بازگشت

سوء استفاده از عزاداري



مقدمه

اين مقاله از تراژدي كربلا؛ ابراهيم حيدري، ترجمه علي معموري و محمّد جواد معموري. چاپ اوّل: قم، دارالكتاب الاسلامي، گرفته شده است.

بررسي تاريخ عزاداري حسيني و تحولات و تطبيقات عملي آن در جامعه نشان مي دهد كه هر اندازه اين مراسم در فضايي سالم برگزار شود به همان مقدار از افراط و خشنونت فاصله مي گيرد. ضرورت استقلال عزاداري امام حسين عليه السلام از عوامل پيراموني خود به ندرت مورد ترديد واقع شده است؛ بويژه آنكه مراسم عزاداري حسيني از سوپاپهاي اطميناني در درون خود برخوردار بوده و آن قداست نهضت عاشورا و ارزش هاي انقلابي آن است كه مانع هر گونه سوء استفاده از آن مي شود؛ با اين حال مراسم عزاداري حسيني نيز همانند هر رسم و سنّت ملي - فرهنگي در معرض تلاش هايي جهت سوء استفاده و تخريب از ناحيه سودجويان و مغرضان قرار گرفته است؛ بويژه در مقطع هايي كه جامعه دچار اضطراب سياسي و ناآرامي هاي اجتماعي و انحطاط اخلاقي بوده است. به طور مثال مي توان از مقطع زماني پس از جنگ جهاني دوم نام برد.

بنابراين همان طور كه عزاداري حسيني در حركت هاي ملي و نيروهاي سياسي تأثيرگذار است، حركت هاي ملي و نيروهاي سياسي نيز با توجه به نقش خود سعي مي كنند در عزاداري حسيني مداخله كرده و به قدر امكان از آن در جهت اهداف خود بهره برداري كنند؛ بويژه در خلال برخي مناسبت هاي ديني مانند دهه اول محرم و روز اربعين كه اهميت و تأثير بسزايي براي شيعيان دارد. آنان سعي مي كنند از مراسم عزاداري امام حسين عليه السلام در جهت اهداف و مصالح خود و يا گسترش نظريات و انديشه هاي خود سوء استفاده كنند. همچنين دولت هاي حاكم بر عراق و وابستگانشان به اين نتيجه رسيده بودند كه مي توان به درون نهادهاي مذهبي نفوذ كرده و مراسم عزاداري را به ابزاري براي آگاهي يافتن از هر گونه تلاش جهت گسترش اهداف و شعارها و انديشه هاي مذهبي بدل ساخته و در نتيجه امكان پيشگيري و مقابله با خطرات احتمالي آن را فراهم آورند.

اولين تلاش ها براي مداخله از ناحيه نمايندگان سياسي انگليس در عراق صورت گرفت. يكي از افسران اطلاعاتي انگليس به نام راي، در سال 1949 م طي نامه اي به رييس پليس مخفي عراق درباره راه هاي مبارزه با كمونيسم چنين اظهار نظر مي كند:

موج افكار كمونيستي را نمي توان تنها از راه هاي پليسي ريشه كن كرد؛ بلكه بايد از اقدامات اصلاحي و تبليغات ديني نيز كمك گفت و جريان كمونيستي را اساساً دشمن دين معرفي كرد. با اينكه كمونيست ها در عراق همه تلاش خود را به كار گرفته اند تا مسئله دين را مطرح نكنند؛ اما در هر حال مي توان انديشه هاي الحادي را حربه اي تبليغاتي بر ضد جريان كمونيستي گرفت. از اين رو حكومت بايد با نزديك شدن به شيعه كه اكثريت ساكنين عراق را تشكيل مي دهند، زمينه نفوذ در مراسم هاي عزاداري و جهت دهي به آنها در مسير اهداف خويش را فراهم آورد. [1] .

سفير انگليس در بغداد بعد از جنگ جهاني دوم و هم زمان با كاهش مواد غذايي و افزايش قيمت ها در بازار، مقدار زيادي چاي و سيگار مورد نياز هيئت ها و مجالس عزاداري را از طريق شخص ثالثي به بعضي از مسؤولين هيئت ها تقديم كرد. همچنين مقدار زيادي پارچه سفيد براي استفاده در مراسم قمه زني اهدا نمود. [2] هدف انگليس در اين مسئله روشن بود؛ از يك جهت جلب دوستي شركت كنندگان و حاضران در اين مراسم ديني و از جهت ديگر دخالت غير مستقيم در مراسم عزاداري و گسترش پاره اي اهداف سياسي كه مورد نظرشان بود. آنان همواره خود را در چهره اي حامي و طرفدار اين شعائر و اعمال ديني معرفي مي كردند و در نتيجه از اين طريق حمايت معتمدين شيعه را به دست آورده و بر دامنه اختلافات و منازعات سياسي و اجتماعي و قومي افزوده و اهداف و آرمان هاي گروه هاي مبارز را منحرف مي ساختند. اين ترفند از آن جهت بسيار كارساز بود كه فرماندهان عثماني در خلال حكومت خود بر عراق همواره به مخالفت با اين مراسم مي پرداختند.

از ديگر تلاش هاي انگلستان جهت جلب توجه و اعتماد شيعه، ديدار سفير آن كشور در دسامبر 1953 م با آيت اللَّه العظمي شيخ محمّد آل كاشف الغطاء در نجف بود. سفير انگلستان در اين ملاقات از خطر كمونيسم به عنوان دشمني مشترك، سخن به ميان آورده و از نفوذ آن در مراكز مقدس اسلامي ابزار نگراني نموده بود؛ به گونه اي كه با تبليغات سوء خود روز به روز بر تعداد خانه هاي تيمي براي جذب جوانان پر شور در شهر نجف مي افزايد. سفير انگليس تلاش كرد امام كاشف الغطاء را متقاعد به لزوم قيام علما و رهبران روحاني در مقابل موج كمونيستي كند تا جوانان را از مباني و افكار ويرانگر آنكه دنيا را به تباهي مي كشد برحذر دارند. [3] .

احزاب سياسي نيز در كنار اين گونه تلاش ها هر كدام به شيوه خاصي در صدد برآمدند از مجالس يادبود عاشورا در جهت تثبيت بخشي از اهداف خود و انتشار شعارهاي سياسي خود استفاده كنند و در لابه لاي آن به توزيع اعلاميه هاي حزبي خود بپردازند. تشكل ها و احزاب سياسي نيز همچون كمونيست ها، دموكرات ها، احزاب مستقل، صلح طلبان، انجمن هاي جوانان و دانشجويان به صورت مستقيم يا غير مستقيم در اين مراسم ها شركت مي كردند. حضور بعضي از سوسياليست ها و كمونيست ها در اين مراسم ها از اين جهت بود كه اسلام را ديني انقلابي و داراي نشانه هاي كمونيستي مي دانستند. آنان معمولاً براي اثبات ادعاي خود به شعارهاي ابوذر غفاري مبني بر عدالت خواهي و جامعه گرايي (سوسياليسم) و نهضت امام حسين و شهادت آن حضرت در راه حق و آزادي استناد مي كردند. همچنين در اثبات مباني خود به تأثير و نقش انديشه شيعي در تحريك و برانگيختن و رهبري حركت هاي اجتماعي و نهضت هاي انقلابي در تاريخ اسلام اشاره مي كردند. از اين رو كمونيست ها در عراق از تحريك احساسات مذهبي يا اهانت به معتقدات اسلامي پرهيز مي نمودند. اين وضعيت در مجالس سوگواري امام حسين در عتبات عاليات كاملاً مشهود بود. در اين گونه مراسم معمولاً صدها هزار زائر و مسافر از گروه ها و گرايش هاي مختلف فكري و سياسي شركت مي جستند. كمونيست ها با حضور مستقيم يا غير مستقيم در اين مجالس به ترويج ديدگاه ها و اعتقادات خود پرداخته و به تناسب شرايط زمان و مكان، نظرات سياسي و اجتماعي خود را بيان مي كردند.

تعدادي از شخصيت هاي سياسي، وابستگان احزاب و اتحاديه ها و سازمان هاي مردمي اعم از چپ گراها و راست گراها و بي طرف ها و غيره معمولاً در ميان شركت كنندگان در مراسم عزاداري ديده مي شدند. آنان از اين مناسبت ها براي توزيع نشريه هاي حزبي خود يا نصب پلاكاردهاي خاص خود استفاده مي كردند. طرفداران جنبش انصار السلام، در آغاز دهه پنجاه اعلاميه هايي در مجالس عزاداري توزيع كردند. آنان در اين اعلاميه ها مردم را به صلح و آرامش دعوت كرده بودند. همچنين آنان در اين مجالس به جمع آوري امضاهايي در حمايت از حزب خويش اقدام كردند. برخي از احزاب سياسي نيز گاه به ايراد سخنراني هاي حماسي و خواندن قصيده هاي انقلابي مي پرداختند.

روزنامه كفاح السجين الثوري، ارگان سري حزب توده عراق در يكي از شماره هاي خود به اختلاف نظر شديد كمونيست ها درباره مراسم عزاداري اشاره كرده بود. برخي از آنها شركت در اين مجالس را به معناي تأييد مفاهيم فئودالي دانسته و معتقد بودند كه نيروي سحرانگيز سنّت هاي پوسيده و كهن گاه موجب كشيده شدن برخي كمونيست ها به اين گونه مراسم ها شده و آرمان آنها را كه آزاد كردن توده مردم از يوغ سنّت هاي گذشته است، فراموششان مي سازد. مقاله مذكور، عكس العمل هاي مختلف و مناقشات طولاني و تندي به دنبال داشته و سبب بروز اختلاف و شكاف در موضع گيري توده اي ها و تحليل شان از شركت در دسته جات عزاداري شد. روزنامه مذكور چندي بعد مقاله ديگري با امضاي فردي به نام نصير منتشر كرد. او معتقد بود كه مشكل مذكور ناشي از موضع گيري غير شفاف حزب در برابر مراسم عزاداري است. آيا حزب بايد با دسته جات عزاداري مبارزه كرده و آنها را محدود سازد و يا تلاش خود را براي تبديل آنها به سلاحي انقلابي در دست كمونيست ها متمركز كند. نويسنده مقاله بر اين عقيده بود كه اين دسته جات از زمان هاي كهن تاكنون وجود داشته و شواهد نشان مي دهد كه هرگز در آينده نزديك از ميان نرفته و محدود نخواهند شد؛ بلكه سال به سال بر رشد و شكوفايي آنها افزوده خواهد شد.

بنابراين بر ما لازم است كه بجاي موضع گيري تهاجمي در برابر آن مراسم ها به دفاع از آنها برخاسته و خود را از توده نيرومند ملت جدا نسازيم. بازداشتن مردم از زيارت كربلا و نجف و كاظمين بر فرض امكان، باز عمل درستي نيست. زيرا اين تجمع انبوه در هيچ جاي ديگر عراق امكان پذير نيست؛ بويژه آنكه تنها تجمعات و تظاهرات مذهبي در عراق، مجاز و قانوني شمرده مي شود. بايد از اين تجمعات قانوني در راستاي منافع جنبش دمكراتيك و پيشبرد صلح، بيشترين بهره را برد. نوري سعيد و طرفداران صالح جبر در اين روزها از اين دسته جات، كمال استفاده را مي كنند. آنها موفق به ايجاد شكاف و تفرقه ميان شركت كنندگان در اين مجالس و تقسيم آنها به دو گروه مخالف شده اند. مقاومت در برابر اين حركت ها ضروري است. تاريخ مبارزه انقلابي ما گواهي مي دهد كه اين اجتماعات به عنوان ابزاري براي تحريك توده هاي مردمي عليه امپرياليسم از اهميت و نقشي ويژه برخوردار است. طرفداران جنبش انصار السلام در چنين مناسبت هايي به توزيع اعلاميه هاي خود پرداخته و به نفع خود امضا جمع نموده و انديشه هاي خود را ميان مردم منتشر مي كنند... اين دسته جات به شفافيت شعارهاي همه گروه ها ياري رسانده است... همچنان كه انقلاب نوامبر 1952 م را پشتيباني و تقويت نمود.

از سوي ديگر در اين مراسم كشاورزاني كه هرگز به فكر مسافرت به شهر مجاور روستايشان نمي افتند، صدها كيلومتر براي زيارت كربلا پياده مي روند ... اگر اين گونه افراد را از اوضاع زمانه آگاه نمود؛ قطعاً متحول شده و بر ضد محيط فئودالي خود شوريده و خرافات ملايان نادان را كنار خواهند گذاشت ... چنين فردي به زودي از وجود مسلمانان ديگري در اين عالم پهناور اطلاع يافته و از مشكلات و مبارزات آنها آگاه خواهد شد... آيا مگر حسين بر ضد ظلم قيام نكرد؟... آيا اين آموزه در نهاد آنان، احساسي عميق نسبت به ظلم و ستم حاكم بر محيط اطراف ايجاد نخواهد كرد؟...» بنابراين شيوه منطقي آن است كه دسته جات عزاداري را به سلاحي در جهت حركت انقلابي تبديل نموده و در برابر آن بخش از رسوم و سنّت هاي عزاداري كه از صبغه ارتجاعي بيشتري برخوردارند، نه تجاهل نماييم و نه مبارزه كنيم. [4] بدين ترتيب مباحثات و مناقشات توده اي ها در روزنامه كفاح السجين الثوري با اين تصميم گيري به پايان رسيد كه: «از هر گونه اهانت به دين اسلام و نيروهاي مذهبي پرهيز نموده» و به طور كلي از سخن گفتن در اين باره خودداري كنند.

برگزاري مجالس عزاداري در دو ماه محرم و صفر و بويژه دهه اول محرم از سنّت هاي رايج در عراق است؛ اما هيئت هاي عزاداري تنها در خلال دهه محرم و روز اربعين برگزار مي شوند. علاوه بر اين، برخي مجالس عزاداري نيز در طول ايام سال مخصوصاً در برخي مناسبت هاي مذهبي و ملي و همچنين در ماه شعبان و رمضان بر پا مي شود. در سالروز وفات ائمّه اهل بيت عليهم السلام و در مجالس فاتحه خواني براي اموات و در مناسبت هاي ديگر نيز مجالس عزاداري منعقد مي شود. پذيرايي در اين مجالس با چاي و سيگار و گاه نيز نان روغني يا شام و ناهار و امثال آن مرسوم است. افراد سرشناس، تجار و رؤساي عشاير اموال هنگفتي را براي اقامه مجالس عزاداري خرج كرده و گاه به برخي هيئت ها و دسته جات نيز كمك مالي نموده و پاداش و هدايايي به سخنرانان، شاعران و نوحه سرايان تقديم مي كنند. آنان بر اين باورند كه اين گونه اعمالِ نيك موجب تقربشان به خداوند شده و شفاعت امامان را در روز قيامت نصيبشان مي گرداند.

برخي از مردم معتقدند كه انجام شعائر و مراسم مذهبي، مهم ترين وسيله نجات در آخرت است. اين اعمال موجب تقرب به خدا و نيل به شفاعت ائمّه اطهارعليهم السلام مي شود. اين در حالي است كه بسياري از آنها به دنبال تقرب به خداوند از طريق عمل صالح، تقوا و امر به معروف و نهي از منكر نيستند. زيرا آنان مي پندارند كه خدا بدون ترديد همه گناهانشان را به خاطر انجام شعائر ديني و مراسم مذهبي خواهد آمرزيد؛ هر چند اگر از اهل كباير باشند.

مجالس عزاداري به دلايل ديگري نيز برگزار مي شوند. گاه برخي افراد نذر مي كنند، در صورت موفقيت در تجارت و يا بهبودي اوضاع اقتصادي به برپايي مجلس روضه خواني اقدام نموده يا مقداري پول به اين گونه مجالس در مساجد و حسينيه ها اهدا كنند. همچنين در ميان مردم مرسوم است كه هر گاه ساخت خانه اي نو به پايان مي رسد و يا محل جديدي براي كار افتتاح مي كنند و يا خانه خود را اعم از ملكي يا استيجاري تغيير مي دهند، مجلسي براي عزاداري در آن محل برپا نموده و در پايان نيز با شام از حاضران پذيرايي مي كنند. در حقيقت هر عمل خيري كه به قصد قربت انجام مي شود، منافع ديگري نيز براي افراد به دنبال دارد؛ منزلت اجتماعي و ديني آنها در اثر اين اعمال بالا رفته و در چشم ديگران از افراد نيكوكار به حساب مي آيند.

نكته قابل توجه آنكه فعاليت هاي اقتصادي در دو ماه محرم و صفر بويژه در شهرهاي مقدس نجف و كربلا و كاظمين، بسيار رونق مي گيرد. مصرف كالاها و مواد غذايي افزايش يافته و قيمت ها بويژه در دكه ها، غذاخوري ها، قهوه خانه ها و مسافرخانه ها بالا مي رود؛ همچنان كه پاداش و درآمد خادمان و متوليان عتبات مقدسه و نيز سخنرانان مجالس مذهبي، شعرا، نوحه سرايان و ... بيشتر مي شود. از سوي ديگر اين مناسبت ها فرصت خوبي براي برخي افراد عاطل و بيكار و مردمان فقير به شمار مي رود. آنان با گردش در مجالس مختلف به مقداري آب و غذا و سيگار دست يافته و فرصتي نيز براي گذراندن اوقات فراغت مي يابند. برخي نيز در طول دهه اول محرم در محل هاي تجاري، غذاخوري ها، قهوه خانه ها و اماكن ديگر به كار موقت مشغول مي شوند. اين گونه محلات تجاري در اثر رفت و آمد زوار معمولاً به نيروي كار بيشتري در دهه محرم احتياج پيدا مي كند. بنابراين بسيار طبيعي است كه برخي از اين افراد در انتظار برگزاري اين گونه مناسبت هاي مفيد روزشماري كرده و خبر تشكيل مجالس و هيئت هاي مختلف را پي گيري كنند. شايان ذكر است كه بعضي از اين افراد با تشكيل مجموعه هاي كوچكي به دنبال يكي از روضه خوان ها راه افتاده و در هر مجلس عزاداري دور منبر او گرد آمده و بخش آخر از هر مقطع مرثيه را با روضه خوان تكرار مي كنند. در واقع اين افراد از اطرافيان خطيب به حساب مي آيند كه براي به دست آوردن مقداري نان روغني و چاي و سيگار و احياناً يك وعده غذاي چرب به دنبال او راه مي افتند. ضرب المثل هاي معروفي درباره اين موجودات طفيلي در عراق رايج است از جمله: «براي نان مي گريد؛ نه بر حسين» يا «براي حليم مي گريد؛ نه بر حسين».

بديهي است كه اين گونه قضايا و نمونه ها را نمي توان به همه اشكال عزاداري حسيني تعميم داد. در واقع عزاداران حسيني از گروه ها و طبقات مختلف اجتماعي بوده و تفاوت هاي بسياري از جهات اقتصادي، اجتماعي، و فرهنگي ميان آنها مشاهده مي شود. در مجالس عزاداري علاوه بر علما و بازاريان عده اي از دانشگاهيان، فرهنگيان، كارمندان، كارگران و سيار اقشار جامعه نيز شركت مي كنند و بسياري از اينان از روي محبت به اهل بيت و جهت ابراز همدردي با آن بزرگواران در مجالس عزاداري شركت مي كنند. البته تعداد اندكي نيز براي تماشا، تفريح يا گذراندن اوقات فراغت به اين مجالس مي آيند. به طور كلي دهه محرم يك مناسبت ديني و اجتماعي و در عين حال استراحتي تفريحي است؛ بويژه براي برخي بازاريان و صاحبان مشاغل كه در طول سال به كار اشتغال داشته و هيچ فرصتي براي استراحت و رفع خستگي ندارند.

فقرا و اقشار كم درآمد نيز در اين مجالس شركت كرده و هر يك به حسب امكانات و توان خود، كمك مالي يا خدماتي را ارائه مي دهند. برخي به رهگذران و افراد تشنه، آب خنك مي دهند يا گلاب بر سر و روي عزاداران مي پاشند، يا به هر نحو ممكن در مجالس و دسته جات عزاداري به خدمتگذاري در آستان امام حسين عليه السلام مي پردازند. از سوي ديگر برخي روضه خوان ها رؤساي هيئت ها، شاعران، نوحه سرايان و نيز برخي خادمان و متوليان عتبات مقدسه از اين مجالس در جهت منافع خود بهره برده و از اين فرصت براي كسب درآمد استفاده مي كنند. گرچه اين عمل آنها در ظاهر بر خلاف شرع نيست؛ اما بعضي از آنها با به كارگيري برخي شيوه هاي نفاق و چاپلوسي و بعضي ديگر با انجام برخي خدمات به امتيازات متعدد مادي و معنوي از جانب افراد سرشناس يا مقامات محلي نايل مي آيند. آنان براي دستيابي به منافع خويش از لطمه زدن و آسيب رساندن به اصول و اهداف اين مجالس ديني باكي ندارند.

بسياري از تجار سرشناس و رؤساي عشاير و افراد ذي نفوذ، با مصرف اموال هنگفتي براي اقامه مجالس عزاداري و تقديم نذورات و هداياي نقدي و غير نقدي به سخنرانان و روضه خوان ها به دنبال اهداف و منافع ديگري غير از تقرب به خدا و دستيابي به شفاعت اهل بيت عليهم السلام هستند. آنان به منظور ارتقاء منزلت اجتماعي خود و گاه كسب درآمد بيشتر به اين اعمال نيك دست مي زنند. هر مجلس و مراسمي كه شخصيت هاي مذهبي و افراد سرشناس و صاحب نفوذ بيشتري در آن شركت كنند، از اهميت و ارزش بيشتري برخوردار است. همچنين جايگاه مذهبي و اجتماعي صاحبان مجلس و نوع پذيرايي و شهرت واعظ و منزلت اجتماعي او نيز بر اهميت مجلس مي افزايد.

برخي نيز از اين مجالس به طور مستقيم يا غير مستقيم براي نيل به اهداف اقتصادي خويش استفاده مي كنند؛ البته اقامه اين گونه مجالس و ارائه خدماتي به عزاداران بر منزلت ديني و اجتماعي فرد در ميان خويشان، آشنايان و اطرافيانش مي افزايد. از اين رو برخي با اقامه مجلس عزاداري يا كمك به هيئت هاي حسيني و احترام به سخنرانان و روضه خوان ها و مداحان تنها در انديشه ارتقاي منزلت خويش نزد مردم هستند تا به عنوان فردي باتقوا و نيكوكار شناخته شوند. آنان در اين مراسم ها اموال زيادي خرج مي كنند تا به طور مستقيم يا غير مستقيم به برخي اهداف و مقاصد شخصي خود برسند. از باب مثال هدايايي به نام خويش يا نام دفتر تجاري و يا شركت خود تقديم مي كنند و بدين وسيله از اين هدايا به عنوان يك آگهي تبليغاتي بهره مي برند.

يكي از افراد مورد اعتماد، خاطره اي از يك تاجر معروف بغدادي نقل مي كرد كه صاحب يك شركت فروش قطعات خودرو بود. او در اثر ركود بازار و تراكم كالاهايش در انبار در آستانه ورشكستگي قرار داشت. لذا نماينده اي به يكي از شهرهاي جنوب براي تبليغ كالاهايش فرستاد. اين نماينده كه شخصي زيرك و آگاه به امور مذهبي بود، از مجالس عزاداري امام حسين عليه السلام در دهه اول محرم براي منظور خويش استفاده كرد. او فوراً به يكي از اين مجالس رفته و پيش از سخنران براي چند لحظه به منبر رفت. او ابتدا چند جمله درباره اهميت مراسم عزاداري و اجر و ثواب آن نزد خداوند سخن گفت و سپس مبلغي پول براي استمرار مجالس عزاداري به آن مكان مبارك هديه داد و از جود و بخشش آن تاجر و اعمال خير و نيز كمك هاي نقدي و غير نقدي او در راه خدا تجليل كرد و از كمك هاي بسيارش به فقرا و نيازمندان و در راه ماندگان سخن به ميان آورد.

آنگاه به آثار و بركات اين خدمات اشاره كرده و آن تاجر را به همين سبب مشمول عنايات خداوند و موفق به خدمت گذاري در آستان امام حسين و اهل بيت آن حضرت دانست. از اين رو خداوند به شركت او بركت عطا بخشيده و محصولات آن را از مشهورترين و بهترين اتاقهاي خودرو در عراق و بلكه در سطح جهان قرار داده است. در واقع آنچه او در اين مجلس تقديم كرد تنها جزء كوچكي از فضل خداوند و بركات ائمّه اطهارعليهم السلام به او است و او اين همه را مديون توجه و عنايات بسيار به شعائر و مراسم مذهبي است. بسياري از مردم ساده دل به طور طبيعي تحت تأثير چنين سخناني قرار گرفته و كمك هاي آن تاجر را به مراسم مذهبي در مسير خدمت به دين و مردم مي شمردند.

در واقع بيشتر خطبا و روضه خوان ها به صورت غير مستقيم براي صاحبان مجلس و خانواده هايشان تبليغ مي كنند. سخنران معمولاً در پايان منبرش براي صاحبان مجلس، دعا نموده و از آنان تشكر مي كند و ثواب الهي برايشان طلبيده و نيز آنها را به برگزاري بيشتر اين گونه مجالس تشويق مي كند. خطيب نيز به طور طبيعي از پاداش نقدي و احياناً هداياي صاحب مجلس برخوردار مي شود. بدين ترتيب مجالس حسيني به ابزاري براي كسب منزلت اجتماعي بدل شده است. از اين رو هر صاحب ثروتي مايل است در خانه اش و يا در يكي از مساجد يا حسينيه ها، مجلس عزاداري برگزار كند و هيئت ها و دسته جات حسيني را با هداياي خويش ياري رساند. علاوه بر اينها دست اندركاران مجالس و هيئت هاي عزاداري بويژه رؤساي هيئت ها، روضه خوان ها، نوحه سرايان، علمداران، بازيگران نقش هاي عباس و قاسم و امام سجاد و حتي بازيگران نقش هاي شمر و عمر سعد و ... در خود احساس فخر و غرور مي كنند. نگاه هاي تماشاچيان كه بيانگر احساس احترام و شيفتگي آنهاست، خود به نحوي مشوق آن بازيگران است؛ بويژه هنگامي كه از مقابل انبوه زنان عبور كرده و صداي شيون و فرياد آنان بلند مي شود. علي وردي در اين خصوص اشاره مي كند كه جيغ و فرياد زنان سبب مي شود مردان بازيگر خود را همچون سرداران فاتحي بپندارند كه سپاه بزرگي را رهبري مي كنند. وردي معتقد است كه اگر اين احساس فخر و غرور نبود، اين گونه مراسم ها در همان گذشته هاي دور از ميان رفته بود. [5] .

معلوم نيست دكتر وردي چگونه به چنين نتيجه غير علمي رسيده است. تحليل او گرچه از حيث اجتماعي و رواني تا اندازه اي صحيح است؛ ولي ديدگاه او درباره عوامل بقاء و استمرار مراسم عزاداري چنان قابل قبول نيست. زيرا دوام و بقاء هر پديده اجتماعي يا مذهبي و از جمله هيئت هاي عزاداري، ارتباط چنداني با شيفتگي و فرياد و شيون زنان ندارد؛ بلكه وابسته به عوامل مختلف ديني، اجتماعي و سياسي است. اساساً چگونه ممكن است زنان در استمرار و شكوفايي اين شعائر و مراسم تأثيرگذار بوده باشند؛ در حالي كه آنها به ندرت در اين گونه مجالس حضور داشته اند. هر پديده اجتماعي يا ديني از نگاه جامعه شناختي در فضا و زمينه مناسب خويش رشد مي كند. پيدايش و استمرار پديده هاي اجتماعي و مذهبي بدون وجود بسترهاي مناسب اجتماعي و سياسي و رواني امكان پذير نيست. در واقع تحرك، پويايي و تغذيه اين پديده ها در دامن اين بسترها صورت پذيرفته و زمينه انتقال آنها از نسلي به نسل ديگر، در اين فضا فراهم مي شود.

هزينه هاي پذيرايي و ديگر خدمات در اين مراسم از طريق هداياي مردم تأمين مي شود كه به شيوه هاي مختلفي جمع آوري مي گردد. برخي از مردم به هزينه خود مجلسي در خانه خود يا در حسينيه ها، مساجد و يا ديگر اماكن عمومي برگزار مي كنند. برخي نيز اجرت واعظ و خطيب را مي پردازند و عده اي هم هزينه چاي، شكر، سيگار، كيك و غيره را مي پذيرند و گاه نيز يكي از نيكوكاران هزينه اطعام عزاداران را بر عهده مي گيرد. برخي نيز پارچه هاي سياه، سبز و گاه قرمز براي پوشاندن ديوارهاي محل عزاداري ها و تهيه پرچم و نوشته جات مختلف در اختيار هيئت مي گذارند. شيريني جات و شمع و گلاب و غيره نيز به همين ترتيب تهيه مي شود.

علاوه بر اين، تعداد زيادي از مردم در طول برپايي مراسم عاشورا و اربعين خود را به طور ويژه در خدمت امام حسين عليه السلام قرار داده و مسؤوليت جمع آوري هداياي مردمي را در اماكن مختلف و از اقشار مختلف بر عهده مي گيرند. جمع آوري و نگهداري هدايا و مصرف آنها تحت نظر شوراي ويژه اي متشكل از رييس هيئت ها و دستيارانش قرار دارد.

افراد فوق با حضور در محل هاي تجاري، شركت ها، بازار، قهوه خانه ها و اماكن ديگر به جمع آوري هداياي مردم پرداخته و در برابر آن به هر يك از اهدا كنندگان رسيد مي دهند. برگ رسيد معمولاً داراي مهر هيئت مورد نظر است. اين اشخاص معمولاً در راه رضاي خدا و به منظور خدمتگزاري در آستان مقدس امام حسين عليه السلام به اين گونه خدمات دست مي زنند.

راه هاي ديگري نيز براي جمع آوري كمك هاي مردمي به طور غير مستقيم نظير نصب صندوقي در اماكن تجاري، قهوه خانه ها، غذاخوري ها و مسافرخانه ها متداول است. اين روش تنها به جمع آوري كمك هاي مردمي محدود نمي شود؛ بلكه شبكه اي منسجم براي انجام كارهاي خيريه تشكيل مي دهد.

در پايان دهه شصت، تعداد زيادي هيئت هاي عزاداري تشكيل شد كه به صاحبان برخي مشاغل و اصناف تجاري مانند بازرگانان، آهنگران و قصاب ها اختصاص داشت. به عنوان مثال در آغاز دهه هفتاد در كاظمين در حدود 16 هيئت ويژه مشاغل و اصناف مختلف وجود داشت. هر يك از اين هيئت ها داراي مسجد، حسينيه يا مكاني مخصوص به خود براي برگزاري مراسم ها و تنظيم دسته جات بود.

اين گونه مجالس و مراسم مردمي براي تعدادي از سخنرانان، روضه خوان ها، نوحه سرايان، شعرا و ... منبع درآمد به شمار مي رود. آنان همه درآمد خود يا بخشي از آن را از طريق اين مراسم مذهبي به دست مي آوردند. البته اين اموال به عنوان هديه و پاداش و نه مزد و درآمد به آنها داده مي شود. پاداش سخنرانان و روضه خوانان به ميزان ثابت و مشخصي نيست؛ بلكه بر اساس ويژگي هاي هر كدام تعيين مي شود. بنابراين هر سخنراني كه صداي رساتر و خوشتري داشته باشد، در طول دهه محرم از پاداش بيشتري برخوردار مي شود. از اين رو تعدادي از سخنرانان به بركت صداي خود از تمكن مالي برخوردار شده و برخي نيز با هواپيما به شهرها و كشورهاي مختلف براي برگزاري مجالس عزاداري مسافرت مي كنند.

آنان در اين سفرها به پاداش و هداياي بسياري دست مي يابند. با اين حال تعدادي ديگر از سخنرانان و روضه خوان ها در وضعيت فقيرانه اي به سر برده و از درآمد كافي براي امرار معاش برخوردار نيستند. برخي مداحان و نوحه سرايان نيز در ايام عاشورا و روز اربعين، مبالغ هنگفتي دريافت مي كنند. اين مبالغ از سوي ثروتمندان حاضر در مراسم اهدا مي شود. گاه نيز گردنبندي از اسكناس به نشانه رضايت از قصيده يا صداي خوب مداح بر سينه اش نهاده مي شود.

بزرگ ترين اشكال برخي شاعران و روضه خوان ها اين است كه در اشعار و سخنراني هاي خود چندان به حقايق تاريخي و علمي پايبند نبوده و گاه مطالبي از كتاب هاي مبتذل و غير معتبر نقل مي كنند. اطلاعات و معلومات آنها برگرفته از مجموعه اي داستان ها و افسانه هاي خرافي است كه هيچ عقل سليمي آن را تصديق نكرده و هيچ منطق درستي آن را نپذيرفته و در تضاد كامل با اصول و ارزش هاي اهل بيت عليهم السلام و نهضت بزرگ امام حسين، قرار دارند. اِشكال ديگري كه به برخي سخنرانان و نوحه سرايان وارد است، نگاه نادرست آنها به عاشورا مي باشد. آنان با تمركز بر مظاهر و مراسم هاي عاشورا و وا نهادن اهداف بنيادي آن نهضت به تكوين خردي جمعي مبتني بر عاشورا و بدون توجه به مناسبت هاي مذهبي ديگر پرداختند. گويا زندگي و حيات تنها در مظاهر و مراسم هاي عاشورا خلاصه شده است. در واقع اهداف عاشورا متنوع و پويا است كه نمي توان آن را در بعدي محدود خلاصه كرد. حيات عاشورايي، عقيده عاشورا و مواضع انقلابي آن را نبايد با نگاه هاي تنگ خويش محدود ساخته و آن مفاهيم بلند را به مراسمي خشك و بي روح تبديل كرد. [6] نكته مهم در اين ميان آن است كه بيشتر شركت كنندگان و تأثيرگيرندگان از اين شعائر و مراسم از ميان عامه مردم، كارگران، كشاورزان، و ... هستند كه از سطح سواد و فرهنگ بالايي برخوردار نيستند. آنان معمولاً در ماه محرم براي زيارت و تبرك و شركت در مجالس ذكر امام حسين عليه السلام به عتبات مقدسه سفر مي كنند. از سوي ديگر روضه خوان هايي كه در ماه محرم و صفر براي اقامه عزاداري به روستاها و مناطق عشايرنشين مي روند، غالباً از سطح فرهنگ پايين و ساده اي برخوردارند؛ اما با اين حال به خوبي مي توانند با نقل داستان هاي كربلا و قهرماني هاي شهيدان در ضمن برخي احاديث و اشعار به تحريك عواطف و احساسات مستمعين بپردازند و با صداي بلند و سوزناك خود قادرند بسياري از مردم را به گريه واداشته و رنج و دردهاي روزانه آنها را با مصايب غمبار و دردناك كربلا پيوند دهند.

روضه خوانان و سخنراناني بيشتر مورد پسند مردم قرار مي گيرند كه حادثه غمبار دشت كربلا را با قصه ها و افسانه هاي عاطفي آميخته و بدين وسيله شيون و اشك بيشتري از آنان جاري سازند. در اين ميان براي مردم اهميتي ندارد كه آن داستان ها و افسانه ها و روايات از نظر تاريخي و منطقي صحت داشته و يا با انديشه و مواضع و اهداف امام حسين عليه السلام سازگار باشد. آنچه مهم است صداي رسا و زيباي روضه خوانان و لحن سوزناك اوست كه اشك و شيون را به دنبال دارد.

از مباحث فوق به اين واقعيت مهم اجتماعي مي رسيم كه شعائر و مراسم مذهبي بيش از مفاهيم و اصول ديني بر توده مردم اثر مي گذارد. در واقع تأثير آموزه هاي فقها و مجتهدان بر توده مردم بسيار كمتر از رسوم و سنن مذهبي است. اين رسوم و سنن گاه موجب تهي شدن دين از محتواي حقيقي آن و در نتيجه ناكارآمدي آن در جامعه مي شود. هرگاه اهداف و مباني يك آيين از درون تهي شود، از آن دين به جز چند رسم و عادت خشك چيزي بر جاي نمي ماند. اگر دين از بعد واقعي و عملي آن به عنوان يك شيوه زندگاني تهي گردد، در آن صورت نقش حقيقي خود را در بناي انسان، جامعه و تمدن از دست داده است.


تلاش هاي اصلاح طلبانه

طبيعي است كه رفتار ناشايست برخي روضه خوانان و بعضي هيئت هاي عزاداري بويژه شكنجه خويش و آسيب رساندن به بدن، توجه علماي روشنفكر و مجتهدان بزرگ و مصلحان را برانگيزد. آنان به ضرورت تغيير و تحول و پاكسازي عزاداري ها از اقدامات منفي دعوت نموده و خواستار تبديل آنها به همايشي فكري و مراسمي فرهنگي هستند. اين مخالفت ها از همه بيشتر متوجه دسته جات قمه زني و زنجيرزني بود و همچنين هر گونه مراسم و اقدامات بدعت آميزي كه ريشه تاريخي، علمي و منطقي نداشته و بلكه بر پايه قصه ها و اسطوره هايِ سر تا پا خرافي شكل گرفته اند.

برخي از علماي شيعه درباره شعائر و مراسم بدعت آميزي همچون قمه زني و زنجيرزني معتقدند كه آنها با روح اسلام ناسازگار است. اما عامه مردم و حتي آنان كه مدعي فهم درست دين هستند به سخنان فقها و مجتهدان اهميت نداده و نظر خود را اين گونه توجيه مي كنند كه اين قبيل شعائر در زمره اعتقادات ديني قرار داشته و هدف از آن خدمت به امام حسين و اهل بيت پيامبر و گسترش افكار آنهاست. آنها از اين طريق به ابزار محبت و ولايت خود نسبت به اهل بيت پيامبر و نيز همدردي با آنها پرداخته و در عين حال، آن شعائر را راهي براي اظهار حق و انكار باطل مي پندارند. اين در حالي است كه آنها به خوبي مي دانند كسي كه با شمشير يا زنجير از سر و پشت خويش، خون جاري مي سازد و خود را در معرض خطر قرار مي دهد با نظر علما و مجتهدان مخالفت كرده و به سخن آنان اهميت نداده است. با اين وجود آنها اعمال خود را با دلايلي به ظاهر منطقي توجيه مي كنند.

در حقيقت، سكوت طولاني بر مثل اين اقدامات منفي در طي دهه هاي گذشته، راه را براي رشد و تقويت و گسترش آن باز كرده است. تنها پاره اي تلاش هاي جسورانه براي مقابله با اين اقدامات انجام شد تا عاشورا را از ناخالصي هايي كه دامنگير آن شده و جهل و تاريكي و عقب ماندگي فرهنگي، پيراسته كند. عملكرد برخي علما نيز در رشد و گسترش بدعت ها تأثيرگذار بوده است. آنان در برابر موج تمايلات بدعت آميز مردمي كوتاه آمده و گاه موجب شرعيت بخشيدن به آن مراسم ها گشته اند. در حالي كه سزاوار بود با صدور فتوايي قاطع به اين مراسم ها، پايان داده و با اتخاذ موضعي منسجم و هماهنگ از استمرار آنها ممانعت به عمل آورند.

در واقع علما و مجتهدان تاكنون نه به صورت قطعي آن مراسم ها را حرام كرده اند و نه فتوا به جواز آنها داده اند. پرهيز از موضع گيري صريح در برابر اين مراسم به اين واقعيت برمي گردد كه بعضي از علما مصالح شخصي را در نظر مي گيرد و بعضي ديگر از تأثير منفي اين اعمال نادرست بر اصالت اسلام و صفاي آن آگاهي ندارند. عامل اصلي اين پديده ناشي از اين واقعيت است كه علماي شيعه در امرار معاش خود به مردم و حقوق شرعيه آنها وابسته اند. اين حقوق شرعيه به وسيله نمايندگان مراجع در گوشه و كنار عالم اسلامي جمع آوري شده و نهاد مرجعيت از طريق كانال هاي ويژه خود به توزيع آن حقوق شرعي ميان مسلمانان مي پردازد. ولي علماي اهل سنّت در امر معاش خود به وزارت اوقاف وابسته بوده و كارمند دولت به حساب مي آيند. از اين رو گرايش به اطاعت از حكومت نزد آنها قوي تر است. اين در حالي است كه علماي شيعه به انتقاد از حكومت، گرايش بيشتري داشته و به طور كلي از نزديك شدن به حكومت اجتناب ورزيده و هيچ گونه عطا و بخششي را از صاحبان قدرت نمي پذيرند. [1] .

اين حالت از ديدگاه معارضه گرايانه شيعه در برابر حكومت ناشي مي شود. شيعه در طول تاريخ دراز خود همواره بر عليه حكومت هايِ غاصب حق اهل بيت، قيام نموده است. اجتناب و استقلال علماي شيعه از حكومت ها، موجب نزديكي هر چه بيشتر آنها به مردم شده است. اين حالت مثبت گاه موجب سلطه توده مردم بر عده اي از روحانيان شده است. در چنين حالتي ديگر امكان نظارت علما بر توده مردم و مخالفت با اعمال و مراسم ناسازگار با روح اسلام و اصول امام حسين عليه السلام فراهم نخواهد بود. اجتناب روحانيون از اخذ حقوق دولتي گرچه موجب استقلال نهاد دين از حكومت شده، اما از سوي ديگر بسياري از علماي شيعه را به حقوق شرعيه مردم وابسته نموده است.

انتقادات علما، مجتهدان و مصلحان اجتماعي نسبت به خرافه ها و بدعت ها در مراسم حسيني با استقبال گسترده اي مواجه شد؛ اما در همين حال آنان را در معرض حملات خشمگينانه و اتهامات نارواي بسياري نيز قرار داد. از دهه سوم اين قرن، حركت اصلاحي و روشنگرايانه اي از سوي برخي علما و مجتهدان و مصلحان شيعه آغاز شد. اين نهضت بر ضد افكار و آراء نادرست و ناخالص در مراسم عزاداري بويژه اعمال و رفتار ناشايست و غير منطقي و نيز قصه ها و افسانه ها و خرافات مجعول شكل گرفته بود. اين امور ناسازگار با عقل و منطق سليم به نام دين و عقيده انجام مي گرفت. در اين ميان، انتقادات انديشمندان و مصلحان اجتماعي در كنار گريز بسياري از جوانان بافرهنگ از اين گونه اعمال و مراسم ناپسند، موجب تقويت و تثبيت مواضع علما و مجتهدان گشت.

اولين تلاش ها براي روشنگري و بالا بردن سطح فرهنگ مردم، از سوي برخي عالمان مصلح و در رأس آنها شيخ محمّد رضا مظفر انجام شد. وي در سال 1935 م جمعيت «منتدي النشر الدينيه» را به منظور اصلاح حوزه علميه و پالايش شعائر ديني و مراسم عزاداري حسيني از خرافه ها و بدعت ها تأسيس نمود. اين شعائر و مراسم ارزشمند بايد به ابزاري كارآمد براي هدايت افكار عمومي و تزريق انديشه ها و مفاهيم صحيح اسلامي بدل مي گشت.

جمعيت «منتدي النشر الدينيه»، نخستين برنامه اصلاحي خود را در سال 1946 م با تأسيس مدرسه اي جهت آموزش خطابه و ارشاد آغاز كرد. در اين مدرسه به آموزش و تربيت خطباي انديشمند و آگاه براي منبرهاي حسيني پرداخته مي شد. دانشجويان در هر دوره با مجموعه اي از معارف علمي و تاريخي از جمله: ادبيات، شعر، تاريخ، فقه، فنون خطابه و ديگر درس هاي ضروري آشنا مي شدند. اين مواد آموزشي همگي براي پالايش منبرهاي حسيني از ناخالصي ها و سخنان خرافي و غير منطقي لازم و ضروري بود. اين طرح اصلاحي با مخالفت منبريان و روضه خوانان و برخي از علما مواجه شد. اين طرح در واقع تهديدي براي پاره اي از مصالح شخصي آنها بود. از اين رو به تحريك افكار عمومي و توده كم فرهنگ مردم عليه اين طرح پرداختند. [2] اين پروژه گرچه چندان ادامه نيافت، ولي با اين حال توانست تعدادي خطيب برجسته و شهير همچون شيخ محمّد جواد قسام، سيد جواد شبر و دكتر احمد وائلي را تربيت كند.

اقدام سيد هبة الدين شهرستاني [3] در مبارزه با بدعت هايي نظير انتقال جنازه از اماكن دور به شهر نجف و نيز مخالفت با مراسم هاي ناصواب در روز عاشورا يكي ديگر از تلاش هاي جسورانه اي بود كه توانست زنجير سكوت بر اين اعمال ناصحيح را پاره كند.

وي با انتشار مقاله اي انتقادي در مجله العلم كه خود وي آن را در بغداد منتشر مي كرد به بحث درباره موضع علما نسبت به اين شعائر و مراسم پرداخت. در بخشي از اين مقاله، چنين آمده بود:

علما و مجتهدان به دليل ترس از مردم بر خلاف اعتقاد خويش سخن مي گويند. آنان با عامه مردم به يك نحو سخن گفته و در رساله هاي عمليه خود به نحوي ديگر اظهار نظر مي كنند. فقيه به خاطر ترس از تحريك احساسات مردم عليه خويش، در فتاوايش با آنان همراهي مي كند. اين گونه موضع گيري ها به زيان دين و مذهب تمام شده و موجب عقب ماندگي جامعه ديني مي شود. از آنجا كه افراد جاهل هميشه به خرافات و بدعت ها تمايل دارند؛ لذا هنگامي كه علما در مقابل آن سكوت كنند بدعت ها بر حقايق ديني غلبه كرده و دين اسلام به نوعي بت پرستي وحشيانه تبديل شده و تمسخر ساير امت ها را به دنبال خواهد آورد. [4] .

اصلاح طلبان با رواج و شيوع قمه زني و زنجيرزني يك صدا خواستار صدور فتوايي از جانب علما مبني بر تحريم اين اعمال زيانبار گشتند. گروهي از مردم به حمايت از قمه زني برخاسته و گروهي ديگر با آن مخالفت مي ورزيدند. اين مسئله سيد محسن امين [5] را وادار كرد تا به اقداماتي اصلاح طلبانه براي بررسي و ارزيابي مراسم عزاداري حسيني دست زند. او در صدد مبارزه با اعمال نادرستي برآمده بود كه هيچ ارتباطي با اعتقادات اسلامي نداشتند. اعمالي نظير قمه زني و زنجيرزني با قلاب هاي نوك تيز كه افراد نادان به آن دست مي زنند. او به صراحت اعلان كرده بود كه تشكيل اين گونه هيئت ها و نيز ساير بدعت هاي شيطاني و مضر، حرام است.

سيد امين از افراط در گريه و ضجه زدن و لطمه به صورت نيز انتقاد نموده و تأكيد كرده بود كه اين اعمال به تشويه چهره دين انجاميده و مستندي براي آنها به جز اوهام و خيالات وجود ندارد. اعمالي همچون قمه زني كه منجر به خونريزي و آسيب رساندن به بدن مي شود در ساليان اخير به مذهب تشيع داخل شده اند. علّامه امين از فتواي مجتهد بزرگ محمّد حسن شيرازي (متوفي 1895 م) مبني بر تحريم اين گونه مراسم ها نيز ياد كرده و خاطرنشان ساخته بود كه افراد نادان با انجام اين گونه بدعت ها در صدد تحميل خواسته خود بر نظر علما برآمده و علما نيز توان جلوگيري از آن اعمال و مقابله با آنان را ندارند. [6] .

سيد محسن امين در مقدمه كتابش المجالس السنيه در انتقاد از روضه خوانان مي گويد:

بسياري از روضه خوان ها احاديثي بي پايه و غير مستند درباره مصايب اهل بيت جعل كرده و بعضي از احاديث صحيح را نيز با اضافاتي از خويش تغيير داده اند. آنان با اين كار خود درصدد تأثيرگذاري بيشتر بر شنوندگاني هستند كه از صحت و سقم آن اخبار بي اطلاعند. اين گونه روايات به تدريج بين مردم شهرت يافته و در مجالس مختلف خوانده مي شود؛ انديشمندان و آگاهان نيز به مخالفت با اين روند برنمي خيزند. اين در حالي است كه دروغ بستن بر اهل بيت عليهم السلام موجب خشم و نارضايتي آنها شده و راه عيب جويي و طعنه به مذهب شيعه را براي مخالفان مي گشايد؛ در حالي كه ائمّه اطهارعليهم السلام به شيعيان خود سفارش كرده اند: «مايه زينت ما باشيد و لكه ننگ و عار بر ما نگرديد». اين گونه افراد و پيشگامان و مؤيدانشان براي خود گناهاني بزرگ و آشكار ثبت كرده اند. چرا كه اطاعت از خداوند هيچ گاه از طريق معصيت محقق نمي شود و او تنها اعمال پرهيزكاران را مي پذيرد. دروغ از گناهان بزرگي است كه انسان را به هلاكت مي اندازد؛ بويژه اگر به پيامبر و اهل بيت آن حضرت نسبت داده شود. قمه زدن و آسيب رساندن به بدن از اعمال زشتي است كه وسوسه هاي شيطان، آن را براي مردم آراسته و زيبا نشان مي دهد. امام حسين از اين گونه اعمال به خشم آمده و ما را از خود مي راند. آن حضرت در راه احياي دين جدش كشته شد و دين جدش از اين اعمال نهي كرده است. پس چگونه مي توان با اين گونه اعمال به خدا تقرب جست؛ در حالي كه خدا از طريق معصيت اطاعت نمي شود ... .

سيد امين در ادامه مي گويد:

برخي افراد نادان براي توجيه علم قمه زني به دروغ نقل مي كنند كه بانويي از اهل بيت، پيشاني خود را به كجاوه زده و خون از سر خويش جاري ساخت. اين قصه نيز بر سياق همان خرافات و بر وزن همان اباطيل است... نمايش شبيه خواني و تعزيه مشتمل بر محرمات زيادي است و موجب هتك حرمت اهل بيت عليهم السلام مي شود. از آنجا كه اين مراسم نيز زمينه عيب جويي و توهين به مذهب را فراهم مي آورند، بنابراين مشمول نهي امام معصوم هستند كه فرمودند: «مايه ننگ ما نباشيد». البته اگر شبيه خواني با كارهاي حرام همراه نبوده و موجب وهن مذهب نگردد اشكال ندارد؛ اما در كجا چنين مراسمي برگزار مي شود؟

آنگاه اضافه مي كند:

هر كس قصد دارد با گريه و اندوه بر مصيبت حسين عليه السلام به خداي تعالي و پيامبر و اولياي او تقرب جويد، نبايد از حد و مرزي كه امام رضاعليه السلام به نقل از پدر خود تعيين كرده است قدم فراتر گذارد و گر نه از زمره كساني خواهد بود كه اعمالشان در دنيا تباه گشته و در عين حال خود را از نيكوكاران مي پندارند. [7] .

سپس او درباره اصلاح مجالس عزاداري مي گويد:

در اين مجالس، احاديث ناصحيح خوانده مي شود و صحنه هايي دروغ به ام كلثوم نسبت داده مي شود و اعمال ناشايستي همچون قمه زني انجام مي شود. از همه بدتر آنكه لباس دين بر آنها پوشانده شده و به صورت عاداتي ريشه دار و به عنوان بخشي از عزاداري امام حسين عليه السلام جلوه داده مي شوند. اين گونه منكرات، موجب ناراحتي و خشم رسول خداصلي الله عليه وآله و امام حسين عليه السلام مي شود. [8] .

سيد محسن امين در اين دعوت اصلاحي به هدفي برتر و بالاتر از تحول مراسم عزاداري مي انديشد. او به دنبال اصلاح بنيادين امور ديني بود كه اصلاح مراسم عزاداري امام حسين عليه السلام را نيز به دنبال داشت. [9] .

سيد محسن امين در پي مبارزات شجاعانه خود با بدعت هاي عزاداري حسيني در معرض حملات ظالمانه و اتهامات ناروايي قرار گرفت و توده مردم بر عليه او به خروش آمده و او را كافر و بي دين شمردند. [10] مخالفان و دشمنان امين از اين دعوت اصلاحي براي حمله به وي سود جستند. بسياري از مردم و روضه خوان هاي مجالس حسيني نيز از اين حملات ناجوانمردانه حمايت كردند. چرا كه سخنان و نظرات سيد محسن امين بر خلاف تمايلات و مصالح آنان بود. سيد عبدالحسين شرف الدين در شهر صور و شيخ عبدالحسين صادق در نبطيه نيز در زمره مخالفان سيد محسن امين قرار داشتند. زركلي ذكر مي كند كه سيد عبدالحسين شرف الدين به اين دليل كه اجازه داده بود مردم در عزاداري سيدالشهدا زنجير و قمه بزنند مورد سرزنش قرار گرفته بود. [11] .

حاميان و طرفداران هر يك از دو گروه به تدريج در كنار يكديگر قرار گرفته و دو جبهه مخالف تشكيل دادند. كشمكش ها و درگيري هاي زباني از لبنان به عراق رسيده بود و به روزنامه ها و مجلات نيز كشيده شد. به تدريج مصالح و اغراض و كينه هاي شخصي نيز در اين مناقشات داخل شده و بر شدت درگيري ها افزود. همچنين سخنرانان و روضه خوان ها و واعظان نيز اين مسئله مهم و حساس را به منبر كشانده و مردم را بر ضد فتواي تحريم شوراندند. در نتيجه توده مردم كه همواره اكثريت را تشكيل مي دهند به آنان پيوستند. هواداران سيد محسن امين به حزب بني اميه و مخالفان آنها به حزب علوي ناميده شدند. به دنبال آن تعداد ديگري از علما نيز در معرض توهين و تهديد قرار گرفتند. [12] بدين ترتيب، اين قضيه از حالت اصلاحي به درآمده و به نزاعي شخصي تبديل شد. هر گروه با استدلال هاي منطقي، به توجيه گفتار و اعمال و اهداف خود مي پرداخت. برخي نيز نظر مراجع تقليد را درباره قمه زني جويا شدند.

سيد ابوالحسن اصفهاني در سال 1926 م در نجف اشرف به حرمت قمه زني فتوا داد. سيد مهدي قزويني نيز در بصره فتوايي در تأييد فتواي اصفهاني صادر كرد. علماي ديگري نيز از ايشان تبعيت كردند. مضمون فتواي سيد ابوالحسن اصفهاني از اين قرار بود:

به كارگيري شمشير، زنجيرهاي آهني، بوق و امثال آن در هيئت هاي عزاداري كه به نام امام حسين عليه السلام و به منظور ابراز حزن و اندوه بر مصايب آن حضرت صورت مي گيرد، حرام و غير شرعي است. [13] .

در مقابل ميرزا محمّد حسين نائيني به جواز اين اعمال فتوا داده بود. تعدادي از اهالي بغداد طي نامه ها و تلگراف هايي از او درباره حكم هيئت هاي عزاداري سؤال كرده بودند. ايشان در پاسخ گفته بود: «انجام اين اعمال كه ضرر قابل توجهي ندارند، جايز است». فتواي نائيني مورد تأييد بيش از ده عالم بزرگ از جمله محمّدحسين كاشف الغطاء، سيد محسن حكيم و سيد ابوالقاسم خويي قرار گرفت. [14] متن فتواي شيخ محمّدحسين ناييني درباره جواز و استحباب اقامه عزاداري هاي حسيني از اين قرار است:

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

1. شكي نيست كه راه افتادن هيئت هاي عزاداري در كوچه ها و خيابان ها در دهه عاشورا و ديگر مناسبت ها از امور مباح و بلكه شايسته است. اين دسته جات از روشن ترين مصاديق عزاداري و ساده ترين ابزار تبليغ به منظور رساندن پيام امام حسين به همگان است. در عين حال لازم است اين شعائر بزرگ را از هر عمل ناشايستي پيراست.

اعمالي نظير ترانه خواني، به كار بردن آلات لهو و سبقت و درگيري بين هيئت هاي محله هاي مختلف حرام است؛ ولي حرمت اين امور به معناي تحريم هيئت هاي عزاداري نيست؛ بلكه همچون نگاه كردن به زن نامحرم در حال نماز است كه خود عملي حرام است ولي نماز را باطل نمي كند.

2. سينه زني و لطمه زدن به صورت اگر چه پوست را قرمز يا سياه نمايد اشكال ندارد؛ بلكه اقوي آن است كه زنجيرزني تا حد مذكور نيز جايز مي باشد. خارج شدن اندكي خون در اثر اين گونه اعمال نيز بنابر اقوي منعي ندارد. و اما حكم جاري ساختن خون از پيشاني با شمشير و قمه بنابر اقوي جواز است تا آنجا كه منجر به ضرر و زيان به بدن نگردد (به اين معنا كه انجام آن عمل به مرگ شخص نيانجامد و يا او را به بيماري شديد و دائمي و غير قابل تحمل يا نقص عضو دچار نسازد.) اما مجرد خروج خون از پيشاني بدون آنكه به استخوان پيشاني صدمه برسد يا در اثر خونريزي زياد به بدن آسيب رسد جايز است؛ به همان شكلي كه افراد با تجربه و آشنا به قمه زني انجام مي دهند. حال اگر شخص به شيوه اي بي ضرر قمه زند ولي اتفاقاً خون زيادي كه براي بدن ضرر دارد از او خارج شود، در اين صورت نيز عمل او حرام نخواهد بود. چرا كه او همچون كسي است كه مي پندارد وضو و غسل و يا روزه براي او ضرري ندارد، اما بعد كشف مي شود كه برايش ضرر داشته است. در هر حال بهتر و بلكه احتياط آن است كه افراد بي تجربه و ناآشنا به اين عمل اقدام نكنند؛ بويژه جواناني كه به خاطر بزرگي مصيبت و شدت عشق به امام حسين از صدمه رساندن به بدن باكي ندارند. خداوند آنان را در دنيا و آخرت ثابت قدم بدارد.

3. شبيه درآوردن و برپايي نمايش تعزيه كه مراسمي رايج ميان شيعه براي عزاداري و گريه زاري است جايز به نظر مي رسد. پوشيدن لباس زنان توسط مردان نيز در اين مراسم ها بنابر اقوي جايز است.

4. حكم شيپورهايي كه در هيئت هاي عزاداري مورد استفاده قرار مي گيرد تاكنون براي ما روشن نشده است. بنابراين در صورتي جايز است كه مورد استعمال آن در مراسم عزاداري بوده و يا براي اعلام آغاز مراسم و اطلاع دادن به اسب سواران براي سوار شدن بر اسب ها باشد و يا از رسوم ويژه مراسم پايكوبي عربي و امثال آن باشد. همچنين استعمال آن در مراسم لهو و طرب رايج نباشد. واللَّه اعلم »5 ربيع الاول سال 1926 /1345 م الاحقر محمّد حسين غروي ناييني. [15] .

فتواي ميرزاي ناييني و ديگر علما سبب شد، شورش مردم عليه حاميان دعوت سيد محسن امين افزايش يابد. سيد صالح حلي از سخنرانان مشهور مجالس حسيني با خطبه هاي حماسي خود احساسات و عواطف مردم را بر عليه اصلاح طلبان تحريك مي كرد. گروهي از مردم در اثر اين سخنراني ها و تبليغات شديد با حمله به دشمنان سيد صالح، آنان را اُمَوي مي خواندند. سيد صالح حلي خود نيز سيد ابوالحسن اصفهاني و سيد محسن امين را مورد توهين و ناسزاگويي قرار داده و سيد امين را به بي ديني متهم مي كرد. [16] از جمله توهين هاي او به سيد محسن امين، بيت شعري به اين مضمون بود: «اي سواره اگر از دمشق گذر كردي / آب دهان بر صورت امين، زنديق آن ديار بينداز».

شاعري ديگر در پاسخ به او چنين سروده بود: «اي محسن، در مقابل ستم و حسدورزي كه نسبت به تو مي شود / به جد خود اقتدا كن كه به او نيز آزارها رسيد».

جعفر خليلي از حاميان دعوت سيد محسن امين با انتشار مقالات تندي در برخي روزنامه ها و مجلات به انتقاد از علماي مخالفِ فتواي سيد ابوالحسن اصفهاني و سيد محسن امين پرداخت كه توهين و ناسزاي بسيار و تهديد به قتل را براي او در پي داشت. كار هتاكي و توهين به اصلاح طلبان تا حدي بالا گرفت كه برخي در مجالس حسيني به هنگام توزيع آب ميان عزاداران با صداي بلندي گفتند: «خدا امين را لعنت كند، آب بنوش». اين در حالي بود كه سابقاً به هنگام توزيع آب مي گفتند: «آب بنوش و يزيد را لعنت كن» يا «آب بنوش و حرمله را لعنت كن».

با اوج گرفتن خشم و ناسزا گويي مردم، تعدادي از علما به حمايت از سيد ابوالحسن اصفهاني و سيد محسن امين برخاستند كه در رأس آنها سيد هبة الدين شهرستاني در كاظمين و سيد مهدي قزويني در بصره بودند. همچنين شيخ عبدالكريم جزايري، شيخ محسن شراره، شيخ علي قمي و شيخ جعفر بديري در نجف نيز در كنار آنان قرار گرفتند. [17] در اين مدت كتاب هاي متعددي نيز در رد رسالة التنزيه سيد محسن امين منتشر شد كه از جمله آنها كتاب سيماء الصلحاء في اثبات جواز اقامة العزاء لسيد الشهداء، تأليف شيخ عبدالحسين عاملي بود. وي در اين كتاب از شعائر و مراسم عزاداري دفاع كرده و عدم تنافي اين اعمال با احكام شرع اسلامي و بلكه استحباب آنها را اثبات نموده بود. [18] .

شيخ عبدالحسين حلي نيز كتاب النقد النزيه لرسالة التنزيه را در رد كتاب سيد محسن امين منتشر كرد؛ گرچه او مدتي بعد به نقل دامادش، دكتر تقي بحارنه، از نگاشتن اين كتاب اظهار ندامت نموده و از آن به بعد در سخنراني هاي خود همواره بر ضد عادات و رسوم زيانبار عاشورا صحبت مي كرد. او در اين كتاب با استدلالاتي منطقي به توجيه زيان ها و مضرات قمه زني پرداخته و تأكيد نموده بود كه دليل نقلي بر حرمت آن وجود نداشته و ضرورت نيز اقتضاي حرمت آن را ندارد. خون انداختن سر از ديدگاه او تنها نوعي آزار مجاز و ايجاد ناراحتي بوده و ضرر محسوب نمي شود. بويژه آنكه آزار رساندن اهل بيت عليهم السلام به خود نيز دليل بر جواز قمه زني است. همچنين استفاده از آلات لهو و موزيك در مراسم عزاداري و نيز تشبه مردان به زنان و كارهاي نظير آن در مراسم شبيه حرام نيست. [19] .

كتاب ديگري نيز با عنوان كشف التمويه عن رسالة التنزيه، تأليف شيخ محمّد گنجي در اين باره منتشر شد. [20] ميرزا ابوالقاسم حسن گيلاني معروف به فضل قمي (متوفي 1231 ه / 1816 م) نيز فتوايي در جواز برخي از مراسم عزاداري صادر نموده بود. وي سال ها پيش از ميرزاي ناييني مي زيست و از مجتهدان بزرگ ايران در زمان قاجار بود. مراسم شبيه و تعزيه در دوره او در سرتاسر ايران گسترش داشت. از اين رو برخي علما به اظهار نظر در اين باره پرداخته بودند. ميرزا ابوالقاسم قمي براي نخستين بار فتوايي صريح در جواز اين مراسم ها صادر كرد. در بخشي از اين فتوا چنين آمده است: «مراسم شبيه و تعزيه، اعمالي شرعي بوده و حرمتي بر آنها مترتب نيست؛ بلكه آنها را بايد از بزرگ ترين شعائر ديني به حساب آورد». اين فتوا براي اولين بار در سال 1234 ه / 1818 م در كتاب معروف وي جامع الشتات انتشار يافت. [21] .

شيخ خضر بن شلال آل خدام نجفي (متوفي 1840 م) نيز اولين نفر از علماي عراق بود كه به جواز سينه زني و گريه زاري شديد براي امام حسين عليه السلام اشاره نمود. او در كتاب ابواب الجنان و بشائر الرضوان در اين باره چنين مي نويسد:

از مجموع ادله و از جمله رواياتي كه زيارت حسين مظلوم را حتي به هنگام وجود خطر مرگ نيكو مي شمرد، استفاده مي شود كه زدن به صورت و سينه و بي تابي نمودن براي مصايب آن حضرت در هر حال جايز است؛ اگر چه در همان لحظه به مرگ انسان منجر شود. [22] .

با اين حال، شيخ خضر بن شلال و همچنين ميرزاي قمي از قمه زني و زنجيرزني يادي به ميان نمي آورند. در حقيقت علمايي كه قمه زني را مطلقاً حرام نمي شمردند، غالباً در فتاواي خود ميان دو نوع قمه زني تفاوت قائل مي شوند. قمه زني در نظر آنان در صورتي حرام است كه منجر به ضرر فوق العاده همچون مرگ شود؛ اما اگر به ايجاد زخم هايي كوچك بسنده شود ديگر دليلي براي منع آن نيست. ساير اعمال ديگري نيز كه در مراسم عاشورا انجام مي شود تا زماني كه موجب تمسخر مخالفان يا تحريك دشمنان و يا مستلزم فساد نباشد، جايز است. البته آنان صريحاً در فتاواي خود از قمه زدن با شمشير نام برده اند.

اشاره به جواز قمه زني و ديگر مراسم نظير آنكه در روز عاشورا برگزار مي شود به احتمال زياد براي اولين بار در دهه 1920 م به دنبال استفتائات برخي از مردم درباره جواز يا حرمت اين اعمال مطرح شده است. اين گونه مراسم قبل از اين تاريخ در عراق مرسوم نبوده و به تدريج از آغاز اين قرن در آن كشور رواج يافته است. بنابراين مراسم قمه زني و زنجيرزني از خارج عراق به آن كشور وارد شده و از ريشه اي عربي برخوردار نيست. شيخ كاظم دجيلي در تأييد اين نظر مي گويد:

عرب هاي عراق تا آغاز قرن بيستم در اين گونه مراسم ها شركت نمي كردند؛ اين اعمال در ابتدا تنها در ميان تركهاي عراق، فرق صوفيه، برخي ايرانيان و كردهاي غرب ايران مرسوم بود. [23] .

گزارشي از مقامات بريتانيايي درباره مراسم عاشوراي 1919 م در نجف حاكي است كه گروهي صد نفره از شيعيان ترك و فارس در آن سال به قمه زني پرداخته بودند. [24] خاطره اي از سيد محمّد بحرالعلوم، اين نظر را تأييد مي كند:

هنگامي كه حدود 50 يا 60 سال پيش در نجف بودم، تنها چند هيئت ترك در آن شهر حضور داشت. آنان در ايام عزا به منزل سيد بحرالعلوم بزرگ مي رفتند و با كسب اجازه از ايشان به خواندن ابياتي سوزناك درباره امام حسين مي پرداختند. برخي از آنان نيز در ضمن ذكر مصيبت براي همدردي با امام حسين، جراحت هاي خفيفي به خود وارد مي آوردند. به تدريج اين گونه اعمال رو به تحول و گسترش گذاشته تا آنكه پس از ممنوعيت قمه زني در دوره نسخت وزيري ياسين هاشمي در سال 1935 م به اوج خود رسيد. در واقع اين ممنوعيت تأثيري معكوس داشت؛ به نحوي كه يك هيئت قمه زني به سه هيئت تبديل شد. [25] .

حاج حميد راضي (متوفي 1953 م) از معمرين اهل كربلا كه نزديك به 110 سال عمر كرده بود در خاطرات خود درباره عزاداري امام حسين نقل مي كند كه مراسم قمه زني و زنجيرزني در ايام جواني او در شهر نجف و كربلا مرسوم نبود. [26] همچنين در خاطرات شفاهي هيچ يك از كهن سالان نجف و كربلا از برگزاري مراسم قمه زني و زنجيرزني قبل از نيمه قرن نوزدهم ياد نشده است. اين گونه مراسم براي اولين بار توسط برخي زايران ترك از طائفه قزلباش رواج يافت. آنان به هنگام زيارت امام حسين با شمشيرهايي مخصوص به سرهاي خود ضربه مي زدند. [27] .

مراسم زنجيرزني نيز براي اولين بار در يكي از محلات شهر نجف به مناسبت وفات مجتهد بزرگ سيد كاظم يزدي در سال 1919 م برگزار شد. [28] البته پيش از آن نيز به صورت محدود در ميان برخي از زايران غير عراقي برپا مي شد. در هر حال مراسم سينه زني از قرن ها پيش در عراق رواج داشت. اما قمه زني از اواخر قرن 19 و آغاز قرن 20 در ميان عراقيان شيوع يافته و زنجيرزني نيز بعد از جنگ جهاني دوم مرسوم شد. هيئت ها و دسته جات مختلف عزاداري پس از جنگ جهاني دوم در سرتاسر شهرهاي جنوب و مركز عراق گسترش يافته بود. از اين رو شيخ محمّد خالصي [29] در آغاز دهه پنجاه به فكر پالايش مراسم ها از بدعت ها و خرافات افتاده و مردم را به بازگرداندن اسلام به شيوه صحيح خود فرا خواند. وي در سخنراني هاي خود تصريح مي كرد كه بسياري از عادات و سنّت هاي مرسوم ميان برخي از مردم از جمله بدعت هايي است كه ارتباطي با اصول اعتقادي اسلام ندارد؛ اموري همچون مراسم شبيه، قمه زني و مراسم صوفيه در تكيه ها و خانقاه ها همگي از همين قبيل است. همچنين وي اضافه كردن شهادت علياً ولي اللَّه را به اذان، حرام مي پنداشت. سخنان و خطبه هاي او در نماز جمعه، خشم بسياري از رجال دين، خطيبان و رؤساي هيئت ها را برانگيخت و اختلافات و منازعات تندي ميان حاميان انديشه هاي وي و مخالفين آنها به راه انداخت.

جامعه شناس معروف عراقي، علي وردي، نيز از برخي اعمال و مراسم عاشورا همچون: قمه زني و زنجيرزني و همچنين از برخي روضه خوان ها و واعظان درباري انتقاد مي نمود. انتقادات وي، خشم توده مردم را به دنبال داشت. كتاب هاي وي نيز عكس العمل هاي متفاوتي در جامعه داشت. برخي عوام متعصب او را شخصي كافر مي انگاشتند و خواستار محاكمه و دستگيري او بودند. آنان معتقد بودند كه كتاب هاي او را بايد سوزاند و خودش را نيز گاه واجب القتل مي شمردند. در مقابل، روشنفكران از او به عنوان انديشمندي فرهيخته و مصلحي اجتماعي ياد كرده و نوشته هاي انتقادي او را اقدامي شجاعانه مي شمردند كه براي پالايش مراسم و مجالس عاشورا از خرافات و بدعت ها و افسانه ها لازم و ضروري بود؛ زيرا اين گونه امور به مقام والاي اهل بيت و رسالت انقلابي آنها لطمه وارد مي آورد؛ در حالي كه اهداف و آرمان هاي آنان به مراتب بالاتر و ارزشمندتر از اين سنّت هاي كهنه و ناسازگار با عقل است. [30] .

وردي در كتاب مهزلة العقل البشري درباره مواضع و پيام علماي مصلح پيشين مي گويد:

دو نفر در عصر حاضر مرا به شگفتي وا داشته اند: شيخ محمّد عبده در مصر كه دعوت اصلاحي او با ناسزاها و مخالفت هاي بسياري مواجه شد و حتي او را همان دجال آخرالزمان ناميدند؛ اما اكنون نامش چنان جاودانه گشته كه هيچ يك از عمامه به سرها را جرئت ادعاي همتايي با او نيست.

وردي در ادامه از سيد محسن امين ياد مي كند:

هيچ گاه فراموش نمي كنم آن جنجالي را كه 25 سال پيش در برابر تلاش هاي اصلاح طلبانه سيد محسن امين برپا شد. سيد با شجاعت تمام پابرجا و پايدار ماند و به خود ترديدي راه نداد. گرچه سيد سرانجام از دنيا رفت؛ اما ياد او از ميان نخواهد رفت و او هرگز نخواهد مرد. پيام او سال ها و سال ها خواهد ماند تا آنكه سرانجام آن اعمال سفيهانه را منسوخ ساخته و چهره زيباي دين را از آن زشتي ها پيراسته و زمينه تمسخر و توهين را از ميان ببرد. [31] .

نهضت خونبار حسين عليه السلام بسيار برتر و باارزش تر از آن است كه يادمان آن به صورتي غير عقلايي باز توليد شود. عزاداران در برخي از اين مراسم خود را به ذلت و خواري انداخته و به اعمالي كاملاً مخالف با اهداف و آرمان هاي امام حسين عليه السلام دست مي زنند؛ همو كه فرمود: «به خدا سوگند ذليلانه دست بيعت با شما نمي دهم و همچون بردگان به حكومت شما اقرار نمي كنم». علاوه بر اين در بسياري از اشعار مردمي به افسانه ها و خرافات و تخيلاتي برمي خوريم كه در تناقض كامل با وقايع تاريخي قرار داشته و اموري غير منطقي به شمار مي روند. در چنين وضعيتي بر همگام لازم است كه امور عقلاني و قابل قبول را از افسانه هاي خيالي و دروغي تمييز دهند.

دين اسلام بر پايه عقل و خرد استوار بوده و همواره در مقابل جهل و خرافه پرستي و اعمال كوركورانه مقاومت نموده است. رسول اكرم و ائمّه اهل بيت عليهم السلام از لطمه زدن و آزار رساندن به خويش و گريه بيش از حد بر مردگان پرهيز مي دادند. در واقع شكنجه خويشتن و آزار رساندن به بدن تنها نوعي توهين و اسائه ادب به دين اسلام و مكتب اهل بيت است. هدف اهل بيت از سفارش و تشويق شيعيان به اندوه و گريه بر مصيبت امام حسين عليه السلام ارائه الگويي آموزنده و پيامي ارزنده و درس عبرتي از آن وقايع جانخراش بوده است. همدردي با مصايب اهل بيت ابداً به معناي آزار رساندن به بدن و شكافتن سر با قمه و زنجير زدن نيست. در واقع زياده روي در ابراز حزن و اندوه، نتيجه اي جز مشوش ساختن چهره تشيع و سنّت اهل بيت پيامبرصلي الله عليه وآله نداشته و تنها به نفرت و بدبيني ديگر مسلمانان مي انجامد.

شيخ محمّد تيجاني در يكي از سخنراني هايش در مؤسسه آيت اللَّه خوئي به سال 1994 م خاطره اي از نخستين برخورد يك مسلمان اهل سنّت با مراسم قمه زني نقل كرده است. تيجاني در يكي از سفرهايش به عراق، برادرش را جهت آشنايي با مذهب تشيع به همراه آورده بود. ورود آنها به نجف مصادف شده بود با روز عاشورا كه مراسم قمه زني در آن روز برگزار مي شد. برادر تيجاني با ديدن سرهاي خونين قمه زنان از آن منظره هولناك به شدت متأثر شده و بلافاصله به تونس بازگشت و بدين گونه اين مراسم، موجب فرار او از تشيع شد. تيجاني در ادامه سخنان خود از اين گونه مراسم و اعمال به عنوان بدعت هاي ناسازگار با روح اسلام ياد كرده و بويژه قمه زدن را از جمله اعمال ناصوابي شمرد كه هيچ ارتباطي با اعتقادات و باورهاي ديني ندارد.

علما و مجتهدان معاصر غالباً به مخالفت با هيئت هاي قمه زني و ديگر انواع شكنجه هاي بدني برخاسته اند. اين جمله معروف از سيد محسن حكيم نقل شده است كه «قمه زني استخواني در گلوي ما است». همچنين از شهيد سيد محمّد باقر صدر نقل شده كه اعمالي همچون قمه زني را جايز نمي شمرد. شيخ محمّد جواد مغنيه نيز از اين گونه مراسم انتقاد كرده و زياده روي در عزاداري را ناصواب مي شمرد:

برخي از عَجَميان، بدعت هايي در مراسم عزاداري وارد ساختند كه خشم خداوند و مردمان را برمي انگيزد. بر لباسشان خون مي پاشند و نمايش درمي آوردند. علماي شيعه از اين گونه اعمال بيزار بوده و عموم مردم نيز در شهرهايي كه اين عادت ها رواج دارد به اين گونه اعمال اعتقاد ندارند. [32] .

نهضت امام حسين از اهدافي انقلابي و مفاهيمي بلند و ابعادي انساني برخوردار است. اين نهضت بزرگ به وسيله برخي مردم از درون تهي شده و تنها به برخي مراسم و مجالس اندوهبار محدود شده است. شكنجه بدن و اعمال خشونت عليه خويش به روشي كاملاً عقب مانده و زيانبار، از جمله اين مراسم است. در همين حال، ملت عراق در اثر شكاف هاي دروني و عجز و عقب ماندگي در بدترين وضعيت و شديدترين مصيبت قرار دارند. بنابراين اگر ما به دنبال حركت در راه امام حسين و تأسي از اهداف بلند و انقلابي آن حضرت هستيم، بايد همچون او به شخصيت انساني احترام گذاشته و از كرامت انسان دفاع كنيم و در برابر هر گونه ذلت، خواري و عقب گرد به شدت مقابله و مبارزه كنيم.


بدعت گذاري ها و تحريفات

بررسي تاريخچه عزاداري و مراحل تحول آن نشانگر تأثيرپذيري آن مراسم از عوامل مختلف داخلي و خارجي است. در طول اين تاريخ دراز، سنّت هاي شگفت و غريبي به آن مراسم راه يافته است. نمونه بارز اين واقعيت، مراسم قمه زني است كه هيچ ريشه تاريخي در عراق نداشته و در نيمه دوم قرن نوزده به وسيله زوار ترك آذربايجان وارد شعائر عزاداري امام حسين عليه السلام شد. اين زوار به هنگام بازگشت از سفر حج به زيارت كربلا رفته و در آنجا براي همدردي با امام حسين عليه السلام قمه بر سر مي زدند و لذا بهترين نوع قمه تا به امروز همان قمه هاي روسي و آذربايجاني است. همان گونه كه زنجيرزني با قلاب هاي آهني نيز توسط هنديان مهاجر به بصره و كربلا و كاظمين، به مراسم عزاداري امام حسين عليه السلام وارد شد. همچنين علم زنگي نيز كه در دسته جات عزاداري به كار مي رود از آنان است. اما ريشه نمايش هاي تعزيه يا شبيه به دوره حكومت آل بويه بر عراق بازمي گردد. در آن دوره نمايش هايي از ماجراي كربلا در خيابان هاي بغداد به اجرا درمي آمد. اين مراسم در عصر صفويان به ايران انتقال يافته و در آنجا شكوفا گشته و ميان تكيه هاي مختلف رواج يافت. داستان ها و افسانه هاي اجتماعي و خرافي بسياري نيز وارد مراسم عزاي امام حسين عليه السلام شده كه بخش زيادي از آن توسط ايرانيان و در اثر برخي عوامل مذهبي، اجتماعي، سياسي و ملي صورت گرفته است.

برخي بر اين باورند كه مجموعه بحارالأنوار علّامه محمّد باقر مجلسي كه شيخ الاسلام اصفهان در عصر شاه سليمان و شاه حسين صفوي بود از كتاب هايي است كه ضرر آن بيش از نفعش بوده است. [1] اين كتاب كه نقش بسياري در گسترش تشيع داشت شامل اخبار و روايات و احاديث و داستان ها و گاه افسانه هاي مختلفي است. او همان گونه كه در مقدمه كتابش توضيح داده بنا به جمع آوري احاديث بدون جداسازي صحيح از غلط داشته است. اين كتاب در اختيار عموم مردم و بويژه روضه خوانان مجالس حسيني قرار گرفته و آنان نيز براي برانگيختن احساسات و عواطف مردم به نقل افسانه هاي خرافي آن پرداخته و از نقل بخش هاي مهم و مفيد آن صرف نظر نمودند. [2] سيد مرتضي عسكري معتقد است كه 9485 حديث ضعيف از مجموع 16199 حديث در الكافي موجود است. همان گونه كه علّامه مجلسي نيز در كتاب شرح كافي خود بيان مي كند كه تنها نيمي از احاديث كافي، صحيح يا موثق به شمار مي روند. عسكري نقل مي كند كه يكي از نويسندگان معاصر به تأليف كتابي تحت عنوان صحيح كافي همت گمارده و تنها 4428 حديث از مجموع 16121 حديث آن را صحيح شمرده است. اين امر نشانگر آن است كه هيچ كتاب حديثي نزد شيعه كاملاً صحيح محسوب نمي شود؛ حال چه كتاب كافي باشد چه هر كتاب ديگر. آنان تنها به كتاب خدا ايمان دارند كه از ابتدا تا انتهاي آن صحيح است. عسكري به اين حديث مشهور از امام زمان كه «كتاب كافي براي شيعيان ما كافي است» اشاره كرده و آن را به دليل نقل از يك راوي گمنام نادرست مي شمرد. [3] .

افسانه ها و خرافاتي در ارتباط با امام حسين عليه السلام ميان عوام شايع شده و برخي روضه خوانان نيز آنها را در مجالس حسيني بازگو مي كنند؛ در حالي كه تناقض كامل با منطق جديد علمي و تجربي داشته و فاقد سند تاريخي نيز هستند. از آن جمله مي توان به افسانه سرخي آسمان به هنگام طلوع و غروب اشاره كرد كه پس از شهادت امام حسين عليه السلام پديدار شده و قبل از آن ظاهر نمي گشت. اين اسطوره را معمولاً به نقل از كتاب ينابيع الموده قندوزي و الصواعق المحرقه ابن حجر بر منبرها مي خوانند و يا منابع ديگري كه حاوي داستان ها و افسانه ها و خرافات عجيب و غريب ديگري نيز است. قندوزي از ابن عباس نقل مي كند كه آسمان در روز شهادت امام حسين عليه السلام خون گريست و سرخي آسمان از آن روز پديدار گشت. همچنين حكايت مي كند كه آسمان به اندازه اي خون گريست كه كوزه ها و مشك ها پر از خون گشت. [4] ابن حجر نيز در صواعق نقل مي كند كه آسمان در روز شهادت حسين عليه السلام خون گريست و مردم آن سرزمين همگي خود و همه وسايلشان خون آلوده شدند. [5] طبراني نيز در معجم كبير روايت مي كند كه سرخي آسمان تا پيش از شهادت حسين عليه السلام پديدار نمي شد. [6] خوارزمي نيز از ابن سيرين روايت مي كند كه از او پرسيدند: آيا مي داني سرخي افق از چيست؟ او پاسخ داد: از روز شهادت حسين بن علي عليه السلام به وجود آمد. [7] روايتي ديگر نيز در مجالس روضه خواني حكايت مي شود كه ديوارهاي دارالاماره ابن زياد در كوفه به هنگام ورود سر مبارك امام عليه السلام به حركت افتاده و ابن زياد را دنبال كرد. او از ترس پا به فرار گذاشت و سر مبارك با او چنين سخن گفت: اي ملعون به كجا مي گريزي. مشعل هاي آتش نيز همچنان شعله كشيده و سر مبارك، سخن مي گفت تا آنكه آتش ها خاموش شده، حاضرين همگي به دهشت آمده بودند. مردم تا دو يا سه ماه به هنگام طلوع و غروب، ديوارها را خون آلود مي ديدند. [8] .

اين خرافات و افسانه ها تفاوت بسياري با گفته هاي منابع تاريخي دارند. علّامه قمي درباره سرخي آسمان چنين مي نويسد: «هر گاه آسمان را همچون خون به رنگ سرخ ديديد به ياد امام حسين عليه السلام افتيد». [9] در واقع تحريف روايات معتبر و آميخته ساختن آنها با خرافات عاميانه، نشانگر جهل و ناداني نسبت به ساده ترين حقايق علمي بوده و تنها به منظور افزايش حزن و اندوه مخاطبان انجام مي پذيرد. چرا كه سرخي شفق از آغاز آفرينش خورشيد و زمين موجود بوده و تا به امروز نيز بر اساس سنتي طبيعي پديدار مي شود. بنابراين ارتباطي بين آن و شهادت امام حسين عليه السلام برقرار نيست.

شهيد مطهري در تأييد اين ديدگاه به بررسي و تحليل حادثه كربلا پرداخته و درباره تحريفات شكلي و محتوايي عاشورا چنين مي نويسد:

در نقل و بازگو كردن حادثه عاشورا، ما هزاران تحريف وارد كرده ايم. هم تحريف هاي لفظي، يعني شكلي و ظاهري كه راجع به اصل قضايا، راجع به مقدمات قضايا، راجع به متن مطلب و راجع به حواشي مطلب است و هم تحريف در تفسير اين حادثه. با كمال تأسف اين حادثه هم دچار تحريف هاي لفظي شده و هم دچار تحريف هاي معنوي ... در اين قضيه هم گويندگان و علماي امت و هم مردم تقصير داشته اند.

سپس ادامه مي دهد:

براي مصيبت حسين بن علي بايد گريست ولي نه براي شمشيرها و نيزه هايي كه در آن روز بر پيكر شريفش وارد شد، بلكه به خاطر دروغ ها.

او در ادامه از مسؤوليت همه شركت كنندگان در اين گونه مجالس عصيان و گناه ياد كرده و وظيفه نهي از منكر را نه فقط بر دوش علما و خطبا، بلكه بر عهده همگان واجب مي شمرد. بنابراين مردم «وقتي مي فهمند و مي دانند كه اغلب هم مي دانند كه دروغ است، نبايد در آن مجلس بنشينند كه حرام است و بايد مبارزه كنند». به علاوه شهيد مطهري، همگان را موظف مي داند كه تمايلات نادرست خويش را در گرم تر ساختن مراسم كنترل كنند:

از بين بردن تمايلي كه صاحب مجلس ها و مستمعين به گرم بودن مجلس دارند و به اصطلاح مجلس، بايد بگيرد، بايد كربلا شود. روضه خوان بيچاره مي بيند اگر هر چه مي گويد راست و درست باشد آن طور كه شايد و بايد مجلس نمي گيرد و همين مردم هم دعوتش نمي كنند، ناچار يك چيزي اضافه مي كند... اين انتظاري كه مردم براي كربلا شدن دارند، خود دروغ ساز است و لهذا غالب جعلياتي كه شده مقدمه گريز زدن بوده است... مي گويند روزي اميرالمؤمنين علي عليه السلام بالاي منبر بود و خطبه مي خواند. امام حسين عليه السلام فرمود: من تشنه ام و آب مي خواهم. حضرت فرمود: كسي براي فرزندم آب بياورد. اول كسي كه از جا بلند شد، كودكي بود كه همان حضرت ابوالفضل عباس بود. ايشان رفتند و از مادرشان يك كاسه آب گرفتند و آمدند. وقتي كه وارد شدند در حالي كه وارد شدند كه آب را روي سرشان گرفته بودند و قسمتي از آن هم مي ريخت كه با يك طول و تفصيلي قضيه نقل مي شود. بعد اميرالمومنين عليه السلام چشمشان كه به اين منظره افتاد اشكشان جاري شد. به آقا عرض كردند: چرا گريه مي كنيد؟ فرمود: قضاياي اينها يادم افتاد... شما كه مي گوييد علي در بالاي منبر خطبه مي خواند، بايد بدانيد كه علي فقط در زمان خلافتش (36 تا 41 ه) منبر مي رفت و خطبه مي خواند. پس در كوفه بوده است و در آن وقت امام حسين عليه السلام مردي بوده كه تقريباً سي و سه سال داشته است. اصلاً آيا اين حرف معقول است كه يك مرد سي و سه ساله در حالي كه پدرش دارد موعظه مي كند و خطابه مي خواند ناگهان وسط خطابه بگويد: آقا من تشنه ام آب مي خواهم؟ اگر يك آدم معمولي اين كار را بكند، مي گويند چه آدم بي ادب و بي تربيتي است... آيا اين قضيه در شأن امام حسين عليه السلام است؟ آيا اين شأن امام حسين عليه السلام را بالا مي برد يا پايين مي آورد؟ مسلم است كه پايين مي آورد.

نمونه ديگر از تحريف در وقايع عاشورا كه از معروفترين قضايا شده است و حتي يك تاريخ هم به آن گواهي نمي دهد قصه «ليلا» مادر حضرت علي اكبر است... علي اكبر كه به ميدان رفت، حضرت به «ليلا» فرمود كه از جدم شنيدم دعاي مادر در حق فرزند مستجاب است، برو در فلان خيمه خلوت موهايت را پريشان كن و در حق فرزندت دعا كن؛ شايد خداوند اين فرزند را سالم به ما برگرداند. اولاً ليلايي در كربلا نبوده كه چنين كند. ثانياً اصلاً اين منطق، منطق حسين عليه السلام نيست... نمونه ديگر بعد از اينكه «ليلا» رفت در آن خيمه و موهايش را پريشان كرد، نذر كرد كه اگر خدا علي اكبر را سالم به او برگرداند و در كربلا كشته نشود از كربلا تا مدينه را ريحان بكارد. يعني نذر كرد سيصد فرسخ راه را ريحان بكارد! اين را گفت و يك مرتبه زد زير آواز:



نَذْرٌ عَلَيَّ لَئِنْ عادُوا وَ إِنْ رَجَعُوا

لأََزْرُ عَنَّ طَريقَ الطَّفِّ رَيْحانًا



اين «طفّ»، سرزمين مربوط به داستان ليلي و مجنون معروف است كه ليلي در آن سرزمين سكونت مي كرد و اين شعر مال «مجنون عامري» است براي «ليلي» و اين آدم، اين شعر را براي ليلا مادر علي اكبر و كربلا مي خوانده است. اگر يك مسيحي يا يهودي اين قضايا را بشنود نخواهد گفت: تاريخ اينها چه مزخرفاتي دارد؟ العياذ باللَّه زنهاي اينها چقدر بي شعور بوده ا ند كه نذر مي كردند از كربلا تا مدينه را ريحان بكارند. اين حرف ها يعني چه؟ از اين بالاتر در آن گرما گرم روز عاشورا كه مي دانيد مجال نماز خواندن هم نبوده است و امام نماز خوف خواند و با عجله خواند، حتي دو نفر از اصحاب آمدند و خودشان را سپر قرار دادند كه امام بتواند اين دو ركعت نماز خوف را بخواند و تا امام اين دو ركعت نماز را خواند، اين دو نفر در اثر تيرهاي پياپي از پا درآمدند. ولي گفته اند در همان وقت اما فرمود: حجله عروسي راه بيندازيد، من مي خواهم عروسي قاسم را با يكي از دخترهايم را در اينجا لااقل شبيه آن هم كه شده ببينم. من آرزو دارم، آرزو را كه نمي شود به گور برد. در صورتي كه اين در هيچ كتابي از كتاب هاي تاريخي معتبر وجود ندارد.

شهيد مطهري با استناد به كتاب لؤلؤ و مرجان حاجي نوري ادامه مي دهد:

ملا حسين كاشفي اولين كسي بود كه اين مطلب را در كتابي به نام روضة الشهداء نوشته است... ملا حسين، واعظ بوده است. اين بي انصاف مرد ملا و باسوادي بوده و كتاب هايي هم دارد و صاحب انوار سهيلي است. تاريخش را كه مي خوانيم معلوم نيست شيعه بوده يا سني و اساساً مرد بوقلمون صفتي بوده است؛ بين شيعه ها كه مي رفته خودش را شيعه و بين سني ها كه مي رفته خودش را حنفي نشان مي داد. همچنين در كتاب محرق القلوب نوشته شده است كه يكي از اصحابي كه روز عاشورا از زيرزمين جوشيد، هاشم مرقال بود، در حالي كه يك نيزه هيجده ذرعي هم در دستش بود. يك كسي هم گفته بود سنان بن انس كه بنا به نقلي سر امام حسين را بريد نيزه اي داشت كه شصت ذرع بود. گفتند نيزه شصت ذرعي كه نمي شود! گفت: خدا برايش از بهشت فرستاده بود. در حالي كه اين هاشم مرقال از اصحاب حضرت امير بوده و در بيست سال پيش كشته شده بود. در كتاب اسرار الشهاده نوشته شده است كه لشكر عمر سعد در كربلا يك ميليون و ششصد هزار نفر بود و امام حسين عليه السلام در روز عاشورا سيصد هزار نفر را با دست خودش كشت و حضرت ابوالفضل عليه السلام بيست و پنج هزار نفر را كشت. [10] .

وقايع تاريخي بسياري دچار تحريف و تغيير گشته اند. از باب نمونه مي توان به داستان جون حبشي اشاره كرد كه ابتدا غلام ابوذر بود و سپس به ملكيت امام حسن و امام حسين عليه السلام درآمد. هنگامي كه امام حسين عليه السلام از اصحاب خود خواست او را ترك گفته و به خانه و ديار خويش بازگرداند، چون بر دو پاي امام عليه السلام افتاد و گريه كنان چنين گفت: «رنگ بدنم سايه و نژادم پست و بوي بدنم گنده است، نسيم بهشت را بر من بِدَم تا رويَم سفيد و نژادم پاك و بدنم خوشبو گردد». [11] اين گفتار و رفتار با روحيه ايماني جون سازگار نمي باشد؛ كسي كه در مكتب ابوذر پرورش يافته و پس از او به درخواست خود در خدمت امام حسن عليه السلام و سپس امام حسين عليه السلام بوده است. همچنان كه امام حسين عليه السلام هيچ گاه به اين گونه ذلت و خضوع ديگران در برابر خويش، رضايت نمي دهد، آيا جون كه اسلام اصيل را در مكتب امامان آموخته بود و روح مساوات ميان عرب و عجم و نفي هر گونه برتري جز به تقوي را با جان و دل درك كرده بود چنين سخني بر زبان مي آورد؟

افسانه ها و خرافات بسيار ديگري نيز در ميان مردم شايع است كه برخي از آنها در كتاب داستان هاي شگفت گردآوري شده است. خواب ها و رؤياهاي بسياري نيز به منظور تقويت ايمان به غيب در اين كتاب آمده كه باور آنها ممكن نيست. از آن جمله مي توان به داستان مردي اشاره كرد كه راه صد كيلومتري كربلا تا نجف را هر شب جمعه بدون هيچ وسيله اي با طي الارض گذرانده و نماز مغرب خود را در حرم امام حسين عليه السلام و نماز عشاء را در حرم امام علي عليه السلام مي خواند. هنگامي كه از او در اين باره جويا شدند تنها اشاره اي به گنبد حرم اميرالمؤمنين عليه السلام نموده و از ديدگان پنهان گشت و ديگر كسي او را نه در كربلا و نه در نجف نديد. [12] همچنين از هندويي كافر ياد مي كند كه روزهاي عاشورا در مراسم سينه زني مسلمانان شركت مي كرد. پس از مرگ به رسم هندوان، بدن او را مي سوزاندند ولي با تعجب بسيار مشاهده كردند كه مچ دست راست او و بخشي از سينه اش همچنان در ميان خاكستر بدنش سالم مانده است. [13] .

همچنين از خانمي ايراني در منطقه سردزك نقل مي كند كه تربتي از امام حسين عليه السلام را در جعبه كوچكي نگهداري مي كرد. اين تربت در عاشوراي هر سال، خون آلوده گشته و اطراف خود را نيز خونين مي ساخت. سپس به تدريج خون ها خشك گشته و به حالت اوليه بازمي گشت. [14] از همه شگفت تر داستان شيري است كه روزهاي عاشورا در جمع عزاداران حاضر گشته و با آنها به گريه مي نشست و يا مراسم گريه و زاري حيواناتي همچون: شير و آهو و گاو و پلنگ و ببر بر دامنه كوه الوند در نزديكي هاي همدان كه هر ساله در روز عاشورا برگزار مي شود. [15] .

در حقيقت خواب و رؤيا از آن جهت كه برخاسته از ضمير ناخودآگاه و انعكاس واقعيات خارجي است از اهميت ويژه اي در مجالس حسيني برخوردار مي باشد. در واقع خواب و رؤيا موجب پيوند عميق واقعيات خارجي با حالات دروني مي شود. ويژگي مهم آنها اين است كه بشارت و اميد را از يك سو و نگراني و اميد را از سوي ديگر يك جا با خود داشته و ابعاد پنهان افراد را آشكار مي سازند. رؤياها موجب شفاف سازي آينده يا تأييد يك واقعه و يا نفي يك ديدگاه شده و لذا برخي، آنها را واقعي تر از پيشگويي هاي فالگيران مي دانند كه آميخته با دروغ و غل بسيار است. تأويل رؤيا در روزگاران قديم بر عهده فيلسوفان آن جوامع بود كه دين و حكمت را در يك جا در خود داشتند. از آن جمله مي توان به ابن سيرين اشاره كرد كه رؤياهاي صادقه را بخشي از چهل جزء نبوت شمرده و كتابي در تعبير خواب نيز نگاشته بود. او تنها كسي را سزاوار تعبير خواب مي شمرد كه داناي به كتاب خدا و سنّت پيامبر بوده و آشناي به زبان عرب و اشتقاقات الفاظ باشد و نسبت به حالات مردمان، آگاه بوده و پاكدامن و خوش سيرت و راستگو باشد. [16] بنابراين يك معبر خواب بايد روانشناس و فيلسوف و دين شناس و زبان دان و بااخلاق باشد. اين ويژگي ها نشانگر جايگاه ويژه معبران خواب ها و اهميت خاص رؤياها در آشكار ساختن حالات و شخصيت انسان و پيشگويي آينده او هستند. ديدگاه عامه مردم نسبت به تعبير خواب برخاسته از باور آنها نسبت به معنادار بودن رؤيا و توانايي آن بر پيشگويي آينده است. رؤياها براي آنان همواره حامل بشارتي فرحناك و يا خبري ناگوار مي باشد. اين در حالي است كه رؤياها از ديدگاه علمي زمينه تحقق اميال و انگيزه هاي دروني مي باشند؛ حال چه آن تمايلات به صورت آشكار يا پنهان بوده و چه از مضموني نيكو يا ناپسند برخوردار باشند. چرا كه رؤيا زبان ضمير ناخودآگاه انسان است كه در خواب به سخن مي آيد. تعبير خواب در ميان عامه مردم بيشتر بر محور تحليل انگيزه هاي دروني انسان صورت گرفته و به رابطه آن انگيزه ها با پيامدهاي مثبت يا منفي آنها توجه مي شود. روابط انسان با ديگران در فرايندي خود متناقض در اين تعبيرها نمود يافته و محبت ها و دشمني ها، كشش ها و گريزها، همگرايي ها و درگيري ها به روشني نمايش داده مي شوند. [17] .

علي وردي مي گويد كه عرب ها و مسلمانان بيش از هر ملت ديگري از حيث اجتماعي تحت تأثير رؤياها قرار دارند و لذا بسياري از باورها و عادات مقدس ما از رؤياها برخاسته اند تا آنجا كه گاه برخي از متدينان، رؤيا را همچون وحي غير قابل ترديد و انكار مي پندارند. گاه نيز ديدگاه برخي از علماي دين نسبت به خواب و رؤيا تأثيراتي منفي در زندگي و منش عوام داشته است. به نحوي كه اگر امام يا نيك مردي به خواب كسي مي آمد و او را به انجام كاري دستور مي داد وي بلا درنگ در صدد تحقق آن خواسته برمي آمد. همه فرق اسلامي به جز معتزله و زيديه به صحت گفتار پيامبران و امامان و اولياء در خواب اعتقاد دارند. اين عقيده موجب ورود باورها و ديدگاه هاي باطل بسياري در حوزه انديشه اسلامي شده، بدون آنكه صحت و اعتبار آنها مورد بررسي قرار گيرد. از باب نمونه به احاديثي در كتاب الصواعق المحرقه برمي خوريم كه سرانجامِ پادشاهان را بهشت مي دانند؛ هر چند ستمگر و ظالم بوده باشند؛ زيرا خداوند به شفاعت پيامبر و اهل بيت او از گناه آنان در خواهد گذشت. [18] در واقع مشكل اصلي از آنجاست كه تأثير خواب ها تنها در حوزه عقل و انديشه آدميان محدود نمانده و به قلمرو رفتار و عملكرد اجتماعي و اخلاقي آنان نيز كشيده مي شود.

علّامه سيد محمّد حسين فضل اللَّه در ساليان اخير به دليل موضع گيري نسبت به عادات و رسوم عاطفي و غير منطقي با حملات شديدي مواجه بوده است. اين عادات و رسوم كه از طريق فرايند تقليد، شيوع مي يابند نوعي انعكاس ناخودآگاه از محبت افراد نسبت به اهل بيت عليهم السلام به شمار مي روند. از سوي ديگر افرادي كه اين شعائر را انجام مي دهند خود نيز از پيوند آنها با اظهار حالات درد و رنج آگاه هستند؛ به طوري كه مي پندارند اگر آن شعائر كنار گذاشته شود مراسم سوگواري امام حسين عليه السلام نيز به كلي از ميان خواهد رفت.

تلاش هاي اصلاح طلبانه در ساليان اخير نيز موجب پيدايش اين پندار گرديد كه مخالفت با قمه زني و اعمالي امثال آن در واقع برنامه اي براي الغاي مراسم سوگواري امام حسين عليه السلام مي باشد. فقها تحت فشار اين پندار در موقعيتي دشوار قرار گرفته و گاه برخي فتاوا نيز در اين باره صادر كردند. برخي در اثر عدم تمييز ميان اين عادات و رسوم نادرست با مراسم سوگواري امام حسين عليه السلام به طور كلي از انديشه اصلاح و پالايش اين مراسم فارغ گشته و تلاشي براي ابداع عادات و رسومي سازگار با تحولات دنياي جديد بجاي عادات و رسوم نادرست سابق ننمودند. اما ديگراني كه با آن عادات و رسوم نامعقول مخالف بودند «از جانب عامه مردم تحت فشار بوده و هر گونه موضع گيري خود را موجب از دست دادن جايگاه اجتماعي خويش مي ديدند. زيرا غوغاسالاري عوام در اندك زماني به شيوع تهمت هايي همچون بي ولايتي يا دشمني با اهل بيت مي انجاميد. اين گونه اتهامات معمولاً در برابر هر گونه تلاش جدي براي اصلاح امور به جريان مي افتاد... به همين دليل فقها غالباً از زاويه عناوين كلي فقه به اين گونه قضايا نگريسته و به آثار و پيامدهاي منفي آن عادات و رسوم در جامعه كه چهره مذهب و دين را مخدوش مي ساخت توجه كمتري مي نمودند... بر همين اساس، حكم به جواز آنها صادر مي كردند». [19] .

بسياري از صاحبان اين فتاوا نيز آزار رساندن به بدن را تا آنجا كه به خطر جاني نيانجامد بلامانع مي شمردند و لذا وارد آوردن زخم هاي شفاپذير را جايز مي دانستند. در مقابل برخي ديگر از علما بر اين اعتقاد بودند كه زيان رساندن به بدن خويش در هر صورت حرام و ممنوع است؛ زيرا آزار رساندن به بدن، نوعي ظلم به نفس به شمار رفته و ظلم چه به خود و چه به ديگري حرام و گناه است. عقل نيز هيچ تفاوتي ميان ظلم به خويش و به ديگري قائل نشده و هر دو حالت را قبيح و ناشايست مي شمرد. در قرآن نيز ادله اي مبني بر حرمت ظلم به نفس وجود دارد. بسياري از فقهاي بزرگ همچون شيخ مرتضي انصاري بر اين نظر بوده و مجروح ساختن بدن را با قمه يا قلاب هاي آهني يا كتك زدن شديدِ خود را حرام و ضرر به نفس مي شمردند. [20] .

علّامه سيد فضل اللَّه نيز به فتوايي از مرجع بزرگ سيد ابوالقاسم خويي اشاره مي كند كه در پاسخ به سؤالي درباره اين گونه عادات و رسوم و خصوصاً قمه زني فرموده بود: «اگر منجر به هتك و وهن مذهب گردد جايز نيست». در پاسخ به چگونگي هتك مذهب نيز گفته بود: «هنگامي كه موجب تمسخر مردم و اهانت به مذهب شود». با اين حال مرحوم خويي درباره زيان رساندن به بدن اعتقاد داشتند تا آنجا كه منجر به خطر جاني نشود حرام نيست. [21] .

در كتاب استفائات الامام الخوئي - المسائل الشرعيه، نيز به برخي فتاواي ديگر درباره عزاداري امام حسين عليه السلام برمي خوريم. هنگامي كه سؤال مي شود: «آيا خون آوردن سر با انجام عمل قمه زني براي اظهار حزن و اندوه به مناسبت شهادت امام حسين عليه السلام در صورتي كه منجر به ضرر و زياني نشود اشكال دارد؟» در پاسخ گفته مي شود: «بنابر فرض مذكور بي اشكال است». و هنگامي كه سؤال مي شود: «لطفاً نظر خود را درباره قمه زني و زنجيرزني با قلاب هاي فلزي كه در ماه محرم انجام مي پذيرد و موجب زيان رساندن به بدن و برانگيخته شدن انتقادات مخالفان مي شود بيان فرماييد؟» در پاسخ گفته مي شود: «اگر منجر به ضرر و زيان قابل توجهي شده و يا هتك و توهين به دين و مذهب را به دنبال آورد جايز نيست». همچنين سؤال مي شود: «از شما درباره قمه زني و زنجيرزني با قلاب سؤال شد و شما فرموديد اگر منجر به زياني قابل توجه و يا هتك دين شود جايز نيست. لطفاً منظور خود را روشن تر بيان فرماييد؟» پاسخ داده مي شود: «زيان قابل توجه آن است كه موجب مرگ يا بيماري و مرضي شبيه آن شود و اما هتك و وهن دين به نظر عرف باز مي گردد». [22] .

در ايران نيز برخي مظاهر آزار جسماني در مراسم سوگواري امام حسين عليه السلام بويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي شيوع داشت تا آنجا كه امام خميني رحمه الله را وادار به موضع گيري ساخت؛ ايشان از اين گونه اعمال به عنوان اموري مضر و بي فايده ياد كردند. همچنين از ايشان نقل است كه «هر قطره خون در قمه زني ها بايد به مجروحان جنگي اهداء شود». آيت اللَّه سيد علي خامنه اي نيز پس از شيوع مجدد قمه زني در ايران، فتواي حرمت آن را در محرم سال 1415 ه/ 1994 م صادر كرده و اين گونه اعمال را بدعتي غير اسلامي و بر خلاف رضايت خداوند شمرد.

ايشان در سخنراني خود در شهر گچساران از شيوع اين گونه اعمال ناشايست در سال هاي اخير ياد كرده و تأكيد كردند كه اين اعمال غلط موجب بدنام ساختن مراسم يادمان امام حسين عليه السلام و قيام مبارك آن حضرت شده و از ارزش مكتب اهل بيت كاسته و تشيع را مذهبي خرافي و غير منطقي جلوه مي دهد. همچنين آيت اللَّه خامنه اي از عمل برخي ناآگاهان در آويختن وزنه هاي فلزي قلاب دار به بدن كه انسان از مشاهده آن به چندش مي آيد، انتقاد كردند و سينه خيز رفتن برخي زوار امام رضا بر صورت خويش از فاصله دور تا مرقد مبارك را نيز عملي نادرست شمردند. بر همين اساس وزارت كشور ايران در ژوئن 1994 م طي بيانيه اي از هر گونه قمه زني در سرتاسر شهرهاي ايران ممانعت به عمل آورده و مخالفان با اين دستور را به مجازات تهديد نمود. [23] آيت اللَّه خامنه اي در محرم 1995 م نيز از انجام برخي اعمالي كه شيعيان را خرافي و نابخرد معرفي مي كند به شدت انتقاد نمود. [24] .

فتواي آيت اللَّه خامنه اي با عكس العمل هاي متفاوتي در جهان اسلام مواجه شد؛ از يك سو بسياري از علما و مصلحان و مؤسسات اسلامي به حمايت از اين اقدام شجاعانه برخاسته و آن را تلاشي آگاهانه براي محافظت از اصالت و خلوص اسلام شمردند؛ چرا كه اين فتوا بيانگر عزمي والا براي پاكسازي نهادهاي مذهبي از بدعت ها و گمراهي ها و مظاهر انحراف بود كه از دوران عقب ماندگي و ركود مسلمانان بر جاي مانده بود. از سوي ديگر احساسات و عواطف برخي عوام بر ضد آقاي خامنه اي به هيجان آمده و يا ايشان را مورد توهين و ناسزا قرار داده و متهم به كفر و خروج از اسلام كردند. همانا قمه زني و اعمالي شبيه آن در واقع به فرهنگ ارزشمند كربلا و قيام امام حسين عليه السلام و اهداف والاي آن ضربه زده و بر جهل و ناآگاهي مردم نسبت به آن آرمان ها و ارزش ها مي افزايد. در نتيجه مردم همچنان در فضاي خرافات و بدعت ها مانده و عادات و رسوم مذكور به ابزاري براي تحميق مردم و تسلط بر آنها از طريق برانگيزاندن احساسات پوچ و بي محتوايشان درمي آيند. همچنين موجب افزايش درگيري هاي مذهبي و دوري از مسائل اساسي و سرنوشت ساز مي شوند.

از سوي ديگر گاه اين عادات و رسوم از جنبه اعتقادي برخوردار شده و وارد حوزه مقدساتي مي شوند كه ايمان به آنها بدون هيچ بحث و بررسي لازم شناخته مي شود. در اين صورت ديگر به بدعت آميز بودن آنها و تضادشان با روح اسلام و اهداف قيام امام حسين عليه السلام توجهي نمي شود و هر گونه پرسش يا نقد و ترديد در آنها نيز موجب گرايش بيشتر عوام به آن خواهد شد تا آنجا كه ديگر حقيقت دين به فراموشي سپرده شده و عقلانيت اجتهادي و تفكر انتقادي به كنار زده مي شود. علاوه بر آن برخي ابزارهاي دفاعي نيز براي مقابله با مخالفان پديد آمده و گاه به كارگيري خشونت نيز مجاز شناخته مي شود.

اين گونه اعمال از نگاه جامعه شناسي به طور ناخودآگاه موجب پيدايش حالتي از هيجان و حماسه مي شود و از شدت اندوه ها و فشارهاي رواني و اجتماعي و سياسي كاسته و عقده هاي متراكم از تجاوزهاي ديگران و گناهان انسان را از هم مي گشايد. اين تخليه و پالايش رواني تنها در قالب رفتاري جمعي تحقق مي يابد كه برخاسته از حس مشترك و ناخودآگاه فشار و سركوب است. در واقع اين گونه عادات اجتماعي را مي توان نوعي عصيان و تمرد بر عليه خويشتن، جامعه و نظام حاكم شمرد كه به طور موقت و به شكلي منفي جلوه كرده است. اين عصيان بيش از آنكه متوجه جهان خارج باشد در فضاي رواني و داخلي انسان ها به جريان افتاده و انسان را وامي دارد از طريق شكنجه بدني خويش درصدد پاكسازي گناهاني برآيد كه الزاماً عامل پيدايش آن نبوده اند. در واقع اين عادات و رسوم با نفوذ در عمق ضمير جامعه به بخشي جدايي ناپذير از پندار جمعي انسان ها بدل شده است و لذا به هيچ وجه نمي توان آنها را از پيكره جامعه جدا ساخت؛ زيرا در جايگاهي مقدس از نظام فكري و فرهنگي جامه قرار گرفته اند. از يك سو به شخص امام حسين عليه السلام و شخصيت والا و اهداف بلندش و از سوي ديگر به تراژدي خونبار وي در كربلا و از سوي سوم به واقعيت اجتماعي و سياسي حاضر پيوند خورده اند.

تحريف و تغيير مراسم سوگواري امام حسين عليه السلام همچون هر سنّت مردمي ديگر به تدريج و در اثر برخي عوامل تاريخي، اجتماعي و رواني صورت گرفته است. با اين حال از همه بيشتر در دوره تاريخي اخير كه عقب ماندگي جوامع اسلامي را به دنبال داشت به اين پديده اسفبار برمي خوريم. در واقع تبديل آن گونه اعمال غير منطقي به نوع جانبازي و فداكاري در راه امام حسين عليه السلام نشانگر افول عقلانيت است. [25] خردي كه توان تمييز شايست از ناشايست و مفاهيم سازگار با اسلام و قيام امام حسين از مفاهيم ناسازگار را از دست داده است. اين هبوط انديشه ها در عرصه منور تفكر حسيني تا بدانجا پيش رفت كه اضافات و تحريفات و خرافات بسياري وارد آن گشته، در حالي كه علماي دين از مقابله با آن خودداري ورزيده و از كنار آن به آهستگي گذشتند. در نتيجه، زمينه براي رواج و شيوع بدعت ها فراهم گرديد و به تدريج صواب و خطا و مفيد و مضر به هم آميخته شده و غير قابل شناخت شدند. برخي از اين بدعت هاي خشونت آميز به كلي ناسازگار با كرامت و شخصيت انساني است كه امام حسين عليه السلام در واقع براي حفظ آن برخاسته بود. اين حد از كوته انديشي و ساده انگاري به ناچار موجب گشوده شدن باب اعتراض و انتقاد مي شود؛ ليكن بيشتر تلاش ها و موضع گيري ها در حوزه مباحث نظري و علمي صورت گرفته و نمود اجتماعي، مذهبي و سياسي در عرصه واقع نداشته است. بدين ترتيب نوعي جدايي خرد و علم از عرصه واقع و اجتماع در انديشه شيعي پديد آمد.

آداب و رسوم جاهلانه، بزرگ ترين خدشه را به چهره زيباي قيام امام حسين عليه السلام و اهداف والاي آن وارد مي آورند. مشكل اصلي از آنجاست كه برخي با ادعاي شناخت انحصاري نسبت به قيام امام حسين عليه السلام با حماسه بسيار به بحث درباره آن مي پردازند؛ در حالي كه هنوز شناختي درست از اين پديده نداشته و توان تشخيص خطا را از صواب نيافته اند. بنابراين بر همه دست اندركاران و شركت كنندگان در مراسم سوگواري امام حسين عليه السلام لازم است كه گفتماني جديد براي عاشورا باز توليد نمايند تا مسلمانان در فضايي پويا و خلاق و نه خشك و منزوي با قيام و راه مبارك امام حسين عليه السلام پيوند برقرار نمايند. بايد با تجديد نظر در بيشتر مفاهيم و مراسم حسيني، نقش و جايگاه ويژه آن را بدان بازگردانده و سپس انديشه متشتت و جامعه ناتوان خود را در پرتو آن اصلاح نماييم. نمادهاي عاشورا نبايد تنها در حد حكايت و داستان در فضايي تاريخي وا بمانند؛ بلكه بايد آنها را همواره به شيوه اي ابتكاري در قالب نمادها و راهكارهايي براي مبارزه و جهاد عرضه كرد. چرا كه اساساً هويت و حقيقت كربلا و عاشورا همان مفاهيم انساني و فضايل اخلاقي آن است.

از اين رويكرد جامعه شناختي مي توان به واقعيتي اجتماعي درباره گفتمان عاشورا پي برد؛ در واقع امروزه جهت گيري اين گفتمان به سمت خويشتن افراد بوده و دفاع يا مجازات و يا فرار از خود را مد نظر دارد. در حالي كه شايسته آن بود با نگاهي جامع به پيام امام حسين عليه السلام گفتماني جهان شمول براي آشنايي بشريت با آرمان و اهداف والاي آن بزرگوار برقرار مي گرديد. بر همين اساس ضروري است با دقت و تأمل بيشتري به حقيقت و محتواي قيام امام حسين عليه السلام نگريسته و فلسفه ديني و اجتماعي و ابعاد فلسفي و سياسي آن را استخراج نماييم و آن را از چارچوب هاي سنتي و فضاهاي وهم آلود و محدوديت هاي عاطفي برهانيم تا توان برانگيختن خردها و روشنگري درونها را باز يابد. عادات و رسوم سنتي از نگاه روانشناسي اجتماعي برانگيزاننده نوعي شور و هيجان صوفيانه بوده كه به طور ناخودآگاه موجب پالايش روان از فشار و سركوب هاي تراكم يافته و احساس گناه و خطاكاري مي گردد. اين فرايند پالايشي همواره در خلال يك رفتار جمعي و در فضاي يك احساس ناخودآگاه مشترك تحقق مي يابد. در واقع آن را بايد نوعي دفاع از خويشتن و مقابله با فشارهاي بيروني برشمرد كه بيش از توجه به خارج و ديگران به جانب درون روي دارد تا با طلب مغفرت و شستشوي گناهان از درد و رنج خويش بكاهد. اين انتقام دروني گاه از روي آگاهي صورت مي پذيرد كه نوعي احساس كاذب و غير واقعي است. احساس ظلم و ذلت نيز گاه انسان را به انتقام از خويشتن بجاي انتقام از ستمگران قدرتمند وامي دارد؛ اين فرايند معكوس ناشي از حالت ضعف دروني و ناتواني در مقابله با ظلم است. مشاركت عاطفي مردم در مراسم عزاداري امام حسين عليه السلام به روشني نشانگر نوع پاسخ و ميزان واكنشي است كه انسان تحت ستم در برابر فشار ظلم از خود بروز مي دهد. هر شخص عزادار به اندازه ظرفيت خود با مصايب و فداكاري هاي حسين عليه السلام تعامل برقرار مي كند. اين دگرديسي اجتماعي و رواني جهت همگوني با قهرمان اين تراژدي و جايگزيني خويش بجاي او پديد مي آيد.

احساس ظلم و ستم گاه ممكن است آثار سوء رواني بر جاي گذارد؛ بويژه اگر اين حالت براي افراد ستم پذير پديد آيد. مطالعات روانشناسي اجتماعي از برخي از اين نتايج رايج زيانبار پرده برداشته است. احساس شكست و ناكامي در بسياري موارد به واكنش هايي معكوس مي انجامد. از سوي ديگر جبر و اكراه گرچه ممكن است ديگران را به تسليم وا دارد، اما در حقيقت افراد پيش از تسليم در برابر آن در خود ابزارها و روش هايي براي دفاع از خويشتن ايجاد مي كنند. در واقع غريزه طغيان و تمرد و آزادي خواهي در زير فشار ظلم و قهر و تهديد، واكنش هايي انقلابي از خود بروز مي دهد. زيرا گونه هاي مختلف استبداد و ستم سرانجام پلي ارتباطي ميان وضعيت بحران زده اجتماعي و احساس كرامت انساني برقرار مي كنند. ظلم و ستم آشكار به افراد بويژه در مواردي كه ايدئولوژي هاي پوچ به توجيه آن بپردازند فشار بيشتري بر روح و روان آدميان وارد مي سازد. [26] .

اقدام ماجراجويانه امام حسين عليه السلام در مخالفت و مبارزه انقلابي با نظام حاكم بر مبناي انديشه و تفكري استوار بود كه فلسفه شهادت را به عنوان الگويي زنده به جهانيان عرضه نمود. بنابراين هر گاه خويشتن را مورد تهديد و تجاوز ديده و حاضر به گذشت از هويت و كرامت خود نبوديم بايد با انديشه ها و آرمان هاي حسين عليه السلام همراه شويم؛ اما نه از آن روي كه ضعيف و عاجز و ناتوانيم، بلكه با الهام از آن ارزش هاي انقلابي كه حسين عليه السلام به آنها تجسم و عينيت بخشيد. اين ارزش ها و آرمان ها يكي از ابزارهاي خودآگاهي و تسلط بر خويشتن و نقد آگاهانه آن است. از اين ابزار مي توان براي مقابله با هر تجاوز و تهديد احتمالي عليه خويشتن استفاده كرد.


پاورقي

[1] ر. ك: حنا بطاطو، العراق، كتاب دوم، ص 361.

[2] Ibrahim Al - Haidari, Sozioloyie. p. 176.

[3] ر. ك: كتاب محاورات الامام كاشف الغطاء مع السفيرين البريطاني و الامريكي، نجف، 1954 م، ص 5 - 4 و 16 - 15، به نقل از: بطاطو، العراق كتاب دوم، ص 362 - 261.

[4] كفاح السجين الثوري، سال 2، شماره 30 ،3 مارس 1954 م، ص 6 به نقل از حنا بطاطو، العراق، كتاب دوم، ص 364-361.

[5] علي وردي، لمحات، ج 2، ص 111.

[6] ر. ك: صادق ركابي، عاشورا...التراجيديا، صوت العراق، شماره 154، لندن، 15 / 6 / 1994 م، ص9.


[1] ر. ك: علي وردي، دراسة في طبيعة المجتمع العراقي، ص 230.

[2] نك: حسن شبر، همان، ص 336 - 334.

[3] اين عالم فقيه و مصلح نوانديش و سياستمدار شهير در سال 1883 م در سامرا به دنيا آمده و در سال 1967 م در كاظمين وفات يافت. از تأليفات او كتاب الهيئة في الاسلام (1907 م) است كه در آن به اثبات پيشگامي عرب و مسلمانان در كشف مسائل مهم علم فلك و نجوم پرداخته است. همچنين وي در سال 1910 م مجله العلم را منتشر كرد كه نخستين مجله علمي در نجف بود. اين نشريه در دوره خود، نقش مهمي در باروري فكر و انديشه ايفا كرد. شهرستاني در قيام 1920 م عراق و همچنين در تأسيس حكومت ملي عراق، نقش فعالي داشت. او در سال 1921 م وزير معارف شد. همچنين وي از نمايندگان پارلمان و رييس مجلس شرعي مذهب جعفري بود. (نك: ابراهيم عاني، هبة الدين الشهرستاني، مجله النور، شماره 74، لندن 1997 م، ص 53 - 51).

[4] هبة الدين شهرستاني، علماؤنا و التجاهر بالحق، مجلة العلم، سال دوم، نجف 1930 م، ص 266. حكومت ايران در آن زمان با استناد به فتواي شهرستاني از برگزاري مراسم قمه زني ممانعت به عمل آورد. (نك: جعفر خليلي، هكذا عرفتهم، ج 2، ص 212).

[5] سيد محسن امين (1952 - 1865 م) در منطقه شقرا از كشور لبنان به دنيا آمد و در جبل عامل به تحصيل پرداخت. سپس براي ادامه تحصيل به نجف اشرف عزيمت نموده و در حوزه علميه آن شهر به فراگيري علوم ديني پرداخت. در سال 1902 م به دمشق بازگشت تا حركت اسلامي و اصلاحي خود را آغاز كند. او با جهل، خرافات، عقب ماندگي و اعمالي كه موجب ننگ و نقص دين مي شود مبارزه كرده و به وحدت اسلامي، عربي و ملي دعوت مي نمود. همچنين وي به تلاش هاي بسياري براي از ميان بردن فقر، جهل و ارتقاء موقعيت زنان دست زد. او در انديشه اجتماعي خود به شدت با ايمان كور و اسلام تنگ نظر مخالف بود. هدف دين از نظر او تنظيم شؤون مختلف زندگي مردم است. بر همين اساس، دين در خود همه عناصر تحول و پيشرفت را دارد. اين ديدگاه هاي مترقيانه امين از مباني او در فلسفه دين نشأت گرفته بود. او اسلام را آيين دين و دنيا مي دانست. ر. ك: محمّد قاسم حسيني نجفي، ثورة التنزيه، دار الجديد، بيروت، 1996 م، ص 100.

[6] سيد محسن امين عاملي، رساله التنزيه في اعمال الشبيه، صيدا، 1928 م، ص 18 - 14.

[7] اشاره به آيه 104 سوره كهف دارد. سيد محسن امين، المجالس السنيه في مناقب و مصائب العترة النبويه، ج 1، نجف، 1953 م، ص 7 - 6.

[8] حسن امين، سيرة السيد محسن الامين، صيدا، 1957 م، ص 73 - 72.

[9] محمّد قاسم حسيني، ثورة التنزيه، ص 12.

[10] علي وردي، دراسة في طبيعة المجتمع العراقي، ص 252.

[11] خيرالدين زركلي، الاعلام، ج 3، بيروت، 1989 م، ص 179.

[12] جعفر خليلي، هكذا عرفتهم، ج 3، ص 299 - 230.

[13] همان، ص 207.

[14] محمّد عبدالرسول بلاغي، الشعائر الحسينية العقائديه عبر التاريخ، لندن، بي تا، ص 115 - 92.

[15] عبدالحسين حلي، الشعائر الحسينيه في الميزان الفقهي، تحقيق: نزار حائري، دمشق، 1995 م، ص 213 - 211.

[16] جعفر خليلي، هكذا عرفتهم، ج 1، ص 208.

[17] همان، ص 210 - 209.

[18] عبدالحسين عاملي، سيماء الصلحاء في اثبات جواز اقامة العزاء لسيد الشهداء، لبنان، 1345 ه . ق.

[19] عبدالحسين حلي، الشعائر الحسينيه في الميزان الفقهي، همان مشخصات، ص 55 - 57.

[20] محمّد قاسم حسيني نجفي، ثورة التنزيه، ص 51.

[21] ر. ك: Baktash. M. Taziyeh. p. 801 - 701.

[22] محمّد عبدالرسول بلاغي، همان، ص 98.

[23] ر. ك: كاظم دجيلي، عاشوراء في النجف و كربلا - لغة العرب، 1913 م، ص 287؛ محمود دره، حياة عراقي من وراء البوابة السوداء، قاهره، 1976 م، ص 24 و Mesopotamia, London. 1923. p. 67.Thomas Lyell. The Ins & auts of (به نقل از نقاش، شيعة العراق، ص 270 - 269).

[24] به نقل از نقاش، ص 962:Division, 1919 co 696 / 2.Great Britain Administration Report of The Shamiyya .

[25] در گفتگويي با سيد محمّد بحر العلوم پيرامون عزاداري حسيني، لندن، ژوئن 1997 م، كه به طور كامل در مجله «النور» شماره 74، ژوئيه 1997 م منتشر شد.

[26] در گفتگويي با دكتر شاكر لطيف، لندن 1996/4/12 م.

[27] طالب علي شرقي، النجف الاشرف عاداتها و تقاليدها، نجف، 1987 م، ص 223 - 220.

[28] همان، ص 271.

[29] وي فرزند شيخ مهدي خالصي از مجاهدان بزرگ و رهبران انقلاب 1920 م عراق و همچنين از مخالفان سرسخت سلطه بريتانيا بر عراق بود. شيخ محمّد خالصي با پدرش شيخ مهدي در سال 1923 م به هند تبعيد شد. علت اين تبعيد، اختلاف شيخ مهدي با ملك فيصل اول درباره شرايط بيعت مردم با او و ادعاي نقض بيعت توسط ملك فيصل بود. آن دو سپس از هند به ايران آمدند. شيخ محمّد بعد از وفات پدرش نيز تا آغاز دهه پنجاه در ايران ماند. آنگاه به عراق بازگشت و مدرسه امام خالصي را كه پدرش در كاظمين تأسيس كرده بود، احيا كرد و در آن به تدريس فقه پرداخت. همچنين برخلاف عادت علماي شيعه در آن زمان به اقامه نماز جمعه در صحن كاظمين پرداخت. اين در حالي بود كه ساير علما معتقد بودند نماز جمعه بايد به امامت امام مهدي منتظر (عج) كه اكنون غايب است برپا شود. همچنين شيخ محمّد خالصي تلاش هاي مختلفي براي نزديك ساختن شيعه و اهل سنّت به يكديگر به عمل آورد كه از جمله آنها اقامه نماز جمعه در مساجد شيعه و اهل سنّت بود.

[30] علي وردي، وعاظ السلاطين، بغداد، 1945 م، ص 254 و مهزلة العقل البشري، بغداد، 1955 م، ص 299.

[31] علي وردي، مهزلة العقل البشري، بغداد، 1955 م، ص 299.

[32] محمّد جواد مغنيه، الشيعة في الميزان، ص 98.


[1] در ارزش و ضرورت تدوين بحارالانوار همين بس كه اگر مجلسي به اين كار بزرگ اقدام نمي كرد قطعاً بسياري از احاديث شيعه از ميان مي رفت و هرگز به دست ما نمي رسيد. البته كتاب بحار براي كارشناسان علوم اسلامي نوشته شده كه توان ارزيابي صحت و سقم احاديث را داشته و با تفسير و تأويل درست روايات آشنايند. نه براي هر سخنران مذهبي يا مبلغ ديني و يا عموم علاقه مندان كه با فنون علوم حديث آشنا نيستند. اين ادعا نيز كه مجلسي، منصب شيخ الاسلامي در عصر خود را داشته است، اشتباه تاريخي مشهوري است. ر. ك: يادنامه مجلسي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1379، ج 1 و 2. (مترجم)

[2] ر. ك: محمّد باقر مجلسي، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، بيروت، 1983 م.

[3] سيد مرتضي عسكري، معالم المدرستين، ج 4، مجمع علمي اسلامي، تهران، 1993، ص 255.

[4] قندوزي، ينابيع المودة، چاپ استامبول، ص 365.

[5] همان.

[6] احمد بن حجر هيثمي، الصواعق المحرقة، همان مشخصات، ص 116.

[7] خوارزمي، مقاتل الحسين، ج 3، ص 90.

[8] عبدالرزاق مقرم، مقتل الحسين، ص 295 - 293.

[9] Ibrahim Al-Haidari.Ibid.S.163.

[10] مرتضي مطهري، حماسه حسيني، ج 1، ص 54 - 18، تهران 1368. مؤلف در نقل ديدگاه شهيد مطهري از ترجمه عربي حماسه حسيني استفاده كرده است كه اشتباهات چندي در آن وجود داشت. لذا اين بخش را كاملاً از نسخه فارسي كتاب نقل نموديم. (مترجم).

[11] عبدالحسين دستغيب، القصص العجيبة، مؤسسه نعمان، بيروت 1410 ه . ق (1990 م، ص 19 - 18).

[12] همان.

[13] همان، ص 75.

[14] همان، ص 101.

[15] همان، ص 150 - 148.

[16] مصطفي حجازي، التخلف الاجتماعي، بيروت، 1984 م، ص 165 - 164.

[17] همان، ص 166.

[18] ابن حجر، همان، ص 116.

[19] المجالس الحسينية احياء امر الاسلام في خط اهل البيت، مجله النور، ش 75، لندن، 1997 م، ص48.

[20] همان.

[21] همان.

[22] ر. ك: مسائل حول العزاء الحسيني، از كتاب استفتائات الامام الخوئي، مجله النور، ش 72، لندن، 1997 م، ص 63.

[23] ر. ك: نشريه صوت العراق، ش 154، لندن، 15 ژوئن 1994 م، ص 1.

[24] ر. ك: محمّد قاسم حسيني، ثورة التنزيه، همان مشخصات، ص 54.

[25] ر. ك: عبدالوهاب كاشي، مأساة الحسين بين السائل و المجيب، بيروت، 1973 م، ص 128.

[26] ر. ك: جيمس سكوت، المقاومة بالحيلة، همان مشخصات، ص 145.



علي معموري و محمد جواد معموري