بازگشت

نقش آفريني زنان صحابه در حماسه عاشورا


چكيده



در بيابان كوچك كربلا تمامي نمودهاي اصلي دين از ولايت گرفته تا نماز، حجاب، صبر، ايمان، امر به معروف و نهي از منكر، تولاّ و تبرّا با شركت همه اقشار، از طفل شيرخوار گرفته تا كودك، نوجوان، جوان، كهن سال (از زن و مرد) تجلّي خاص يافته است.



در ميان ابعاد وسيع عاشورا، خالق سبحان عنايتي خاص به زن نموده است تا در اين طرّاحي الهي، بهترين شيوه اتصال زن را به ولايت الهي نشان دهد و راه دفاع از آن را بياموزد، تا در كنار شهادت عزيزانش، نقش هاي گوناگون همسري، مادري، خواهري و دختري را در فرهنگ ديني ايفا نمايد و خشونت، ماديّت و بردگي فرهنگ مادي را با عشق و ايثار بشكند و ديدگاهي نو را در منظر ديني به دنيا عرضه دارد.



كليدواژه ها: عاشورا، زنان، مبارزات سياسي، جهاد، زنان صحابه، حمايت، شهادت، حجاب، سوگواري.



مقدّمه



به راستي، اباعبداللّه الحسين عليه السلام چه چيزي را مي خواست متحوّل سازد و براي اين كار به چه ساختاري نياز داشت؟ چگونه نيروي انساني خود را سامان دهي كرد؟ چه سلاحي براي اين قيام به كار گرفت؟ نظام اطلاع رساني خود را چگونه طرّاحي كرد تا عاشورا در بيابان كربلا نميرد؟ الگوي انتخابي او در گزينش نيروي انساني شركت كننده در واقعه كربلا چه بود؟



بيابان كوچك «كربلا» منطقه اي بود كه ديد انسان را به وسعت كره خاكي، يا به وسعت تمامي جهان گسترش داد. امام حسين عليه السلام نگرشي وسيع نسبت به تمامي مشكلات بالقوّه و بالفعل را، كه در راه ركود انسان بود، ايجاد كرد و ريشه اصلي بحران را مدّ نظر قرار داد، تا دامنه بحران را محدود به عاشورا و قيام امام ندانند و اثرات آن را بر پيكر فرهنگ و زندگي خود درك كنند. حضرت با طرّاحي نظام تبليغي خود، جلوي تمامي حدسيات و شايعات را گرفت و جوّ رواني مردم را مخاطب خود ساخت و در مدت كمي به آن ها كه مي خواستند جامعه را از زير نفوذ دين خارج كنند، بلكه دين را تحت نفوذ ضوابط غيرديني درآورند، فهماند كه «ولايت» رمز جدايي ناپذير دين از سياست است.



طرّاحي عاشورا



حضرت در طرّاحي خود، تمامي اهرم هايي را كه دشمن براي ركود دين و خارج كردن آن از متن زندگي به كار گرفته بود، جمع نمود. بي شك، يكي از اين محورهاي مهم «زنان» بودند.



نوع نگرش به زن، كه دين مبين اسلام تلاش كرده بود آن را از تحقير و تبعيض جدا كند و به رشد برساند تا زمينه فعاليت و كارآمدي او را فراهم كند، مجددا در تهديدي جدّي قرار گرفت. زنان بر اساس سياست هاي شوم دشمن، دوباره هزينه تلقّي شدند، نه سرمايه؛ بازيچه به نظر مي رسيدند، نه متفكر و متعهد؛ وسيله اي بي اراده در دست دشمن معرفي گرديدند، نه انساني مستقل. بر اساس اين ضرورت بود كه رسالت جديد زن نيز در عاشورا رقم زده شد، تا توجه تمامي انسان ها به سوي زن به عنوان محل تجلّي ارزش هاي ولايي معطوف گردد. ثمره كامل تلاش هاي اهل بيت عليهم السلام ، اينك در نسل دوم اسلام معلوم مي شد و زن با صدارت زينب كبري عليهاالسلام ، مسئوليت اتصال آرمان ها را به ساحت جامعه پيدا مي كرد.



متفكران مي گويند: هر قيامي دو جنبه دارد:



1. فلسفه قيام؛



2. شيوه قيام.



در طرّاحي شيوه قيام عاشورا نيز دو جنبه «شهادت» و «اسارت» مطرح بودند و زنان در آن سهمي بزرگ داشتند. «عاشورا» قيام يك امام با چند مرد و زن و كودك بود كه نمونه عيني رسالت هر انساني، اعم از زن و مرد، را نشان مي دهد.



در صدر اسلام، حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله كوشيد تا توجه را به سوي زنان معطوف دارد و براي اين امر، خود به هدايت و سرپرستي زنان صحابه پرداخت و در جهت ارتقاي آگاهي و فرهنگ آنان قيام كرد. حركت هاي حضرت زهرا عليهاالسلام در جانب داري از امام علي عليه السلام و تداوم آن به وسيله حضرت زينب عليهاالسلام نشان دهنده اين تلاش چشمه نور است كه بسياري از زنان صحابه در مكتب آنان درس آموختند و به حماسه سازي پرداختند. اما به همان ميزان كه پيشوايان دين در جهت رشد و تواناسازي آنان تلاش داشتند، دشمنان دين به بازگردان آنان به استضعاف و شي ء شدن، اصرار مي ورزيدند و ثمره كامل تلاش در تربيت زنان، در سال 61 در بيابان كوچك كربلا به بار نشست تا زناني كه به سبب جاهل نگه داشتنشان، كمتر توانسته بودند موقعيت راستين خود را دريابند، با ديدن عاشورا، وظايف و رسالت خود را دوباره مرور كنند و حضرت زينب عليهاالسلام كه در طول قيام، پيام هاي رسالت خود را از برادر مي گرفت، در عصر عاشورا رسالت خود را آغاز كرد و آن چنان پرقدرت نظام تبليغي خود را پياده نمود كه دشمن را مجبور به پاسخ گويي به خود كرد و مردم را طالب پاسخ به سؤالات خود و كاهش پنهان كاري دستگاه ساخت.



طرّاحي «نظام پاسخ گويي»، خود نوعي مبادله قدرت است كه حضرت زينب عليهاالسلام با اين شيوه، حاكمان را واداشت تا در برابر عملكردشان پاسخگو باشند، به گونه اي كه مردم آن ها را مسئول دانستند و موظّف به اين جواب گويي كردند!



زينب كبري عليهاالسلام اين كار را با تحقق سه هدفِ زمينه اي ميسّر ساخت:



1. معرفي رهبر معنوي بر اساس فراهم كردن اطلاعات لازم براي مردم؛



2. ارزيابي عملكرد يزيد و عمّالش در قبل و بعد از عاشورا؛



3. تحريض و آگاه سازي مردم به مقابله در برابر سياست هاي دشمن.



زنان صحابه در واقعه عاشورا



الف. حمايت زنان پيش از واقعه عاشورا



1. زنان در هسته هاي مقاومت: تاريخ عاشورا تاريخ ديگري است؛ تاريخي مملوّ از عشق و ايثار و بندگي، و در اين طرّاحي، زنان منزلتي خاص دارند. در تمامي نقش هاي مؤثر در واقعه كربلا، همچون ايجاد هسته هاي مقاومت، حمايت، تشجيع، تشويق محارم خود به حمايت از وليّ خدا و پيوستن به ياران امام و همراهي با زينب كبري عليهاالسلام ، زنان شركت داشتند. پيش از عاشورا، زماني كه بسياري از مردان از ياري اهل بيت عليهم السلام در هراس بودند، شيرزناني خود را سپر دفاع از حضرتش نمودند.



ماريه، از قبيله عبدالقيس و دختر سعد، زني شيعه بود كه خانه اش در كوفه مركز تجمّع دوستداران اهل بيت عليهم السلام و بحث و انتشار خبر از آنان بود. او افرادي همچون يزيد بن نبيط با دو پسرش، غلامش عامر، سيف بن مالك و ادهم بن اميّه را به طرف كربلا گسيل داشت.(2)



2. حمايت زنان از امام حسين عليه السلام :



1. در كوفه، زماني كه همه دست از ياري مسلم بن عقيل (سفير امام حسين عليه السلام ) كشيدند، طوعه امّ ولد، اشعث بن قيس، زن اسيد الحضرمي، او را پناه داد و از او پذيرايي كرد.(3)



2. دلهم بنت عمرو، زن زهير بن القين، زماني كه دريافت زهير براي ديدار امام حسين عليه السلام به سفير امام جواب رد داده است، به تحريض او پرداخت و گفت: «اَيبعثُ اليكَ ابنُ رسولِ اللّهِ ثُمَّ لا تأتِيه؟ سبحانَ اللّه! لو اَتيتَهُ فَسمعتَ مِن كلامِه ثُمَّ انصرفتَ»؛(4) آيا پسر پيامبر به سوي تو سفير مي فرستد و تو نزد او نمي روي؟ سبحان اللّه! برخيز و برو، سخن او را بشنو و بازگرد. زهير پس از صحبت با امام خود، شادمانه به سوي دلهم بازگشت، وسايل خود را جمع كرد و دلهم را براي دوري از آسيب هاي احتمالي دشمن (پس از واقعه كربلا) طلاق داد و او را به همراه غلامش به سوي خاندانش فرستاد و خود به سوي امام شتافت.



3. همسر عبداللّه عمير كلبي در «نخيله» (لشكرگاه) كوفه، لشكريان ابن زياد را در حال حركت ديد، از همسرش پرسيد: اين سپاه كجا مي رود؟ گفت: مي روند با حسين بن علي عليه السلام بجنگند. زن آرزوي شهادت او را كرد و عبداللّه ميل خود را براي شهادت با همسر خود در ميان نهاد. زن گفت: چه فكر خوبي كردي! خدا تو را هدايت كند، مرا هم همراه خود ببر.(5)



ب. حمايت زنان پس از واقعه عاشورا



1. در لشكر ابن سعد:



1. اولين كلاه امام حسين عليه السلام از خز بود. مردي از كنده آن را برداشت و زماني كه نزد زنش ام عبداللّه آمد، آن را از خون شست؛ زنش گفت: آيا جامه پسر دختر پيامبر صلي الله عليه و آله را ربوده اي و در خانه من آورده اي؟ بيرون برو! ... دوستانش مي گفتند كه اين مرد، هميشه مفلوك و بيچاره بود!(6)



2. خولي بن يزيد سر امام حسين عليه السلام را به كوفه برد، اما چون درِ كاخ عبيداللّه را بسته يافت، آن را به خانه خود برد، سر مبارك امام حسين عليه السلام را زير تشتي نهاد و نزد زن دوم خود، كه از بني اسد حضرمي ـ به نام نوار، دختر مالك بن عقرب ـ بود، رفت. زن گفت: چه خبرداري؟ گفت: برايت ارمغاني آورده ام كه تا روزگار است، دولتمند باشي! اينك سر حسين عليه السلام در سراي توست. زن گفت: واي بر تو! مردم زر و سيم مي آورند، تو سر پسر پيامبر صلي الله عليه و آله را مي آوري؟ به خدا سوگند! هرگز با تو در يك خانه نخواهم بود. از بستر برخاست و از خانه به صحن رفت و زن اول او را نيز خواند و با خود برد.(7)



زماني كه مختار بر اوضاع مسلّط گرديد، معاذ بن هاني را با اباعمره، كه امير پاسبانان خاص بود، به طلب خولي در انتقام خون امام حسين عليه السلام فرستاد. او در بيت الخلأ پنهان شد. معاذ بن هاني به اباعمره گفت: او در سراي خويش است، او را بجوي. زن خولي بيرون آمد. او از زماني كه همسرش سر امام حسين عليه السلام را آورده بود، با او دشمن بود. فرستادگان مختار پرسيدند شوهرت كجاست؟ گفت: نمي دانم و به دست اشاره به بيت الخلأ كرد. بدانجا رفتند، ديدند زير سبد بزرگي پنهان شده است. او را بيرون آوردند و كشتند.(8)



3. زماني كه كعب بن جابر ـ يكي از سربازان ابن سعد ـ به منزل خود بازگشت، زن و خواهرش به او گفتند: تو دشمن پسر فاطمه زهرا عليهاالسلام را ياري كردي و سيّد قاريان را كشتي! به خدا قسم، ديگر با تو سخن نمي گوييم.(9)



4. عصر عاشورا در عظمت مصيبت و حمله دشمن به خيمه امام، واقعه عجيبي رخ داد؛ سربازي مي گويد: زني را ديدم از «بني بكر بن وائل» كه با شوهرش در سپاه عمر سعد بود. هنگامي كه ديد سربازان بر زنان اهل بيت عليهم السلام حمله برده اند و خيمه آنان را غارت مي كنند، شمشيري در دست گرفت و به جانب خيام آمد و گفت: اي آل بكر بن وائل، آيا دختران رسول خدا صلي الله عليه و آله را تاراج مي كنند و شما مي نگريد؟ و گفت: «لا حكم الا لِلّه يا لثارات رسول اللّه!»؛(10) حكمي غير از حكم خدا نيست، اي منتقمان خون رسول اللّه! و عجيب است كه اين شعار، كه از زبان زني از سپاه دشمن خارج گرديد، شعار منتقمان واقعه عاشورا شد!



2. حمايت زنان در كوفه:



1. چون ابن سعد با اسيران به نزديكي كوفه رسيد، مردم شهر به نظاره گرد آمدند. راوي مي گويد: زني مؤمنه از اهل كوفه از جاي بلندي كه به اسيران اشراف داشت، گفت: شما اسيران كدام طايفه ايد؟ گفتند: اسيران آل محمد عليهم السلام ! آن زن فرود آمد، چادر و مقنعه و جامه هاي ديگر بياورد و به آنان داد تا خويشتن را بپوشانند.(11)



2. زماني كه ابن زياد در مسجد كوفه عليه خاندان رسالت و براي تثبيت موقعيت يزيد به سخنراني پرداخت و امام حسين عليه السلام را دروغگو پسر دروغگو خطاب نمود، عبداللّه بن عفيف، كه چشم راست خود را در صفّين و چشم چپ خود را در جنگ جمل در ركاب حضرت علي عليه السلام از دست داده بود، به پا خواست و به دفاع پرداخت. عمّال ابن زياد درصدد دستگيري اش بودند كه با دفاع قبيله اش بي ثمر ماند. اما شبانه به خانه اش حمله ور گشتند. دخترش فرياد زد و به پدر خبر داد. پدر شمشير را از دختر گرفت و با راهنمايي دختر مي جنگيد تا او را اسير كردند و كشتند. دخترش فرياد مي زد: اي كاش مرد بودم، تا پيش روي تو با اين نابكاران، كشندگان عترت پاك رسول، نبرد مي كردم!(12)



3. نقش زنان در مجلس يزيد:



1. در دربار يزيد، چون حضرت زينب عليهاالسلام سر برادر را ديد، دست به گريبان برد و با سوز، فرياد زد: يا حسيناه! يا حبيب الله! يابن مكّه و مني! يابن فاطمة الزهراء سيدة النساء! يابن بنت المصطفي! راوي گويد: همه گريستند و يزيد خاموش بود. زني هاشميه در سراي يزيد بود، شيون كنان بر امام حسين عليه السلام فرياد مي كشيد: يا حسيناه! يا سيّد اهل بيتاه! يابن محمّداه!(13)



2. پس از سخنراني حضرت زينب عليهاالسلام ، زماني كه سر امام حسين عليه السلام را به سرسراي يزيد آويزان كردند و اسراي كربلا را به منزل يزيد آوردند، زنان ابوسفيان پيش رفتند و دست و پاي دختران رسول خدا صلي الله عليه و آله را بوسيدند و سه روز عزاداري كردند و آه و ناله نمودند! هند، زن يزيد، چون سر امام حسين عليه السلام را ديد، جامه چاك كرد و از پرده به در آمد و با پاي برهنه سوي يزيد شتافت و به او گفت: اي يزيد، توگفتي كه سر حسين عليه السلام را در سراي من بالاي نيزه كنند؟ يزيد برجست و او را پوشاند و گفت: اي هند، بر دخترزاده رسول صلي الله عليه و آله گريه و زاري مي كني؟!(14)



نقش زنان در حادثه كربلا



نام بيست زن در واقعه عاشورا ثبت شده است كه ظاهرا ده تن از آنان از اهل بيت عليهم السلام بودند و بقيه از زنان صحابه. آري، بيابان كربلا از صبح تا عصر دهم محرّم، تمامي تاريخ قيام را در خود جاي داد. اراده خداوندي بر ارائه صحنه جديدي از عظمت وجودي انسان قرار گرفته بود و سرمايه گذاري رسول خدا صلي الله عليه و آله به دست نادره خلقت و علي مرتضي عليهماالسلام به بار نشست. زنان حاضر در كربلا با دقت انتخاب شده بودند تا شيوه ايثار در راه مولاي خود را به نمايش بگذارند. بدين سبب، درجه فداكاري زنان صحابه بي مانند بود.



الف. آرزوي شهادت



در نقل آمده است كه در شب عاشورا، امام حسين عليه السلام پس از آنكه به اصحاب خود اجازه ترخيص داد، فرمود: هر كس كه عيال با خود به همراه دارد، همين امشب او را به مأمني برساند. فردا مردان ما كشته مي شوند و عيال هايمان به اسيري مي روند. امام عليه السلام نمي خواست ساير زنان در مصايب سخت اهل بيت عليهم السلام شريك شوند. گويند: پس از آنكه علي بن مظهر وارد خيمه خود شد، زنش پرسيد: فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله درباره زنان چه گفت؟ ... علي بن مظهر آنچه را حضرت فرموده بود، اظهار داشت. زن گريست و گفت: اي پسر مظهر، درباره من انصاف نداري! تو مي خواهي خودت داخل بهشت شوي! ... علي بن مظهر خدمت امام عليه السلام رسيد و عرض كرد: يابن رسول اللّه، اين زن اسديه حاضر نيست او را به محل امني برسانم. هنوز امام عليه السلام جوابي نگفته بود كه زن از پشت خيمه، ناله خويش را بلند كرد و گفت: «يابنَ الزهراءِ الَسنا قابلاً لخدمةِ بناتكَ و اَخَواتكَ؟» اي پسر زهرا، آيا ما قابليت خدمت براي دختران و خواهرانت نداريم؟!(15)



كاروان كربلا كاروان عشق است و عضويت در آن قابليت مي خواهد. اذن ترخيص براي زنان، از سوي امام اعلام شد تا اين اذن، غربالي باشد براي آنان كه مي خواهند با سپر ايمان در ركاب وليّ خدا بمانند و در اين پهن دشت ولايت، مقابل لشكر عظيم دشمن به حماسه آفريني بپردازند. زنان صحابه آن چنان كه شوهر، برادر و پسر خود را بر دفاع از اهل بيت عليهم السلام تحريض مي كردند، خود نيز چشم به دختر فاطمه زهرا عليهاالسلام داشتند. آنان از آينده و اسيري خود در ذهن تصويري مبهم داشتند، اما در دل آرزوي شهادت و ديدار فاطمه زهرا عليهاالسلام مي كردند! گويي دخت علي مرتضي عليه السلام از هدف انتهايي خصم و اسارت و رسالت زنان، آنان را كاملاً باخبر نساخته بود. بدين سبب، زنان صحابه ضمن ايثار در دفاع از ولايت، عقيله بني هاشم (زينب) را تنها تا كوفه همراهي كردند و كاروان اسارت و تبليغ از كوفه به بعد، تنها در اختيار زنان اهل بيت عليهم السلام قرار گرفت.



ب. پرتاب سر شهدا



زنان صحابه در دشت نينوا حماسه هاي جاويدي از خود بر جاي نهادند؛ هفت تن از مادران حاضر در كربلا پس از آنكه لباس رزم را خود بر قامت پسرانشان پوشانيدند، نظاره گر شهادت آنان شدند و دشمن پس از شهادتشان، سرهاي آن ها را از تن جدا كرد و با تحقير، به سوي مادرانشان پرتاب نمود! اما آنان همه سرهاي پسرانشان را به سوي دشمن پرتاب كردند، فرياد زدند: «ما آنچه را در راه خدا داده ايم، پس نمي گيريم!»(16) از اين هفت تن، سه تن را زنان صحابه تشكيل مي دادند:



1. عمر بن جناده ـ و به روايتي پسر مسلم بن عوسجه ـ جواني بود كه پدرش در كربلا تازه كشته شده بود. او در برابر مادر ايستاد، مادر به او گفت: اي پسرك من! بيرون برو و نزد پسر پيامبر جهاد كن. امام حسين عليه السلام فرمود: پدر اين جوان تازه كشته شده است و شايد مادرش از خروج وي راضي نباشد. آن جوان گفت: مادرم امر به خروج فرمود. آن گاه به ميدان رفت و قوي ترين رجزها را در مورد ولايت خواند و پس از مدتي توسط دشمن شهيد شد. دشمن سر وي را به سوي مادرش پرتاب كرد. مادر سر را برداشت؛ چنان كه گويي براي او لاي لاي كودكي مي خواند! گفت: اي پسرك من! كار خوبي كردي. اي مايه خرّمي دل و روشني چشم من! آن گاه سر را به جانب يكي از دشمنان پرتاب كرد و او را كشت. سپس عمود خيمه را كند و بر آنان تاخت و دو مرد را نيز كشت! امام حسين عليه السلام به او امر به بازگشت نمود؛ او مراجعت كرد.(17)



2. عبداللّه بن عمير نيز حمله كرد، چند تن را كشت و نزد مادر و زنش آمد، ايستاد و گفت: اي مادر، راضي شدي؟ مادر گفت: راضي نمي شوم، مگر آنكه نزد حسين عليه السلام كشته شوي!(18) عبداللّه را كشتند و سرش را به سوي مادرش پرتاب كردند. مادر سر را برداشت، بوسيد و به سوي دشمن پرتاب نمود. در اثر اصابت آن سر نيز مردي از دشمن كشته شد. آن گاه عمود خيمه را كند و دو نفر را كشت! امام حسين عليه السلام فرمود: بازگرد، تو و پسرت نزد رسول خداييد؛ جهاد از زنان برداشته شده است. زن بازگشت و مي گفت: خدايا! نااميدم مكن. امام عليه السلام فرمود: خدا تو را نااميد نمي گرداند.(19)



زنان صحابه زناني بودند كه در گذرگاه شهادت و اسارت، به قافله فرزند فاطمه عليهاالسلام پيوستندو توفيق يافتند تا در جمعي كه اراده خداوند به عظمت آنان تعلّق گرفته بود،قرار گيرند.



ج. اصرار بر شهادت



امّ وهب عمودي برگرفت و نزد شوهر آمد و گفت: پيش اين پاكان، ذريّه محمد عليهم السلام كارزار كن! او، خود در صحنه كربلا، به دنبال شوهرش مي رفت. شوهر به او گفت: برگرد. او گفت: برنمي گردم تا با تو بميرم! زن جامه شوهر را سخت چسبيده بود و سوي ديگري مي كشيد و مي گفت: تو را رها نمي كنم تا با تو كشته شوم. امام عليه السلام زن را ندا داد و فرمود: خدا شما خاندان وهب را جزاي خير دهد! به سوي زنان برگرد. خدا تو را رحمت كند! با آنان بنشين كه جنگ بر زنان نيست.(20)



خواست و تقاضاي قلبي امّ وهب و حمايت او از امام، هر انساني را به ياد شجاعت هاي نسيبه در اُحُد مي اندازد؛ او زماني كه مردان فرار كردند، از جان پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله دفاع نمود و پيامبر صلي الله عليه و آله در حق او و خاندان او همين دعا را فرمود.(21)



در ميدان پرهياهو و ستيز بي امان دشت كربلا، تنها پنج تن در ميان دشمن ظاهر گشتند و در دفاع از امام عليه السلام ابراز تسليت كردند؛(22) غير از حضرت زينب عليهاالسلام كه در شهادت حضرت علي اكبر عليه السلام ظاهر شد و موجب تسلاّي خاطر برادر گرديد، سه تن ديگر خواهر و مادر شهيدان بودند و پنجمين آن ها همسر عبداللّه بن عمير كلبي بود كه نام خود را در رديف شهداي كربلا ثبت نمود.



د. شهادت پس از همسر



همسر عبداللّه بن عمير كلبي از خيمه بيرون آمد و نزد شوهر شهيدش شتافت. بالاي سر او نشست و خاك از روي او پاك كرد و گفت: بهشت، تو را گوارا باد! پس شمر به غلام خود، رستم، امر كرد كه گرزي بر سر او بزند؛ كه او در جاي خود شهيد شد!(23)



شمر بغض دروني خود را در قيام و شجاعت هاي زنان با حمله به خيمه هاي حرم حضرت اباعبداللّه عليه السلام آشكار نمود و سعي كرد آتش دروني خود را به گونه اي با اين حركات سبعانه نشان دهد.



زنان صحابه در خدمت به اهل بيت عليهم السلام ، جسد تكّه تكّه شده عزيزان خود را رها كردند و در اسارت با سرهاي بر نيزه عزيزانشان به حركت تاريخي خود در كنار اهل بيت عليهم السلام ادامه دادند تا تاريخ، سند مظلوميت جديدي در اوراق خود ثبت نمايد. آنان قرار گرفتن در كنار فرزندان رسول خدا صلي الله عليه و آله را افتخاري براي خود قلمداد مي كردند و بر اين لياقت، دعاي شكر مي خواندند. هرچند آنان تا انتهاي رسالت زينب عليهاالسلام او را همراهي نكردند، اما چشمه جوشاني از عشق به ولايت را به نمايش گذارند.



ه . عظمت روحي زنان در عاشورا



زنان صحابه در روز عاشورا براي حمايت از امام خود، خروش مي نمودند و از عصر عاشورا با سكوت خود، قيام خاندان اهل بيت عليهم السلام را حمايت كردند. عملكرد زنان در واقعه عاشورا، وسعتي از كشش روحي زن ارائه كرد كه كمتر انساني بر آن توانايي دارد.



زنان در وداع عزيزان خود اشك بسيار نريختند و كودكان را در تحمّل تشنگي و گرسنگي به صبر تشويق كردند و آن ها را از مقابل مجاهدان به دور نگه داشتند، تا بي تابي آن ها مقاومت دليرمردان را در هم نشكند. زنان زماني كه بدن غرقه به خون و تكّه تكّه شده عزيزانشان را نزديك خيمه مي آورند، در مقابل امام عليه السلام بي تابي نمي كردند، تا امام به رقّت كشيده نشود؛ حتي زماني كه طفل شيرخوار امام حسين عليه السلام علي اصغر عليه السلام را با تير سه شعبه شهيد كردند، رباب، مادر علي اصغر رحمه الله ، پيش نيامد و امام عليه السلام خواهر خود زينب عليهاالسلام را خواند و فرزند خود را به او داد.(24) زماني كه بدن حضرت علي اكبر عليه السلام را آوردند، هيچ يك از زنان جلو نيامدند. همچنين زماني كه بدن غرقه به خون صحابه را مي آورند، عموما همسران و مادرانشان پيش امام نمي آمدند؛ شايد صاحب اين خون هاي ريخته شده و بدن هاي تكّه تكّه شده را امام عليه السلام مي دانستند و خود را براي عزاداري، بر امام برتر مي ديدند.



نقش حجاب زنان در حماسه عاشورا



در واقعه عاشورا، زنان مستقيما وارد ميدان سياست شدند و درس هايي را كه از فاطمه زهرا عليهاالسلام در ماجراي «فدك» و در دفاع از وليّ خود آموخته بودند، ارائه دادند و حماسه اي برپا كردند كه تا تاريخ زنده است و قلب بشريت مي تپد، اين قيام براي آنان پيام دارد. زنان در حين مصيبت و پس از آن، رسالت الهي خود را در حفظ حجاب فراموش نكردند. آن زمان كه همه ياران امام شهيد شدند و امام حسين عليه السلام عازم ميدان بود، براي خداحافظي و روشنگري وظايف آنان، نزد ايشان آمد و فرمود: آماده مصيبت باشيد. لباس هاي روي خود را سخت بپوشيد. بدانيد كه خدا حامي شماست و از شما محافظت مي كند و از شرّ دشمنان نجاتتان مي دهد و عاقبت امورتان را ختم به خير مي كند.(25)



امام حسين عليه السلام اولين هشدار را در ملاحظات ظاهري و پوشش زنان بيان داشت و زنان، كه مي دانستند كار خصم جنبه مادي و اقتصادي دارد، زيورآلات و جامه هاي اضافي خود را به سوي آنان پرتاب كردند، تا در پي غارت آن ها، لحظه اي بياسايند. زماني كه دشمن مي خواست اسرا را وارد شام نمايد، امّ كلثوم از آن ها خواست تا سرها را از محل زنان دور سازند، تا مردم با نگاه به سرهاي بريده، كمتر به محمل زنان نگاه كنند و دختركان مقنعه از سر كشيده را با نگاه نيازارند! اما شمر ملعون با اين درخواست، ابتدا محمل ها را وارد شهر كرد!



زنان با پيام امام، دو نوع پوشش براي خود انتخاب كرده بودند كه پوشش اوليه با غارت دشمن از ميان رفت. در مجلس يزيد، سكينه دختر امام به گريه افتاد و زماني كه يزيد علت آن را جويا شد، فرمود «كيف لا يَبكي مَن ليس لها الستر تستر وجهها عنكَ و عن جُلساءِ مجلسِكَ؟»؛(26) چگونه گريه نكند كسي كه پوشش و نقابي براي او نيست، تا صورت خود را از تو و مردان مجلست بپوشاند؟!



حضرت زينب عليهم السلام شجاعانه در اين مجلس، همچون پدر، برادر و مادرش خصم را به ذلّت كشاند و شخصيت متزلزل يزيد را در مقابلش همچون برگي خشك شده در هم فشرد تا تجربه تاريخ عاشورا سنّت تاريخ استكبار شود كه حجاب زن مسلمان بالاترين سلاح ايمان است.



بيشتر مكاتب و انديشه هاي علمي بشري در طول تاريخ، حول دو محور اقتصاد و قواي جنسي، نظريات خود را ارائه داده اند. گويي از زماني كه انسان خود را شناخت، خود را ميان دو غريزه قوي مالكيت و شهوت اسير ديده و براي به بند كشيدن آن ها، به منظور دست يابي به سعادت، در پي روشي علمي مي گشته است. آن گاه كه تفكرات در هاله اي از مذهب شكل مي گرفتند، برداشت از اين دو غريزه بيشتر به صورت قناعت و رهبانيت خود را نشان مي داد، و آن گاه كه تفكرات مادي بر جوّ عمومي جامعه حاكم مي شد، ربا، بي بندوباري و گاه اشتراك در هر دو قسمت مطرح مي گرديدند.



شايد بدين سبب بود كه دو گل در جهت مطامع استعماري فرانسه، هميشه مي پرسيد: آيا زنان (در مستعمرات فرانسه) عرف و عادات قديم خود را رها كرده اند؟ به عبارت ديگر، ميزان تأثير سوء تبليغات استعمار تا چه حد بوده است؟ آيا هنوز فرهنگ بومي خود را پاس مي دارند؟ يا در مقابل فرهنگ بيگانه، استقامت مي ورزند؟ آيا در تاراج سرمايه هاي وجودي خود به اشغالگران كمك مي كنند و برادران و پدران و پسران مملكت خود را كتف بسته به استعمار تحويل مي دهند؟ آيا هنوز استقلال خود را به اسارت در فرهنگ بيگانه ترجيح مي دهند يا تضمين كننده سياست هاي سرمايه داري از طريق خريد كالاهاي مصرفي هستند؟



آري، هر جا جسم زن اسير باشد، روح مرد نيز به اسارت مي رود، و در هر جامعه اي زن رشد داشته باشد، مردان نيز فعّال ترند. ناپلئون مي گفت: اگر مي خواهيد ميزان تمدن و پيشرفت ملتي را بدانيد، به زنان آن ملت نگاه كنيد! برخي روايات متواتر نيز بلاي جامعه را افزايش زناني مي داند كه از اهداف متعالي دور شده اند و سرمايه هاي خود را، كه مي توانند سهم مهمي در رشد جامعه داشته باشند، زمينه سقوط و انحطاط جامعه قرار داده اند.



و اين چنين عاشورا محكي شد براي زن تا اثبات كند كه او هدف دشمن است و دشمن پس از كشتن مردان جامعه، به سراغ او خواهد آمد، و اين براي دشمن درسي شد كه اگر زن پاسدار ولايت و رهبري دين گردد، قوي ترين و پراستقامت ترين فرد در مقابل دشمن خواهد بود.



دشمن، كه حجاب زنان را قوي ترين سلاح در تثبيت مديريت ولايت مي ديد، حجاب از سر آنان كشيد، غافل از آنكه گرچه حجاب به زن ارزش مي دهد، اما آنكه حجاب را ارزش مي بخشد، زينب گونه بودن و زينبي رفتار كردن است! و خصم به دست خود، اين ارزش را تثبيت كرد كه حجاب را دو ارزش است:



1. پوشيده بودن؛



2. زينب گونه زيستن.



سهل بن ساعدي مي گويد: به دروازه دمشق رفتم، بيرق هايي پي در پي پيدا بودند و سواري ديدم كه بيرقي در دست داشت، پيكان از بالاي آن بيرون آمده و سري بر آن بود كه شبيه ترين مردم به رسول خدا صلي الله عليه و آله بود! ناگاه ديدم از پشت سر وي زناني بر استراني بي روپوش سوارند. نزديك شدم و از زن نخستين پرسيدم: كيستي؟ گفت: سكينه بنت الحسين. گفتم: چه حاجتي داري تا برآورم؟ من سهل ساعدي هستم، جدّ تو را ديده ام و حديث او را شنيده ام. گفت: اي سهل! به حامل اين سر بگو آن را به پيش ببرد، تا مردم مشغول نگريستن آن شوند و به حرم پيامبر صلي الله عليه و آله نگاه نكنند! سهل گفت: چهارصد دينار دادم تا آن كار را انجام دهد.(27)



عظمت رسالت زن در حفظ حرمت پوشش، در عاشورا مشخص گرديد و پيام عاشورا به همراه مفهوم حجاب، تا زمان جاري است، انعكاس خواهد داشت. بدين سبب است كه دشمنان، حجاب را جزو مهم ترين محورهاي مبارزه خود قرار داده اند؛ زيرا حجاب، لباس حمايت از ولايت است.



نقش سوگواري زنان در واقعه عاشورا



لطف الهي در تجهيز عاطفه زن قرين شد و نقش ظريف عاطفه در تحوّلات روحي بشر با آميختگي و نيرو گرفتن از مناجات اولياي خدا عميق تر گرديد، تا وظيفه زن را در ايجاد تعادل و ثبات در محورهاي خانواده، اجتماع و تربيت نسل مدد نمايد؛ زيرا اين امور، زيربنايي از احساس و ايمان الهي را خواستار بودند و تأثير گوشه اي از اين امتيازات شگرف، آمادگي انقلاب دروني و تحوّل زن را به سوي حق تضمين نمود.



بدين سان، مي توان وجود اين نيرو را در تحوّل روحي زن به عنوان قوي ترين محرّك او تعبير نمود و بر اين اساس، خطاب اصلي ذكر مصايب اهل بيت عليهم السلام به سوي روح زن است و قوي ترين عزاداران اين سوگ را زنان تشكيل مي دهند؛ گويي زن مي خواهد با همراهي اسيران به عزاداري بپردازد و با نيروي ايمان، اين كاروان را مجهّز نمايد.



امام حسين عليه السلام در سخن گويي و رويارويي تاريخي حق و باطل، زني را انتخاب نمود تا اوراق نگاشته شده به خون شهدا را به تفصيل در تاريخ بيان دارد. رسول گرامي صلي الله عليه و آله گريه كردن بر حضرت زينب عليهاالسلام را همچون گريستن بر برادراش امام حسن و امام حسين عليهماالسلام دانست و تأسّي به او را همچون چنگ زدن به ريسمان ولايت معرفي نمود تا اين امر اتمام حجتي براي زن و شخصيت والاي او باشد.



عاشورا ايستگاه ارزشي ساليانه زن است كه خود را بيابد و ارزيابي كند و فاصله راه را تا الگوي متعالي كمتر نمايد؛ زيرا كربلا از تمامي جنبه هاي تعالي گوشه هايي در خود دارد. زنان صحابه در روز مبارزه، در دفاع از امام و تحريض عزيزان خود حماسه ها آفريدند. زنان اهل بيت عليهم السلام در تبليغ و افشاگري اعجاز نمودند، اما مجموعه كامل اين جلوه ها، همه در زينب عليهاالسلام گرد آمده بود. او در ميان مادران داغدار، پسرانش را به ميدان فرستاد، برادرانش را تكّه تكّه شده يافت و هفده تن از خاندانش را كشته ديد؛ در عزاداري ميان دشمن، ظاهر شد و در گردآوري بازماندگان، به تازيانه ها و شماتت هاي دشمن وقعي ننهاد و در اسارت، همچون امير بيان علي عليه السلام سخن گفت و در عبادت هاي شبانه خود، لحظه اي كوتاهي نكرد.(28) او نمونه كامل صبر است و راه چگونه الهي شدن زن را در طول تاريخ به او آموخت.



زينب عليهاالسلام مورّخ همان دفتر سياسي ولايت شد كه حضرت فاطمه عليهاالسلام آن را گشوده بود و زن مسلمان را در طول تاريخ با عظمت خود، آن درك كرد و در ذهن خود جاودانه ساخت.



عاشورا رمز انقلاب دروني زن است؛ مجموعه اي گردآوري شده از تمامي عوامل احساسي: كودك يتيم، زن داغديده، تشنگي، گرسنگي، اسارت، شهادت، غارت زدگي، بيماري، هتك حرمت، تازيانه و ...! و آنجا كه زن مي بيند در دل شب، زني تنها با رسالتي عظيم از خيمه هاي نيمه سوخته، خيمه اي برپا مي كند و كودكاني را كه بدنشان از تازيانه سياه شده است و از ترس به سوي قتلگاه مي شتابند، گردآورده، آنان را با ذكر آينده قيام، آرام مي كند و آن گاه كه همه مي خوابند، خود به عبادت مي ايستد، مي فهمد كه اين عظمت، صورت جديدي از تصوير زن است كه بايد آن را به خاطر سپرد و او را رها نساخت.



اگر دشمنان بگذارند كه زن خسته قرن، اهل بيت عليهم السلام را بشناسد و شخصيت خود را در مكتب آنان پرورش دهد، چنان جلوه اي از اين مكتب بروز خواهد نمود كه در تلألو آن، دل ها جذب گردند و عقل ها حق را بيابند. حقيقت اين است كه هنوز نقش تربيتي اهل بيت عليهم السلام و تأثير اعتقاد به آن ها ناشناخته مانده است. آن ها چشمه هاي هميشه جوشان هدايتند كه در پرتو انوارشان، فطرت ها آسوده مي گردند و نيروها از هرز شدن به رشد مي رسند و در انعكاس قدرتش، تمامي مكاتب تربيتي دنيا به شگفت مي آيند.

پاورقي

2. ابومخنف، مقتل الحسين، ص 18.



3. همان، ص 45.



4. همان، ص 74.



5. شيخ عباس قمّي، نفس المهموم، بيروت، دارالمحجة البيضاء، 1412 ق / 1992 م، ص 132.



6. همان، ص 192.



7. همان، ص 207.



8. همان، ص 364.



9. همان، ص 134.



10. شيخ عباس قمي، بيت الاحزان، ص 201.



11. شيخ عباس قمّي، نفس المهموم، ص 214.



12. ابومخنف، پيشين، ص 208.



13. شيخ عباس قمّي، نفس المهموم، ص 13.



14. همان، ص 265.



15. محمد واصف، انقلاب مقدّس حسين عليه السلام ، 1386 ق، ص 153.



16. محمد سماوي، ابصار العين في انصار الحسين، ص 132.



17. شيخ عباس قمي، نفس المهموم، ص 152.



18. همان، ص 147.



19. همان، ص 148.



20. ابومخنف، پيشين، ص 124.



21. ابن سعد، طبقات الكبري، ج 8، ص 414 / محمّد بن عمر بن واقدي، مغازي، ج 1، ص 270.



22. خواهر مسلم بن عوسجه، مادر عبداللّه بن عمير كلبي، مادر عمر بن جناده و به روايتي امّ وهب.



23. شيخ عباس قمّي، نفس المهموم، ص 139 / ابو مخنف، پيشين، ص 141.



24. سيد بن طاووس، لهوف، ص 158.



25. گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم عليه السلام ، فرهنگ جامع سخنان امام حسين عليه السلام ، ترجمه كتاب موسوعه الكلمات الامام الحسين عليه السلام ، ص 549.



26. ملامحمد گرمرودي، اشك هاي خونين در سوگ امام حسين عليه السلام ، ص 444.



27. شيخ عباس قمي، نفس المهموم، ص 241.



28. به گونه اي كه حضرت سيدالشهداء عليه السلام در وداع آخر، به حضرت زينب عليهاالسلام فرمود: خواهرم، هرگز مرا در نمازهاي شبانه ات فراموش نكن! (ذبيح اللّه محلاتي، رياحين الشريعه، ج 3، ص 62)

سيميندخت بهزادپور