بازگشت

عزاداري هاي نامشروع



عزاداري هاي نامشروع

اين مقاله از عزاداري هاي نامشروع؛ سيد محسن امين عاملي، ترجمه جلال آل احمد. تهران، شركت چاپخانه تابان، 1323، گرفته شده است.

علّامه بزرگوار، آيت اللَّه سيد محسن امين عاملي از علماي بزرگ شيعه در لبنان و صاحب كتاب گرانسنگ اعيان الشيعه، بي شك يكي از مفاخر عالم تشيع و از اصلاحگران مشهور و صادق و مخلص عصر ماست كه در مسئله پاكسازي مراسم عزاداري حسيني، از خرافات و بدعت ها، از پيشگامان محسوب مي گردد. البته پيش از علّامه امين، علماي و فقهاي بزرگوار ديگري در فتاوي خود، مردم را از ارتكاب اعمال خلاف در مراسم عزاداري امام حسين عليه السلام برحذر داشته بودند؛ اما اين مصلح بزرگ، با شجاعت و شهامت خاص حسيني، براي اصلاح امور بزرگداشت خاطره شهادت حسين بن علي عليه السلام و براي پاكسازي مراسم عزاداري از خرافات و بدعت هايي كه توسط عناصر مشكوك و يا ساده دل و نادان، وارد آن شده بود، به روشنگري پرداخت و در آثار و تأليفات خود، خطبا و اهل منبر را هشدار داد كه حقيقت را بر مردم بازگو كنند و از نقل احاديث مجعول و يا مشكوك خودداري ورزند... و همواره مردم را با هدف برجسته و وارسته امام عليه السلام آشنا سازند و عزاداري را به قصد احياء انديشه هاي حسيني، به دور از آداب و رسوم جاهلي، بر پا دارند.

تأليف كتاب پر ارج المجالس السنيه في مناقب و مصائب النبي و العترة النبويه در پنج جلد، در همين راستا بود و در واقع مرحوم آيت اللَّه علّامه امين عاملي در دعوت اصلاحگرانه خود، خواستار برگشت به راه و روش اسلام راستين و مكتب اهل بيت بود.

علاوه بر كتاب فوق، آيت اللَّه امين، رساله اي نيز تحت عنوان التنزيه لاعمال الشبيه تأليف و منتشر ساخت كه در آن به تحريم اعمال غير مشروعي چون قمه زني پرداخت و اين رساله در ماه محرم 1346 هجري در بيروت چاپ و منتشر گرديد. به دنبال نشر اين رساله كه در آن، قمه زني اقدامي وحشيانه، موجب تمسخر دين و مذهب و خلاف شرع و عقل، معرفي شده بود، كساني كه از سلطه استعمار و لزوم مبارزه با آن، سخني بر زبان نمي آوردند، قيام كردند و اتهامات ناروايي بر ضد آيت اللَّه سيد محسن امين عاملي منتشر ساختند.

خود علّامه امين عاملي در اين باره مي نويسد:

قمه زني و اعمالي ديگر از اين قبيل در مراسم عزاداري حسيني، به حكم عقل و شرع حرام است و زخمي ساختن سر، كه نه سود دنيوي دارد و نه اجر اخروي، ايذاء نفس است كه خود در شرع حرام است و در مقابل، اين عمل، شيعه اهل بيت را در انظار مردم مورد تمسخر قرار داده و آنها را وحشي قلمداد مي كند و شكي نيست كه اين اعمال، ناشي از وساوس شياطين بوده و موجب رضايت خدا و پيامبر و اهل بيت اطهار نيست و البته تغيير نام اين اعمال، در ماهيت و حكم شرعي آن، كه حرمت است تغييري نمي دهد و من هيچ وقت در اين مراسم كه توسط كنسولگري ايران در مقام سيده زينب در دمشق برگزار مي شود، شركت نكرده ام و مردم را هم از شركت در آن نهي نموده ام و به همين دليل هم رساله التنزيه را نوشتم كه چاپ شد و به فارسي هم ترجمه گرديد و به دنبال آن بود كه گروهي از قشريون و كساني كه خود را به دين منسوب مي دارند، قيام كردند و غوغا برپا ساختند و حتي در ميان مردم عوام شايع نمودند كه فلاني عزاداري بر امام حسين را تحريم كرده است و بر اين هم بسنده نكرده و مرا به خروج از دين، متهم ساختند و متأسفانه بعضي از معممين متحجر هم اين تهمت را دامن زدند و آنگاه سرودي بر ضد من ساختند و اموال بسياري در اين راه خرج كردند و سيد صالح حلي را مأمور قدح و ذم من نمودند... اما آنچه كه به سود مردم است، در روي زمين ماندني و حباب هاي توخالي از بين رفتني بود! [1] .

در واقع انتشار رساله التنزيه لأعمال الشبيه با واكنش هاي مثبت و منفي در محافل شيعي روبرو شد؛ اما بيان حقيقت، براي علماي دين يك واجب شرعي است و گرنه خود آنان مستوجب لعن الهي خواهند بود.

علّامه امين در اعيان الشيعه اشاره مي كند كه رساله وي به فارسي هم ترجمه گرديد و در اينجا بي مناسبت نيست اشاره كنيم كه ترجمه اين رساله، توسط زنده ياد جلال آل احمد به عمل آمده و در واقع اين ترجمه، نخستين اثر قلمي چاپ شده از آل احمد است كه پس از مراجعت وي از نجف اشرف به آن پرداخت و در آذرماه 1322 تحت عنوان عزاداري هاي نامشروع، از سوي انجمن اصلاح منتشر گرديد.

خود آل احمد در مثلاً شرح احوالات در اين باره مي نويسد:

جزوه اي ترجمه كرده بودم از عربي به اسم عزاداري هاي نامشروع، كه سال 22 چاپ شد و يكي دو قران فروختيم و دو روزه تمام شد.... [2] .

پيش از انقلاب، گويا دوستان آل احمد امكان تجديد چاپ و نشر آن را نيافتند و در ضمن مجموعه آثار آن زنده ياد، آن را منتشر نساختند و پس از پيروزي انقلاب اسلامي هم ترجمه اين رساله، فقط يك بار از روي نسخه خطي - رونوشت - موجود در نزد استاد شمس آل احمد، برادر گرانقدر جلال آل احمد، توسط آقاي «سيد قاسم ياحسيني» در بندر بوشهر چاپ شد كه به طور طبيعي از توزيع محدودي برخوردار بود. و به هر حال ما با استفاده از فرصتي كه هم اكنون و پس از پخش بيانات تاريخي حضرت آيت اللَّه خامنه اي دام ظله الوارف - در تلويزيون جمهوري اسلامي ايران - به دست آمده است، به نشر آن اقدام مي كنيم تا هم روشن شود كه فقها و علماي بزرگوار پيشين هم، قمه زني و اعمال مشابه آن را بدعت و امري خلاف و غير مشروع مي دانسته اند و هم نسل جوان ما آگاه گردد كه بيان حقيقت هميشه يك واجب الهي، بر عهده علما و فقها اسلامي بوده است....

در مورد ترجمه رساله به فارسي بايد توجه داشت كه اين نخستين اثر قلمي مرحوم آل احمد است و گوياي چگونگي نثر نيم قرن پيش - 1322 - تواند بود و بي شك اگر جلال آن را بعدها ترجمه مي كرد، از نثر بهتر و جالب تري برخوردار مي شد.

اميد است كه خداوند اين خدمت را از علّامه امين و زنده ياد آل احمد بپذيرد.

قم: حوزه علميه، اول محرم الحرام 1415 هجري

سيد هادي خسروشاهي

به نام خداوند بخشنده مهربان

سپاس خدا را و درود بر پيغمبر ما محمّدصلي الله عليه وآله. خداوند در همه جا نهي از منكر و بازداشتن مردم از كارهاي بد را قلباً و لساناً و در هر حال و حتي الامكان واجب فرموده است.

بزرگ ترين گناهان اين است كه انسان بدعت ها را بجاي امور مستحب گرفته و يا امور مستحبي را بدعت وانمود كند. از طرفي چون شيطان و يارانش هميشه در صدد ترويج امور منكر و زشت هستند و در هر مورد راه بخصوص آن را خوب مي شناسند مردمان ديندار را نيز از راه دين گول زده و از راه در مي برند و اين خود بهترين راه گمراه كردن مردم است و كمتر عبادت و سنتي هست كه شيطان با وساوس خود در آن دخالت نكرده آن را فاسد ننموده باشد. از جمله اين امور يكي موضوع عزاداري براي امام حسين عليه السلام است. در اين مورد چون شيطان و يارانش با همه كوشش و تلاش خود نمي توانستند كاملاً پيروز شوند، تصميم گرفتند مردم را وادار كنند كه در اين موضوع بدعت ها و منهيات و اعمال شنيع بسياري وارد نمايند. و به اين طريق سود و ثواب هاي آن را از بين برده اموري را در آن وارد كردند كه نه تنها تمام مسلمانان بلكه تمام ملل ديگر نيز آن اعمال را شنيع و زشت مي دانند. علاوه بر زشتي، اين امور اغلب از چيزهايي است كه در قرآن و ساير اخبار رسماً از آنها نهي شده و به عمل كنندگان آنها وعده عذاب داده شده است. اين امور منهيه كه در اين عزاداري ها فراوان اتفاق مي افتد، از قرار زير است:

1. كذب و دروغ گفتن. اخبار دروغ و نادرستي كه دروغ بودنشان از روز، روشن تر است و نه در كتابي نوشته شده و نه در جايي نقل گرديده است و با وجود اين، شب و روز بر سر منابر و در ميان مجالس بدون رادع و مانعي خوانده مي شود و اين خود به تنهايي از بزرگ ترين معاصي است مخصوصاً وقتي كه نسبت به خدا و پيغمبر و امام عليه السلام نيز باشد كه مبطل روزه نيز مي گردد.

2. آزار نفس و اذيت كردن بدن كه همان زدن به سر يا سينه مي باشد. بدتر از اين سينه و سر كوفتن، قمه زدن و شاخسيني است كه در نتيجه ريزش خون اغلب علت ايجاد امراض و يا زخم هاي منكر ناعلاج مي گردد. و يا چون زنجير زدن (يعني با آن زنجيرهاي نكره به پشت يا به سر و صورت كوبيدن و يا به سينه زدن) و سينه ها را خراشانيدن و زخم كردن و غير اينها. حرام بودن اين امور عقلاً و نقلاً ثابت است. يعني حفظ نفس از ضروريات شش گانه اسلامي به شمار مي رود؛ مخصوصاً كه دين اسلام دين سهل و ساده است و پيغمبر فرموده: «جِئْتُكُمْ بِالشَّرِيعَةِ السَّهْلَة السَّمْحاءِ». يعني من براي شما دين بسيار آسان و ساده آورده ام و رفع حرج در موارد مختلفه كه در قرآن نيز مي فرمايد: «وَ مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ.» [3] يعني ما در دين امر دشواري بر شما بار نكرده ايم، خود اين سخن را ثابت مي كند.

3. جيغ زدن ها و فريادهاي بلند زنان (كه غالباً در پاي منابر و مجالس عزا اتفاق مي افتد) كه علاوه بر شنيع بودن آن اصلاً گناه و معصيت كبيره است.

4. داد و فرياد و نعره هاي وحشيانه با صداهاي منكر است.

5. غير از اينها كه شمرده شد آنچه به نام دين در اين گونه مجالس موجب آبروريزي و هتك حرمت فوق العاده دين مي شود و حد و مقداري نيز نمي توان براي آن شمرد و در هر جا بنابر چگونگي زندگي مادي و اقتصادي افراد تغيير مي كند. داخل كردن اين اعمال زشت و نامشروع در اقامه عزا براي امام حسين عليه السلام از افسون هاي شيطان و از گناهاني است كه خدا و رسولش را به غضب مي آورد. و حتي خود امام حسين نيز كه در راه زنده كردن دين رسول خدا كشته شد و براي جلوگيري از منكرات و منهيات بود كه اين همه فداكاري كرد، هرگز از اين اعمال راضي كه نخواهد بود هيچ، از اين كسان بيزاري نيز خواهد جست.

زشتي اين اعمال مخصوصاً وقتي است كه به پاي دين حساب شود و به اسم طاعت و عبادت صورت يابد. ائمّه ما به ما دستور داده اند كه: كُونُوا زَيْناً لَنا وَ لا تَكُونُوا شَيْناً عَلَيْنا. يعني براي ما زينت و آفرين باشيد نه باعث سرافكندگي و مذلت. و علاوه بر اين ما را امر كرده اند اعمالي بكنيم كه بگويند: خدا جعفر بن محمّدعليه السلام را رحمت كند كه چه نيكو اصحاب و پيروانش را ادب آموخته. و در عين حال از هيچ كدام از ائمّه ما روايت نشده كه به پيروان خود اجازه چنين كارهايي را داده باشند يا خود ايشان به اين كارها برخاسته باشند و يا در زمانشان علناً يا مخفيانه كسي يا كساني به اين كارها برخاسته دسته بندي كرده و در ملأ عام آبروي اسلام و تشيع را برده باشند. هرگز! هرگز! حتي در زمان آزادي شيعيان نيز با آنكه براي اعمال خود مانعي نمي ديدند مانند زمان مأمون و اوائل دولت بني عباس چنين اعمالي سابقه ندارد. با هزار اگر - اگر فرض كنيم كه اين اعمال حرام هم نباشد، بدون شك چيزهايي است كه باعث ننگ و عار مذهب بوده مردم را از چنين ديني بيزار مي كند و حتماً زبان بدگويي را به روي دين ما خواهد گشود. شك نيست كه اين اعمال، اين دسته بندي ها اين سينه زدن ها، اين به سر كوفتن ها، اين زنجير زدن ها و قمه كشيدن ها، اين بي آبروگري ها آن هم در برابر مردم و در معابر عام (مخصوصاً اين روزها در ايران در معرض انظار تمام دول خارجي - مترجم) و اين وحشيگري ها و بربريت ها و تمام اين اموري كه خدا و پيامبر و امامان هيچ كدام به آن راضي نخواهند بود و بدتر از همه نسبت دادن اين امور به همان بزرگواران، بدترين گناهان و فجيع ترين خيانات و پرعقاب ترين معاصي است.

عزاداراي بر امام حسين عليه السلام و اقامه ماتم آن بزرگواران با وقوع اين همه فجايع، مستحب نخواهد بود، بلكه حرام نيز هست. دين اسلام دين عقل است. مسلمان واقعي يعني عاقل كامل. بنابراين هر كاري كه مخالف عقل باشد بدون شك حرام و اگر از ائمّه نيز درباره آن تحريمي نشده باشد به پيروي از عقل ما مجبوريم كه از آن دوري جوييم. با طبل و شيپور و بوق و كوس در برابر مردم بيرون آمدن و اين وحشيگري ها را در آوردن چه در ايران و چه در عراق چه در مكه و چه در آفريقا هرجا كه باشد حرام و مخالف دين و شرع است.

كتاب المجالس السنيه (كتابي است بسيار بزرگ و نيكو كه براي اصلاح وضع عزاداري و روضه خواني و غيره از طرف نويسنده محترم كتاب منتشر شده است. مترجم) را كه منتشر كرده ايم در آن هيچ مقصودي نداشته ام جز اينكه اين اخبار نادرستي را كه بر سر منابر به ائمّه نسبت مي دهند تصحيح و درست كرده باشم، جز براي اينكه از اين زياده روي ها و افراطها جلوگيري كرده باشم و جز براي اينكه از اين آبروريزي ها به نام اسلام ممانعت به عمل آورده باشم. اكنون كساني برخاسته اند و به من تهمت مي زند كه مي خواهد اخبار را نسخ كند و از اجراي اعمال دين جلوگيري كند و غيره. شما را به خدا ببيند چگونه تهمت مي زنند.

خدا خود مي داند و بندگان راستگو و درست كردار او نيز همه مي دانند كه من در اين گوشه انزوا نشسته مال و جان و عمرم را فقط و فقط وقف انتشار احكام خدا و پراكندن حقايق كرده ام و در اين كار نيز از هيچ كس كمكي نخواسته ام و هيچ قصدي جز اين ندارم. در اين كار نيز مقصودم جز تهذيب اين اخبار دروغ و جلوگيري از اين منهيات و ممانعت از اين بي آبرويي هاي به نام اسلام چيز ديگري نيست و مي كوشم كه ذاكرين و وعاظ، همه كساني باشند كه توجه همه را جلب كنند و گوش ها و قلب ها را به خود جذب كنند و در عين حال باعث افتخار و مفخر اسلام باشند نه باعث ننگ آن. مي كوشم كه اين روضه ها و اين عزاداري هاي آنان خود يك عبادتي باشد خالي از هر گونه شائبه و ريب و قصد ديگري. اقامه عزا براي امام حسين عليه السلام چيزي جز ذكر مناقب آن بزرگوار و مقاصد مهم آن سرور و فهماندن اينكه چرا او خود را به كشتن داد چيز ديگري نيست و اگر چنين باشد و بالاي منابر جز اينها سخناني رانده نشود بدون شك اين خود يك وسيله ترويج از اسلام است و از اين گونه مجالس است كه بايد حمايت و پشتيباني كرد و برعكس بر پاي داشتن اين گونه مجالس به نام دين براي كارهاي نامشروع باز بدون شك بزرگ ترين ضرر را به پيكر اسلام وارد مي آورد و من براي نمونه يكي از اين مجالس عزاداري واقع و منابر حقيقي را كه خودم در آن حاضر بودم، ذكر مي كنم:

در شهر بعلبك در مجلس فاتحه يكي از بزرگان همان شهر حاضر بودم يك نفر واعظ دانا و زبردست يكي از خطب نهج البلاغه را كه درباره صفت اموات بود خيلي خوب و بدون غنا و آواز خواند. يكي از دانشمندان مسيحي كه در آنجا حاضر بود به رفيقش گفته بود من نه از بلاغت و فصاحت اين خطبه كه انشاء مرد بزرگي است در شگفتم و نه از رواني كلام اين ناطق، بلكه تنها چيزي كه مرا متعجب مي كند اين است كه چرا اين ناطق مانند معمول سايرين خطبه خود را به آواز و با غنا نخواند؟ همين مرد مي گفت كه ما گمان مي كرديم شما همه مانند يكديگر هستيد و براي همين از آوازه خواني نكردن اين ناطق در تعجب آمدم. البته اين سخنان يك مرد مسيحي است كه نمي داند ممكن است در بين وعاظ و ناطقين نيز كساني باشند كه مفخر شيعه مي باشند و همه كس مي تواند از سخنانشان استفاده كند و بر معلومات خود بيفزايد. او چه مي داند كه كساني هم هستند كه هرگز به خواندن اين روايت هاي غلط راضي نمي شوند؟ روايت هايي مانند روايتي كه شمر در آن به امام حسين مي گويد: بعدك حيا يا ابن الخارجي. و يا حديث تعداد جراحات وارده بر زينب و يا حديث مكالمه زينب با عباس در هنگامي كه شمر براي او و برادرش امان آورده بود يا حديث آمدن زين العابدين عليه السلام در شب سوم عاشورا با قوم بني اسد براي دفن پدرش و حديث آمدن مرغان و غوطه خوردن در خون سيد الشهدا و غير از اين از احاديث و روايات مجعوله و دروغي كه روز و شب بر منبرها خوانده مي شود و كسي نيست كه از آن جلوگيري كند.

بعضي براي اينكه امر شاخسيني و يا زنجير و سينه زدن را مستحب نشان بدهند، بدون هيچ گونه فكر و تعقل، قضيه فصد و حجامت را براي ما مثال مي زنند و مي گويند چون حجامت كه يك نوع آزار بدن است مجاز و حتي مستحب است پس شاخسيني و اعمال ديگري نيز كه به بدن آزار نمي رساند ولي مستحب است اشكالي نخواهد داشت. غافل از اينكه خود حجامت در وقتي مجاز خواهد بود كه دكتر و طبيب دستور صريح بدهد يعني معلوم شود كه اگر شخص حجامت نكند خواهد مرد. در اين صورت است كه حجامت كردن مجاز است و گرنه در غير اين صورت حجامت كردن هرگز مستحب نبوده و حرام است. تازه اين حجامت كردن است كه درباره آن ممكن است طبيبي تشخيص صلاحيت بدهد و آن را مجاز بداند ولي آيا شاخسيني و زنجيرزني يا سينه زني آن هم در معبر عام كه جز يك ديوانگي نيست مي تواند مورد صلاحيت واقع شود و آيا هيچ طبيب و دكتري مي تواند آن را تجويز كند و دستور بدهد. حجامت خود يك امر حرام است ولي اگر طبيب حاذق دستور داد مجاز مي شود ولي آيا دكتري هم هست كه شاخسيني و زنجيرزني و سينه زني را كه در اصل دين حرام است تجويز كند و براي رفع مرض دستور بدهد؟ واي از اين ناداني ها واي از اين بدبختي ها فرض مي كنيم دكترها و اطباء نيز چنين كارهاي زشتي را تجويز كنند ولي آيا اين گردن كلفت هايي كه قمه و زنجير را به سر و سينه خود مي كوبند چه مرضي دارند كه براي خوب شدن آن اقدام به اين كار مي كنند و چه دردي دارند كه اين راه معالجه و مداواي آن است؟

اين امور بدون شك نه فايده دنيوي دارند و نه فايده اخروي. در دنيا باعث مرض و كوري و سينه تنگي و قوز درآوردن و در آخرت نيز باعث عذاب سخت الهي خواهند بود. برعكس كساني كه مردم را خر كرده و براي اين امور هم فايده دنيوي و هم اجر اخروي قائل شده اند گفتار اين كسان بي شباهت به گفته آن صوفي نيست كه: سيبي دزديد و همان را صدقه داد. حضرت امام جعفر صادق عليه السلام علت اين امر را از او پرسيد او در جواب گفت من يك سيب دزديدم در اثر آن براي من يك گناه نوشتند زيرا كه خدا در قرآن مي فرمايد: «وَمَن جَآءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَي إِلَّا مِثْلَهَا». [4] و وقتي كه آن را صدقه دادم ثواب براي من نوشتند. زيرا كه خدا در قرآن مي فرمايد: «مَن جَآءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ و عَشْرُ أَمْثالِهَا»، [5] پس در اين ميانه، 9 ثواب براي من باقي خواهند ماند. ولي حضرت صادق عليه السلام به او گفتند اين عقيده تو بسيار نادرست و حرف تو بسيار غلط است. زيرا كه خداوند در قرآن مي فرمايد كه: «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ». [6] و تو علاوه بر اينكه متقي نيستي چون دزدي كرده اي يك گناه در اينكه چرا دزدي كرده اي برايت مي نويسند و يك گناه ديگر در اينكه چرا در مال غير تصرف نابه جا كرده اي.

كساني نيز در اين باره مي گويند تنها امور بزرگ و بلاياي بسيار سخت است كه پاداش بسيار نيك و جزاي خير دارد ولي بايد گفت كه اين گونه استدلال اصلاً با اين موضوع رابطه و سازشي ندارد؛ زيرا كه مراد از بلاي بزرگ مصائب و سختي هاي زندگي، مانند مرگ فرزندان و از بين رفتن اموال و كشته شدن و تسلط ظالم بر انسان و غير اينهاست و اين چه ربطي با اين گونه امور و اين تكاليف شاق و مضر دارد و اين خبر كه «بلا ديده ترين مردم نخست انبياء و پس از آن اولياء و اوصيا هستند» نيز به اين موضوع ما ربطي ندارد.

راستي خنده آور است كساني كه بدون فايده و بي مقصد به سر و كله خود مي كوبند و اعمال فجيع و نامشروع را با كمال جسارت انجام مي دهند، خجالت كه نمي كشند هيچ، خود را با انبيا و اوصيا نيز مي خواهند برابر دانسته در يك رديف قرار دهند.

دانسته شد كه هر كار و عملي گرچه ديني نيز باشد وقتي به درجه عسر و حرج و سختي و مشقت رسيد تكليف از گردن شخص ساقط مي گردد.

و همان فعل كه قبلاً واجب بود اكنون ترك آن واجب مي گردد. كساني در اين مورد اشكال تراشيده قضيه ورم كردن پاهاي حضرت رسول را از اثر طول قيام در نمازها مثال و شاهد مي آورند ولي به اين اشخاص بايد گفت اين موضوع بر فرض هم كه صحيح باشد بدون شك اتفاقي بوده اينكه پيغمبر هميشه اين قدر در نماز مي ايستاده كه پايش ورم مي كرده است. چرا كه در صورت عمد و از روي قصد اين كار به راستي براي رسول خدا نيز جايز نبوده است. چه كاري كه منافي عقل و منطق باشد براي هر كس ناشايست و نادرست است.

از همين رو فقها و علماي اسلام دستور داده اند كه اگر در اثر وضو ساختن حس كردي كه دست هايت خشكه شده ترك مي خورد نبايد وضو بگيري و بايد به همان تيمم اكتفا كني، با وجود اينكه ترك خوردن دست در مقابل شكاف دادن سر و خراشاندن سينه و پشت چندان قابل اهميت نيست. چگونه آن را جائز ندانيم و اين امور شنيع را مجاز بشماريم؟ و هم چنين كساني آن گريه هاي بي پايان زين العابدين عليه السلام را در عزاي پدرش كه به بيهوشي و غش كردن منجر مي شد و خودداري آن حضرت را از طعام دليل اين موضوع مي گيرند و مي خواهند ثابت كنند كه بنابراين زخم زدن بر سر خود براي عزاداري امام جائز است ولي نبايد فراموش كرد كه اين اخبار باز اگر صحيح هم باشد (چه در صحت اين اخبار شك است) در اين باره امام عليه السلام بي اختيار بوده است و در فراق پدر بزرگوار خود بي تاب مي گرديده است. و باز كساني زخم شدن چشم هاي حضرت رضاعليه السلام را در اثر گريه بر جدش دليل مي آورند.

باز اين نيز اگر درست باشد جوابش همان است. كساني همين موضوع را عَلَم كرده و مي گويند حضرت رضاعليه السلام چشمان خود را از زيادي گريه مجروح سازد ولي ما كه شيعيان او هستيم نكنيم؟ در جواب اين اشخاص بايد گفت چه موقعي پيش آمده كه ما بينيم شما خودتان گوشه از سرتان را زخمي كنيد و يا براي يك دفعه هم شده محكم به سينه خود بكوبيد و يا بر سر خود بزنيد؟ بدون شك كساني كه اين سخنان را مي گويند هرگز خود به اين كارها راضي نيستند و اين تنها عوام جاهل و مردمان بي سوادند كه از اين سخنان فريب خورده و به هر كار ناشايستي دست مي زنند. آري، به ايشان بايد گفت: چرا اين كارهاي نيك و خوب را خودتان انجام نمي دهيد و به مردم واگذار مي كنيد. خدا هم در قرآن مي فرمايد:

«أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ [7] يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُونَ». [8] .

پس بدون شك اگر اين امور به راستي ثواب داشت و در دنيا و آخرت مضر نبود سزاوار بود كه علما و فقها نيز به آن مبادرت كنند و خود پيش قدم باشند. كفن بپوشند و سنج و دهل و شيپور به دست گرفته پيشاپيش همه بر سر و كله بكوبند و ديگران را نيز به اين كار تشويق كنند، زيرا كه علما و فقها بيش از همه شايسته براي اين گونه كارها هستند و اكنون كه همه اين كارها را نمي كنند خوب بود اقلاً يكي دو نفر هم شده از علما براي نمونه اين كارها را مي كردند، ولي بايد گفت كه همين يكي دو نفر هم هرگز به اين كارها نپرداخته اند و هرگز در اين اعمال شنيع خود را براي ديگران سرمشق قرار نداده اند، حتي هيچ يك از آنان ديده نشده اند كه در مجالس عزا و سوگواري كمي محكم به پيشاني خود بزنند تا پيشاني ايشان سرخ شود. آري، همين كار را هم نمي كنند. ميرزاي شيرازي در گذشته و تمام علماي نجف در همين امروز فتاوي صريح در تحريم تمام اين اعمال صادر كرده و اعلاميه هاي دور و دراز بيرون داده اند.

و در گذشته نيز هيچ يك از علما و فقها و مجتهدين دستور و فتوايي براي اين امور نداده اند جز آنكه آنها را رسماً حرام كرده اند. و من خود خط تمام علماي بزرگ نجف را كه اين اعمال حتي لطمه زدن به صورت را نيز حرام كرده اند، ديده ام و اين خطوط همه اكنون نيز در نزد ورثه مرحوم حاج باقر صحاف كه در حجره صاحب مفتاح الكرامه مقيم بود (و هم او بود كه اين موضوع را استفتاء كرده بود)باقي است. از همه اينها كه ذكر شد فهميده مي شود كه علما هيچ وقت در برابر اين اعمال شنيع ساكت ننشسته اند، ولي چه بايد كرد كه مردم عوام هرگز به اين سخنان گوش فرا نداده اند و اين موضوع دليل رضاي آنان به اين قبايح نمي تواند باشد.

اين كارها و اعمال شنيع را ما حتي در زمان هاي قوت و انتشار تشيع مانند زمان آل بويه در ايران و يا زمان مأمون و اوايل زمان عباسيان كه از طرفي شاهان شيعه بر مردم حكومت داشته اند و از طرفي علماي بزرگي چون شيخ مفيد و سيد مرتضي در آن زمان ها بوده اند نيز نمي بينيم و هيچ خبري اين موضوع و اثبات آن را نقل نكرده است و در صورتي كه در همان وقت ها در عزاداري ها حتي در بغداد نيز كه مركز سنيان بوده بازارها را تعطيل مي كردند و مفصل عزاداري مي كرده اند هرگز كسي نبوده كه قمه بزند يا سينه زني كند يا شنايع ديگر انجام دهد.

علماي نجف همگي از آقاي سيد ابوالحسن اصفهاني گرفته تا كاشف الغطا و ميرزاي قمي همه در رساله هاي خود و در استفتائات اين اعمال را حرام كرده اند و اگر سخن ما را باور نداريد هم الآن نيز سؤال كنيد و از آنان جواب بخواهيد تا ببينيد چگونه به شما جواب خواهند داد.

كساني نيز مي گويند تمام اين كارها - راه انداختن اين دسته ها و انجام دادن اين فجايع - چون به پا داشتن شعائر اسلام است اشكالي نخواهد داشت، ولي فراموش نبايد كرد كه حتي امور واجب نيز در مورد ايذاء و اذيت نفس ساقط مي شود. روزه در هنگام مرض و وضو در بودن زخم و حج در هنگام ناامني همه ساقط مي شود كه هيچ عمل آنها نيز حرام است چه رسد به اين امور مستحب. به اين كسان بايد گفت كه مثل شما مثل آن كسي است كه انگورهاي وقف مسجد را شراب كرده و مي فروخت و چون از او علت كار را پرسيدند، گفت چون وقف مسجد است و فايده فروش آن صرف مسجد خواهد شد حرام كه نيست هيچ، خوردنش هم مستحب است.

آري، ما در اين باره از پيشوايان بزرگوارمان يعني از پيامبر اكرم و از ائمّه عليهم السلام كه فرمودند دين اسلام دين آسان و ساده است و مي گفتند: سعي كنيد كه باعث افتخار ما باشيد نه باعث مذلت و سرافكندگي ما، و باز مي فرمودند: ايذاء به نفس و آزار بدن حرام است، پيروي مي كنيم و فرمانشان را به كار مي بنديم. نه خود را اذيت مي كنيم نه آزاري بر نفس خود وارد مي آوريم و نه باعث ريختن آبروي آن بزرگواران مي شويم.

اين بود آنچه مي خواستم به طور مختصر در اطراف اعمال شنيعي كه در عزاداري هاي دروغين به نام دين بجا مي آيد بنويسيم و به طور ساده از راه دين آنها را رد كنم. شكر و سپاس خداي را كه كار به اتمام رسيد.

تاريخ 18 شهر محرم الحرام سال 1346 در شهر بيروت به دست اين فقير درگاه پرورگار حسن حسيني عاملي، كه خدا از سر تقصيراتش بگذرد، تمام شد. وَ صَلَّي اللَّهُ عَلي سِيِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَّلَمَ.


پاورقي

[1] اعيان الشيعه، ج 10، ص 363.

[2] يادمان جلال آل احمد، چاپ تهران، 1368، به كوشش علي دهباشي، ص 23، مثلاً شرح احوالات!.

[3] سوره حجّ، آيه 78.

[4] سوره انعام، آيه 160.

[5] سوره انعام، آيه 160.

[6] سوره مائده، آيه 27.

[7] سوره بقره، آيه 44. [آيا مردم را به كار نيك فرمان مي دهيد و خود را از ياد مي بريد؟].

[8] سوره صف، آيه 3 - 2. [بزرگ خشم و نفرتي است نزد خداوند كه چيزي را بگوييد كه عمل نمي كنيد.]



جلال آل احمد