بازگشت

درس هاي عاشورا






*



سوز عرفاني اين نغمه ز سازي دگر است نشود زمزمه خون شهيدان خاموش

*



نشود زمزمه خون شهيدان خاموش نشود زمزمه خون شهيدان خاموش



... و رازي شگفت در اين «عاشورا»ست، كه نه مشمول مرور زمان مي شود، نه از جلوه و شور آن كاسته مي شود، نه از تب و تاب مي افتد و نه الهام بخشي آن كمرنگ مي گردد.



بازهم فصل عزاي حسيني و محرّم از راه مي رسد؛ ايّام عشق ورزي به خاندان پيامبر، روزهاي همدلي با عترت رسول اللّه، موسمِ اشك فشاني در سوگ مظهر عزّت و افتخار، عزيز خدا و رسول، سيدالشهدا عليه السلام .



بازهم محرّم است، فروردين جان ها و بهار ايمان ها، ماه پاسداري از حرمت انسان و حريم قرآن، ماه بيداري وجدان ها، ماه شكفتن شكوفه هاي عزّت و آزادگي، غيرت و مردانگي، ظلم ستيزي و عدالت خواهي.



محرّم كه مي رسد، جوامع شيعي به عطر عاشورا معطّر مي شود؛ دل هاي عاشقان، بي قرار كربلا مي شود، پرچم هاي سياه و لباس هاي مشكي و كتيبه هاي عاشورايي، نسيم روح بخش حسين بن علي عليهما السلام را در هر كوي و برزن جاري مي سازد. نام اباعبداللّه عليه السلام و ياد كربلا و عاشورا به يادها مي آورد كه: «هر روز عاشورا و همه جا كربلاست».



«دسته هاي عزاداري»، گُردان هاي عاشورايي است كه به نداي «هل من ناصر» فرزند فاطمه، «لبّيك» مي گويد.



«مجالس سوگواري»، پايگاه هاي نشر و گسترش فرهنگ عاشوراست.



«ذاكران حسيني»، پيوند دهندگان دل هاي عاشق به امام حسين عليه السلام اند.



«مبلّغان ديني»، پيام رسانان نهضت كربلا به اقشار جامعه اند.



«بيرق هاي عزا»، نشانه اهتزاز عقيده و ايمان بر بام زمانه و تاريخ است.



«اشگ هاي ماتم»، شست و شودهنده دل و صفا بخش جان عاشقان است.



«هيئت ها و حسينيه ها»، مراكز امداد رساني و پشتيباني از دلسوختگان اهل بيت و دلباختگان حرّيت و آزادي است.



«شاعران عاشورايي»، تغذيه كنندگان روح مشتاق به تعاليم خاندان رسالت اند.



راستي كه حسين بن علي عليهما السلام ، چراغ هدايت و كشتي نجات و پيشواي حماسه و امام عزّت و افتخار است و فرياد عزّت بخش و بيداري آفرين او در عاشوراهاي زمان و در كربلاهاي زمين و در سراسر دنيا كه مظلومان آگاه با ستمگران جبّار مبارزه مي كنند (كه انتفاضه فلسطين يك نمونه از آن است) همچنان به گوش مي رسد.



دانشگاه حسيني، همواره داوطلب ورود مي پذيرد. در اين دانشگاه، استاد، «حسين عليه السلام » است و درس، «ايمان» و «ايثار» و «عزّت» و «افتخار». مدّت آن تا هميشه است و شعبه هاي آن در همه جا، حتي در همه خانه ها داير است و هيچ شرط سنّي ندارد، فقط عشق مي خواهد و معرفت. از برنامه هاي اصلي اين دوره، «امر به معروف و نهي از منكر» و تلاش براي اصلاح جامعه و مبارزه با مفاسد است. به آنان كه با رتبه عالي و امتياز بالا فارغ التحصيل اين دانشگاه مي شوند، مدركِ «شهادت» داده مي شود.



درس هاي عاشورا متنوّع و فراوان است. شاگردان اين مكتب، هم بايد اين درس ها را خوب فراگيرند، هم به فرزندان و نسل هاي آينده ياد بدهند و هم به زبان هاي ديگر ترجمه كنند. برخي از اين درس ها از اين قرار است:



ـ زندگي و عمر، فرصت كسب رضاي خداست، پس در همه حال بايد در پي آن بود.



ـ براي عقيده و حق، بايد فداكاري كرد و جان باخت تا جاودانه شد.



ـ مرگ شرافت مندانه، حيات ابدي است و زندگي با ذلّت، مرگ تدريجي است.



ـ مرگ، پل عبور به سوي آخرت است و آن سوي پل، بهشت يا دوزخ، نتيجه عمل و انتخاب ماست.



ـ در دوران حاكميت جور و جهل، بايد با سلاح شهادت و خون، ظالم را شكست داد و پرده جهل را دريد؛ چرا كه بي تفاوتي، گناه است.



ـ اگر پيشوايي امّت را تبهكاران بي دين برعهده بگيرند، اسلام از بين مي رود.



ـ امر به معروف و نهي از منكر، رسالت دينداران و استمرار خطّ امامت و نبوّت است.



ـ مسلمان حق ندارد در برابر فساد و بدعت و تحريف، سكوت كند و سازش نمايد.



ـ جز حاكم به قرآن و متعهّد به دين و قائم به قسط و خود ساخته و ربّاني، كسي حقّ زمامداري بر مسلمين ندارد.



ـ مرگ با عزّت بهتر از حيات ذليلانه است.



ـ شعار عاشوراييان در مقابل تهديد مستكبران و جبّاران، «هيهات منّا الذّلّة» است.



ـ انسان اگر به خدا و قيامت هم ايمان نداشته باشد، بايد «آزاده» باشد.



ـ تكيه گاه و مولي و سرپرست مؤمن در همه حال و در هرجا «خدا»ست.



ـ فرهنگ عاشورا، فرهنگ «شهادت طلبي»، «ايثار» و «مقاومت» است.



ـ با ستمگران زورگو، نه سازش نه تسليم، نبرد تا شهادت!



ـ مبارزان راه خدا، چه بكشند و چه كشته شوند، پيروزند.



ـ مرگ در راه عزّت و افتخار، حيات ابدي است و شهيدان، زندگان جاويدند.



ـ مدّعيان مسلماني بسيارند، اما صحنه امتحان، صادقان و مدّعيان دروغين را نشان مي دهد.



ـ قيام براي خدا شكست ندارد و شهادت، نوعي پيروزي است.



ـ بايد تابع «تكليف» و در پي انجام «وظيفه» بود، هرچه كه باشد! و هرجا كه باشد!



ـ آنكه به وظيفه عمل كند، چه فاتح شود و چه شكست بخورد، پيروز است.



ـ شكم هاي پر شده از حرام، دل ها را سنگ و گوش ها را از شنيدن حق، كر مي سازد!



ـ خواصّ و چهره هاي شاخص اگر در مقاطع حسّاس به وظيفه عمل نكنند، جامعه اي را به ذلّت مي كشند.



ـ رفاه طلبي و دنيازدگي، مانع عمل به تكليف و پيروي از حق مي شود.



ـ شيعه حسين عليه السلام ، هرگز با دشمن اسلام و مسلمين، سازش نمي كند و عزّت خود را نمي فروشد.



ـ اصلاح طلبي واقعي، جهاد با فساد و ظلم و تلاش براي كاستن از گناه در جامعه است.



ـ خون و شهادت، سلاحي برنده و دشمن شكن است.



ـ خون بر شمشير پيروز است.



ـ هر روز عاشوراست، همه جا كربلاست و همه ماه ها محرّم است.



ـ عزاداري، رمز بقاي حماسه عاشوراست و سلاح اشك، فرياد مظلوميت است.



ـ فلسفه قيام عاشورا، احياي دين و ترويج نماز و گسترش معنويات و مبارزه با منكرات است.



اينها گوشه ها و نمونه هايي از درس ها و پيام ها و عبرت هاي عاشوراست كه از سخنان سيدالشهدا عليه السلام و قيام و شهادت او و بازتاب حماسه كربلا در تاريخ، به دست مي آيد.



عاشورا، مكتب است و دانشگاه؛ حسين عليه السلام ، معلّم است و شيعيانِ عزادار، شاگردان او.



خدا كند كه در «كلاس عاشورا»، از مردود شدگان نباشيم و درس هاي عاشورا را از ياد نبريم.



چشم اميدمان به شفاعت و عنايت توست يا اباعبداللّه!



رسالت ذاكران



بايدها ونبايدها در مدّاحي اهل بيت عليهم السلام



برگزاري همايش ها و يادواره ها، يا براي احياي يك امر فراموش شده است، مثل زكات، امر به معروف و نهي از منكر، تعاون؛ يا براي زدودن يك پديده نامناسب و مقابله با يك معضل اجتماعي و مشكل عمومي، مثل بيكاري، اعتياد، تهاجم فرهنگي و يا براي تصحيح و توجيه و جهت صحيح دادن و به كمال رساندن يك مسأله است.



همايشي كه در گرامي داشت مدّاحان نمونه و يادواره پيش كسوتان مدّاحي و مرثيه خواني و رهيافت شيوه هاي متين و مفيد و مثبت در امر مدّاحي است، از اين قبيل است؛ تا اين حركت مقدّس ديني در جامعه ما، در مسيري سازنده تر و به دور از پيرايه ها و نقاط ضعف پيش برود.



جايگاه والاي مدّاحي



مي توان از عظم ترين دستاوردهاي نهضت عاشورا، پديده «وعظ» و «مرثيه خواني» را به شمار آورد كه به توصيه اهل بيت عليهم السلام و به قصد زنده نگهداشتن پيام عاشورا و درس هاي بزرگ آن حماسه، برپا شده و مي شود؛ منبري به وسعتِ جهان و در درازاي تاريخ، زيرنام مقدّسِ «اباعبداللّه الحسين عليه السلام ». كه بيان دين و تعظيم شعائر و تكريم اسوه هاي دين باوري، جهاد و شهادت، از آثار آن است.



در سايه اين مجالس و محافل، هم پايه هاي اعتقادات ديني مردم استوار مي شود، هم عواطف مردم با «آل اللّه» پيوندي مستحكم مي يابد و هم آگاه سازي جامعه نسبت به تكاليف ديني و اجتماعي، تقويت مي شود.



وقتي امام صادق عليه السلام مي فرمايد: حمد و سپاس خدايي راكه در ميان مردم، كساني را قرار داد كه به سوي ما مي آيند و ما را مدح مي كنند و براي ما مرثيه مي خوانند؛ «الحمد للّه الّذي جعل في النّاس مَن يَفِدُ الينا و يَمْدَحُنا و يرثي لنا»1 اين، نشان دهنده جايگاه «زيارت»، «مدح» و «مرثيه» در فرهنگ شيعي و در راستاي احياي فرهنگ اهل بيت عليهم السلام است.



عملكرد مقدّس مدّاحان و مرثيه خوانان، به خدا، رسول، پيامبران، صالحان، فرشتگان و كرّوبيان مي رسد؛ چرا كه «مدّاح» اهل بيت، خداي متعال است. سوگوار شهداي كربلا و امام حسين عليه السلام ، همه پيامبران الهي و حضرت رسول و ائمه معصومين عليهم السلام بوده اند. پيش كسوت مدّاحان و مرثيه سرايان اهل بيت، كساني همچون: فَرَزْدَق، دِعْبِل، كُمَيْت، سيّد حِمْيَري، عَبْدكوفي و... بوده اند.



لباس فاخر مدّاحي اهل بيت، زيبنده قامتِ خالص مرداني است كه با ايمان، عقيده، عشق و دلدادگي، زبان و حنجره و دل و جان خويش را وقف خاندان عصمت مي كنند.



بسياري از مردم هم از رهگذر مجالس سوگواري و محافل مرثيه خواني، به شجره طيّبه دين، قرآن و عترت وصل مي شوند.



اين كه مردم، جذب مدّاحان شده اند و مي شوند، هم موهبتي عظيم براي آنان است و هم بارسنگين و رسالتي حسّاس را بر دوش آنان مي گذارد.



از آنجا كه عشق و ولاي اهل بيت و پيوند جوانان و نوجوانان ما با خاندان عصمت، تا حدّ زيادي آنان را در برابر مفاسد و تهاجم فرهنگي و دين گريزي بيمه و مصون مي كند، ضروري است كه به اين مسأله مهم، جدّي تر نگريسته شود.



و از آنجا كه اشعار مدح و مرثيه، در يك جامعه دين باور به «فرهنگ ديني» تبديل مي شود، تصميم و هدايت و پاكسازي و آفت زدايي از اين موضوع مهمّ ديني، بسيار ضروري مي نمايد.



ضرورت نقد و بازنگري



جهت سالم ماندن هر فرد يا مجموعه اي، نقد، بررسي و ارزيابي، ضروري است. نقشي كه مدّاحان در بُعد اعتقادي و ديني مردم دارند، اين «نقد» را ضروري تر مي سازد.



«مدّاحي» يك هنر مهم است و در آن، تنها حنجره خوب و صداي زيبا نيست كه كارساز است، بلكه فكر، باور، اخلاق، منش و شخصيت خود مدّاح هم سهمي عظيم دارد.



نارسايي هايي كه در اين زمينه وجود دارد، گاهي جنبه شكلي و ظاهري است و به مسائلي همچون: صدا، آهنگ، دستگاه هاي موسيقي، ابزار صوتي، نوعِ خواندن ها، نوعِ مجالس و محافل، كيفيّت دعوت و پذيرفتن دعوت، پيش شرط هاي مالي و مادّي و... مربوط مي شود و گاهي هم جنبه محتوايي دارد.



در اين محور، دقت روي استحكام و درستي و غنا و ارزشمندي محتواي اشعار، استواري متن شعر، صحّت و اعتبار حرف هاي مطرح شده، خصلت هاي شخصي و رفتار و اخلاق خصوصي مدّاح و اين گونه مسائل مطرح است؛ كه شايد مناسب نباشد كه اين محورها خيلي باز شود. زيرا براي اهل درك، اشارات را همين اندازه كافي است.



كاري به اين عظمت، وسعت و قداست، اگر از ناخالصي ها، دروغ ها، انحراف ها و احياناً بدعت ها مبرّا نباشد، هم خوبي هاي فراوان اين حرفه عاشقانه را از بين مي برد و تحت الشعاع ضعف ها قرار مي دهد، و هم وجود برخي عناصرِ دنيا طلب و ناصالح در اين مجموعه عظيم ايماني، اخلاصي و ولايي، آبروي پاكان و صالحان و شايستگان را ضايع مي كند.



گرياندن به هر بهانه و با هر حرف و نقلي، راست يا دروغ، مستند يا بي سند، در شأن مدّاحان متعهّد نيست كه گاهي محتواي برخي از سروده ها هم، ذلّت آور براي اهل بيت است؛ دودماني كه مظهر غيرت خدا و عزّت دين اند، نبايد به صورت حقير، زبون و خوار مطرح شوند!



در اين زمينه، نقل مطلبي از زبان مرحوم محدّث قمي بسيار به جاست. وي مي نويسد:



«سزاوار است انسان ـ بويژه ذاكران و مرثيه خوانان ـ از ذكر آنچه كه اِشعار به ذلّت اهل بيت عليهم السلام دارد، پرهيز كنند، خصوصاً در باره امام حسين عليه السلام و اهل بيت او؛ چرا كه او فرمود: «هيهات منّا الذّلّه».2



مرحوم ميرزا حسين نوري در «دارالسّلام» داستاني دارد كه خلاصه اش اين است:



يكي از سادات تعزيه خوان، خواب ديد كه قيامت بر پا شده و مردم در وحشتي عجيب به سر مي برند و هركس گرفتار خود است و مأموران الهي مردم را پاي حساب گسيل مي دارند و همراه هركس، دو مأمور (سائق و شهيد) است... تا آن كه ما را به جايگاه حساب بردند.



منبر بلندي بود، با پلّه هاي بسيار كه بر بالاي آن حضرت رسول صلي الله عليه و آله وسلم نشسته بود و پلّه پايين تر، حضرت علي عليه السلام و مشغول حسابرسي مردم بود. همه در برابر او به صف ايستاده بودند.



نوبت به من كه رسيد، با عتاب و توبيخ به من چنين خطاب فرمود: «چرا فرزندم حسين عليه السلام را با ذلّت ياد كردي؟» مانده بودم كه چه جواب دهم! ناچار انكار كردم. به مجرّد انكار، دردي را در بازوي خويش حسّ كردم. گويا ميخي بود كه به آن فرو كرده باشند. به كنار خود نگاه كردم، مردي را ديدم كه طوماري در دست داشت، آن را به من داد و گفت: «بخوان!» باز كردم، ديدم صورت و ليست همه مجالس و منبرها و مشروح حرف هايي كه در مجالس گفته ام، با ذكر اين كه كي و كجا بوده است، بيان شده و حتي آن صحبت هاي ذلّت بار كه آن حضرت پرسيد و من انكار كردم در آن است...



آن خواب وحشتناك، سبب شد آن سيّد، آن شغل را رها كند و گفت: «خود را شايسته آن كار و قيام به شرايط آن نمي بينم.»



سيّد حِمْيَري كه از شاعران برجسته شيعي و مرثيه سرايان پر ارج حماسه عاشوراست، روزي با جعفر بن عفّان طايي بود. سيدحميري به وي گفت: واي برتو! درباره اهل بيت، چنين شعر مي گويي:



وَ ثِيابُكُم مِنْ اَرْذَلِ الأَثْوابِ ما بالَ بَيْتُكُمْ تَخَرَّبَ سَقْفُه



«خانه شما را چه شده است كه سقفش خراب شده است و جامه هايتان از پست ترين جامه هاست!»



جعفر بن عفّان نتوانست آن را انكار كند.



سيد حميري گفت: اگر توانايي مدح شايسته و خوب نداري، ساكت باش! آيا آل محمد صلي الله عليه و آله وسلم را اين گونه وصف مي كنند!؟ ولي من تو را معذور مي دانم؛ طبع و ميزان درك و نهايتِ فهم تو همين قدر است. امّا من چيزي را در باره اهل بيت عليهم السلام گفته ام كه عار و ننگ مدح تو را از بين ببرد و آن، اين است:



وَالْمَرْءُ عَمّا قالَ مسؤولٌ... اُقْسِمُ بِاللّهِ وَ آلائِهِ



«سوگند به خدا و نعمت هايش! همانا انسان مسئول چيزي است كه مي گويد.



به راستي كه عليّ بن ابيطالب، بر تقوا و نيكي سرشته است.



او امام هدايتگري است كه بر همه امت برتري دارد.



هم سخن حق مي گويد و هم بحق، داوري مي كند و هرگز باطل ها او را مشغول نمي سازد.



وي در حالي به جنگ و نبرد مي شتافت كه در كف او شمشيري برّان و صيقل خورده بود.



به شيري مي ماند كه از بيشه درآمده و در ميان فرزندان خود به راه افتاده است.



او همان بزرگ مردي است كه در يك شب، ميكائيل و جبرئيل بر او تحيّت و سلام دادند.



ميكائيل، همراه هزار فرشته و جبرئيل در ميان هزار فرشته، در حالي كه اسرافيل هم در پي آنان بود.



در شب بدر، به ياري پيامبر خدا فرود آمدند، گويا «طير ابابيل» بودند ـ كه بر سر سپاه ابرهه فرود آمدند ـ و چون نزد آن حضرت آمدند، از روي تكريم و بزرگداشت، بر او سلام كردند.»3



آري... در باره اين خاندان، اين گونه بايد شعر گفت. اي جعفر! شعر تو براي افراد فرومايه و ناتوان خوب است.



جعفر بن عفّان سر او را بوسيد و با ادب و احترام گفت: «به خدا قسم اي اباهاشم! تو سرور و سرآمد و سالاري، و ما دنباله رو و پيرويم.»



برخي از كاستي ها



1. بدعت ها



شيوه هاي عزاداري و مرثيه خواني، گاهي از قالب سنّتي بيرون مي آيد و به اسم نوآوري و جذّابيّت، بدعت هايي وارد آن مي شود و نتيجه اش، گرچه جذب طيفي از جوانان و مخاطبان است، ولي پايگاه مردمي اين سنّت ديني را سست كرده و كساني را دفع مي كند.



2. تحريف ها



از عمده ترين ضعف ها، تحريف حقايق تاريخي، سيماي حوادث و چهره معصومين و اهل بيت عليهم السلام است.



گاهي كساني به عمد و براي اغراض خاصّ، دست به تحريف مي زنند؛ گاهي هم ندانسته و بي اطلاع، از مطالب تحريف شده استفاده و آنها را بازگو مي كنند و در نتيجه، به فرهنگ عمومي جامعه و باورهاي ديني مردم سرايت مي دهند.



3. آهنگ هاي مبتذل



وارد ساختن آهنگ و موسيقي به دستگاه عزاداري امام حسين عليه السلام ، از قداست و موقعيّت آن مي كاهد. هرچند وسايلي چون طبل، سنج و ني، از ديرباز در اين گونه مراسم و تعزيه ها بوده است، ليكن كاربرد آنها يادآور ميدان رزم و صحنه جنگ در عاشورا است؛ اما آنچه در اين اواخر وارد اين جريان مقدّس شده است، با فرهنگ عزاي حسيني مناسبت و سنخيّتي نداشته، حتي افكار و توجه عمومي را بيش از محتوا و دورنمايه عزاداري و سوگ، به شكل ها و ظواهر و نمادها معطوف ساخته است.



4. پيش شرط هاي مالي و...



محبّان اهل بيت و بانيان مجالس حسيني، از ديرباز به عنوان گوشه اي از ارادت و عشق به ساحت اهل بيت عصمت عليهم السلام از بذل مال و تأمين هزينه محافل عاشورايي مضايقه نداشتند. پرداخت وجه به واعظان و مدّاحان و مرثيه خوانان هم گوشه اي از اين هزينه هاي عاشورايي است.



از سويي، مناعت طبع و بزرگواري اهل منبر و ذاكران حسيني، اين پرداخت ها و دريافت ها را در هاله اي از شرم و عفاف و احترام نگه مي دارد؛ ليكن تبديل شدن اين فرهنگ به نوعي كسب و كار سودآور و تعيين پيش شرط ها و پيش پرداخت هاي مالي و نرخ گذاري ها و امثال اين گونه امور، هم به وجهه مدّاحان لطمه مي زند، هم از معنويت امر مي كاهد و هم موجب حرف و حديث هاي فراوان در پشت سر مي شود!



5. عدم صلاحيت اخلاقي



در ميان مدّاحان، گاهي كساني پيدا مي شوند كه از نظر اخلاقي و پاكي نگاه ومهذّب بودن رفتار و برخورد، در حدّ «ذاكر امام حسين عليه السلام » و «مدّاح اهل بيت عليهم السلام » نيستند، بلكه آلودگي هايي دارند كه دامن پاكان و خوش نامان را هم مي گيرد و خوبان را هم بدنام مي سازد.



البته تعيين حدود و شرايط و بايستگي هايي براي آنان كه به اين كار مي پردازند و برخورد با ناصالحان، مي تواند گامي در حفظ كرامت و قداست تلاشگران صادق و صالح اين وادي باشد.



6. ذليل نمايي ها



برخي از انواع مرثيه خواني ها، با عزّت و كرامت خاندان پيامبر ناسازگار است و بعضي مرثيه خوانان به خاطر اشك گرفتن از مستمعان، مي كوشند وضع ائمه و اهل بيت عليهم السلام و حرف ها و رفتارهاي آنان را هرچه جان گدازتر و سوزناك تر مطرح كنند. كه اين كار، گاهي به ذليل و خوار نشان دادن اولياي بزرگوار الهي منتهي مي شود!



7. ريا و تظاهر



آنچه براي سوگواري و مرثيه خواني ارزش آفرين است، صداقت و معنويت است. وجود تعارض بين «بود» و «نمود» و «حرف» و «عمل» در بين مدّاحان، مثل هر قشر و گروه ديگر، هم از ارزش و اجر و معنويت كارشان مي كاهد و هم آنان را از چشم ها و دل ها مي اندازد.



مكتب حسيني، پذيراي صادقان خالص است، نه رياكاران متظاهر! از اين جهت، مداحي را نبايد به وسيله اي براي مريد پروري تبديل كرد و از احساسات پاك و عواطف زلال محبّان اهل بيت، به نفع موقعيّت و محبوبيّت شخصي بهره گرفت.



چاپ «كارت ويزيت» با شيوه هاي تبليغاتي و به اصطلاح، امكانات خوب و قيمت مناسب و عكس هاي آن چناني، دور از ساحتِ مقدّس مدّاحي است.



8. تبديل عشق به شغل



بي شك ترويج «فرهنگ مدح و مرثيه» از سوي امامان شيعه، براي حفظ و اشاعه فرهنگ اهل بيت در سايه پيوند روحي و عاطفي پيروان اين خاندان بوده است. و گريستن بر مظلوميت اين خاندان و برگزاري مجالس سوگواري، بُعدِ ضدّ ستم را در شيعه تقويت مي كند. حال، اگر اشك و گريه و عزاداري، به چيز مستقلّي تبديل شود كه نه تنها آن اثر و انگيزه نخست را نداشته باشد، بلكه نوعي شكل گرايي، اشباع كاذب نيازهاي روحي، جمع كردن مشتري و مريد، اجراي نمايش هاي سرگرم كننده و جذّاب، تخليه غرايز جوانان و... شود، با هدف اصلي آن فاصله گرفته است! راستي، سوختن در داغ و مصيبت و مظلوميت «آل اللّه» كجا و شلوغ كاري و هياهو و سروصداهاي بي سوز و اشك كجا؟



اگر گاهي كتاب «حماسه حسيني» ـ اثر شهيد مطهّري، كه در بردارنده آگاهي بخشي هايي نسبت به عاشورا و افشاي برخي دروغ ها و تحريف ها و نقد برخي شيوه هاست ـ مورد تحريم بعضي ها قرار مي گيرد كه نانشان در دروغ و هياهو و تحريف و ذليل نمايي نسبت به ساحت ائمّه است، جاي شگفتي نيست.



9. كمرنگ شدن وعظ و منبر



مجالس حسيني پيوسته اين بركت را داشته است كه شيفتگان اباعبداللّه و اهل بيت عليهم السلام ، با معارف دين، احكام شرع، حلال و حرام، سنّت هاي اسلامي، تفسير قرآن، روايات معصومين و آموزه هاي مكتب آشنا مي شدند و آنان كه اهل اين گونه مجالس بودند، هم تعبّد و دينداري شان بالا بود و هم دين شناسي و سطح آگاهي هاي اسلامي شان.



اگر رونق گيري كار مدّاحان، سبب شود كه وعظ و منبر و توجّه به تبليغات اسلامي كم رنگ شود، يك «ضايعه» است! زماني اين هنر، با سينه زني و پيشخواني، مجلس را آماده مي ساخت تا حاضران، از وعظ و منبر استفاده كنند. بانيان محافل حسيني هم، چنين ديدي داشتند و اين گونه برنامه ريزي مي كردند. اگر آنچه گوشه و كنار ديده مي شود و رو به گسترش است، باب و رايج شود، يعني در حاشيه قرار گرفتن منبر و وعظ و گاهي حذف مبلّغ ديني از مراسم و اكتفا به مدّاح؛ اين، محروم ساختن شيعيان سيدالشهداء عليه السلام از آموزش معارف والاي ديني است كه قطعاً خود اباعبداللّه عليه السلام هم به آن راضي نيست.



گاهي جوانان و اهل محل، در اطراف مجلس و مسجد مي چرخند تا منبر تمام شود و مدّاح بيايد و يا در زمان سخنراني واعظ، مجلس خوب است و هنگام مدّاحي، ازدحام و غلغله جمعيت. به راستي اين نشانه چيست؟



آيا فاصله گرفتن از روح تعاليم ائمّه در باره عزاداري و مرثيه خواني و ياد كرد اهل بيت و عاشورا نيست؟



همه بزرگان دين، جايگزيني «مدّاحي و مرثيه خواني» را به جاي «منبر وعظ و تبليغات و بيان احكام»، هشداري از يك آفت و ضايعه مي دانند. خوب است اين هشدارها جدّي گرفته شود؛ اگر رواج نوارها و سي دي هاي مدّاحان، جاي فكر و مطالعه و جلسات مذهبي و آموختن و رشد كمّي و كيفي در قلمرو «معرفت ديني» را بگيرد، جاي تأمّل است!



10. تحت الشعاع قرار گرفتن عاشورا



از كاستي هايي كه در برخي مجالس سوگواري ديده مي شود، آن است كه نام اهل بيت و مظلوميت شهداي كربلا، تحت الشّعاع شخص متوفّا قرار مي گيرد كه مجلس به ياد آنهاست. از سنن ارجمند پيشين، آن بوده كه تحمّل هر داغ و مصيبت را، با يادكردي از مصائب اهل بيت عليهم السلام ، آسان مي ساختند و با گريزي به كربلا، كه با تعبير «لايوم كيومك يا اباعبداللّه» انجام مي شد و مجالسِ فاتحه و ياد بود و مجلس شهيد، تبديل به مجلس عاشورايي مي شد.



افراط برخي مدّاحان، كار را به جايي مي رساند كه همه داغ ها، مصيبت ها، يادكردها، شيون ها، ذكر مناقب و... منحصر به مرحومي مي شود كه مجلس براي اوست و هرچه حرف و حديث و خواب و رؤيا و خاطره و... است، از اوست و ياد كرد مناسب از مصائب خاندان پيامبر نمي شود. «شهدا» نيز گرچه بسيار ارجمند و عزيزند، اما نبايد ياد آنها، ائمه و امام حسين عليهم السلام و شهداي كربلا را تحت الشّعاع قرار دهد.



11. سطح نازل اشعار نوحه



سرزدن به كتابفروشي هايي كه «كتاب نوحه» عرضه مي كنند، نشان از سطحي نگري تهيه كنندگان، ناشران، فروشندگان و مصرف كنندگان اين قبيل «كالاي فرهنگي» است. گزينش شعرهاي سطحي و ضعيف از سوي برخي از افراد بي تخصّص و احياناً تجارت پيشه و نشر آن از سوي بعضي ناشران سودجو، اين بازار را آشفته تر مي سازد.



وقتي علاقه مندان به دكّه ها و كتاب فروشي هاي عرضه كننده اين گونه آثار مراجعه مي كنند، ناچار از ميان «آنچه هست» انتخاب مي كنند. اينجاست كه رسالت «شاعران مذهبي» و «ناشران ديني» سنگين و حسّاس مي شود؛ زيرا سودجويي در عرصه اي كه به معتقدات و باورهاي پيروان اهل بيت عليهم السلام مرتبط مي شود، زشت و گناه به شمار مي آيد.



12. كلاس هاي آموزش مدّاحي



هرچند اصل كار، سودمند و نوعي كار فرهنگي است و مدّاحان پيوسته بايد آموزش ببينند و در ارتقاي سطح كار خويش بكوشند؛ اما به نظر مي رسد راه اندازي كلاس هاي آموزش مدّاحي، آن هم براي كودكان و نوجوانان، كار حساب شده و وزيني نيست. ابّهت كار ذاكران حسيني و شأن والاي مدّاحي اهل بيت، ايجاب مي كند كه حريم اين «رسالت» محفوظ بماند و به كاري كودكانه تبديل نشود.



البته سوق دادن نوجوانان به سمت اين گونه برنامه ها، اگر ايجاد پيوند عاطفي و معنوي بين اين قشر و عترت پيامبر باشد، بسي ارزنده است؛ اما نه به قيمتي كه عرصه گردانِ محافل ديني و مجالس عاشورايي، تعدادي نوجوانانِ احياناً نابالغ باشند و به دليل نو بودن كار و جذّابيّت آن، كار مدّاحان بزرگ و با سابقه و با معرفت و معنويت، از رواج بيفتد.



دريغ است كه برخي نوجوانان و جوانان كار و تحصيلات خود را رها كنند و به مدّاحي به عنوان يك شغل بنگرند! رهبر معظم انقلاب، در سخني خطاب به مدّاحان ارجمند ـ در سال 1367 ـ فرمودند:



«كسي تصوّر نكند كه اين، يك شغل است و همچنان كه يك نفر بقّال مي شود، يا يكي عطّار مي شود، يكي هم مدّاح مي شود؛ اين چنين نيست!»4



پيامدها



نتيجه رواج اين گونه كاستي ها و اصلاح نكردن اين ضعف ها، اينهاست:



ـ كاسته شدن و زدوده شدن قداست امر.



ـ رواج اجناس تقلّبي در بازار فراورده هاي مذهبي.



ـ بازار سياه يافتن متاع حقيقت در اين آشفته بازار.



ـ به هم ريختن مرزها و نبودن معيار و ثبات.



ـ غير قابل دفاع شدنِ حق آميخته با باطل.



ـ سوختن خالصان صالح به آتش ناصالحان متظاهر.



ـ رواج دكانداري و كساد صداقت در مرثيه خواني.



ـ مُشَوّه شدن چهره هاي زلال، با ناهنجاري هاي نالايقان.



ـ روي آوردن كاسب كارانه به اين سنّت مقدّس و كهن.



ـ رواج يافتن فرهنگ سطحي و نازل نسبت به حماسه عاشورا.



ـ گسترش شعرهاي سطحي و عوامانه در نوحه ها.



ـ رواج شكل گرايي و فاصله گرفتن از محتوا.



ـ كاهش معلومات و معنويات عزاداران.



اينها پيامدهاي سوئي است كه قطعاً ائمه معصومين عليهم السلام و بزرگان دين و دلسوزان فرهنگ شيعي، به آن راضي نيستند و از آن رنج مي برند.



راه حل ها و پيشنهادها



نكاتي را بايد خود مدّاحان متعهّد و دلسوخته دين و انقلاب رعايت كنند؛ نكاتي هم بايد از سوي مراكز و محافل و نهادهايي كه برنامه هاي مدّاحي و مجالس ديني دارند، مراعات شود. و البته چون نتيجه مثبت و منفي مدّاحيِ خوب و بد، به وجهه اسلام و تشيّع و نظام برمي گردد، نظارت و كنترلي هم در جهت حفظ وجهه و حيثيت اسلام و نظام و كشور و تبليغات ديني و اعتقادات مسلمانان و پيروان اهل بيت، بايد وجود داشته باشد.



اما در مجموع، آنچه به صورت پيشنهاد در جهت رفع كاستي ها و بهينه ساختن امر مدّاحي مطرح مي شود، به قرار زير است:



1. تلاش خود مدّاحان در جهت غناي فكري و شعري و محتوايي برنامه ها و ترويج فرهنگ مطالعه و عمق بخشيدن به اطلاعات ديني و تاريخي. جلسات ويژه مدّاحان و داشتن برنامه هاي سودمند براي خود آنان در اين زمينه، مفيد است.



2. ضابطه مند ساختن كار مدّاحي و جلسه داري، جهت حفظ حدود و حريم ها و تبيين وظايف و محدوده كار آنان.



3. مراعات جنبه هاي خطّ فكري مدّاحان و نداشتن افراط و تفريط در گرايش ها و شيوه ها و ميدان ندادن به آناني كه با نظام و آرمان شهدا و خطّ امام و ولايت، مسأله و مشكل دارند و به نشر بدبيني كمك مي كنند.



4. كنترل و برخورد نسبت به ناشايستگان و نا اهلان و تنظيم مجوّز براي مدّاحي، بي آنكه اين كار حالت دولتي به خود بگيرد و از جنبه مردمي بودن آن كاسته شود؛ مثل روحانيت كه در عين حال كه مردمي است و با توده هاي مؤمنين سر و كار دارد، اما براي تخلّفات صنفي و اخلاقي و انحرافات سياسي و بدعت گذاري و مذهب سازي و تلاش هاي ضدّ انقلابي برخي از آنان، «دادگاه ويژه» وجود دارد.



البته چنين كنترل و نظارتي بر عملكرد مدّاحان و تعيين صلاحيّت ها، بايد از سوي مركز و نهادي باشد كه هم اهميّت داشته باشد، هم قدرت تشخيص، هم سالم باشد و هم بي غرض.



5. تلقّي مدّاحي به عنوان يك كار فكري و فرهنگي (سازنده يا سوزنده) و جدّي گرفتن اين مقوله و كلاس دانستن جلسات عزاداري و مرثيه خواني، هم از سوي خود مدّاحان، هم بانيان و دعوت كنندگان، نه در حدّ صرفاً اجراي برنامه اي و گرفتن وجهي و پرداختن نذر و نيازي. شبكه عظيم و گسترده مجالس سوگواري و مدّاحان متعهّد و سالم، مي تواند جهت گيري ضدّ فساد، ضدّ ظلم، ضدّ گناه و ضدّ انحرافات داشته باشد و به عنوان بازوي پرتوان مكتب و زبانِ گوياي ارزش هاي والاي ديني و ولايي، عمل كند.



6. تجمّع هاي منطقه اي و جلسات هفتگي مدّاحان، كه حاوي تبادل اطّلاعات و تجارب و نقد و ارزيابي عملكرد جامعه مدّاحان و توجيه و ارشاد افراد نوپا و بهره گيري از روحيات و معنويات و مهارت هاي پيش كسوتان باشد، به قصد آموزش، بالابردن كيفيّت كار و اصلاحِ كاستي ها.



7. برگزاري همايش هاي سراسري و راه اندازي «مجمع بزرگ مدّاحان» و انديشيدن به نوعي سازماندهي و برخورداري از تشكيلات منسجم و داراي موضع.



پايان سخن را فرازي پرنكته از رهنمودهاي مقام معظم رهبري قرار مي دهيم كه در سال 1368 به مدّاحان عزيز توصيه فرموده اند:



«بايد به تدريج سمت مدّاحي اهل بيت عليهم السلام ـ كه واقعاً يك منصب است ـ يك ثغوري هم پيدا كند. مدّاحي اهل بيت كه هم مقام والايي دارد و هم تأثير زيادي در جامعه و در ذهن مردم دارد، بايد يك حدودي پيدا كند، كه بدانيد چه كسي مدّاح است؟ و مقدّمات كار مدّاحي اش چه قدر است؟ چه قدر شعر مي داند؟ چه قدر حفظ است؟ چه قدر مي تواند بخواند؟



اين خصوصيّات را يك مركزي از مراكز، تأييد كند و خود شماها به يك كيفيّتي فكر اين كار را بكنيد؛ چون اين چيزي است كه دنياي امروز و نيازهاي جامعه امروز، غير از اين را قبول نمي كند. و لذا آن كساني كه اين منصب را رسماً به عهده مي گيرند و لباس مقدّس ستايشِ اهل بيت عليهم السلام را برتن مي كنند و مردم آنان را به اين عنوان مي شناسند، بايد خصوصيّاتي داشته باشند و مركزي باشد كه اينها را با اين خصوصيّات تشخيص بدهد و تأييد كند.»5



به اميد هرچه بيشتر بالنده و بي نقص شدن فرهنگ عزاداري و مديحت پردازي و مرثيه خواني در جامعه شيعي و ولايي

پاورقي

1. وسائل الشيعه، ج 10، ص 469.



2. سفينة البحار، ج 1، ص 487، ذيل واژه «ذلّ».



3. ديوان سيّد حميري، ص 322.



4. ستودگان و ستايشگران، ص 20.



5. مديحت پردازان، ص 100.

جواد محدثي