آنشتر را نحر مي كنند و ديگر " شكمش " را وا مي كرد و مي گشود ، و روي دلش را خيلي مي بوسيد (10) اين چهار عضو را مخصوصاً خيلي مي بوسيد ، و بعضي اوقات تقبيل آن حضرت مخصوص به عضو مخصوص نبود .

آن مظلوم طعليه السلام را امر مي كرد كه حنگاهدار ، و " همه بدنش " را مي بوسيد و گريه مي كرد .

عرض مي كردند : چرا گريه مي كني ؟! مي فرمود : " أقبل موضع السيوف " (11)[ جاي شمشيرها را مي بوسم ] .

اي برادر فعل نبي صلي الله عليه و آله مبني بر حكمت است ، و هر يك از اين مواضع سببي داشت : اما سر بوسيدن " پيشاني " ، بسا مي شود بعضي گمان مي كنند به جهت اين بود كه موضع سنگي است كه در روز " عاشورا " بر او وارد آمد ؛ لكن نه همين است ، بلكه ممكن است و بسا باشد به جهت اين بود كه وقت شهادتش پيشانيش بر روي خاك بود .

اما " لب و دهان " كه مكرر مي بوسيد .

حتي گاهي در كوچه ، حسين عليه السلام با اطفال بود ، پيغمبر صلي الله عليه و آله مي گذشت و قصد او مي فرمود .

حضرت حسين عليه السلام به اين طرف و آن طرف مي رفت .

و خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله چنين مي كرد تا حسين عليه السلام را مي گرفت ، و " لب و دندان" حسين عليه السلام را مي بوسيد (12) پيغمبر صلي الله عليه و آله با آن وقار - كه صاحب الوقار و السكينه است - مثل حسين به اطراف مي دويد تا او را مي گرفت و لب و دهان يا دندانش اين جهت بود كه آن " لب و دندبود كه زبان از گفتنش لال است .

اما قسم ديگر كه " نحر" مقدسش بوده باشد .

بدانيد كه ذبح كردن و نحر كردن دو چيز است : ذبح سر از بدن جدا كردن است ، و نحر اين است كه نيزه يا كاردي در نحر او - كه گودي گردن است - فرو مي برند ، مانند شتر كه او را نحر مي كنند .

آه واحزناه ! آن مظلوم نه همين مذبوح ، بلكه منحور هم بود ؛ كه در فقرات زيارت مي خواني و از صفات آن حضرت است كإنا لله و إنا اليه راجعون


پاورقي

1- " بحارالانوار " 25/12 ، " اسرار الشهاده " ، ص 43

2- كامل الزيارات ابن قولويه " ، ص 147 ، باب 52، حديث دوم

3- ر . ك : كتاب ارزنده " سيرتنا و سنتنا ، سيرة نبينا و سنتة " كه به نام " راه و روش ما " راه و روش پيغمبر ماست " ترجمه شده است .

در اين كتاب علامه اميني رحمة الله به اهل سنت دمشق كه پرسيده اند چرا براي امام حسين عليه السلام عزاداري مي كنيم و اشك مي ريزيم ، پاسخ مفصل داده و روايات فراواني از كتابهاي اهل سنت آورده كه پيامبر صلي الله عليه وآله بارها براي او عزاداري كرده و اشك ريخته است .

4- " كامل الزيارات ابن قولويه " ، ص 140 ، باب 47 ، حديث 4

5- " مسند احمد حنبل " 6/486 ، حديث 22486

6- " بحارالانوار " 44/ 251 ، چاپ اسلامي

7- " بحارالانوار " 44/ 18 .

8- " ذخائر العقبي طبري " ، ص 126 9- " بحارالانوار " 44/ 188 10- " فتح الباري ب11- " بحارالانوار " 12- " كنزالعمال " 7/ 107


شيخ شوشتري