بازگشت

خون هايي كه تا رستاخيز مي جوشند


مقدمه



نهضت امام حسين (ع) علاوه بر آن كه جنبه آسماني دارد از نظر سنت هاي قبل وقوانين اجتماعي نيز حركتي عاقلانه وضروري و غير قابل اجتناب بوده و اگر از جنبة امام بودن آن حضرت هم صرف نظر شود، قيام وي از ديدگاه يك سياست مدار ورزيده وبافراست نيز خردمندانه ترين و واقع بينانه ترين نهضت به شمار مي آيد.



اصول كلي اين جنبش مثل قواعد رياضي براي هميشه تازه و زنده و قابل پيروي است واز اين جهت تاريخ قيام حسين بن علي (ع) از با ارزش ترين مباحثي است كه سزاوار است براي درس گرفتن از آن بررسي و تحقيق شود.از اين رو، در اين مقاله آثار ونتايج آن قيام جاويد را از مجراي كارهاي عقلاني و مجاري طبيعي بررسي كرده تا مكتب زنده و ارزندة آن حضرت ديگران را نيز راهنمايي كند وجوان مردان آزاده بتوانند از جنبش آموزندة پيشواي مجاهدان درس بگيرند و طبق آن عمل نمايند، زيرا همان طور كه به حكم آيه : (لقد كان لكم في رسول اللّه اسوة حسنة ) عمل رسول خدا(ص) سرمشق مردم است ، عمل امام نيز سرمشق و راهنماي مردم است ؛ چنان كه امام حسين فرمود:

(لكم في ّ اسوة ) در اين مبارزه عمل من سرمشق شماست .بنابر اين مسلمانان بايدبرنامه عملي آن حضرت را به طور صحيح درك كنند و از آن پيروي نمايند.



البته بحث در آثار نهضت و بهره هايي زادة علي (ع) از جانبازي هاي قريش ويارانش برداشت ، دامنه اي بسيار وسيع دارد، زيرا نتايج وآثار وبهره هاي آن قيام مقدس بس بي شمار است :حال كه مجالي كوتاه يافته ايم ، مي كوشيم تا هر چند اندك آن نتايج وآثار را بهتر بشناسيم .



به طور كلي آثار و نتايج قيام امام حسين (ع)در دو بخش بايد بررسي شود: نخست ،آثار زيان آور اين تجاوز قساوت آميزي كه از طرف پسر معاويه - يزيد خون خوار-با امام واسلام شد.در بخش دوم ، هم آثار مثبت وپردازش قيام جاودانه آن امام برحق .







زيان هاي جنگ يزيديان



الف )خسارت جبران ناپذير



همه مي دانند كه در فاجعة اسف انگيز كربلا، علاوه بر زيان هاي مالي ، عده اي ازشريف ترين و برگزيده ترين رجال اسلامي و ذخائر پر ارزش ملي كه داراي عالي ترين صفات انساني هستند و نمونه هاي كامل مكتب قرآن بودند، طعمه آتش جنگ شدندوخانواده هاي آنان بي سرپرست وپريشان گشتند.



از همه مهم تر، سبط پيغمبر(ص)و فرزند برومند علي وفاطمه 8 كه حقا بايدجهان انسانيت را به سوي ترقي و تكامل رهبري كند، با آن وضع دل خراش به خاك وخون غلطيد، و زنان و دختران خاندان رسول خدا (ص)كه نمونه هاي كامل عفت اسلامي بودند، مورد تهاجم و غارت عناصر وحشي واقع شدند و در گذرگاه ها و مجالس عمومي درمعرض تماشاي مردان بيگانه قرار گرفتند. بي ترديد اين تهاجم وحشيانه اي كه به خاندان رسالت شد، ضربت بزرگي بود كه به دستگاه رهبري اسلامي وارد گشت و بي احترامي جسورانه اي بود كه به مقام پيغمبر اكرم (ص) شد. و هيچ خسارتي بزرگ تر از اين نمي شود كه خاندان نبوت قتل و غارت شوند. اين خسارت جبران ناپذير است كه مسئوليت آن به عهده حكومت ضد اسلام پسر معاويه است كه با تجاوزطلبي خود اين فاجعة وحشتناك را به وجود آورد.







ب ) ذلت مردم



در زمان هايي كه حكومت هاي استبدادي مثل حكومت يزيد بن معاويه همه آزادي ها را از مردم سلب مي كنند و حق و عدالت را مي كُشند و باافسار گسيختگي نيروهاي مالي و انساني مردم را استثمار مي كنند. تنها ماية اميد مردم شخصيت هاي بزرگ و لايقي مثل حسين بن علي (ع) هستند كه مي توانند در شرايط مساعد از نفوذاجتماعي و محبوبيت ملي خود استفاده كنند و طغيان حكومت سركش را مهار نمايند ومردم رااز ظلم و ستم برهانند.



پس از مرگ معاوية بن ابي سفيان مردمي كه بيست سال حكومت عدالت كش ُِاين ديكتاتور خون خوار را تحمل كرده و تشنة اصلاحات بودند.اميد داشتند پيش از آن كه يزيد بن معاويه بر اوضاع مسلط گردد، امام حسين (ع)وضع موجود را تغيير دهد ومردم را ازآن استبداد و اختناق شديد نجات بخشد.



اين اميد و آرزو در مردم عراق كه عموما شيعيان اميرالمؤمنين (ع) بودند، بيشتروجود داشت و همه اميدها و آرزوهاي مردم عدالت خواه در شخص حسين بن علي (ع)متمركز شده و عقيده داشتند تنها مرد مصلحي كه مي تواند به آرزوهاي مردم جامة عمل بپوشاند، فرزند پيغمبر (ص)است .



حال اگر اين تكيه گاه اميد و آرزوهاي مردم به شمشير استبداد كشته شود و اگر اين زعيم عظيم ، به دست عمال دولت عدالت كش يزيد به خون بغلطد؛ در اين صورت آياديگر براي مردم ستم ديده پناهگاهي وجود دارد؟و آيا براي مردم آزادي خواهي كه طغيان زير ضربات شلاق ديكتاتوري جانشان به لب رسيده ، ماية اميدي باقي مي ماند، وآيا براي مهار كردن حكومت ستمگر بني اميه وسيله ديگري موجود است ؟



اين جاست كه بايد گفت : پس از كشتن امام حسين (ع)مردم مسلمان در برابرحكومت يزيد ذليل تر و زبون تر شدند، زيرا با كشته شدن امام ، آرزوهاي آنان بر باد رفته واميدها به نااميدي مبدل گشته و خود را شكست خورده و بي پناه مي ديدند.



«عبد اللّه بن مطيع » سياست مدار معروف كه در شورش هاي ضد بني اميه نقش مؤثري داشت ، وقتي كه بين مكه و مدينه امام حسين (ع)را ملاقات كرد. ضمن سخنانش با آن حضرت گفت : «لئن هلكت لنسترقن بعدك . اگر تو كشته شوي حكومت موجود، مارابرده و اسير خود خواهد كرد».



«زيد بن ارقم » پير مرد صحابي آن گاه كه با خشم و تنفر از مجلس عبيد اللّه بن زياد خارج شد، گفت : «انتم معشر العرب العبيد بعد اليوم ، قتلتم ابن فاطمه و امرتم ابن مرجانه ؛ شما كه پسر فاطمه را كشتيد و پسر مرجانه را به حكومت پذيرفتيد، از اين پس بردگان حكومت خواهيد بود».



آنچه عبد اللّه بن مطيع و زيد بن ارقم گفتند به وقوع پيوست و پس از حادثة كربلامردم بردگان دستگاه حكومت شدند.



از «ابواسحاق سبيعي » پرسيدند:مردم چه وقت ذليل شدند؟گفت : «حين قتل الحسين ؛ آن گاه كه امام حسين (ع) راكشتند». ازاين بالاتر،كشتن امام اين جنايت بزرگ تاريخ دامنه ذلت رادر حادثة كربلا به دامن خاندان رسالت هم كشانيد ـنعوذ باللّه ـواين براي خاندان عصمت به قدري رنج آور و جانكاه بود كه حضرت امام رضا(ع) از روي

شدت ناراحتي مي فرمايد: «ان يوم الحسين اقرح جفوننا واسبل دموعنا و اذل عزيزنا؛كشته شدن امام حسين (ع) اشك هاي مارا ريزان و پلك هاي چشمان مارا مجروح وعزيز مارا ذليل كرد».



از آنچه گفتيم ، روشن شد كه ذلت و زبوني بيش از پيش مردم مسلمان در برابرحكومت جبّار بني اميه از آثار نامطلوب و رنج آور تهاجم وحشيانه اي بود كه از طرف دولت ضد اسلام يزيد به فرزند پيغمبر (ص)شد.







ج )ضربت خوردن اسلام



امام حسين (ع) پيشواي بزرگ اسلام بود و وظيفة آن حضرت اين بود كه :



1 - اصول و مقررات اسلام را بيان وتفسير كند؛



2 - باتبليغ و ترويج قوانين اسلام زمينه پيشروي و نفوذ اين دين را فراهم نمايد،تا در ساية تبليغات وي توسعه و انتشار بيشتري پيداكند؛



3 - راهنمايي و سرپرستي سياسي مسلمانان را به عهده گيرد و نيروها وفعاليت هاي آنان را در سياست و اقتصاد و ساير شئون حياتي متشكل و هم آهنگ سازد،تاملت مسلمان پايه هاي سعادت خود را استوارتر سازند و گام هاي بلندتري در راه ترقي وتكامل بردارند. هر امّت و جمعيّتي اگر بخواهند سعادت مند شوند، از دو چيز نا گريزند:



الف ) قانون ؛



ب ) رجال قانون .



قانون بايد آن قدر كامل باشد كه بتواند جواب گوي احتياج هاي اجتماع باشد.ورجال قانون بايد هم به آن ايمان داشته باشند، وهم قانون را درست بفهمند و هم براي ترويج و حمايت آن از بذل هيچ گونه كوششي دريغ ننمايند.



رسول خدا (ص)فرمود: «اني تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه واهل بيتي ؛ من كتاب خدا و عترت خود را در بين شما مي گذارم » و بدين گونه هم قانون و هم رجال قانون راتعيين كرد. قانون كتاب خداست ورجال قانون عترت پيغمبر (ص) هستند وچون قانون به خودي خود نه زبان دارد و نه مي تواند از خود دفاع كند. از اين رو تنها رجال قانون هستندكه بايد آن را هم تفسير و هم پشتبياني و ترويج نمايند.



بنابر اين به هر نسبتي كه مردان دانشمند دين شناس بيشتر باشند و براي پيشروي و سربلندي دين فعاليت كنند، به همان نسبت دين زنده مي شود و پيش مي رود.وبه هر نسبتي كه عدّه دانشمندان ديني كم شود و فعاليت هاي مذهبي رو به نقصان نهد به همان اندازه دين رو به ضعف مي رود.



اگر يك عالم ديني بميرد، به اندازه شعاع شخصيت ديني و نفوذ مذهبي او به دين ضربه مي خورد. زيرا دين ، يك فرد طرفدار مدافع خود را از دست مي دهد. واز اين جهت درخبر وارد شده است :



«اذا مات المؤمن الفقيه ثلم في الأسلام ثلمة لايسدها شي ؛ اگر يك عالم ديني بميرد،شكستي به اسلام مي خورد كه هيچ چيز آن را جبران نمي كند».



از اين مقدمات مي توان به اين حقيقت پي برد كه كشتن امام حسين (ع) آن رهبربزرگ و مجاهد چه ضربت جبران ناپذيري به اسلام وارد ساخت .



براي درك اين حقيقت لازم است اين نكته مورد توجه قرار گيرد: آيا وجود امام حسين (ع) بزرگ ترين شخصيت علمي و سياسي از خاندان وحي و رسالت براي پيشروي و سربلندي اسلام تا چه اندازه مفيد بود؟ بديهي است وجود امام به اندازة شعاع شخصيت اسلامي و رهبري ديني و سياسي آن حضرت براي پيشروي و شوكت و نفوذاسلام مؤثر بود.



پس به همين نسبت كشتن چنين رهبر بزرگ ديني و سياسي زعيم عظيم اسلامي براي اسلام و مسلمانان زيان آور وخسارت بار بود و فقدان وي آن هم با آن صورت دردناك ، شكست بزرگي بود كه به جهان اسلام وارد آمد.



عبد اللّه بن جعفر ضمن نامه اي به امام حسين (ع) مي نويسد: «ان هلكت طفي ءنور الارض ؛ اگر تو كشته شوي نور زمين خاموش مي شود» از اين رو امام سجاد (ع)ضمن خطبه اي كه هنگام بازگشت به مدينه در بيرون شهر ايراد كرد، فرمود:



«أن ّ اللّه قد ابتلانا بمصائب جليله و ثلمة في الأسلام عظيمه ،قتل ابو عبد اللّه الحسين (ع)؛ مابه مصيبت هاي بزرگي مبتلا شديم ؛ حسين بن علي (ع) كشته شد وكشتن او شكست بزرگي بود كه به اسلام وارد شد. از آنچه گذشت ، روشن شد شكست بزرگي كه با كشتن امام حسين (ع) به اسلام وارد شد؛ آثار نامطلوب و اسف انگيز قتل امام بود كه به دست عاملان حكومت يزيدي واقع گشت .







ج ) شكست علمي



بعضي از بزرگان فرموده اند: «در سراسر فقه شيعه ، حديثي از امام حسين (ع) نقل نشده و بعضي فرموده اند:فقط يك حديث از آن حضرت نقل شده است ».



اگر هر يك از اين دو مطلب ، حقيقت داشته باشد بايد گفت : علت آن اين است كه پس از وفات حضرت مجتبي (ع) به علت اختناق شديدي كه حكومت معاويه به وجودآورده بود، امام حسين (ع) طبعا از صحنة سياست كنار و مراجعات مردم به آن حضرت كم بود و پس از مرگ معاويه نيز بلافاصله به امام تهاجم شد و به دنبال آن قيام وي به وجودآمد و در اين قيام شهيد شد.



اگر امام شهيد نمي شد و خلافت اسلامي را به مركز اصلي خود باز مي گرداند، دراين صورت مثل پدر بزرگوارش در مسجد كوفه خطبه ها مي خواند و براي عزل و نصب ،فرمان ها صادر مي نمود و در هر مناسبتي از حقايق قرآن و اسلام پرده برمي داشت وشاگردان فراواني در تفسير و حديث وساير علوم اسلامي تربيت مي كرد و جهاني را از علم قرآن و حديث پر مي نمود.



نهج البلاغه جزء بسيار كمي از آثار علمي امير المؤمنين (ع) است كه به صورت خطبه ها و نامه ها و كلمات قصار در اختيار مردم قرار گرفته و معلوم است كه قسمت اعظم اين اثر گران بها در زمان خلافت آن حضرت صادر شده ، زيرا در اين زمان بود كه رهبري اجتماع را به عهده داشت و در هر مناسبتي خطبه اي يا نامه اي يا كلمات حكمت آميزي ازحضرتش صادر مي شد.



اگر امام حسين (ع) نيز مثل پدر بزرگوارش زمام امور را به دست مي گرفت وحداقل ده سال بر مردم حكومت مي كرد، نهج البلاغه ها از وي به يادگار مي ماند و آثارگران بهايي به صورت خطبه ها و نامه و فرمان ها و اخبار و احاديث اسلامي از حضرتش دراختيار مردم قرار مي گرفت .



يا اگر در مرحلة سوم قيام ـ همان طور كه خواست امام بود ـ ترك خصومت مي شد وپسر پيغمبر (ص) به مدينه بر مي گشت و پس از مرگ يزيد خلافت اسلامي را به مركزاصلي خود باز مي گرداند و يا در وضعي مشابه وضع حضرت سجاد و امام باقر (ع) به سرمي برد در هر دو صورت آثار گران بهايي از علوم اسلامي از آن حضرت به ياد گار مي ماند.



ولي هزار افسوس كه آن وجود مقدس به شمشير ظلم و استبداد كشته شد و جهان اسلام از فيض وجودش محروم گشت .پس بايد گفت :يك علت اساسي كه از سيدالشهدا(ع) اخباري در فقه نقل نشده همان كشته شدن آن حضرت بود و اين هم يكي ازآثار جنايت يزيد است .



در زيارت امام حسين (ع) در روز عرفه وارد شده است : «واصبح كتاب اللّه بفقدك مهجورا؛ با كشته شدن تو اي فرزند پيغمبر (ص)!قرآن كريم متروك شد» بديهي است درصورتي كه با كشتن امام (ع) قرآن كريم متروك شود، اخبار اهل بيت به طور شديدتري متروك خواهد شد.



د) لكّه ننگ



تهاجم وحشيانه اي كه در حادثه كربلا به خاندان وحي و رسالت شد، بي ترديد براي حكومت يزيد و به طور غير مستقيم براي خلفا وحاكمان اسلامي لكه ننگي بود كه به هيچ وسيله اي شسته نمي شد.



اين يك سنت طبيعي و اجتماعي است كه هر حكومتي هر قدر طرفدار حق وعدالت باشد، در افكار عمومي محبوب مي شود و در مقابل ، هراندازه دست به ظلم و ستم بزند، در نزد مردم منفور مي گردد و در سراشيبي سقوط قرار مي گيرد. و از اين رو حكومت يزيد پس از فاجعة كربلا بيش از پيش منفور شد و مورد نكوهش و سرزنش قرار گرفت .



اگر چه اختناق شديد به مردم فرصت نمي داد كه آزادانه اظهار تنفر كنند، ولي اين اختناق نمي توانست از خشم و نفرت عمومي بكاهد، بلكه آن را بيشتر مي كرد.



نه تنها مردم با ايمان از اين حادثه دل خراش نگران و پريشان شدند، بلكه جيره خواران و نزديكان دستگاه حكومت نيز نتوانستند از اظهار تنفر و تأسف خود داري كنند.







اينك چند نكته



1 - پس از شهادت امام حسين (ع) «عبيد اللّه بن زياد» نامة فرمان قتل امام را ازعمر بن سعد به شدت مطالبه كرد و ابن سعد از دادن آن به شدّت امتناع نمود، آن گاه به ابن زياد گفت : من دربارة قضيه حسين بن علي به قدري براي تو خير خواهي كردم و براي جلوگيري از جنگ كوشيدم كه اگر اين اندازه خير خواهي براي پدرم «سعد بن ابي وقاص »كرده بودم ، حق پدري او را ادا نموده بودم .



عثمان بن زياد برادر عبيد اللّه بن زياد كه در مجلس حاضر بود، سخنان عمر بن سعد را تصديق كرد و گفت : من دوست مي داشتم كه همه فرزندان زياد تا روز قيامت

ذليل وخوار باشند و حسين بن علي كشته نشود.



از اين قصه مي توان به ميزان زياد تأسف و تنفر عمر بن سعد از كشتن امام حسين (ع) پي برد، بلكه نگراني خود ابن زياد را نيز مي توان فهميد.



2 ـ مرجانه مادر عبيد اللّه بن زياد حاكم ديكتاتور را دربارة كشتن امام حسين (ع)به شدت ملامت كرد و گفت :



«يا خبيث قتلت ابن رسول اللّه !واللّه لاتري الجنة ابدا؛ تو اي عنصر نا پاك ! فرزندپيغمبر را كشتي ، به خدا قسم هرگز بهشت را نخواهي ديد».



3 - هنگامي كه سر امام حسين (ع) را به مسجد دمشق آوردند، يحيي بن حكم برادر مروان حكم از آنان پرسيد: چه كرديد؟ آنان جريان كشته شدن امام را توضيح دادند؛او گفت : بين شما و پيغمبر خدا در روز قيامت جدايي افتاد، من ديگر با شما در هيچ كاري شركت نخواهم كرد.



4 - همين يحيي بن حكم ، وقتي كه سر امام را نزد يزيد ديد، از روي ناراحتي وتأسف گفت : «آيا بايد فرزندان «سميّه » مادر زياد ـ كه زن بدكاره اي بود ـ به عدد ريگ هاي بيابان باشند، ولي فرزندان فاطمه زهرا 3 دختر پيغمبر (ص)بايد كشته ونابود گردند.؟!»







آثار ثمر بخش



اكنون به بعضي از آثار ثمر بخش قيام مردانه حضرت امام حسين (ع) اشاره مي كنيم :







الف ) مكتب سيار



فعاليت هاي ثمر بخشي كه أئمه اهل بيت : براي عقيم كردن تبليغات مسموم و زنده نگه داشتن نام پرافتخار امام حسين (ع) كردند، مكتب زنده و آموزنده سرورمجاهدان را با آن تشعشع مخصوص اش به جهانيان معرفي كرد و هرچه زمان بيشترگذشت ، خورشيد حقيقت ِ حسيني بيشتر درخشيد و شعاع نور بخشي آن وسيع تر گشت ، تاآن جا كه شخصيت با عظمت سيدا الشهدا ـصلوات اللّه عليه ـ شمع جمع شد و شيفتگان انسانيت را دل باخته خود گرداند و محبت آن حضرت تا اعماق روح وجان مردم حقيقت طلب نفوذ كرد.



اين جاذبه شخصيت با عظمت امام حسين (ع)مكتب آن حضرت را به صورت مكتبي خود كار و سيار وفعال درآورد؛ تا آن جا كه مي توان گفت :در جهان تشيع ، اگر احكام اسلام تبليغ مي شود.اگر اخلاق وعقايد ديني تشريح مي گردد و اگر نداي قرآن تا دورترين روستاها و حتي در بين عشاير خانه به دوش طنين مي افكند، همة اينها به بركت مجالسي است كه به نام سيد الشهدا (ع) و زير لواي آن حضرت تشكيل مي گردد و مردم با شور واشتياق كم نظيري به اين مجالس رو مي آورند و حقايق اسلامي را مي شنود و از منبع فيض حسيني سيرآب مي گردند.







ب ) تربت امام ، شفاي بيماران



يكي از ثمرات و بركاتي كه خداوند عالم در عوض شهادت امام حسين (ع)به وي داده اين است كه تربت آن حضرت را وسيله شفاي بيماران قرار داده است .



ما در اين جا از آن همه رواياتي كه در اين باب وارد شده ، مي گذريم و به نقل يك حكايت اكتفا مي كنيم :



عالم زاهد پرهيزكار، حجة الاءسلام والمسلمين مرحوم آقاي شيخ محمد حسن عالم نجف آبادي قدس سرّه (دايي اين جانب )نقل فرمودند:



«من در زمان مرجعيت مرحوم آية اللّه آخوند خراساني 1 كه در نجف اشرف مشغول تحصيل بودم ، مريض شدم و اين بيماري مدتي طول كشيد و پرستاري مرابعضي از طلاب در همان حجره مدرسه به عهده داشتند.



پس از چندي بيماري من به قدري شديد شد، كه پزشكان از شفا يافتنم مأيوس شدند و ديگر براي معالجه ام نيامدند ومن در حال شدّت تب گاهي بي هوش مي شدم وگاهي به هوش مي آمدم . يكي از دوستان كه مرا پرستاري مي كرد ـ شنيده بود زاهد مرحوم آية اللّه آقاي حاج آقا علي محمد نجف آبادي 1 مقداري از تربت اصل حضرت سيدالشهدا ـ (ع) را دارد.



او به منزل معظم له رفته و از وي خواسته بود كه قدري از آن تربت را بدهد كه به من بخورانند تا شفا يابم . ايشان فرموده بود، به قدر يك عدس تربت دارم و آن راگذاشته ام كه بعد از مرگم در كفنم بگذارند.



آن آقا ناراحت شده و گفته بود: حالا كه ما از همه جا مأيوس شده و به شما پناه آورده ايم ، شما هم از دادن تربت خودداري مي كنيد؛ اين بيمار درحال احتضار است ومي ميرد. مرحوم آية اللّه آقاي حاج علي محمد دلش به حال بيمار سوخته و قدري از آن تربت را ـ كه از جان خودش عزيزترش مي داشت ـ به آن شخص داده بود.



تربت را با آداب مخصوصي كه وارد شده ، در آب حل كرده و در حلق من ريخته بودند. من كه در حال بي هوشي به سر مي بردم ، ناگهان چشمان خود را باز كردم ، ديدم دوستان اطراف بسترم نشسته اند. خوب دقيق شدم و آنان را شناختم . قصه تربت را كه به حلقم ريخته بودند، برايم شرح دادند.



من كم كم در خود احساس نيرو و نشاط كردم و حركتي به خود دادم و نشاط بيشتري يافتم . برخاستم و ايستادم چون يقين كردم كه به بركت تربت مقدس امام حسين (ع) شفا يافته ام ، حال خوشي پيدا كردم و به دوستان گفتم : بدون مجامله مي خواهم از شما خواهش كنم از حجره بيرون برويد، چون مي خواهم زيارت عاشورابخوانم .



آنان از حجره بيرون رفتند، من درب حجره را بستم و بدون احساس ضعف با آن حال خوشي كه قابل وصف كردن نيست ، مشغول خواندن زيارت حضرت سيدالشهدا (ع)شدم .



مرحوم آقاي حاج شيخ 1 اين داستان را باحال گريه نقل مي كردند، بطوري كه گاهي گريه سخنان معظم له را قطع مي كرد.







ج )محبوبيت امام و خاندان علي (ع)بالا مي رود



يكي از آثار ثمر بخش قيام مردانه امام حسين بن علي (ع)محبوبيت بيش ازپيش امام بود، زيرا پس از حادثة كربلا محبوبيت آن حضرت چنان ريشه دار شد كه تااعماق دل و جان مردم نفوذ كرد. اگر حسين بن علي (ع) پيش از قيام به عنوان امام وقت وسبط پيغمبر (ص) و بزرگ ترين شخصيت از خاندان وحي و رسالت شناخته مي شد. پس ازقيام ، علاوه بر مقامات سابق به نام عالي ترين نمونة مردانگي و فداكاري در راه حقيقت شناخته شد و به عنوان كامل ترين مرد مجاهدي كه به علت طرفداري و دفاع از اسلام به خاك وخون غلطيد، نام پر عظمتش در خاطره ها نقش بست .



كيست بشنود كه : حسين بن علي (ع) به خاطر حمايت از قرآن در پيش چشم خانواده اش با شمشير استبداد كشته شد و دلش به سوي او متوجه نشود و به وي عشق نورزد؟كيست كه از جانبازي عاشقانه سبط پيغمبر(ص) آگاه شودو به هيجان نيايد و قلبش در محبت وي نتپد؟



هر انسان با شعوري در هر گوشه اي از جهان و داراي هر عقيده اي باشد، وقتي كه بشنود بزرگ ترين شخصيت علمي و سياسي از خاندان پيغمبر (ص) به علت دفاع ازانسانيت و حقوق انسان ها به دست عمال حكومت سرنيزه به خون غلطيد، بي اختياردلش در اين مصيبت جانكاه مي سوزد و بر قهرمان اين فداكاري بي نظير درود مي فرستدو قلبش مجذوب وي مي گردد و در عشق او به هيجان مي آيد، وهرچه نامش را بيشتربشنود و از قيام مردانة وي بيشتر ياد كند، علاقه و محبّتش به اين پيشواي مجاهدان عميق تر و ريشه دارتر مي شود.



واين يك سنت طبيعي و غير قابل تغيير است كه روح و دل انسان ها به سوي انساني كه درراه دفاع از حقيقت كشته مي شود، مجذوب مي گردد. اين محبوبيت كه درواقع بمنزله خون تازه اي بود كه در رگهاي اسلام جريان پيدا مي كرد، آرام آرام موقعيت خاندان علي (ع) را آن چنان استوار ساخت كه ديگر براي ستمگران و جباران بعدي هيچ گونه امكان آن شبيخون زدن ها و يورش ها را به موجوديت دودمان امير المؤمنين باقي نگذارد. در نتيجه ، هم خاندان نبوت و هم اسلام اصيل و واقعي از يك خطر حتمي وسقوط قطعي نجات يافت .



آري ، قيام خونين «طف » در واقع به منزلة تجديد حيات و قدرت معنوي براي اسلام و پيامبر بزرگ آن بوده است ، زيرا جاذبيت خاصي كه پس از آن براي حسين (ع)بوجود آمده بود عواطف و تمايل شديد قشرهاي مختلف اجتماع را به سوي آن بزرگوارمعطوف داشت و اين خود موجب گرديد، تا در پرتو زنده ماندن اسم آن حضرت ، نام پيغمبرو ميراث آسماني او هم زنده بماند به آن گونه تا اين تاريخ ، قرن ها است كه داغ ترين وشورانگيزترين حماسه ها و جنبش هاي اسلامي و انساني با الهام از جانبازي هاوفداكاري هاي بي دريغ آن حضرت به وجود آمده و آشنائي مردم باتعاليم و معتقدات اسلامي و زنده ماندن شئون و مظاهر صحيح مذهبي تحت عنوان يادبود خاطرة كربلاانجام گرديده است .



هرچند معتقدم كه از مجامع سوگواري و اجتماعات عظيمي كه به خاطر جاذبة حضرت سيد الشهدا به وجود مي آيد، آن گونه كه مورد انتظار است وبايد، بهره برداري نمي گردد و به مقداري كه نيرو در اين راه مصرف مي شود، نتيجه گيري انجام نمي گيرد(واين خود بحثي است كه با خواست خداوند در پايان مقاله خواهد آمد وما خود طرح هاي مفيدي در اين باره داريم كه در آن جا ارائه خواهيم داشت )اما با اين حال كيست كه نقش حياتي و عظيم اين مجامع را در حفظ اساس و كيان شيعه تا اين عصر انكار ورزد؟!



آري ، اين ثمره و راه يافتن دودمان علي (ع) به طور عميق و ريشه دار در دل هاي مردم از مهم ترين آثاري بود كه نهضت مقدس حسين (ع) آن را به بار آورد.







يك نكته



ولي يك نكته را بايد دانست كه اين محبوبيت از آثار طبيعي و قهري مجاهدات مردانة امام است ، نه هدف او البته بديهي است كه اين محبوبيت قهري براي آن حضرت مخفي نبود، بلكه پيش از وقت هم پيش بيني مي كرد كه پس از شهادت محبوب تروگرامي تر خواهد شد.



از اين رو، روز عاشورا وقتي كه حملات شديد دشمن به وي شروع شده بود، ضمن سخنانش با اردوي دشمن به اين امر اشاره مي كرد: «وايم اللّه اني لأرجو أن يكرمني مني اللّه بهوانكم ؛ به خدا قسم من اميدوارم كه خداوند مرا گرامي گرداند و شمارا خوار و بي مقدار سازد».



امام در اين سخن ، به دو سنت طبيعي اشاره فرموده است :



1 - سست شدن دستگاهي كه به كشتن فرزند پيغمبر (ص)اقدام كرد؛



2 ـ عزت و محبوبيت بيش از پيش امام كه در راه دفاع از حقيقت به خاك وخون غلطيد.



در اين جا باز بايد تذكر دهيم كه «ماربين » آلماني چون ديده است امام حسين (ع)پس از شهادت محبوب تر شده ، خيال كرده است كه آن حضرت خود را به كشتن داد، تااحساسات مردم به نفع وي تحريك شود و بيشتر به او محبت پيدا كند. ولي اين نيز ازباب اشتباه هدف با نتيجه قهري است ، زيرا محبوبيت بيشتر امام پس ازشهادت يك سنت طبيعي و از آثار قهري قيام مردانه آن حضرت است .







د) آل اميّه منفور مي گردد



چهارمين اثر مهم و بزرگي كه نهضت مقدس (ع) به بار آورد، برملاساختن ماهيت كثيف و ننگين بني اميه بود.آن قيام و جنبش اصيل كه ، پرده هارا يك باره بالا زد، به خوبي توانست چهرة آلوده و سيرت ديو مانند آنهارا در برابر امت عملاً ترسيم ساخته وميزان قساوت ، درندگي ، رذالت و پاي بند نبودن آنهارا به هيچ اصلي از اصول انسانيت وشرف آشكار سازد.



زادة علي (ع) با آن فداكاري و جانبازي خويش براي همگان روشن ساخت كه اينان نه تنها از كشتن عنصرهاي فضيلت و زادگان پيامبر با لب هاي تشنه و شكم هاي گرسنه امتناع ندارد، بلكه كودكان شير خوار وخرد سال آنهاراهم در برابر ديدگان پدر هدف تيرهاي مسموم و كشنده قرار مي دهند و دختران كوچك و بي گناه را به غل ّ و زنجيرمي كشند و با پاي برهنه آنهارا از بيابان ها و بر روي خارها عبور مي دهند.



اين جنايت هاي هولناك آن چنان پرده از ماهيّت بني اميّه بالا زد و آن دشمنان واقعي اسلام را رسوا ساخت كه قيافه هاي اهريمني و شيطاني آنها را آن گونه كه بود، نشان داد و در نتيجه به موازاتي كه محبوبيت خاندان پيغمبر بالا مي رفت ، نفرت وانزجارشديدي از بني اميه در دل ها ايجاد مي گرديد، تا آن جا كه مي توانست نقشه هاي شوم «زادة هند» را كه با جعل احاديث وروايات ساختگي مي خواست خاندان بني اميه را به نام دين در دل هاي مردم جاي دهد، همه را نقش را بر آب سازد.



كار اين منفوريت در اجتماع به حدي بالا گرفت كه سرانجام پس از گذشت چندسال نه تنها هيچ يك از آل اميه جرأت نداشت نسبت خود را آشكار سازد، بلكه بدن هاي مردگان آنهارا از قبر بيرون كشيدند و با آتش مي سوزاندند. آري ، راه پيشرفت وپيروزي كه داشت باسرعت فراوان براي آن دودمان كثيف در بين امت هموار مي شد، بعد از واقعه «طف » يكباره درهم ريخت و بارسوايي و فضيحت بساط بوسفيانيان برچيده گشت .







و) نهضت هاي كه از حادثه كربلا الهام گرفت



سومين اثر عميق ومهم كه واقعة «طف » آن را به وجود آورد، نهضت هاي اصيلي است كه با الهام از آن واقعه انجام شد. اين قيام هاي خونين كه تقريباً رهبري همة آنها راسادات و بني هاشم برعهده داشتند، خود يكي از ثمرات شيريني است كه فداكاري هاي بي دريغ حسين (ع) وياران عزيزش ، آن را به بار آورد، زيرا تا آن روز هرچند جنگ هاي فراواني در اسلام رخ داده بود، همانند نبرد علي و فرزندش حسن 8 كه در آنها مردان اصيل و آزادة اسلام سخت با ستم كاران و فرصت طلبان پيكار كردند و فداكاري هاي بسياري انجام دادند، اما آن جنگ ها همگي به صورت برخورد حكومتي باحكومت ديگربود و هر دو طرف از امكانات (دوقدرت )برخوردار بودند، از جنبه نفرات و سلاح گرفته تاآذوقه واقتصاد هر دو جبهه ، داراي شرايطي مساوي يا قدرتي ضعيف تر بودند، اما واقعه كربلا اين گونه نبود، در آن جا (قدرت )تنها در يك طرف بود و حكومت در برابر حكومت قرار نداشت .



در آن جا دو طرف نه تنها داراي شرايطي مساوي نبودند، بلكه از نظر امكانات ونيرو درست در دو قطب مخالف بودند. در حادثة «نينوا» يك طرف پيكار يزيد است كه دررأس قدرت قرار دارد و از همه امكانات وعوامل مادّي به طور وسيع و بي سابقه اي برخوردار است . اما طرف ديگر، يعني جبهة حسين (ع) نه قدرت دارد ونه حكومت ، بلكه تنها جمعي آزادمردان خدا ساخته و شريف بودند كه تعدادشان از صد نفر تجاوز نمي كند، واينان ـ به عكس رقيب خود ـ دست هاي پراز فضيلت شان از همة امكانات مادي تهي است ! نه اسلحة كافي دارد و نه وسيله سواري و حتي نه آب ونان .



اما با اين حال نشان دادند كه در حكومت جباران و ستمگران ، آنجائي كه براي عدالت و آزادي بافضيلت وشرف ارزشي نيست ، مرگ شرافت مندانه به مراتب از زندگي ننگين و سازش با آنها بهتر است .



آري ، اين گونه پيكار و جنگ با اين شرايط كاملا متفاوت ، تا آن روز سابقه نداشت وبراي اولين بار اين حسين و ياران آزادة وي بودند كه نشان دادند ممكن است جمعي كوچك و نفراتي محدود، بدون داشتن هيچ گونه امكانات مادي در يك محيط خفقان آورو در حكومت بيداد گران نعره هاي حق طلبانه خويش را از دل بركشند و به خاطرهدف هاي خدايي و انساني با دستي خالي پيكار كنند و هرچند در آن راه جان خود را ازكف بدهند، اما چون بر خدا و حق تكيه دارند پيروز گردند.



آري ، از اين جاست كه ما تنها قيام خونين حسين (ع) ـ نه جنگ هاي اصيل گذشته ـ را الهام بخش آن نهضت هاي كوچك ، اما اصيل و پر ثمر مي شمريم كه به وسيله بني هاشم و سادات در برابر حكومت هاي غاصب به وجود مي آيد و ترديدي نيست كه نقش همان قيام ها و جنبش ها با حجم كوچك شان در حفظ موجوديت اسلام وقوانين عدالت گستر آن بسيار حياتي و حساس بوده است ، زيرا ترديدي نيست كه اگر دوران حكومت زمامداران بعدي بانهايت آرامش و بدون درد سر مي گذشت ، بي شك آنهاكه نه بااسلام رابطة گرمي و نه باملت پيوندي داشتند، كمتر احساس احتياج مي كردند كه به مقررات اسلامي و حفظ شئون ديني تظاهر كنند و از ستم به مردم بپرهيزند. اما آن جنبش ها و قيام هاي مسلحانه اي كه به وسيله سادات و بني هاشم انجام مي گرديد، آن هم توأم با محبوبيت خاصي كه خاندان پيغمبر : بعد از حادثة كربلا به دست آورده بودند؛ گاهي آن چنان مشكل عظيم براي حكومت ها و خلفاي ناشايسته وقت به وجودمي آورد كه آنهارا به سقوط و شكست قطعي تهديد مي نمود. بي شك در چنين شرايط ، آن جباران خود را به حفظ حقوق مردم و مقررات و تظاهر به رعايت اصول ومباني اسلامي بيشتر محتاج مي ديدند، تا از اين راه هم بر محبوبيت خويش در بين مردم بيفرايند و هم از حمايت اجتماع در برابر سادات بيشتر برخوردار باشند و از طرف سوم ، بهانه اي هم به دست مخالفان خود و بني هاشم نداده باشند.



با اين حساب نقشي كه قيام سادات در برابر حكومت هاي ناشايست وقت از نظرمحفوظ ماندن ظواهر اسلام و نام مقدس پيامبر گرامي و رعايت حقوق مردم داشت ، جاي هيچگونه ترديد نيست واين نهضت ها خود يكي از آثار مهم و ثمرات شيريني است كه بي شك از نهضت ريشه دار و عميق حضرت حسين بن علي (ع) الهام مي گرفت .







ه ـ درس هاي عملي



يكي ديگر از آثار گران بهاي قيام امام حسين (ع) اين است كه با قيام آن حضرت درس هاي عملي پر ارزشي در اختيار جهان اسلام ، بلكه جهان انسانيت گذاشته شد وبدون ترديد درس عملي از درس زباني و قلمي خيلي مؤثرتر و نافذتر است .



جامعه اسلامي ؛ بلكه جهان انساني مي تواند از هريك از مراحل قيام امام درس مخصوصي فراگيرد و از مكتب جاويدان حسين بن علي (ع)براي سعادت اجتماع هميشه استفاده كند. و اينك به درس هاي عملي كه از چهار مرحله قيام آن حضرت مي توان آموخت ، اشاره مي كنيم :



الف ) آن گاه كه عناصر دنيا پرست بخواهند با قدرت سرنيزه ، تصويب حكومت غيرقانوني را تحميل كنند، بايد چنين تحميلي را نپذيرفت و به مقاومت پرداخت ، واگراميد اين معنا هست كه نيروهاي ملي متشكل شوند و براي مبارزه با حكومت ظلم شروع به فعاليت كنند بايد به ارزيابي اوضاع سياسي و نيروهاي ملي پرداخت ، تا اگر امكان مبارزه هست براي درهم كوبيدن ظلم و فساد شروع به كار شود.



چنان كه امام حسين (ع)براي مقاومت در برابر حكومت يزيد و ارزيابي اوضاع سياسي و ارزيابي قدرت ارتش ملي به مكه هجرت فرمود.



اين درسي است كه از مرحلة اول قيام امام مي آموزيم .



ب ) اگر پس از ارزيابي نيروهاي ملي ، معلوم شد كه افكار عمومي خواهان تغييرحكومت است و نيروي كافي براي تشكيل حكومت وجود دارد، بايد با كمال شهامت براي تشكيل حكومت عادلانه اقدام كرد.



چنان كه امام حسين (ع)پس از گزارش مسلم بن عقيل كه نيروي كافي براي تشكيل حكومت فراهم شده و امكان پيروزي نظامي بود، با همتي مردانه براي تشكيل حكومت اسلامي و سوزاندن ريشه ظلم و فساد اقدام فرمود و به سخنان اين و آن گوش نداد.



و اين درسي است كه از مرحلة دوم قيام امام مي آموزيم .



ج )اگر معلوم شد كه ديگر امكان پيروزي نظامي نيست ، بايد با تمام نيرو براي حفظ صلح و جلوگيري از جنگ كوشيد تانيروهاي موجود به حالت ذخيره بماند و بتوان درفرصت هاي ديگري فعاليت هاي وسيع تري به نفع اسلام آغاز نمود.



چنان كه حسين بن علي (ع) وقتي كه با حرّ بن يزيد برخورد كرد و ديگر امكان پيروزي نظامي و تشكيل حكومت نبود براي مراجعت به حجاز و جلوگيري از برخوردنظامي كوشش فراوان كرد واز هنگام برخورد با حرّبن يزيد تا آخر كار حداقل پنج دفعه پيشنهاد مسالمت فرمود.



و اين درسي است كه از مرحلة سوم قيام امام مي آموزيم .



د)اگر رهبر قيام در محاصره دشمن واقع شود و از او بخواهند كه بي قيد وشرط تسليم شود، ولي معلوم است كه اگر تسليم گردد، او را خلع سلاح مي كنند وذليلانه مي كشند؛ در اين صورت بايد تسليم دشمن نشود و مردانه به مقاومت و دفاع بپردازد تاپيروز شود ـ اگر چه احتمال يك در صد باشد ـ و يا به افتخار شهادت برسد.



چنان كه امام حسين (ع)پس از آن كه در محاصره نيروهاي دشمن واقع شد ومعلوم بود كه اگر تسليم شود، آن حضرت را ذليلانه خواهند كشت ، در اين شرايط مردانه به مقاومت و دفاع پرداخت و سرانجام به افتخار شهادت رسيد.



واين درسي است كه از مرحله چهارم قيام آن حضرت مي آموزيم .







م ) درس عزت نفس



علاوه بر درس هايي كه گفته شد درس ديگري نيز از قيام امام حسين (ع)مي توان آموخت و آن «عزت نفس » است .



از مطالعة تاريخ قيام ، امام معلوم مي شود پس از آن كه آن حضرت در محاصره نيروهاي ابن زياد واقع شد، دو مسئله مطرح بوده است :



يكي اين كه ، امام حسين (ع)خلافت يزيد را بپذيرد و ديگري اين كه ، ذليلانه وخاضعانه تسليم ابن زياد گردد، و اين غير از پذيرفتن خلافت يزيد است ؛ يعني چيزي است كه علاوه بر خلافت يزيد مي خواستند بر امام تحميل كنند.



آن گاه كه در مدينه به فرزند پيغمبر (ص) پيشنهاد كردند، خلافت يزيد را بپذيردفقط از او مي خواستند كه تسليم ارادة يزيد شود و ديگر از پذيرفتن فرمان ابن زياد سخني در بين نبود. ولي آن گاه كه دربيابان سوزان كربلا آن حضرت را در محاصره نيروهاي مسلح عبيد اللّه زياد گرفته بودند، علاوه بر پذيرفتن خلافت مي خواستند اين ذلّت را بروي تحميل كنند كه تسليم بي قيد وشرط ابن زياد شود، تا او هر فرماني كه دلش خواست دربارة امام صادر كند، اگر چه فرمان اعدام باشد.



امام حسين (ع)در يكي خطبه هاي روز عاشورا اين مطلب را بدين گونه توضيح مي دهد: «اين ناكس پسر ناكس ]ابن زياد[ مرا به پذيرفتن يكي از دو چيز ناچار كرده است : يا شمشير كشيدن و جنگيدن ويا قبول ذلت كردن ».



در خطبة امام اين مطلب روشن است كه بايد حسين بن علي (ع) ذليلانه تسليم ابن زياد گردد.پس معلوم مي شود اگر برفرض محال امام در كربلا خلافت يزيد رامي پذيرفت ، باز هم اورا آزاد نمي گذاشتند كه مثلا به وطن خود مدينه برگردد، بلكه بايدپس از بيعت كردن با يزيد تسليم ارادة ابن زياد شود.



بنا براين ، از وقتي كه امام حسين (ع) در محاصره نيروهاي «عبيد اللّه بن زياد»شد، مقاومت آن حضرت دوجانبه گشت ؛ يعني هم مقاومت مي كرد كه خلافت ضد قرآن يزيد را نپذيرد وهم مقاومت مي كرد كه ذلّت وخفتي را كه مي خواستند بر وي تحميل كند،نپذيرد و عزت نفس خود را حفظ كند و اين عزت نفس در مراحل اخير مبارزه امام بيشترتجلي كرد.



مقاومت حسين بن علي (ع)در مقابل دستگاه ديكتاتوري يزيد در همة مراحل ،مردانه و شجاعانه بود. ولي مقاومت دليرانه و عاشقانه اي كه از صبح عاشورا، تا وقت شهادتش از خود نشان داد، به اندازه اي حيرت انگيز و بهت آور است كه بدون مبالغه هيچ قلم توانا يا زبان گويايي نمي تواند آن را آن چنان كه هست ، تحرير يا تقرير نمايد.



آن گاه كه حسين بن علي (ع) در محاصرة شديد نيروهاي مسلح ابن زياد قرارگرفته و اردوي تجاوز كار دشمن آماده بود كه با حمله اي ، كار آن حضرت را يكسره كند.



آن گاه كه برق شمشير سي هزار نظامي مسلح دشمن چشم ها را خيره كرده ودل ها را مي لرزاند.



آن گاه كه سوز تشنگي سراپاي وجود امام را مي گداخت و جهان پيش چشمش تيره و تار شده بود.



آن گاه كه زنان و كودكان امام در خيمه ها منقلب وپريشان و در حال سوز و گداز به سر مي بردند.



آنگاه كه خاندان آن حضرت در حال بلاتكليفي و نگراني از آينده و در انتظاراسيري دقيقه شماري مي كردند.



آن گاه كه ناله هاي جانسوز زنان و كودكان تشنه و سرگردان قلب پر محبت امام رامي لرزاند و جگرش را چاك مي زد.



امام حسين (ع) در چنين اوضاع و احوال وحشت زايي كه هر پهلوان مرد افكني رابي چاره مي كند و در چنين عرصه پرمحنتي كه تهمتن ها و شيردلان را به زانو در مي آورد؛در ميان چنين طوفاني بلايي مي گويد:



«هيهات منّا الذلّة ؛ ماهرگز ذلت را نمي پذيريم ».



و مي گويد: «لاأعطيهم بيدي اعطاء الذليل »؛ من دست ذلت به دست ايشان نمي دهم ».



آه ! كه چه عزت نفس و حريت ضميري از فرزند پيغمبر (ص) بروز كرده است !



عجبا كه چه عظمت روح و علو طبع ونبوغ ذات حيرت انگيزي از پسر فاطمه (ع)ظاهر گشته است !



اين همان درس عزت نفسي است كه از مكتب حسين بن علي (ع) مي توان آموخت .



حادثة عاشورا نه تنها براي مسلمانان ماية عبرت بوده است ، بلكه بسياري ازرهبران و نوابغ مذهبي علمي و سياسي ساير مذهب ها و كشورهاي جهان هم ، آن راپايه و اساس حكومت خود قرار داده اند و از آن حادثة جاويد براي رسيدن به آرمان هاي كشور و مذهب خود استفاده مي كنند كه در زير به سخنان بعضي از آنها اشاره مي شود:







نهضت حسين از نظر «مهاتماگاندي »



برمن روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز باشد، بايستي ازسرمشق امام حسين (ع) پيروي كند.







آثار نهضت امام حسين (ع) از نظر «مسيو ماربين » آلماني



امام حسين (ع) براي پايدار داشتن پرچم اسلام ، پرچمي كه با فداكاري و از خودگذشتگي هاي جدش و با ايثار خون پاك صدها مسلمان غيرتمند برافراشته شده بود،جان و مال و خانواده و دوستان خود را فدا نمود، تا به دنيا نشان دهد كه ظلم و بيداد و ستمگري پايدار نيست و بناي ستم هر چند عظيم و استوار باشد، در برابر حق و حقيقت چون پركاهي برباد خواهد رفت .



او با اثبات مظلوميت و حقانيت خود به دنيا درس فداكاري و جانبازي آموخت و نام اسلام و اسلاميان را در تاريخ ثبت و در عالم بلند آوازه ساخت .







محمد علي جناح



محمد علي جناح دربارة آثار قيام حسين (ع) چنين مي گويد:



هيچ نمونه اي از شجاعت بهتر از آن كه امام حسين (ع) از لحاظ فداكاري و تهورنشان داد، در عالم پيدا نمي شود. به عقيده من تمام مسلمين بايد از سرمشق اين شهيدي كه خود را در سرزمين عراق قرباني كرد پيروي نمايند.







حادثه عاشورا از نظر لياقت عليخان



اين روز ]عاشورا[ براي مسلمانان سراسر جهان معناي بزرگ دارد. شهادت يكي از عظيم ترين پيروان اسلام مثل درخشنده و پايدار براي همه ماست . اين درس به مامي آموزد كه اشكال و خطرات هر چه باشد؛ نبايستي از راه حقيقت و عدالت منحرف شد.







اثر نهضت حسين از نظر گيبون مورخ مشهور



در طي قرون آينده بشريت و در سرزمين هاي مختلف شرح صحنه حزن آور مرگ حسين موجب بيداري قلب خون سردترين قارئين خواهد شد. «چارلز ديكنس در باره آثار نهضت حسين اين گونه مي گويد:



اگر منظور امام حسين جنگ در راه خواسته هاي دنيايي خود بود، من نمي فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنين حكم مي نمايد كه اوفقط به خاطر اسلام فداكاري خويش را انجام داد.







آثار نهضت حسين (ع)از نظر «توماس كارلايل »



بهترين درسي كه از تراژدي كربلا مي گيريم اين است كه حسين ويارانش ايمان استوار به خدا داشتند، آنها با عمل خود روشن كردند كه تفوق عددي در جايي كه حق وباطل رو به رو مي شود، اهميت ندارد و پيروزي حسين با وجود اقليتي كه داشت باعث شگفتي من است .







نهضت حسين از نظر فردريك جمس



درس امام حسين (ع)و هرقهرمان شهيد ديگري اين است كه در دنيا اصول ابدي عدالت و ترحم و محبت وجود دارد كه تغييرناپذير است و هم چنين مي رساند كه هرگاه كسي براي اين صفات ابدي مقاومت كند وبشر در راه آن پافشاري نمايد، آن اصول هميشه در دنيا باقي و پايدار خواهد ماند.







كلام آخر



وبه راستي !



باچنين حسن و ملاحت اگر ايشان بشرند زآب وخاك دگر و شهر وديار دگرند



سلام گرم عاشقان آزادگي و عزت نفس بر تو باد اي قهرمان آزادگي و حرّيت ! كه ذلت را نپذيرفتي و درحال مقاومت افتخارآميز به خون خود غلطيدي .



درود پر شور شيفتگان حق وعدالت بر تو باد اي فرشته بشر! سيما كه در راه دفاع ازحق و عدالت تا آخرين نفس ايستادگي كردي و سرانجام در راه هدف مقدس خودعاشقانه جان دادي !



سلام سوزان دل باختگان آزادي و انسانيت نثار بارگاه عظمت و جلال تو باد اي مرد آسماني وملكوتي ! كه از تار وپود وجود تو براي هميشه اين ندا بلند است كه :



«هيهات منّا الذّلة ؛ ماهرگز ذلت را نمي پذيريم ».




پاورقي

1 ـ حماسه حسيني (1 و 2)...استاد شهيد مرتضي مطهري .



2 ـ عنصر امر به معروف ...استاد شهيد مرتضي مطهري .



3 ـ درسي كه حسين (ع)به انسانها آموخت ...سيد عبد الكريم هاشمي نژاد.



4 ـ مقالاتي درباره انگيزه قيام امام حسين (ع)...گردآوري انتشارات شفق .



5 ـ آنجا كه حق پيروز است ...پرويز خرسند.



6 ـ شهيد جاويد...صالحي نجف آبادي .



7 ـ عظمت حسين (ع)...ابو عبد اللّه زنجاني .



8 ـ عاشورا...علي - صاد.



9 ـ سيري در سيرت ائمه اطهار...استاد شهيد مرتضي مطهري .



10 ـ فرهنگ سخنان امام حسين (ع)...محمد دشتي .



11 ـ زندگي وسيماي امام حسين (ع )... محمد تقي درس .



12 ـ واقعه كربلا... عباس محمود عقاد.



13 ـ امام حسين هدايت ... محمد حسين شيرازي .



14 ـ الفباي فكري امام حسين (ع )... محمد رضا صالحي كرماني



15 ـ رسالت انقلاب امام حسين ... سيد عبد الكريم هاشمي نژاد.



16 ـ زندگاني امام حسين (ع )... هاشم رسولي .



17 ـ گفتار از امام حسين (ع ) علي گلزاده غفوري .




اعظم عبادي