بازگشت

راز و رمز بقا و نفوذ نهضت حسيني در ميان شيعيان



چكيده

اين نوشتار با استفاده از روش پژوهش اكتشافي يا توليد انگاره در پي پاسخ به اين پرسش است كه چرا عكس العملي كه شيعيان براي شهادت امام حسين عليه السلام دارند، براي هيچ كس ديگر، حتّي پيامبر صلي الله عليه وآله ندارند.

وجود فضايلي چون جق طلبي، حماسه آفريني، فداكاري و... در حماسه حسيني و پيام معنوي قيام امام حسين عليه السلام و وجوه جامعه شناختي و روان شناختي و سياسي قيام برخي از عواملي است كه قيام آن حضرت را جاودانه مي سازد، امّا تأثير عزاداري ها بر خلق و خوي و فرهنگ مردم و تأثيرپذيري عزاداري ها از عوامل ديگر را نمي توان ناديده گرفت. اين عوامل همگي دست به دست هم داده و نهضت حسيني را نافذ و ماندگار ساخته است.

كليدواژه ها: قيام امام حسين عليه السلام، عزاداري، شيعه، بقا و نفوذ نهضت عاشورا، پيام ها و اثرات نهضت عاشورا.


مقدمه

1. مسئله و سؤال پژوهش:

آيا حضور انسان هايي با جمعيت ميليوني با لباس عزا، بر سر و سينه زنان در ايّام محرّم و عاشورا، ذهن كاوشگري را تحريك نمي كند كه چه عواملي اين همه انسان ها و خصوصاً جواناني را - كه به راحتي زير بار فرمان، پيام و خواسته كسي نمي روند - از خانه ها بيرون كشيده و با آن خضوع و خشوع و هماهنگي به عرصه ها مي كشاند؟ اين كنش فردي و جمعي حداقل در ماه محرّم، يك حركت عادي و معمولي نبوده و جاي تأمل فراوان دارد. از جمله پرسش هاي برانگيخته شده، آن است كه رمز ماندگاري و نفوذ نهضتي در قرن ها قبل تاكنون، با كمّ و كيفي اين چنين را بايد در كجا جست؟

به عبارت واضح تر، پرسش اساسي آن نيست كه رمز جاودانگي نهضت حسيني به عنوان يكي از جريانات حق طلبانه در تاريخ چيست؟ زيرا هم اين پرسش درباره همه جريانات و اشخاص حق طلب (اعم از ديني مثل ابراهيم و موسي و عيسي و... و غير ديني) جاي طرح دارد و حيطه پرسش، به افراد و جريان هاي باطل نيز مي رسد و جا دارد بپرسيم كه چرا ياد آدمكشاني چون اسكندر، چنگيز و يزيد در تاريخ جاودانه شد؟

پس بحث اين نوشتار، پرسش از جاودانگي مطلق نيست؛ بلكه پرسش اساسي آن است كه چرا عكس العملي كه شيعيان براي شهادت امام حسين عليه السلام دارند، براي هيچ كس ديگر، حتّي پيامبر صلي الله عليه وآله كه اشرف آدميان است، ندارند؟ (در فرهنگ شيعي مراسم سوم و هفتم براي پيامبر صلي الله عليه وآله نمي گيرند، چه رسد به اربعين)، حضور فراگير، تأثيرات عجيب و غريب، هماهنگي هاي بالا در ميان عزاداران، فداكاري ها و از خود گذشتگي ها، عزاداري مداوم و گاه تا اربعين براي شهادت امام حسين عليه السلام و يارانش، آن هم پس از قريب 14 قرن، آيا جاي اين پرسش را ندارد كه رمز بقا و نفوذ نهضت حسيني با اين كمّ و كيف از كجاست؟ [1] .

آنچه جاي تأسف دارد، فقدان مباحث اساسي و ذو ابعاد در موضوع است. [2] گرچه اين نوشتار موجز را نيز تنها بايد درآمدي بر موضوع تلقّي نمود و تفصيل بحث را بايد به فرصت ديگر و يا به صاحبان انديشه و قلم واگذاشت.

2. روش پژوهش:

واضح است كه يك كار گسترده و عميق، براي پاسخ به چنين سؤال سنگيني، نياز به پژوهش هاي وسيع از طرق معتبر دارد. از جمله روش هاي پژوهش عبارت اند از: اوّل: پژوهش ميداني و بهره بردن از تكنيك مصاحبه و پرسش نامه و سپس تحليل محتواي مطالب؛ دوم: پژوهش اكتشافي يا توليد انگاره (Hypothesis generating Study). در اين شيوه، با بهره بردن از مقدمات نسبتاً مشهور و مقبول، سعي در طرح ايده ها و فرضيه هايي پيرامون پرسش اصلي مقاله مي گردد، كه روش مختار اين مقاله نيز همين روش اخير است.

در ضمن، اقتضاي بحث حاضر و موضوع مورد بحث (نهضت حسيني و تأثيرات آن)، يك بحث بين رشته اي است و از اين رو، از زواياي متعدد و با لسان و ابزارهاي رشته هاي مختلف علمي، به بحث پرداخته خواهد شد.

3. مقام تعليل و تحليل:

در اين نوشتار كوتاه، نه در «مقام توصيف» مراسم و عزاداري ها نشسته ايم. كه البته جاي پژوهش داشته و آثار مكتوب در اين حوزه نيز اندك است؛ و نه در «مقام تجويز» به داوري نشسته و نقد بر جريانات و مراسمات داشته و براي شيوه مطلوب نسخه پيچي مي كنيم (البته در اين زمينه تا حدّ خوبي تلاش هايي صورت پذيرفته است)؛ بلكه سطح و مقام مورد توجّه و تأمّل، «مقام تعليل و تحليل» است. يعني چرايي حضور عجيب و غريب و همگاني مردم ايران و حداقل شيعيان در مراسم عزاي حسيني، مورد بحث و مداقّه قرار خواهد گرفت و فرضيه سازي خواهد شد.


بررسي موضوع

1. آيا مي دانيم كه چرا ياد سقراط در تاريخ، با عظمت باقي مانده است و از او به نيكي ياد مي شود؟ گرچه از زمان قتل او بيش از 25 قرن گذشته و مثلاً ربطي به ما ايرانيان ندارد. آيا هرگز از خود پرسيده ايم كه چرا نام «رستم» و حماسه هاي او بر صفحه جان ما ايرانيان مي درخشد و فراموش ناشدني است؟ و آيا....

شايد پاسخ اجمالي بدين پرسش هاي در حدّ فرضيه اي آن باشد كه برخي از فضايل براي همه آدميان در همه اعصار و مكان ها، زيبايي داشته و جذّاب بوده و قابل احترام اند و به تبع آنها، صاحبان آن فضايل نيز نامشان به نيكي ياد مي شود. سقراط كشته راه آگاهي بخشي و روشنگري و هنر رستم، دفاع حماسي از اين مرز و بوم است. چون پايداري در آگاهي بخشي و حق گويي زيبا است و فداكاري مطلوب، صاحبان اين فضايل نيز جذّاب و ماندگارند، از اين رو، نام بسياري از صاحبان فضايل انساني در صفحه جان ها مي ماند.

آيا نمي توان رمز بقا و نفوذ نهضت حسيني را به فضايلي كه در كربلا موج مي زند (حق طلبي، حماسه آفريني، فداكاري [1] و...) بازگرداند؟ اين پاسخ غلط نيست؛ ولي جامعيت ندارد. زيرا كسي براي صاحبان فضايل مثلاً سقراط [2] و رستم، هر سال به خيابان ها مي ريزد و اين همه موج آفريني ندارد و اين آتش زدن قلوب و به حركت در آوردن ها، خاصّ نهضت حسيني در ميان شيعيان است. از اين رو، پرسش اساسي بحث، حتّي با توجّه به نكته ياد شده، بي پاسخ مي ماند. از اين رو سابقاً اشاره شد كه رمز جاودانگي يك مطلب است و رمز جاودانگي به شيوه نهضت حسيني، بحثي ديگر.

2. آيا در يك نگاه «عرفاني - اخلاقي»، نمي توان بر روي اين نكته تأمل نمود كه اگر آدميان واجد سه بُعد وجودي «جسم»، «عقل» و «قلب (دل)» هستند، هر سه بُعد ياد شده نياز به تغذيه دارند و اگر پذيرفته باشد كه از بين اين ابعاد، قلب و دل از ساير ابعاد مهم تر است، غذاي مربوط به اين حوزه نيز پر اهمّيت تر از ساير ابعاد خواهد بود؟

اگر چنين باشد، نياز قلبي و عطش باطني پاسخ مي طلبد و همه انسان ها به دنبال آن هستند كه به نحوي به اين خواسته، پاسخ مطلوب بدهند. از اين جاست كه پيام معنوي همه اولياي خدا و حتّي پيامبران غير توحيدي نيز دل ها را مي لرزاند. پيام بيش از 3000 سال قبل «بودا» و «كنفوسيوس»، ميليون ها انسان را به دنبال خود كشانده و سيراب مي كند. چه رسد به پيام هايي كه دستي بر آسمان دارند كه علي القاعده جامع ترند. رمز پايداري اديان در ميان بيشتر ملّت ها را بايد در اين نياز عميق بشر جست.

اگر چنين است، آيا نمي توان با اين عامل به تحليل نهضت حسيني پرداخت كه اين جريان براي قلب ما آدميان، غذاهاي مطبوع و دل پذير فراوان دارد؟ اگر در كربلا فقط «عشق» وجود داشت و ديگر هيچ، آيا اين غذا براي انسان ها كم اهمّيت دارد؟ آيا غذايي بهتر از عشق، براي قلب مي توان توصيه كرد؟ چرا حتّي عشق هاي زميني امثال «ليلي و مجنون» فراموش ناشدني است؟ با اين اوصاف و با اين توجيه، رمز ماندگاري نهضت حسيني را در نياز فطري، باطني و قلبي آدميان به غذاهاي معنوي، بايد جست و امام حسين عليه السلام اين عطش را به خوبي و فراواني برطرف مي كند.

توجّه به اين عامل در رمز بقاي نهضت حسيني خطا نيست، ولي جامع الاطراف نيست؛ زيرا پيام معنويت و غذاي قلبي فقط در سفره امام حسين عليه السلام نيست، گرچه ديگران مانند ايشان مورد توجّه و عنايت و محبوبيت قرار نگرفته اند. عجيب است كه مردم و ياران حتّي غير هاشمي امام حسين عليه السلام در كربلا، امثال «حر بن يزيد رياحي» را بيشتر از بعضي معصومان عليهم السلام مي شناسند و با آنها انس دارند. از طفل شش ماهه و سه ساله تأثيراتي مي گيرند كه از غالب انبياي الهي نمي گيرند. پس رمز اين گستردگي نفوذ و ماندگاري در نهضت حسيني را در اين عامل تنها نبايد جست و اين موضوع همچنان جاي بررسي دارد و اين پرسش هنوز هم پاسخ مي طلبد. اين جاست كه كم كم بايد به تأثير عوامل خاكي، بشري و حتّي غير معنوي در ماندگاري و نفوذ نهضت نيز اشاره داشت.

3. آيا از بُعد «جامعه شناختي» نمي توان به تفسير رمز و راز بقا و نفوذ نهضت كربلا نشست؟ به نظر مي رسد كه از اين بُعد نيز بر نكات چندي مي توان به مطالعه و تفكّر نشست:

1 - 3. بازيگران و ميدانداران اين عرصه، افراد محدود نيستند؛ بلكه اين رخداد، كار گروهي سنگين، پيچيده، هماهنگ، موزون و هدفدار است و كار گروهي و تشكيلاتي اگر در جهت ايثارگري، فداكاري، معنويت خواهي، فضيلت طلبي و... باشد، بسيار ماندگارتر از كار فردي و شخصي است. اين نحوه شهادت، امام حسين عليه السلام را از ساير معصومان عليهم السلام ممتاز و متمايز نموده و از اين رو، شخصيتش نافذتر است.

2 - 3. از جهت «جامعه شناختي» اين نكته نيز در خور تأمل است كه بردن اهل و عيال و خانواده به همراه خود، در ثبت جزء به جزء حوادث و ادامه نهضت و نقل حوادث پس از روز عاشورا، از عوامل مؤثّر انتقال آگاهي هاي مربوط به نهضت كربلا است. اگر نهاد خانواده اهمّيت دارد، وفاداري ها در آن بالا است. اعضاي آن نزديك ترين افراد به همديگر تلقي مي شوند، براي انتقال پيام نهضت نيز اعضاي خانواده، محق ترين و مؤثرترين افرادند. از اين رو، نهضت حسيني مي تواند دقيق و جامع الاطراف حوادث آن، ثبت و منتقل شده و براي مشتاقان نقل و در خاطره ها ماندگار شده و از آن تأثير بگيرند.

3 - 3. همچنين پديده كربلا، در قالب نهضتي موّاج ظاهر شده كه جريانات اجتماعي مختلف را دامن زده شكل داده و مضمحل كرده (پراكندگي تجمّع ياران مسلم)، كه خود به خود سرنوشت اين جريانات و گروه ها، قابليت ثبت و ضبط از سوي مورّخان و ناقلان را يافت و به ديگران منتقل شد.

4 - 3. اين جريان و نهضت، از سوي نهاد «روحانيت» به جد مورد توجّه قرار گرفته و بر روي آن تبليغ شد. تنها امامي كه شهادت او حوزه هاي علميه را بيش از ده روز به تعطيلي مي كشانَد، امام حسين عليه السلام است. از اين رو، از جهت جامعه شناختي، تأثير تلاش هاي اين شأن اجتماعي بر افكار عمومي را نمي توان ناديده گرفت. خصوصاً كه جداي از روحانيت، مجالس حسيني از سوي هنرمندان در قالب هاي متعدد، شعر، نوحه، مرثيه، شبيه خواني و... نيز با لسان تشبيه، تمثيل، استعاره، مجاز و... بسط داده شده و حتّي گاه به تحريف لفظي و معنوي نيز كشانده شده است، ولي همين تحريف ها نيز در جذّاب و نافذ نمودن ابعاد نهضت، اثر مثبت داشته اند. [3] .

5 - 3. از بُعد ديگري نيز حضور عظيم مردم، بررسي جامعه شناختي را مي طلبد. زيرا اين نكته قابل پرسش و تأمل است كه چگونه اين حركات جمعي، منظّم و مكمّل در ايّام خاص، در بين جمعيت عظيمي به ظهور مي پيوندند؟ ممكن است خاستگاه اين تجمّع عظيم را به سنّت هاي ديني بازگرداند. امّا نكته اساسي آن جاست كه چرا چنين سنّت كم نظير و عجيبي به وجود مي آيد؟ اين هويت جمعي ديني، چگونه و چرا خلق مي شود؟ چه چيزي سبب كنش جمعي هر ساله مردم است؟

گرچه ممكن است اين حركات را به «عادت ها» بازگرداند و تحليل نمود و گفت چون فرد در فرهنگ شيعي، از كودكي با مراسم حسيني انس مي گيرد، والدين، او را به مراسم عزاداري مي برند و لباس سياه بر او مي پوشانند، پرچم و علايم عزا به دستش مي دهند و خود او نيز در نوجواني و جواني اندك اندك اين مراسم را تجربه مي كند. از اين رو، اين سنّت اجتماعي به صورت عادتي در جان او رسوخ كرده و تا حدّي ناخود آگاه در ايام محرّم او را حسّاس نموده و به مراسم ها كشانده و به رعايت حرمت ها و حريم هايي وادار مي كند. امّا باز مي توان بحث را بيشتر ريشه يابي نموده و به تحليل خاستگاه عميق تر اين عادت ها و سنّت ها نشست.

مثلاً اين پرسش را كه چرا يك فرد به سمت كار گروهي و كنش جمعي كشانده مي شود، مي توان به مباحث عميق فلسفي و جامعه شناختي بازگرداند كه انسان از روي فطرت و يا غريزه، مدني الطبع است (و حتّي اگر متوحش بالطبع نيز باشد، مدني بالعقل است و به حسب ضرورت هاي عقلاني، نياز به جمع، گروه و اجتماع دارد) و براي اين كه به جمعي نزديك شود، معمولاً كساني كه با او هم سنخ ترند را مناسب تر تشخيص مي دهد. حادثه كربلا، از عوامل وحدت بخش همه شيعياني است كه در فرهنگ شيعه با هم مسانخت دارند و احساس پيوند مي كنند.

از اين رو، كنش جمعي مثل ايام عاشورا شكل مي گيرد و اين حادثه، كنش جمعي را از آن رو براي همه بيشتر تسريع مي كند كه در طيّ قرون و اعصار، به رمز و رازها، اسطوره ها، اعجاز و كرامت ها و... پيوند خورده است. بنابر اين جذّاب تر و قابل توجّه تر و ماندگارتر است.

6 - 3. بدين نكات مطلب ديگري را نيز مي توان افزود كه هويت ها معمولاً در مقابل هويت هاي مخالف شكل مي گيرند. مراسم عزاداري از علايم و نمودها و جلوه هايي است كه فرهنگ شيعي را در مقابل ساير فرهنگ ها و خصوصاً در مقابل هويت اهل سنّت بازشناسي مي كند. فرهنگ اهل سنّت، فرهنگ حاكم جهان اسلام در اغلب قرون اوّليه بوده و شيعه در اقلّيت بوده است. اين جمع محدود و محجور، به در كنار هم بودن، علايم و ويژگي هاي خاص داشتن و از ديگران باز شناخته شدن و طرح مفاخر فرهنگي و شخصيتي خود، نياز داشته و اين نياز در هويت سازي شيعيان، انگيزه هاي لازم را براي در كنار هم بودن و ابراز وجود در ايام خاص، از طرق مختلف مي داده است. و شعله نهضت حسيني نسبت به ساير موضوعات، بهانه مناسب تر براي وحدت و مقاومت و نزديكي بوده است.

پس به نظر مي رسد كه حادثه كربلا را به عنوان يك پديده اجتماعي و با ادبيات علم جامعه شناختي نيز مي توان به مطالعه نشست و زواياي ناگفته اي از آن را باز گفت و ابعاد ناشناخته اي را تحليل نمود. اين نگاه، با همه محاسنش، خصوصاً ابعاد معنوي نهضت، كاملاً توفيق ندارد و بايد رمز و راز بقا و نفوذ نهضت را از زواياي ديگر نيز كاويد.

4. آيا نمي توان در رمز و راز تأثير فراگير نهضت حسيني بر بزرگ و كوچك، زن و مرد، فقير و غني و... به عوامل «روان شناختي» نيز اشاره داشت؟ يعني آيا علاوه بر ابعاد معنوي نهضت، اين حضور در صحنه ها خاستگاه رواني در افراد نيز ندارند؟ مثلاً در كدام مراسم، تجمع، گردهمايي، راهپيمايي و... افراد مي توانند تا اين حد ابراز وجود كنند، خود را اثبات و مطرح نموده و مقبول و مطلوب ديگران نيز بيفتند؟ تنها در مراسم مربوط به كربلا است كه اگر فردي نيروي بدني دارد، مي تواند علم حمل كند، اگر خوش صدا است، مي تواند بخواند، اگر پول دارد، خيرات كند و وجهه كسب كند، اگر ضعيف است، طعامي بخورد و سينه اي بزند، اگر قمه كش است، قمه بزند. اگر لطيف القلب است، اشك بريزد و اگر توان و انگيزه حضور فعال در عرصه را ندارد، به تماشاي مراسم جذّاب و ذو ابعاد و وسيع بنشيند و لذت معنوي و دنيايي ببرد، و اگر زن است، به جاي گوشه نشيني، به كوچه ها بريزد و در عرصه ها به صورت موجّه و بي اشكال حاضر باشد، و اگر روحيه مديريتي دارد، هيأتي را مديريت كند و اگر...

به عبارت ديگر، از جهت روان شناختي، چون در اين مراسم ها در شرايط حاضر، همه افراد مي توانند فعّالانه و آزادانه كنش جمعي داشته و ابراز وجود كنند، پس در نتيجه انگيزه لازم را براي از خانه بيرون زدن و در كنار ديگران بودن دارند و اين جاست كه نياز به اجبار و اكراه از سوي ديگران نداشته و از حضور در عرصه ها، در محرم استقبال مي كنند.

از بُعد ديگري نيز حضور چشمگير مردم خاستگاه روان شناختي مي تواند داشته باشد. گفته شد كه پيام عاشورا معنوي و قرين با فضيلت است. امّا با ساير پيام ها و فضيلت ها، اين تفاوت جدي را دارند كه در مقاطعي از اجراي مراسم حسيني جلوگيري شده است. از زمان شهادت آن حضرت و عصر اموي ها گرفته، تا زمان بني العباس و به دست امثال متوكل ها، قبر و مزار امام حسين عليه السلام به آب بسته شده و مشتاقان زيارت او، تحقير، تنبيه و حتّي كشته شده اند. در عصر جديد نيز امثال رضا شاه پهلوي سعي در جلوگيري از مراسم حسيني و منابر و دسته روي ها داشته اند و حال آن كه انسان از جهت روان شناختي اين خصلت را دارد كه نسبت به چيزي كه بازداشته مي شود، حرص و رغبت عجيب و شديدي از خود نشان مي دهد و گفته اند كه: «الإنسانُ حَريصٌ عَلي ما مُنِع». اگر دولت ها سعي كردند كه مردم عزاداري نكنند، مردم حسّاس شدند كه اين مراسم را تقويت كنند و در مخفيگاه ها به پا نمايند و بر آنچه منع شده اند، اهتمام ورزند.

از نگاه اين عامل، خاستگاه نهضت حسيني، صبغه فردي و رواني دارد و اين خاسته، گرچه مي تواند معنوي باشد، ولي لزوماً آسماني و آخرتي نيست. از اين رو، با اين كه به تعبير امام حسين عليه السلام، مردم بنده دنيا هستند و دينداري لقلقه زبان آنها است (الناسُ عَبيدُ الدنيا والدينُ لَعِقٌ عَلي ألسِنَتِهِم)، ولي براي پاسخگويي به نيازهاي شخصي، فردي و رواني خود، در اين حركات جمعي حضور فعّال دارند و در بستر اين نهضت، دستاوردهايي را دارند كه در جاي ديگر ندارند. اين جا به گونه اي مي توانند مورد توجّه، حمايت و تشويق قرار گيرند كه در جاي ديگر حضورشان مورد اقبال نيست. اين عامل نيز حداقل تبيينگر رفتار كثيري از آناني كه با حرارت، عشق، شور و معنويت، به نحوي در عزاداري ها مشاركت دارند، نيست و از اين رو، بايد به عوامل ديگر نيز توجّه داشت.

5. از نگاه «سياسي»، قدرتمندان و حكّام تا چه حد در بقا و نفوذ نهضت حسيني مؤثّر بوده اند؟ بي شك، حداقل در ايران، تأسيس دولت صفوي و رسميت تشيّع به عنوان مذهب رسمي كشور، در گسترش بخشيدن به آداب و مناسك شيعي و از جمله عزاداري هاي نهضت كربلا، بسيار مؤثّر بوده است و از آن پس، در عصر قاجار نيز تبليغ مذهب تشيّع توسّط حكومت، در بسط شعائر شيعي بي تأثير نيست. ولي چنانچه اشاره شد، اگر منع دولتي نتيجه عكس مي دهد، تبليغ و جدّيت دولت ها در رسمي و حكومتي كردن نهضت كربلا، از عمق آن كاسته و چه بسا عكس العمل منفي مردم را نيز در پي داشته باشد. ضمن اين كه اگر گستره و عمق نهضت حسيني و عزاداري هاي آن را كاملاً به دولتمردان مثلاً صفويه گره بزنيم، با سقوط صفويه نيز بايد اين حضور و مشاركت و به سر و سينه زدن ها، افول كند و حال آن كه چنين نشد.

شايد بتوان از عوامل بقا و استمرار نهضت حسيني و علايق و دل بستگي ها شديد مردم را از آن جهت دانست كه مديريت تشكل هاي مذهبي و هيئت حسيني و اعضا و افراد شركت كننده، عمدتاً غير دولتي است و نهادهاي فرهنگي مدني از دلايل ايجاد علايق مردم است. از دلايل اقبال مردم به نهضت حسيني آن است كه غالباً خودجوش و از پايين بوده، نه اين كه به دولت ها گره خورده باشد.

از اين رو، اگر عوامل سياسي را در توسعه و گسترش عزاداري ها در مقاطعي مؤثّر بدانيم، هم اين تأثير هميشگي و همگاني نبوده و هم لزوماً باعث تعميق، اقبال و پذيرش مردمي نمي شده و چه بسا در مقابل آن عكس العمل ها نيز شكل مي گرفته است.

امّا در يك سطح محدودتر، مي توان از جهت سياسي نيز دلايل ماندگاري نهضت حسيني و تأثيرات آن را بررسي نمود و آن بُعد ظلم ستيزي، استبدادگريزي، عدالتخواهي و نامشروع تلقّي نمودن سلاطين عصر است. اين بُعد سياسي نهضت حسيني، براي آناني كه سر ستيز با حكّام عصر و سلاطين وقت را داشتند، دست مايه بسيار ارزشمندي بوده كه به تأسّي از نهضت كربلا، حركات خودشان را توجيه كنند و به آن نشاط و شور بخشند و مبارزان را به پايداري و مقاومت بكشانند. همچنين نياز داشتند كه از تكّه تكّه و شخص شخص كربلا، در راستاي تلاش خود بهره برند و با زنده نگه داشتن ياد حسين و كربلا، كربلاهاي ديگر خلق نمايند.

6. نكته ديگري نيز كه جاي تأمّل دارد، جذّابيت امام حسين عليه السلام و نهضتش براي برخي نخبگان فكري - سياسي حتّي غير مسلمان است. مثلاً چرا بايد در قرن بيستم، امثال «گاندي» ها از امام حسين عليه السلام سخن بگويند و اين نهضت براي اينان نيز جذّاب و نافذ باشد؟ در پاسخ بدين پرسش مي توان گفت كه:

اوّلاً: چنين متفكّران و مصلحان و محيياني، به جهات موقعيت جغرافيايي و يا تضارب و تعامل فرهنگي با فرهنگ شيعي و با شيعيان، از نزديك حركات شور انگيز و گروهي شيعيان را در هاله اي از قداست و قرين با عزاداري ها و اشك ها ديده اند و از اين جهت حداقل در اذهانشان اين سؤال مطرح مي شد كه اين حسين كيست كه چنين ديگران را به سر شوق و غم مي آورد؟

ثانياً: نهضت حسيني در ابعاد مختلفي، پيام هاي عميق دارد. هم در بُعد اخلاقي، عزّت بخش و قرين با معنويت بوده و هم در بُعد سياسي - اجتماعي حامل پيام حماسه و مقاومت است. از اين رو، هر مصلحي كه به دنبال درمان درد جوامع خود باشد، به تناسب نياز و خلأي كه حس مي كرده است، از اين درياي حسيني به اندازه ظرفيت وجودي خود بهره برده است و از نهضت حسيني تأثير گرفته و درباره آن به داوري نشسته و از فضايل حسيني گفته است. از جهت كاركرد مثبت، نهضت حسيني در ميان برخي غير مسلمانان و غير شيعيان نيز باقي مانده و نفوذ عميق داشته است.


جمع بندي و نتيجه گيري

درباره عزاداري هاي حسيني به صورت فراگير و همگاني، حداقل از دو زاويه مي توان به تأمّل نشست:

اوّل: تأثير اين عزاداري ها بر خلق و خوي و فرهنگ مردم: در اين صورت، اين عزاداري ها به صورت «متغيّر مستقل» مورد توجّه قرار مي گيرند (شيوه و كاري كه نگارنده در كتاب تأثير عزّت و افتخار حسيني بر نهضت و انقلاب اسلامي انجام داده است)؛

دوم: تأثير پذيري عزاداري ها از عوامل ديگر: در اين صورت حضور در صحنه مردم به صورت «متغيّر وابسته» مورد تأمّل قرار خواهد گرفت. كاري كه به تبع پرسش اين نوشتار (راز و رمز بقا و نفوذ نهضت حسيني در طيّ اعصار و قرون چيست؟)، به صورت موجز در اين جا مورد عنايت قرار گرفته است.

بد نيست حاصل بحث، با بهره گرفتن از تمثيلي بيان شود: اگر آتشي را در جايي ببينيم، حداقل از دو جهت درباره آن مي توان به تحقيق نشست: اوّل آن كه شعله برافروخته شده از چه چيزي بوده و تا چه حد قوي و نيرومند است؟ دوم آن كه، محيط براي مشتعل شدن اين شعله تا چه حد مساعد بوده است؟ زيرا مثلاً شعله كبريت بر روي خاك و سنگ خاموش مي شود و تنها در فضاي مساعد است كه خانمانسوز بوده و يا مفيد مي افتد.

در تعليل آتشي كه از نهضت حسيني بر جان حداقل شيعيان افتاده و هر روز شعله ورتر نيز مي گردد، مي توان پرسيد كه تا چه حد، اين آتش به خود شعله و امام و يارانش باز مي گردد و تا چه اندازه بسترها و محيط بر آن مؤثرند؟

از جهت خود شعله مي توان گفت كه:

1. آتش كربلا متأثّر از شمشير و منتهي به خون بوده كه در مقابل مرگ عادي و يا قتل بدون خونريزي، جانسوزتر و جان گدازتر است.

2. اين شعله، گروهي و جمعي بوده و از شعله فردي، سوزاننده تر است.

3. از طفل صغير تا پيران را در خود داشته، كه براي همه اقشار جذّابيت دارد.

4. ميدانداران اصلي آن از خاندان وحي بوده و شخصيت كليدي نهضت، امام معصوم بوده است.

5. اين نهضت، توسّط ديگر افرادي كه حاضر و ناظر بودند، به خوبي پرورانده شده و به ديگران منتقل شده است.

6. اين كشته شدن، قرين با معنويت، طهارت و قداست بوده و نيز به فضيلت هاي بشري مثل عزّت، وفاي به عهد، عشق، وحدت و... محفوف بوده است كه براي دينداران و حتّي افراد بي دين حامل پيام است.

7. و نهايتاً اين كه، نبايد در خاص و ويژه كردن اين شعله، از رذالت و دنائت لشگريان عمر سعد نيز چشم پوشي كرد، كه شعله حق خواهي، مظلوميت و عزّت طلبي را به شدّت مشتعل نمودند.

امّا از جمله بسترها و عوامل بيروني كه در رمز و راز ماندگاري و تعميق نهضت مؤثّرند، عبارت اند از:

1. وجود نياز فطري و باطني انسان ها به معنويت، فضيلت، حماسه و پيام هاي سازنده. زيرا نهضت حسيني غذاي روحي سالم، براي همه مشتاقان و شيفتگان دارد.

2. منع و انكار قدرت هاي عصر، در حسّاس و دروني كردن نهضت بي تأثير نبوده است. چنانچه بعضي از حكّام نيز در گسترش دادن عزاداري ها و مراسم حسيني بي نقش نبوده اند.

3. از بُعد رواني نيز افراد مختلف و از طرق گوناگون مي توانند در اين مراسم خود را يافته و اثبات كنند و لذا حضور در عزاداري ها، براي آنان جذّاب است.

4. از بُعد جمعي، هويت يابي شيعيان در مقابل پيروان ساير مذاهب و نياز انسان ها به زندگي جمعي با همكيشان و همسنخان، از دلايل كنش هاي جمعي مذهبي و نيز در رابطه با اين نهضت است. به عبارت ديگر، عمده شدن سنّت عزاداري و تبديل به عادت جمعي شدن، خاستگاه هاي دروني تر در آحاد جامعه دارد.

5. نقش بازيگري غير دولتي و نهادهاي مدني و خودجوش در تقويت، تثبيت و تعميق نهضت را نبايد دست كم گرفت. چون حركت هاي از پايين و مردمي، معمولاً بيشتر مورد اقبال ديگران قرار گرفته و نافذتر و ماندگارترند.

6. نقش هنر در دروني كردن نهضت در قالب هاي مختلف (وعظ، شعر، مرثيه، شبيه خواني، نقاشي و...) و ماندگاري آن، بسيار قابل توجّه مي باشد.

7. ذو ابعاد بودن نهضت، حتّي دامنه پيام هاي اين رخداد را به اماكن و اشخاصي كه به گونه اي با شيعيان مرتبطاند، نيز رسانده و در نتيجه، اين نهضت گسترش بيشتر يافته و ماندگارتر شده است.

8. اُنس انسان هاي معمولي به اسطوره و حوادث پر رمز و راز، بر قداست و تأثير گذاري اين نهضت اثر ويژه داشته است (و در تقدّس زايي نبايد از ويژگي هاي فردي امام حسين عليه السلام نيز غفلت كرد) و...

نهايتاً اين كه، در اين پژوهش كوتاه، با هدف «اكتشافي»، تلاش بر آن بوده است كه در پاسخگويي به اين پرسش كه «چرا نهضت حسيني تا اين حد، نافذ و ماندگاري باقي مانده است؟» از زواياي متعدّد فرضيه هايي مورد توجّه قرار گرفته و مقدّمه اي براي بحث اساسي و عميق در موضوع فراهم آيد. اميد است كه مطلوب افتد و مقبول واقع شود.


پاورقي


[1] نگارنده، بر روي اين پرسش سابقاً نيز تأمّلاتي اندك داشته است؛ ولي در كنگره اخير مجمع جهاني اهل بيت عليهم السلام (اسفند 1381)، وقتي سخنران مراسم افتتاحيه، با پاسخ هاي سطحي به اين پرسش اساسي پرداخت (مثلاً اخلاص يا ويژگي هاي وراثتي و خانوادگي امام حسين را رمز بقا و نفوذ گسترده نهضت مي دانست و حال آن كه چنين ويژگي هايي را ساير معصومان نيز واجدند)، عزم جزم شد تا تأمّل بيشتري بر موضوع داشته باشد.

[2] در منابع مشهوري چون مقاتل كه مباحث تحليلي نيامده است. و در كتب نويسندگان معروف تاريخ معاصر ايران، مثل حسين وارث آدم (شريعتي)، يا مقاله حسين بن علي و جلال الدين رومي (از كتاب قمار عاشقانه، دكتر عبد الكريم سروش)، پرتوي از عظمت حسين عليه السلام (آيت اللَّه صافي)، پس از پنجاه سال پژوهش پيرامون قيام امام حسين عليه السلام (دكتر سيّد جعفر شهيدي) و... نيز به سؤال اصلي مورد بحث پرداخته نشده و تنها نگاه هاي محدود و يا ناقص و غير قانع كننده اي به پرسش در منابع زير منعكس شده است: آيتي محمّد ابراهيم، بررسي تاريخ عاشورا، كتاب خانه صدوق، 1347، ص 128 - 47؛ چوبينه سجاد، نگاه فلسفي به جريان عاشورا، انتشارات ابرار، 1377، ص 82 - 59؛ باقي نصر آبادي علي، عوامل پايداري و جاودانگي نهضت عاشورا، مجله حكومت اسلامي، ش 27، بهار 1382، ص 348 - 74.


[1] گفته اند كه «تعرف الأشياء بأضدادها»، از راه هاي شناخت يك چيز، شناخت جبهه مقابل آن است. اگر در كربلا، فضيلت در يك طرف لشكر موج مي زند، اقسام رذيلت ها از سوي لشكر مقابل ديده مي شود كه كه باعث شناخته شدن فضايل و صاحبان فضايل گرديده و هم ايجاد مظلوميت خاص نموده، كه قلب ها را جريحه دار كرده و تأثير زايد الوصفي دارد و هم سبب شده كه هيچ مورّخي آن عصر را بررسي نكند، مگر آن كه از امام حسين و يارانش بگويد و لذا نهضت حسيني ثبت و ضبط و ماندگار شد.

[2] براي آشنايي بيشتر با سقراط حداقل ر. ك: برن ژان، سقراط، ترجمه دكتر ابوالقاسم پور حسيني، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، (چاپ دوم) 1374؛ ورنر شارل، حكمت يونان، ترجمه بزرگ نادرزاد، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، (چاپ دوم) 1373، ص 73 - 42.

[3] بزرگاني در مقابل اين تحريفات ايستاده اند كه حاج حسين نوري، مؤلّف لؤلؤ و مرجان و استاد مطهري در تحريفات عاشورا از ديگران مشهورترند. در نوشتار حاضر پرسش آن نيست و دغدغه نيز آن نبوده كه آيا اين حضور عمومي مردم در قالب هاي مختلف صواب است يا ناصواب، درست يا نادرست، زلال است يا غير زلال و... بلكه مجموعه اين حضور با همه حسن و عيبش مورد توجّه است و چرايي اين مشاركت، عجيب مورد توجّه است و بحث در حسن و عيب، مربوط به مقام تجويز است.




محمد منصور نژاد