بازگشت

عاشورا و قيام امام حسين (ع) از نگاه مردم كُرد (اهل سنت)






قيام امام حسين در تاريخ اسلام ، يكي از بزرگ ترين دستاوردهاي دين مبين وجهاني اسلام است و نشانة پايداري و جاودانگي ِ حقيقت . امام حسين ، امام عاشقان ، آن رمزآموز قرآن ، با خون خود، تفسيرگر توحيد و بيدارگرِ بندگان ِ غافل خدا بود. كسي كه بامبارزه و قيام اش ، در راه حق و حقيقت ، اسوة حق جويان عالم گشت و انسان ها را درس آزادگي آموزانيد و شهادت اش ، الحق كه جاني تازه به اسلام بخشيد؛ به گونه اي كه امروزه ،نام وي روشني بخش جان رهروان دين و آزادگان است و سبب تازگي ايمان شان :



«تار ما از زخمه اش لرزان هنوزتازه از تكبير او ايمان هنوز»



قيام امام حسين ، عليه منفورترين چهرة اهريمني آن روزگار، يعني يزيد بن معاويه بوده . كسي كه تاريخ نگاران و نويسندگان و شاعران ، در مذمت او هزاران صفحه نوشته اند.



ابن طباطبا (طقطقي ) در تاريخ فخري خود، دربارة خلافت سه سال و شش ماهة يزيد مي نويسد: «سال اول حسين را كشت ، سال دوم مدينه را چپاول كرد و سال سوم كعبه را مورد تاخت و تاز قرار داد. مردم مدينه در خلع يزيد قيام كردند و فاجعة كربلا، به سبب دعوت به خلافت عبداله بن زبير و تلاش يزيد و سردارانش براي سركوب وي صورت گرفت .



گويند مادر يزيد مسيحي بوده و به همين دليل خود يزيد به مسيحيت گرايش داشته است . اشعار يزيد كاملاً بي اعتقادي او را به اسلام و وحي ثابت مي كند:



«لَعِبَت هاشِم ُ بِالْمَلِك ِ فَلاخَبَرٌ جاءَ وَ لا وحي ٌ نزل َ»!



بني هاشم با سلطنت بازي كردند. نه نبوتي آمد و نه وحيي نازل شد!



مي نويسند: وقتي اسراي اهل بيت به شام و محلة جيرون رسيدند، يزيد گفت : من انتقام خود را از پيامبر اسلام گرفتم .



يزيد سه خيانت و جنايت بزرگ در دوران حكومتش انجام داد كه در تاريخ اسلام بي سابقه بود:



1ـ شهادت امام حسين (ع) در كربلا و اسارت دل خراش اهل بيت پيامبر(ص) به شام و... .



2ـ او طي حادثة خون بار حرّه ، سه روز جان و مال و ناموس مردم مسلمان مدينه وصحابة پيامبر(ص) را براي سربازان خود (پس از كشتار و قتل عام )، حتي در مسجد النبي ،مباح كرد. اين خيانت به فرماندهي مسلم بن عقبه انجام گرفت . وي سپس از مردم مدينه به عنوان عبد و برده ، براي يزيد بيعت گرفت . در اين حادثه ، علاوه بر كشتار بسياري ازمهاجران و انصار و صحابه ، تجاوز ناموسي به حدي بود كه مي گويند: هزار كودك نامشروع از دختران و دوشيزگان مهاجر و انصار مدينه متولد شدند.



جالب اين جاست يزيد داراي پانزده پسر و چهار دختر بوده ، اما نسلي از او نمانده است ، ولي از امام زين العابدين (ع) كه تنها بازماندة امام حسين (ع) بود، هزاران ذريّة پيامبر(ص) به يادگار مانده است .



ابن جوزي حنبلي ، يكي از علماي اهل سنت و صاحب كتاب : «الرّدُ عَلي المتَعَصَّب ِالعنيد» است . وقتي از او دربارة لعن يزيد سؤال شد، در پاسخ مي گويد: «اجازه احمد حنبل ]لعنه ...[ احمد حنبل لعنش را جايز مي داند.



3 ـ سومين جنايت يزيد: حصين بن نمير، براي سركوبي عبداله بن زبير، مكه رامحاصره كرد و منجنيق را بر كوه ابوقيس نصب كرد و كعبه را به آتش كشيد، ولي مرگ اوفرارسيد و يزيد هلاك شد.







احاديث و روايات در منابع اهل سنت



الف ـ شباهت حسين بن علي (ع) به پيامبر اكرم (ص):



بنابه نوشته هاي مختلف ، يكي از ويژگي ها و صفات بارز امام حسين (ع) شباهت ايشان به پيامبر بوده ، به طوري كه صحابة پيامبر(ص) و تابعين آن ها، ايشان را ازشبيه ترين افراد به رسول خدا مي دانسته اند:



الف ـ 1 ـ انس 2 نقل كرده : نزد ابن زياد بودم . پس سرِ حسين را آورد، در حالي كه چوبي را در بيني او مي كرد، مي گفت : به زيبايي اين كسي را نديده ام . من گفتم : او ازشبيه ترين افراد به رسول خدا بود.



الف ـ 2 ـ از امام علي (ع) نقل شده كه فرمود: حسن ، شبيه ترين افراد به رسول خدا(ص) از سينه تا به سر و حسين ، شبيه ترين افراد به رسول خدا، از سينه به پايين است .



ب ـ گل هاي پيامبر:



پيامبر مكرم اسلام (ص)، دو سبط محبوب خويش را گل هاي دنيايي خودمي خوانده و اين ، نه تنها به دليل جمال دو حضرت بود، بلكه به خاطر بلندي ِ شأن ، رفعت ،و علوّ درجة ايمان و اخلاق ايشان بود.



در طي سؤال و جوابي كه مشروح آن در مأخذ اين حديث آمده ، از عبداله بن عمر2 نقل شده كه : پيامبر خدا فرمود: آن ها (حسن و حسين 8) دو شاخة گل ِ من دردنيا هستند. به نقل ديگري ، عبداله بن عمر2 گفت : من از پيامبر(ص) شنيدم كه مي فرمود: همانا حسن و حسين دو گل من در دنيا هستند.







ج ـ محبوبان خدا و پيامبر:



براء2 روايت كرده كه : رسول خدا(ص) حسن و حسين 8 را ديد. پس فرمود:بارخدايا من اين دو را دوست دارم . تو نيز آن ها را دوست بدار.



علاقة بيش از حد حضرت رسول مكرم اسلام (ص)، با توجه به شخصيت عظيم واستثنايي ايشان ، نمي تواند صرفاً به سبب علايق خانوادگي و به عبارتي ديگر علت نسبي باشد، بلكه رضا و محبت از جانب ايشان ، در جهت رضا و محبت الهي بوده و اظهار لطف وعلاقة آن حضرت به ايشان ، آن هم در اين حد، نشانگر لطف و محبت و تأييد آن بزرگوارتوسط ذات باري تعالي مي باشد. بنابراين و به تبعيت از حضرت رسول مكرم (ص)، علاقه ومحبت و عشق ورزي به امام حسين (ع)، همان بزرگواري كه به قول علامه اقبال ، سطرعنوان نجات مسلمانان را نوشته و راه مبارزه در راه دين را به ما آموخته جزء ضروريات براي مسلمانان و عشاق حضرت نبوي (ص) است ، چرا كه مؤمن بايد حب و بغض هايش هم در جهت الهي باشد و بس .



ه ـ سروران جوانان بهشت :



در قرآن كريم ، بارها تصريح شده است كه بهشت جايگاه ابدي مؤمنان است وپيامبر خدا بنا به امر خدا، مؤمنان ، صابران ، مجاهدان و شهيدان را به آن بشارت مي داد ونيز بهشت را طبقاتي است و درجاتي و آقايي و سروري يافتن در آن جا، خاص بندگان خاص الهي ؛ يعني ارزشمندترين مؤمنان است . اين به حق فضل بزرگي است از جانب خدا و در نتيجه كسي را كه در دنيا بشارت سروري در بهشت را داده باشند، بزرگي و عظمت و علوّ مقام و درجه و رفعت ايمان و جايگاهش را مي رساند و دال بر تأييد كامل اعمال وي از جانب خداوند تبارك و تعالي است .



در جاهاي مختلف ، رسول خدا(ص)، اين بشارت را در حق امام حسين (ع) اعلام فرموده است :



ه ـ 1 ـ ابي سعيد2 از رسول خدا نقل كرده كه فرمود: حسن و حسين ، سرورجوانان بهشت اند.



ه ـ 2 ـ از حذيفه 2، طي روايتي مفصل به نقل از ترمذي آمده كه : پيامبر خداپس از اداي نماز عشاء و اعلام خبر بخشش او (حذيفه و مادرش ) توسط خداوند باري تعالي فرمود: همانا اين فرشته اي كه تا به حال و قبل از امشب ، بر زمين فرود نيامده بود، ازطرف پروردگارش اجازه يافت كه سلام خود را به من ابلاغ كند و مرا بشارت دهد كه به راستي فاطمه ، سرور زنان اهل بهشت بوده و حسن و حسين نيز، سرور جوانان اهل بهشت اند.







و ـ حب ّ حسين ، حب خدا:



حسين بن علي (ع)، مورد محبت شديد الهي بوده و اين محبت به حدي است كه خداوند دوست دار حسين را نيز دوست دارد.



يعلي بن مُرّة ، از پيامبر مكرم (ص) نقل كرده كه فرمود: حسين از من است و من ازحسينم . خداوند كسي كه حسين را دوست داشته باشد، دوست دارد. حسين سبطي از سبط هاست .



بنا به گفتة مؤلف كتاب التاج ، سبط به دو معني : نوه (ولدالوالد) و جماعت بوده و مراددر اين جا اين است كه امام حسين (ع)، در اخلاق و اعمال صالحش ، در دنيا به مانندامتي صالح بوده ، همان گونه كه خداوند حضرت ابراهيم (ع) را در قرآن كريم ، امتي خوانده است .



به همين دليل بوده كه علامه اقبال لاهوري ، مَثَل او را در ميان امت ، به مانند مثل و جايگاه سورة اخلاص در قرآن كريم مي دانسته ، آن جا كه گفته :



«در ميان امت آن كيوان جناب همچوحرف قل هو الله در كتاب »



درست پس از پنجاه سال از وفات نبي مكرم اسلام (ص) كساني كه خلافت را به ملوكيت بدل كرده بودند و آزادي و آزادگي را زهر اندر كام ريخته بودند، محبوب او راپرپركردند و اين گونه بود كه سمبل آزادگي ، معني ذبح عظيم گشت و تفصيل اجمال حضرت ابراهيم و حضرت اسماعيل 8 و در اين راه ، تيغ اش فقط بهر عزت دين بود و مقصدش حفظ آيين . در اين راه بهر رضاي حق شهيد گشت . به قول اقبال :



«اي صبا اي پيك دورافتادگان اشك ما بر خاك پاك او رسان »



در كتاب الاوسط طبراني و مجمع الزوائد هيثمي ، حديثي بدين مضمون درج شده است : «ام سلمه 2 گفته است : روزي رسول خدا(ص) در منزل من بود. فرمود: كسي را نزدمن نفرست . حسين (ع) بر حضرت وارد شد. صداي پيامبر را شنيدم كه مي گريست .متوجه حضرت شدم . حسين (ع) را در دامان رسول خدا يافتم كه پيامبر به صورت او دست مي كشيد و گريه مي كرد. به خدا سوگند خوردم كه من متوجه آمدن حسين نشدم . پيامبرفرمود: پيك وحي الهي ؛ جبرئيل (ع) با ما در خانه بود. از من سؤال كرد: آيا حسين رادوست داري ؟ گفتم : بلي . در دنيا او را دوست دارم . جبرئيل گفت : امت تو او را در زميني كه كربلا نام دارد، خواهند كشت . آنگاه جبرئيل ، قسمتي از خاك كربلا را به پيامبر داد و پيامبرنيز آن را به من نشان دادند. و بعدها، وقتي كه اطراف حسين (ع) را قبل از شهادت محاصره كردند، پرسيد: نام اين سرزمين چيست ؟ پاسخ دادند: كربلا. فرمود: خدا ورسول اش راست گفتند: كرب است و بلاء.



ابن سعد و طبراني ، از اُم المؤمنين عايشه 2 روايت كرده اند كه پيغمبر فرمود:جبرئيل به من خبر داد كه فرزندم حسين ، بعد از من به شهادت مي رسد، در زمين طف واين خاك را برايم آورد و خبر داد كه در آن مضجع او است . احمد بن حنبل در كتاب المسندخود اين حديث و حديث قبلي و چند حديث ديگر را دربارة پيش بيني رسول خدا ازشهادت امام حسين (ع) درج كرده است .



جمال الدين زرندي از قول ابوالعلاء هلال بن خباب عبدي بصري (م :44 ق )روايت هايي در همين زمينه نقل كرده است .



ياقوت حموي نيز در معجم البلدان ، رواياتي در همين باب آورده است . طبري نيزروايات تكان دهنده اي در همين زمينه در كتاب خود درج كرده است .



در كتاب «الكامل في التاريخ »، اثر عزالدين ابوالحسن علي ، مشهور به ابن اثير نيز،اشعاري از سليمان بن قته ، در رثاي امام حسين (ع) آمده است .



جلال الدين عبدالرحمن بن ابوبكر بن محمد بن سابق الدين خضيري سيوطي (849ـ911 ق ) كه از بزرگ ترين علما و فقهاي اهل سنت است ، با سلسله اسناد خود، ازعبداله بن عمر چنين روايت كرده كه : «لا بارك الله في يزيد الطعان اللعان اما انه بغي الي حبيبي و معيلي حسين ، اتيت بتربته و رأيت قاتله ، اما انه لا يقتل بين ظهراني قوم فلاينصروه الا عممهم الله بعقاب .»



خجسته مباد يزيد بد زبان ملعون ! زيرا كه خبر مرگ محبوب و معشوق من حسين را داد. به آن جا رفتم و قاتل اش را ديدم . زود باشد كه مردمي كه او را كشته يا آن ها كه او راياري نكردند، مشمول عذاب خداوند گردند.



ابن حجر هيثمي (م : 974 ق ) در «صواعق المحرقه »، روايات چندي را دربارة شهادت امام حسين آورده است . وي به سلسلة اسناد خود، از ام سلمه روايت كرده : قالت ام ّسلمه فلما كانت ليله قتل الحسين سمعت قائلا يقول :



ايها القاتلون ظلما حسيناابشروا بالعذاب و التذليل



قد لعنتهم علي لسان ابن داوودو موسي و حامل الانجيل »



در شب شهادت حسين شنيدم گوينده اي مي گفت : اي قاتلان ستم كار حسين ،بشارت باد بر شما عذاب و ذلت جاويد. لعنت پيامبران ابن داوود، موسي و عيسي برشماباد.



موفق بن احمد خوارزمي ، در كتاب مقتل الحسين ، با سلسلة اسناد خود، قصيده اي را از محمد بن ادريس امام شافعي 2 نقل كرده است :



«تأوب همي و الفؤاد كتيب وارق نومي فالسحار غريب



و مما نفي نومي و شيب لمتي تصاريف ايام لمن خطوب



فمن مبلغ عني الحسين رسالة و ان كرهتها انفس و قلوب



قتيلا بلا جرم كأن قميصة صبح بماء الارجوان خضيب



فلسيف اعوال و للرمع رنة و للخيل من بعد الصهيل نجيب



تزلزلت الدنيا لا´ل محمدو ركاذت لهم صم الجبال تذوب



و غارت نجوم و اقشعرت كواكب و هتك استار و شق جيوب



يصلي علي المهدي من آل هاشم و يغزي نبوه ان ذالعجيب



لئن كان ذنبي حب آل محمدفذالك ذنب لست عنه اتوب



هم شفعائي يوم حشري و موقتي اذا كثرتني يوم ذاك ذنوب »



بازگشت غم من ، باعث شد قلب ها را حزن و اندوه فرابگيرد و خواب را از چشم من برباد. پس خواب ديگر چقدر دور است و از چيزهايي كه خواب را از من برده و مرا پير كرده ،دگرگوني روزگار است كه براي آن ها بسيار ناگوار بود. پس چه كسي پيام مرا به حسين مي رساند، اگرچه از اين پيام ، همة نفس ها و دل ها كراهت دارند. شهيد بي گناهي كه گوياپيراهن او، به آب سرخ فام رنگ شده باشد. پس براي شمشير است شيون و زاري و براي نيزه است صداي محزون و براي اسبان است پس از شيهه و تاخت و تاز گريه هاي بلند.دنيا براي آل محمد خواهد لرزيد، چنان كه نزديك باشد كوه ها به خاطر غم آن ها آب شود.ستارگان بر هم ريختند و منهدم شدند و لباس ها پاره و گريبان ها چاك شد. درود برمهدي از خاندان هاشم كه مي پروراند فرزندان خود را به دوستي ، اگر دوستي آل محمدگناه باشد، پس اين گناهي است كه من هرگز از آن توبه نخواهم كرد. آن ها شفيعان من درروز رستاخيز هستند و در روزي كه گناهان من زيادند، كمك كنندة من .



شافعي 2 در مرثية حضرت امام حسين (ع) قصيدة ديگري دارد كه تنها بيتي ازآن باقي مانده است :



«ابكي الحسين و أرثي حججاهامن اهل بيت رسول الله مصباحا»



نصيرالدين ابوالرشيد قزويني رازي ، در كتاب النقض خود، تأليف شده در حدودسال هاي 556 تا 560 ه.ق ، شمه اي از عزاداري بزرگان اهل سنت بر حسين بن علي (ع)را تا روزگار خود نقل كرده است .







عاشورا و قيام امام حسين در فرهنگ كُردي



كُردهاي پيرو حضرت امام شافعي ، ارادت بسيار خاصي به خاندان پيامبرمكرم (ص) و اهل بيت : دارند. شعراي نامي كُرد اشعار زيادي در نعت اهل بيت رسول الله دارند. در ضرب المثل ها و ترانه هاي كُردي نيز مقام اهل بيت به خصوص عاشورا وامام حسين نمود خاصي دارد. در اين ضرب المثل ها و ترانه ها، به قيام امام حسين وشخصيت بسيار والاي امام حسين اشاراتي رفته است . در اين ضرب المثل ها و ترانه ها به جنايت يزيد و شمر نيز اشاره شده است .



در ميان كُردان ، انواع و اقسام ترانه ها كاربرد خاصي دارند. از جمله ترانة تعزيه ياشيون كه در آن صريحاً به قيام امام حسين پرداخته شده است .



تأثير قيام امام حسين (ع) در ترانه ها و فرهنگ مردم كُرد به خوبي مشهود است كه نمودار عشق و علاقة قلبي مردم مسلمان كُرد به خاندان نبوت و رسالت : است .



با شروع ماه محرم ، هرگونه مجالس عروسي و جشن و شادي تا آخر ماه صفر، درمنطقة كردستان تعطيل است تا ماه ربيع الاول يا ماه مولود كه جشن ميلاد پيامبر مكرم اسلام (ص) فرا رسد و جشن ها برپا شود.



مردم كردستان بر اين عقيده اند كه فرعون و همدستان اش ، در روز عاشورا به امر وفرمان الهي ، در رود نيل غرق شدند. به همين خاطر، براي نابودي ستم كاران ، بيشتر درروز عاشورا و دهة اول ماه محرم دعا مي كنند. از ديگر رسوم متداول در منطقة كردستان اين است كه زنان كُرد از اول محرم تا پايان اين ماه ، سرمه اي به چشم نمي زنند. در شهرسنندج ، مردم در شب عاشورا به مقبرة امام زادة پير عمر، از نوادگان حضرت امام زين العابدين (ع) مي روند و با روشن كردن شمع ، تا پاسي از شب ، در آن مكان مقدس ، به ذكردعا و مناجات مشغول مي شوند.



نذر و نوشتن شكايات و عرض حال براي حضرت ابوالفضل العباس از ديگر مراسم مردم كُرد در ماه محرم است . برخي از شاعران نامي كُردي كه در رثاي امام حسين شعرسروده اند عبارتند از:



1ـ قانع مريواني ، 2ـ نالي شهرزوري ، 3ـ مولوي تايجوزي ـ شعر معروف زير ازاين شاعر و عارف بزرگ كُرد است :



«وزان سوي وطن هجرت نمودم خلافت از علي دانسته بودم



به تأثير محمد ميراكمل خلافت چون به عثمان شد محول



دل خويشان ما را پر زخون كردبه خويشاوند خود نعمت فزون كرد»



مولوي كُرد در مورد شهادت امام حسين (ع) و نيز قيام عاشورا، ديدگاه خاصي ارايه مي دهد كه مبتني بر آيات قرآن است . مولوي معتقد است خداوند سبحان به اين دليل نگذاشت ابراهيم ، فرزندش اسماعيل را قرباني كند، تا او باقي بماند و از سلالة پاك اش ،پيامبر عظيم الشأن اسلام حضرت محمد(ص) ظهور كند و از سلالة پيامبر نيزامام حسين (ع) به وجود آيد؛ تا قرباني شدن واقعي كه همان فوز عظيم شهادت است ،نصيب حضرت امام حسين (ع)



گردد. مولوي بر اين عقيده است كه آية شريفة و (فديناه بذبح عظيم ) در شأن امام حسين است .



شيخ عبدالقادر هموند، سيد احمد نقيب ، محوي ، وفايي و...







سادات شافعي مذهب حسني و حسيني كردستان



گذشته از امام زادگان مدفون در كردستان و مناطق كردنشين خاورميانه ، كه غالباً ازاولاد بلافصل امام موسي كاظم (ع) محسوب مي گردند، سلاله اي از آنان نيز در مناطق مختلف كردستان نسل اندر نسل باقي مانده اند كه اينان همان اعلي جد سادات حسني وحسيني در كردستان به شمار مي آيند و مدفن آنان همواره مورد احترام عموم مؤمنان ومحبان اهل بيت اين ديار بوده است .



مشهورترين خاندان هاي كرد منشعب از نسل امام حسن مجتبي (ع) عبارتند از:



سادات نهري / كاكو زكريا / مردوخي / .







خاندان هاي سادات حسيني شافعي مذهب در كردستان



سادات خانقاه ساكن در اورامان ، از نسل امام زاده علي عريضي پسر امام جعفرصادق (ع).



سادات كلجي / سادات تكية قره داغ / سادات برزنجه / شاهويي / چاولكان / كول /دوزه خدره / صفاخانه / پارسانيان / مريوان / كلاترزان / تاوه جوز / چوو / باوجاني /چناره / باينجو / هَمروله / سياسَران / بَلخه / پيرخضران / كالوران / قاراوارشيوه لي /شالي شَل / جَباري / كلاتي و...



اشعارِ فارسي شاعران كُرد در مرثية امام حسين (ع)



شيخ رضا طالباني ، از شاعران نامي كُرد اهل كركوك كردستان :



«لافت از عشق حسين است و سرت برگردن است عشق بازي سر به ميدان وفا افكندن است



گر هواخواه حسيني ، ترك سر كن چون حسين شرط اين ميدان به خون خويش بازي كردن است



از حريم كعبه كمتر نيست دشت كربلا صد شرف دارد بر آن وادي كه گويند ايمن است



ايمن و اي من فداي خاك پاكي كه اندران نور چشم مصطفي و مرتضي را مسكن است



زهرة زهرا نگين خاتم خيرالورا زور و زهره ، مرتضي و حيدر خيبر كن است



سني ام ، سني ، و ليكن حب آل مصطفي دين و آيين من و آباء و اجداد من است



شيعه و سني ندانم ، دوستم با هركه او دوست باشد، دشمنم آن را كه با او دشمن است »



شعري ديگر از اين شاعر:



«در ماتم آل علي ، خون هم چو دريا مي رودتيغ است و بر سر مي زند، دست است و بالا مي رود



از عشق آل بوالحسن ، اين تيغ زن ، وان سينه زن داد و فغان مرد و زن ، تا عرش اعلي مي رود



پيراهن شمع خدا، يعني حسين و مجتبي جان ها همي گردد فدا، سر ما به يغما مي رود



كوتاه كن انكار را، بدعت مگو اين كار را اين سوگ آل حيدر است ، اين خون نه بي جا مي رود



روي زمين پر همهمه ، در دست جان بازان قمه خون از بر و دوش همه ، از فرق تا پاي مي رود



من چون ننالم اين زمان ، زار و ضعيف و ناتوان كاين برق آه عاشقان ، از سنگ خارا مي رود



از ابن سعد بي وفا، شامي ِ شوم پرجفابر آل بيت مصطفي چندين تعدي مي رود



بغداد گردد لاله گون ، در روز عاشورا به خون از كاظمين آن سيل خون ، تا تاق ِ كسرا مي رود



وز تاق كسري سرنگون ، ريزد به پاي بيستون وز بيستون آيد برون ، سوي بخارا مي رود



خون سياوش شد هبا، در ماتم آل عبا تا دامن روز جزا، تا جيب عقبي مي رود



من سنّي ام نامم رضا، كلب امام مرتضي درويش عبدالقادرم ، راهم به مولا مي رود.»



عبداله سنندجي ، ملقب به رونق ، در سال 1215 در سنندج متولد شده است :



«آه از دمي كه شاه شهيدان كربلاآمد سوي مصاف به ميدان كربلا



بي نور گشت شمع شبستان احمدي از تندباد ظلم در ايوان كربلا



بوي بهشت و خون شهيدان دهد كسي گر بو كند گلي زگلستان كربلا



لب تشنه اهل بيت ، ولي زآب چشمشان سيراب گشته خاك بيابان كربلا



جز آب تيغ و زهر سنان لقمه اي نبود از كوفيان نوالة مهمان كربلا



معمار روزگار بناي الم نهاد روزي كه ريخت طرح شبستان كربلا



ديوان آدمي لقب از آتش ستيز بر باد داده خاك سليمان كربلا.»



«بر اهل بيت ديدة افلاك خون گريست چشم زمانه هيچ نگويم كه چون گريست .»



ملك الكلام مجدي سقزي در سال 1268 هجري ، در سقز ديده به جهان گشوده است :



«اي توتياي ديدة جان ، خاك پاي تو برتر زعرش بارگه كبرياي تو



تا رستخيز، خون جگر بر زمين چكد زان شاخ گل كه بردمد از نينواي تو



كردي به راه دوست ، تن و جان خود فدابادا هزار جان گرامي فداي تو



در بحر رحمت است شناور، هر آن كسي يك قطره اشك ريزد اندر عزاي تو



ذات تو هست معني ِ قرآن ، وز اهل كين چون پاره پاره صفحة قرآن قباي تو



مي خواست در زمانه كند محشر آشكار روز نبرد بازوي معجز نماي تو



عهد اَلَست آمد و تسليم عرضه كرد تا جان نثار دوست نمايد وفاي تو



تو تشنه جان سپردي و آب فرات هم بود از تو تشنه تر به لب جان فزاي تو



بودند بي خبر كه بقا در ولاي توست قومي كه خواستند به گيتي فناي تو



رنجي كه قاتلان تو را هست روز حشر امروز مر مراست زهجر لقاي تو



رحمي كن و زلطف مرا سوي خويش خوان زان پيش تركه جان دهم اندر ولاي تو.»



جوهري سنندجي :



«باز اين چه شيون است وچه زاري ست درجهان كز ديدة سپهر بود جوي خون روان



باز اين چه ماتم است كه اندر ظهور او در گرية چشم پير و بضالة دل جوان



باز اين چه شورش است و چه ماتم كه صبح و شام از مهر و ماه اشك فرو ريزد آسمان



باز اين چه نوحه و چه فغان و چه ماتم است كز آب چشم چرخ روان رود كهكشان



بهر عزاي آل رسول خدا حسين شاه عرب ، امام عجم ، نور مشرقين



روزي كه شد به دهر چنين ظلم آشكار در حيرتم كه چرخ چرا ماند پايدار



در ماتم حبيب خدا، زادة بتول اي سينه آه سركن و اي ديده خون ببار



ريزد فلك زديدة انجم سرشك خون هر صبح دم زكينة آن قوم نابكار



مهري كه بود رونق افلاك دين از او شد منكسف به خاك زبيدار روزگار



اي چرخ پرستيزه زجور تو داد، داد صبحت چو شام زينب و زين العباد باد



چون نخل قامت شه دين بر زمين فتاد افغان و گريه در فلك هفتمين فتاد



از توسن سپهر و مهر شد نگون آن ساعتي كه شاه شهيدان ززين فتاد



از وحش و طير و انس صداي فغان و آه برخاست از زمين و به عرش برين فتاد



ايام بي سكون شد و افلاك بي قرارچون چشم اهل بيت به سلطان دين فتاد



مهر و مه و ستاره همه گشت غرق خون از ذوالجناح گشت چو آن شاه سرنگون



اندر عزاي آل نبي آسمان گريست افلاك اشك ريخت ، زمين و زمان گريخت



از شورش و فغان عزادار اهل بيت وحش و طيور و ارض و سما، انس و جان گرفت



ديد آن شهيد را چو فتاده به خاك و خون جبريل با معاشر كروبيان گريست



بر اهل بيت اين ستم از چرخ چون رسيد مهر و مه و سپهر و مكين و مكان گريست



نبود دلي زغم كه نسوزد درين ملال چشم سپهر كور و زبان هلال لال »




پاورقي

1.Lapldvs.Iran,Atli'story of Islamic societies , cambridge , cambridge vniversity press , 1991 .



2. lewis . Bernard , The political language of Islam , chicago ,unirersity of chicago press , 1991



3. Pahon .W.M : Ah .B. Hanbal and the mihna heidelbeng . 1894



4. Goldziher : zur Gesshiteder hanbal , bewegung ZDUG . 1908 .



5. KIPPENBERG . Hans 6 . jeder Tag Ashvra , Jedes GropKerbela , Berlin, Berliner lnstitut for verglle ichende sozral forschvng/ 1980



6ـ هيثمي ، ابن حجر، الصواعق المحرقه ، طبع 1307.



7ـ حسيني ارموي ، ميرحلال الدين (محدث )، تعليقات نقض ، تهران ، انتشارات انجمن آثار ملي ، 1358، ج 2.



8ـ الرازي ، فخرالدين ابن عبداله محمدبن عمره ، مناقب الامام الشافعي ، قاهره ، 1279 ق .



9ـ الرازي ، ابن ابي حاتم ، آداب الشافعي و مناقبه ، به اهتمام : عبدالغني عبدالخالق ، قاهره ،1953م .



10ـ ابن نديم ، محمد الفهرست ، رضا تجدد، چ سوم ، تهران ، اميركبير، 1366.



11ـ سرگين ، فوآد، تاريخ التراث العربي ، قم ، كتابخانة آيت اله مرعشي نجفي ، طبع دوم ،1412 ق . ج 1.



12ـ ابن عمراني ، محمد بن علي بن محمد، الانباء في تاريخ الخلفا، چاپ : تقي بينش ، چ اول ، مشهد، دفتر نشر كتاب ، 1363.



13ـ ابن الاثير، عزالدين ، اسدالغابه في معرفة الصحابه ، بيروت ، دار احياء التراث العربي .



14ـ حسن ، ابراهيم حسن ، تاريخ سياسي اسلام ، ابوالقاسم پاينده ، چ ششم ، تهران ،جاويدان ، 1366.



15ـ احمديان ، علامه ملا عبداله ، امام شافعي ، نشر احسان ، تهران ، چاپ دوم ، 1375.



16ـ باقري بيدهندي ، ناصر، خاندان وحي به روايت ام سلمه و عايشه ، دفتر مطبوعات وانتشارات كردي ، سنندج ، تابستان 1373.



17ـ صفي زاده ، دكتر صديق ، پارسي گويان كرد، تهران ، عطايي ، 1366.



18ـ صفي زاده ، پروفسور دكتر فاروق ، امام حسين و قيام عاشورا از ديدگاه اهل سنت ، ندير،1380، تهران .



19ـ ابن اثير، الكامل في التاريخ ، بيروت ، دار صادر الطباعة و النشر، 1385 ه، 1965م .



20ـ طبري ، محمد بن جرير، تاريخ الرسل و الملوك ، طبع ليدن .



21ـ حموي رومي بغدادي ، ياقوت بن عبداله ، معجم البلدان ، تحقيق : فريد عبدالعزيزالجندي ، بيروت ، دارالكتب العلميه ، 1410 ه، 1991 م ، ج 4.



22ـ خوارزمي ، ابي المؤيد موفق بن احمد مكي ، مقتل الحسين ، تحقيق : شيخ محمدسماوي ، قم ، مكتبه المفيد.



23ـ مرتضا ذكايي ساوجي ، كيهان فرهنگي ، شمارة 163، اردي بهشت 79، مقالة : نهضت عاشورا از نگاه اهل سنت .



24ـ ابن طقطقي ، تاريخ فخري ، محمدبن علي ، ترجمه : محمد وحيد گلپايگاني ، چ سوم ،تهران ، انتشارات علمي و فرهنگي ، 1367.



25ـ منقريوس الصدفي ، تاريخ دول الاسلام ، قاهره ، 1945.



26ـ ناصف ، شيخ علي ، التاج الجامع الاصول في احاديث رسول ، طبع الازهر، قاهره ،1940، دانشنامة ايران و اسلام ، بنگاه ترجمه و نشر كتاب ، تهران ، 1355، ج 3.



27ـ سنندجي ، ميرزا اله ، تحفة ناصري ، اميركبير، تهران ، 1366.



28ـ كليات ديوان قانع ، چاپ اول ، چاپخانة دانشكدة ادبيات دانشگاه سليمانيه ، 1979 م .



29ـ مدرس ، علامه ملاعبدالكريم ، ديوان نالي ، چاپخانه سپهر، تهران ، 1363.



30ـ مدرس ، علامه ملاعبدالكريم ، ديوان مولوي ، بغداد، چاپ ايران ، چاپ افست چهره تبريز، 1371.



31ـ مدرس ، علامه ملاعبدالكريم ، كليات اشعار شيخ عبدالقادر هموند، چاپخانة مجمع علمي كُردي ، بغداد، 1980.



32ـ محمد، محمود احمد، ديوان سيد احمد نقيب ، چاپ اول ، چاپ ارشاد بغداد، 1985.



33ـ مدرس ، علامه ملاعبدالكريم ، ديوان محوي ، چاپ افست حسام ، بغداد، 1984.



34ـ قره داغي ، محمدعلي ، كليات ديوان وفايي ، انتشارات صلاح الدين ايوبي (اروميه )،1364




دكتر فاروق صفي زاده