بازگشت

تاثير سياسي - اجتماعي قيام سيدالشهدا عليه السلام


بقاي شريعت اسلام



تفسير و احياي اسلام و امر به معروف و نهي از منكر



دميدن روح استقامت و آزاديخواهي



قيام حسيني الگوي قيام هاي مقدس ديگر



بيداري خفتگان



شكست يزيد و يزيديان



رهايي از جهالت و ضلالت





او كشته شد كه دين خدا جاودان شود جان جهان فداش كه بي مثل و گوهر است



بقاي شريعت اسلام



اوضاع عمومي اسلام و مسلمين بسيار ناراحت كننده بود. فعاليت ها و تبليغات مسموم بني اميه عليه حضرت علي عليه السلام و خاندانش، و نيز تحريفات و بدعت هايي كه زيركانه در اسلام داخل كرده بودند، شرايط را جهت نابودي اسلام و محو نام حضرت محمد صلي الله عليه و آله آماده كرده بود. خلافت الهي به حكمت سلطنتي و ديكتاتوري تبديل شده بود. روح شريعت اسلام يعني پرهيزگاري و عدالت، در اجتماع ديده نمي شد و از احكام اجتماعي دين فقط جمعه و جماعت، آن هم به صورت تشريفات وجود داشت؛ و گاهي همين صورت تشريفاتي نيز به بدعت و بلكه فسق و فجور مي گراييد. اكثر قريب به اتفاق نسل مسلمان كه آن روزها در شبه جزيره عربستان زندگي مي كرد، در پايان خلافت عمر متولد و در عصر عثمان پرورش يافته و در آغاز حكومت معاويه وارد اجتماع شده بودند، لذا پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را زيارت نكرده و شايد بتوان گفت مقام و منزلت خاندان وحي را درك نكرده بودند.



در رأس جامعه اي كه دچار بي ارادگي و ضعف نفس شده بود، حاكمي فاسق و فاجر چون يزيد لقب شريف اميرالمؤمنين و خليفه مسلمين را به ناحق با خود يدك مي كشيد. يك جوان قمار باز و شرابخوار، بي بند و بار و صد در صد اهل دنيا و خوشگذراني هاي آن بر مردم حكومت مي كرد يك مغز الكلي كه از نظر افكار، نسبت به اسلام و مقدسات اسلام كمترين عقيده اي نداشت، و ميمون بازي و هوسبازي از كارها و تفريحات روزانه اش بود. انسان هاي خطرناك و دنيا طلب به فرمان او در تمام استان ها و شهرستان ها بر اوضاع مسلط و بر دوش مسلمانان سوار بودند.



در رأس جامعه اي كه دچار بي ارادگي و ضعف نفس شده بود، حاكمي فاسق و فاجر چون يزيد لقب شريف اميرالمؤمنين و خليفه مسلمين را به ناحق با خود يدك مي كشيد. يك جوان قمار باز و شرابخوار، بي بند و بار و صد در صد اهل دنيا و خوشگذراني هاي آن بر مردم حكومت مي كرد يك مغز الكلي كه از نظر افكار، نسبت به اسلام و مقدسات اسلام كمترين عقيده اي نداشت، و ميمون بازي و هوسبازي از كارها و تفريحات روزانه اش بود. انسان هاي خطرناك و دنيا طلب به فرمان او در تمام استان ها و شهرستان ها بر اوضاع مسلط و بر دوش مسلمانان سوار بودند.



در چنين وضع خطرناك و دردناكي، امام حسين عليه السلام پاي فشرد و عزم جهاد راسخ كرد و با تعداد معدودي از ياران، همراه با زنان و كودكان به استقامت برخاست، و چنين فرياد كرد: «آيا نمي بينيد كه به حق عمل نمي شود و از باطل نهي نمي شود؟ در اين هنگام بايد شخص مؤمن حقا و واقعاً طالب لقاي پروردگارش باشد.»(1)



مقاومت و پايداري سيدالشهدا عليه السلام بود كه شريعت اسلام را بعد از اين كه در اثر طغيان معاويه و جور و بيداد او رو به اضمحلال گذارده بود، و تغيير و تبديلي كه او و پسر ناخلفش يزيد در اين دين بنا گذاشته و اساس ديانت را متزلزل بلكه مشرف به انهدام نموده بودند نجات بخشيد. نهضت اين بزرگوار و قيام نيرومندانه اش، بقاي دين را باعث گرديده، و با خون خود و اصحاب و يارانش، گلستان دين را آبياري و نهال گلستان شريعت را سرسبز و شاداب نمودند. اگر نهضت مقدس حسين نبود از اسلام به غير از اسلام اموي و از دين جز دين يزيدي و دين تشريفاتي چيزي باقي نمانده بود.



«مقرم» در كتاب مقتل خود مي نويسد: نهضت حسين عليه السلام جزء اخير از علت تامه جهت استحكام مباني دين بوده، به طوري كه اين نهضت، بين دعوت حق و حملات باطل، تفرقه و جدايي انداخته، حق و باطل را از يكديگر جدا نمود. لذا گفته شده است: دين را وجود مقدس محمدي شروع نموده و بقاي آن به واسطه وجود مبارك امام حسين عليه السلام تداوم يافت. «الاسلام نبوي الحدوث و حسيني البقاء.»(2)



اين بركت بزرگ كه به خاطر وجود شريف حضرت سيدالشهدا عليه السلام است، از تفسير بعضي احاديث نبوي نيز به دست مي آيد، از جمله اين حديث معروف شريف كه فرمود: «حسين مني و انا من حسين.»(3)



به بركت وجود مقدس حسين و نهضت حياتبخش وي و شهادت مظلومانه و در عين حال رسواگر او، حقيقت اسلام تفسير شد و امر به معروف و نهي از منكر احيا گرديد.



حسين از من است و من نيز از حسينم .



بدين معني كه امام حسين عليه السلام سبط آن رسول گرامي بوده و از زبان مبارك نبوت و انگشت ابهام مقام رسالت تغذيه نموده و رشد و نماي او از شيره جان نبي اكرم صلي الله عليه و آله بوده است، و از طرفي پيامبر از امام حسين است زيرا دين آن رسول خاتم، به واسطه امام حسين و فداكاري و جان نثاري او به جهان و جهانيان نفوذ كرده و تجليات و نورافشاني و گيتي شناسي خود را بعد از وفات پيغمبر معظم، به وسيله شهادت و جانبازي و از مال و عيال گذاشتن اين بزرگوار به عالميان جلوه و ظهور داده است .



«واشنگتن ايروينك» مورخ آمريكايي گويد: «براي امام حسين عليه السلام ممكن بود كه زندگي خود را با تسليم شدن به اراده يزيد نجات بخشد، ليكن مسئوليت پيشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمي داد كه او يزيد را به عنوان خلافت بشناسد. او به زودي خود را براي قبول هر ناراحتي و فشاري به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بني اميه آماده ساخت. در زير آفتاب سوزان سرزمين خشك و در روي ريگ هاي تفتيده عربستان روح حسين فناناپذير است. اي پهلوان و اي نمونه شجاعت و اي شهسوار من، اي حسين.»(4)





تفسير و احياي اسلام و امر به معروف و نهي از منكر



از جمله آثار مهم سياسي - اجتماعي قيام و نهضت حياتبخش حسيني كه به جاي مانده، آشكار ساختن اسلام صحيح و احياي امر به معروف و نهي از منكر بود تا بطلان اسلام انحرافي اموي كه پس از زمان رحلت نبي اكرم صلي الله عليه و آله صورت گرفت، روشن شود.



خاندان بني اميه در تبليغات خود، خويش را از خاندان رسول خدا صلي الله عليه و آله قلمداد كرده و اسلام را وارونه به مردم نشان داده بودند و ايشان را در امور دين به ادعاي اين كه اولي الامر واجب الاطاعه هستند در حيرت و سرگرداني گذاشته بودند؛ اما امام حسين عليه السلام با قيام خود همه اين توطئه ها را بهم ريخت و اسلام اموي و دين يزيدي را از اسلام ناب محمدي جدا ساخت، و با نماز خونين خود در ظهر عاشورا، نماز را اقامه كرده عملاً معنا نمود.



چنانكه در زيارت وارث مي خوانيم: «اشهد انك قد اقمت الصلوة و اتيت الزكوة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر.»



بنابراين، نهضت و شهادت سيدالشهدا عليه السلام دو معني داشت:



1- نفي آنچه به نام اسلام مطرح بود،



2- اثبات آنچه از اسلام فراموش گشته و انكار شده بود - مانند امر به معروف و نهي ازمنكر - و اين هر دو با هم، يعني «احياي اسلام محمدي.»



پس از شهادت امام حسين عليه السلام، گروه مكتبي، به حركت توده اي مخالف تبديل شد كه بدون استثنا همه مسلمين را در بر گرفت، زيرا مسلمانان به حقيقت اسلام و هدف تفكر مكتبي پي برده بودند، طرز تفكري كه از روز اول، شعار حكومتي غير منحرف و صالح را فرياد مي كرد. در آن زمان، تمام جهان اسلام دريافته بود كه سكوت امت بر انحراف رهبري، خطايي فاحش به شمار مي آيد. زيرا اين سكوت به فاجعه كربلا منجر شد. و همين امر آغازي شد براي انقلاب ها و امر به معروف و نهي از منكر.



حماسه عاشورا سراسر، شعارهاي آزادي طلبي و استقامت و عزت نفس است. چنانكه آن حضرت در روز عاشورا ضمن گفتارهاي گرم و آتشين خود فرياد مي زد: «اين ناپاك و فرزند ناپاك، مرا بين دو كار مخير ساخت: يا ذلت را بپذيرم و در برابر يزيد تسليم شوم، و يا اين كه كشته گردم و به حكم شمشير تن دهم! اما از ما خاندان پيغمبر ذلت به دور است، نه خدا براي ما ذلت مي خواهد و نه پيامبر او و نه مردان پاك دل و مؤمن و نه آن دامن هاي منزهي كه ما را در ميان خود پرورانده است.»



آري، كار انبيا و اولياي الهي در حقيقت امر به معروف و نهي از منكر و شناساندن معروف و منكر به مردم بوده است، و در اين راستا، نه تنها به سخن بسنده نكردند كه از درگيري و تحمل سختي ها و دشواري هاي آن نيز نهراسيدند. در اين بين رسول اكرم صلي الله عليه و آله شتاب بيشتري به آن دو امر داده و با تلاش و پيگيري اسلام را پيروز كرد.



اما بعد از رحلت پيغمبر صلي الله عليه و آله، مردم از خط مستقيم محمدي منحرف شدند و نااهلان را به خلافت پذيرفتند كه عامل مهم اين مصيبت، جهل مردم و بي توجهي به امر به معروف و نهي از منكر بود. و امام حسين عليه السلام با قيام مصلحانه خود احياگر حقيقي اين دو فريضه الهي است. چنانكه سر قيام خويش را «اصلاح نمودن امت جدش و امر به معروف و نهي از منكر» معرفي مي نمايد. او با قيام خود به اين دو اصل اسلامي، اعتبار و آبروي شايسته داد و ارزش آنها را در جهان اسلام بالا برد، يعني در حالي كه ديگران آن را در مرز ضرر شخصي متوقف مي كنند و ارزش آن را پايين مي آورند، نهضت حسيني مرزي براي آن نمي شناسد.



گاهي گفته مي شود: فقهاي شيعه شرايطي را براي امر به معروف و نهي از منكر ذكر كرده اند كه از آن جمله: ايمني از ضرر بر جان و مال و ناموس است. پس شهادت حسين عليه السلام چگونه امر به معروف و نهي از منكر و يا برانگيزاننده بر آن است؟



در جواب بايد گفت: گاهي اوقات انسان با مسئله اي مواجه مي شود كه ناچار است بين از خود گذشتگي براي نجات دين و ميهن از نابودي و هلاكت، و به زندگي خويش پرداختن و دين و وطن را رها كردن، يكي را انتخاب كند. و ترديدي نيست كه او بايد شهادت و از خودگذشتگي را اختيار كند. تا عمل كرده باشد به دو قاعده قطعي: «تقديم اهم بر مهم» و «دفع ضرر اشد به ضرر اخف». و چنانكه مي دانيم كه در زمان خلافت يزيد به جايي رسيده بود كه قيام امري واجب و تكليف الهي بود، اگر چه منجر به شهادت حسين عليه السلام و اسارت خاندانش گردد. و اگر ايمني از ضرر، يك واجب مطلق بود و قيدي نداشت، هرگز جهاد در راه خدا بر مسلمانان واجب نمي گشت بلكه شهادت در راه خدا معصيت محسوب مي شد! و حال آن كه چنين نيست.



استاد شهيد مطهري(ره) در اين باره مي فرمايد: «امر به معروف و نهي از منكر در مسائل بزرگ مرز نمي شناسد، هيچ چيزي، هيچ امر محترمي نمي تواند با امر به معروف و نهي از منكر برابري كند. نمي تواند جلويش را بگيرد. اين اصل داير مدار اين است كه موضوع امر به معروف و نهي از منكر چيست. اينجاست كه مي بينيم حسين بن علي عليه السلام ارزش امر به معروف و نهي از منكر را چقدر بالا برد. همانطور كه اصل امر به معروف و نهي از منكر را چقدر بالا برد. همانطور كه اصل امر به معروف و نهي از منكر، ارزش نهضت حسيني را بالا برد، چون حسين بن علي عليه السلام فهماند كه انسان در راه امر به معروف و نهي از منكر به جايي مي رسد كه مال و آبروي خودش را بايد فدا كند، ملامت مردم را بايد متوجه خودش كند؛ همانطور كه حسين كرد.»(5)



به بركت وجود مقدس حسين و نهضت حياتبخش وي و شهادت مظلومانه و در عين حال رسواگر او، حقيقت اسلام تفسير شد و امر به معروف و نهي از منكر احيا گرديد.





دميدن روح استقامت و آزاديخواهي



يكي ديگر از آثار و بركات سياسي - اجتماعي سيدالشهدا عليه السلام اين بود كه نه فقط با حرف كه در عرصه عمل هم روح استقامت و پايداري و آزاديخواهي و حفظ كرامت و عزت نفس را در كالبد بي روح مسلمين در همه اعصار دميد.



سالار شهيدان در برابر نيروي مهيب ستم و قوه قاهره بني اميه، بالاترين استقامت و مهمترين پايداري و شهادت را به خرج داده و در مقابل آنان مقاومت كرده و به انسان ها درس حريت و آزادگي آموخت. آن حضرت در آخرين لحظات حماسه كربلا با بدني مجروح و خونين، دشمن را طرف خطاب قرار داده و فرمود: «اي پيروان ابوسفيان، اگر دين نداريد پس در دنيا آزاد مرد باشيد.»



«استاد حسن ابراهيم» در اين رابطه مي گويد: «كشته شدن امام حسين عليه السلام در تهييج شيعيان و وحدت بخشيدن به آنها تأثير بسياري داشت. قبل از اين رخداد، شيعيان پراكنده بودند؛ زيرا شيعه گري با خون آميخته گشت و در اعماق قلوب شيعيان، نفوذ كرد و عقيده راسخ آنان شد.»



حماسه عاشورا سراسر، شعارهاي آزادي طلبي و استقامت و عزت نفس است. چنانكه آن حضرت در روز عاشورا ضمن گفتارهاي گرم و آتشين خود فرياد مي زد: «اين ناپاك و فرزند ناپاك، مرا بين دو كار مخير ساخت: يا ذلت را بپذيرم و در برابر يزيد تسليم شوم، و يا اين كه كشته گردم و به حكم شمشير تن دهم! اما از ما خاندان پيغمبر ذلت به دور است، نه خدا براي ما ذلت مي خواهد و نه پيامبر او و نه مردان پاك دل و مؤمن و نه آن دامن هاي منزهي كه ما را در ميان خود پرورانده است.»(6)



رمز موفقيت و راز پيروزي انسان در هميشه تاريخ بستگي به استقامت و پايداري در مقابل سختي هاي راه دارد و امام حسين عليه السلام با استقامت خود در برابر بناي شرك و اساس كفر و الحاد و بذل جان و تمام هستي خود در اين راه مقدس، باعث دميده شدن روح پايداري و آزادگي در بين مردم گشت، به طوري كه در قيام هاي بعد از آن حضرت اين امر به خوبي مشهود است .





قيام حسيني الگوي قيام هاي مقدس ديگر



قيام هاي مقدس بشري داراي دو مشخصه هستند: اول اين كه آنها براي مقامات عالي انسانيت و توحيد و عدل و آزادي، و براي رفع ظلم و استبداد صورت مي گيرند. دوم اين كه، نوري هستند در ظلمت هاي سخت كه معمولاً مورد تصويب «عقلاي قوم!» قرار نمي گيرند. قيام امام حسين عليه السلام هر دو مشخصه را دارا بود، و يكي از آثار اين قيام، جنبه الگويي آن براي ساير نهضت ها و قيام هاي به حق و الهي است. تمام انقلاب هاي مقدسي كه در جهان اسلام پس از شهادت حسين عليه السلام تا زمان ما به وجود آمد، خمير مايه اصلي آن، قيام آن حضرت بوده و هست و خواهد بود، قيامي كه الهام بخش همه نهضت هاي اصيل رهايي بخش گرديد. و اين اصلي است كه خود امام حسين عليه السلام در «بيضه» - يكي از منازل بين مكه و كربلا - به همراهان و ياران خويش فرمود: «و لكم فيه اسوة»(7) در من براي شما نمونه و الگويي است. و چنانكه مي دانيم اين الگو، قيام بر عليه ظلم و فساد است، همان امري كه باعث گرديد خداوند متعال رسولش را در قرآن براي انسان ها اسوه و الگو معرفي كند. و رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «براي شهادت حسين عليه السلام حرارتي در دل هاي مؤمنان است كه هرگز سرد و خاموش نمي شود.»(8)



«استاد حسن ابراهيم» در اين رابطه مي گويد: «كشته شدن امام حسين عليه السلام در تهييج شيعيان و وحدت بخشيدن به آنها تأثير بسياري داشت. قبل از اين رخداد، شيعيان پراكنده بودند؛ زيرا شيعه گري با خون آميخته گشت و در اعماق قلوب شيعيان، نفوذ كرد و عقيده راسخ آنان شد.»(9)



اثرات نهضت امام حسين از خود دستگاه اموي و دشمنان حضرت شروع شد. درست مثل آبي كه با حرارت رو به جوشيدن مي رود، پس از به جوش آمدن، نخست حباب هايي از ته ديگ بالا آمده و در روي آب مي تركد، پس از آن كم كم جوشيدن آغاز مي گردد. انقلاب يك جامعه بر عليه دستگاه ظلم نيز به همين شكل است، اول انتقادها و فريادهاي عدالتخواهي و تظلم كه به حكم حباب هاي ته ديگ هستند از گوشه و كنار كشور بر مي خيزند و رفته رفته جان گرفته و ديگ جامعه جوشيدن آغاز مي كند و دستگاه ستم را آنقدر بالا و پايين مي برد كه به صورت كف بي ارزشي بر روي زمين مي ريزد.



«مهاتما گاندي» مي گويد: من زندگي امام حسين عليه السلام آن شهيد بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه كافي به صفحات كربلا نموده ام و بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد، بايستي از امام حسين عليه السلام پيروي كرده و سرمشق بگيرد.



بعد از شهادت امام حسين عليه السلام بلافاصله اين فريادها و انتقادها كه مقدمه فرو ريختن اركان حكومت منحوس بني اميه بود بلند شد. «سنان بن انس» هنوز از قتلگاه امام بيرون نرفته بود كه يارانش به او گفتند: تو حسين بن علي، پسر پيغمبر، دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله را كشتي! تو مردي را كشتي كه از همه عرب بزرگتر است و آمده بود تا حكومت را از دست بني اميه بگيرد! اكنون پيش امراي خود برو و پاداش خود را بگير و بدان كه اگر تمام موجودي خزانه هاي خودشان را در برابر كشتن حسين به تو بدهند باز هم كم است.(10)



و نيز «حميد بن مسلم »گويد: زني را از طايفه «بكر بن وائل» كه به همراه شوهرش بود در ميان اصحاب عمربن سعد ديدم كه چون ديد مردم ناگهان بر زنان و دختران حسين عليه السلام تاختند و شروع به غارت و چپاول نمودند، شمشيري به دست گرفت و رو به خيمه آمد و صدا زد: «اي مردان قبيله بكر، آيا لباس از تن دختران رسول خدا صلي الله عليه و آله به يغما مي رود؟ مرگ بر اين حكومت غير خدايي، اي قاتلان رسول خدا» در اين هنگام شوهرش دست او را گرفته و به خيمه برگرداند.(11)



اينها و موارد بسيار ديگر، نخستين عكس العمل هاي مردم از واقعه جانسوز كربلا بود كه رفته رفته به وسعت آن افزوده مي گشت، تا جايي كه روح انقلاب در مكتب اسلام دميده شد و مردم هرگاه رهبر لايقي مي يافتند بر عليه حكومت نامشروع و فاسد بني اميه دست به قيام مي زدند، و شعار غالب انقلاب ها «خونخواهي حسين» بود. شمار اين انقلاب ها زياد است كه ما در اينجا به چند نمونه اشاره مي كنيم.



1- انقلاب توابين:اين انقلاب در كوفه بر پا گرديد و واكنش مستقيم قتل امام بود، و انگيزه آن، احساس گناه به علت ياري نكردن امام پس از آن كه كتباً از او دعوت كردند به كوفه آيد، بود. لذا كوفيان خواستند ننگي را كه مرتكب شده بودند با انتقام از قاتلان آن حضرت بشويند و دست به قيام زدند. اين واقعه در سال 65 هجري روي داد.



2- انقلاب مدينه:هدف اين انقلاب خونخواهي نبود بلكه انقلابي بود عليه حكومت ستمكار بني اميه. شركت كنندگان در اين قيام يك هزار تن بودند كه به دست سپاهيان شام و با نهايت وحشيگري سركوب گرديد.



3- قيام مختار ثقفي: اين قيام در سال 66 هجري در عراق به انگيزه خونخواهي امام حسين عليه السلام و انتقام از قاتلان او صورت گرفت. اين انقلاب به رهبري مختار توانست در يك روز دويست و هشتاد تن از قاتلان امام حسين عليه السلام را به قتل رساند.



4- انقلاب مطرف بن مغيره:وي در سال 77 هجري بر عليه حجاج بن يوسف شوريد و عبدالملك بن مروان را از خلافت خلع كرد.



5- انقلاب ابن اشعث: او نيز بر عليه حجاج در سال 81 هجري شوريد و عبدالملك مروان را از خلافت خلع كرد. اين شورش تا سال 83 به طول انجاميد. در آغاز، پيروزي هاي نظامي به دست آورد اما بعدها شكست خورد.



6- انقلاب زيد بن علي:وي كه از فرزندان امام زين العابدين عليه السلام بود در سال 122 هجري در كوفه قيام كرد، اما بي درنگ به وسيله سپاهيان شام كه در آن هنگام در عراق بودند سركوب گرديد.



7- قيام حسين بن علي، شهيد فخ: «فخ» نام وادي و محلي است در قسمت غربي و يك فرسخي شهر مكه، و آن جايي است كه حسين بن علي (صاحب فخ) بر عليه حكومت عباسي در سال 169 هجري قيام كرد و با ياران خويش به شهادت رسيد. وي يكي از سادات و علماي اسلام بود كه براي عظمت تشيع با خون خويش پس از حدود يك قرن از ماجراي كربلا اثري عميق در عالم تشيع بجاي گذاشت.



اين انقلاب ها و انقلاب هاي ديگر، نقش مهمي در برابر حكومت هاي ناشايست وقت از نظر محفوظ ماندن ظواهر اسلام و نام مقدس پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و رعايت حقوق مردم ايفا كردند. و اين نهضت ها خود يكي از آثار مهم و ثمرات نهضت ريشه دار و عميق سيدالشهدا عليه السلام بود. در زمان كنوني نيز خواستگاه انقلاب اسلامي ايران، مجالسي بود كه به جهت بزرگداشت حماسه حسيني و واقعه عاشورا اقامه مي گرديد.



قيام حسيني نه تنها براي مسلمين بلكه براي غير مسلمانان نيز كه به دنبال رهايي از ظلم و ستم بوده و هستند، سرمشق قرار مي گيرد. «مهاتما گاندي» مي گويد: من زندگي امام حسين عليه السلام آن شهيد بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه كافي به صفحات كربلا نموده ام و بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد، بايستي از امام حسين عليه السلام پيروي كرده و سرمشق بگيرد.(12)



حسين، كشته ديروز و رهبر روز است قيام اوست، كه پيوسته نهضت آموز است



خون او تفسير اين اسرار كرد ملت خوابيده را بيدار كرد





بيداري خفتگان



از جمله آثار و بركات ديگري كه قيام و شهادت سيدالشهدا عليه السلام در بعد سياسي - اجتماعي داشت، بيدار شدن خفتگان و انتقال روح مبازره جويي بر عليه ظلم و ستم بوده و هست.



براي تنوير ذهن و تصوير مطلب، لازم است به طور اجمال اشاره اي به وضعيت جامعه اسلامي آن دوران داشته باشيم . مردم آن زمان به چند دسته تقسيم مي شوند:



دسته اول: كه قسمت عمده مردم را تشكيل مي داد، كساني بودند كه در مقابل فساد معاويه، اراده خود را از دست داده بودند و به پستي و خواري ناشي از فساد كه پيرامون خلافت اسلامي را فرا گرفته بود تن در داده بودند.



دسته دوم: كساني بودند كه منافع خصوصي خود را بر رسالت و امامت ترجيح مي دادند. اين دسته بر خلاف دسته اول فارغ از ظلم و انحراف بني اميه بودند و آن را احساس نمي كردند.



دسته سوم: ساده لوحاني كه فريب فرمانروايان بني اميه را خورده بودند. و اگر نبود قيام و مقاومت امام حسين و اصحاب راستين پيامبر به رهبري اهل بيت عليهم السلام، ساده لوحان بسياري فريب خورده و مي گفتند كه اگر اين دستگاه سلطنتي و كارهاي آن قانوني نبود، صحابه رسول خدا صلي الله عليه و آله خاموش نمي نشستند.



«گيبون» مورخ مشهور گويد: «در طي قرون آينده بشريت و در سرزمين هاي مختلف، شرح صحنه حزن آور مرگ حسين عليه السلام موجب بيداري قلب خونسردترين قاريان و خوانندگان خواهد شد.»



دسته چهارم: كساني بودند كه مي پنداشت امام حسن عليه السلام خلافت را به معاويه واگذار كرده و با وي به خاطر اوضاع و احوال پيچيده زمان سازش نموده است! زيرا اگر چه براي مردم كوفه و عراق كه از نزديك در جريان بودند، ماجراي صلح تحميلي آشكار بود؛ اما مسلماناني كه در گوشه و كنار جهان اسلامي آن روزگار پراكنده بودند - مانند مردم خراسان - و از دور دستي بر آتش داشتند از ابعاد مسئله بي خبر بودند از اين رو امام حسين عليه السلام با قيام خونين خود ثابت كرد كه صلح برادرش به معناي كناره گيري از رسالت اهل بيت عليهم السلام نيست.



گذشته از اين چهار دسته كه در واقع جملگي در خواب خرگوشي مشترك بودند، دو دسته ديگر يعني پيروان بني اميه و ياران حقيقي امام حسين عليه السلام نيز وجود داشتند. زيرا اگر چه اصحاب سيدالشهداء بسيار اندك بودند ولي قابل ذكر است كه برخي از شيعيان و علاقه مندان امام در ساير ايالت هاي اسلامي بودند و پس از اطلاع يافتن از دعوت حضرت، خواستند به او لبيك گويند ولي مركز كوفه تحت كنترل شديد نظاميان عبيدالله بن زياد بود و به هيچ وجه نمي گذاشتند كسي از آن خارج يا به آن وارد شود، و بسياري از مسلمانان نيز در مناطق دور دست از اين فاجعه به كلي بي خبر بودند كه حساب آنها با سايرين جدا است.



با توجه به آنچه به طور اجمالي بيان شد، معلوم مي گردد كه مردم كوفه تا چه حدي در خواب خرگوشي فرو رفته بودند. كه تمام فريادهاي امام و يارانش را نشنيده گرفته و آسايش و رفاه طلبي، آنان را از هر نوع كمكي در راه نجات اسلام از انحراف باز مي داشت.



در آن شرايط، انقلاب خونين سيدالشهدا عليه السلام تمام معادلات سياسي دشمنان را بر هم زد و اوضاع اجتماعي آن زمان را دگرگون ساخت. جانفشاني شخصيت منحصر به فردي چون امام حسين عليه السلام كه از نخبگان و برگزيدگان و پيشواي علي الاطلاق مسلمانان بود و با فضيلت ترين و نزديك ترين آنها به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بود از طرفي خدايي بودن حركت مصلحانه سيدالشهدا عليه السلام و گذشتن از همه هستي خود از طرف ديگر، و عمق فاجعه و مظلوميت آن امام عزيز از ناحيه سوم باعث گرديد زنگ بيدار باش، خواب سنگين مردم را بر هم زند و مردگان را احيا كند، و درخت اسلام را كه به پژمردگي روي آورده بود، با خون خود آبياري كند و آنچنان طراوت و شادابي بخشد كه تا ابد سر سبز و خرم باقي ماند.



در آن عصر قحطي حق جويان و حق مداران، كه ظلم و شرك و فساد، در پناه سرنيزه و كشتار، حكومت مي كرد و سكوت بود و سكون! حسين تازيانه فرياد بلند كرد و بر پيكر خفته، بلكه مرده امت فرود آورد و چنان شور و حركتي آفريد كه آن مردم را بيدار بلكه زنده نمود، و با اين بيداري از آنها پاسداري از انقلاب محمد صلي الله عليه و آله و عدل علي و صبر حسن عليه السلام، و معناي قرآن و رسالت اسلام و خون خويش را طلب نمود.



خون امام حسين عليه السلام همانند آب حياتي بود كه در كالبدهاي مرده و خشك و مأيوس جريان پيدا كرد و منشأ قيام هاي بسياري شد. و به راستي مي توان گفت كه عصر عاشورا پايان نهضت امام حسين عليه السلام نبود بلكه آغاز حركت و اول بيداري ملت اسلام خصوصاً شيعيان بود.



«فليپ حتي» در كتاب تاريخ عرب مي نويسد: «فاجعه كربلا، سبب جان گرفتن و بالندگي شيعه و افزايش هواداران آن مكتب گرديد. به طوري كه مي توان ادعا كرد كه آغاز حركت شيعه و ابتداي ظهور آن، روز دهم محرم بود»(13)



و «گيبون» مورخ مشهور گويد: «در طي قرون آينده بشريت و در سرزمين هاي مختلف، شرح صحنه حزن آور مرگ حسين عليه السلام موجب بيداري قلب خونسردترين قاريان و خوانندگان خواهد شد.»(14)



رسوايي سران اموي و قاتلان امام حسين عليه السلام به حدي بالا گرفت كه سرانجام پس از گذشت چند سال نه تنها هيچ كس از آل اميه جرأت نداشت نسبت خود را آشكار سازد بلكه بدن هاي مردگان آنها را هم از قبر بيرون كشيدند و با آتش سوزاندند.





شكست يزيد و يزيديان





با توجه به مفهوم پيروزي و شكست، به اين نتيجه مي رسيم كه پيروزي آن نيست كه انسان از ميدان نبرد سالم به در آيد و يا دشمن خود را به خاك هلاكت افكند، بلكه پيروزي آن است كه هدف خود را پيش ببرد و دشمن را از رسيدن به مقصود خود باز دارد. اميرالمؤمنين عليه السلام در اين خصوص فرموده است: «ما ظفر من ظفر الاثم به، والغالب بالشر مغلوب»(15)؛ كسي كه گناه بر او پيروز شد، شكست مي خورد و كسي كه از راه بدي بر دشمن ظفر يافت در واقع مغلوب است.» از اين رو اگر چه امام حسين عليه السلام و يارانش پس از يك نبرد خونبار و قهرمانانه به نور عظيم شهادت رسيدند، اما آنها هدف مقدس خود را به تمام معني از آن شهادت پر افتخار گرفتند. و هدف اين بود كه به تكليف عمل شده و ماهيت حكومت ارتجاعي و ضد اسلامي اموي آشكار شود و افكار عمومي مسلمين بيدار گردد، كه اين هدف به خوبي انجام گرفت .



رسوايي سران اموي و قاتلان امام حسين عليه السلام به حدي بالا گرفت كه سرانجام پس از گذشت چند سال نه تنها هيچ كس از آل اميه جرأت نداشت نسبت خود را آشكار سازد بلكه بدن هاي مردگان آنها را هم از قبر بيرون كشيدند و با آتش سوزاندند. راه پيشرفت و پيروزي كه داشت با سرعت فراوان براي آن دودمان كثيف در بين امت هموار مي شد، بعد از واقعه كربلا يكباره در هم ريخت و با رسوايي بسيار، بساط ابوسفيانيان برچيده گشت.



«استاد نيكلسون» گويد: «حادثه كربلا، حتي مايه پشيماني و تأسف امويان شد، زيرا اين واقعه، شيعيان را متحد كرد و براي انتقام امام حسين، هم صدا شدند و صداي آنان در همه جا و مخصوصاً عراق و ايرانياني كه مي خواستند از نفوذ عرب ها آزاد شوند انعكاس يافت.»(16)



يكي ديگر از شواهد شكست يزيديان و بني اميه، زماني است كه امام سجاد عليه السلام در كوفه خطبه خواند و ماهيت پليد دشمنان خدا را براي مردم خفته و فريب خورده آشكار كرد. لذا مردم يك زبان عرض كردند:



«اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله، همه ما شنوا و مطيع و حافظ عهد و پيمان تو هستيم، از تو روي برنگردانده و تو را ترك نخواهيم كرد، پس خدا تو را رحمت كند، به ما دستور بده كه همانا با دشمن تو دشمن و با دوست تو دوستيم، تا يزيد را بگيريم و از كساني كه به تو و ما ظلم نمودند، دوري بجوييم.»(17)



امام حسين را كشتند، اما حسين كه فقط جسم نيست، امام حسين يك مكتب است كه بعد از مرگش زنده تر شد. و اگر چه در كربلا قيام قامت امام حسين عليه السلام را در خون كشيدند، و ناي حقيقت گوي او را بريدند، اما در حقيقت امام حسين زنده تر شد، او بزرگ مردي است كه با شهادتش حركتي عظيم و تحولي بزرگ در تاريخ ايجاد كرد و يزيد و يزيديان را رسوا نمود.





رهايي از جهالت و ضلالت



هفتمين اثر و بركت از آثار و بركات اجتماعي نهضت سيدالشهدا عليه السلام اين بود كه با قيام و شهادت خويش مردم را از جهالت و گمراهي نجات بخشيد. او خون دل خويش را در راه خدا بذل كرد تا امت را از حيرت ضلالت و جهالت كه در اثر تسلط و تبليغات مسموم بني اميه پيش آمده بود برهاند. چنانكه در زيارت اربعين امام حسين عليه السلام مي خوانيم:



«و بذل مهجته فيك، ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة».



و حسين عليه السلام خون قلب خود را در راه تو بذل كرد تا بندگانت را از جهالت و حيرت گمراهي برهاند.



استاد شهيد مطهري(ره) در توضيح فراز مذكور مي فرمايد: «مقصود از جهالت مردم اين نبود كه چون مردم بي سواد بودند و درس نخوانده بودند مرتكب چنين عملي شدند، و اگر درس خوانده و تحصيل كرده مي بودند نمي كردند. نه، در اصطلاح دين، جهالت، بيشتر در مقابل عقل گفته مي شود و مقصود آن تنبه عقلي است كه مردم بايد داشته باشند (و به تعبير ديگر قوه تجزيه و تحليل قضايايي مشهود و تطبيق كليات بر جزئيات است و اين چندان ربطي به سواد و بي سوادي ندارد. علم، حفظ و ضبط كليات است و عقل قوه تحليل است.) به عبارت ديگر، امام حسين عليه السلام شهيد فراموشكاري مردم شد، زيرا مردم اگر در تاريخ پنجاه - شصت ساله خودشان فكر مي كردند و قوه تنبه و استنتاج و عبرت گيري در آنها مي بود و به تعبير سيدالشهدا عليه السلام كه فرمود: «ارجعوا الي عقولكم»؛ اگر به عقل و تجربه پنجاه - شصت ساله خود رجوع مي كردند و جنايت هاي ابوسفيان و معاويه و زياد در كوفه و خاندان اموي را اصولا فراموش نمي كردند و گول ظاهر فعلي معاويه را كه دم زدن از دين به خاطر منافع شخصي است نمي خوردند و عميق فكر مي كردند كه آيا امام حسين عليه السلام براي دين و دنياي آنها بهتر بود يا يزيد و معاويه و عبيدالله، هرگز چنين جنايتي واقع نمي شد... .»(18)



«استاد نيكلسون» گويد: «حادثه كربلا، حتي مايه پشيماني و تأسف امويان شد، زيرا اين واقعه، شيعيان را متحد كرد و براي انتقام امام حسين، هم صدا شدند و صداي آنان در همه جا و مخصوصاً عراق و ايرانياني كه مي خواستند از نفوذ عرب ها آزاد شوند انعكاس يافت.»



امام حسين عليه السلام با نهضت مقدس خويش در آن ظلمت سخت و در ميان يأس ها و نااميدي هاي مطلق، و در موقعي كه ستاره اي در آسمان بشريت ديده نمي شد، مانند برقي درخشيد و مانند شعله اي حقاني فرا راه آدميان ظاهر گشت. او به خوبي مي دانست كه تنها مردم نادان و گمراهند كه آلت دست حكومت هاي ستمكار و بيدادگر و فاسد واقع مي شوند، به همين خاطر با بذل خون پاك خويش سعي كرد ملت جاهل و گمراه را از آن وضع خطرناك و دردناك نجات بخشد. لذا امام صادق عليه السلام در فراز مورد بحث، هدف قيام حسيني را تنها فدايي امت گنهكار بودن و شفاعت از آنان در قيامت بيان نمي كند، بلكه مي فرمايد: هدف، نجات دنياي انسانيت از جهالت و ضلالت بود

پاورقي

1- بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 44، ص 381.



2- نقل از كتاب "زندگاني حضرت ابي عبدالله الحسين" ابوالقاسم سحاب، ص 22.



3- كشف الغمة، علامه اربلي، ج 2، ص 6.



4- به نقل از كتاب "درسي كه حسين (ع) به انسان ها آموخت"، شهيد هاشمي نژاد، ص 450.



5- حماسه حسيني، شهيد مطهري، ج 2، ص 130.



6- تحف العقول، محدث حراني، ص 275.



7- تاريخ طبري، ج 7، ص 300.



8- جامع احاديث الشيعه، ج 12، ص 556.



9- ترجمه تاريخ سياسي اسلام، ج 1، ص 351.



10- تاريخ طبري، ج 4، ص 347.



11- ترجمه لهوف سيد بن طاووس، ص 132.



12- نقل از كتاب "درسي كه حسين (ع) به انسان ها آموخت"، شهيد هاشمي نژاد، ص 447.



13- درسي كه حسين (ع) به انسان ها آموخت، شهيد هاشمي نژاد، ص 448.



14- همان مأخذ.



15- نهج البلاغه، صبحي صالح، حكمت 333.



16- ترجمه تاريخ سياسي اسلام، ج 1، ص 352. به نقل از كتاب ماهيت قيام مختار، ص 201.



17- بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 45، ص 112.



18- حماسه حسيني، استاد مطهري، ج 3، ص 47.

عليرضا رجالي تهراني