بازگشت

فرهنگ عاشورا، آسيبها و تحريفها


6.نقش حكومت ها و تاريخ نگاران درباري



يكي از موضوع هاي تحريف شناسي عاشورا، شناخت نقش حاكمان جور، به ويژه امويان در تحريف واقعه عاشورا و از سوي ديگر، تحريف هايي است كه از طرف تاريخ نگاران طرفدار مكتب عثماني، اموي و تأثير پذيرفتگان از آنها به وجود آمده است. نخستين انحرافي كه امويان مي خواستند به وجود آوردند، آن بود كه شهادت امام حسين (عليه السلام)را به قضاي الهي و خواست خداوندي نسبت دهند و خود را مبرا سازند. گفتار ابن زياد با زينب كبري (سلام الله عليها) در همين جهت است.



تحريف دوم آن بود كه امويان، چه پيش از شهادت و چه پس از آن، كوشيدند تا امام (عليه السلام)را به عنوان فردي شورشي و طغيانگر بر ضد حاكم مشروع مسلمانان بنمايانند كه مرتكب گناه بزرگ، يعني خروج بر امام مسلمين شده و از اين رو، خون او مباح است. تمام سعي امام (عليه السلام)نيز از ابتداي حركت تا پايان آن، بر اين است كه با سخنراني هاي افشاگرانه و روشنگر، اين اتهام و تبليغ را خنثي كند و مسير خود را به درستي بشناساند.



تحريف ديگري كه امويان بر گسترده ساختن ابعاد آن مي كوشيدند، عيد اعلام نمودن و جشن گرفتن روز عاشورا بود. براي اين منظور، گفتند كه عاشورا، روزي است كه كشتي نوح بر زمين نشسته يا روزي است كه فرعونيان در رود، غرق شدند. در حالي كه اصولا عيد گرفتن اين روز و روزه گرفتن آن، به يهود باز مي گردد كه اين روز را «عيد عاسور» نام گذاشته بودند. به همين سبب است كه در زيارت عاشورا مي خوانيم: اللهم ان هذا يوم تبركت به بنو اميه و ابن آكلة الاكباد. البته در برابر اين موضوع امامان شيعه نيز موضع گيري كرده، و روزه گرفتن اين روزها را ممنوع ساخته و آن را روز حزن و اندوه نام نهادند.



اما از سوي تاريخ نگاران عثماني و اموي نيز تحريفاتي در متن و هدف نهضت عاشورا اتفاق افتاد كه نمونه هايي از آن را در مكتب تاريخ نگاري در شام و ايران و برخي ديگر از تاريخ نگاران مشاهده مي كنيم. نمونه هايي از اين تحريف ها را بر مي شماريم:



نخست آن كه كوشيدند چهره اي از حسين بن علي (عليه السلام)تصوير كنند كه بر اساس آن، امام فردي جنگ طلب، خشونت خواه، دوست دار خون ريزي و تند زبان بوده است و طبيعي است كه قتل چنين فردي، مي تواند روا و جايز باشد.



تحريف ديگر، آن است كه امام (عليه السلام)را دنيا خواه و حكومت طلب و قيام وي را، براي به دست آوردن دنيا و امارت معرفي كرده اند، به طوري كه كساني چون عبدالله بن عمر، امام را از پي دنيا بودن باز مي دارند.



تحريف ديگر، در خواست ملاقات و بيعت امام حسين(عليه السلام)با يزيد است كه در مكاتبه عمر بن سعد با عبيدالله بن زياد به نقل از امام (عليه السلام)آورده شده و در تاريخ دمشق ابن عساكر و در كتاب هايي چون تاريخ ابن كثير، ذهبي و ديگران گزارش شده است، در حالي كه هم به لحاظ عقلي و هم تاريخي قابل خدشه است.



تحريف مهم ديگري كه از سوي اين تاريخ نگاران صورت پذيرفته است، تلاش براي تبرئه يزيد از قتل امام حسين(عليه السلام)و مقصر جلوه دادن عبيد الله بن زياد به تنهايي است، به طوري كه از گريه يزيد بر امام حسين (عليه السلام)، نفرين و لعن ابن زياد، مهرباني او با اسيران و اظهار ناخشنودي يزيد از كشته شدن امام حسين (عليه السلام)سخن گفته اند.البته اين سخنان نيز به دلايل تاريخي معتبر ديگري كه خود اين گروه نيز نقل كرده اند، از نظر عقل و نقل قابل خدشه است.



دلايل تاريخي اي چون بيعت خواستن يزيد از امام و فرمان شديد او به حاكم مدينه ، مكاتبات ميان ابن زياد با يزيد، چوب زدن يزيد بر دهان مبارك امام حسين (عليه السلام)و اشعار او در اين هنگام، آويختن سرهاي شهيدان بر دروازه هاي شام به مدت سه روز، همگي نشان دهنده نقش كليدي يزيد در شهادت امام حسين (عليه السلام)و عوام فريبي هاي او پس از آن است. ضمن آن كه احوالات كلي يزيد و كارهاي زشت او، مانند فاجعه حرّه واقم و هجوم به مكه، ترديدي در اين مسأله باقي نمي گذارد.



تحريف مهم ديگري كه از سوي ابن خلدون و پوشش تحليل تاريخي صورت گرفته و بايد آن را تحريفي معنوي به شمار آورد، آن است كه عدم موقعيت سنجي و حركت شكست خورده رابه امام نسبت مي دهد و در واقع، روح و هدف قيام آن حضرت را به چالش مي كشاند.







7. تعصب هاي بي جا و جمود فكري



تعصب هاي بي جا و خشك مغزي، تباه گر انديشه و فكر است و همين مسأله، از دلايل وقوع تحريف در حماسه حسيني است .



اين موضوع ،از چند بعد قابل تبيين است: از يك منظر، تعصب در نقل تاريخ، كه چنان چه موافق يا خلاف موضوعي باشد، در همان مسير حركت كرده و به پردازش دروغ يا حذف قسمت هايي از تاريخ انجاميده است. مثال آن، برخورد تاريخ نگاران عثماني و اموي با قيام امام حسين (عليه السلام)از سويي، و ساختن نقل قول ها و حكايات و رواياتي براي افزودن بر عظمت قيام عاشورا، به وسيله برخي تاريخ نويسان و مقتل نگاران از سوي ديگر است .



جزم انديشي نيز قسم ديگري از آن است. براي مثال، تعصب بسياري از مردم در خصوص فدا شدن امام حسين (عليه السلام)براي شفاعت گناهان دوست داران آن حضرت و نهادينه شدن آن در ميان مردم، به طوري كه هيچ سخني را در اين موضوع نمي پذيرند و گوينده آن را سر زنش مي كنند، از اين دست تعصبات است .



قسم ديگر، تعصب به اجراي شيوه خاصي از عزاداري است كه ممكن است براي برخي به صورت رسم و سنت در آمده باشد و هر چه ديگران بابيان و دلايلي آن را نكوهش مي كنند، باز به دليل همان تعصب و خشك مغزي حاضر به قبول آن نيستند و بر آن اصرار مي ورزند، مانند مسأله قمه زني .







8. تمسك به روايات تسامح در ادله سنن



در بسياري موارد، وقتي به كساني كه اخبار و روايات مجعول و نادرست نقل مي كنند اعتراض مي شود، در پاسخ، به روايات تسامح در ادله سنن استناد و تمسك مي كنند؛ يعني اين افراد، نوعي دليل فقهي براي آن چه مي گويند و مي نويسند، مي آورند. اما بايد ديد كه واقعيت مطلب چيست ؟



توضيح اين كه رواياتي داريم مبني بر اين كه: «هر كس بشنود يا به او برسد كه براي عملي ثوابي قرار داده اند و آن عمل رابه اميد رسيدن به آن ثواب به جاي آورد، آن ثواب رابه او خواهد داد، هر چند پيغمبر (صلي الله عليه و آله سلم) آن را نفرموده باشد».



براين اساس ،سيره علما، بر نقل اخبار ضعيف و ضبط روايات غير صحيح در ابواب فضايل، قصص و مصايب و در يك كلام مسامحه در اين مقام است ؛ چنان چه شيخ مفيد در تمام ابواب مربوط به حالات ائمه، اخبار را با سند نقل مي كند، به جز باب مقتل ابي عبد الله (عليه السلام)البته اگر نگوييم كه اين موضوع، كلمه حقي است كه باطل از آن اراده شده، دست كم كلمه حقي است كه از آن برداشت نادرست شده است. دلايل اين مسئله نيز چنين است:



1. اساسا اين موضوع در جايي است كه روايتي ضعيف در كتاب هاي قدما و كساني كه نزديك به عصر ائمه بوده اند، وجود داشته باشد ؛ نه آن كه جديد الاحداث و ساخته امروزيان باشد.



2. اين مسئله، به حوزه ثواب و عقاب داشتن عملي باز مي گردد و چندان مشخص نيست كه بتوان آن را، به حوزه هاي جديد ديگر چون نقل وقايع تاريخي سرايت داد. چرا كه بررسي تاريخ روش خاص خود را دارد.



3. روايت ضعيف، روايتي است كه سلسله راويان يا بعضي از آنها فاسق باشند، يا براي خبر، سلسله سندي وجود نداشته باشد، و يا يكي از راويان ذكر شده باشد. ولي در نقل روايت ضعيف هم، مي بايد نخستين نقل كننده خبر ثقه باشد، تا بتوان اخبار ضعيف او را در حوزه مستحبات و مكروهات، به ديده قبول نگريست. بنابراين، چنين نيست كه از هر كسي، اگر چه دروغگو، از هر كتابي، اگر چه بي پايه، و از هر كجا، اگر چه بر ديوار مسجد، بتوان روايتي را نقل كرد.



4. بحث در اين جا، در خصوص اخبار ضعيف است و تعريف اخبار ضعيف هم مشخص است؛ ولي روايات تسامح در ادله سنن، به هيچ روي اخبار موهون را در بر نمي گيرد. اخبار موهون، اخباري است كه موجب خدشه دار شدن ائمه يا مذهب مي شود. بسياري از روضه ها و نقل هاي مورد نظر ما، نه ضعيف، كه موهون هستند و نقل اخبار موهون جايز نيست!



5. در نقل روايات ضعيف نيز بايد توجه داشت كه آنها را با اصول استنباط اسلامي و روايات صحيح و كليات ديني تعارض نداشته باشند.



6. مشكل و مسئله امروز و ديروز ما اين است كه بسياري از مصيبت هاي مشهور در ميان مداحان، روضه خوانان و مردم، در كتاب هاي سيره و اصحاب مناقب، حتي به نقل ضعيف هم نيامده و از مصيبت ها و نقل هاي ساختگي به شمار مي آيند.







9. جمود تاريخي و گويا نشدن تاريخ



ابن خلدون مي گويد:



يكي از اسباب دروغ، عجز از تطبيق اوضاع و احوال با رويدادهاست.



بر اين اساس، مي توان يكي از عوامل تحريف واقعه را جمود در تاريخ و گويا نشدن آن به وسيله تحليل گران شايسته و آگاه تاريخ دانست. عدم بازپروري داده هاي تاريخي، توسط آگاهان به آن در حوزه هاي گوناگون معارف، دو آفت عمده را در پي دارد: ايستايي، ركود و جمود در تاريخ كه موجب عدم انتقال ذهني و عيني از گذشته به حال و عدم بهره گيري مناسب از آن مي شود كه نتيجه اين مسئله، پوسيدگي از درون و نيز عدم آزادگي است و دوم، بهره گيري و تفسير نادرست تاريخ، به وسيله تحليل گران بي مايه يا مغرض است كه به انحراف آن مي انجامد.



يكي از عوامل تحريف در فرهنگ عاشورا نيز، همين موضوع بوده و هست.



بنابراين، همواره بايد ژرف نگران، بر اساس آگاهي از زمان و همه جانبه نگري، با تكيه بر داده هاي صحيح و پالايش پيرايه ها و اطلاعات دقيق و عميق، به بازپروري، باز سازي و استخراج مفاهيم نوين و استنتاج آموزه هاي جديد براي توان مند ساختن فرهنگ عاشورا و عزاداري دست زنند تا از گزند جمود و خمود رهايي يابد.







10. سهل انگاري و تسامح منفي در به كارگيري روش ها



تفكري كه امرزه وجود دارد و در گذشته با شدت بيش تري جريان داشته، اين است كه مسايل مربوط به عزاداري سيدالشهدا (عليه السلام)و روش هاي به كار گرفته شده در آن را، تافته اي جدا بافته از مجموعه مسايل ديني مي داند. از اين رو، انجام آن به هر گونه اي، درست است و ثواب دارد و احكام موضوعات عبادي بر آن حمل نمي شود بنابراين، ريا، دروغ و... چنان چه در راه ترويج و تقويت عزاداري ابي عبد الله (عليه السلام)باشد، بي اشكال است. به طور قطع ما هيچ سند ديني كه بر اين مسأله دلالت داشته باشد، نداريم. به نظر مي آيد كه بيش تر گذري روان شناختي از برخي روايات عزاداري بدين مسأله باشد كه به واسطه برداشت اشتباه يا مغرضانه صورت گرفته است. براي مثال ،در روايتي از امام صادق (عليه السلام)آمده است.



... هر كس در مرثيه حسين (عليه السلام)بيتي بخواند، پس بگريد- و به گمانم فرمود - يا خود را شبيه گريه كنندگان كند، پس بهشت براي اوست.



برداشت نادرست از اين نوع روايات - كه كم هم نيست - موجب شد تا آن را امري غير عبادي و توصلي (از نظر فقهي) بپندارند و هر نوع عزاداري و گرياندن و گريستن را جزء آن به شمار آورند. برخي ديگر نيز از همين نظر گاه، آن را خارج از دايره احكام ديني به شمار آوردند و در حوزه مسايل عشق قلمداد كردند؛ چنان چه يكي از عالمان ديني اصفهان نيز گفته بود:



اين كار، كار عشق است ؛ ربطي به دين ندارد.



مرحوم سيد عبد الحسين شوشتري، از منظري فقهي به كالبد شكافي مسأله عبادي بودن عزاداري پرداخته و طرح توصلي بودن عزاداري را، شبهه اي براي گمراهي عوام دانسته است. وي دلايل تعبدي بودن امر عزاداري را، اجماع بر شرط بودن نيت در صحت و درستي آن، اصالت تعبدي بودن هر امر مأثور، استقراي تام در تعبدي بودن اعمالي از اين قبيل، مانند گريه از ترس خدا و شمرده شدن عاشورا در زمره ده عملي كه همه آن ها تعبدي هستند، بر مي شمارد. .وي سپس به پاسخ اين شبهه كه ممكن است هر دو امر توصلي و تعبدي در عزاداري جمع شده باشد، از اين رو رعايت شرايط تعبدي بودن آن لازم نيست، مي پردازد و آن را مردود مي داند؛ چرا كه بر اين اساس ،تمام عبادت هاي باطل، مطلوب و مشروع مي گردد. آن گاه مي نويسد:



اين توهم فاسد باعث شده براي توصل به حصول ابكاء و بكاء و ايجاد آن، به هر وسيله اي متوسل شود ولو به منكرات و محرمات و بدعت هاو...و حال آن كه عقوبت و مجازات معصيتي كه در ضمن طاعتي انجام شود، مضاعف است؛ نه اين كه معفو باشد، چنان كه امام (عليه السلام)مي فرمايد: «اطاعت خدا نمي شود از آن جهت كه معصيت او مي شود»



آري به سبب همين تسامح نارواست كه گاه برخي عزاداري ها، به مجمعي از گناهان و سخنان و رفتارهاي نامطلوب تبديل مي شود و آن چه ناسزاست، سزاوار شمرده مي شود. توجيه آنان نيز اين است كه «براي امام حسين باشد؛ ايرادي ندارد» ؛ يعني به طور دقيق نگرش «هدف، وسيله را توجيه مي كند» نمود مي يابد و به قول شهيد مطهري، مي گويند الغايات تبررّ المبادي ؛ نتيجه ها، مقدمات را تجويز مي كند، در حالي كه اگر هدف مقدس و مشروع است، بايد وسيله ها نيز مقدس و مشروع باشند؛ چرا كه به طور حتم، اگر وسايل نامقدس و نامشروع باشند، در دراز مدت نتيجه معكوس خواهد داد و بيش تر به هدم آن هدف خواهد انجاميد.



با كمال تأسف بايد گفت كه اين انگاره، در ذهن، انديشه و عمل برخي عالمان ديني و بسياري از واعظان، روضه خوانان، مداحان و مردم وجود داشته و هنوز نيز وجود دارد. نمونه آن، واقعه سازي هايي است كه درباره رقيّه صورت مي گيرد.



در حالي كه در وجود شخصيتي به نام رقيه ترديد وجود دارد ؛ براي وي از مدينه تا خرابه شام، تاريخ و مصيبت ساخته مي شود. يا زبان حال هايي كه به جز نارسايي و تحريف مفهومي، تحريف تاريخ و جعل آن نيز، به شمار مي آيد و به تدريج، به صورت واقعه و اصل تاريخي مي آيد ؛ مانند آمدن حضرت زهرا بر بالين ابالفضل (عليه السلام)نيز در اجراي مداحي ها، روضه خواني ها و دسته ها، هر نوع شيوه اي به كار برده مي شود و آنگاه با نام حسين (عليه السلام)توجيه مي شود.







11. هراس نخبگان از عوام يا عوام زدگي آنان



از جمله عواملي كه در گسترش و شيوع تحريفات و آسيب هاي عزاداري و رشد و نهادينه شدن آنها نقش داشته، سكوت يا تأييد و حمايت نخبگان ديني از اين گونه مسايل بوده است. نقش و وظيفه انديشمندان، آگاهان، بزرگان و نخبگان جامعه، به ويژه نخبگان ديني آن است كه فراتر از درك عامه مردم، واقعيت هاي سطحي و زيرين جامعه را بشناسند، عوامل رشد و انحطاط را دريابند و به موقع و با روش مناسب، از خود واكنش نشان دهند. اگر همين نخبگان، به هر جهت از انجام وظيفه خود بازمانند، كوتاهي كنند و يا دچار اشتباه شوند، سير انحراف و انحطاط شتاب بيش تري مي گيرد.



به نظر مي رسد كه در جريان تحريف فرهنگ عاشورا، اين موضوع، يكي از عوامل تكميل كننده و شتاب بخش باشد. دليل آن نيز دو چيز مي تواند باشد:



يكي هراس نخبگان از عوام كه با مخالفت و مقاومت جدي آنان روبه رو گردند و توفيقي نيابند و خود نيز جايگاه اجتماعي شان را از دست بدهند، يا آنكه اقدام در برابر آن را، بي فايده و پر ضرر دانسته اند و از اين رو، به ورطه «محافظه كاري» در معناي غير مثبت آن غلتيده اند.



دليل دوم نيز همسويي كامل و همانند ديگر مردم انديشيدن برخي از آنهاست كه به عوام زدگي تعبير مي شود. عالم عوام زده، نه تنها مصلح نيست و نقش اصلاحي ايفا نمي كند، كه در پي ساختن دستاويزي ديني و توجيه شرعي براي خرده فرهنگ هاي عوام نيز بر مي آيد كه ممكن است از روي ساده انديشي و يا غرض ورزي باشد.



پيرايش، پالايش و آرايش فرهنگ عمومي مردم، وظيفه نخبگان آگاه است. نقش نخبه و عالم ديني را، از جهت هاي گوناگون مي توان به ديده بان، پزشك جراح يا چيزهاي ديگر تشبيه كرد كه در اين موارد، فرياد كردن و عمل كردن اگر چه با واكنش منفي نيز مواجه شود، وظيفه او است.



گاه، عدم برخورد نامناسب با اين پديده هاي تحريف آميز، به دليل هراس از تضعيف و يا تخريب پايه ها و هنجارهاي اعتقادي مردم است. البته اين تحليل، فاقد عنصر آينده نگري و دور بيني است ؛ چرا كه اگر اين تحريف ها در آينده از پرده بيرون افتد ـ كه به طور حتم چنين است ـ خطرش براي مباني اعتقادي، صدها برابر بيش تر است.







12. تبديل شدن عزاداري به عادت



اين مقوله، از آسيب هاي كلي مربوط به آداب ديني است. منظور از عادت نيز، آن چيزي است كه بار انديشه اي، برهاني و معنايي خود را به تدريج از دست داده و به هنجارهاي تكراري تبديل شده است.



يكي از دلايل مهمي كه فرهنگ عزاداري به طور كامل نتوانسته نقش خود را ايفا كند و آموزه هاي اصلاحي و احيا گرانه قيام عاشورا را بازتاب دهد، همين موضوع است. بار عاطفي اين حادثه قوي است. از اين رو، ظرفيت عادت پذيري آن، به شدت افزايش مي يابد. بسياري از آسيب هاي فرهنگ عاشورا، از همين آبشخور سرچشمه مي گيرد. هنگامي كه موضوعي به عادت تبديل شد، ديگر براي انسان به جا آورنده آن، هدف فقط انجام آن است و با به جا آوردن آن، تخليه رواني مي شود. در چنين صورتي، انتظار معنا دار بودن اين عمل و پويايي آن، انتظاري بي معناست ؛ چرا كه از هر تأمل عقلاني و حتي در حد افراط آن ؛ هر گونه تأمل عرفاني نيز تهي است. ديگر خود اين عمل اصالت خواهد داشت و نه چيزي ديگر. اين چنين است كه از لحاظ اجتماعي، مي تواند اثر نامطلوبي نيز داشته باشد ؛ يعني نقش توجيه گر و تخدير گرانه به خود بگيرد. گاهي توجيه گر كار زشت به جا آورندگان مي شود، گاه، دغدغه هاي وجدان را كاهش مي دهد و گاه نفس ملامت گر را به خاموشي وا مي دارد.







13. آميخته شدن فرهنگ هاي قومي و سرزميني با عزاداري



عزاداري، سنتي اجتماعي و مردمي است. از اين رو، هر ملتي و هر سرزميني، از پيش شكل خاص عزاداري خود را دارد و عزاي امام حسين (عليه السلام)را، بر همان پايه تبيين و تعريف مي كند. البته به تلقين ها و نمادهايي نيز دست مي يازد، ولي قالب اصلي و كلي، همان قالب عزاداري خويش است. بدين جهت، نه تنها شكل و ظاهر و ريشه عزاداري به شيوه فرهنگي و قالب عزاداري سرزمين ها و ملت هاي مختلف وابسته است، كه گاه روحيات و خلقيات يك قوم وملت نيز، در شكل روايت و باز سازي و تفسير حادثه نيز مؤثر است. از اين رو، همانگونه كه زبان ها و الفاظ از قومي به قوم ديگر، و از سرزميني به سرزمين ديگر متفاوت است، شيوه هاي عزاداري و شدت و ضعف آن و چگونگي برداشت و تجسم نهضت عاشورا، مي تواند براساس ويژگي هاي فرهنگي و اجتماعي آنان متفاوت باشد. بدين سان، فرهنگ عزاداري مردم عراق، پاكستان، اردن، بحرين، لبنان، تركيه و نقاط ديگر جهان، هر يك به تناسب فرهنگ كلي مردمان آن، با يكديگر متفاوت است. اگر چه اين هم سازي ميان گرامي داشت امام حسين (عليه السلام)و نهضت عاشورا، با فرهنگ عزاداري كلي يك ملت و سرزمين، طبيعي به نظر مي رسد، بايد نكته اي را در نظر داشت و آن، تلاش براي هماهنگ ساختن و قاعده مند كردن عزاداري سيد الشهداء بر اساس فرهنگ يك ملت با فلسفه و اهداف و روح قيام است.



اين موضوع ضمن آن كه از ورود تحريفات خواسته و ناخواسته جلوگيري مي كند، به اعتلاي فرهنگ عمومي جامعه نيز مي انجامد. البته مسئله ديگر كه بسي مهم تر و در مسير انحراف مؤثر است، عاريه گرفتن فرهنگ عزاداري قومي توسط قوم ديگر و ملتي توسط ملت ديگر، آن هم نه نقاط قوت كه نقاط ضعف و قالب هاي شكلي آن است. نمونه هاي بارز آن، ورود قمه زني از تركيه عثماني و يا به روايتي از مسيحيت و زنجير زني از هندوستان به عزاداري هاي ايران و عراق است.







14.ضعف دانش و بينش عمومي



فقدان يا نقصان دانش و انديشه در جامعه، زمينه ساز هر گونه انحراف و تحريفي است. در اين زمينه، ميزان و سطح سواد عمومي جامعه، عامل مهمي است. در اين ميان تعداد باسوادان جامعه، سطح سواد اقشار و گروه هاي سني تأثيرگذار چون جوانان، ميانگين تحصيلات در جامعه، و نيز ميانگين سواد نخبگان و سكان داران هدايت امور جامعه، اهميت دارد. به يقين، در جامعه اي كه بيش تر افراد آن، بي سواد يا كم سواد باشند، ميزان و شدت شيوع تحريفات و خرافات بسيار بالاست. از سوي ديگر، اظهار مطالب درست و علمي و عميق از سوي عالمان آگاه نيز به سبب نبود قدرت هضم و درك آنها دشوار است.



مسئله ديگري كه ارتباط محكمي با دانش عمومي پيدا مي كند، بينش عمومي است كه با سطح كيفي دانش و اطلاعات ارتباط دارد. هر چه سطح بينش و فرهنگ عمومي ـ كه يكي از اركان آن دانش است ـ بالا باشد، روحيه پرسشگري، نقادي و نقد پذيري و نيز درك و تحليل موضوعات هم بالاتر خواهد بود كه نتيجه آن، از بين رفتن امنيت رواني براي طرح كنندگان مطالب سست و بي پايه، و اعتلاي جايگاه عالمان و واعظان آگاه و مصلح است.




پاورقي

1- چشمه خورشيد، دفتر اول، 1374ش، ص 429.



2-حماسه حسيني، ج 1، ص 76.



3-قيام مسيحي، ميشل توماس، برگردان حسين توفيقي، قم، مركزمطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب. چ1، 1377، ص 87 ـ 89.



4-حماسه حسيني، ج 1، ص 77.



5-نگرشي انتقادي ـ تاريخي به ادبيات عاشورا، سيد عبدالحميد ضيايي، تهران، نقد فرهنگ، چ1، 1381، ص 135.



6-همان، ص 135.



7-ارزيابي سوگواري هاي نمايشي، ص 385. 8-ديوان سروش اصفهاني، به اهتمام محمد جعفر محجوب، تهران، امير كبير، چ 1، 1332، ج 2، ص 739؛ عاشورا و شعر فارسي، حسن گل محمدي، تهران، اطلس، چ 1، 1336، ص 151. 9-حماسه حسيني، ج 1، ص 95.



10-همان، ص 41.



11-همان، ص 44.



12-همان، ص42.



13-همان ص 45.



14-همان، ج،



15-اسرار الشهادت، فاضل در بندي، ج 3، ص 43.



16-همان، ج3،ص 40.



17-محرق القلوب ،ملا مهدي نراقي، چ سنگي، صص 101-102



18-حماسه حسيني، ج1، ص41.



19-حماسه حسيني، ج1، ص46



20-همان، ج1، ص 286.



21-روضة الشهدا، ملا حسين كاشفي، تصحيح، علامه شعراني، تهران، اسلاميه، چ 4، 1371ق، صص 321و 346.



22-منتخب طريحي، فخر الدين طريحي، قم، ص 131، بي تا.



23-گنجينه اسرار، عمان ساماني، تصحيح: فريدون حداد ساماني، شهر كرد، عمان، چ1، 1371ش، ص 51. سروش اصفهاني نيز شعري در اين باره دارد .ر.ك: عاشورا و شعر فارسي ص 158.



24-حماسه حسيني، ج 1، ص 26.



25-همان، ص 50.



26-لهوف، سيد بن طاووس، برگردان: عباس عزيزي، صص 216ـ 217.



27-حماسه حسيني، ج 1، ص 362.



28-نگرشي انتقادي ـ تاريخي به ادبيات عاشورا، ص 138. 29-همان، ص 138.



30-ارزيابي سوگواري نمايشي، صص 217ـ 221، با تلخيص.

علي آقا جاني قناد