بازگشت

مسئوليت مردان منبر و مدح


ايرانيان شيعه، دين خود را - اعم از احكام و اعتقادات و اخلاقيات- همواره از «منبر» گرفته اند و هيچ يك از ديگر وسايل نشر و ترويج معارف ديني - از حيث دامن گستري- هم وزن و هم پاي منبر نبوده است. «مداحي» نيز از جمله نهادهاي ديرپاي جوامع شيعي است و اين مداحان بوده اند كه از ديرباز تاكنون منبردانايان دين گستر شيعه را در نشر معارف حقه اهل بيت عليهم السلام گرمي بخشيده اند.



سنت چنان بوده كه مداحان، هنر خود را در جلب عواطف و احساسات مردمان به خدمت مي گرفته اند تا آنان را به پاي منبرها بكشانند و - حسب وضع و موقع- با مرثيه سرايي و مولودي خواني، قلوب مستمعين را مستعد دريافت حقايق دين و معارف اهل بيت(ع) كنند چندان كه كار سخت عالمان دين شناس و مبلغان سنت نبوي و سيره علوي در القاي آن حقايق و معارف، آسان شود. چنين بود كه مداحي در خدمت منبر قرار مي گرفت و مداحان رونق بخش كرسي دانشمندان دين در تعليم و تهذيب مردمان مي شدند.



اكنون سالياني است كه اين سنت پسنديده دگرگون شده و در برخي از محفل ها و هيئت ها جايگاه منبري و مداح جابجا. «اصل»، مداحي است و خطيب و واعظ، گويي صرفاً براي پاسداشت صوري همان سنت پيش گفته به منبر مي رود و ديگر هيچ. در بعضي تكايا و مجالس كه اصلاً نشاني از «منبر» نيست و هر چه هست مدح و مصيبت است و بس.



منبرها برپا شده اند تا وسيله اي باشند براي برپايي دين خدا در دل ها. در همه ادوار و اعصار كساني از بندگان خدا هستند كه در فهم معارف رباني و تفقه در دين خدا كوشاترند و در جستجوي نازك انديشي ها و اشارت هاي بصيرت بخش امامان معصوم(ع)، استوارتر و خستگي ناپذير. هم آنانند كه واسطه انتقال اين معارف به خلق خدا هستند تا مردم را به بصيرت و معرفت كه مقدمه عبوديت است، هدايت كنند. هدف نهايي «مكتب» جز «عبوديت» نيست و معرفت، سوار بر مركب «عواطف» ره به سوي «عبوديت» مي سپارد. كار مداحان، جلب اين عواطف به سوي حقيقت مكتب و تزريق اين «چاشني» در جان طالبان معارف شيعه است.



چندي پيش با عزيزي از طبقه مداحان مشهور پايتخت گپ و گفت كوتاهي داشتم. مي گفت: دور و اطراف هر يك از منبري هاي مشهور و پر مخاطب تهران، قريب ده مداح مختلف - از شهير و كم شهرت و گمنام- همواره حاضرند و همه هم در همه مجالس مي خوانند چندان كه پيش و پس از منبر 40 دقيقه اي يك واعظ معروف، ساعت ها برنامه مداحي اجرا مي شود! يعني كه «منبري» رونق بازار «مداح» را موجب شده، حال آن كه سنت هزار ساله هيئت هاي شيعي عكس آن را گواهي مي دهد.



بايد پرسيد سخنوران شهير شهرها و خطيبان پرمخاطب جماعات مذهبي را چه نيازي به گرمي بازار مرثيه گويان و مديحه سرايان؟ قرار است مداحان شيعه با هنرمندي خود، برداشت بهينه از «محصول منبر» را - كه چيزي جز آموزه هاي وحياني جاري بر لسان عالمان دين انديش نيست- براي مردمان كوچه و بازار ممكن كنند تا «مكتب» اهل بيت(ع) در جان هايشان «ماندگار» شود:



"هر مكتبي اگر چاشني اي از عاطفه نداشته باشد و صرفاً فلسفه و فكر باشد، آنقدر در روح ها نفوذ نمي كند و شانس ماندگاري ندارد. ولي اگر چاشني اي از عاطفه داشته باشد، اين عاطفه به آن حرارت مي دهد. آن مكتب را منطقي مي كند. بدون شك مكتب امام حسين(ع) منطق و فلسفه دارد... اما اگر دائماً اين مكتب را صرفاً به صورت يك مكتب فكري بازگو كنيم، حرارت و جوشش آن گرفته و كهنه مي شود. اين بسيار نظر بزرگ و عميقانه اي بوده است؛ يك دورانديشي فوق العاده عجيب و معصومانه، كه گفته اند براي هميشه اين چاشني را شما از دست ندهيد». (استاد شهيد مرتضي مطهري، سيري در سيره نبوي، صفحه 58)



منبرها برپا شده اند تا وسيله اي باشند براي برپايي دين خدا در دل ها. در همه ادوار و اعصار كساني از بندگان خدا هستند كه در فهم معارف رباني و تفقه در دين خدا كوشاترند و در جستجوي نازك انديشي ها و اشارت هاي بصيرت بخش امامان معصوم(ع)، استوارتر و خستگي ناپذير. هم آنانند كه واسطه انتقال اين معارف به خلق خدا هستند تا مردم را به بصيرت و معرفت كه مقدمه عبوديت است، هدايت كنند. هدف نهايي «مكتب» جز «عبوديت» نيست و معرفت، سوار بر مركب «عواطف» ره به سوي «عبوديت» مي سپارد. كار مداحان، جلب اين عواطف به سوي حقيقت مكتب و تزريق اين «چاشني» در جان طالبان معارف شيعه است.



وقتي «عبوديت» غايت همه آموزه ها و آرزوهاي مكتب باشد، بديهي است كه اسوه ها و امامان و پيشاهنگان مكتب، نمونه هاي بي بديل و مظاهر تام و تمام عبوديت خواهند بود:



"ارزش فاطمه زهرا(س) به عبوديت و بندگي خداست... نه فقط فاطمه زهرا(س) بلكه پدر فاطمه هم - كه مبدأ و سرچشمه فضايل همه معصومين است و اميرالمؤمنين(ع) و فاطمه زهرا(س) قطره هايي هستند از درياي وجود پيغمبر- ارزشش پيش خدا به خاطر عبوديت است..."(رهبر معظم انقلاب، در ديدار مداحان و شاعران- 5/5/84)



فرض كنيد راجع به حضرت اباالفضل(س) صحبت مي شود، بنا كنند از چشم و ابروي آن بزرگوار تعريف كردن؛ مثلاً قربون چشمت بشم! مگر چشم قشنگ در دنيا كم است؟ مگر ارزش اباالفضل(ع) به چشم هاي قشنگش بوده؟ اصلاً شما مگر اباالفضل(س) را ديده ايد و مي دانيد چشمش چگونه بوده!؟ اينها سطح معارف ديني ما را پايين مي آورد. معارف شيعه در اوج اعتلاست... ارزش اباالفضل العباس(س) به جهاد و فداكاري و اخلاص و معرفت اوست. به صبر و استقامت اوست... ارزش اباالفضل و حبيب بن مظاهر در اينهاست، نه در قد رشيدش يا بازوي پيچيده اش. قد رشيد كه خيلي در دنيا هست. اينها كه در معيار معنوي ارزش نيست... اين كه ما همه اش بيائيم روي ابروي كماني و بيني قلمي و چشم خمار اين بزرگواران تكيه كنيم، اين كه مدح نشد. در مواردي ضرر هم دارد. در فضاهايي اين كار خوب نيست». (رهبرمعظم انقلاب- همان).



گاه مي شود كه مداحان ما در ذكر مناقب حضرت صديقه اطهر(س) يا ديگر معصومين(ع) از مرز«توحيد» مي گذرند و در ورطه «شرك» در مي غلطند. حال آن كه در زيارت هاي معتبره مأثوره، به رغم انتساب عالي ترين و شگفت انگيزترين مقامات معنوي و اوصاف الهي به وجود مقدس حضرات معصومين(ع)، بر «عبوديت» آن بزرگواران تأكيد تمام شده است. از آن جمله است اين فراز شريفه از «زيارت رجبيه» كه به خداوند متعال عرضه مي داريم: "لافرق بينك و بينهم الا انهم عبادك"؛ هيچ فرقي بين تو و اينها - حضرات معصومين عليهم السلام- نيست غير از اين كه اينها بندگان تو هستند." و زيارت رجبيه از آن دسته متون شريفه اي است كه امام راحل عظيم الشأن (ره) - حسب گفته يكي از شاگردان ايشان كه در قيد حياتند- توصيه اكيد به خواندن آن داشتند و مي فرمودند: "فقط همين «عبد» بودن ائمه عليهم السلام است كه فارق بين اينها و خداست والا آن بزرگواران تمام نيروهاي الهي را دارند."



متأسفانه دامنه انحراف در برخي مداحي ها از مسير تعاليم نوراني اهل بيت(ع) محدود به «مبالغه گويي» از مقام و منزلت معصومين(ع) نيست. گاه از اين سوي بام افتاده ايم؛ «تصغير و تضييق مرتبت» آن بزرگواران در ذكر مراثي و مدايح، رايج تر از گزافه گويي است. اين آفت البته ناشي از قصور فهم ما از مقام حقيقي وجود مقدس و شريف آن حضرات است كه سطح عقول و عرفان و آمال آنان را با خود قياس مي كنيم و امتيازاتي نظير قدرت مادي و جسماني يا زيبايي بي نظير ظاهري را كه ممكن است منتهاي آرزوي خود و مخاطبانمان باشد به آن بزرگواران نسبت مي دهيم بي آن كه اين امتيازات ظاهري در نظام ارزشي ديني ما واجد ارزش حقيقي باشد:



"چون به آنها - حضرات معصومين(ع)- دسترسي نداريم، آنها را نمي فهميم و درك نمي كنيم، گاهي تعبيراتي گفته مي شود كه خيلي هم دقيق نيست... چون مي خواهند تكريم و تعظيم كنند، اما واقعيت مطلب در ذهن كوچك ما نمي گنجد... چيز ديگري كه بنده اطلاع پيدا كردم، استفاده از مدح ها و تمجيدهاي بي معناست كه گاهي هم مضر است. فرض كنيد راجع به حضرت اباالفضل(س) صحبت مي شود، بنا كنند از چشم و ابروي آن بزرگوار تعريف كردن؛ مثلاً قربون چشمت بشم! مگر چشم قشنگ در دنيا كم است؟ مگر ارزش اباالفضل(ع) به چشم هاي قشنگش بوده؟ اصلاً شما مگر اباالفضل(س) را ديده ايد و مي دانيد چشمش چگونه بوده!؟ اينها سطح معارف ديني ما را پايين مي آورد. معارف شيعه در اوج اعتلاست... ارزش اباالفضل العباس(س) به جهاد و فداكاري و اخلاص و معرفت اوست. به صبر و استقامت اوست... ارزش اباالفضل و حبيب بن مظاهر در اينهاست، نه در قد رشيدش يا بازوي پيچيده اش. قد رشيد كه خيلي در دنيا هست. اينها كه در معيار معنوي ارزش نيست... اين كه ما همه اش بيائيم روي ابروي كماني و بيني قلمي و چشم خمار اين بزرگواران تكيه كنيم، اين كه مدح نشد. در مواردي ضرر هم دارد. در فضاهايي اين كار خوب نيست». (رهبرمعظم انقلاب- همان).



كاش در «ظاهرگرايي» و «اسطوره سازي» به همين مقدار بسنده مي شد. متأسفانه دامنه انحراف در طبقات پايين تر طايفه مداحان، خيلي گسترده تر است. در برخي مجالس و دسته جات عزاداري محلي، پاره اي از خوانندگان جرأت مي كنند اشعاري مبتذل و با مضمون هاي عشقي را كه نوعاً خوانندگان پاپ - از نوع به اصطلاح لس آنجلسي- پيش تر در قالب ترانه خوانده اند، با همان سبك و آهنگ، در توصيف اهل بيت(ع) بخوانند.



ديگر اين كه مداحان ما از آن روي كه هنرمندند، ناگزير از نوآوري اند. اين ناگزيري علي الدوام، پاره اي از مداحان ما - حتي برخي از معاريف و مشاهير اين طايفه - را به عدول از معيارهاي رفتار موقرانه و مؤمنانه - كه امري بسيار مهم و لازم براي كسوت مداحي است- واداشته است. گواه اين مدعا، تصاويري است كه بعضاً از مراسم مولودي خواني يا مرثيه سرايي در تلويزيون پخش مي شود و مداحان را در حالي نشان مي دهد كه مي كوشند با حركات خاص سر و دست و بدن، جمعيت را به وجد و نشاط بياورند و يا متأثر و محزون كنند. همان جوان مداح معروف پيش گفته مي گفت: مدتي است براي فرار از اين دام مهلك و رهايي از اين آفت عافيت سوز، به «مناجات خواني» روي آورده ام. رويكرد جديدش را ستودم و گفتم: اتفاقاً در حوزه هنر مداحي، «هنر برتر» نزد مداحاني است كه قادرند گنجينه هاي گهربار مستور در معادن مناجات ها و زيارت ها و دعاها را كشف و استخراج كرده و با زبان همه فهم بيان كنند.



"كسي كه با مسائل شوروي سابق و اين بخشي كه شيعه نشين است (جمهوري آذربايجان) آشنا بود، مي گفت: وقتي كمونيست ها بر منطقه آذربايجان شوروي مسلط شدند همه آثار اسلامي را از آن جا محو كردند و هيچ نشانه اي از اسلام و دين و تشيع باقي نگذاشتند. فقط يك چيز را اجازه دادند و آن «قمه زدن» بود! دستورالعمل رؤساي كمونيستي به زيردستان خودشان اين بود كه مسلمانان حق ندارند نماز بخوانند، نماز جماعت برگزار كنند، قرآن بخوانند، عزاداري كنند، هيچ كار ديني نبايد بكنند. اما اجازه دارند قمه بزنند! چرا؟ چون خود قمه زدن، براي آنها يك وسيله تبليغ بر ضد دين و بر ضد تشيع بود. گاهي دشمن از بعضي چيزها اين گونه عليه دين استفاده مي كند. هر جا خرافات به ميان بيايد، دين خالص بدنام خواهد شد».(رهبر معظم انقلاب، در ديدار عمومي مردم مشهد- 1/1/76)



طرفه آن كه دوستي و دشمني و اسطوره سازي را سه عامل تحريف حقايق و وقايع دانسته اند و منشأ انگاره سازي مجلس گردانان مجالس مدح و مصيبت را دو عامل از اين سه عامل؛ دوستي و اسطوره سازي.



چون دوستدار اهل بيت(ع) هستيم، زيبايي ظاهر را - كه به خيال خود عالي ترين عامل در كشش به سوي محبوب و تهييج احساسات عاشقانه مي پنداريم- در وجود آن بزرگواران برجسته مي كنيم و باز از سر دوستي و به قصد برانگيختن عواطف - در مواقع مرثيه سرايي- هر جا لازم باشد از هيچ تحقيري در مكانت و منزلت شان فروگذار نمي كنيم، آنچنان كه به تعبير استاد شهيد مطهري، شهادت امام حسين(ع) را چنان جلوه مي دهيم كه مظلوم و بي تقصير و بي جهت كشته و نفله و ضايع شد و هدر رفت، حال آن كه به عكس اين انگاره باطل - كه اتفاقاً از سر دوستي سيدالشهداء(ع) ساخته شده - هر قطره خون امام حسين(ع) يك دنيا ارزش دارد و زلزله حماسه او در عاشورا پايه هاي كاخ ستمگران را متزلزل كرد چندان كه هنوز اغلب حوادث داغ و تحول ساز جامعه ما در محرم ايجاد مي شود. (حماسه حسيني، جلد3، صفحه 84)



نيز برخاسته از حس اصيل «اسطوره سازي» خود، توانمندي هاي عجيب و غريب مادي و جسماني را به وجود مقدس آن حضرات نسبت مي دهيم كه نه اثبات آن توانايي ها در وجود مباركشان موجب فضيلتي است و نه اعتقاد ما به وجود آن اوصاف، مهم و مفيد و لازم است از آن روي كه هيچ نقشي در تربيت اخلاقي و رشد فضايل انساني ما ندارد.



اقبال كم نظير امروز مردم به ويژه جوانان به هيئت هاي مذهبي و مجالس جشن و عزاي اهل بيت(ع) را بايد بسيار گرامي شمرد. سپاس اين نعمت بزرگ الهي، به اطعام معنوي خيل عظيم دلدادگان خاندان پيامبر(ص) با طعام مطهر و معطر معارف ناب شيعي است و به عرضه «دين خالص» و پالايش شده از پيرايه ها و خرافه ها:



"كسي كه با مسائل شوروي سابق و اين بخشي كه شيعه نشين است (جمهوري آذربايجان) آشنا بود، مي گفت: وقتي كمونيست ها بر منطقه آذربايجان شوروي مسلط شدند همه آثار اسلامي را از آن جا محو كردند و هيچ نشانه اي از اسلام و دين و تشيع باقي نگذاشتند. فقط يك چيز را اجازه دادند و آن «قمه زدن» بود! دستورالعمل رؤساي كمونيستي به زيردستان خودشان اين بود كه مسلمانان حق ندارند نماز بخوانند، نماز جماعت برگزار كنند، قرآن بخوانند، عزاداري كنند، هيچ كار ديني نبايد بكنند. اما اجازه دارند قمه بزنند! چرا؟ چون خود قمه زدن، براي آنها يك وسيله تبليغ بر ضد دين و بر ضد تشيع بود. گاهي دشمن از بعضي چيزها اين گونه عليه دين استفاده مي كند. هر جا خرافات به ميان بيايد، دين خالص بدنام خواهد شد».(رهبر معظم انقلاب، در ديدار عمومي مردم مشهد- 1/1/76)



و «دين خالص» را امروز فقط از عالمان امانتدار علم جعفري مي توان گرفت كه فقيهان صيانت كننده بر نفس و حفاظت كننده از دين خدايند و هوا و هوس را مغلوب ساخته اند و جز پيروي از صاحب شريعت، سودايي در سر ندارند؛ از مراجع معظم شيعه كه پيرايه هاي نشسته بر دامن دين را مي شناسند و مجالس مدح و مصيبت ما را خالي از معصيت خدا مي خواهند؛ امروزه سرحلقه هاي هيئت ها - خصوصاً هيئت هاي معظم شهرهاي بزرگ، و رهبران و مداحان شهير و خوش نامشان - به يكي از مهم ترين گروه هاي مرجع اجتماعي تبديل شده اند. وعاظ و مداحان بزرگ اكنون مرجع و مراد بسياري از مؤمنان و شيفتگان اهل بيت(ع) مخصوصاً جوانان و دانش آموزان و دانشجويان اند. جواناني كه مشتري دائم مجالس معظم مصيبت سرايي و مولودي خواني در تهران و شهرهاي بزرگ هستند، اغلب تكاليف عملي خود را از خلال سخنان واعظ يا مداح مورد علاقه خود اخذ مي كنند و اگر بگوييم كثيري از جوانان مؤمن و با صفا، دين خود را از اين جلسات مي گيرند، گزافه نگفته ايم. هم از اين روست كه انتظار سلوك مرجعانه از وعاظ و مداحان نامدار و پر طرفدار، انتظار نابجايي نيست. مهم ترين شناسه در مشي و مرام مرجعانه، «رعايت نهايت احتياط» در بيان معارف و احكام و دستورهاي دين در عرصه هاي فردي و جمعي است و نيز در حوزه ها و حيطه هاي سياسي و فرهنگي و اجتماعي؛ خصوصاً در موضوعاتي كه اين عزيزان احياناً ورود و تخصصي ندارند و براي بيان دقيق و درست مطلب، ناگزير از استمداد و استشاره از اهل فن اند.



اكنون كه تأثير عميق و منحصر به فرد هيئت ها و مجالس روضه خواني در تحولات اجتماعي و رفتارهاي سياسي مردم آشكارتر از گذشته شده است، بي گمان تلاش و تمركز دشمن براي تضعيف و تخريب اين نهاد مدني ريشه دار تمدن ايراني- شيعي بيش از پيش خواهد شد. به شرط هوشياري مرجعانه مردان منبر و مدح، اين پايگاه پايدار عرصه روشنگري و ارشاد، تا هميشه، تاثيرگذارترين رسانه جامعه شيعي ما باقي خواهند ماند.