بازگشت

آثار و آفات عزاداري


آثار و آفات عزاداري

"بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ"، الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي چون بحث در ايام سوگواري محرم و صفر پخش مي شود بايد بگوييم خداوند عزاداري ها را قبول كند انشاءالله، و اهميت عزاداري و آفاتش را من در اين نيم ساعت يا بيست و هشت دقيقه مي خواهم انشاءالله بگويم، بحث مفيدي هم خواهد بود انشاءالله.

اهميت عزاداري، آفات و آسيب ها.

عزاداري هم خيلي مهم است، بايدهايي دارد، و هم آفات و آسيب هايي كه بايد بگوييم نبايد ها.

بايدها در عزاداري، يعني در عزاداري چه چيزي بايد و چه چيزي نبايد.

عزاداري، ظالم كوبي و مظلوم يابي اهميت عزاداري يكي اينكه ظالم كوبي، عزاداري ظالم كوبي است.

شما وقتي مي گويي: (اللهم العن اوّل ظالم ظَلَمَ حقَّ محمد و آل محمد و آخر تابع) خدايا هركس ظلم كرده در اول تاريخ يا در مسائل هسته اي، يعني چه اول ظالم، چه آخر ظالم.

اين مردم هميشه تر و تازه هستند كه به ظالم لعنت كنند.

يكي از بركات عزاداري اين است.

ظالم ها بدانند، اينطور نيست كه حسين را كشتند تمام شد، ما تا آخر خط ول كن معامله نيستيم.

مگر مي شود حسين را بكشي تمام شد؟ تا آخر تاريخ ما پرچم امام حسين را نگه مي داريم تا ظالم بفهمد ظلم ها محو نمي شود.

2- مظلوم يابي، حسين جان، مظلوم شدي، ما يادت را زنده داريم.

بچه هاي لبنان و فلسطين، با حركات خودتان، حسين فهميده، به كسي بگوييم اگر جانت را فدا كردي، تو نامت در تاريخ محو نمي شود.

به ظالم مي گوييم محو نمي شوي، تا آخر تاريخ لعنتت مي كنند، به مظلوم مي گوييم محو نمي شوي، تا آخر تاريخ به شما درود مي فرستند.

وحدت مردم در سايه عزاداري وحدت كلمه؛ در عزاداري همه متحد هستند، كسي در عزاداري نمي گويد در چه خطي هستي، در عزاداري آيه الله و عوام و پرفسور و بچه دبستاني و زن و مرد و شهري و روستايي و همه با هم يك وحدت كلمه اي هست.

خيلي سرمايه است عزاداري.

يك يا حسين مي گويند، هفتاد ميليون جمعيت مي ريزد در خيابان.

هيچ كشوري يك همچين سرمايه اي ندارد كه با يك يا حسين هفتاد ميليون داوطلبانه بيايند؛ و اگر كسي پايش درد مي كند در خانه نشسته است، غصه مي خورد كه چرا من امروز نرفتم.

وحدت كلمه است.

عزاداري قدرداني از زحمات است.

حسين جان زحمت كشيدي، تو سوختي كه زير بار زور نروي، ما قدرداني مي كنيم.

عزاداري آموزش شهادت، ايثار، اخلاص، وفا.

خدا وفاها را پاس مي دارد.

در قرآن يك آيه داريم، اين آيه قرآن است، مي گويد: "إِبْرَاهِيمَ"، "إِبْرَاهِيمَ"، حضرت ابراهيم، "الَّذِي"، آن كسي كه "وَفَّي"، "إِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّي" النجم/37، "وَفَّي" يعني وفا كرد، اين آيه قرآن است، خداوند مي گويد ابراهيم وفادار بود.

پس وقتي خدا مي گويد ابراهيم وفادار بود، ما نگوييم ابوالفضل وفادار بود؟ به او گفتند تو بيا اين طرف، گفت حسين را ول كنم، پاي او تا آخر ايستاده ام.

من حسين را رها نمي كنم.

"إِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّي"، وفا.

عزاداري، تقويت روحيه شهادت طلبي اخلاص؛ يك پسر سيزده ساله كجاي تاريخ؟ همه دانشگاه ها را و همه حوزه ها را در طول تاريخ در همه كشورها، پيدا كنيد يك پسر سيزده ساله بگويد: شهادت از عسل شيرين تر.

خيلي اين حرف مهم است.

آخر يك كسي مي گويد من از شهادت نمي ترسم، خوب نمي ترسد.

يك كسي مي گويد حاضرم شهيد شوم، خوب اين هم يك مسئله.

يك كسي مي گويد شهادت را دوست دارم، مي گويد از عسل شيرين تر.

يعني اگر بناست باشم، حكومت دست يزيد باشد، اينجا نبودن شيرين تر از بودن است.

من باشم كه كي بر من حكومت كند؟ من باشم كه زيرِ بار زور بروم، من باشم با يزيد بيعت كنم؟ شهادت از عسل شيرين تر است.

كدام دانشكده فارغ التحصيلش يك همچين حرفي مي زند؟ الان خيلي از فارغ التحصيل هاي ما وفاداري نمي كنند.

من دعوت شدم يك جايي جشن فارغ التحصيلان بود، رئيس دانشگاه گفت خواهش مي كنم شما كه امروز از اينجا مرخص مي شويد سالي يك تلفني به ما بزنيد.

يعني التماس مي كرد رئيس دانشگاه كه اين دانشجو چي؟ يك تلفن بزند، يعني يادش مي رود.

ما اگر، بنده اگر معلمم را پهلويش درس نداشته باشم، احترام لازم را نمي كنم.

اگر پهلويش درس داشتم سلامش مي كنم، اما اگر درسم تمام شد ديگر يادم مي رود، وفاداري، از عسل شيرين تر.

اول خود، بعد ديگران.

امام حسين اول علي اكبر را فرستاد، بعد باقي جوان ها را.

خيلي مهم است اين.

عزاداري، امر به معروف و نهي از منكر زباني امر به معروف، امر به معروف و نهي از منكر.

امر به معروف و نهي از منكر با تمام وجود.

البته امر به معروف و نهي از منكر ما بايد زباني باشد، چون يك كسي يك گناهي مي كند، مي گوييم آقا اين گناه را نكن.

اين رقمي نباش، اين حرف را نزن، اين عمل را انجام نده.

ما در حد زبان.

اما اگر يك رژيمي مثل رژيم بني اميه مي خواست سرنگون شود، اين با زبان نمي شود.

اين جز خون امام حسين نمي تواند رژيم را سرنگون كند.

پس گاهي وقتها بايد با تمام وجود امربه معروف كرد.

نماز در برابر تير.

روز عاشورا امام حسين وقتي نماز مي خواند سي تا تير به او زدند براي دو ركعت نماز، چون نماز امام حسين دو ركعتي بود، شكسته بود، مسافر بود ديگر.

سي تا تير براي دو ركعت نماز.

چي به ما مي گويد؟ مي گويد اگر در مقابل رگبار تير هم هست نماز را رها نكن، اينها درس است.

اسير مي تواند رژيم را سرنگون كند.

سرنگوني رژيم به دست اسير.

زن و بچه امام حسين اسير بودند در كوفه و شام، اما با سخنراني اش جمعيت را عليه حكومت شوراندند.

زينب كبري در شام به يزيد گفت: (انّي)، يعني به درستيكه من، صغير يعني چي؟ (استصغر) يعني تو را سبك مي شمارم، (انّي لاستصغرك) يعني منِ زينب تو را صغير مي بينم، يعني خيلي بچه، يعني كوچك هستي، يك زنِ اسير در دربار شاه به شاهي مثل يزيد مي گويد تو پهلوي من خيلي كوچك هستي، تو پست هستي، (اني لاستصغرك) خيلي مهم است، زن اينقدر شهامت، اينقدر رشادت.

ما اگر كفشمان تا به تا شود، حلقه طلا گم شود، نمي دانم گوشتمان بسوزد، يك مسئله جزئي، تيغ برود به پايمان، ديگر نماز يادمان مي رود.

زينب كبري، غروب عاشورا، نماز شب هم خواند.

يعني از نماز.

اصلاً امام حسين مستحباتش را هم انجام داد.

آخر حسين جان ظهر عاشورا است دارند تيراندازي مي كنند، ديگر حالا اذان را نگو، مي گويد نه بايد اذان را بگويم، اقامه را از خيرش بگذر، حالا از نماز جماعت.

نه، جماعت هم بايد باشد.

بابا حالا نمي خواهد امروز اول وقت بخواني، يعني امام حسين از نماز كه نگذشت، از اذانش هم نگذشت، از اقامه اش هم نگذشت، از جماعتش هم نگذشت، از اول وقت هم نگذشت.

ما به راحتي همه چيز را فدا مي كنيم، اينها اهميت هاي عزاداري است.

و اما آفاتش را، چون آفات خيلي حرف دارد، اينجا اهميتش را زياد نوشتم، اما مي خواهم همه حرفهايم را بلكه در يك جلسه بزنم، خيلي فشرده حرف مي زنم.

خوب، و اما آفات.

اين عزاداري، هر چيزي خوب است آفاتش هم دورش است.

يعني وقتي پول خوب هست، پول قلابي هم پيدا مي شود.

هر چيزي خوب بود كنارش چيز مصنوعي هم هست.

آفات عزاداري.

راجع به آفاتش من اينجا هفده هيجده تا چيز نوشتم، حالا هرچه توانستيم مي گوييم.

نبايدها، آفات.

نه، نه، چيزهايي كه نبايد باشد، نبايدها، آنهايي كه بايد بگوييم نه.

نه ريا، نه سُمعِه.

ريا چه است، سُمعِه چي است.

دوري از رياكاري در عزاداري ريا يعني يك كاري مردم ببينند، سُمعِه از استماع است، يعني يك چيزي كه مردم بشنوند.

يك وقت يك كاري مي كني كه ديگران بشنوند.

يك وقت يك كاري مي كني كه ديگران ببينند.

در عزاداري سعي كنيم، چه كار داريم حالا، نه ريا، نه سُمعه.

سرت را پايين بينداز، براي خودت باش، هي نگاه نكن هيأت يك سرش كجاست، يك سرش كجاست.

آمده پاي علم ها تيغ ها را مي شمارد، مثل اينكه امام حسين مي گويد هر علمي كه تيغش بيشتر است ثوابش .

نه ريا نه سمعه.

نه اسراف.

در عزاداري ها گاهي اسراف مي شود.

اگر وقف مسجد است در حسينيه نبر.

قالي براي مسجد است چرا بردي حسينيه؟ اگر وقف است چرا با كفش مي آيي عزاداري مي كني؟ آخر اينجا مي خواهيم نماز بخوانيم روي اين كفش ها.

شما با كفش مي آيي روي فرش مسجد.

نبايد اينطور باشد.

اصلا با كفش آمدن روي فرش اسراف است.

مي خواهيم عزاداري كنيم چرا ميخ مي كوبي به مسجد، نمي شود ديوار مسجد را سوراخ كرد.

بابا حسين است، من مخلص امام حسين هستم، اما مگر امام حسين گفته ديوار مسجد را سوراخ كن؟ دوري از مزاحمت در عزاداري نه مزاحمت، نبايد عزاداري ها مزاحمت در آن باشد.

اين را قبلا گفتيم دوباره تكرار مي كنيم.

بلندگوها انصافا مزاحمت است، بي وقت طبل زدن مزاحمت است، اينها همه گناه است.

يك عسلي داريم هي مگس روي آن مي نشيند و اين عسل را از بين مي برد.

عزاداري خيلي مهم است، ولي خوب مواظب باشيم، مزاحم كسي نباشيم، چه بلندگو، چه ترافيك، چه راه بندان، چه طبل، چه بي وقت خواندن، هيچ رقم مزاحمتي نبايد باشد.

نه رقاب؛ يكي از آفات عزاداري رقابت است.

محله پائين، محله بالا، اين هيأت، آن هيأت.

ما بايد براي محله خودمان سينه بزنيم، ما بايد براي محله خودمان نمي دانم چه كنيم، رقابت مي كنيم با هم، چشم و همچشمي، آفاتش است.

قرارداد؛ نه قرارداد، قرارداد خوب نيست.

خدايي نكرده يك واعظي، يك مداحي، قرارداد ببندد، بگويد من اينقدر مي گيرم بيايم بخوانم.

چرا؟ البته مردم پول مي دهند، اما حالا يا يك كمي كمتر، يا يك كمي بيشتر.

ما زياد داشتيم، من مي شناسم، زياد داشتيم آدمهايي كه اصلا وقتي پول امام حسين را به آنها مي دادي نمي شماردند، گفتند نمي شماريم.

قرارداد نبنديم.

نمي گويم حرام است، زشت است.

دوري از خرافات در عزاداري نه خودسرانه؛ گاهي يك كسي مثل عكس هايي كه الان در خيابان است، اين عكس ها همه اش خودسرانه است.

يكي از اين عكس ها سند ندارد.

يك خطاطي، يك طراحي، خوشش آمده يك عكس را در دنياي خيال كشيده.

آخر درست است يك امتي كه اين همه دانشمند و پرفسور و آيت الله و اسلام شناس در آن است همه را ول كنند عقبِ فكر خيالگرها بروند؟ آدم نبود كه شما دنبال خيال رفتي؟ مثل آدمي كه بيداري را ول كند دنبال خواب برود.

بگويد فلاني خواب ديده است.

خيلي ها هم دروغ است.

يك كسي آمد گفت آقاي قرائتي من خواب ديدم كه امام رضا به من گفته بدهكار غصه نخور برو پهلوي قرائتي بدهي ات را مي دهد.

به او گفتم به امام رضا بگو تو ديگر مثل بعضي بازاري ها چك بي محل صادر نكن، اول، شبِ اول يك خورده پول بفرست، شبِ دوم بيا به خواب مردم بگو؟؟؟ امام رضا كه براي من پول نفرستاده، حواله هم براي من نده.

يكي ديگر برايش يك همچين صحنه اي پيش آمد گفت به امام رضا سلام من را برسان، بگو خواهش مي كنم خودت بيا به خواب خودم.

چرا به خواب تو مي آيد؟ به خواب من بيايد كه به تو پول بدهم، چرا به خواب تو مي آيد كه از من پول بگيري؟ به خواب خودم بيايد، مي گويم چشم.

دروغ است، دروغ است.

خودسرانه يك چيزي را همينطور مي بافيم.

در همه حرفها يادتان باشد، بافتني، يافتني.

فرقش اين است كه اين يك نقطه دارد، اين دو تا.

بافتني، يافتني.

بافتني ممنوع، يافتني حقيقت دارد، چه چيزي را يافتي؟ قرآن مي گويد: "أَفَلَا تَعْقِلُونَ" البقرة/44، هرچه تعقل مي كني، به عقلت مراجعه كن، "وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ" البقرة/22 خودت هم مي داني، "وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ" الإسراء/36 چيزي را كه علم به آن نداري، دنبالش نرو.

زشت است كه دانشجوهاي ما، دانشگاهي هاي ما، يعني دنياي ما در رشد علمي برسد به مسئله اي كه همه جمع شوند بترسند از ما، هرچه هم مي گوييم نترسيد بازهم مي ترسند، اينقدر رشد علمي دنيا را وحشت زده كرده، آنوقت عموم مردمش دنبال يك چيزي مي روند كه سندي ندارد.

خودسرانه نباشيم.

دوري از افراط و تفريط در عزاداري ديگر چه؛ نه افراط، نه تفريط؛ افراط يعني تندروي، تفريط يعني كندروي.

نه تند، نه كند.

غلو، بعضي ها در عزاداري غلو مي كنند.

هزار عيسي كفاش درت، بابا عيسي روي چشم ما، مخلص حضرت عيسي هم هستيم.

اما شما حضرت عيسي را كفاشش نكن.

مي خواهد مثلا علي اكبر را بزرگ كند، عيسي را مي گذارد زمين.

مثل اينكه شما مثلا مي خواهي يك ميخ بكوبي، عوض سنگ با قرآن مي كوبي، بابا.

قرآن سر جايش، ميخ خودت را هم بكوب، اما نه اينكه مثلا براي بزرگ كردن يك نفر باقي ها را كوچك كني.

حالا خيلي مردم، يعني انصافا بايد تشكر كرد از مردم.

يك زماني كه مردم، من حالا زشت است بگويم كدام شهر، آبروريزي است، آبروي شهر مي ريزد اگر در تلويزيون بگويم، ولي يكي از شهرها يك زماني مردمش به آيت الله العظمي اش كه مرجع تقليد هم بود، گفتند آقا امشب مسجد نيا مي خواهيم سينه بزنيم، نماز را بگذار يك وقت ديگر.

يعني هيأتي به آيت الله العظمي مي گفت امشب نمازت را تعطيل كن، حالا ما بايد دست عزادارها را ببوسيم، بندگان خدا وسط خيابان نماز مي خوانند.

يعني خيلي خيلي خوب شده، علتش اين است كه دين دارند ولي نمي دانند چه كنند.

اگر اين آب در لوله كشي فني برود، قشنگ است، هرز برود حرام مي شود.

چون مايع هست، طلا هست، بايد اين طلا دست زرگر بيفتند.

غلو نكنيد.

قرآن بخوانم.

"قَالَتْ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ" التوبة/30 يهودي ها مي گفتند عزير پسر خداست، "قَالَتْ النَّصَارَي الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ" التوبة/30 مسيحي ها مي گفتند عيسي پسر خداست، بابا نه موسي پسر خداست، نه عيسي پسر خداست، هر دو بنده خدا هستند.

نه علي اللهي، نه هيچي، الله، الله است، همه موجودات مخلوق خدا هستند، منتهي مخلوقات هركدام پهلوي خدا يك مقامي دارند.

امام حسين مقامي دارد، پيغمبر مقامي دارد، عيسي مقامي دارد، اولياي خدا را در مقابلش غلو نكنيم.

براي اينكه مردم غلو نكنند گاهي آيه داريم، "أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ" الكهف/110 اين كه خواندم قرآن بود منتهي از اين آيه هاي آسان است.

بعضي از آيه ها آنقدر آسان است كه همه فارسي ها هم مي فهمند.

"أَنَا" يعني من، "بَشَرٌ"، "مِثْلُكُمْ"، اين آيه قرآن است، بابا من هم يك آدم هستم مثل شما.

بله وحي مي شود، معصوم هستم، علم غيب دارم، روي چشم، كمالاتشان روي چشم.

"لَنْ يَسْتَنكِفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْدًا لِلَّهِ" النساء/172 اين هم كه خواندم آيه قرآن است.

بابا خود حضرت مسيح مي گويد من بنده خدا هستم، ولي قبول نمي كند، مي گويد نخير.

بعضي ها هم تندروي مي كنند.

بعضي ها هم تفريط مي كنند.

تفريط يعني سبك.

مثلا مي گويند حسين گفت، بابا حسين نيست، حضرت امام حسين عليه السلام، به چه دليل تو مي گويي بگو امام حسين عليه السلام، قرآن بخوانم، من دوست دارم حرفهايم را به قرآن بند كنم كه سنّي و شيعه و استاد دانشگاه و آيت الله ديگر همه در كلمه قرآن اتفاق داريد.

قرآن مي فرمايد: "لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا" النور/63 مي آمدند پشت خانه پيغمبر مي گفتند محمد، محمد، آيه نازل شد كه بابا مگر پسرعمه ات است؟ بابا رسول الله است، "لَا تَجْعَلُوا" يعني قرار ندهيد، "دُعَاءَ الرَّسُولِ" وقتي دعوت مي كنيد رسول را، "بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا" يعني همينطور كه بعضي صداي بعضي مي زنيد، اين رقمي صداي پيغمبر نزنيد، آخر پيغمبر يك حساب و كتابي دارد.

متأسفانه در عروس و دامادهاي جديد هم هست.

مثلا عروس به داماد مي گويد احمد، حسين، بابا جان مرد است، احمد چرا؟ فاطي، فاطي چرا؟ فاطمه خانم، احمد آقا، چرا مؤدب صدايش نمي زني؟ كلمات سبك، كلمات سخيف، كلمات جلف، نگوييم.

نه افسانه؛ خيلي چيزها واقعيت ندارد، افسانه است.

حرف كه مي خواهيم بزنيم بايد مستند باشد.

امام رضا فرمود من امام رضا هستم، لبم را كه تكان مي دهم از من بپرسيد امام رضا اين حرفي كه مي زني بند به كدام آيه است.

منِ امام رضا بايد همه حرفهايم بندِ به قرآن باشد.

امام رضا مي فرمايد با اينكه امام رضا است، مي گويد با اينكه امام رضا هستم، حرفهايم بايد با قرآن مثل شود، اگر طبق مثل قرآن نبود، امام صادق فرمود اگر يك چيزي از ما شنيديد با قرآن مثل كنيد، طبق قرآن نبود آن حرف را بزنيد به ديوار.

امام رضا فرمود حرفهاي من را با قرآن مثل كنيد.

مگر ما مي توانيم هركس هر چيزي گفت گوش دهيم؟ اينقدر دروغ.

افسانه نبايد باشد، آفات است.

دوري از طولاني كردن مجالس عزاداري نه طول دادن.

طول دادن.

عزاداري ها نبايد اينقدر طولاني شود.

روضه مقام معظم رهبري خيلي قشنگ است.

نماز مغرب جماعت خوانده مي شود، چند دقيقه فقه گفته مي شود، يك واعظ، عزاداري، سينه زدن، شام.

همه اش يك ساعت و نيم تمام مي شود، همه اش تقريبا.

بعضي عزاداري ها ساعت ده و نيم شروع مي شود.

يك بعد از نصف شب شام مي دهند.

آنوقت حالا مردم، اگر دانشجو باشد فردا درسش چه مي شود، دبيرستاني، راهنمايي، دبستاني، بازاري، كارمند، كارگر، كشاورز، طولاني نبايد باشد.

آيه هم داريم براي اينكه طولاني نباشد؟ بله.

يك آيه بخوانم براي طولاني.

چه قرآني داريم، چه قرآني داريم، هرچه حق است يك آيه داريم يا يك حديث.

مي آمدند خانه پيغمبر ناهار، خوب ناهار خوردي پاشو برو، مي نشستند حرف مي زدند، پيغمبر هم هي دلش شور مي زد، رويش نمي شد، آقا مهمان ظهر گفتند.

الان، حالا پيغمبر كه ساعت مچي نداشت.

عرض كنم كه ظهر شما، الان سه بعدازظهر است، من كار دارم.

آيه نازل شد، من آيه را مي خوانم، هركه پاي تلويزيون است معنا كند.

"إِذَا" مي دانيد يعني چه؟ "إِذَا" يعني زماني كه، طعام مي دانيد چه است؟ غذا، "إِذَا" يعني زماني كه، "طَعِمْتُمْ" وقتي طعامتان را خورديد، "فَانْتَشِرُوا" پاشيد منتشر شويد، پاشيد برويد، "فَانْتَشِرُوا" يعني منتشر، مي گويند كتابش منتشر شد، يعني پخش شد، بابا ناهار خورديد پاشيد پخش شويد، در خانه من مانده ايد چه كنيد، "وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ" همينطور انس، "مُسْتَأْنِس" يعني انس گرفتيد به حديث، يعني همينطور يكي تو بگو، يكي آن بگو، بابا غذا خوردي پاشو برو، طولش مي دادند، بعد مي گويد اين طول دادن، اذيت مي شود، "إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ" الأحزاب/53، " يُؤْذِي النَّبِيَّ"، "يُؤْذِي" يعني اذيت مي كند.

آيه قرآن است " يُؤْذِي النَّبِيَّ" آنوقت اگر اذيت كند پيغمبر را آيه ديگر دارد، "إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ" الأحزاب/57 كساني كه اذيت كنند پيغمبر را مورد لعنت هستند.

اذيت لازم نيست كه آدم كتك بزند به كسي، ممكن است يك سيخي، ميخي هم به آدم فرو نمي كني، ولي يك كاري مي كني كه هي دلش آدم مي جوشد.

بابا طول دادن مهم است، آيه طول دادن.

رودربايستي.

خوب حاج آقا شما براي هيأت چقدر مي دهي؟ يك صندوق بگذاريد كمك به هيأت.

هركه مي خواهد بدهد.

وقتي يك مشت رفتند درِخانه كسي، از امام حسين بترس، نمي دهي؟ مالت آتش خواهد گرفت.

بابا چرا مي ترساني؟ چرا اين رقمي پول مي گيري؟ يك رئيس هيأت به من مي گفت، خدا بيامرزدش، هم آن واعظ مُرد و هم آن مداح مُرد و هم آن رئيس هيأت، گفت آقاي قرائتي اگر بداني ما پولي كه براي هيأت مي گيريم چه جوري از مردم مي گيريم، يك قرانش را شما آخوندها نمي گيريد.

گفتم مگر، گفت نه مي رويم درِ خانه اش را مي زنيم يك هيأت آدم، گفت اصلا مي ترسد، بعد هم مي گوييم ببين اگر ندهي ابوالفضل توي كمرت مي زند، اين ديگر مي گويد.

اين رقمي چه پول گرفتني است.

نه تهديد، نه تهديد.

مي گويد بابا اگر به اين واعظ و مداح پول ندهيم سالِ ديگر نمي آيد.

خوب اين هم بد است.

نه بايد بگوييم از ترس پول بدهيم، نه بايد از ترس پول بگيريم.

خوب بابا امام حسين كه، روي عشق بايد باشد، رودربايستي نبايد باشد.

نه اختلاط؛ زن و مرد مخلوط باشند، نه.

از هم جدا باشند.

نه برهنگي؛ يك مردي برهنه مي شد گفتند اينجا زن ها است برهنه نشو، جلسه حضرت زهرا است، چنين، چنان.

ببينيد برهنه، وقتي زنها، دخترها نگاه مي كنند، زن ها روبروي مرد، برهنگي درست نيست.

نه برهنگي، نه اختلاط.

نه تقليد از سبك هاي بيگانه؛ نه تقليد از بيگانگان.

ما تقليدمان مي گويند از باسواد، مرجع تقليد هم مي گويند بايد اعلم باشد، يعني سوادش از همه بيشتر باشد، ما تقليد مي كنيم از يك آهنگ بيگانه.

يك آهنگ بيگانه اي را برمي داريم، اينها آفاتش است.

نه بي اعتنايي به نماز، نه غفلت از نماز.

عزاداري مي كنند مي بينند نماز دير شد، نماز قضا شد، غفلت از نماز.

خيلي عزاداري خوب است ولي خوبي هايي دارد و آفاتي.

السلام عليك يا اباعبدالله.

امام حسين يك نسخه پيچيد براي همه تاريخ، (هيهات منا الذله) يعني ما ذليل نمي شويم.

دنيا به هم، پشت به پشت هم بدهند كه بگويند شما نبايد رشد كنيد، شما نبايد در مسائل علمي، شما نبايد در اختراع، شما نبايد در اكتشاف، شما نبايد در غني سازي، شما نبايد، به ما امام حسين فرمود: زيرِ سم اسب برو، اما زير بار زور نرو.

سر به ني بده، سر پهلوي ناكس خم نكن.

اين نسخه كربلا است.

امام حسين براي هميشه تاريخ، براي همه عصرها و نسل ها نسخه پيچيد.

ولذا شيعياني كه دستشان در دست امام حسين است عزيز هستند.

مي گويد سر به ني مي دهم، پهلوي ناكس خم نمي كنم، ولي زيرِ بار زور نمي روم.

آقا ممكن است چي چي بشود، هرچه مي خواهد بشود بشود.

ديگر از كربلا بالاتر؟ كربلا آب را هم بستند، محاصره اقتصادي، يعني آب نبود، براي علي اصغر نبود.

محاصره نظامي، سي چهل هزار نفر، دور هفتاد و دو نفر را گرفتند.

اين هم محاصره نظامي.

محاصره اقتصادي آب نبود، محاصره نظامي، هفتاد و دو نفر بين سي هزار تا يزيدي جمع شدند.

محاصره امكانات، بابا جبّه امام حسين را هم كندند.

يعني هم محاصره نظامي بود، هم .

محاصره تبليغاتي.

همه شهر شام چراغاني كردند، يعني تبليغات.

محاصره نظامي، محاصره اقتصادي، امام حسين زيرِ بار نرفت.

خيلي خوبي است.اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.




آقاي محسن قرائتي