بازگشت

عزّت حسيني


مقدمه



از زيباترين جلوه هاي زندگاني ِ سيدالشهدا عزت است كه تبلور اين جلوه در واقعة طف بسيار ديدني است .



اين عزت كربلاست كه ريشه در همة پيام هاي آن دوانيده و تمام تابلوهاي آن چون ؛ سخاوت ، شهادت ، شجاعت ، عبادت و... را معطّر و منوّر كرده است .



نصب اين مدال پر افتخار بر سينة اين ايام ، جلوه اي ديگر از هوشياري و فرزانگي نائب به حق مصلح جهاني است ؛ زيرا عزت حسيني ، فكرهاي خفتة جهانيان را بيدار وبيداري شان را حركت و حركتشان را ثمر مي دهد.



سالي كه مزيّن به عزت و افتخار حسيني است ، مي تواند، سال زمينه سازي ظهورحضرت حجت (عج ) باشد؛ زيرا در دولت كريمة او، اسلام و اهلش عزيز و مخالفان آن ذليل و نابود مي شوند، و مهمانان خدا در ضيافت الهي ، چنين تمنّا و آرزويي دارند: «اللهم اءنانرغب اءليك في دولة كريمة تعّز بها اءلاسلام و اهُله و تذّل بها النفاق و اهله ؛ خدايا از تو اميدداريم كه دولت با كرامت امام زمان را به ظهور آوري ، و اسلام و اهلش را با آن عزت بخشي و نفاق و اهل آن را ذليل و خوار گرداني .»



و هر عاشق ارادت مندي كه حضرتش را زيارت مي كند، عرضه مي دارد: «و انت ...عزّ الموحدين .»



آري ، اعتقادمان بر اين باور استوار است كه اوست عزت بخش انسان ها، اوست :«معزّ المؤمنين المستضعفين .»



و جان هاي خسته اما عاشق ، در فراق حضرتش در پگاه هر جمعه ، ندبه سر داده ومي گويند: «اين معزّ الاولياء و مذّل الاعداء.»



به راستي آن بذر عزتي را كه پيامبر كاشت و امام علي و امام حسن (ع) آن را حفظ نمودند و امام حسين (ع) و ديگر ائمه (ع) آن را پرورانيدند، در دولت يوسف زهرا ثمرمي دهد و شكوفا مي شود.



براي شكوفا شدن اين گُل نينوايي بايد «ياور مهدي » بود و اين مهم با «مهدي زيستي » محقق مي شود، و راه به آن جز با «عزت حسيني » راهي ديگر ندارد.



از آن جائي كه بين امام حسين و امام مهدي (ع) رابطه اي بسيار تنگاتنگ و دقيق وجود دارد كه زمين و زمان ، ملك و ملكوت به آن شهادت داده اند و در حقيقت ِ فرهنگ انتظار كه ادامة عاشوراست ، مي توان گفت ، در اين عصر و زمان كه استكبار جهاني وصهيونيسم خون خوار، قلوب انسان هاي آزاد مرد خصوصاً مسلمانان را جريحه دار نموده ،تنها راه پيروزي بر آنان ، پيروي از عزت حسيني است كه اشارتي به بُعد نظامي انتظار نيزدارد.



انتفاضه كه شعارش پيروزي سنگ بر سلاح هاي پيشرفته است ، در حقيقت همان شعار كربلاست كه خون بر شمشير پيروز است و هر سنگ رها شده به سمت صهيونيزم ،درسي از كربلا و اميدي از انتظار است . اين نوشتار برگي از همين حقيقت است كه عزت حسيني مي تواند ظهور را نزديك و روز ظهور، عصر عزت است .







عزت چيست ؟



عزت حالتي است كه انسان را مقاوم و شكست ناپذير مي سازد، و نمي گذارد مغلوب كسي گردد و شكست پذيرد. لذا به زمين هايي كه مقاوم است و با نيش هر كلنگي جابه جانشده و آب به آساني در آن فرو نمي رود «ارض عَزاز» گفته مي شود، و يا به گوشتي كه ناياب باشد و دست يافتن به او ممكن نباشد «تَعَزّز اللحم » مي گويند؛ از اين رو، به كسي كه قاهر است و مقهور نمي شود «عزيز» و مقابل آن را «ذليل » مي گويند.



مبناي اين معنا، روايتي است كه امام صادق (ع) مي فرمايد: «خداوند همة كارها رابه مؤمن داده ، اما اين اختيار را به او نداده است كه ذليل باشد. آيا نمي بيني كه خداوندمي فرمايد: خدا و پيامبر و مؤمنان عزت دارند فالمؤمن يكون عزيزاً و لا يكون ذليلاً، اءن المؤمن اعز من الجبل لان الجبل يُستَقَل ُّ منه با المعادل والمؤمن لا يُستقل من دينه بشي ءبه ؛ مؤمن از كوه سخت تر است ، زيرا كوه با كلنگ تراشيده و خُرد مي شود ولي هرگز از دين مؤمن چيزي كم نمي شود و خرد نمي گردد.»



لذا عزت به معناي صلابت است و «عزت حسيني » «عزت حسني » و «عزت علوي » و «عزت محمدي » است و ائمه (ع) همواره عزيز بودند و هيچ يك از اين انوارالهي ، لحظه اي و كمتر از آن ، در راه خدا صلابت خود را از دست نداده و همواره عزيز وعزت بخش بوده اند. و هر كس رهرو اين رهبران باشد به عزت دنيا و آخرت مفتخر و نائل مي گردد. اما «عزت حسيني » و «عزت مهدوي » به علت نهضت و قيامشان جلوه اي ديگردارد.



و از باب توسعه در استعمال ، در معاني ديگر از جمله ؛ غلبه ، صعوبت ، سختي ،غيرت ، حميت و مانند اين ها به كار رفته است .







عزت عزيز



خداوند تبارك و تعالي «عزيز» است ؛ يعني ، هيچ قدرتي بر او قهر و غلبه ندارد واوست كه بر همه چيز و از هر جهت قهر و غلبه دارد.



زيرا به غير از خداوند، همة موجودات ذاتاً فقيرند (انتم الفقراء) و در نفس خويش ذليل هستند و مالك هيچ چيز براي خود نيستند، مگر آن كه خداي متعال از سر رحمت خويش بهره اي از عزت به آنان بخشد.



بنابراين ؛ اوّلاً: تمام عزت براي خداست (فلله العزة جميعاً).



ثانياً: عزتش را به هر كه بخواهد ارزاني مي دارد: (تعزّ من تشاء و تذل ّ من تشاء).



ثالثاً: عزت خداوند بالاصالة و بالذات است و ديگران عزتشان ، بالعرض و بالتبع است ؛ يعني ؛ عزت رسول و مؤمنان از عزت خداست : (ولله العزة و لرسوله و للمؤمنين ).



رابعاً: عزت خدا و پيامبر و مؤمنان ، دائمي و باقي است و آنچه كافران دارند «تعزز»است و حقيقت آن خواري و ذلت است .



خامساً: منافقان اين حرف ها را نمي فهمند: (ولكن المنافقين لا يعلمون .).



عزت حسين قبل از كربلا



زينت دوش رسول خدا و نور ديدة علي مرتضي و فاطمة زهرا 3 آموخته و آموزاندكه چگونه بايد عزت مندانه زيست و چگونه با عزت و شرف جان داد و اصلاً عزت چيست ؟



او در مدت هفت سال زيستن و تربيت در دامان اشرف مخلوقات (ص) آموخته بودكه عزت اسلامي چيست . او از جد بزرگوارش شنيده بود كه : «من اقرّ بالذل طائعا فليس منّااهل البيت ؛ هر كه پذيراي ذلت شود از خاندان ما نيست .»



او از مادرش درس فداكاري جهت عزت بخشيدن را خوب فرا گرفته بود و هم چنين از پدر بزرگوارشان اين مهم را مشاهده نموده بود.



لذا وقتي «وليد بن عتبه » والي مدينه درخواست بيعت مي كند، حضرت پيام عزت را صادر مي فرمايد. و چون مخالفت حضرت به گوش مردم مي رسد، عده اي خواستندحضرتش را از تصميم مقدسش منصرف سازند و پيشنهاد سازش با باطل و ستم را ارائه دادند.



برادر حضرت ، «عمر اطرف » عرضه داشت : «من به قربانت اي ابا عبدالله ،برادرت ابو محمد حسن از پدرش براي من حديث كرد...» همين را گفت و شروع به گريه كردن نمود، حضرت او را به سينه مي چسباند و مي فرمايد: «برايت حديث كرد كه من كشته مي شوم ؟» عرض كرد: «خداي نكند، اي فرزند رسول خدا!» امام مي فرمايد: «تو رابه حق پدرت به سؤالم جواب بده ، آيا از كشته شدن من خبر داد؟»



عرض نمود: «آري ، چه مي شد كه كناره نمي گرفتي و بيعت مي كردي ؟»



فرمود: «حدثني ابي ان رسول الله (ص) اخبره بقتله و قتلي و ان تربتي تكون بقرب تربته ، فتظن ّ انك علمت مالم اعلمه و انه لا اُعطي الدّنيّة من نفسي ابدا؛ پدرم برايم حديث كرد كه رسول خدا(ص) به پدرم فرموده است كه او و من هر دو كشته مي شويم و قبرمن نزديك قبر او خواهد بود، گمان مي كني آنچه را تو مي داني من نمي دانم ؟ حقيقت اين است كه هرگز تن به پستي نخواهم داد.»



«ميل بن ماندن » و «ترس از رفتن » آدمي را به اسارت ذلت مي كشد و آن كه «عزيز» است ماندن را با «عزت » و «رفتن » به سوي حق را «عزت » مي بيند و از اين رو،هرگز با باطل و ستم سازش نمي كنند.



محمد حنفيه نيز، خدمت برادر مي رسد و از سر خير خواهي مي گويد: «برادر، تومحبوب ترين و عزيزترين مردمان نزد مني و هيچ كس را خيرخواهي نتوانم كرد كه شايسته تر از تو باشد، چندان كه تواني با پيروان خويش از يزيد و از شهرها دوري گزين .آن گاه نمايندگاني به سوي مردم روانه ساز، و آنان را به سوي خويش فراخوان ، اگر با توبيعت كردند، حمد خدا گويم و اگر به كسي ديگر گرد آمدند، خدا بدين سبب دين و عقل تورا نكاهد و جوان مردي و فضيلت نرود. بيم آن دارم كه به يكي از اين شهرها در آيي ، و نزدگروهي از مردم روي كه ميان خود اختلاف كنند و گروهي از آنان با تو باشند و گروهي برضد تو باشند و كار به قتال و خون ريزي منجر شود. و در اين ميان تو، هدف نخستين نيزه ها شوي و در نتيجه ، خون بهترين خلايق ، از حيث شخصيت و پدر و مادر بيهوده بريزد و كسانش به ذلت كشيده شوند.»



امام حسين (ع) به او گفت : «اكنون مي گويي كجا بروم ؟»



گفت : «به سوي مكه رو، اگر آن جا ايمن بودي كه چه بهتر. وگرنه سوي ريگستان ها رو، و به قلّة كوه ها پناه بر، و از شهري به شهر ديگر، تا ببيني كار مردم به كجامي انجامد.»



پيشواي عزت مندان عالم پس از شنيدن اين پيشنهاد فرمود: «يا اخي ! و الله لو لم يكن في الدنيا ملجأ و لا مأوي لما بايعت يزيد بن معاوية ابدا؛ برادرم ! به خدا سوگند، اگر درتمام دنيا هيچ پناه گاه و مأمني نباشد، هرگز با يزيد بن معاويه بيعت نخواهم كرد.»



به راستي ، اگر انسان ها همين كلام تاب ناك حسين بن علي 8 را نصب العين خود قرار دهند، به اوج عزت ، راه نمي يابند، و چنانچه سرتاسر زندگاني مردم «عزت حسيني » شود، شرايط ظهور «مصلح جهاني » مهيا نمي شود؟ ما معتقديم ، آنچه كارگشاست شرايط ظهور است نه علائم ظهور و يكي از بارزترين شرايط ظهور آمادگي مردم است . اگر انسان هاي مسكون بر ربع زمين ، با ستم پيشه سازش نكنند و با دل وجان طالب «عدل جهاني » باشند، خداوند «عدل منتظر» را نمي رساند؟



محمد حنفيه از ميدان در رفتن و آوارگي از اين شهر به آن شهر را پيشنهادمي كند، اما سالار آزادگان جهان مي فرمايد: راه و رسم من استقامت و پاي مردي تا سرحد جان و زندگي توأم با عزت است و اسير شدن اهل بيتم ، نه فقط ذلت نيست ، بلكه آنان مُهر ذلت و نكبت را بر پيشاني يزيد و يزيديان مي زنند.



اين كلام گهر بار، بارقة اميد ملت مظلوم فلسطين است ؛ يعني كه در رويارويي بادشمن صحنه را خالي نكنند كه مهاجرت به كشورهاي ديگر، خلاف منطق فرزندرسول خدا (ص) است . بايستند و با حمايت از انتفاضه ، شاهد عزت اسلام و مسلمين باشند.



بنابر خبر «ابو مخنف »، حسين (ع) پس از اين گفت و گو براي چندين بار به سوي مسجد النبي رفت و در طول راه ، شعر «يزيد بن مفرّغ » را زمزه مي نمود كه سروده اي براي حفظ عزت هنگام رويايي با خطر است :



لا ذَعَرْت ُ السّوام في فلق الصُب ْح مغيراً و لا دعيت ُ يزيدا



يوم اُعطي من المهابة ضَيْماو المنايا يرصُدْ نَني ان احيدا؛



«در سپيده دمان ، چوپانان از شبيخون من به هراس نيفتند و مرا يزيد ]بن مفزغ [نخوانند، اگر از بيم مرگ به ستم تن دهم و زير بار ذلت روم ، خطر مرگ مرا از راه ببرد.»



لذا در شب مبعث از مدينه ، همراه زن و بچه خارج شد و در سال روز تولدش در مكة مكرم رحل اقامت افكند و با نامه هايي كه به اطراف و اكناف مي نوشت ، مردم را به عزت فرا خواند. با احرام نبستن براي حج ، عزتي ديگر به همگان آموخت . او با خروجش ازمكه به دنبال شكوفا نمودن عزت در كربلا بود- امام خميني (ره ) اين حركت را سياستي براي براندازي جور مي خواند.



و چون حضرت به سوي عراق روانه شد، ابن عباس به محضر امام آمد و حضرت راتوصيه به ماندن در مكه نمود و گفت : اگر اصرار به رفتن داري ، به يمن برو. اما امام هم چنان بر تصميم خود استوار بود.



در طول راه نيز، امام همواره آموزگار عزت بود و با برخورد به اشخاص درس عزت مي داد؛ وقتي به عراق نزديك شد، مردي از اوضاع و احوال كوفه خبر آورد و پرده از خيانت كوفيان برداشت ، امام با مطلع شدن از اوضاع كوفه در اشعاري مي فرمايد:



فاءن تكن الدنيا تُعدّ نفيسه فدار ثواب الله اللْي و اَنُبَل ُ



و اءن تكن الاموال للترك جمعهافما بال ُ متروك به الحُرُّ يبخل



و اءن تكن الارزاق قسما مقدّرافقلّة ُ حرص المرِء في الكسب اجمل



و اءن تكن الابدان للموت اُنشات فقتل امرء بالسيف في الله افضل



عليكم سلام الله يا آل احمدفاءني أرائي عنكم سوف ارحل «اگر زندگي دنيايي ارزش مند باشد، ]در نظر من [ پاداش خداوندي برتر و گران بهاتر است ،و اگر بعد از جمع مال و ثروت ، بايد دست از آن كشيد، پس انسان آزاده نبايد براي چنين ثروتي بخل ورزد، و اگر روزي ها مقدّر گشته و تقسيم شده است ، پس هر چه انسان در به دست آوردن آن كم آزتر باشد بهتر است ، و اگر بدن براي مرگ آفريده شده است ، پس كشته شدن انسان با شمشير در راه خدا برتر و سزاوارتر و نيكوتر است . درود بر شما اي خاندان پيامبر كه من به زودي از ميان شما كوچ خواهم كرد.



حسين «عزيز» و سخنانش «عزت آفرين » است . حسيني ، سراي باقي را از دنياي فاني برتر مي داند و بخل و حرص را در قاموس كسب نمي گنجاند و براي ياري دين خدا باجان و مال به استقبال بهشت مي شتابد، و شهادت در راه خدا را بزرگ ترين پيروزي وحيات طيبه مي پندارد.



اين فرهنگ حسين است كه زمينه ساز حكومت مصلح جهاني است . و مهدي فاطمه ، ياران تربيت شده با فرهنگ حسين را مي خواهد. از اين روست كه امام حسين ويارانش ، جزء ياران امام مهدي هستند و شعار ياران مصلح جهاني ، ياد حسين است .



حتي از شرايط پذيرش ياران ويژة امام زمان (عج )، فرار نكردن از ميدان رزم ،نيندوختن سيم و زر، پايداري در سختي و مشكلات و... است .



چنانچه ما با كار بستن فرهنگ حسيني ، حسيني شويم ، قطعاً از ياوران مهدي هستيم و هر گاه كه ياوران مهدي (عج ) تكميل شوند، ظهور دولت يوسف زهرا نه فقط تأخير نمي يابد، بلكه بهترين زمينه را فراهم نموده ، تا جهان عطر دلنشين ظهور رااستشمام نمايد.



حسيني بودن ؛ يعني آرام ننشستن به هنگام قيام و اين مطلب يك بُعد مهم انتظار را تشكيل مي دهد كه همان بُعد نظامي انتظار است .



امام صادق (ع) مي فرمايد: «ليعد احدكم لخروج القائم (ع) و لو سهماً، فاءن الله اءذاعلم ذلك في نيته رجوت لان ينسي ء في عمره حتي يدركه و يكون من اعوانه و انصاره ؛قبل از آن كه ولي عصر (ع) ظهور كند خودتان را با يك تير هم كه شده آماده كنيد، زيرا اگرخدا چنين آمادگي رادر كسي ببيند اميد است كه عمرش را طولاني گرداند تا از اصحاب وياران آن حضرت شود.» اين روايت كه دربارة آمادگي نظامي است ، نشان مي دهد كه منتظر واقعي آن حضرت كسي است كه ]حسيني باشد[ اهل رزم ، جنگ ، مبارزه و نبرد وخلاصه ، مسلح و بسيجي باشد؛ كسي كه كاري با جنگ و مبارزة با طاغي ندارد، هرگزمنتظر واقعي امام زمان عج نيست ، چون آن حضرت با نبردي مسلحانه و نفس گير،جهان را اصلاح مي كند.



در روايت ديگري از آن حضرت آمده است كه : پيامبر و ائمه (ع) گاه مأمور به تقيه بودند و بر اساس تقيه رفتار مي كردند، اما وقتي قائم ما قيام كند، تقيه رخت بر مي بندد و اوشمشيرش را برهنه مي كند و حقي را نمي ستاند و به صاحب حقي نمي رساند مگر باشمشير: «... فاءذا قام قائمنا سقطت التقية و جرّد السيف و لم يأخذ من الناس و لم يعطهم اءلا بالسيف .»



وقتي ما امروزه ، وضع جهان را اين گونه مشاهده مي كنيم كه آمريكا و فرزندنامشروعش اسرائيل ، حقوق بشر را زير پا نهاده و براي پيش برد اهداف شوم خود دست به هر كار فجيعي مي زنند، در مي يابيم كه مصداق بارز اين نوع احاديث آنان هستند.



حضرت امام (ره ) هم در اين باره مي فرمايد: «در بعضي از روايات ... هست كه يكي از چيزهاي مستحب اين است كه مؤمنين در حال انتظار، اسلحه هم داشته باشند.اسلحه اي مهيّا نه اين كه اسلحه را بگذارند كنار و بنشينند منتظر. اسلحه داشته باشندبراي اين كه با ظلم مقابله كنند، با جور مقابله كنند. تكليف است . نهي از منكر است . به همة ما تكليف است كه بايد مقابله كنيم با اين دستگاه هاي ظالم ، خصوصاً استكبارجهاني كه با اساس مخالفند.»







عزت حسيني در كربلا



كربلا را نمي توان يك آرام گاه خواند، زيرا به مدرسه و دانشگاه شبيه تر است .انديشة خفتگان در آن سرزمين ، خود يك مكتب است . انسان هاي آزاد مرد از ثار الله مي آموزند كه براي يافتن عزت ، سكوت و سازش معنا ندارد، و بايد قيام نمود و بعد از قيام ،طبق تعاليم آسماني بايد با ياد منجي و مصلح جهاني آن را حفظ نمود.



شيعه به بركت نعمت ولايت ، از اين معنا برخوردار است . شيعيان براي يافتن عزت واقعي ، با ديدن تابلو سرخ عاشورا، جان مي گيرد و جوانه اش در پرتو و گرماي شمس كربلا،سبز مي شود و با ديدن تابلوي سبز انتظار، جوانة سرسبزش را در پرتو خورشيد، پشت ابرشكوفا و زنده نگه مي دارد؛ وقتي به آئينة شفاف و تاب ناك انقلاب خميني (ره ) نظرمي اندازيم ، در مي يابيم كه فرزند حسين ، به سالار شهيدان اقتدا نمود و سرا پردة قيامش را به رنگ سرخ حسيني مزين كرد و با بيرق «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» مردم را اززير بار ذلت ، به سرزمين سرسبز و خرم عزت فرا خواند. وي با ديد نافذ سياسي اش ، قطرة اشك براي مظلوم كربلا را از نغمة لالايي در آورد و آب حيات درخت اسلام كرد. به راستي ،چرا براي عزاداري و گريه و حتي تباكي ثواب زيادي نقل شده است ؟



حضرت امام (ره ) راز اين مطلب مهم را يك نكتة عميق سياسي مي داند ومي فرمايد: «علاوه بر آن امور عبادي اش و روحاني اش ، يك مسئلة مهم سياسي در كاربوده است . آن روزي كه اين روايات صادر شده است ، روزي بوده است كه اين فرقة ناجيه مبتلا بودند به حكومت اموي و بيشتر عباسي ، و يك جمعيت بسيار كمي ، يك اقليت كمي در مقابل قدرت هاي بزرگ . در آن وقت براي سازمان دادن به فعاليت سياسي اين اقليت يك راهي درست كردند كه اين راه خودش سازمانده است ... و شايد بسياري از آن ها هم نمي دانستند مطلب چه هست ، ولي مطلب سازماندهي يك گروه اقليت در مقابل آن اكثريت است و در طول تاريخ ، اين مجالس عزا كه يك سازماندهي سرتاسركشورهاست ... اين بيرق حسيني ، اسباب اين مي شود كه سازمان داده شده باشد... جهت سياسي اين دعاها و اين توجه به خدا همه مردم را به يك نقطه ، اين است كه يك ملت رابسيج مي كند براي يك مقصد اسلامي ... نكتة مهم ، آن جنبة سياسي است ... اجتماع تحت يك بيرق ، اجتماع تحت يك ايده و هيچ چيز نمي تواند اين كار را به مقداري كه عزاي حضرت سيد الشهدا در او تأثير دارد، تأثير بكند.»



لذا ايشان به واعظان و خطيبان مي فرمايند: «.. در اين اجتماعاتي كه در محرم وصفر مي شود، مبلغين عزيز و علماي اعلام و خطباي معظم بايد مسائل روز را، مسائل سياسي را، مسائل اجتماعي را و تكليف مردم در يك هم چو زماني كه گرفتار اين همه دشمن ما هستيم ، معين كنند، به مردم و به كشور بفهمانند كه ما در بين راه هستيم و بايدتا آخر راه ، ان شاء الله برويم .»



وقتي امام حسين (ع) با فرماندة سپاه كوفه «حربن يزيد رياحي » مواجهه مي شود واو راه را بر ايشان مي بندد و هشدار مي دهد كه اگر دست به شمشير ببريد و جنگي را آغازكنيد، قطعاً كشته خواهيد شد، حسين نيز شمشير سخن را مي كشد و مي فرمايد:«فبالموت تخوّفني و هل بعد و بكم الخطب ان تقتلوني و سأقول كما قال اخو الاوس لابن عمه و هو يريد نصرة رسول الله (ص) فخوّفه ابن عمه و قال :أين تذهب فاءنك مقتول ،فقال :



سَاَمضي و ما بالموت عارُ، علي الفتي اذما نوي حقّاً و جاهد مسلما



و واسي الرجال الصالحين بنفسه و فارق مثبوراً و خالف مجرما



اقدم نفسي لا اُريد بقائهالتلقي خمياً في الهياج عررما



فاءن عشت لم اُندم و اءن مت لم الم كفي بك ذُلاّ ان تعيش و ترغما؛آيا مرا از مرگ مي ترساني و آيا كار شما به آن جا رسيده كه مرا بكشيد؟ من در پاسخ تو،همان سخني را مي گويم كه برادر اوسي به پسر عموي خود گفت ، آن گاه كه مي خواست به ياري پيامبر (ص) بشتابد و عموزاده اش او را از كشته شدن ، بيم داد كه به كجا مي روي كه دراين راه كشته خواهي شد و او چنين سرود:



من به سوي مرگ خواهم رفت كه مرگ براي جوان مرد ننگ نيست ، اگر در جست وجوي حق باشد و در راه اسلام جهاد كند، و بخواهد با ايثار جانش از انسان هاي صالح حمايت كند و با جنايت كاران مخالفت كند و از دشمن خدا دوري گزيند. من جان خود رافدا مي كنم و بقاي آن را خواستار نيستم ، و به زودي در جنگي سخت با دشمني بس بزرگ رو به رو خواهم شد. پس اگر زنده بمانم پشيماني ندارم و اگر كشته شوم ملامت نشوم ، ولي براي تو همين بس كه چنين زندگي ذلت بار و ننگين را سپري كني .»



اي ملت مسلمان ، جهت ثواب تفكر، قدري در اين سخن بينديشيد. آيا اين چنين نيست كه امروزه اسلام احتياج به ياري دارد؟ آيا تاريخ يك بار ديگر تكرار نشده است ؟ آيادشمنان اسلام براي از بين بردن دين مقدستان متحد نشده اند؟ آيا وقت زمزمه كردن شعر بلند برادر اوسي و به كار بردن عزت فرزند رسول خدا (ص) نرسيده است ؟ آيا ترسيدن از شهادت بر مسلمان ننگ و عار نيست ؟ آيا جان دادن براي ملت مظلوم مسلمان و نابودكردن آمريكا و ايادي اش بزرگ ترين ايثار نيست ؟ آيا زندگي با عزت ، بقاي جاودانگي نيست ؟



و خلاصه آن كه آيا به دنبال عزت حسيني رفتن ، زمينه سازي براي حكومت مصلح جهاني نيست ؟ پس بياييد همه كلام فرزند رسول خدا (ص) را زمزمه كنيم كه درادامه مي فرمايد:



«ليس شأني شأن من يخاف الموت ، ما اهون الموت عل سبيل نيل العزّ و اءحياءالحق ، ليس الموت في سبيل العزّ الاحياة خالدة ، و ليست الحياة مع الذل اءلا الموت الذي لاحياة معه ، أفبالموت تخوفني ؟ هيهات ، طاش سهمك ، و خاب ظنّك ! لست اخاف الموت ، اءن نفسي لاكبر من ذلك و همتي لاعلي من ان احمل الظميم خوفا من الموت ، وهل تقدرون علي اكثر من قتلي ؟ مرحبا بالقتل في سبيل الله ، و لكنكم لا تقدرون علي هدم مجدي و محو عزّي و شرفي ، فاذاً لا ابالي بالقتل ؛ شأن من شأن كسي نيست كه ازمرگ بهراسد، چه قدر مرگ در راه رسيدن به عزت و احياي حق سبك و راحت است . مرگ در راه عزت ، جز زندگي جاويد نيست و زندگي با ذلت جز مرگ فاقد حيات نيست . آيا مرا ازمرگ مي ترساني ؟ تيرت به خطا رفته و كمانت تباه است ! من كسي نيستم كه از مرگ بهراسم . منش من بزرگ تر از اين است و همت من عالي تر از آن كه از ترس مرگ به زيربار ستم روم ؛ و آيا شما بر بيش از كشتن من توانايي داريد؟ آفرين و درود به كشته شدن درراه خدا، در حالي كه شما قادر به نابودي عظمت من و محو عزت و شرفم نيستيد. پس دراين صورت باكي از كشته شدن ندارم .»



و اين مهم را شهداي اسلام و شهيدان انقلاب اسلامي ايران و شهداي انتفاضه ،بار ديگر با پيروي از سالار شهيدان به منصه ظهور گذاشتند. وظيفة ما حمايت و پاسباني از اين گنجينه ارزش مند است كه سبب در تعجيل ظهور طالب دم مقتول كربلا و منتقم خون تمام مظلومان جهان است .







اوليّن كلام در كربلا



امام وقتي در دوم محرم الحرام سال 61 هجري وارد كربلا شد، در نخستين خطبه اش فرمود: «... الاترون ان الحق لا يعمل به و ان الباطل لايتناهي عنه ؟ ليرغب المومن في لقاء الله محقاء فاءني لااري الموت اءلا سعادة و لا الحياة مع الظالمين اءلا برما؛آيا نمي بينيد كه به حق عمل نمي شود و از باطل نهي نمي شود؟ در اين صورت شايسته است كه مؤمن ]باعزت [ لقاء پروردگارش را خواهان شود. من مرگ را جز خوش بختي وسعادت نمي دانم و زندگي با ستم گران را جز ملامت و خستگي و بدبختي نمي بينم .»



هر انسان آزاده اي كه اين سخن حق را بشنود، مي فهمد كه در زماني كه فساد وفحشا و ظلم و بي عدالتي ، دهان باز كرده و خوبي ها را مي بلعد، نشستن و دست روي دست گذاشتن ، ارمغانش ذلت ، ننگ ، شكست و نابودي است ، و ارمغان برخاستن و به فكربودن و عمل كردن ، منطق حسين و حيات و سعادت است . مهدوي اين چنين بايد باشد وچنانچه لازم باشد، مانند سرور آزادگان جان را فداي عزت اسلام نمايد تا حكومت گستردة عدل را همگان نظاره كنند، زيرا زندگي همة اوليا و انبيا براي برقراري چنين حكومتي بوده است ؛ حضرت امام ؛ در اين باره مي فرمايند: «زندگي سيد الشهدا زندگي حضرت صاحب (ع)، زندگي همة انبياي عالم ، همة انبياي از آدم تا حالا، همه شان اين معنا بوده است كه در مقابل جور، حكومت عدل را مي خواستند، درست كنند.»



آري ، يكي از بارزترين اهداف مشترك امام حسين (ع) و امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف «اصلاح گري » است . امام حسين (ع) مي فرمايد: «اءنما خرجت لطلب الاصلاح اُمة جدي ...» و دربارة امام مهدي (ع) نيز آمده است كه : «ليصلح الاُمة بعد فسادها.»



كلام دل نشين رسول خدا (ص) است كه مي فرمايد: خداوند به وسيلة حضرت مهدي ، اين امت را پس از آن كه تباه شده اند، اصلاح مي كند.



اصلاح توأم با عزت را، حسين در كربلا به نمايش گذاشت و ظهور آن در روز ظهورفرزندش ، بسيار زيباست .



بنابراين لازم است يك بار ديگر براي رفتن به قلّة عزت ، اوج عزت حسيني را درروز عاشورا مرور نماييم .







اوج عزت



روز عاشورا، صحنة اوج غيرت مندي حسين و حسينيان (ع) است ، وقتي دو سپاه در مقابل هم قرار گرفتند. ابن زياد ملعون ، پيشنهاد تسليم شدن را مي دهد، تربيت شدة مكتب وحي ، امام حسين (ع) مي فرمايد: «الا و اءن الدعي قدر ركزني بين اثنتين ، بين السلة و الذلة و هيهات منا الذلة ، يأبي الله ذلك لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت وطهرت ]و انوف حمية و نفوس ابيّه من ان [ نؤثر طاعة اللئام علي مصارع الكرام ؛ آگاه باشيد كه اين فرزند خوانده (ابن زياد)، مرا ميان دو راهي شمشير و ذلت قرار داده است وهيهات كه ما زير بار ذلت رويم ، زيرا خداوند و پيامبرش و مؤمنان از اين كه ما زير بار ذلت رويم ابا دارند، و دامن هاي پاك مادران و انسان هاي پاك دامن و مغزهاي با غيرت ونفوس با شرافت روا نمي دارند كه افراد لئيم و پست را بر انسانهاي كريم و نيك منشان مقدم داريم .»



آري ، كسي كه معلّمش رسول خدا (ع) و قرآن كتاب درسي اش است ، هرگز تن به ذلت و خواري نمي دهد و هم چنين ، چنانچه كسي «مهدي باور» و «مهدي زيست » باشد،دور است كه مانند حسين نباشد و گام در مسيري گذارد كه راه حسين نباشد. راه حسين ،راه مهدي است ، و سير و سلوك راه حسيني همان راهي است كه خميني طي نمود وثمرش ، اين انقلاب شكوه مند، زمينه ساز حكومت مصلح جهاني است .



آن گاه امام حسين (ع)، چند نفر از سرشناسان كوفه را، مانند شبث بن ربعي ، حجّاربن ابجر، قيس بن الاشعث ، يزيد بن الحارث كه حضرتش را دعوت نموده بودند، و اكنون باشمشيرهاي برّان و سينه هايي مملو از خشم و نفرت و چشم هايي پر از كينه به استقبال آمده بودند، را مخاطب ساخت و آنان هم امام را به همان ذلتي كه خود به آن تن داده بودند، دعوت نمودند؛ قيس بن اشعث گفت : چرا به حكم عموزادگانت تن نمي دهي ؟ به خدا به ميل تو رفتار خواهند كرد و از ايشان به تو بدي نمي رسد.



در اين جا بود كه سومين برج امامت و ولايت ، از بلنداي روح آسماني اش ، اعلاميه عزت و آزادي را براي جهانيان صادر مي فرمايد:



«لا و الله لا اعطيهم بيدي اعطاء الذليل و لا اقراقرار البعيد و لا افرّ فرار العبيد ؛ من هرگز دست ذلت به شما نمي دهم ، مانند بردگان اقرار به سرپرستي شما نمي كنم و مانندبردگان فرار نمي كنم .»



سپس اعلام نمود كه او و نهضتش در هر حال پيروز است و براي آنان كه به عزت الهي عزيز شدند، شكستي نيست : «و ان نغلب فغير مغلبينا؛ و اگر شكست بخوريم (وكشته شويم ) شكست نخورده ايم كه ما را شكستي نيست .»



و به قول مصلح بزرگ ، اقبال لاهوري :



در جهان نتوان اگر مردانه زيست هم چو مردان جان سپردن زندگي است



لذا وقتي ياران و اصحاب با وفاي او را به شهادت رساندند و حضرتش را از هر سومحاصره نمودند، با سخناني رسا كه همواره در جهان براي طالبان عزت و آزادگي طنين افكن است ، فرمود: «موت في عز خير من حياة في ذل ؛ مرگ با عزت بهتر از زندگي باذلت است .»



و به هنگام حمله به صفوف دشمن به مسلمانان آموخت كه چگونه شعار بدهند، ورجز سر بدهند:



الموت اولي من ركوب العارو العار اولي من دخول النار؛«مرگ در نزد من از پذيرش ننگ بهتر است و پذيرش ننگ بهتر از داخل شدن بر آتش است .»



آري شعار حسين روز عاشورا، شعار عزت است . او مي فرمايد:



ان الحسين بن علي آليت ُ ان لا انثني



احمي عيالات ابي امضي علي دين النبي ؛«سوگند ياد كرده ام كه در مقابل دشمن سرفرود نياورم ، من از اهل و عيال پدرم حمايت مي كنم و در راه آيين پيامبر كشته مي شوم .»



علامة شهيد، مرتضي مطهري مي گويد: «اسم اين شعار را بايد گذاشت شعارآزادي ، شعار عزت ، شعار شرافت .»



بزرگ فلسفة قتل شاه دين اين است كه مرگ سرخ به از زندگي ننگين است



نه ظلم كن به كسي ني به زير بار ظلم بروكه اين مرام حسين است و منطق دين است



بياييد مرام حسين و منطق دين را سرلوحة زندگي مان قرار دهيم . و با به كار بستن عزت و افتخار حسيني ، طعم دل نشين ياران و سربازان كربلا را بچشيم . با گام هاي استواردر فرهنگ مهدويت سير نماييم ، زيرا راه حسين ، به عشق مهدي ختم مي شود و عشق به مهدي ، اكسيري است كه مس وجود شخصي را تبديل به طلاي ناب مي كند و همان طوري كه ياري حسين ، ياري مهدي است ، ياري مهدي نيز ياري حسين است ؛ لذا چشم دل به عزت ياران حسين مي دوزيم :







عزت ياران



در شب عاشورا وقتي امام (ع) خطبه خواند و در وصف ياران فرمود: «... فاءني ّ لااعلم اصحابا ]اوني [ و لا خيراً من اصحابي ...؛ ياراني شايسته تر ]باوفايي [ وبهتر از شماسراغ ندارم و نمي شناسم .»



و به آنان فرمود: «مي توانيد شب را وسيله رفتن قرار دهيد و در شهرهايتان پراكنده شويد.»



اصحاب ، وفاداري و پايداري و شكست ناپذيري و طالب عزت بودن خود را بيان فرمودند: ابتدا عباس صاحب پرچم و لواي عزت و افتخار حسيني بر خاست و اعلام وفاداري نمود. سپس ديگر برادران و فرزندان و برادر زادگان و افراد بني هاشم ، استواري خود رابر كوي عزت و هم راهي با حضرتش را اظهار فرمودند.



سپس مسلم بن عوسجه ، جنگيدن با دشمنان حضرت را با زدن نيزه ، كشيدن شمشير و حتي بي سلاح رزم و جهاد و با پرتاب سنگ ، ابراز مي دارد. بعد از آن سعيد بن عبدالله حنفي ، هفتاد بار كشته شدن و سوختن و بر باد رفتن خاكسترش را در كوي حسين ناچيز مي شمارد. آن گاه زهير بن قين ، هزار بار جان دادن براي حفظ جان امام زمان واهل بيتش را بيان مي دارد. آخرين سخنان ياران حسين ، ماندن و پاسباني و جنگيدن باچنگ و دندان و وفاي به عهد با امامشان بود.



آنگاه امام ، آنان را دعا كرد و خبر خوش شهادت را مژده شان داد. ياران حسين ، بادريافت اين مژدة مسرت بخش و يافتن عزت و شرف ، سجدة شكر به جا آوردند.



در شب عاشورا، وقتي زينب كبري 3 از برادر مي پرسد: «آيا نيت و عزم ياران خودرا آزموده اي ؟ مبادا هنگام سختي و تنگي ، دست از تو بر دارند و به دشمنت وا گذارند؟»



امام مي فرمايد: «و الله لقد بلوتهم فما وجدت فيهم اءلا الاشوس الاقعس يستانسون بالمنية دوني استيناس الطفل اءلي محالب اُمه ؛ به خدا سوگند آنان را آزموده ام و جز محكمي و صلابت و غرندگي در آنان نيافته ام آنان در ركاب من چنان مشتاق مرگندكه طفل شير خوار، مشتاق پستان مادرش است .»







ياري امام حسين (ع) ياري امام مهدي (عج )



يكي از جلوه هاي روشن ارتباط بين اين دو اختر تابناك آسمان ولايت و امامت ،ياري كردن امام حسين (ع) بوده كه در حقيقت اين ياري ، نصرت امام عصر (عج ) است .



امام حسين (ع) در اين زمينه ، در شب عاشورا به اصحاب خود فرمود:



«.. و قد قال جدّي رسول الله (ص): ولدي حسين يقتل بطف ّ كربلا، غريباً وحيداًعطشاناً فريداً فمن نصره فقد نصرني ونصر ولده الحجة (ع)... ؛ همانا جدّم رسول خدا (ص)فرمودند: فرزند من حسين (ع) در زمين كربلا، غريب و تنها، عطشان و بي كس كشته مي شود، كسي كه او را ياري كند، مرا و فرزندش مهدي (ع) را ياري كرده است ...»



در حقيقت بين اين دو كوكب درخشان آسمان ولايت ، ارتباطي وجود دارد كه ملك و ملكوت ، عرش و فرش همه از يگانگي آن دو سخن مي گويند. ذكر و نام آن يكي ، قرين وعجين با ياد ونام ديگري است . از امام زمان (عج )، سيد الشهدا را مي طلبند و از سيدالشهدا امام زمان را و اين نكتة اساسي دربارة فرشته هاي ياري دهنده ، تبلور دارد.







فرشتگان ياور امام حسين (ع) ياوران مهدي (عج )



از ويژگي هاي قيام حضرت مهدي ، برخورداري از نصرت الهي به وسيلة فرشتگان است . شيخ صدوق در روايت ريّان بن شبيب از حضرت امام رضا (ع) نقل مي كند: «و لقدنزل اءلي الارض من الملائكة اربعة آلاف لنصره فوجدوه قد قتل فهم عند قبره شعث غبراءلي ان يقوم القائم فيكونون من انصاره و شعارهم يا لثارات الحسين ؛ به تحقيق چهارهزار فرشته براي نصرت و ياري حسين (ع) به زمين فرود آمدند. آنان هنگامي كه نازل شدند، ديدند حسين (ع) كشته شده است ، از اين رو، ژوليده و غبار آلوده در نزد قبر آن حضرت ، اقامت كردند و هم چنان هستند تا اين كه قائم ، قيام كند و آنان از ياوران و سپاه آن حضرت خواهند بود و شعارشان ، يالثارات الحسين است .»



وقتي فرشته هاي ياور حسيني ، منتظر مصلح جهاني هستند، انسان هاي حسيني نبايد منتظر منتقم خون سيد الشهدا باشند؟ و آيا عمل به دستورهاي انتظار، سبب زمينه سازي حكومت مصلح جهاني نيست ؟



به تحقيق بايد گفت : مزيّن شدن به عزت حسيني و مفتخر شدن به افتخارحسيني ، گامي بلند به سوي حكومت امام مهدي (عج ) است . و از ناميده شدن اين سال به عزت و افتخار حسيني بايد بهره جُست و همة انسان هاي آزاد مرد خصوصاً مسلمانان رابا اين مهم آشنا ساخت . همان طوري كه برخي از مسلمانان و غير مسلمانان ، لزوم پيروي از منطق و مرام حسين (ع) را ابراز نموده اند كه ما نمونه هايي از آن را براي شماذكرمي كنيم .







سخنان بزرگان دربارة عزت و افتخار حسيني و پيروي از آن



1 ـ «ابو نصر بن نباته » پيرامون عزت حسيني اين چنين مي سرايد:



الحسين الذي راي لاموت في العزحياة و العيش في الذل ّ قتلا؛



«حسين همان كسي است كه مرگ با عزت را زندگي مي ديد و زندگي با ذلت رامرگ و كشته شدن مي يافت .»



وبه راستي اين چنين است و بايد گفت : زندگي حقيقي در عزت آدمي است كه بي آن بودن ، دست و پا زدن در گنداب ذلت خواهد بود، پس مرگ با عزت ، زندگي و زندگي باذلت مرگ است ، لذا شاعر شيعي «ابوالحسن تهامي » اين چنين سروده است :



و موت الفتي في العز مثل حياته و عيشته في الذل مثل حمامه ؛



«مرگ جوان مرد، با عزت ، هم چون حيات اوست و زندگي با ذلت او، هم چون مرگ اوست .»



2 ـ ابن ابي الحديد معتزلي در اين باره مي نويسد: «سيد اهل الاباء الذي علَّم الناس الحمية و الموت تحت ظلال السيوف اختياراً له علي الدّنية ، ابو عبد الله الحسين بن علي بن ابي طالب 8، عرض عليه الامان و اصحابه ، فانف من الذل و خاف من ابن زياد ان يناله بنوع من الهون ان لم يقتله فاختار الموت علي ذلك ..؛ سرور سالار كساني كه زير بار ذلت نرفته اند، كسي كه به مردم مردانگي و غيرت و مرگ زير سايه هاي شمشير راآموخت و چنين مرگي را بر پستي و ذلت ترجيح داد، ابوعبدالله حسين بن علي بن ابي طالب است كه به او و يارانش امان داده شد، اما از آن جا كه نمي خواست ، تن به ذلت دهد ونيز بيم آن داشت كه ابن زياد اگر هم او را نكشد به نوعي خوار و ذليلش سازد، مرگ را برچنين زندگي ترجيح داد.»



اين عالم اهل سنت در ادامه مي نويسد: «از نقيب «ابوزيد يحيي بن زيد علوي بصري » شنيدم كه مي گفت :



گويا اين ابيات «ابوتمام » دربارة «محمد بن حميد طايي »، جز درباره حسين سروده نشده است .



و قد كان فوت الموت سهلاً فردَّه اءليه الحفاظ المر و الخلق الوعرُ



و نفس تعاف الضيم حتي كانه هو الكفر يوم الروع او دونه الكفر



فاثبت في مستنقع الموت رجله و قال لها من تحت اخمصك الحشر



تردّي ثياب الموت حمراً فما اتي لها الليل الا و هما من سندس خضر؛



مرگ براي او آسان است ، و زنده ماندن را دشوار، و مرارت باروناگوار مي داند. اوشخصيتي است كه ستم پذيري را ننگ مي داند، آن سان كه گويا چنين كاري در هنگام ترس و وحشت نيز كفر است .



پس چون مرگ نزديك گرديد، پاي خود را محكم بر زمين كوبيد و فرياد كرد كه اززير پاي تو حشر برانگيخته شدن است . او صبح گاهان لباس سرخ ]شهادت [ بر تن كردوهنوز شب هنگام ، فرا نرسيده بود كه ديباي سبز ]بهشتيان [ زينت بخش او بود.»



سپس ابن ابي الحديد، به ماجراي كشته شدن «مصعب بن زبير» اشاره مي كند ومي نويسد: هنگامي كه ياران «مصعب » از او فرار كردند، او با چند نفر تنها ماند، نيام شمشير خود را شكست و چنين گفت :



فان الالي بالطف من آل هاشم تاسّو فنُّوا الكرام التأسّيا؛



«بني هاشم كه در كربلا تسليم نشدند، براي همة صاحبان عزت ، سنت پايداري گذاشتند و مقتداي آنان شدند.»



با اين كلام ، ياران او دانستند كه جز كشته شدن منظوري ندارد.



3 ـ رهبر بزرگ هند، گاندي ، دربارة عظمت امام حسين و ياران آن حضرت مي گويد: «من براي مردم هند چيز تازه اي نياوردم ، بلكه فقط نتيجه اي از مطالعات وتحقيقاتم دربارة تاريخ زندگي قهرمان كربلا به دست آوردم ، ارمغان ملّت هند كردم .»



و نيز مي گويد: «من زندگي امام حسين ، آن شهيد بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه كافي به صفحات كربلا نموده ام و بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد، بايستي از سرمشق امام حسين پيروي كند.»



4 ـ محمد علي جناح ، مؤسس پاكستان مي گويد: «هيچ نمونه اي از شجاعت ، بهتراز آن كه امام حسين از لحاظ فداكاري و تهوّر نشان داد، در عالم پيدا نمي شود. به عقيدة من تمام مسلمانان بايد از سرمشق اين شهيدي كه خود را در سرزمين عراق قربان كرده ،پيروي نمايند.»



5 ـ واشنگتن ، مورخ آمريكايي مي گويد: «براي امام حسين ممكن بود كه زندگي خود را با تسليم شدن به ارادة يزيد نجات بخشد، وليكن مسئوليت پيشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمي داد كه او يزيد را به عنوان خليفه به رسميت بشناسد، لذا به زودي خود رابراي قبول هر فشار و ناراحتي به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بني اميه آماده ساخت .»



6 ـ مسيور مابين آلماني مي گويد: «حسين بن علي نوة حضرت محمد (ص) كه ازدختر محبوبه اش فاطمه 3 متولد شده ، تنها كسي كه در چهارده قرن پيش در برابرحكومت جور و ظلم قد علم كرد. حسين شجاعت را از پدر خود به ارث برد و موضوعي كه مي توان ناديده گرفت اين است كه حسين (ع) اوّل شخص سياست مداري بود كه تا به امروز احدي چنين سياست مؤثري انتخاب ننموده است . اين سرباز رشيد اسلام به مردن دنيا نشان داد كه ظلم و بيداد و ستم گري پايدار نيست و بناي ستم هر چند ظاهراً عظيم واستوار باشد، در برابر حق و حقيقت چون پر كاهي بر باد خواهد رفت و مي توان ادعا كرد كه تا به امروز تاريخ بشريت نظير چنين شخص مآل انديش و فداكار به خود نديده و نخواهدديد.»



و در قسمتي ديگر مي گويد: «در ظاهر يزيد، حسين را كشت . اما در باطن ،حسين (ع) يزيد و همة بي اميه را بيشتر از هزار بار كشت . يزيد آن ها را يك بار وامام حسين (ع) او و قومش را تا ابد و هر روز كشت .»



آري روح سيد الشهدا و عزتش ، آن قدر بزرگ و عظيم است كه هر انسان پاك باخته اي تاريخ زندگاني حضرتش را ورق بزند، نيرويي مي يابد كه سكوت و نشستن دربرابر ظلم و بي عدالتي را گناه نابخشودني مي داند، زيرا جمله پرمعناي «كل يوم عاشورا وكل ارض كربلا» انسان ها را به حركت ، تلاش ، عزت ، آزادي و آزادگي فرا مي خواند.



امام خميني (ره ) در بيان اين جمله مي فرمايد: «دستور است به اين كه هر روز و درهر جا، بايد همان نهضت را ادامه دهيد.»



ونيز مي فرمايد: «محتواي اين جمله اين است كه ارض كربلا در روز عاشورا، چه نقشي را بازي كرد. همة زمين ها بايد اين طور باشد... همه روز، بايد ملّت ما اين معني راداشته باشد كه امروز روز عاشوراست و ما بايد مقابل ظلم بايستيم و همين جا هم كربلااست و بايد نقش كربلا را ما پياده كنيم .»







عزت حسيني ، عزت مهدوي



خلاصه اگر ما از عزت حسيني دم مي زنيم و معتقديم كه امام حسين (ع) باطاغوت زمان خويش دست بيعت نداد و قيام با شمشير كرد. همان طور هم براي امام مهدي عجل اللّه فرجه الشريف مي گوييم .



چنانچه امام حسين (ع) بيعت و سازش را نپذيرفت ، امام زمان (ع) هم بيعت هيچ طاغوتي را نپذيرفته و نمي پذيرد. در منتخب الاثر بابي به عنوان «في أنه ليس في عنقه بيعة الاحد» ذكر شده كه ده روايت را در اين باب ذكر مي نمايد كه : قائم (عج ) قيام مي كنددر حالي كه بيعت هيچ كس بر عهدة او نخواهد بود.



هم چنين امام مهدي (ع) سر سازش با هيچ كس را ندارد و كساني كه اهل منطق وفهم نباشند، با شمشير حضرتش روياروي هستند. امام باقر و امام صادق 8مي فرمايند: «ليس شأنه اءلا السيف .» او كه درياي مهر و عطوفت است ، در برابر باملحدان كج انديش متعصب ، فقط شمشير را مي شناسد و مانند جد بزرگوارش بعد از اتمام حجت ، چنانچه نپذيرند، آنان را با شمشير روانة دوزخ كند: «يقتل اعداء الله حتي يرضي الله ؛ دشمنان خدا را مي كشد تا خدا راضي گردد.»



و گويا از روز ظهور كه روز عاشوراست ، ظهور عاشورايي فهميده مي شود؛ يعني مهدي (عج ) ادامة حسين (ع) است و همان طوري كه شمشير در كربلا قامت خميدة اسلام را استوار كرد، روز ظهور نيز شمشير كج حضرت ، قامت خميدة اسلام را راست مي نمايد، و بذر عزتي كه پيامبر آورد و وارث او حسين در كربلا كاشت و ديگر امامان آن رابارور كردند، امام مهدي در دوران غيبت به هرس آن همت گماشته ، در روز ظهور شكوفا وثمر مي دهد.



لذا، با تطبيق موجبات عزت در كلام معصوم : با روز ظهور در مي يابيم كه تمام عزت در دوران مهدي است و اگر خواهان گسترش عزت حسيني باشيم ، گامي بلند به سوي ظهور برداشته ايم و در حقيقت عزت حسيني ، بهترين زمينه سازي براي حكومت مهدي است .







موجبات عزت



آنچه در آئينة تاب ناك كلام معصومان سبب عزت مي شود، در دولت كريمة مهدي موعود (عج ) تلالؤ و جلوه اي خاص دارد كه به نمونه هايي از آن اشاره مي نماييم :







1 ـ اطاعت پروردگار



پيروي از دستورهاي الهي ، موجب عزت است ؛ پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: «ان الله تعالي يقول كل يوم أنا ربكم العزيز، فمن اراد عز الدارين فليطع العزيز؛ خداوند تبارك وتعالي همه روز مي فرمايد: من پروردگار عزيزم و هر كه خواهان عزت دنيا و آخرت است ،مرا اطاعت نمايد.»



امام علي (ع) مي فرمايد: «لا عزّ كالطاعة ؛ هيچ عزتي مانند اطاعت پروردگارنيست .»



در روايتي ديگر مي فرمايد: «اءذا طلبت العز فاطلبْه ُ بالطاعة ؛ هر گاه جوياي عزت باشي ، آن را به طاعت (از خدا) بجوي .»



روايتي ديگر در اين زمينه وجود دارد كه ثابت مي كند، اطاعت پروردگار موجب عزت مي شود و اين اطاعت پروردگار، در دولت مهدي (عج ) بسيار چشم گير است كه به بعضي از روايات آن اشاره مي شود:



الف ) سيرت فردي حضرت : آن حضرت چنان در عبادت و اطاعت پروردگاركوشاست كه در روايت آمده كه رنگ رخ سار مبارك مهدي بر اثر تهجد متمايل به زرداست .



ب ) ياران حضرت : در اوصاف ياران حضرت عنوان هايي به چشم مي خورد كه گوياي اين مطلب است ، مانند: «مرداني شب زنده دار»، «پارسايان شب »، «سجده برپيشانيشان اثر گذاشته ».



ج ) عموم مردم : وقتي حضرت ظهور بفرمايند، بساط شرك بر چيده و نظام توحيدي برقرار و مردم يكتا پرست مي شوند و زميني باقي نماند، مگر آن كه گل بانگ توحيد در آن بلند باشد.







2 ـ اطاعت اولي الامر



يكي ديگر از اسباب عزت ، اطاعت از ولي امر است ؛ امام سجاد (ع) در اين باره مي فرمايند: «طاعة ولاة الامر تمام ؛ كمال و تمام عزت در فرمان بردن از فرمان روايان (الهي ) است .»



و اين نوع اطاعت در دولت آخرين ولي امر بسيار مبرهن و واضح و كامل مي نمايد.



الف ) ياران ولي امر (عج ): «ياران حضرتش جان خود راسپر بلاي او مي كنند وحضرت هر آنچه از آنان بخواهد، اجابت مي كنند» و «آنان در برابر حضرت از يك كنيزنسبت به مولا و مالك خود، فرمان بردارتر هستند و در برابر اوامرش تسليم محض اند».



ب ) عموم مردم : امام كاظم (ع) در تفسير آية شريفه (وله اسلم من في السموات و الارض طوعا و كرهاً) مي فرمايد: «اين آيه درباره قائم است .» ؛ يعني ، همة مردم فرمان حضرت را مي برند، عده اي از روي ميل و رغبت و عده اي از روي اكراه و اجبار،ولي همه فرمان بردار هستند.







3 ـ قناعت ، بي نيازي ، قطع طمع از مردم



موارد فوق الذكر از اسباب عزت است كه روايات فرواني در اين زمينه ازمعصومان : وارد شده است ؛ مثلاً امام علي (ع) مي فرمايد: «اقنع تعز ؛ قانع باش تاعزيز شوي .» و در روايت ديگري مي فرمايد: «القناعة تودي الي العزّ ؛ قناعت به عزت مي انجامد.»



يا در روايت ديگري مي فرمايد:«العز مع اليأس ؛ عزت با قطع طمع همراه است .»



روح بي نيازي در دولت مهدي موج مي زند و با ظهور حضرت ، خداوند بي نيازي رادر دل هاي بندگان جاي مي دهد.



حتّي منادي ندا مي دهد كه هر كس به مالي نياز دارد، بيايد (تا نيازش رفع شود)،ولي جز يك نفر كسي نمي آيد، آن گاه حضرت مهدي (عج ) به او مي فرمايد: «نزدخزينه دار برو، بگو مهدي دستور داده است كه به من مال و ثروت بدهي .» خزانه دارمي گويد: دو دستي پول ها را جمع كن . او نيز پول ها را در دامن خود مي ريزد، ولي هنوز ازآن جا بيرون نرفته است كه از رفتار خويش پشيمان مي گردد و با خود مي گويد؛ چه شد كه من طمع كارترين امت پيامبر شدم ! آيا كسي كه سبب غنا و بي نيازي آنان گشت ، از بي نياز كردن من ناتوان است . آن گاه باز مي گردد تا اموال را باز گرداند؛ اما خزانه دارنمي پذيرد و مي گويد: ما چيزي را كه بخشيديم پس نمي گيريم .»



در روايت ، جملة «يملا قلوب اُمة محمد» به كار رفته است كه شايستة دقت است ،زيرا غنا و بي نيازي مطرح نيست ، بلكه استغنا و بي نيازي ِ روح ، مطرح است ؛ ممكن است ،انسان فقير باشد ولي روحي بي نياز داشته باشد.







4 ـ امنيت و نبودن اذيت



امام صادق (ع) عزت مؤمن را ترك هر گونه اذيت مي داند و مي فرمايد: «شرف المؤمن ، صلاته بالليل و عزّه ، كف الاذي عن الناس .»



امنيت در دولت مهدي غوغا مي كند و كار به جايي مي رسد كه خبري از اذيت و آزاردر آن دوران به گوش نمي رسد و در روايت وارد شده است كه در دولت مهدي (عج ) شخص خواب را به ناحق از خواب بيدار نمي كنند.







5 ـ علم و دانش ، صدق و ساير سجاياي اخلاقي



در اين مورد نيز، احاديث فراواني وارد شده كه گاه يك صفت بارز را موجب عزت نام مي برد؛ مثلاً امام صادق (ع) مي فرمايد: «الصدق عز و الجهل ذل ؛ صدق عزت است وجهل ذلت .» يا روايت «الكذب ذل ؛ دروغ گويي ذلت است .»



منتهي در دولت امام زمان (ع) عقل ها رشد و بالندگي مي يابد و «اكمل به اخلاقهم »؛ اخلاق ها كامل مي شود و از صفات زشت خبري نيست .



علم و دانش نيز بسيار شكوفا مي گردد تا جايي كه زنان در خانه بر طبق كتاب وسنت قضاوت مي كنند و حتي 25 حرف از علم در آن دوران منتشر مي شود.







6 - شجاعت



شجاعت نيز از اسباب عزت است و بر عكس آن ؛ يعني ترس و فرار از معركه ، ذلت است ؛ امام علي (ع) در اين باره مي فرمايند: «الشجاعة احد العزين ، الفرار احد الذلين ؛شجاعت نوعي عزت و فرار از روي ترس و زبوني ذلت است .»



در دولت امام مهدي (ع) ترسو يافت نمي شود و مردم همه شجاع هستند. مفضّل مي گويد: امام صادق (ع) مي فرمود: «هنگامي كه قائم ما قيام كند، شخص شب را به صبح مي رساند، در حالي كه نادان ، ترسو و بخيل است و به هنگان صبح ، داناترين مردم ،شجاع ترين آنان و بخشنده ترين انسان هاست .»



از اين موارد در تطبيق روايات عزت با دولت امام مهدي (ع) فراوان يافت مي شودكه به نمونه هايي اشاره شد. تمام خوبي ها در دولت كريمة امام زمان شكوفا مي شود و هرچه بدي است از سطح اجتماع ، رخت بر مي بندد. لذا تمام عزت و خصوصاً عزت حسيني رابايد در دولت مهدي جست و با به كار بستن عزت حسيني ، زمينه ساز حكومت مهدي (عج ) شد. راه به كار بستن عزت حسيني چند چيز است كه اشاره مي نماييم :



1 ـ امام حسين (ع) با ياران كم بپا خاست . پس اي مهدويان براي زمينه سازي وتشكيل حكومت مصلح جهاني نبايد از كمي عدد واهمه داشت .



2 ـ امام حسين (ع) با عزتش اسلام را جان دوباره بخشيد. منتظران مهدي عج نيز با به كار بستن عزت حسيني مي توانند، زمينه سازان شكوفايي عصر عزت باشند.



3 ـ امام حسين (ع) در نينوا قيام به سيف نمود. عاشقان مصلح جهاني نيز با بيرق «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» براي بسط عدالت و مهيا نمودن پايه هاي حكومت عدل جهاني آرام و خموش نمي نشينند.



4 ـ امام حسين (ع) با بذل جان ، انقلابي به ياد ماندني كرد و چراغ هدايت را فراسوي هستي روشن نمود: «و بذل مهجته فيك ليستنقذ مبارك من الضلالة و حيرة الجهالة .» طالبان حكومت و اصلاح جهاني از جان مايه مي گذارند.



5 ـ امام حسين (ع) پيام عزت خود را صادر و به قافله سالار كربلا سپرد. عقيلة بني هاشم و زين العابدين 8 اين پيام تاريخي را به گوش جهانيان رسانيدند. پس اي مهدويان ، پيام عزت مهدي را بسط و گسترش دهيد و به جان هاي خسته و بي رمق جهانيان برسانيد و اميد و انتظار را همواره سرسبز نگاه داريد، زيرا نويد انتظار از اسباب زمينه سازي حكومت جهاني امام مهدي (ع) است .



به اميد روزي كه چشم همگان به جمال معز الاوليا منور گردد. و در سايه سار وجودنازنينش ، همان طوري كه رسول خدا(ص) فرمودند: «دين ، قرآن ، اسلام و اهلش عزيزشوند.»



و به راستي آن ايام عزت و عصر عزت ، عصر دولت مهدي (عج ) است ، زيرا عروس عزت به تامه رُخ مي نمايد و جهان هستي از چهرة دل ربا و عطر دل نوازش ، منور وسرورمي شود

محمد مهدي باباپور