بازگشت

نگاهي به فرهنگ سوگواري



چكيده

اين مقاله به عزاداري به مثابه يك فرهنگ نگاه مي كند كه ابعاد مختلفي دارد. البته چون در درون فرهنگ عام تر شيعه قرار دارد، خرده فرهنگ محسوب مي شود و از نظر دامنه علمي و پوشش عرصه اجتماعي گسترش زيادي دارد؛ تقريباً همه جنبه هاي زندگي شيعيان را تحت تأثير قرار داده است.

سه بُعد فرهنگي سوگواري مهمّ شناخته شده و به توضيح و تبيين آنها پرداخته است. اين ابعاد عبارت اند از: بعد علمي، بُعد هنري و بُعد اجتماعي. در بُعد علمي، آثار اعم از كتاب، مقاله و پايان نامه كه در طول تاريخ درباره مصائب اهل بيت عليهم السلام بويژه حادثه طف نوشته شده، بررسي شده است؛ در بُعد هنري، احساسات شيعيان و تبلور آن در مراسم عزاداري و زيبايي هاي تعزيه گزارش شده؛ اما در بُعد اجتماعي اوّلاً تأثير قيام امام حسين عليه السلام بر جامعه شيعه و ثانياً رسم و رسوم شكل گرفته در سير تاريخي نشان داده شده است. اين ابعاد، زيرساخت هاي انديشه اي حاكم بر تحليل هاي عاشورايي را شكل داده و به پژوهشگران در ارزيابي و نقّادي ها ياري مي رساند.

كليدواژه ها: فرهنگ سوگواري، جامعه شناسي عزاداري، هيئتِ عزاداري، تأثير عزاداري، نقش تاريخي عزاداري، آداب و رسوم سوگواري، مراسم سوگواري، مآخذ علمي سوگواري.

عزاداري، يكي از جنبه هاي فرهنگ اسلامي - شيعي را تشكيل مي دهد و از مؤلفه هاي مهمّ اين فرهنگ است. در زندگي شيعيان به لحاظ صرف وقت و مصرف منابع اقتصادي و انرژي انساني، حجم فراواني به سوگواري اختصاص يافته است. تعطيلات سالانه، برگزاري مراسم اطعام، اهداي نذورات و هدايا و شركت در مراسم، جاي ويژه اي در سبد خانوار مسلمان شيعه مذهب دارد.

فرهنگ سوگواري مرادف و همسان با فرهنگ حسيني يا فرهنگ عاشورا نيست و قلمرو آن وسيع تر و شامل مصائب همه چهارده معصوم عليهم السلام و خاندان رنجكش عصمت و طهارت مي شود. زيرا معصومان عليهم السلام شهيد شدند و فرزندان و نوادگان آنها هم. [1] .

مهم آن است كه عزاداري تبديل به يك فرهنگ شده كه در درون فرهنگ شيعي جاي گرفته است. از اين نظر، خرده فرهنگ محسوب مي شود و تمامي جوانب و پيامدها و آثار ديگر خرده فرهنگ ها را دارد. و شامل لايه هاي مكتوب، شفاهي، هنري و جديداً الكترونيك است. فرايند فرهنگي شدن سوگواري در بين ايرانيان به سرعت طي شد؛ زيرا ايرانيان با مقوله سوژه ها و تراژدي هايي مثل مرگ سياوس [2] آشنا بودند. وقتي به واژه «عزا» در كتاب هاي لغت شناسي و واژه پژوهي فارسي مثل لغت نامه دهخدا مراجعه كنيم، خواهيم يافت كه واژگان متّخذ از «عزا» پر دامنه است. پر دامنگي اين واژگان حكايت از انس و قدمت عزاداري در فرهنگ ايراني است. براي نمونه در لغت نامه دهخدا، واژگان مرتبط به عزا را در ده مدخل بررسي و تحليل كرده است. [3] .

زندگي روزانه شيعيان كاملاً با سوگواري، ممزوج شده است و دانشمندان براي تحليل اين وضعيت از سده هاي اوّل اسلامي به بعد، كتاب ها و رساله هاي فراواني در اين زمينه نوشته اند. از اين رو، كارنامه دانشمندان و نويسندگان مسلمان در حوزه سوگواري حجيم است. علّت توجّه بسيار شيعيان به سوگواري اين است كه سوگواري در صدد تعميم امامت شيعي و اصل تولّي و تبرّي بوده است. به عبارت ديگر، سوگواري همواره روشي براي جذب دل ها به سوي آموزه هاي شيعه، بويژه با ايجاد فضاي مظلوميت، شيوه اي براي توسعه توجيه و آموزش شيعيان و ارتقاي قدرت عقلاني و ازدياد احساس معنوي آنها بوده است. ثانياً در حوزه فرهنگ شفاهي هم، نقش فرهنگي عزاداري قابل توجّه است؛ زيرا برگزاري هزاران مجلس سوگواري همراه با وعظ و خطابه، به عنوان يك نظام و يك دستگاه فراگير آموزشي عمل كرده است.

غير از كاركردهاي فردي و فرهنگي عزاداري، بُعد جامعه شناختي آن نيز مهم است. عزاداري به عنوان يك عامل جامعه ساز در بين شيعيان ايفاي نقش كرده است؛ يعني جامعه شيعي را با ساختار خاصّ خودش - كه مثلاً مرجعيت در رأس آن قرار گرفته و داراي روابط اجتماعي خاص است - شكل و سامان داده است. اگر مجالس سوگواري نبود، معلوم نبود شيعيان بتوانند به سان يك جامعه پر قدرت و پر نفوذ در كوران حوادث بنيان افكن و در نظام هاي جور و ستم دوام بياورند و حيات خود را ادامه بدهند.

در عرصه جامعه شناسي سياسي هم، سوگواري كاركرد داشته است؛ زيرا شيعيان را به سياست و مسائل جاري آگاه نموده و مهم تر اين كه به آنان الگوي رفتاري خاص تلقين كرده است. مثلاً اين تلقي فراگير است كه در گذشته، امام علي عليه السلام يا امام حسين عليه السلام با نظام جبّار، فلان گونه رفتار مي كردند و در اين دوره هم، بايد همان طور عمل كرد. بالاخره روابط و مناسبات شيعيان با نظام سياسي، در هر دوره تا حدّ فراواني، تابع القائات سوگواري بوده است.

وقتي از منظر انسان شناختي، به عزاداري نظر مي افكنيم، مي بينيم كمتر دين و آييني مثل اسلام و پس از آن اماميه به انسان احترام مي گذارد. متون ديني اسلام، مثل قرآن آدمي را تا خليفه خداوند ارتقا داده است. پس از مرگ آدمي نيز، او را محترم داشته و جهت احترام به او، عزاداري و سوگواري را براي او توصيه كرده است. بويژه اگر انسان متوفّي، شخصيتي استثنايي و فرهيخته باشد، احترام مضاعفي را مطالبه مي كند. در بين فرقه هاي اسلامي، وهّابيان، پس از فوت افراد، هر چند داراي منزلت عالي باشد، مراسم بسيار ساده اي برگزار مي كنند؛ ولي بر عكس، اماميه با بزرگداشت او به روش هاي گوناگون، مثل مراسم وفات، هفته، چهلم و سال، سنگ قبر، شخص درگذشته را محترم مي شمارند.

بنابراين عزاداري به مثابه يك فرهنگ داراي سه بُعد اساسي است. همه فرهنگ ها كما بيش اين ابعاد را دارند. فرهنگي كه داراي ابعاد متوازن، با تركيب منطقي باشد، كارآمدتر است. اين ابعاد عبارت اند از: پژوهش و علميت، هنر و زيباشناسي و جامعه شناختي. اين مقاله در صدد بيان و توضيح سطحي و اجمالي اين ابعاد است. اگر بخواهيم به عمق اين ابعاد برويم، بايد ده ها عنوان كتاب تأليف كنيم.


فرهنگ سوگواري

فرهنگ سوگواري، در آينه آثار علمي فراواني كه عرضه شده، به خوبي هويدا است. اين آثار مصائب و رنج و غم اهل بيت عليهم السلام و بويژه حزن آنان در حادثه طف و قيام حسيني را به خوبي بيان كرده اند. به دليل اين كه عزاداري كه در قرون اوّليه اسلام، با مراسم ساده اي عملي مي شد؛ ولي امروزه بسيار پيچيده شده و ابعاد گسترده و متنوّعي در فرهنگ ديني و ملّي ما پيدا كرده است. از اين رو، مقالات و رساله هاي فراواني درباره خود سوگواري نوشته و منتشر شده است. بنابراين در هر دو زمينه يكي مصائب اهل بيت عليهم السلام و دوم موضوعات عزاداري، هر ساله آمار انواع آثار، مثل بررسي هاي تحليلي، مقالات انتقادي و احياي متون رو به رشد بوده است. البته زمينه اول پيش درآمد و مقدمه موضوع دوم است.

البته تاكنون روي خود منابع عزاداري، پژوهش علمي نشده است و جاي انواع تحقيقات در اين زمينه خالي است. ضرورت دارد كه آمار اين منابع با شاخص هاي مختلف گزارش شود و تحليل اين آمارها همراه با جمع بندي علمي، عرضه شود. از سوي ديگر، بررسي محتوايي و تاريخي آنها و نيز بررسي از منظر جامعه شناختي اين منابع، مورد نياز است. به هر حال، لازم است با گزارش منابع مكتوب عزاداري و طبقه بندي آنها، كارنامه مكتوب عزاداري تدوين شود.

يك تحقيق ضروري اين است كه آمار منابع مكتوبِ درباره عزاداري بر اساس شاخص هايي در قالب نمودارهاي متداول در اختيار پژوهشگران، قرار داده شود تا با انتشار آنها، راه براي تحقيقات تحليلي و حتّي بنيادي باز شود.

اين شاخص ها عبارت اند از: مكان و شهر چاپ يا تأليف؛ زمان تأليف يا چاپ؛ جغرافيا و ملّيت نويسنده يا مصحّح؛ دست نوشته و چاپي بودن اثر؛ زبان؛ ترجمه؛ تصحيح و احيا؛ اقتباس و گزيده.

به هر حال، پيش درآمد اصلاح فرهنگ سوگواري، همين آمارها است؛ زيرا نشان مي دهد در چه عرصه هايي كاستي ها و خلأ، و در چه زمينه هايي كثرت و انبوهي هست و چشمان پژوهشگران را نسبت به ابعاد سوگواري، باز مي نمايد.

كارنامه علمي سوگواري دو لايه مكتوب و الكترونيك دارد. لايه مكتوب به دليل قدمت و گستردگي بيشتر مورد توجّه است. امّا آثار الكترونيك هم مهمّ و به عنوان يك سوژه قابل بررسي اند. اين كه كدام لايه و چه موضوعي مقبوليت و روايي بيشتر دارد، قابل بررسي است و رعايت آن به كارآمد شدن اين فرهنگ منجر مي شود.

1. نويسندگان منابع علمي و مكتوب سوگواري، معمولاً به سوژه هاي زير پرداخته و كتاب، مقاله يا پايان نامه هايي نوشته اند:

- روش عزاداري مثل نوحه خواني و سينه زني؛

- زمان ها و موسم هاي عزاداري مثل دهه محرّم و شام غريبان؛

- انواع سوگواري يا روضه خواني يا تشكيل مجالس روضه و تعزيه خواني؛

- علائم و نمادهاي عزاداري مثل بيرق و روشنايي و لباس؛

- مكان هاي اجراي عزاداري مثل حسينيه؛

- عزاداران مثل جمعيت ها و دسته ها؛

- مراسمي مثل جوش ريختن، نخل گرداني، دسته هاي عزاداري، سينه زني؛

- متعلّق عزاداري (شخصي كه براي آن عزاداري مي شود) مثل امام حسين و امام علي عليهما السلام.

تمامي كتاب ها، مقالات و پايان نامه هايي كه در حوزه عزاداري نوشته شد، ذيل يكي از محورهاي فوق قرار مي گيرد.

آثار علمي سوگواري، به عنوان بخش مكتوب فرهنگ سوگواري، نيازمند دسته بندي و طبقه بندي است؛ زيرا بدون طبقه بندي، دستيابي به آنها مشكل است. اين طبقه بندي مي تواند به محتواي آنها هم تعميم داده شود؛ يعني با نمايه سازي متن اين آثار، راهنمايي براي مطالب آنها فراهم ساخت.

2. محتواي منابع مكتوب يكسان نيست و از نگاه متن شناسي مي توان گفت آنها به دسته هاي زير قابل تقسيم اند:

- سوگ نامه يا آثاري كه به خودِ عزاداري مي پردازند كه آنها را آثار ويژه سوگواري يا آثار مستقل مي نامند.

- مقتل ها يا مصيبت نامه ها، كتاب هايي كه از قديم تاكنون درباره چگونگي شهادت يا فوت يكي از بزرگان دين، تأليف شده كه اصطلاحاً به آن مقتل گفته اند. اين آثار معمولاً حوادث منجر به قتل را توضيح مي دهند. به دليل اين كه اين آثار، محور عزاداري است و در مراسم عزاداري، اين متون از حفظ يا از روي متن، قرائت مي شده است. اگر براي فرهنگ عزاداري، سه لايه مكتوب، شفاهي و نمايشي در نظر بگيريم. مقتل ها بخش مكتوب را تشكيل مي دهند.

- متون ادبي مانند مرثيه ها و قصيده ها و نوحه ها. مقتل ها با روش نثر به حوادث منجر به قتل و شهادت تدوين شده اند؛ ولي كساني با استفاده از صنعت شعر به بيان مصائب بزرگان دين پرداخته اند. اين گونه آثار به نام مراثي يا نوحه ها، بخش عظيمي از فرهنگ ادبي شيعه را تشكيل مي دهند.

- تعزيه و آثار نمايشي كه بر اساس تجربه هنري تأليف شده اند.

- مجموعه سخنراني ها كه اصطلاحاً «امالي» و «مجالس» ناميده مي شود و مي توان آنها را مجلس نامه هاي عزاداري هم ناميد.

- بررسي هاي تحليلي، تاريخي و جامعه شناختي.

- نقّادي متون و مراسم عزاداري بويژه روضه ها؛ در دوران متأخرّ، كتاب لؤلؤ و مرجان جايگاه ويژه اي در نقّادي سوگواري دارد.

- ديدگاه هاي جديد، از جمله نظرات خاورشناسان.

هر كدام از محورهاي فوق، زير شاخه هاي فراواني را در بر دارد؛ بنابر اين فرهنگ سوگواري، ده ها نمايه دارد كه هر كدام شامل سوژه هايي براي پژوهش است.

3. از يك نظر، آثار علمي عزاداري كه لايه مكتوب فرهنگ سوگواري را تشكيل مي دهد، خود دو جنبه مهم دارد؛ يك دسته آنها احساسي و براي افزايش احساسات تأليف شده است. دسته دوم كتاب هاي تحليلي و عقلاني است و براي پرورش عاقله و قدرت تفكّر تدوين شده اند.

اگر بُعد عاطفي و احساسي در يك فرهنگ، جايگزين ساحت عقلاني و انديشه اي گردد، مشكلات فراواني در پي خواهد داشت. زير عنان جامعه به دست قوه ديگري غير از عاقله سپرده مي شود. درست برعكس بايد جنبه فكري و عقلاني آثار حسيني زير بنا و زير ساخت ديگر آثار باشد.

بُعد عاطفي اين حادثه كه به سرعت جاي خود را در جامعه شيعه باز كرد، گاه چيره و مسلط بر كل جامعه مي شود. امّا بايد توجّه داشت كه حادثه عاشورا چند وجهي و همچون منشور، ابعاد مختلف دارد. درست مانند قرآن مجيد كه بطون مختلف دارد و نبايد با تكيه بر بُعد عاطفي آن، در صدد حذف يا كم رنگ كردن ديگر ابعاد از جمله بُعد اجتماعي - سياسي آن بود. عاطفي پردازان اعم از نويسندگان يا هنرمندان يا مداحاني كه به جنبه احساسي حادثه طف مي پردازند، فقط حضرت و خانواده آن حضرت را در نظر مي گيرند. از طرفي اختصاصي كردن حركت امام حسين عليه السلام به خود آن حضرت و عدم تعميم آن نيز، بار سياسي حادثه كربلا را كم كرده و بر برداشت معنوي آن مي افزايد.

مردم عزادار بيشتر با بُعد عاطفي و احساسي عاشورا و كربلا سر و كار دارند. منابع عزاداري هم قاعدتاً بيشتر عاطفي اند؛ ولي برخي منابع تحليلي و استدلالي هم تأليف شده است.

درباره امام حسين عليه السلام از دو منظر و با دو هدف نوشته اند؛ نوشته هاي احساسي كه به منظور تأمين عزاداري مردم و زنده نگاه داشتن شور حسيني در دل ها، انجام يافته و دوم نوشته هاي تحليلي كه براي آگاهي بخشي و كشف حقايق تأليف شده است. مثلاً شهيد جاويد يك اثر تحليلي است. گاه برخي كتاب ها دو بُعدي است؛ مثل: حماسه حسيني از مرتضي مطهري كه هم براي بسط آگاهي و هم براي روضه خواني تأليف شده است. در طول تاريخ، برداشت ها و قرائت هاي مختلفي از قيام امام حسين عليه السلام عرضه شده است و هر كس تلاش كرده تا قرائتي بر تأييد ديدگاه خود عرضه كند. اين وضعيت نسبت به مصائب ديگر ائمه عليهم السلام نيز هست؛ ولي كمترين نكته مهمّ اين است كه هنوز سير تحوّل اين برداشت ها و پراكندگي آن، نسبت به متغيّرهاي مختلف تحليل نشده است.

4. حجم منابع علمي درباره عزاداري، آن قدر فراوان شده كه پژوهشگران، تأليف كتاب شناسي را ضروري ديده اند. تاكنون چند عنوان كتاب شناسي مستقل و متضمّن درباره عاشورا و امام حسين عليه السلام تأليف و عرضه شده است و در لا به لاي اين كتاب شناسي ها، گاه آثار عزاداري هم معرّفي شده است. كتاب شناسي ها و مقاله شناسي هاي مشهور عبارت اند از:

- كتاب شناسي اختصاصي امام حسين عليه السلام، از حشمت اللَّه صفر علي پور؛ مقاله شناسي امام حسين عليه السلام، از خانه پژوهش قم؛ كتاب شناسي عاشورا، از محمّد حيدري قاسمي، كتاب شناسي امام حسين عليه السلام، از نجفقلي حبيبي؛ كتاب شناسي تاريخي امام حسين عليه السلام، اثر محمّد اسفندياري.

نيز در كتاب شناسي هاي ديگر درباره معصومان عليهم السلام مثل كتاب شناسي اهل بيت عليهم السلام تأليف محمّد انصاري، برخي آثار ذكر مصائب آنها هم آمده است.

عرضه كتاب شناسي در هر موضوع نشانگر انبوهي و كثرت تأليفات در آن زمينه است؛ و فراوان بودن عناوين كتاب شناسي ها نشانگر زيادي فوق العاده تأليفات و آثار است. سوگواري در فرهنگ شيعي از اين قبيل است و چندين كتاب شناسي و مقاله شناسي مستقل در اين زمينه وجود دارد. غير از مأخذشناسي هاي غير مستقل كه يك فصل يا چند بخش از يك كتاب را تشكيل مي دهد. اما تاكنون كتاب شناسي مستقل درباره فرهنگ سوگواري و خود عزاداري عرضه نشده است.

به هر حال، پژوهش و تأليف و نشر در فرهنگ سوگواري همواره فعال بوده است؛ امّا خود اينها به عنوان يك سوژه كمتر مورد بررسي و تحليل بوده اند.


بعد اجتماعي فرهنگ سوگواري

بعد اجتماعي فرهنگ سوگواري گوياي تأثيرات اين فرهنگ در لايه هاي مختلف جامعه شيعي در تاريخ پانزده سده اي تشيّع [1] است؛ غير از تأثير آداب و رسوم سوگواري مجالس عزاداري، جمعيت هاي عزادار در جامعه شناسي اين فرهنگ بررسي مي شود.

همه جامعه ها و فرهنگ ها، جشن هايي براي شادي و آيين هايي براي سوگواري دارند. نويسندگان و پژوهشگران ملل، گاه از اين نگاه به بررسي اين مراسم پرداخته اند.

جامعه شناختي سوگواري در چرخه حوادث و تحوّلات تاريخي پديد آمده است. بنابراين تاريخ عزاداري آينه تمام نماي جامعه شناختي اين فرهنگ است. پژوهشگران اندكي به اين بُعد پرداخته اند؛ از اين رو، منابع مستقل درباره تاريخ سوگواري بسيار كم اند؛ البته لا به لاي برخي منابع از نگاه تاريخي به عزاداري پرداخته اند. خوشبختانه در منابع كهن تاريخي، گزارش هايي هست كه مايه هاي سودمندي براي پژوهشگران دارد.

اسناد و مدارك، گوياي اين است كه آل بويه اوّلين كساني بودند كه به عزاداري به عنوان يك سنّت عمومي مشروعيت بخشيدند. فقط عبارات يك منبع تاريخي را به عنوان نمونه نقل مي كنم:

في سنة اثنتين و خمسين و ثلاثمأة، أمر معزّالدوله الناس أن يغلقوا دكا كينهم و يبطّلوا الأسواق و البيع والشراء و أن يظهروا النياحة و يلبسوا قباباً عملوا بالمسبوح و أن يخرج النساء منشرّات الشعور، مسودّات الوجوه قد شققن ثيابهنّ. يدرن في البلد بالنوائح و يلطمن وجوههنّ علي الحسين بن علي رضي اللَّه عنهما. ففعل الناس ذلك و لم يكن للسنة قدرة علي المنع منه لكثرة الشيعة و لان السلطان معهم؛ [2] .

در سال 352ق، معزّالدوله به مردم دستور مي دهد دكان ها را بسته و بازار و كسب و كار را تعطيل كنند. و براي حسين بن علي عليه السلام به نوحه خواني و پوشيدن لباس مخصوص عزا و آذين سياه بستن بپردازند. نيز زنان با موهاي ژوليده و به هم ريخته و سياه كردن صورت و دريدن لباس هاي خود، در دسته هاي عزاداري شركت مي كردند. به هر حال، شهر يك پارچه نوحه و عزا و به سر و صورت كوبيدن بود. مردم اين كارها را انجام مي دادند، در حالي كه اهل سنّت قدرت بر منع آنان نداشتند؛ زيرا شيعيان فراوان بودند و سلطان هم با آنها بود.

معزّالدوله با وجود در پيش گرفتن آشتي بين فرقه هاي مسلمان بويژه شيعه و اهل سنت، همواره بر آداب و رسوم شيعي اصرار داشت و به ترويج مراسم و آداب متعارف شيعيان اقدام مي ورزيد. همو با زمينه چيني ها و بسترسازي هايي كه انجام داد، براي نخستين بار سوگواري عمومي را در روز دهم محرّم سال 352ق / 963م برپا كرد. برگزاري اين مراسم به دستور پادشاه و با استقبال همه شيعيان، حادثه اي پر سر و صدا بوده است. زيرا اغلب كتاب هاي تاريخي به نقل آن پرداخته اند؛ و از ميان صدها رخداد مهم تاريخي، اين حادثه را گزارش داده اند.

يك نكته مهم اين است كه پيش از امر سلطاني معزّالدوله، شيعيان در سطح محدود، در خانه ها، و به صورت خصوصي سوگواري برپا مي كردند. هر چند همراه با تقيه و گاه كاملاً مخفي بود. اما فرمان معزّالدوله اين وضعيت را شكست و مراسم عمومي عزاداري را رسميت و مشروعيت بخشيد.

فرمان معزّالدوله از چند جهت اهمّيت دارد و از منظرهاي مختلف قابل تحليل است. يكي از نگاه جامعه شناسي است. زيرا بسياري از آداب و رسوم سوگواري، بعد از اين فرمان مطرح شد و در فرهنگ سوگواري رسوخ كرده و جا افتاد. در خود فرمان معزّالدوله هست كه او امر كرد به بستن مغازه ها، تعطيلي كسب و كار و بازار، اظهار يا علني كردن نوحه سرايي، لباس مشكي پوشيدن، جامه دريدن، به سر و صورت زدن، آشفته سازي گيسوان در زنان و سياه كردن چهره توسّط زنان. از هر كدام از اين بندها، آداب و رسوم ديگري زاييده شد و مجموعه اين رسوم اجتماعي، حجم بسياري را تشكيل مي دهد. اين خط مشي در دوره جانشين معزّالدوله يعني عزالدوله هم تداوم يافت و نيز در دوره عضدالدوله جانشين عزالدوله هم ادامه پيدا كرد.

كرومر در بين محقّقان جديد، بيش از ديگران به اين خط مشي پرداخته و ابعاد آن را تحليل كرده است. مستندات و مآخذ او كتاب هاي قديمي تكمله از همداني، المنتظم از ابن جوزي، البداية والنهاية از ابن كثير است. [3] .

عضد الدوله از اميران آل بويه، فرمان روايي مسلمان بود و اقدامات و رفتار او تأثير زيادي در رواج سوگواري داشت.

مطابق برخي تحقيقات، ظواهر نشانگر شيعه امامي بودن عضدالدوله است؛ زيرا او مرقد امام علي عليه السلام در نجف و بقعه اي بر مرقد امام حسين عليه السلام ساخت و به اين طريق، محبّت خود را نسبت به اهل بيت عليهم السلام ابراز كرد. از سوي ديگر عضدالدوله با آگاهي از تنش هاي بالقوه انفجار آميز ميان شيعيان و سنّيان - كه ده ها سال بود بغداد را دو پاره كرده بود - كوشيد كه اكثريت سنّي را با خود همراه كند. با اين همه، روشن نيست كه او شيعه زيدي بود يا امامي؛ ولي قرائني هست كه حاكي از تعلّق او به مذهب اماميه است. پس از مرگ هم او را در جوار مرقد امام علي عليه السلام در نجف به خاك سپردند. [4] .

مورّخان معزّالدوله را اوّلين كسي مي دانند كه به راه اندازي عزاداري به عنوان يك سنّت رسمي و متداول اهتمام ورزيد.

مرثيه خواني و عزاداري در دوره صفويه به عنوان يك نهاد، در جامعه ايراني توسعه يافت. هر چند پيش از اين دوره براي سوگواري مراسمي وجود داشت؛ ولي به دلايل مختلف، صفويان سوگواري بر ائمه عليهم السلام و بزرگان دين را تحكيم و توسعه دادند.

در اين كه آداب و رسوم سوگواري در دوره صفويه ارتقا و توسعه يافت، شكي نيست و چگونگي اين رشد و توسعه و نيز آميخته شدن آن به برخي آداب ديگر، جاي بررسي فراوان دارد. شاهان صفوي بويژه شاه عبّاس به برپايي مراسم و اجراي رسوم اهمّيت مي دادند. از سوي ديگر، رشد فرهنگ قهوه خانه و بسط نوازندگي و آوازخواني و موسيقي بي تأثير بر آداب و رسوم اجتماعي سوگواري نبود. لذا در همين دوره مشاهده مي شود كه نوحه خواني همراه با آلات موسيقي يا همراه با آواز برگزار مي شده است.

به همين دليل گاه مراسم سوگواري با مناهي آلوده مي شد و مخالفت فقيهان را برمي انگيخت. همچنان كه در دوره كنوني نيز اين وضعيت وجود دارد. [5] .

به هر حال اهتمام دولت صفوي به جشن ها و اعياد و آيين هاي اندوهناك موجب رشد و توسعه بُعد اجتماعي فرهنگ سوگواري شد. ولي فضا و جوّ حاكم بر جامعه ايراني در آن دوره، عناصر مذمومي را به درون فرهنگ سوگواري رسوخ داد.

از ميان رسم هاي مختلف در عهد صفوي براي برپا داشتن عزاي اهل بيت عليهم السلام، برپايي مجلس هاي روضه خواني و وعظ و تذكير [6] براي اوّلين بار مطرح شد.

در مراسم عزاداري، نمادهايي مثل عَلَم، بيرق، مشكي پوشي و ده ها گونه از اين موارد وجود دارد كه به شعائر حسيني معروف شده است. [7] سمبل هايي مثل عَلَم، گاه با نقدهاي تند مواجه شده و آن را برگرفته از مسيحيت و صليب عيسوي دانسته اند. اما هنوز پژوهش هاي دقيق و منسجم با روش هاي علمي درباره جوانب گوناگون جامعه شناسي اين فرهنگ عرضه نشده است.

در بين آيين هاي عزاداري، قمه زني در دوره جديد بيش از ديگر موارد، توجّهات را معطوف خود كرده است. مخالفان از جمله نيروهاي دولتي، نيرو و انرژي هاي زيادي صرف جلوگيري كرده اند ولي هر سال شاهد رشد و توسعه آن هستيم. [8] .

1. در فصل پيش، به شكل گيري سوگواري در تاريخ شيعه پرداختيم و اين فصل به تأثير سوگواري در جامعه شيعه مي پردازد. تأثير اجتماعي سوگواري مورد بررسي و تحليل بوده ولي كتاب ها و مقالات اندكي به روش علمي و با تكيه بر طرح عالمانه به اين موضوع پرداخته اند. اغلب پژوهشگراني كه از اين زاويه به بررسي پرداخته اند، نقش قيام حسيني در مقولات سياسي را مدّ نظر قرار داده اند. و كمتر بر مثلاً تأثير اين فرهنگ بر ايمان ديني مردم يا معنويت جوانان يا دين گرايي زنان پرداخته اند.

قيام حسيني به اقرار فلاسفه و متفكّران سياست در طول تاريخ در جنبش ها و قيام ها مؤثّر بوده است. عاشورا به اقرار پژوهشگران اجتماعي، در عدالت طلبي جوامع تأثير گذاشته است. حادثه طف به زعم دانشمندان اخلاق در خلق و خوي مردم نسل هاي مختلف مؤثر بوده است.

شعله حقّانيت سيّدالشهدا عليه السلام اوّل از دل همان ها كه او را كشتند سر زد و خودشان متأثّر شده، حتّي گريه مي كردند. در تاريخ طبري آمده است: هنگام شهادت امام حسين عليه السلام عمر بن سعد نزديك آن حضرت آمد. زينب خواهر سيّدالشهدا در خيمه اش ايستاده بود. به عمر بن سعد گفت: تو چه مي كني كه ابو عبداللَّه را كشتند. اشك هاي عمر بر چهره اش جاري شد و صورت خود را برگرداند. در نفس المهموم از حميد بن مسلم نقل مي كند: هنگامي كه سپاهيان عمر بن سعد براي غارت خيمه هاي امام حسين عليه السلام ريختند. زني از بكر بن وائل كه با شوهرش در اصحاب عمر بن سعد بود، منقلب شد؛ شمشيري برداشت و به طرف خيمه ها دويد و فرياد زد: اي آل بكر بن وائل شما ايستاده ايد كه سرا پرده دختران پيغمبر را غارت كنند! حكم از آنِ خداست. كو كساني كه به خوانخواهي پيغمبر برخيزند؟ شوهرش او را گرفت و به چادر خودش برگرداند و در آن جا نگهش داشت؛ ولي شور عظيمي در لشكريان افتاد. طبري مي نويسد: مردم به سنان بن انس گفتند: تو حسين بن علي پسر فاطمه دختر پيغمبر را كشته اي كه از همه مسلمان ها بزرگ تر است و آمده بود كه مملكت را از اينها بگيرد. حال برو پيش اميران خود پاداش فراوان بگير كه اگر تمام خزانه هاي خودشان را در برابر اين خدمت به تو بدهند، باز كم داده اند. سنان هم نزد عمر بن سعد رفت و گفت: تا ركاب من طلا و نقره بريز كه من پادشاه بزرگي را كشته ام. كسي را كشتم كه از حيث شخصيّتِ پدر و مادر از همه مردم بزرگ تر و بهتر بود. ابن سعد گفت: ساكت شو؛ مگر ديوانه شده اي! آن گاه او را پيش خواند و با پشت شمشيري كه در دست داشت، محكم بر او زد و گفت: ديوانه، اگر پيش ابن زياد اين طور حرف بزني، گردنت را مي زند. [9] .

تأثيرات اجتماعي حادثه كربلا و تأثير عمومي سوگواري در فرد و جامعه شيعي از مسائل مهمّ فرهنگ سوگواري است. كارآمدي فرهنگ، همواره مورد توجّه مدافعان بوده است. كارآمدي فرهنگ سوگواري نيز بايد مورد توجّه نخبگان شيعه باشد؛ اوّلاً اين كارآمدي را ارتقا بدهند و بالا ببرند؛ كار دوم اين كه عناصر مخل به كارآمدي را شناسايي و از گردونه فرهنگ حذف نمايند. در اين صورت فرهنگ سوگواري از مؤثّرترين و كارآمدترين فرهنگ ها خواهد شد.


بعد هنري فرهنگ سوگواري

يك جنبه فرهنگ سوگواري، بُعد هنري آن است. هنرمندان از رشته هاي مختلف در اين عرصه كوشيده اند. شاعران با سرودن اشعار پر احساس كه تا بن قلوب شنوندگان نفوذ مي كند، خدمت گذار اين فرهنگ بوده اند. نوحه سرايان با صداي حزن آلود و پر از فنون و لطايف هنري مستمعان را با درد و غم كربلائيان آشنا ساخته اند. نقاشان با خلق تابلوها يا پرده هاي زيباي حادثه كربلا در روز عاشورا با ظرافت، زواياي اين حادثه را به نمايش گذاشته اند. تعزيه خوانان كه با استفاده از هنرورزي هاي حرفه اي نقش هاي علي اكبر عليه السلام، زينب عليها السلام، حضرت ابوالفضل عليه السلام و ديگر جان باختگان عاشورا را بازي كرده اند.

همه اين هنرورزي ها و خلاقيت ها تكميل كننده بُعد هنري فرهنگ سوگواري است. هنر سوگواري گستره اي وسيع دارد و تقريباً همه انواع هنرهاي مهم در عرصه عزاداري به كار گرفته شده است تا عمق مظلوميت خاندان اهل بيت عليهم السلام بويژه امام حسين عليه السلام و نيز لطافت معنوي آن بزرگواران را نشان دهد. آرايه هاي لفظي كه جزء هنر بياني است، در نثر و شعر عزاداري به كار گرفته شده است. فنون تئاتر و صحنه پردازي در تعزيه هست و تجارب نقاشي در پرده ها و عكس هاي صحنه هاي غم بار مثلاً عاشورا تجلّي يافته است.

1. نسبت به بخش هاي فرهنگ سوگواري مثل تعزيه، مجالس روضه خواني متداول تر است. خود اين مجالس از رسوم اجتماعي است كه در سده هاي اوّل اسلامي شكل گرفت و در شمار بُعد اجتماعي فرهنگ سوگواري است. ولي در اين مجالس، كارهايي انجام مي پذيرد كه به نوعي هنري است. روضه خوانان با استفاده از فنّ خطابه و به كار گرفتن هنرورزي هاي خطابي، مخاطبان را با حادثه كربلا آشنا مي سازند.

مجلس هاي روضه خواني كه از دوره صفويه رواج يافت و در شمار مراسم مكرّر شيعيان در آمده، نام خود را از كتاب معروف كمال الدين حسين بن علي كاشفي سبزواري (م910 ق) روضة الشهداء گرفته است كه به سال 908 ق، يك سال بعد از اعلام پادشاهي اسماعيل پسر سلطان حيدر صفوي در تبريز، نوشته شد. اين كتاب فارسي، در ذكر مصيبت اهل بيت عليهم السلام و واقعه كربلاست، و رسم بر آن بود كه روضه خوان - يعني خواننده همين كتاب، آن را در مجلسي كه عزاداران واقعه كربلا فراهم مي آوردند -، مي خواند و ديگران مي شنيدند و مي گريستند. پس اين گونه محفل ها را مجلس روضه خواني نام نهادند. كتاب روضة الشهداء به سبب شهرتي كه يافت دو بار به تركي ترجمه شد، يك بار به دست فضولي بغدادي (970 ق) و بار ديگر به همّت جامي قيصري. [1] پيداست كه روضه خوانان اندك اندك از مرحله خواندن يا از بر خواندن كتاب ياد شده پيش تر رفته و به اختلاف طبقات از كتاب ها و دانسته هاي ديگر مذهبي بهره برگرفتند و مجلس ها را به سخنان تازه و به شعرهاي مناسب مقام آراستند. گذشته از اين، در همين مجلس ها هم اشعاري كه از قديم به همّت شاعران شيعي مذهب در منقبت يا مصيبت اهل بيت عليهم السلام سروده شده بود، توسّط منقبت خوانان يا مدح گويان يا مصيبت خوانان، با لحن تأثّر انگيزي خوانده مي شد و مردم بر آن خوانده ها و سروده هاي حزن آور مي گريستند. اين رسم هنوز در ايران متداول است.

در اين مجلس هاي عزاي اهل بيت عليهم السلام و شهيدان كربلا از روزگاران پيشين، چنين معمول بود كه يكي مي گفت و ديگران مي گريستند و هر دو كار خود، يعني گرياندن و گريستن را وسيله اي قاطع براي كسب درجات بلند اخروي مي شمردند و هنوز نيز چنين است. در قصيده اي از سيف الدين محمّد فرغاني شاعر بلند پايه قرن هفتم و هشتم قمري اين بيت زيرين گوياي همين نكته است:



در گريه سخن نكو نيايد

من مي گويم شما بگرييد



تشكيل مجلس هاي مذهبي ديگري از دوران صفوي در ايران معمول شد كه شيعيان در آن حضور مي يافتند و به همراه يكي از روحانيان دعا مي خواندند و از كتاب هاي متعدّد ادعيه و اذكار استفاده مي كردند. اين مجلس ها در ليالي متبركه بويژه در شب هاي احيا در ماه رمضان تشكيل مي شد. كسي كه در اشاعه اين رسم در عهد صفوي بسيار كوشيد، محقّق ثاني علي بن حسين عبد العالي كُرْكي معاصر شاه تهماسب است. عالمان سنّي، او را مخترع مذهب شيعه لقب دادند؛ زيرا بسياري از سنّت ها را به دعوي آن كه نايب امام عليه السلام است، گذارد. از آن جمله در اقامت جمعات و جماعات سعي بسيار به كار برد و شيوه اي كه او در اين راه داشت تا پايان عهد صفوي، جاري بود و آخرين كس از عالمان دين آن دوره كه در اين باب بسيار مي كوشيد ملّا محمّد باقر مجلسي (م 110 ق) معاصر شاه سليمان و شاه سلطان حسين بود. وي در ايام و ليالي سوگواري هزاران تن را به عبادات و احيا و عزاداري گرد مي آورد و به خواندن دعا مشغول مي شدند. [2] .

بدين سان مجالس روضه خواني و محافل سوگواري در دوره صفويه كامل تر شد و هم از نظر علمي و هم اجتماعي تكميل گرديد. البتّه در دوره قاجاريه و بعداً جمهوري اسلامي روند تكامل با شتاب بيشتري طي شد.

«مجالس روضه خواني» يا «جلسات سوگواري» پديده اي است كه خود، ابعاد مختلف دارد و از منظر جامعه شناسي نهادي با آيين ها و آداب گوناگون است. از اين نظر، جامعه شناسان بايد به بررسي آن بپردازند. از نظر خود مكان تكيه يا حسينيه و ظرافت هايي كه دارد، مربوط به هنر معماري هنرهاي اسليمي است. اما اين مجالس از حيث خطابه و قرائت نثرهاي اديبانه هم، مشحون از آرايه ها و زيبايي هاي هنري است. به همين دليل، اغلب كتاب هاي مقتل از متون ادبي محسوب مي شود.

2. اگر بُعد هنري و ادبي را از عزاداري حذف كنيم، رمقي براي اين فرهنگ باقي نخواهد ماند. آنچه موجب پويايي، بسط و تداوم اين فرهنگ شده، مجهز بوده آن به انواع آرايه هاي اديبانه است.

منابع مكتوب عزاداري، به صورت شعر يا نظم است و آنها را مرثيه يا نوحه ناميده اند. مرثيه، نوعي ادبيات منظوم و شعر است كه براي بيان مصائب و ناراحتي ها به كار مي رود. حكمت و اندرز، مدح، غزل و حكايت و قصيده، گونه هاي ديگر شعر است. چند بحث در مرثيه هست؛ يكي تاريخ آن و دوم انواع آن است. براي اشعار و منابع شعري درباره امام حسين عليه السلام و عزاداري را در دو بخش ادبيات عرب و ادبيات فارسي پي مي گيريم.

شاعران با استفاده از ظرايف شعري و صفت ها و فنون هنر شعر توانسته اند در عزاداري حال و هواي معنوي و احساسي بدمند و تأثير آن را مضاعف ساخته؛ و ماندگاري آن را ابدي سازند. نيز متصدّيان عزاداري بسيار راغب اند كه از نوحه و مرثيه استفاده كنند و مجالس خود را گرم سازند. به هر حال مرثيه و نوحه با عزاداري لازم و ملزوم شده اند. اين وضع از قديم تا امروز وجود داشته و دارد و صدها عنوان كتاب در اين زمينه تأليف و عرضه شده است. اين آثار دو گونه اند: يكي ديوان هاي شعري و دوم تحليل هاي درباره. نيز از نظر زبان هم قابل تقسيم اند.

پس از شهادت امام علي عليه السلام و امام حسين عليه السلام، شاعراني عرب در سوگواري آن بزرگواران از قرن اوّل قمري سروده هايي عرضه كرده اند. فرزدق، كميت، دعبل، ابوتماح، سيّد حميري و مهيار ديلمي، سيّد رضي و ابوتمام از جمله كساني بودند كه شعر سوگوارانه را گسترش دادند. مثلاً ابو الاسود (م69ق) كه از دوستداران امام علي عليه السلام و فرزند او بود.

سيد حسن صدر يافعي در مرآت الجنان نقل مي كند كه: ابوالاسود، از بزرگان و اعيان تابعين و جزء ياران اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام بود و در نبرد صفّين شركت كرد. وي از كامل ترين و زبده ترين ياران امام بود. در رأي و خرد مشهور و نخستين كسي است كه به راهنمايي امام عليه السلام، علم نحو را تدوين كرد. [3] .

نويسندگان در كتاب ها و مقالات مختلف به گزارش مرثيه پرداخته اند. اين آثار متنوع اند و برخي مستقلاً به مرثيه پرداخته و برخي در لابه لاي مباحث به مرثيه هم پرداخته اند. مثل: ادبيات انقلاب در شيعه از صادق آيينه وند؛ ديوان ابوالاسود.

3. نثر و شعر فارسي در عرصه سوگواري قابل توجه است؛ از قرن هفتم و هشتم اشعاري سروده شد كه مملو از آرايه هاي هنري و ظرافت هاي جذاب بود. در ميان شاعران عدّه اي، مرثيه ها و نوحه هايي را متداول كردند كه با خواندن آنها در مجالس، دل ها را محزون مي ساخت. در بين سرايندگان مسلمان اين موضوع بيشتر مقصور به ذكر مناقب اهل بيت و يا مراثي آنان بود.

نام عده اي از شاعران اين عهد اعم از سنّي يا شيعه كه داراي مراثي براي اهل بيت عليهم السلام اند، اين گونه است: سيف الدين محمّد فرغاني كه سنّي حنفي بود؛ ولي در ديوان او قصيده مؤثري است درباره واقعه كربلا و دعوت خلق به ندبه و گريه و عزاداري «كشته كربلا» و «فرزند رسول» و «گوهر مرتضي» و او مدّعي است كه گريه در اين ماتم، مايه «نزول غيث رحمت» و زدودن غبار «كدورت» از دل هاست. به هر حال از شاعراني كه در ذكر مناقب پيامبرصلي الله عليه وآله و خاندان او و يا در رثاي آنان، اشعاري سروده اند. در اين دوره كساني مانند امامي هروي، فخرالدين عراقي، سيف الدين فرغاني، سلمان ساوجي، خواجوي كرماني، سعيد هروي، ابن نصوح، حسن متكلّم، حسن كاشي، معين جويني، كه در ضمن آثار آنان قصايدي در ذكر مناقب يا مراثي اهل بيت عليهم السلام ديده مي شود.

مولانا سيف الدين ابو الحامد محمّد الفرغاني از شاعران استاد در قرن هفتم و هشتم قمري است كه با مرتبه بلند خود در شعر به سبب انقطاع از عالم و گوشه گيري از دنيا و امتناع از مدح امراي ظالم و فاسد زمان در يكي از خانقاه هاي شهر كوچك «آقسرا» به گمنامي درگذشت. و در عين حال او در زمره قديمي ترين سخنوراني است كه در مرثيه شهيدان كربلا شعر گفته و خلق را به اقامه مراسم تعزيه «كشته كربلا» و «گوهر مرتضي» و «فرزند رسول»، و زاري و ندبه «در اين عزا» دعوت كرده است.

نمونه هايي از منابع در فارسي كه به مرثيه مي پردازند، عبارت اند از:

سيري در مرثيه عاشورايي؛ در عزايت آسمان نيلي قباست، نوشته مهدي الماسي؛ غوغاي ملكوت، گردآوري محسن حافظي؛ مرثيه دلتنگي، نوشته محمّد مهدي بهداروند؛ مرثيه عاشورا از حسين جلالي.

4. عزاداري به مثابه يك فرهنگ داراي ابعاد كتبي و نوشتاري، شفاهي و بالاخره نمايشي است. منظور از عزاداري نمايشي، بيان مصائب اهل بيت عليهم السلام با زبان هنر و به صحنه درآوردن آنها است. دومين جنبه تعزيه، تأثير روي مخاطبان است. همان گونه كه روضه خوان با كلام، مخاطبان را تحت تأثير قرار مي دهد و به آنها آگاهي و در عين حال احساسات مي بخشد. تعزيه گردان هم مي خواهد به مخاطبان بفهماند چه حوادثي روي داده است و مخاطبان را محزون و سوگوار سازد. به دليل ظرفيت هاي زيباشناسي در شبيه خواني تأثير آن هم زياد ارزيابي شده است. [4] .

بنابراين تعزيه يك بخش مهم از هنر سوگواري است. و اين كه عزاداري نمايشي تا چه حدّ مؤثر بوده است، هنوز بررسي جدّي نشده است. [5] .

نمايش و نمايش نامه نويسي، به مفهوم اروپايي آن، در ايران سابقه نداشت و از مدت ها پيش، فنّ نمايش منحصر به شبيه خواني، يا به اصطلاح عامه تعزيه خواني، عبارت از مجسم كردن و نمايش دادن شهادت جانسوز امام حسين عليه السلام و ياران آن بزرگوار يا يكي از حوادث مربوط به واقعه كربلا بود. اين تراژدي هاي مذهبي، شباهت فراواني به نمايش هاي ديني [6] يا اخلاقي [7] داشت كه در قرون وسطي در اروپا نمايش داده مي شد.

تعزيه و شبيه خواني ظاهراً در ايران ريشه قديمي تري دارد. ديلميان، كه از پادشاهان ايران و شيعي مذهب بودند، مظالم خلفا و داستان جان گداز كربلا را به صورت شبيه، مجسّم مي ساختند. اما اين نمايش ها صامت بود و افراد نمايش با لباس مناسب سواره و پياده خودنمايي مي كردند تا آن كه بعدها تعزيه خواني همراه شعر و آواز، كه در واقع يك نوع ملودرام [8] بود، متداول گرديد. شبيه خواني ناطق ظاهراً در دوره ناصرالدين شاه در ايران معمول شد، يا اگر قبلاً چيزي از آن قبيل بود، در دوره سلطنت ناصرالدين شاه رونقي به سزا يافت و شبيه خوان هاي زبردستي مانند ملّا حسين اخوان، جهانگير مسلم خوان پيدا شدند.

دلايل و عوامل مختلف موجب شده كه تعزيه به عنوان يك هنر ايراني و شيعي توجّهات بسياري از محقّقان داخلي و خارجي را مجذوب خود كند. از اين رو، بيش از يكصد عنوان اثر پژوهشي آكادميك به زبان هاي اروپايي هم اكنون در دست است. و كتاب هايي مثل تعزيه بومي ايران از چلكووسكي از منابع مرجع در اين زمينه است. ابعاد مختلف تعزيه مثل متون تعزيه نامه ها، [9] فنون تئاتر در تعزيه، [10] .حتّي وقف [11] ابزار و ادوات تعزيه مورد پژوهش هاي مهمّي قرار گرفته است.

5. هنر سوگواري در بيان، در نمايش، در موسيقي، در نمادهاي پارچه اي و فلزي تبلور دارد. امّا يك جنبه ديگر از هنر سوگواري، ظرافت هاي هنري موجود در مكان هاي عزاداري مثل تكايا، حسينيه ها و مساجد است. اين مكان ها از حيث اين كه نهادهايي براي سوگواري اند، در جامعه شناسي عزاداري بررسي شده است. [12] ولي از نظر اين كه هنرمندان روي در و ديوار، گنبد و گل دسته اين جاها كار كرده اند، يك مقوله هنري محسوب مي شوند.

امّا به راه انداختن دسته هاي عزاداري - كه در حال عبور از گذرگاه ها نوحه خواني مي كنند و خود را مي زنند و يا گاه بر اثر جوشش و غليان احساسات، به خود آسيب مي رساند. از دوران غلبه آل بويه بر بغداد آغاز شد و به تدريج در دوره هاي بعد از آن، توسعه پذيرفت و در عهد صفوي با مبالغه بسيار و تشريفاتي كه هنوز هم در بعضي شهرستان هاي ايران باقي است، همراه گشت.

اين دسته ها از نظر اين كه مراسم اند و آداب و رسوم و نمادهاي ويژه دارند جزء بُعد اجتماعي فرهنگ سوگواري اند. اما از نظر اين كه نوحه خوانان، مرثيه سرايان، طبّال ها و نوازندگان در آن هنرنمايي مي كنند، در بخش هنر بررسي مي شود. اغلب عَلَم هايي كه در پيش دسته ها حمل مي شود، داراي ظرافت هاي هنري فراواني است و هنرمندان مستظرفه از رشته هاي مختلف روي آنها كار كرده اند.

پايان

پايان بخش اين مقاله، تأكيد بر ضرورت سامان دادن به فرهنگ سوگواري، به عنوان پيش زمينه رفع مشكلات و نابساماني ها در اين حوزه است. به عبارت ديگر، فرهنگ سوگواري مجموعه اي از مآخذ علمي، باورها و آداب و رسوم است و تنها با اصلاح آنها، مراسم عزاداري و روضه خواني ها اصلاح خواهد شد.

حركت هاي اصلاحي در عرصه سوگواري همواره با ناكامي مواجه بوده است؛ علت مهمّ آن، نپرداختن به سوگواري به عنوان يك فرهنگ است. تنها با كلي نگري و طرح مسائل در فضاي بازِ اين فرهنگ است كه مشكلات هويدا مي شود. آن گاه با بررسي روابط و پيوندهاي شبكه اي مي توان به كارشناسي هاي دقيقي رسيد.

فرهيختگان شيعه بايد از اين منبع فيض يعني فرهنگ سوگواري به خوبي بهره گيرند. شايد هيچ ملّتي در جهان از چنين امكاني بهره مند نباشد. اين امكان به گونه اي است كه جامعه شيعه را يك پارچه حركت مي دهد، و موجب وحدت ملي، شور و حركت، معنويت و ايمان مي گردد. در مقابل اگر اين فرهنگ از درون، تهي و تحريف گردد، آن گاه پيام هاي آن تأثير منفي خواهد داشت و موجب ذلت و تخدير جامعه شيعه مي گردد. به همين دليل وظيفه دلسوزان شيعه سنگين است كه نگذارند كساني مغرضانه يا ناآگاهانه به تحريف عاشورا دست يازند.


پاورقي

[1] غير از كتاب هايي كه در مصيبت امام حسين عليه السلام نوشته شده، آثار فراواني در مصائب و شهادت حضرت زينب عليها السلام، حضرت فاطمه عليها السلام، امام حسن عليه السلام، امام زين العابدين عليه السلام و حتّي زيد بن علي عليه السلام تأليف شده است.

[2] ريشه هاي فكري ايرانيان در فرهنگ سوگواري حتّي توجه خاورشناسان و جهانگردان غربي را به خود جلب كرده است. براي نمونه در سفرنامه تاورينه (ج 4، ص 416 - 410) اين مطلب به چشم مي خورد. در گزارش هنريش آلماني نيز هست (ص 228 - 217). او عزاداري در ايران در دوره ناصري را با توجه به ريشه هاي تاريخي آن گزارش مي دهد. آقاي رسول جعفريان در مقاله «سوگواري محرم در سفرنامه هاي خارجي» گزارش هاي جهانگردان خارجي ها را بررسي كرده است.

[3] لغت نامه دهخدا، ج 10، ص 15857 - 15855.



[1] مورخان برداشت هاي مختلفي از حادثه كربلا عرضه كرده اند. نيز اين كه آيا همه اين قرائت ها صحيح است و هر كدام گوشه اي از حقيقت را نشان مي دهد يا همه باطل و يك برداشت صحيح است، اختلاف است. گاه برخي برداشت ها با نقدهاي تندي مواجه شده است مثل مقاله آقاي حضرتي در نقد ديدگاه ابن خلدون. اين برداشت ها در مجموع گوياي شكل گيري و تحوّلات فرهنگ عاشورا و فرهنگ سوگواري اند.

[2] الكامل، ابن اثير، ج 8، ص 549.

[3] احياي فرهنگي در عهد آل بويه، كرومر، ص 379.

[4] همان، ص 81 - 80 و 379 - 378.

[5] نگاه كنيد به جامع الشتات از محمّد باقر رشاد، ص 80 - 4؛ نيز حسين رجبي در كتاب پاسخ به شبهات ديدگاه هاي مختلف درباره هر كدام از موضوعات سوگواري را بررسي كرده است. مهم ترين كتاب آقاي رباني خلخالي است كه جامع نظرات و فتاواي فقهي است.

[6] خود مجالس و محفل هاي سوگواري مشتمل بر سنت ها و آداب و رسوم فراواني است كه هر كدام بررسي دامنه داري را مي طلبد. برخي از اين بررسي ها توسّط آقاي معتمدي در كتاب عزاداري در بيوت علما انجام يافته است.

[7] ذكاوتي قراگزلو در مقاله پيشينه شناسي آيين ها و شعائري مثل گِل ماليدن بر بدن، كشكول سقايي، زنجيرزني، سينه زني و قمه زني و مواردي از اين قبيل را توضيح داده است.

[8] هنوز پژوهش جدي درباره ابعاد قمه زني ارائه نشده است. مثلاً آمار و تحليل آماري عرضه نشده؛ مثلاً تحقيق ميداني انجام نشده است. البته در كتاب ها يا مقالاتي بر برخي پيامدهاي اجتماعي يا انعكاس هاي خارجي يا احكام فقهي آن پرداخته اند ولي كافي نيست. به هر حال قمه زني يكي از مسائل مهم در فرهنگ عمومي ايرانيان معاصر است و ابعاد پيچيده فراواني دارد. از باب نمونه آقاي ذكاوتي در مقاله «پيشينه شناسي» بر قمه زني پرداخته است.

[9] تاريخ طبري، ج 3، ص 70 - 60؛ سخنراني هاي راشد، ج 2، ص 363 - 362.


[1] پس از روضة الشهداء، عالمان بسياري به تأليف كتاب در اين زمينه پرداختند. جمع آوري اطّلاعات اين گونه آثار، موجب پيدايش فهرست واره قطوري خواهد شد. مثلاً مواعظ شوشتري شامل سخنراني هاي آيت اللَّه شوشتري، چاپ شده است.

[2] تاريخ ادبيات در ايران، ذبيح اللَّه صفا، ج 5، ص 89 - 83.

[3] تأسيس الشيعة لعلوم الاسلام، ص 44.

[4] ر. ك: نگرشي بر جنبه هاي زيبايي شناختي هنر شبيه خواني.

[5] بعضي از پژوهشگران در كارآمدي برخي تعزيه ها تشكيك كرده اند و آنها را مخرب دانسته اند ر. ك: نگرش نقد گونه بر تعزيه؛ كند و كاوي در نسخه هاي تعزيه.

[6] Mystery.

[7] Morality.

[8] Melodrama.

[9] تعزيه حر در كتاب تعزيه حر بن يزيد رياحي.

[10] مثل كتاب تئاتر ايراني از فرخ غفاري؛ و كتاب تعزيه از صادق همايوني سودمندي هاي زيادي دارد.

[11] ر. ك: به مقاله وقف و سوگواري از آقاي عناصري.

[12] امكنه سوگواري در تاريخ تحولاتي داشته است. به هر حال جنبه تاريخي اين اماكن در كتاب هايي مثل تاريخ تكايا از مهدي عباسي بررسي شده است.



محمد نوري