بازگشت

مباني و ديدگاههاي هنري قابل استنباط از فرهنگ عاشورا



مباني و ديدگاههاي هنري قابل استنباط از فرهنگ عاشورا

آنچه از متون تاريخي و قصص انبيا، بويژه از داستان حضرت آدم - سلام الله عليه - برمي آيد آن است كه همه انبيا و اوصياي برگزيده خداوندي از وقوع نهضت عاشورا آگاه بوده اند و اين مسئله در واقع، نشان اهميت قيام حسيني از بدو خلقت هستي است. بر اين اساس بايد طراح اصلي عاشورا را خداوند تبارك و تعالي بدانيم. به عبارت ديگر، مي توان طرح عاشورا را جامع تمام زمانها و همه روزگاران پيش از خود به شمار آورد.

جامعيت و حضور نهضت عاشورا در تاريخ حيات انسان، مفهوم بسيار گسترده اي دارد و در اصل، عاشورا به معناي رويارويي انسان با شيطان و تسلط ظاهري شيطان بر انسان است.

در طراحي نهضت عاشورا، زمان، مكان، شخصيتهاي الهي و ديگر عوامل و قواعد و قوانين به عنوان يك «هنر» واقعي مورد توجه قرار گرفته است. اگر بخواهيم به زباني ساده تر و روشن تر به مسئله بپردازيم، بايد بگوييم كه: طراحي نهضت عاشورا با خلقت حضرت آدم - عليه السلام - آغاز و با قيام قيامت پايان مي يابد.

قوانين و قواعد مستحكم و جامعي در نهضت عاشورا وجود دارد كه پايه هاي اصلي و نگه دارنده آن در طول تاريخ - پيش و پس از خود - به حساب مي آيد. گزينش بهترين و پاكترين شخصيتها، انتخاب بهترين مكان و مناسب ترين زمان، چگونگي وقوع حادثه و كيفيت حركتها به گونه اي شايسته و صدها عامل ديگر كه تشريح و تبيين آن در اين مقال مقدور و ميسر نيست، همه و همه از طراحي هنرمندانه نهضت حكايت مي كند.

قيام جاويد حسيني از قواعد و مباني يك نمايش قدرتمند، بهره مي جويد. وجود و حضور قواعد دراماتيك، عوامل تلطيف كننده روح انسان، ايثار جان و مال در راه اعتلاي ارزشهاي بشري، نقش روحي و عاطفي شخصيتهاي مختلف، مفهوم سياسي نهضت را در زمان خود و بعد از آن در راستاي قيام و اقدام براي مبارزه با حكومتهاي طاغوتي بيان مي كند و آن را در چارچوب قواعد هنري قرار مي دهد.

در نهضت عاشورا شاهد التهاب، هيجان و احساسهاي فوق العاده تأثير گذاري هستيم؛ احساسهايي كه بر مقدس ترين مباني اعتقادي تكيه كرده اند و از آنجا كه قواعد ثابتي دارند، به مباني نيرومند ايمان و جهان بيني الهي نزديك شده اند و به ديگر سخن، روح واقعي خود را از مذهب مي گيرند. اين احساسها در رفتار مجموعه شخصيتهاي نهضت عاشورا شكل مي گيرند. رفتارها، گفتارها و همه اقدامهاي شخصيتهاي نهضت، همگي بيانگر قدرت ايمان و جهان بيني آنان است. شهادت و اسارت كه نتيجه قطعي نهضت است، جز حلاوت، زيبايي و جلوه هاي شورانگيز عشق و عرفان، چيز ديگري به همراه ندارد. ترس، تسليم و فرار در برابر دشمن، در نهضت عاشورا فاقد معنا و جايگاه است، در حالي كه هيجان بيش از حد براي رسيدن به لقاي خداوند، همه اهداف عاشوراييان است، و شاهد شگفت انگيزي است كه اگر بدانيم شخصيتهاي عاشورا و در رأس همه آنان، حضرت امام حسين (ع) در شب پيش از حادثه، شادمانه تر از هميشه به لطيفه گويي پرداختند و مرگ فرداي خود را - كه به آن آگاهي كامل داشتند - به تمسخر گرفتند. در اينجاست كه به طرح اين پرسش مي پردازيم كه كداميك از صحنه هاي هنري از بدو خلقت جهان با نمايش هنرمندانه و الهي فرزند عزيز علي و فاطمه - حضرت امام حسين (ع) - و ياران وفادار و از جان گذشته اش، حتي مي تواند وجه تشابه داشته باشد؟

فصاسازي هنري در نهضت عاشورا، مسئله اي بي همتاست. استفاده از انسانهاي عاطفي و ايثارگر، ايجاد فضاي روحاني - كه نظير آن را تا آن زمان در طول تاريخ به ياد نداريم - همچون برگزاري آيين دعا و نمايش، ايراد سخنراني اباعبدالله الحسين (ع) براي ياران و نيز نيروهاي دشمن و اتمام حجت براي همگان با استفاده از فرصت اندكي كه وجود داشت و اقدامات ديگري از اين دست و مهمتر از همه آماده شدن براي پيوستن به خدا و شتاب بيش از حد در اين راه، در هيچيك از قالبهاي هنري متداول آن عصر و پيش از آن نمي گنجد، همچنان كه پس از نهضت عاشورا نيز نمونه ي همانندي از آن سراغ نداريم، و در يك كلام، عاشورا و حوادث و وقايع اين روز مقدس، رويدادي است كه از جنبه هنري، نمي تواند در هيچ عصري و به هيچ مناسبتي تكرار شود.

در نهضت عاشورا با شخصيتهاي مواجهيم كه با رفتارهاي عظيم و تكان دهنده شان، نمايش بزرگ و تاريخي و بي بديلي را به صحنه آوردند. اين رفتارها، كنشها و واكنشها همه در عشق به خداوند متعال شكل مي گرفت و برآنچه تأكيد مي شد، ضرورت ايثار و فداكاري جانبازي و شهادت در راه دوست و در جهت كسب رضاي آفريدگار بود.

امام حسين - عليه السلام - شخصيت اصلي اين نمايش بزرگ، با نيروي معنوي تمام ياران مخلص و ناب را به حركت در آورد و آنان را براي رسيدن به بالاترين مراحل رشد و تعالي رهبري كرد و بين رهبريهاي خداپسندانه، آنان را به برخورداري از زيباترين ارزشهاي والاي انساني موفق ساخت.

شخصيت پردازي در نهضت عاشورا، ناشي از تواناييهاي روحي و ارزشهاي حاكم بر روح و روان شخصيتهاي خاصي در صحنه هاي حوادث است. موقعيت اقتصادي، توانايي مالي و حتي مقام اجتماعي در شناسنامه اين شخصيتها جايي ندارد، بلكه آنان تمام شرايط زيستي و اجتماعي خود را فداي آرمانهايي مي كنند كه بشريت در حال و آينده، شديدا به آنها نيازمند است. آشكارتر بگوييم، شخصيت پردازي در عاشورا، مبتني بر رابطه انسان با خداست. ميزان و مراتب اين ارتباط و تلاش در جهت گسترش آن، در اصل به چگونگي برخورد شخصيتهاي با عاشورا و نهضت حسيني بستگي تام و تمام دارد. بر اين اساس، كار به جايي مي رسد كه مسائل عاطفي و عشق و علاقه به خانه و خانواده و زن و فرزند و در يك كلام، دلبستگي به جهان و هر چه در آن است، براي عاشوراييان معنا و مفهوم ندارد. جهان بيني حسين (ع) و يارانش، آرماني بودن، آرماني زندگي كردن و آرماني مردن بود و براي رسيدن به قرب و رضوان خداوند، به استقبال عظيم ترين خطرها شتافتند و زندگي و مافيها را به هيچ انگاشتند.

اصحاب عاشورا در تمام حركتهاي گفتاري و رفتاري خود از پيامبر اكرم (ع) و آيين پاك و مقدس او الهام گرفتند و هدف خويش را دفاع از ارزشها و آرمانهاي اسلام عزيز قرار دادند. آنان تحمل سختيها و رنجها را فرصتي مغتنم براي پيوستن به محبوب مي دانستند و نه تنها هيچگاه تكدر خاطر نيافتند، بلكه لذت معنوي سراسر وجودشان را فراگرفته بود و ضربه هاي شمشير و نيزه ها و درد ناشي از آن، نتوانست حتي احساسي از تسليم در رويارويي با دشمن در آنها به وجود آورد.

در مجموعه شخصيتهاي نهضت عاشورا، متوجه جهان بيني نيرومندي هستيم كه تعريف انسان، جهان، مرگ و حيات جاودانه را نتيجه اعمال آدمي، محوري بودن خداوند، جلب رضاي او و جهان و هستي را متأثر از خدا مي دانستند. نگرش درست به جهان و جهان را مبتني بر شعور تلقي كردن از ويژگيهاي بارز فكري و روحي اصحاب عاشورا است.

شهامت غير قابل وصف، آمادگي براي هر نوع جانبازي، روحيه شهادت طلبي كربلاييان به تمامي متأثر از جهان بيني نيرومند آنان است و هنرمندي در رفتارهاي اين عاشقان خدا به گونه اي بود كه تمام عواطف و احساسات بشري را تحت الشعاع خود قرار مي داد و اين موارد را مي توان به طور روشني در سخنان پربار حسين (ع) و يارانش مشاهده كرد.

حادثه پردازي در نهضت عاشورا، مبتني بر انديشه هاي ناب سيدالشهدا (ع) و ياران او درباره فلسفه زيست انسان در جهان خاكي، جايگاه اصلي انسان و چگونگي باور او به بازگشت به سوي خداست. بنابراين، حادثه پردازي در نهضت عاشورا، معلول سوء تفاهم نيست. دست اندركاران آن اهداف مادي و سياسي را مد نظر نداشتند. بلكه همه آنان به اهداف مقدس و والاتري مي انديشيدند. نبرد تن به تن مبارزه ي عده اي اندك با سپاهي انبوه، به رغم آگاهي از خطر به استقبال مرگ رفتن، مبتني بر اتكا به فلسفه ي نيرومند «شهادت» و تلاش براي رسيدن به خداوند است.

در نهضت عاشورا با حضور مادر و نقش او در همه صحنه ها روبروييم. او آموزش دهنده دفاع از ارزشهاي الهي و انساني است، ضمن اينكه خود، شاهد زيباترين جلوه هاي فداكاري و ايثار است و در عين حال به القاي روحيه شهامت به آناني است كه جهان هستي را بدون در نظر گرفتن ارزشهاي والاي الهي و انسانيش به هيچ مي انگارد.

مادر در نهضت عاشورا با همه قدرت روحي متكي به ايمانش به خداوند متعال، فرزندان خود را براي جانبازي در راه حق و حقيقت آماده مي سازد و هنر وصل به پروردگار را به آنان مي نماياند. او در تمامي صحنه ها به تشجيع فرزندانش براي حماسه آفرينهاي شگرفت مي پردازد و هنرمندي خويش را نيز در تحمل رنجها و سختيهاي ناشي از قرباني شدن فرزندانش نشان مي دهد.

نقش تربيتي مادر در نهضت عاشورا تا آن حد مهم و قابل توجه است كه مي توان آن را تكميل كننده رسالت همه مردان و جواناني دانست كه براي رسيدن به اهداف مقدس خويش تا پاي جان به پيش مي روند. با اين وجود، مادر در قيام حسيني، سمبل عاطفه اي لطيف و وصف ناشدني است.

جنگ و مبارزه في نفسه، تهي از هر نوع لطافت است و قاعدتا مفهومي از خشونت را به همراه دارد. اما حضور زن در نهضت عاشورا، لطافتي ايجاد مي كند كه از جنبه هاي گوناگون قابل بررسي است.

زن موجود لطيف هستي است و همراهي او در اين نهضت و همفكري و همگامي او با حادثه سازان عاشورا به معناي ارزش گذاري به تواناييهاي نيرومند زن در عرصه زندگي و مبارزه است. بديهي است در صورتي كه نهضت عاشورا از حضور زن و شخصيتهاي عاطفي بي بهره بود، اين نهضت لطافت و قدرت تراديك خود را از دست مي داد. تحمل درد و رنج از ناحيه بانوان كربلا، در سيماي جنگ و مبارزه، تأثيري پر از لطف و عاطفه و احساس بر جاي نهاد كه بيانگر نقش هنري و لطيف زن در همه عرصه ها بود، و به ديگر سخن، زن با حضور خودش در صحنه هاي عشق و شهادت، به نهضت عظيم و جاويد حسيني زندگي بخشيد.

نمونه بارز اين حضور را مي توان در زيباترين و كامل ترين شكلش در وجود حضرت زينب كبري - سلام الله عليها - و نقش و رسالت بي همانندي كه اين بانوي قهرمان برعهده داشت، آشكار و به خوبي مشاهده و احساس كرد.

امام حسين (ع) نقش اصلي نمايش صحنه هاي جاويد عاشورا برعهده داشت و خواهر بزرگوار و ارجمندش تداوم بخش اين نقش با همه ابعاد و زمينه ها بود. دختر گرامي علي (ع) كه تربيت شده مكتب والاي رسالت و امامت بود، توانست با اتكا به ايمان معنوي و اتكال به خداوند بزرگ، و با آگاهي كامل، وظيفه كاروانسالاري را همراه با برادر زاده ارجمندش حضرت سجاد - عليه السلام - به خوبي ايفا كند. زينب (س) كه اسوه همه زنان عالم است، در عين حال كه شخصيتي عاطفي است، در صحنه هاي مبارزه و رويارويي با دشمن غدار نيز چهره اي شاخص و شكست ناپذير دارد. او ضمن اينكه رهبري و نگهداري از عده اي زن و كودك و نوجوان ستمديده و داغدار را برعهده دارد، از هر فرصتي براي احقاق حق اهل بيت عصمت و طهارت از يك سو و رسوا كردن جباران و ستمكاران از سوي ديگر استفاده مي كند و اين نقش را به گونه اي هنرمندانه به انجام مي رساند كه به عنوان نمونه بي نظيري از رشادت و شهامت و ايثار در هميشه ي تاريخ به ثبت رسيد.

... و اينك اگر بخواهيم نقش «فرزند» در نهضت عاشورا را مورد بررسي قرار دهيم، بهترين و بارزترين نمونه اش، فرزند برومند و رشيد سيدالشهدا، حضرت علي اكبر (ع) است. نقش هنرمندانه علي اكبر كه تجسمي از جد بزرگوارش پيامبر اكرم (ص) بود و در كردار و رفتار شباهت تمامي به آن حضرت داشت، به گونه اي بود كه دوست و دشمن با مشاهده منش و روش او، پيغمبر بزرگوار اسلام (ص) را به ياد مي آوردند.

حضور فرزندي همانند حضرت علي اكبر (ع) در كربلا بسيار تأثير گذار است. او با تمام آگاهي، تسليم محض پدر بود و براي هر نوع فداكاري و جانبازي در راه آرمانهاي والا و مقدسش با همه وجود، آمادگي داشت. او نه تنها، سالار شهيدان را پدر، كه مراد و مرشد خود مي دانست و ولايت مطلقه ي او را همچون ديگر پيروان امامت و ولايت با جان و دل پذيرفته بود.

عظمت وجودي حضرت علي اكبر (ع) در صحنه عاشورا بويژه در زماني آشكارتر مي شود كه در پاسخ به پرسش پدر كه: «فرزندم! فردا - عاشورا - در اين سرزمين، سرها از بدن جدا خواهد شد و... مرگ همه را در آغوش خواهد گرفت» عرض مي كند: «پدر! مگر ما بر حق نيستيم؟ و مگر نه آن است كه در راه آرمانهاي جدمان رسول خدا (ص) به شهادت مي رسيم؛ پس اگر چنين است از كشته شدن، ما را چه باك!»

در نهضت عاشورا، دختران پاك و مقدسي همچون ام كلثوم و رقيه نيز نقش آفرين بودند. حضور اينان در غمگنانه ترين لحظه ها، دليل بارزي برحقانيت حسين (ع) و قيام مقدسش بود. دختران امام حسين (ع) كه در دامنهاي پاكي پرورش يافته بودند، با روح و روحيه اي شگفت انگيز، همه ي رنجها و سختيها را تحمل كردند و در طلب رضاي خداوندي تا پاي جان پيش رفتند. بر همين مبنا بود كه تمامي مباني فكري، اعتقادي و اجتماعي عاشورا با غمبارترين صحنه هاي عاطفي درهم آميخت و چهره اي ماندگار از خود بر جاي نهاد.

حضور همين عناصر بود كه از عاشورا در واقع، يك «زندگي» آفريد كه همه چيزش در خدمت خداوند متعال بود و «مدرسه»اي شد كه تا قيام قيامت به تمامي بشريت درس آزادي و آزادگي خواهد آموخت.

آخرين عنصر كارساز و قابل بررسي در نهضت عاشورا، وجود مقدسي به نام «برادر» است؛ آن نيز برادري كه تمام دلبستگيها، علايق و عواطف خود را متكي به ارزشهاي الهي - انساني مي بيند.

حضور حضرت ابوالفضل العباس (ع) به عنوان برادري مهربان، دلسوز و فداكار در كنار سالار شهيدان، اين نكته را به اثبات رساند كه در نهضت عاشورا، دلبستگي و وابستگي كاملا بديعي سواي علايق و وابستگيهاي متعارف و معمول بشري به وجود آمد. سردار سپاه حسيني، در ياري رساني به برادر و خاندان حسيني، آنچنان حماسه اي آفريد كه نه تاريخ بشريت پيش از آن، همانندي براي آن سراغ دارد و نه پس از آن نمونه اي ديده شده است. حماسه آفريني ابوالفضل العباس (ع) بويژه در داستان «شريعه فرات» و در آنجا كه به رغم نياز شديد به رفع عطش، از آشاميدن آب به خاطر تداعي لب تشنگي اهل حرم، خودداري مي كند، به اوج خود مي رسد. اين حماسه را نمي توان از اهل زمين دانست، چه آنكه كمتر كسي را ياراي اينچنين فداكاري است. بر همين اساس است كه امام حسين (ع) پس از شهادت برادر عزيز و بزرگوارش، نداي «اكنون كمرم شكست و اميدم نااميد شد» سر مي دهد. و اين كلام را درباره هيچيك از شهيدان كربلا، حتي فرزندش علي اكبر (ع) بر زبان نياورد.

حضور زنان و كودكان در نهضت عاشورا و مجموعه رفتارهاي آنان در تمامي زمينه ها، صحنه هايي از عشق و عاطفه آفريد كه تأثيري جاودانه داشت وعامل اصلي تحريك احساسات همگان بود. حضور همين شخصيتهاي عاطفي، در عين حال معياري از قساوت، ستمگري و جنايت پيشگي اردوگاه دشمن نيز به شمار مي آمد. به عبارت ديگر، به همان ميزان كه زنان و كودكان مورد ظلم و ستم دشمن قرار مي گيرند، بر محكوميت يزيديان و حقانيت خاندان عصمت و طهارت نيز مهر تأييد مي زنند. نهضت عاشورا توانايي تحريك عواطف بشري را از وجود شخصيتهاي نيرومندي به دست مي آورد كه از جمله آنها مي توان زنان و كودكان را يكي از كارسازترين آنها به حساب آورد. نقش آفريني و مقاومت فوق العاده زنان و كودكان در رويارويي با حوادث را بشريت كمتر به ياد داشته است.

در نهضت عاشورا شاهد حضور «مذهب» در ساختارهاي رفتاري عاشوراييان هستيم كه در يكايك آنان وضعيت كاملا منحصر به فردي به وجود آورده است. انتخاب اين رده كه بايد براي خدا حركت كرد، براي رضاي خدا آماده جانبازي شد و براي پايداري دين او به شهادت رسيد و اعتقاد به اينكه اسلام در خطر جدي است، بايد همراه حسين بن علي به حركت در آمد و او تنها كسي است كه در شرايط كنوني به اسلام مي انديشد و ما نبايد او را تنها بگذاريم. ايمان به اين كه: امام حسين (ع) فرزند علي بن ابيطالب (ع) و فاطمه زهرا - سلام الله عليها - و تجسم عيني سنت رسول الله (ص) است، همه و همه نشأت گرفته از آيين پاك محمدي است.

عاشوراييان با همه وجود اعتقاد داشتند كه: خداوند متعال به ما فرمان داده است كه براي حفظ اسلام و قرآن نبايد از فدا كردن جان و مال بهراسيم. آنان به قيامت، حساب و كتاب آخرت، بهشت و جهنم و سنجش اعمال در روز رستاخيز ايمان داشتند و تمامي اينها نقش مذهب و اعتقادات ديني را در نهضت عاشورا پديدار مي سازد. به عبارت ديگر قيام عاشورا به دليل تغذيه از مذهب، به عنوان رخدادي ماندگار در تاريخ بشريت و براي هميشه زنده مي ماند.

خدا محوري از جمله موضوعهايي است كه به زيباترين شكلش در نهضت عاشورا حضور دارد. ياران حسين بن علي (ع) براي تحقق اراده خداوندي بپا خاسته اند و براي جانبازي در راه او سر از پا نمي شناسند. آنان معتقدند كه براي جلب رضاي خدا بايد از همه چيز گذشت، بايد از جان گذشت و براي پيوستن به لقاي پروردگار همه فرصتها را مغتنم شمرد. دستها از تن قطع مي شوند، سرها از بدن جدا مي گردند، پيكرهاي مقدس، آماج تير دستان مي شوند، و اينها همه وسيله هايي براي رسيدن به ديار يارند كه شهادت در راه دوست، به مراتب شيرين تر و گواراتر از هر چيزي است و بايد خود را براي پيوستن به حيات طيبه، جاودانه و لا يزال و رسيدن به بهشت موعود خداوندي آماده ساخت.

كوير، مكان مناسبي است كه بستر حوادث نهضت بزرگ عاشورا است. كوير تشنه ترين سرزمين اين جهان خاكي است. كمتر دياري همچون كوير با خورشيد آشناست. كوير لطيف ترين و تشنه ترين سرزميني است كه شاهد آن بوده ايم و در كوير همه چيز قابل ديدن است. نهضت عاشورا در كوير نينوا شكل مي گيرد.

آب در كوير، پرارزش ترين ماده است و وجود آن به معناي زندگي است و در اينجاست كه به اهميت وجودي «فرات» در كوير نينوا پي مي بريم. فرات، رود سخاوتمندي است كه در هميشه تاريخ به زمينهاي تشنه پيرامونش، زندگي مي بخشيده است، اما همين فرات، هيچگاه همچون عاشورا، شاهد قساوت جمعي موجود انسان نماي شيطان صفت نبوده است.

فرات در قلب كوير، هزاران سال بر رخدادهاي فراواني گواهي داده است، اما در همه عمر به ياد ندارد كه شرافتمندترين انسانها در كنارش تشنه بمانند... و اينك فرزند عزيز رسول خدا - كه درود و صلوات خدا بر او باد - همراه با ياران فداكارش در كنار موج خروشان فرات پرآب، با لبهاي تشنه به شهادت مي رسند و بدين سان، حقانيت خود و ستم پيشگي و قساوت جابرانه دشمن را به اثبات مي رسانند.

شعار در نهضت عاشورا نقش حساس و تعيين كننده اي دارد. شعارهاي عاشورا مملو از زمينه هاي اعتقادي و مبين جايگاه اجتماعي و فكري رزمندگان است. اين شعارها توانايي تحريك عواطف و احساسات انسانها را دارند و به ياران عاشورا روحيه ي آمادگي براي تداوم مبارزه مي دهند. بيان شاعرانه و هنرمندانه شعارها، قدرت نهضت عاشورا را چندين برابر مي كند و براي هميشه زنده و ماندگار مي سازد.

درگيري با يكي از بزرگ ترين قدرتهاي زمان كه نام اسلام را نيز يدك مي كشد،كار آساني نيست، به زمينه و طرحي لازمي نيازمند است و در يك كلام بايد از هر جهت آماده ايثار و جانبازي بود. بديهي است به منظور تحقق چنين امري، تنها راه ممكن، متكي بودن به قدرت ايمان است. اصحاب عاشورا با سلاح قدرتمند ايمان به مبارزه برخاستند و بزرگ ترين حادثه تاريخ را كه در نهايت به پيروزي آنان انجاميد، به وجود آوردند.

در واقعه عاشورا، نگريستن به شكست ظاهري ياران حسين (ع) در برابر سپاه انبوه يزيدي ساده انديشي است. هنگامي كه با نگاهي ژرفتر به قيام بزرگ حسيني بنگريم، به درستي راه فرزند علي و فاطمه (ع) و باطل بودن دستگاه جابرانه يزيد بيشتر پي مي بريم و از وابستگي نهضت عاشورا به خدا و پيوستگي رژيم اموي به شيطان صفتان آگاه مي شويم. در واقع، نهضت عاشورا، تعريف عملي و نمايشي از مبارزه موجودات بريده از خدا با انسانهاي پيوسته به خدا تا آخرين و نهايي ترين مرحله است.

در نهضت عاشورا شاهد بيرحمانه ترين رفتارهاي ضد انساني نسبت به حسين بن علي (ع) ياران، فرزندان، زنان و كودكان او هستيم. رژيم يزيد، عواملي را براي كشتن حسين (ع) به كربلا گسيل داشت كه بويي از انسانيت و شرافت نبرده بودند. بستن آب فرات - سخي ترين رود جاري در صحراي نينوا - بر روي عصاره هاي خلقت و اهل بيت امام حسين (ع) و آنها را در تنگناي عطش و تشنگي قرار دادن، نمي تواند اقدام موجوداتي باشد كه نام انسان بر خود نهاده اند، اما اين كاري بود كه در كربلا روي داد به گفته مرثيه سراي بزرگ عاشورا، محتشم كاشاني:

«بودند ديو و دد همه سيراب و مي مكيد - خاتم ز قحط آب سليمان كربلا

از آب هم مضايقه كردند كوفيان - خوش داشتند حرمت مهمان كربلا»

پيوند روحي و فكري شخصيتهاي نهضت عاشورا، گروه متحدي همچون تن واحد به وجود آورد. همه اصحاب كربلا با اتصال به هدايت و رهبري حضرت حسين بن علي (ع)، آنچنان پيوند مستحكمي ايجاد كردند كه در خطيرترين حادثه از هم سبقت مي گرفتند و براي استقبال از مرگ و شهادت شتاب داشتند. آنان هدف مشتركي داشتند كه از ايمان به خداي بزرگ و اعتقاد به اسلام ناب محمدي نشأت مي گرفت. امام حسين (ع) در نظر آنان تجلي رحمت، بركت و هدايت الهي بر بندگان صالح خدا بود.

پيوند روحي شخصيتهاي عاشورا، مبتني بر پيوند همه آنان با خداوند متعال بود و چنين پيوندي را تنها در عاشورا و هنر اصحاب آن مي توان ديد و نظيرش را كمتر در تمامي تاريخ شاهد بود. آنان در عين وجود پيوندي اينچنين، مجموعه خود را «فاني في الله» مي دانستند و همه ي تلاششان در راه اطاعت از خدا و عشق به شهادت بود.

سخن پاياني اين مقال را به شخصيت محوري نهضت عاشورا اختصاص مي دهيم و بر اين باوريم كه حضرت حسين بن علي - عليه السلام - به عنوان محور حركت عاشورا، اهداف مقدسي را پي مي گرفت كه در رأس آن، مسئله الهي «امر به معروف و نهي از منكر» و احياي دين جدش - محمد (ص) - بود. آن حضرت براي حصول به اين اهداف، حركت تاريخي خويش را آغاز كرد و ديگر ياران با پيروي خالصانه از او براي هر نوع جانبازي و فداكاري آماده شدند.

ابعاد معنوي و الهي سالار شهيدان آنچنان نيرومند بود كه دستگاه خلافت غاصبانه يزيد را با همه تواناييهاي سياسي، نظامي و اقتصاديش به رسوايي كشاند و با ايثار خون سرخ خويش، اسلام عزيز را از خطر ابتذال و نابودي رهايي بخشيد و به آيندگان نيز آموخت كه در رويارويي با ستم و ستمكاران نبايد درنگ كرد و از كمي عده و عده هراسي به دل راه داد. چه آنكه هر حركتي با نام و ياد خدا، سرانجام به شكست دشمن و پيروزي حق بر باطل مي انجامد؛ همچنان كه قيام مقدس حسين (ع) طومار زندگي ننگين يزيديان را درهم پيچيد و جز ننگ و بد نامي چيزي از آن باقي نماند.


عبدالله غيبي